ناتان روچیلد در زمان استقرار در انگلستان عضوی از الیگارشی یهودی بود. این تعلقی است که اهمیت آن را در پیدایش امپراتوری مالی روچیلدها بهیچروی نباید ناچیز انگاشت. رابطه میان اعضای این الیگارشی از طریق شبکه مناسبات خویشاوندی تحکیم میشد و بدینسان اندامی واحد و همبسته را پدید میساخت.
مایر آمشل روچیلد پنج پسر و پنج دختر داشت. پسران او عبارتند از آمشل مایر روچیلد (1) (1773-1855)، سالومون مایر روچیلد (2) (1774-1855)، ناتان مایر روچیلد (3) (1777-1836)، کارل مایر روچیلد (4) (1788-1855) و جیمز (یاکوب) مایر روچیلد (5) (1792-1868).
دختر بزرگ مایر آمشل روچیلد در سال 1795 با بندیکت موسس ورمز (6) (متوفی 1824) ازدواج کرد. از آن پس ورمز شریک و دستیار مایر آمشل به شمار میرفت. بندیکت ورمز نوه حاخام آرون (هارون) ورمز است. آرون ورمز (7) (1754-1836) از حاخامهای سرشناس مستقر در فرانسه بود. او در زمان انقلاب فرانسه به "گارد ملی" پیوست و در سالهای 1806-1807 عضو "شورای بزرگان یهودی" (سنهدرین) بود که برای رسیدگی به درخواستهای ناپلئون تشکیل شد. (8)
در سالهای بعد سایر فرزندان مایر آمشل روچیلد نیز با خاندانهای ثروتمند یهودی مستقر در اروپا وصلت کردند. بدینسان، در اوایل سده نوزدهم اعضای خاندانهای ورمز، هانو، (9) اشترن، (10) کوهن،(11) سیشل، (12) بیفوس، (13) هرتس (14) و مونتفیوره (15) عروس یا داماد مایر آمشل روچیلد بودند. در میان ده فرزند مایر آمشل روچیلد تنها کوچکترین آنان، جیمز (یاکوب) روچیلد، با یکی از اعضای خانواده خود وصلت کرد: او در سال 1824 بتی (16) (1805-1886)، دختر برادر بزرگش سالومون مایر روچیلد، را به زنی گرفت. این تنها نمونه "ازدواج با محارم" است که در خاندان روچیلد میشناسیم. حاصل این وصلت شاخه پاریس خاندان روچیلد است. مادر بتی روچیلد از خاندان زرسالار اشترن بود که درباره آن سخن خواهیم گفت.
در نسل سوم (نوههای مایر آمشل بنیانگذار)، روچیلدها در 14 مورد با عموزادگان خود وصلت کردند و در 4 مورد با غیر روچیلدها. از این میان یک مورد با خاندان مونتفیوره، یک مورد با خاندان کوهن و یک مورد با خاندان آنشپاخ است. فیلیپ آنشپاخ (17) (1800-1875) در انقلاب 1830 فرانسه شرکت داشت و از زمان لویی فیلیپ در زمره رجال سیاسی و قضایی متنفذ فرانسه جای گرفت. (18) در سال 1859 گوستاو روچیلد، پسر دوم جیمز روچیلد فرانسه، با سیسیلی آنشپاخ ازدواج کرد. اولین وصلت با مسیحیان در این نسل صورت گرفت: در سال 1839 دختر ناتان مایر لندن به همسری هنری فیتزروی، (19) از رجال سیاسی انگلیس، درآمد.
در چهارمین نسل روچیلدها، که در نیمه دوم سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میزیستند، 13 مورد ازدواج با اعضای خاندان روچیلد و 18 مورد با غیر روچیلدها گزارش شده است. در این نسل، وصلت روچیلدها با اعضای خاندانهای زرسالار یهودی یا خاندانهای اشرافی انگلیس و اروپا است: بارون رایموندو فن فرانچتی (20) (1858)، الیوت یورک (21) (1873)، لرد باترسی اول (22) (1877)، ارل روزبری (23) (1878)، دوک گرامون (24) (1878)، ماکس گلداشمیت (25) (1878)، ماریا پروگیا (26) (1881)، پرنس واگرام (27) (1882)، بارون لئون لامبرت(28) (1882)، موریس افروسی (29) (؟)، سِر ادوارد ساسون (30) (1887)، آلیس هالفن(31) (1905)، بارون امانوئل لئونینو(32) (؟)، نلی بیر (33) (1907)، بارون زولن نویهولت(34) (؟)، نائومی هالفن(35) (1909)، آلبرت ماکس گلداشمیت (36) (1910) و دوروتی پینتو(37) (1913).
در نسل پنجم روچیلدها (معاصر اواخر سده نوزدهم و نیمه اول سده بیستم)، 22 مورد ازدواج ثبت شده که همه با غیر روچیلدهاست. در نسلهای ششم و هفتم، و در نسل هشتم (امروزین)، نیز ازدواجها عموماً با غیر روچیلدها، ولی در درون الیگارشی زرسالار جهانوطن معاصر، صورت گرفته است. (38)
ناتان روچیلد در سال 1806 با دختر لوی بارنت کوهن(39) (1740-1808)، از خاندان زرسالار کوهن (کهن)، ازدواج کرد.
در نیمه دوم سده هیجدهم، شاخه خاندان کوهن در هلند از ثروتمندترین صرافان و تجار آمستردام به شمار میرفت و معروفترین آنان بنجامین کوهن(40) (1726-1800) بود. او پلانتهای بزرگ کشت و تولید تنباکو در هلند و مستعمرات آن در تملک داشت و محصولات خود را بطور عمده به کشورهای حوزه بالتیک صادر میکرد. بنجامین کوهن در تجارت جهانی الماس نیز نقش مهمی داشت. او در سال 1788 قراردادی منعقد کرد که طی آن موسسهاش ملزم به وارد کردن سالیانه چهل هزار قیراط الماس از برزیل شد. وی از صرافان درجه اول اروپا نیز بود و وامهای کلان به اشراف و دولتها میداد. برای نمونه، وی در دو نوبت وامهای عظیم (به مبلغ 5 و 3 میلیون گیلدر) در اختیار دولت پروس قرار داد. از بنجامین کوهن به عنوان مشاور مالی ویلیام پنجم، حکمران هلند از خاندان اورانژ، نام میبرند. (41) یوناس دانیل مهیر، نوه بنجامین کوهن و محقق و مورخ نامدار یهودی، نیز دوست و مشاور ویلیام پنجم اورانژ و ویلیام اول، پادشاه هلند، بود. گلداسمیدهای لندن خویشاوند نزدیک و شریک بنجامین کوهن بودند (42) و قاعدتاً به این دلیل بود که لوی بارنت کوهن نیز در لندن مستقر شد.
لوی بارنت کوهن نیز از صرافان و تجار ثروتمند آمستردام بود. او در دهه 1770 به انگلستان مهاجرت کرد و یکی از صرافان و تجار سرشناس بازار لندن شد. لوی کوهن از چهرههای سرشناس جامعه یهودی انگلیس و متولی کنیسه مرکزی لندن بود. پس از این ازدواج، پسران لوی کوهن، بهویژه سولومون کوهن (1776-1864) و بنجامین کوهن (1789-1867)، به شرکا و همکاران اصلی ناتان روچیلد بدل شدند. (43)
لوی بارنت کوهن چهار پسر و دو دختر داشت که شاخهای پرشمار از خاندان کوهن را در انگلستان بنیان نهادند. دختر کوچکتر لوی بارنت کوهن در سال 1812 با موسس مونتفیوره(44) (1784-1885) ازدواج کرد. اتحاد ناتان روچیلد و موسس مونتفیوره، دو باجناق، نقش مهمی در توسعه فعالیت آنان داشت و ناتان از توانایی و شم سیاسی و تجاری مونتفیوره بهره فراوان برد. (45) آبراهام مونتفیوره(46) (1788-1824)، برادر کوچک موسس مونتفیوره، پس از درگذشت همسر اولش، در سال 1815 با خواهر کوچک ناتان روچیلد ازدواج کرد و یکی از خواهران موسس و آبراهام مونتفیوره نیز به همسری بنجامین کوهن درآمد.
خاندان مونتفیوره در اصل از یهودیان مهاجر شبه جزیره ایبری است. منابع موجود از پیشینه آنان در اسپانیا و نام و نشانشان در دوران اقامت در این سرزمین اطلاعی به دست نمیدهند. نخستین فرد شناخته شده این خاندان جودا (47) است که در نیمه اول سده هفدهم در بندر لگورن ایتالیا میزیست و همسرش از خاندان یهودی اولیوتی (48) بود. (49) امروزه خاندان اولیوتی از سرمایهداران بزرگ ایتالیا به شمار میروند. در دهه 1960 حدود 25 هزار نفر در موسسات آنان شاغل بودند. (50)
در نیمه دوم سده هیجدهم، یکی از نوادگان جودا، بهنام موسس ویتا مونتفیوره(51) (1712-1789)، به اتفاق دو برادرش دیوید و جوزف، به انگلستان مهاجرت کرد و به وارد کردن کلاه حصیری از ایتالیا پرداخت. مادر موسس ویتا دختر دیوید مدینا (52) است و بدینسان او با سِر سولومون مدینا، پیمانکار بزرگ نظامی دربار انگلیس در نیمه اول سده هیجدهم، (53) خویشاوندی داشت. خاندان مدینا در نیمه دوم سده هیجدهم با انگلستان تجارت داشتند و در این سرزمین به ثروت فراوان رسیدند. موسس ویتا یکی از تجار بزرگی بود که در سال 1760 به حضور جرج سوم بار یافتند و دست پادشاه انگلیس را بوسیدند. (54)
موسس ویتا مونتفیوره 17 فرزند داشت. فرزندان و نوههای او علاوه بر کوهن و روچیلد، با خاندانهای یهودی بارو، (55) موکاتا، (56) ساموئل، (57) گلداسمید (58) و سباگ (59) وصلت کردند و خود یا فرزندانشان به چهرههای متنفذ امپراتوری بریتانیا بدل شدند. یکی از پسران موسس ویتا، بهنام جوزف الیاس مونتفیوره (60) (1759-1804)، با دختر آبراهام موکاتا، زرسالار یهودی لندن، ازدواج کرد. سِر موسس مونتفیوره و آبراهام مونتفیوره حاصل این وصلتاند.
دایرة المعارف یهود از سِر موسس مونتفیوره به عنوان "نامدارترین یهودی انگلیس در سده نوزدهم" یاد میکند. (61)
موسس مونتفیوره در کودکی در نزد داییاش، حاخام موسس موکاتا، تحصیل کرد و در نوجوانی در یک موسسه عمدهفروشی چای و گیاهان دارویی به کار پرداخت. او از سال 1803 به صرافی مشغول شد، در این عرصه شهرت و اعتبار یافت و در دسامبر 1815، در کنار داییاش حاخام موسس موکاتا، جوزف کوهن (برادرزن ناتان روچیلد و موسس مونتفیوره) و اعضای خاندانهای روچیلد و گلداسمید و الیس (62) و غیره یکی از 12 صراف رسمی یهودی در بازار بورس لندن شد. (63) کمی بعد، موسس و برادرش آبراهام کمپانی خود را تأسیس کردند. پس از خویشاوندی با خانواده روچیلد، مونتفیورهها به عنوان دلال بنیاد روچیلد به کار پرداختند و به شهرت و ثروت فراوان رسیدند.
موسس مونتفیوره املاک متعددی در انگلستان خرید که از جمله باید به مِلک پهناور او در سواحل رمزگیت (64) اشاره کرد. مونتفیوره در سالهای 1837-1838 کلانتر لندن بود. او اولین یهودی است که در این سمت منصوب شد و در همین زمان ملکه ویکتوریا به وی عنوان "شهسوار امپراتوری بریتانیا" (شوالیهگری) اعطا کرد. سِر موسس مونتفیوره در سال 1846 "بارونت" شد. وی در سالهای 1835-1847 رئیس "شورای نمایندگان جامعه یهودیان بریتانیا" بود.
موسس مونتفیوره مسافرتهای متعدد دریایی به مشرق زمین داشت. منابع یهودی هدف از این سفرها را مسایل مالی و تجاری و رسیدگی به امور یهودیان عنوان میکنند. این سفرها بهوسیله کشتیهای تجاری متعلق به خود او صورت میگرفت.
اولین سفر او به شرق در سال 1827 بود و وی از جمله به مصر و فلسطین رفت. او در طول زندگیاش هفت بار به فلسطین رفت که آخرین آن در سال 1874 است. مونتفیوره در دهه 1830 کوشید تا اراضی کشاورزی فلسطین را از محمدعلی پاشا، نایبالسلطنه مصر، خریداری کند و با وی به توافق نیز رسید. ولی به علت کوتاه شدن دست محمدعلی از فلسطین (1841) این معامله صورت نگرفت. (65)
موسس مونتفیوره به روسیه نیز سفر کرد و با نیکلای اول، تزار روسیه، ملاقات نمود. مونتفیوره بسیار بلندقد بود (190 سانت قد او بود) و این به وی ظاهری موقر و احترامانگیز میداد. این امر به اضافه زبان چرب و نرم او، علاقهای که ملکه ویکتوریا به وی داشت و حمایت دولت بریتانیا همه و همه راه ارتباطات خارجی او را هموار میساخت.
مونتفیوره 101 سال عمر کرد. یهودیان جهان صدمین سال تولد او را جشن گرفتند و این روز را تعطیل عمومی اعلام کردند. سِر موسس مونتفیوره بلاعقب بود و فرزندی از خود به جای نگذاشت. (66)
سِر موسس مونتفیوره تنها فرد این خاندان نبود که در دستگاه امپراتوری بریتانیا به قدرت و ثروت رسیدند. بسیاری از اعضای این خانواده چنین وضعی یافتند. برای نمونه، دو نوه دیگر موسس ویتا، بهنامهای جوزف بارو مونتفیوره (67) (1803-1893) و یاکوب مونتفیوره (68) (1801-1895)، از چهرههای سرشناس سیاسی و اقتصادی استرالیا در سده نوزدهم بودند. (69)
جوزف بارو مونتفیوره از نوجوانی به صرافی پرداخت و به یکی از 12 صراف رسمی یهودی در بازار بورس لندن بدل شد. او در سال 1830 بهمراه برادر بزرگش یاکوب با سرمایهای مفصل به استرالیا مهاجرت کرد، هزاران هکتار زمین خرید و به پرورش گوسفند و تجارت پشم و استخراج معدن پرداخت. این دو برادر از بنیانگذاران "بانک استرالیا" و "بانک دولتی جنوب استرالیا" و مورد اعتماد ویلیام چهارم، پادشاه انگلیس، بودند. (70)
دختر بزرگ آبراهام مونتفیوره، از همسر اولش، با بنجامین موکاتا ازدواج کرد و کوچکترین دختر او، از همسر دومش (هنریتا روچیلد)، با سِر آنتونی روچیلد، پسر ناتان مایر روچیلد. یکی از پسران آبراهام مونتفیوره و هنریتا روچیلد، بهنام جوزف مایر مونتفیوره (71) (1816-1880)، از سال 1857 نایبرئیس "شورای نمایندگان جامعه یهودیان بریتانیا" بود و از سال 1874، پس از سِر موسس مونتفیوره، ریاست این سازمان مهم را به دست گرفت. پسر بزرگ او سِر فرانسیس آبراهام مونتفیوره (72) (1860-1935) نام داشت و مقام بارونتی سِر موسس مونتفیوره به وی انتقال یافت. یکی دیگر از پسران آبراهام مونتفیوره و هنریتا روچیلد، بهنام ناتانیل مونتفیوره (73) (1819-1883)، با دختر سِر اسحاق گلداسمید (بارون پالمیرا) ازدواج کرد. کلود گلداسمید مونتفیوره حاصل این وصلت است.
کلود گلداسمید مونتفیوره (74) (1858-1938)، اندیشمند و متأله معاصر یهودی، که در سه دودمان نامدار یهودی مونتفیوره و روچیلد و گلداسمید ریشه دارد، تحصیلات خود را در کالج بالیول آکسفورد به پایان برد. او در سال 1888 فصلنامه معروف بررسیهای یهود (75) را با سرمایه خود تأسیس کرد و سردبیری آن را نیز خود به دست گرفت. این فصلنامه در رشد اندیشه معاصر روشنفکری و دینی یهود سهمی بسزا داشت و منادی نواندیشی در آئین یهود و بنیانگذار نحله فکری جدیدی شد که "یهودیت لیبرال" نامیده میشود. کلود گلداسمید مونتفیوره در دهه 1920 بهمراه بارون فن هوگل، (76) متأله مسیحی، "انجمن مطالعات دینی لندن" (77) را تأسیس کرد. این انجمن مرکب از گروهی از اندیشمندان مسیحی و یهودی بود که به بررسی نظری فلسفه دین اشتغال داشتند. کلود مونتفیوره مولف آثار متعددی در زمینه ادیان و یهودیت است.
یکی از خواهران سِر موسس و آبراهام مونتفیوره با سولومون سباگ (78) (1783-1831) ازدواج کرد. خاندان سباگ- مونتفیوره ثمره این وصلت است. پسر آنان بهنام سِر جوزف سباگ مونتفیوره (79) (1822-1903) از چهرههای مالی سرشناس لندن بود. وی در اواخر زندگی سِر موسس مونتفیوره نزدیکترین فرد به داییاش بود و مِلک رمزگیت نیز به او رسید. جوزف در سال 1896 شوالیه شد. وی در تملک اراضی فلسطین بهوسیله یهودیان نقش مهمی داشت و از سال 1895 تا زمان مرگ رئیس "شورای نمایندگان جامعه یهودیان بریتانیا" بود. سِر جوزف سباگ مونتفیوره با یکی از اعضای خاندان کوهن ازدواج کرد. یکی از نوههای او بهنام سرتیپ توماس سباگ مونتفیوره (80) (1887-؟) از فرماندهان نظامی ارتش بریتانیا بود. یکی از نوادگان او بهنام هوگ ویلیامز مونتفیوره (81) (1920-؟) به مسیحیت گروید و در منطقه ساری انگلیس به مقام اسقفی رسید. نواده دیگر جوزف بهنام هارولد سباگ مونتفیوره (82) (1924-؟) از گردانندگان حزب محافظهکار انگلیس بود. (83)
در زمان تکاپوی ناتان مایر روچیلد در لندن، یکی دیگر از خویشان و شرکای نزدیک او و موسس مونتفیوره در لندن بنجامین گومپرتز (84) (1779-1865) است که به عضویت انجمن سلطنتی بریتانیا (85) برگزیده شد. خاندان گومپرتز از یهودیان مهاجر از اسپانیا هستند که شاخههای آن در اروپا، انگلیس و آمریکا پراکنده است. (86)
در اوایل سده نوزدهم، علاوه بر روچیلد و مونتفیوره و گومپرتز، دو خاندان ساموئل (لندن) و میرز (87) (نیویورک) نیز نزدیکترین خویشان سببی کوهنها، و به تبع آن ناتان روچیلد، بودند. در نسل بعد، یکی از نوههای لوی بارنت کوهن همسر سِر دیوید سالومونز شد و دیگری با پسر ناتان مایر روچیلد لندن، بهنام بارون مایر آمشل روچیلد، ازدواج کرد. حنا روچیلد، همسر لرد روزبری، تنها فرزند و وارث آنان بود. در این نسل، کوهنها با اعضای خاندانهای کیزر، (88) مرتون، (89) لوکاس (90) و میکولس (91) و در نسلهای بعد با خاندانهای موسس، (92) والی،(93) کولیر فرگوسن، (94) اشکلاس، (95) کاب، (96) بهرنز، (97) کیش، (98) سینگر، (99) اشپیلمن (100) و ناتان (101) وصلت کردند. (102)
علاوه بر روچیلدها و مونتفیورهها، سایر خاندانهای خویشاوند فوق نیز در طول سده نوزدهم و در پیوند با استعمار بریتانیا به اقتدار و ثروت فراوان دست یافتند. ذیلا تصویری مجمل از وضع این شبکه خویشاوندی در دو سده معاصر ارائه میگردد. باید متذکر شویم که این تنها یک شمای کلی از وضع چند خاندان اصلی است. اگر روابط خویشاوندی یکایک اعضای این خاندانها را پیگیری کنیم به تصویری از یک "طایفه" (103) بزرگ زرسالار دست خواهیم یافت که بر بنیاد یک نظام خویشاوندی منسجم تمامی یا بخش عمده اعضای خاندانهای زرسالار یهودی را در سراسر جهان بهم پیوند میدهد.
خاندان کوهن:
آرتور کوهن(104) (1830-1914)، پسر بنجامین کوهن و خواهرزاده سِر موسس و آبراهام مونتفیوره، در لندن به دنیا آمد و در کالج مادلن کمبریج تحصیلات خود را در رشته حقوق به پایان برد و بعدها از مسئولان دانشگاه کمبریج شد. وی در سال 1874 مشاور ملکه ویکتوریا شد و در سالهای 1880-1887 نماینده مجلس عوام و در دوران سلطنت ادوارد هفتم عضو شورای مشاورین خصوصی (105) پادشاه انگلیس بود. وی در سالهای 1874-1894، پس از سِر موسس مونتفیوره، ریاست "شورای نمایندگان جامعه یهودیان بریتانیا" را به عهده داشت.پسر او، بهنام سِر بنجامین آرتور کوهن (106) (1862-1942)، نیز از چهرههای سرشناس یهودی انگلیس بود و دخترش با سِر توماس فرگوسن (107) (1865-1951) ازدواج کرد. نام خاندان فرگوسن امروزه بر گروه کمپانیهای "مسی فرگوسن" (108) خودنمایی میکند که از مجتمعهای مهم صنعتی متعلق به زرسالاری معاصر است. (109)
لیونل لوئیز کوهن (110) (1832-1887)، نماینده مجلس عوام، و برادرش سِر بنجامین لوئیز کوهن (111) (1844-1909)، بارونت و نماینده مجلس عوام، نوههای جوزف کوهن، برادرزن ناتان روچیلد، هستند:
لیونل لوئیز کوهن، مدیر بازار بورس لندن، از دوستان نزدیک لرد ناتانیل روچیلد و لرد راندولف چرچیل، از چهرههای فعال سیاسی و مالی نیمه دوم سده نوزدهم و از سرمایهگذاران اصلی در احداث شبکههای راهآهن هند و مصر بود. او در سال 1885 به عنوان نماینده حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت و تا زمان مرگ یکی از شخصیتهای اصلی مالی در پارلمان انگلیس به شمار میرفت. وی در سال 1887 "دفتر محافظان یهود" را به ریاست خود بنیان نهاد.
پس از مرگ لیونل کوهن، فعالیتهای سیاسی و اقتصادی او توسط برادرش، سِر بنجامین کوهن، و پسرش، سِر لئونارد لیونل کوهن (112) (1858-1938)، پی گرفته شد.
پسر سِر بنجامین کوهن، بهنام سِر هربرت کوهن بارونت دوم(113) (1874-1968)، و دختر او، بهنام حنا کوهن (114) (1875-1946)، دارنده "نشان امپراتوری بریتانیا"، (115) از فعالین سیاسی و اجتماعی زمان خود بودند.
پسر سِر لئونارد لیونل کوهن، بهنام بارون لیونل کوهن (116) (1888-؟) نیز از چهرههای سرشناس سیاسی انگلیس بود. او در سال 1929 عضو شورای سلطنتی و در سال 1946 عضو شورای مشاورین خصوصی دربار بریتانیا شد. لیونل کوهن از شخصیتهای سرشناس قضایی بریتانیا بود، در سال 1950 به مقام لردی رسید و در سالهای 1950-1961 با عنوان "لرد والمر" عضو مجلس اعیان انگلیس بود. همسر او دختر سِر ایزیدور اشپیلمن (117) است.
اشپیلمن از خاندانهای سرشناس یهودی انگلستان است. تبار آنان به صرافی بهنام آدام اشپیلمن (118) (1812-1869) میرسد. او با خواهر ساموئل مونتاگ ازدواج کرد. سِر ایزیدور اشپیلمن (1854-1925) حاصل این وصلت است. ایزیدور اشپیلمن از فعالین سرشناس عرصه آثار هنری و عتیقه در انگلستان بود و در سال 1905 شوالیه شد.
لرد کوهن والمر دارای پسری است بهنام لئونارد کوهن (119) (متولد 1922). لئونارد کوهن، فارغالتحصیل کالج اتون و نیوکالج دانشگاه آکسفورد، در سالهای 1961-1976 عضو هیئت مدیره کمپانی "م. ساموئل" (120) بود که بعدها به "کمپانی هیل ساموئل" (121) تغییر نام داد. (122) او از سال 1976 ریاست "انجمن مستعمراتی یهود" (123) را به دست دارد. لئونارد کوهن دارای درجه افتخاری کلنلی از ارتش بریتانیاست.
سِر آندریو بنجامین کوهن (124) (1909-1968)، نوه لیونل لوئیز کوهن و برادرزاده سِر لئونارد کوهن، از مقامات بلندپایه وزارت مستعمرات بریتانیا بود. در سال 1947 معاون این وزارتخانه شد و مقدمات استقلال مستعمرات بریتانیا در قاره آفریقا را فراهم آورد. سِر آندریو کوهن در سالهای 1952-1957 فرماندار اوگاندا بود و در سال 1961 در رأس وزارتخانه جدیدالتاسیس "توسعه ماوراء بحار" جای گرفت. این وزارتخانه کارکرد رسیدگی به امور مستعمرات پیشین را به عهده داشت.
سِر آندریو کوهن خواهری به نام روت کوهن (125) (1906- ؟) داشت که از کارشناسان برجسته اقتصاد کشاورزی انگلیس بود. او تحصیلات خود را در کالج نیونهام کمبریج و دانشگاههای استانفورد و کرنل آمریکا به پایان برد و در سالهای 1933-1939 به عنوان پژوهشگر در "انستیتوی پژوهشهای اقتصاد کشاورزی" دانشگاه آکسفورد به کار پرداخت. سپس در کالج نیونهام کمبریج تدریس میکرد و در سال 1954 رئیس این دانشکده شد. روت کوهن دارای تألیفاتی در زمینه اقتصاد کشاورزی است. وی در سالهای اخیر درگذشت.
یکی از خواهران لیونل و سِر بنجامین لوئیز کوهن همسر سِر جوزف سباگ مونتفیوره بود و دیگری با ساموئل مونتاگ (لرد سوایتلینگ اول) (126) ازدواج کرد. برادر کوچک آنان بهنام ناتانیل لوئیز کوهن (127) (1846-1913) با دختر یاکوب والی(128) ازدواج کرد. خاندان والی کوهن ثمره این وصلت است. کلنل یاکوب والی کوهن (129) (1874-1948)، سِر رابرت والی کوهن (130) (1877-1952) و کلنل چارلز والی کوهن (131) (1879-1963) پسران ناتانیل لوئیز کوهن هستند.
سِر رابرت والی کوهن از صاحبان صنایع انگلیس و از مدیران مجتمع "رویال داچ شل" بود. او در سال 1901 به عضویت هیئت مدیره کمپانی شل درآمد و از سوی سِر مارکوس ساموئل (لرد برستد)، بنیانگذار و رئیس کمپانی "شل"، (132) مأمور مذاکره با کمپانی "رویال داچ" هلند و اتحاد دو کمپانی شد. این مذاکرات سرانجام به تأسیس مجتمع مُعظَم نفتی "رویال داچ شل" انجامید. سِر رابرت والی کوهن طی سالهای مدید نقش مهمی در مدیریت این مجتمع ایفا کرد؛ در سالهای جنگ اول جهانی به تأمین نفت مورد نیاز متفقین کمک شایان کرد و به همین دلیل در سال 1920 به دریافت عنوان "شهسواری امپراتوری بریتانیا" (شوالیهگری) نایل آمد. وی از فعالین سازمانهای یهودی انگلیس بود و به عنوان رئیس "شورای اقتصادی فلسطین" و "کورپوراسیون فلسطین" در توسعه نهادهای اقتصادی صهیونیستی در فلسطین نقش فعال داشت. پالایشگاه نفت حیفا به ابتکار او احداث شد.
سِر رابرت والی کوهن دارای پسری بهنام سِر برنارد والی کوهن (133) (1914-؟) است. او در سالهای 1960-1961 کلانتر لندن بود و در سال 1961 به مقام بارونتی دست یافت. همسر سِر برنارد والی کوهن دختر لرد ناتان (134) است. (135)
خاندان ورمز:
در دوران اقتدار ناتان روچیلد در لندن، بندیکت ورمز، شوهر خواهر او، و همسرش نیز در انگلستان مستقر شدند.سه پسر بندیکت ورمز بهنامهای سولومون (136) (1801-1882) ، گابریل(137) (1802-1881) و موریس بندیکت ورمز (138) (1806-1867) در نیمه اول سده نوزدهم بزرگترین و مجهزترین کشتزارهای چای را در جزیره سیلان بنیان نهادند که به "املاک روچیلد" شهرت داشت.
در سال 1871 دربار اتریش به سولومون ورمز عنوان "بارون" اعطا کرد و دربار انگلیس به وی اجازه داد که این لقب را در انگلستان نیز استفاده کند. پسر بزرگ او، بهنام بارون جرج بندیکت دو ورمز (1829-1912)، در سالهای 1896-1900 نایبرئیس "انجمن سلطنتی ادبیات" بریتانیا (139) بود. پسر دیگرش، بهنام هنری بندیکت دو ورمز (1840-1903)، ملقب به لرد پیربرایت،(140) از سال 1880 نماینده مجلس عوام از حزب محافظهکار بود.
لرد پیربرایت در سال 1885، در دولت اول لرد سالیسبوری، در سمت دبیر پارلمانی "اتاق بازرگانی" انگلیس جای گرفت و در سال 1888 عضو شورای مشاورین خصوصی ملکه انگلیس شد. او در سالهای 1888-1892 معاون وزارت مستعمرات بریتانیا بود. وی عضو انجمن سلطنتی نیز بود و مولف کتابهای متعدد، از جمله در زمینه سیاست انگلستان در شرق، است. (141) گفته میشود که این کتاب برای او شهرت فراوان به عنوان یک اندیشمند سیاسی به ارمغان آورد و راه ارتقاء وی را در دستگاه دولتی انگلیس گشود. (142)
خاندان سالومونز:
سِر دیوید سالومونز (143) (1797-1873)، که با نوه لوی بارنت کوهن ازدواج کرد، نخستین یهودی است که شهردار لندن شد. او پسر لوی سالومونز (144) است که از صرافان و تجار سرشناس لندن محسوب میشد.دیوید سالومونز در سال 1823 به بازار بورس لندن پیوست و در سال 1834 عضو هیئت مدیره مجتمع بیمه لویدز شد. او در سال 1832 بهمراه سایر شرکایش "بانک لندن و وستمینستر" (145) را تأسیس کرد و بدینسان از نخستین یهودیانی بود که در تأسیس بانکهای سهامی انگلیس مشارکت نمود. او در سالهای 1835 و 1847 به عنوان کدخدای محلههای لندن برگزیده شد و سرانجام در سال 1855 شهردار لندن شد. دیوید سالومونز از سال 1859 تا پایان عمر نماینده مجلس عوام بود و در سال 1869 بارونت شد.
برادرزاده او، بهنام سِر دیوید لیونل سالومونز (146) (1851-1925)، از چهرههای سرشناس صنایع الکترونیک و اتومبیلسازی انگلیس بود. (147)
خاندان موکاتا:
خاندان موکاتا در اصل از مارانوهای اسپانیاست که ابتدا در هلند و برزیل و در اواخر سده هفدهم در انگلستان مستقر شدند.آبراهام موکاتا (148) بهمراه گروهی از یهودیان- چون دیوید سنیور کورونل، (149) آبراهام دو مرکاندو، (150) یاکوب موکاتا (151) و اسحاق کاستانهو(152) - در برزیل هلند اقامت داشت. آنان از پلانتداران و تولیدکنندگان بزرگ شکر محسوب میشدند. (153) آبراهام موکاتا سپس به لندن مهاجرت کرد و در شراکت با آشر گلداسمید، پسر آرون گلداسمید، کمپانی "موکاتا و گلداسمید" (154) را تأسیس نمود. یکی از اشتغالات پرسود این موسسه تأمین شمش نقره و طلا برای "بانک انگلستان" (155) بود. آبراهام موکاتا یازده فرزند داشت که یکی از آنان مادر سِر موسس مونتفیوره است.
یکی از پسران آبراهام بهنام حاخام موسس موکاتا (156) (1768-1857)، دایی و معلم سِر موسس مونتفیوره، به فعالیتهای فرهنگی و دینی اشتغال داشت و از شخصیتهای درجه اول فرهنگی و علمی یهودیان انگلیس بود. او مولف کتابی است بهنام انگیزیسیون و یهودیت (157) (1845) که در تکوین تصویر دروغین متعارف از "ستمهای" انگیزیسیون اسپانیا بر یهودیان نقش جدی داشت. موسس موکاتا از سپتامبر 1806 یکی از 12 صراف یهودی بازار بورس لندن بود.
یکی از پسران موسس موکاتا بهنام دیوید موکاتا (158) (1806-1882) معمار بود و ایستگاههای راهآهن خط لندن- برایتون ساخته اوست. پسران دیگر موسس موکاتا نیز از چهرههای سرشناس یهودی انگلیس بودند. فردریک دیوید موکاتا (159) (1824-1905) از چهرههای سرشناس یهودی انگلیس در نیمه دوم سده نوزدهم بود که به امور فرهنگی و دینی اشتغال داشت. او دارای تألیفاتی در زمینه تاریخ یهود است و مولف کتاب یهودیان و انگیزیسیون (160) (1887).
از چهرههای متأخر این خاندان باید به سِر آلن آبراهام موکاتا (161) (1907-؟) اشاره کرد که از حاخامهای سرشناس یهودی سده بیستم بود. (162)
خاندان گلداسمید:
بینانگذار این دودمان، آرون گلداسمید (163) (متوفی 1782)، از یهودیان آمستردام است که در دهه 1740 در لندن مستقر شد. او به تجارت و صرافی مشغول بود و موسسهاش "آرون گلداسمید و پسران" نام داشت. آرون گلداسمید چهره نامدار مالی لندن در زمان خود به شمار میرفت.او چهار پسر و چهار دختر داشت. پسر اول، بهنام جرج گلداسمید (164) (1743-1812)، با خانواده کوهن وصلت کرد. پسر دوم، بهنام آشر گلداسمید (165) (1751-1822)، از خانواده کیزر زن گرفت. پسر سوم، بنجامین گلداسمید (166) (1755-1808)، با خانواده سالومونز وصلت کرد؛ و چهارمین پسر، آبراهام گلداسمید(167) (1756-1810)، از خانواده الیاسون (168) زن گرفت.
بنجامین و آبراهام گلداسمید، دو پسر کوچکتر آرون، در زمان انقلاب فرانسه شخصیتهای مالی برجسته بازار لندن و رقیب بزرگ بنیادهای مالی غیریهودی انگلیس بودند. آنان از طریق اعطای وامهای مناسب به دولت انگلیس توانستند رقبا را از صحنه خارج کنند. در سال 1795، گلداسمیدها با اعطای 14 میلیون پوند استرلینگ وام به دولت انگلیس بخش مهمی از نقدینگی مورد نیاز دولت ویلیام پیت کوچک را برای جنگ با فرانسه فراهم آوردند. در این زمان بنجامین، ظاهراً به علت اختلاف با هیئت مدیره کمپانی هند شرقی، خودکشی کرد. کمی بعد، آبراهام وامی کلان برای سِر فرانسیس بارینگ، (169) رئیس بنیاد بارینگ، تأمین نمود.
آبراهام گلداسمید دوست صمیمی دریاسالار لرد هوراتیو نلسون (170) (1758-1805)، فرمانده نامدار نیروی دریایی انگلیس در جنگهای ناپلئونی، بود و شب قبل از عزیمت نلسون به جنگ معروف ترافالگار (171) (21 اکتبر 1805)، این دو در مِلک ییلاقی نلسون در منطقه ساری با هم بودند. آبراهام گلداسمید با پسران جرج سوم، پادشاه انگلیس، نیز رابطه دوستانه نزدیک داشت. گلداسمیدها مشاورین مالی پسران جرج سوم و لرد نلسون بودند.
مهمترین شاخههای خاندان گلداسمید از آشر و بنجامین، دومین و سومین پسر آرون، ریشه میگیرد:
پسر بزرگ آشر گلداسمید، بهنام سِر اسحاق لیون گلداسمید بارونت اول (172) (1778-1859)، از سرشناسترین اعضای خاندان گلداسمید است.
اسحاق گلداسمید از گردانندگان اصلی موسسه "موکاتا و گلداسمید" بود که امور ضرابخانه "بانک انگلستان" را به دست داشت و از مهمترین واسطههای مالی کمپانی هند شرقی بود. او از طریق عملیات مالی و تجاری و بهویژه سرمایهگذاری در احداث شبکههای راهآهن به ثروت کلان دست یافت. اسحاق گلداسمید در سال 1841 بارونت شد و نخستین یهودی انگلیس بود که به عنوان بارونت موروثی دست یافت. او از پایهگذاران یونیورسیتی کالج لندن (173) است. در سال 1846، پادشاه پرتغال به دلیل کمک اسحاق گلداسمید به حل اختلافات مالی پرتغال و برزیل عنوان "بارون پالمیرا" (174) به او اعطا کرد.
یکی از دختران سِر اسحاق لیون گلداسمید با کنت سولومون داویگدور (175) (1815-1871) ازدواج کرد. سولومون داویگدور نوه اسحاق ساموئل اویگدور (176) (متوفی 1827)، از سران یهودی فرانسه، است. اسحاق اویگدور از اعضای شورای بزرگ "سنهدرین" بود که به فرمان ناپلئون تشکیل جلسه داد.
درباره منشاء خاندان اویگدور نیز اطلاعی در دست نداریم. در سده سیزدهم میلادی حاخامی بهنام اویگدور بن الیا (177) (1200-1275) را میشناسیم که به خاندان کوهن تعلق داشت و ساکن ایتالیا بود. در نیمه دوم سده چهاردهم فردی بهنام آبراهام بن سولومون اویگدور (178) در فرانسه میزیست و طبیب و مترجمی سرشناس بود. او مترجم بخشهایی از آثار پزشکی بوعلی سینا و رازی به زبان لاتین است. محتمل است که خاندان کنونی داویگدور از این تبار باشد. در دوران سلطنت عبدالمجید در عثمانی (1839-1862) فردی به نام یعقوب اویگدور (179) "حاخام باشی" یهودیان استانبول بود. او در سال 1863 از این منصب برکنار شد.
کنت سولومون داویگدور، داماد سِر اسحاق لیون گلداسمید، از یهودیان متنفذ اروپا بود و در زمان لویی بناپارت (ناپلئون سوم) به عنوان شامخ اشرافی "دوک اکواویوا" (180) دست یافت. خاندان داویگدور- گلداسمید حاصل وصلت این دو خاندان است.
فرزندان دیگر سِر اسحاق لیون گلداسمید با خاندانهای ساموئل، موکاتا و مونتفیوره وصلت کردند.
سِر فرانسیس گلداسمید (181) (1808-1878)، پسر بزرگ سِر اسحاق لیون گلداسمید، از شخصیتهای سیاسی و قضایی متننفذ انگلیس به شمار میرفت و از سال 1860 تا پایان عمر نماینده مجلس عوام از حزب لیبرال بود.
برادرش، فردریک گلداسمید (182) (1812-1866)، نیز نماینده مجلس عوام بود. سِر جولیان گلداسمید (183) (1838-1896)، پسر فردریک گلداسمید و کارولین ساموئل، سالهای متمادی نماینده مجلس عوام بود. او ابتدا نایب رئیس و سپس رئیس سازمان یهودیان انگلیس (انجمن انگلیسی- یهودی) (184) بود. سِر جولیان گلداسمید با ویرجینیا فیلیپسون (185) ازدواج کرد. بارونس ویولت گلداسمید پالمیرا (186) (1869-1949) حاصل این وصلت است.
پس از مرگ سِر جولیان گلداسمید، عنوان بارونی او به پسرعمهاش سِر اوزموند داویگدور گلداسمید (187) (1877-1940)، پسر کنت سولومون داویگدور و راشل گلداسمید، انتقال یافت. سِر اوزموند از سران برجسته سازمانهای صهیونیستی بود و امروزه منطقهای در اسرائیل به یاد او نامگذاری شده است. همسر او از خاندان لاندائو (188) است.
وارثین سِر اوزموند داویگدور گلداسمید دو پسرند:
سِر هنری جوزف داویگدور گلداسمید (189) (1909-1976) از رجال سیاسی انگلیس و از صهیونیستهای سرشناس معاصر بود. او در سال 1955 به عنوان نماینده حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت و سالها ریاست "اتحادیه مستعمراتی یهود" (ایکا) و "بانک انگلیس- اسرائیل" (190) را به دست داشت.
سرلشکر سِر جیمز (آرتور) داویگدور گلداسمید(191) (1912-؟)، پسر دوم سِر اوزموند داویگدور گلداسمید، از مقامات عالیرتبه وزارت دفاع انگلیس در دهه 1960 بود. او در سالهای اخیر درگذشت.
مهمترین اعضای شاخه دیگر خاندان گلداسمید از بنجامین گلداسمید، پسر دیگر آرون، به شرح زیرند:
آلبرت گلداسمید (192) (1793-1861)، پسر بزرگ بنجامین، به ظاهر به مسیحیت گروید، در سال 1811 به خدمت ارتش انگلیس وارد شد، در جنگ واترلو شرکت نمود و سرانجام به درجه سرلشکری رسید.
پسر دوم بنجامین، بهنام لیونل گلداسمید(193) (1797-1866)، با خاندان کمپبل(194) وصلت کرد و به ظاهر مسیحی شد. سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید (195) (1818-1908)، چهره نامدار مستعمراتی بریتانیا، حاصل این وصلت است. وی از شخصیتهای یهودی- انگلیسی بسیار موثر در تاریخ معاصر ایران است.
فردریک جان گلداسمید تحصیلات خود را در پاریس و کینگز کالج لندن به پایان برد. در سال 1839 به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا پیوست. در جنگ تریاک با چین (1839-1842) و جنگ کریمه (1854-1856) شرکت داشت. در سالهای 1862-1864 از سوی حکومت بمبئی به مأموریتهای "ویژه" و سیاسی اعزام شد و در سالهای 1865-1870 ریاست "کمپانی تلگراف هند- اروپا" (196) را به دست گرفت.
خط تلگراف کمپانی فوق در ایران، با نظارت گلداسمید، از سال 1863 و به هزینه ایران احداث شد. محمدعلی خان سدیدالسلطنه بندرعباسی (کبّابی) مینویسد:
در سال 1280 هجری [1863] کمپنی تلگراف هند و اروپا مشغول سیمکشی به خلیج فارس شده و در سال 1281 سیم تلگراف به داخله ایران کشیده، باریکبینان "ظهرالفساد" را، که معادل 1281 است، تاریخ آن سال شمردهاند. (197)
یک محقق معاصر تکاپوی "کمپانی تلگراف هند- اروپا" را در ایران چنین توصیف کرده است:
در دوران شورش هند... سه ماه طول میکشید تا پیامی از هند به لندن برسد و پاسخش برگردد. لذا، ارتباط تلگرافی بین لندن و هند در اولویت اقدامات بریتانیا قرار داشت. اولین خط تلگراف لندن و پاریس را در سال 1851 به هم وصل کرد. تا سال 1856 حدود 4500 مایل خط تلگراف شهرهای عمده هند را به هم وصل کرده بود. در خلال سالهای 1857 تا 1861 لندن به استانبول و سپس به بغداد وصل شد. انگلیس در نظر داشت که خط مزبور را از خانقین به تهران و از آنجا به بوشهر وصل کند. این خط قسمتی از خط لندن- کراچی در طرح بریتانیا بود. مقامات بریتانیا در سال 1861 با مقامات ایران برای اخذ امتیاز احداث این خط تماس گرفتند. ناصرالدین شاه از ترس مداخله انگلیسیها در داخل ایران با اعطای چنین امتیازی مخالفت کرد. سیاست کجدار و مریزی که انگلیس از آن پس در مورد سیستان بازی کرد و سرانجام دست ایران را برای اقدامات نظامی جهت گسترش حقوق خود در سیستان بازگذاشت، به اضافه وعده درآمدهای نشای از امتیاز تلگراف، توأم با فشارهای دیگری که اعمال میشد، سرانجام به اعطای امتیازی به انگلیسیها در فوریه سال 1863 برای احداث این خط 1100 مایلی، آن هم به هزینه ایران، منجر شد. به دنبال امتیاز این خط، امتیاز خط دومی برای استفاده اختصاصی انگلیسیها به آنها اعطا شد. این خط از تهران به مرکز ایران از طریق یزد و کرمان میرفت و به مرز بلوچستان هند وصل میشد. خط سومی ایران و اروپا را در سال 1866 به یکدیگر وصل کرد و سیم ایران در مرز قفقاز به روسیه نیز وصل شد... اکنون نه تنها نیاز انگلیسیها به ایران برای احداث خطوط تلگرافت مرتفع شده بود، بلکه از خود این دستگاه به صورت عامل فشار بسیار موثری برای گسترش هدفهای استعماری خود در ایران استفاده میکردند. هزینه دست کم دو میلیون لیره استرلینگ این سه خط تلگراف را دولت هند بریتانیا به ایران وام داد. خطوط تلگراف بگفته [سِر مورتیمور دوراند] وزیر مختار بعدی بریتانیا در خدمت نیازهای اطلاعاتی و جاسوسی بریتانیا به کار میرفت. حتی دولت بریتانیا با چگونگی پرداخت حقوق استفاده از خطوط تلگراف، ایران را به لحاظ مالی تحت فشار میگذاشت. علاوه بر این، انگلیسیها در خلال بر پا کردن این خطوط جزییترین اطلاعات دست اول راجع به جغرافیای طبیعی و انسانی ایران را جمعآوری کردند. (198)
گلداسمید در سال 1870 به درجه کلنلی رسید. او در سالهای 1870-1872 مأمور تنظیم مرزهای ایران در کلات و حَکم تعیین مرزهای سیستان بود. گلداسمید در جمادیالثانی 1287 ق./ اوت 1870م. در رأس کمیسیون مرزی سیستان عازم محل ماموریت خود شد. در ترکیب این کمیسیون، فردریک ریچارد پولاک، کلنل چارلز مکنیل، (199) کاپیتان یوان اسمیت، (200) دکتر هنری بلیو (201) و سرگرد الیور سنجان (202) حضور داشتند. فردریک ریچارد پولاک (سرلشکر سِر فردریک ریچارد پولاک بعدی) نیز به الیگارشی زرسالار یهودی تعلق داشت. (203) کلنل مکنیل افسر سرویس اطلاعاتی هند بریتانیا بود و مأمور تشکیل شبکههای مخفی این سرویس در خراسان و سیستان. رأی "کمیسیون مرزی سیستان" درواقع به معنای جدا ساختن بخش مهمی از سرزمین سیستان از ایران بود. بهنوشته دکتر رضا رئیس طوسی:
به این ترتیب، سیستان، سرزمین باستانی ایران که تحت حاکمیت مطلق ایران بود... به مسلخ امپراتوری بریتانیا برده شد و به دو قسمت تقسیم گردید: 4159 مایل مربع آن به افغانستان داده شد و 2848 مایل مربع آن در اختیار ایران ماند. افغانها، که خود در دام طرحهای پیچیده انگلیسیها بودند، بطور طبیعی از اقدامات اینگونه در عمل متحیر بودند. آنها تا مدتها از تصرف زمینهای تقسیمشده به ضرر ایران خودداری کردند. شاه رأی حکمیت گلداسمید را نپذیرفت تا اینکه در سال 1873 از لندن دیدار کرد. در آنجا "تحت فشار سنگین قرار گرفت و سرانجام رضایت داد." (204)
گلداسمید بعدها خاطرات خود را درباره احداث خط تلگراف اروپا- هند و کمیسیون مرزی سیستان منتشر نمود. او مولف زندگینامه سِر جیمز اوترام نیز هست و مقالاتی در دایرة المعارف بریتانیکا به چاپ رسانیده است. (205)
گلداسمید در سال 1875 به درجه سرلشکری رسید. او در سالهای 1880-1883 از سوی دولت بریتانیا مسئول نظارت بر پروژه "دیر ثنیه" (206) بود. این پروژهای است که بهوسیله زرسالاران یهودی، بهویژه سِر ارنست کاسل، در اراضی کشاورزی مصر انجام میشد. (207) بهنوشته دایرة المعارف یهود، نظام اداری مستعمراتی کنگو نیز بهوسیله سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید بنیان نهاده شد.
هنری ادوارد گلداسمید (208) (1812-1855)، از اعقاب آبراهام گلداسمید، کوچکترین پسر آرون گلداسمید، است. هنری ادوارد گلداسمید تحصیلات خود را در کالج هیلیبوری کمپانی هند شرقی به پایان برد و از سال 1832 کار خود را در بمبئی آغاز کرد. در سالهای 1847-1848 منشی خصوصی سِر جرج راسل کلرک (209) حکمران بمبئی (1847-1848، 1860-1862) بود و سپس کمیسر کل امور مالی و مالیاتی حکومت بمبئی شد. وی در قاهره درگذشت. هنری گلداسمید با تنها خواهر سرلشکر سِر فردریک جان گلداسمید ازدواج کرد. حاصل این وصلت کلنل آلبرت گلداسمید است.
آلبرت ادوارد گلداسمید (210) (1846-1904) در شهر پونا (هند) به دنیا آمد و در 24 سالگی، بهرغم پدر و مادرش که به ظاهر "مسیحی" بودند، رسماً تعلق خود به آئین یهود را اعلام کرد. وی از نخستین فعالین پرشور و متعصب صهیونیسم جدید، در دوران پیش از هرتزل، بود و از رهبران سازمان انگلیسی "هووی زیون" (عاشقان صهیون). آلبرت گلداسمید در راه استقرار یهودیان در فلسطین، احیای زبان عبری و "ناسیونالیسم یهود" تکاپوی فراوان داشت و به عنوان یک یهودی متعصب و صهیونیست افراطی بر هرتزل تأثیر عمیق برجای نهاد.
آلبرت گلداسمید در سال 1866 به صفوف ارتش بریتانیا پیوست و به هند اعزام شد. در سال 1892 یک سال از ارتش مرخصی گرفت و از سوی بارون هرش، زرسالار نامدار یهودی، برای سرپرستی امور "اتحادیه مستعمراتی یهود" (ایکا) به آرژانتین رفت. (211)
بهنوشته جئوفری ویگودر، گلداسمید به این طرح به عنوان زمینهای برای کشت و اشاعه آرمانهای "هووی زیون"، احیای "ناسیونالیسم یهود" و مقدمهای برای استقرار یهودیان در فلسطین مینگریست. گلداسمید پیش از عزیمت به آرژانتین در یک مصاحبه اعلام کرد: "مسئله یهود هیچگاه حل نخواهد شد مگر اینکه با حمایت قدرتهای بزرگ یک دولت یهودی در سرزمین اسرائیل ایجاد شود." (212) او در سال بعد به انگلستان بازگشت و به عنوان رئیس سازمان "هووی زیون" منصوب شد. کمی بعد، در سال 1894 به درجه کلنلی رسید و در جنگ بوئر شرکت کرد. وی در سال 1897 مجدداً به عنوان رئیس سازمان "هووی زیون" منصوب شد.
تئودور هرتزل از دوستان صمیمی کلنل گلداسمید بود؛ هرچند ظاهراً میان سازمان هرتزل (سازمان صهیونیستی) و سازمان گلداسمید (هووی زیون) رقابت وجود داشت. معهذا، پس از آن که روچیلدهای لندن سازمان هرتزل را بر سازمان کلنل گلداسمید ترجیح دادند، وی به همکاری فعال با هرتزل پرداخت. در سال 1903 برای مذاکره با مقامات مصری در زمینه استقرار یهودیان در صحرای سینا بهمراه هرتزل به قاهره رفت. او در سال 1903 بازنشسته شد و یک سال بعد درگذشت.
تنها دختر کلنل آلبرت گلداسمید با لوئی ساموئل مونتاگ (لرد سوایتلینگ دوم) (213) ازدواج کرد. (214)
اعضای شبکه خویشاوندی روچیلدها به خاندانهایی که برشمردیم محدود نیست. چهار خاندان مهم اشترن، ساموئل، اسحاق (ایزاک) و ساسون است.
پینوشتها:
1. Amschel Mayer Rothschild
2. Salomon Mayer Rothschild
3. Nathan Mayer Rothschild
4. Carl Mayer Rothschild
5. James (Jacob) Mayer Rothschild
6. Benedict Moses Worms
7. Aaron Worms
8. Judaica, vol. 16, p. 647.
9. Hanau
10. Stern
11. Cohen
12. Sichel
13. Beyfus
14. Hertz
15. Montefiore
16. Betty
17. Philip Anspach
18. ibid, vol. 3, p. 35.
19. Henry Fitzroy
20. Baron Raymondo von Franchetti
21. Hon. Eliot York
22. Cyril Flower, 1st Lord Battersea
23. Earl of Rosebery
24. Agenor, Duc de Gramont
25. Max B. H. Goldschmidt
26. Maria Perugia
27. Alexandre, Prince de Wagram
28. Baron Leon Lambert
29. Maurice Ephrussi
30. Sir Edward A. Sassoon
31. Germaine Alice Halphen
32. Baron Emmanuel Leonino
33. Gabrielle Nelly Beer
34. Baron de Zuylen de Nyevelt
35. Naomi Halphen
36. Albert Max von Goldschmidt
37. Dorothy Pinto
38. بررسی فوق بر اساس تبارنامه مفصل مندرج در کتاب ویرجینیا کاولس صورت گرفته است. منظور ما از "نسل اول" خاندان روچیلد مایر آمشل بنیانگذار است و "نسل دوم" فرزندان او.
39. Levi Barnert Cohen
40. Benjamin Cohen
41. ibid, vol. 5, p. 666.
42. ibid.
43. Davis, ibid, p. 27.
44. Moses Montefiore
45. Corti, ibid, p. 112.
46. Abraham Montefiore
47. Juda (Leon)
48. Olivetti
49. Judaica, vol. 12, pp. 273-274.
50. Geoffrey Wigoder, Dictionary of Jewish Biography, London: Simon & Schuster, 1991, pp. 380-381.
51. Moses Vita Montefiore
52. David Medina
53. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 103-104.
54. Sonia and V. D. Lipman [eds.], The Century of Moses Montefiore, Oxford University Press, p. 4.
55. Barrow
56. Mocatta
57. Samuel
58. Goldsmid
59. Sebag
60. Joseph Elias Montefiore
61. Judaica, vol. 12, p. 270.
62. Ellis
63. Lipman, ibid, p. 24.
64. Ramsgate
65. Judaica, vol. 12, p. 271.
66. ibid, pp. 270-274; Wigoder, ibid, pp. 357-358.
67. Joseph Barrow Montefiore
68. Jacob Montefiore
69. Judaica, vol. 12, p. 275.
70. ibid, pp. 269-270.
71. Joseph Mayer Montefiore
72. Sir Francis Abraham Montefiore
73. Nathaniel Montefiore
74. Claude Joseph Goldsmid Montefiore
75. Jewish Quarterly Review
76. Baron von Hugel
77. London Society for Study of Religion
78. Solomon Sebag
79. Sir Joseph Sebag Montefiore
80. Brigadier Thomas H. Sebag Montefiore
81. Hugh Williams Montefiore
82. Harold Sebag Montefiore
83. Judaica, vol. 12, pp. 268-276.
84. Benjamin Gompertz
85. Royal Society
86. ibid, vol. 7, p. 773.
87. Myers
88. Keyser
89. Merton
90. Lukas
91. Micholls
92. Moses
93. Waley
94. Colyer Fregusson
95. Schloss
96. Cobb
97. Behrens
98. Kisch
99. Singer
100. Spielmann
101. Nathan
102. ibid, vol. 5, pp. 659-660.
103. clan
104. Arthur Cohen
105. Privy Council
106. Sir Benjamin Arthur Cohen
107. Sir Thomas Colyer Fergusson
108. Massey-Fergusson Group
109. درباره مجتمع فوق و سایر موسسات وابسته به زرسالاری جهانوطن معاصر در فصل "الیگارشی جهانی و دنیای امروز" (جلد سوم کتاب حاضر) سخن خواهیم گفت.
110. Lionel Louis Cohen
111. Sir Banjamin Louis Cohen
112. Sir Leonard Lionel Cohen
113. Sir Herbert Benjamin Cohen
114. Hannah Fleretta Cohen
115. OBE (Order of the British Empire)
116. Baron Lionel Leonard Cohen, Lord Cohen of Walmer
117. Sir Isidore Spielmann
118. Adam Spielmann
119. Leonard Harold Lionel Cohen, Lord Cohen of Walmer
120. M. Samuel & Co. Ltd.
121. Hill Samuel & Co. Ltd.
122. درباره کمپانی فوق و جایگاه آن در شبکه جهانی زرسالاری جهانی در جلد سوم (فصل "الیگارشی جهانی و دنیای امروز") سخن خواهیم گفت.
123. Jewish Colonization Association
124. Sir Andrew Banjamin Cohen
125. Ruth Louisa Cohen
126. Samuel Montagu,1st Lord Swaythling
127. Nathaniel Louis Cohen
128. Jacob Waley
129. Col. Jacob Waley Cohen
130. Sir Robert Waley Cohen
131. Col. Charles Waley Cohen
132. درباره سِر مارکوس ساموئل، چهره برجسته زرسالاری یهودی معاصر، و مجتمع مُعظَم رویال داچ شل در آینده سخن خواهیم گفت. در بخش "کانونهای زرسالار غرب و صعود سلطنت پهلوی" (جلد پنجم) نیز با جایگاه و نقش خاندان ساموئل- مونتاگ آشنا خواهیم شد.
133. Sir Bernard (Nathaniel) Waley Cohen
134. Lord Nathan
135. ibid, vol. 5, pp. 658-661; vol. 15, p. 272; Who's Who 1978, p. 491; Who's Who 1993, p. 379 .
136. Solomon Benedict Worms
137. Gabriel Benedict Worms
138. Maurice Benedict Worms
139. Royal Society of Literature
140. Lord Pirbrigth, Baron Henry de Worms
141. Judaica, vol. 16, pp. 648-679.
142. A. T. Camden Pratt and F. R. Hits. S., People of the Period, London: Neville Beeman Ltd., 1897, vol. 2, p. 272.
143. Sir David Salomons
144. Levi Salomons
145. London and Westminster Bank
146. Sir David Lionel Salomons
147. Judaica, vol. 14, pp. 697-698; Wigoder, ibid, pp. 448-449.
148. Abraham Mocatta
149. David Senior Coronel
150. Abraham de Mercando
151. Jacob Mocatta
152. Isaac Castanho
153. Judaica, vol. 13, p. 1613.
154. Mocatta and Goldsmid
155. Bank of England
156. Moses Mocatta
157. Inquisition and Judaism.
158. David Mocatta
159. Frederick David Mocatta
160. The Jews and the Inquisition.
161. Sir Alan Abraham Mocatta
162. Judaica, vol. 12, pp. 197-198; Lipman, ibid, p. 24.
163. Aaron Goldsmid
164. George Goldsmid
165. Asher Goldsmid
166. Benjamin Goldsmid
167. Abraham Goldsmid
168. Eliason
169. Sir Francis Baring
170. Horatio Nelson
171. Trafalgar
172. Sir Isaac Lyon Goldsmid
173. University College
174. Baron de Palmeira
175. Count Solomon D'Avigdor
176. Isaac Samuel Avigdor
177. Avigdor ben Elijah ha-Kohen
178. Abraham Avigdor
179. Jacob Avigdor
180. Duke of Acquaviva
181. Sir Francis Henry Goldsmid
182. Frederick David Goldsmid
183. Sir Julian Goldsmid
184. Anglo-Jewish Association
185. Virginia Philipson
186. Baroness de Goldsmid e da Palmeira
187. Sir Osmond D'Avigdor-Goldsmid
188. Landau
189. Sir Henry Joseph D'Avigdor-Goldsmid
190. Anglo-Israel Bank
191. Major General Sir James (Arthur) D'Avigdor-Goldsmid
192. Albert Goldsmid
193. Lionel P. Goldsmid
194. Campbell
195. Major General Sir Frederick John Goldsmid
196. Indo-European Telegraph
197. محمدعلی خان سدیدالسلطنه (کبابی)، بندرعباس و خلیج فارس، بکوشش احمد اقتداری، تهران: چاپ دوم، دنیای کتاب، 1368، ص 134.
سدیدالسلطنه در مأخذ فوق (صص 134-152، 559-571) شرحی مفید درباره فعالیتهای اولیه کمپانی فوق به دست داده است.
198. رضا رئیس طوسی، "استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار"، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان 1376، صص 62-64.
199. Charles Macneill
200. Euan Smith
201. Henry Bellew
202. Oliver St. John
203. درباره خاندان پولاک بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 133-135.
204. رضا رئیس طوسی، "استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار"، تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره دوم، تابستان 1376، ص 72.
205. Telegraph and Travel (1874); Eastern Persia: An Account of the Journeys of the Persian Boundary Commission (1876, 2 vols.); James Outram, A Biography (1880).
206. Daira Sanieh
207. در جلد سوم درباره سِر ارنست کاسل و تکاپوی الیگارشی یهودی در مصر سخن خواهیم گفت.
208. Henry Edward Goldsmid
209. Sir George Russell Clerk
210. Albert Edward Williamson Goldsmid
211. درباره بارون موریس دو هرش در جلد سوم سخن خواهیم گفت.
212. Wigoder, ibid, p. 175.
213. Louis Samuel Montagu, 2nd Lord Swaythling
214. Judaica, vol. 3, pp. 962-963; vol. 5, pp. 1367-1368; vol. 7, pp.733-737; vol. 16, pp. 1539-1540; Wigoder, ibid, pp. 174-175; Buckland, ibid, p. 169; Who's Who 1978, p. 620.
/م