استعمار انگلیس

انگلیس طی دویست سال گذشته لطمات زیادی به کشور ما وارد ساخته و در زمینه های مختلف موانعی را در راه پیشرفت این ملت فراهم نموده است. تنها نفت نبود که منجر به نهضت ملی شد، بلکه در مسئله جنگهای ایران و روسیه نیز
دوشنبه، 28 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استعمار انگلیس
 استعمار انگلیس

 

نویسنده: دکتر سید جلال الدین مدنی




 

انگلیس طی دویست سال گذشته لطمات زیادی به کشور ما وارد ساخته و در زمینه های مختلف موانعی را در راه پیشرفت این ملت فراهم نموده است. تنها نفت نبود که منجر به نهضت ملی شد، بلکه در مسئله جنگهای ایران و روسیه نیز یکی از عوامل شکست ایران و تحمیل عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای، سیاست انگلستان بود. در همین دویست سال اخیر، بخشهایی از ایران بزرگ با اقدامات، حیله و مکرهای زمامداران انگلیس جدا شده است. عوامل انگلیس باعث بسیاری از فتنه ها و فساد و کشتارهای درون مرزهای ایران در این مدت طولانی بوده اند. انگلیس ده ها ساه نفت ایران را استخراج کرد و بدون حساب و کتاب به غارت برد و طلبکار هم بود که اشخاصی به لوله های نفت لطمه زده و خسارت وارد کرده اند. دستگاه فراماسونی با تمام فجایع بسیارشان، مربوط به سیاست پنهان کاری انگلیس است. در مسئله کاپیتولاسیون، در دادن قرض و فروش اسلحه چنان عمل کرده اند که گویا تصمیم به نابودی ملت ایران داشته اند. در انقلاب مشروطیت اصالت قیام عمومی علیه دستگاه استبداد را آلوده کردن و سفارت خود را مرکز توطئه قرار دادند.
هرگاه نظر اجمالی به حوادث و اتفاقات 150 سال اخیر ایران بیفکنیم و نقش مبارزاتی و اصلاحی نیروهای مبارز را بررسی و مطالعه کنیم به خوبی در می یابیم تنها نیرویی که همیشه در برابر دخالت مستقیم و غیرمستقیم اجانب و خطوط انحرافی و قدرتهای فرصت طلب ایستادگی کرده اند، نیروی اصیل اسلامی به رهبری روحانیت مبارز بوده است. تاریخ ایران به تنهایی شاهد موارد بسیاری از قیام مردانی بزرگ از تبار روحانیت است. که در هر برهه از زمان آگاهانه و بنابر تکلیف و وظیفه الهی در برابر خطرات و انحرافات فکری و التقاطاتی که فرهنگ و آداب و سنن اصیل اسلامی را به تباهی بکشد مانند دژی مستحکم، پایداری و ایستادگی کرده اند. مخالفت با دخالت بیگانه و تجهیز ملت در مقابل آن تفاوتی نداشت که آن بیگانه انگلیس باشد یا روسیه یا امریکا.
در قرارداد 1907 و 1915 ایران را با روسیه تقسیم کردند و برای خود منطقه نفوذ و منطقه اشغال و تصرف در نظر گرفتند. در قرارداد 1919 قصد تحت الحمایگی ایران را داشتند. هر کجا هم ملت و رهبران مردمی متوجه این سیاست مزدورانه شدند و انگلیسی ها را از در بیرون انداختند با لباس بدلی و با قیافه ای دوستانه از پنجره وارد شدند.
با مراجعه به سابقه امتیازاتی که در زمان شاهان قاجار می گرفتند؛ قبل از رژی، امتیازاتی داشتند که به همه منابع ثروت ایران مربوط می شد. مثل امتیاز رویتر که ملغی گردید و در امتیاز تنباکو که با ایستادگی روحانیت و زعامت آیت الله میرزای شیرازی مرجع بزرگ و تلاش سید جمال الدین اسدآبادی با رسوایی و ندامت خارج شدند.
در اینجا به معرفی آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی می پردازیم که در دو جبهه در مقابل انگلیس ایستاد؛ یکی برای استقلال عراق و دیگری در نهضت ملی ایران که رهبری آن را خود بر عهده داشت. او در انقلاب 1920 عراق که علمای شیعه به همراه عشایر عراق در برابر قوای متجاوز ایستادند نیز حضور داشت.
در تاریخ استعمار به کشورهای استعمارگری بر می خوریم که از قاره اروپا حرکت کرده و تحت عنوان آباد کردن دیگر سرزمینها! به غارت و چپاول پرداخته اند. نقاطی را اشغال کرده اند، به قتل و کشتار مردم پرداخته اند. به لحاظ برتری در سلاح و امکانات دریانوردی صدمات بسیاری به ملل شرقی وارد ساخته اند. در این میان نام پرتغال، اسپانیا، هلند، و فرانسه و بعد در وضعی شدیدتر، نام انگلستان ثبت شده است. روسیه تزاری هم به لحاظ همسایگی و مجاورت، تجاوزات زیادی به ایران داشته است؛ اما بحث ما در خصوص انگلستان است که در دورانی توانست بحریه قوی تشکیل دهد و بر دیگر کشورهای استعمارگر اروپایی تفوق یابد و با قدرت تسلیحاتی آنان را عقب بزند.
در تاریخ تحولات سیاسی می بینیم هنگامی که جانشینان کریم خان، مشغول کشتار یکدیگر بودند، انگلیسی ها از فرصت استفاده کردند و با اشغال جزیره قشم آن را مرکز ناوگان خود در خلیج فارس قرار دادند و با نام توسعه روابط بازرگانی ایران مشغول اقداماتی شدند که باید آن را توطئه و خیانت نامید. در پاییز 1201/ 1787 کنسول انگلیس در بصره هیأتی را به شیراز فرستاد تا به حضور جعفرخان زند برسد و در حد ممکن امتیازاتی بگیرد. در 18 ژانویه 1788 این هیأت فرمانی از جعفرخان گرفت که به موجب آن اتباع انگلیس در امور بازرگانی ایران امتیازاتی به دست آوردند.(1) اگر فرمان صادره را با دقت مرور نمایید می بینید که حاکم ایران به چه محبت و علاقه و دوستی از اتباع انگلیسی برای تجارت استقبال می نماید. سپس آن را با رفتار مأمورین و اتباع انگلیس بسنجید که چگونه عمل کرده اند. انگلیسی ها این فرمان را بهانه قرار دادند و حق انحصاری تجارت در خلیج فارس را متعلق به خود شناختند. آنها با توسعه نفوذ در هند شرقی اداره مستقیم ایالات هند را در دست گرفتند. روابط ایران و انگلیس که تا آن زمان بر اساس تجارت بین دو کشور استوار بود تغییر شکل داد و از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 ایران و خلیج فارس، از نظر انگلیسی ها به صورت حصار و حفاظ سرحدات هند درآمد. به این جهت سیاسی و روابطشان را با زمامداران ایران طوری تنظیم می کردند که نظارت کافی بر ایران داشته باشند و آن را مانند سدی در مقابل کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و روسیه در راه هندوستان حفظ نمایند. انگلیس برای تحقق منظور خود از هیچ گونه جنایت و خیانتی در منطقه رویگردان نبود. شرکت هند شرقی انگلیس پایگاهی در هند برای اقدامات انگلیس در منطقه بود. صرف نظر از اسناد با مراجعه به خاطرات سفر یا یادداشت های مطالعاتی بعضی از انگلیسی ها مثل گولداسمیت در می یابیم که حضور آنها در منطقه با چه دقت و تحقیقات وسیعی همراه بوده و چگونه اوضاع و احوال رجال حاکم بر ایران و رقابتی که بین آنها نسبت به سلطنت وجود داشته، اطلاع پیدا می کردند.(2)
بالاخره در مشرق ایران، دوره رقابت روسیه، هلند و فرانسه با انگلیس به پایان رسید. انگلیسی ها با حیله و نیرنگ و با کمک کمپانی هند شرقی بر شبه قاره هند مسلط شدند و دیگر رقیبان را از آنجا دور ساختند اما امپراتوری جدید روسیه و فرانسه و اتریش نمی توانستند این سرزمین وسیع را با تمام امتیازاتش در اختیار انگلیس ببینند و چشم طمع از آن بپوشند. لازمه امپراتوری و بقای قدرت و اعتبارشان ایجاب می کرد آنها هم به هند راه یابند و انگلیس را از صحنه خارج سازند و یا لااقل سهمی از آن به دست آورند. راه رسیدن به هند، از ایران می گذشت. فرانسه و روسیه تنها از راه ایران می توانستند ضربه کاری را به انگلیس وارد سازند و به ثروتهای سرشار هند دست یابند. انگلیس هم موقعیت حساس ایران را می شناخت. ایران در هند نفوذ فرهنگی داشت و حدود هشتصد سال زبان فارسی زبان رسمی هند بود و فرهنگ و تمدن ایرانی در سراسر هند رواج قطعی داشت. به همین جهت منطقه را مدنظر داشتند و با همین بیداری و سیاست گذاری، بزرگ ترین صدمات را به اشکال مختلف بر پیکر ایران وارد ساختند.(3) از جمله به تدریج شیخ نشین های خلیج فارس را که مطیع ایران بودند زیر نفوذ گرفت و در این زمان می توان گفت ایران بازیچه سیاستهای انگلیس و فرانسه و روسیه شد.
با به سلطنت رسیدن فتحعلیشاه، انگلیسی ها با تمهیدات خاص ارتباط نزدیکی با دربار شاه ایران برقرار ساختند؛ اما شرایطی پیش آمد که فرانسه جای انگلیس صاحب نفوذ را گرفت و هیأت گاردان برای تعلیم نظامی قوای ایران به این کشور آمدند و مدتی این تعلیمات ادامه یافت.(4) اما انگلیس که آرام نگرفته بود و نمی خواست ایران را دور از نفوذ خود ببیند با شرایطی که فراهم کرد نمایندیگان خود را به ایران گسیل داشت. سرهارد جونز توانست به طور کامل نفوذ گذشته را بازیابد. موریر که خود از عوامل انگلیس است و شرح مسافرتهای خود را به طور کامل نوشته با ذکر جزئیات اولین ملاقات سفیر انگلیس با فتحعلیشاه می نویسد:
«... پادشاه ایران پس از آن گفت که دوستی این دو مملکت قدیمی است و امید است که بعدها این دوستی روز به روز زیادتر گردد. بعد شاه سئوال کرد برادر من پادشاه انگلستان حالش چگونه است؟ دماغش چاق است؟ احوالش چطور است؟ بعد سئوال کرد آیا شاه فعلی انگلستان پسر پادشاه سابق است؟ که اتباع او با ایران رابطه داشته اند؟ ... وقتی گفته شد این همان پادشاه است که در آن زمان هم سلطنت می کرد بعد شاه گفت عجب فرانسویها در این باب هم دروغ گفته اند...» فتحعلی شاه با ارتباطی که با انگلیس و نمایندگان آن داشت، شاه انگلیس، جرج سوم را که از زمان کریم خان در انگلیس سلطنت می کرد و تا 1820 هم زنده بود، نمی شناخت. البته از شخصی که از آن وضع ناآگاهی باشد و طرف مذاکره را نمی شناسد، نمی توان انتظار بیشتری از آنچه که گذشت، داشت.
در سال 1213 و سال بعد، از آن، انگلیس توانست از طریق ایران و قوای فتحعلی شاه که تربیت شده فرانسویان بود، پیروز شود و هندوستان را که در معرض خطر قرار گرفته بود همچنان حفظ کند با این توضیح که تیپو صاحب سلطان میسور علیه سلطه انگلیسی ها بر هند قیام کرد و با زمان شاه، امیر افغانستان متحد گردید و در همین احوال ناپلئون با تهدید مستعمرات انگلیس در افریقا موفق شد مصر را تصرف و به سوی سوریه پیشروی کند. تیپو سلطان در چنین شرایطی از کمک فرانسه استفاده کرد. ناپلئون سپاه کوچکی به یاری او فرستاد و زمان شاه را هم به همکاری بیشتر با تیپو صاحب تشویق کرد. انگلستان از این جریان به هراس آمد. فرمانده کل هندوستان برای جلوگیری از شرکت احتمالی ایران در این اتحاد ضد انگلیسی دست به کار شد.(5) مهدی علی خان بادر نماینده شرکت هند شرقی هند در بوشهر به صورت نماینده ای فوق العاده و با اختیارات تام عازم تهران گردید.(6)
وی توانست فتحعلی شاه را به طمع تسخیر افغانستان اندازد و او را وادار نماید تا با اتحادی که علیه انگلیس تشکیل شد وارد جنگ کند، مهدی علی خان فرمانی از شاه ایران گرفت که به موجب آن مأمورین ایران موظف باشند فرانسویها را در خاک ایران بازداشت کنند و در این زمان، زمان شاه، امیر افغانستان با قوای عظیمی از تنگه خیبر گذشت و پیشاور و لاهور را تصرف کرد و رهبر سیکها را به اطاعت واداشت. وی مهیای حمله به دهلی، مرکز هند بود اما انگلیس مشکل بزرگی در مقابل او بود.(7)
فتحعلی شاه در این تصور بود که می تواند مرزهای ایران را به حدود دوره صفویه برساند و به همین جهت با سپاه خود عازم خراسان شد. محمود شاه که از جانب انگلیسی ها حمایت می شد در ایران پناهنده بود و قشون ایران را همراهی می کرد. فتحعلی شاه توانست هرات و قندهار را به سادگی فتح نماید. زیرا زمان شاه تمام قوای خود را به هند برده بود و مشغول نبرد با انگلیسی ها بود و چون اقدام فتحعلی شاه را دید، جبهه جنگ با انگلیس را رها کرد و به افغانستان بازگشت؛ اما در حوالی قندهار از قوای ایران شکست خورد و دستگیر و به دستور برادر پناهنده اش کور شد.(8)
فتحعلی شاه در اولین سال سلطنت بدون آن که بفهمد چه خدمت بزرگی به انگلیس کرده از نظر فرانسویها بزرگ جلوه نمود. آنها ایران را مرکز پرقدرتی شناختند و فکر کردند اگر قبلاً ایران را همراهی کرده بودند نهضت علیه انگلیس در هندوستان با شکست مواجه نمی شد و لذا درصدد نزدیکی دوباره با ایران برآمدند. اما انگلیس چنین مجالی را بعد از دفع خطر تیپو سلطان به آنها نمی داد. انگلیس از لشکرکشی فتحعلی شاه به افغانستان بهره برد و از قیامی که علیه انگلیسی ها برپا شده بود جلوگیری کرد. اکنون مسئله خطر ناپلئون بود و انگلیس می خواست این بار هم ایران را به صورت سدی در مقابل خواسته های ناپلئون درآورد.(9) و در این راه هم موفق شد. ناپلئون که با یک کودتا در مقام کنسول اول جمهوری فرانسه قرار گرفته بود همچنان درصدد بود انگلیس را به زانو درآورد و به مستعمراتش چنگ اندازد ولی اتحاد با روسیه و حمله دو جانبه به هند را راه مطلوبی یافته بود. پل اول، امپراتور روسیه با نقشه ناپلئون موافق بود. حمله به هندوستان می بایست از طریق دریای سیاه و بحر آزوف و رودخانه ولگا و بحر خزر و ایران انجام شود. فرمانده کل هند، مارکی ولزلی در اجرای سیاست انگلیس و استفاده از تجربه گذشته، اتحاد با ایران را لازم می دانست و بر این اساس جان مالکوم، یکی از افسران مستعمراتی انگلیس در هند را به عنوان سفیر، مأمور دربار ایران کرد تا اولاً سیاست ضد افغانستانی ایران را همچنان گرم نگهدارد و ثانیاً شاه ایران را به انجام اقداماتی علیه فرانسه وادار سازد و ثالثاً در صورت لزوم، قراردادهای نظامی و بازرگانی با ایران منعقد نماید. مالکوم در پاییز 1215/ دسامبر 1800 با هدایایی وارد ایران شد و ضمن ملاقات با شاه موفق شد معاهداتی با ایران منعقد نماید. مطابق معاهدات سیاسی که حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله آن را امضا کرد دولت ایران دوست و متحد انگلیس شد و مقرر گردید چنانچه افغانستان یا فرانسه به هند حمله نمایند انگلیس توپ و اسلحه لازم را در اختیار ایران گذارد و چنانچه فرانسه وارد یکی از بنادر ایران گردید دو دولت مشترکاً اقدام کنند. مالکوم اصرار داشت جزایر قشم و هنگام در اختیار انگلستان قرار گیرد ولی مردم با این تقاضا به مخالفت برخاستند و چنین اجازه ای ندادند.
معاهده دیگری هم بین انگلیس و ایران منعقد شد که به موجب آن تجار دو کشور حق آمد و رفت آزادانه به سرزمین یکدیگر را پیدا کردند و بازرگانان انگلیسی و هندی اجازه یافتند تا در تمام ایران بدون پرداخت عوارض و مالیات اقامت نمایند. فتحعلی شاه می خواست به نحوی حمایت انگلیس را در مقابل تجاوزات احتمالی روسیه جلب نماید؛ ولی انگلیسی ها با مهارت از چنین تعهداتی سر باز زدند.(10)
مالکوم، افسر انگلیسی در مأموریت به ایران با امضای قراردادهای سیاسی و بازرگانی موفق بود و در بازگشت به لقب «سر» مفتخر گردید و انتظار می رفت آثار زیادی برای قراردادها مترتب باشد. اما قتل ناگهانی پس اول تزار روسیه در مارس 1801 وضع را عوض کرد و موضوع حمله به هند متنفی شد و فرانسه هم به تنهایی برای حمله به هند آمادگی نداشت. در نتیجه انگلیس هم دیگر علاقه ای به اجرای معاهده با ایران نداشت هر چند تجاوز روسیه به ایران فعلیت نداشت اصرار فتحعلی شاه برای اجرای قرارداد بی فایده بود.(11) مخصوصاً بین فرانسه و انگلیس معاهده صلح منعقد شد. فتخعلی شاه به ناچار محمد نبی خان را به عنوان سفیر راهی هند انگلیس کرد(12) که او هم نتیجه ای نگرفت. انگلستان در این تاریخ منافعی در اجرای قرارداد نداشت. به همین جهت شرایطی سنگین به فتحعلی شاه پیشنهاد کرد و از جمله واگذاری جزایر قشم و هرمز به انگلیس و اجازه ایجاد استحکامات نظامی در بوشهره و همچنین قرار دادند بنادر دریای خزر در اختیار بازرگانان انگلیسی که معلوم بود چنین شرایطی نمی توانست مورد قبول ایران باشد. بدین ترتیب دولت انگلستان برای مقابله با تجاوزات روسیه کمکی به ایران نکرد و ارتش روسیه تزاری به شهرهای شمالی ایران در حوزه قفقاز تجاوز کرد. روسیه طرح پطرکبیر را اجرا می کرد.
دولت انگلیس به تقاضای کمک ایران با آن وعده ها پاسخ مساعد نداد و شرایطی را پیشنهاد نمود که برای ایران قابل پذیرش نبود و ایران ناچار شد به دشمن مشترک آن دو یعنی فرانسه روی آورد فرانسه می کوشید بین ایران و عثمانی روابط دوستانه ای برقرار گردد و آن دو از دو طرف به روسیه حمله کنند و کار این امپراتوری متجاوز را یکسره سازند. به علاوه فرانسه علاقه زیادی داشت که هند را از جنگ انگلیس بیرون آورد که آن هم از طریق ایران امکان داشت. در این زمان روابط خوبی بین فرانسه و ایران برقرار شد و هیأتهای متعددی رد و بدل و پیشنهادهایی مطرح شد که منجر به انعقاد عهدنامه فین کنشتاین در 1807 بین فرانسه و ایران شد و بر طبق آن ایران متعهد گردید با انگلیس قطع رابطه کامل نماید و فرانسه هم تعهد کرد ایران را در بازپس گیری گرجستان یاری نماید و تمامیت ارضی ایران را تضمین نماید. روسها بعد از تصرف گنجه متوجه ایروان شدند. دولت عثمانی هم در یک زمان در اثر تلاش فرانسه علیه دولت روسیه و انگلیس اعلان جنگ داد اما در چنین اوضاعی به یکباره عهدنامه تیلسیت بین فرانسه و روسیه، فرانسه را از حمایت ایران دور ساخت و جنگ بین ایران و روسیه ادامه یافت. در یک زمان عثمانی و ایران از دو طرف با روسیه در جنگ بودند. عباس میرزا و یوسف پاشا؛ سر عسکر عثمانی تصمیم گرفته بودند که ارتش ایران از مغرب و سپاه عثمانی از مشرق در یک زمان وارد گرجستان گردند اما گودوویچ از این طرح مشترک ایران و عثمانی آگاهی یافت و قوای عثمانی را با نیروی فراوان شکست داد و عباس میرزا هم با شکست عثمانی عقب نشینی کرد و عثمانیها قرارداد متارکه 1222 را با روسها امضا کردند. ولی جنگ روسیه و ایران همچنان ادامه یافت و ایران بدون کمک و حمایت انگلیس، فرانسه و عثمانی با روسیه می جنگید و هیچ کدام در مقام کمک و حمایت از ایران نبودند زیرا منافع زیادی برای خود نمی دیدند.
بعد از معاهده تیلسیت، هیآت سرهارفور جونز به دستور لرد مینستو فرمانفرمای کل هند از راه بوشهر وارد ایران شد و به دلیل تغییر وضع و شرایط جدید، مورد استقبال قرار گرفت و موفق به عقد پیمانی با ایران در 14 ماده معروف به مجمل شد. در این پیمان، شاه ایران حکم ژاندارمی را دارد که باید برای انگلیس، راه هند را آن طور که انگلیس دستور می دهد، محافظت نماید و چون با انگلیس دوست می شود باید تمام قراردادها و معاهداتی که با دول اروپا دارد از تاریخ این معاهده باطل اعلام، جزایر جنوب ایران در اختیار قشون انگلیس قرار گیرد و مأمورین محلی هعم باید مهیای پذیرایی از قشون انگلیس باشند. به موجب این قرارداد تحمیلی، انگلیس حق داشت حتی با کشوری که با ایران در حال جنگ است متحد شود! ولی باید سعی کند ایران را هم با آن دولت به صلح بکشاند اما ایران باید قراردادهای گذشته اش را هم با دول اروپا باطل کند و بعد از این هم قراردادی با دولتی منعقد نکند که احتمال ضرر برای انگلیس داشته باشد. با انعقاد این قرارداد، سرهارفورد جونز موفقیتهای زیادی به دست آورد و حکومت هند انگلیسی می خواست دست آورد سرهارفورد جونز را به ملکم بسپارد.(13)
سرانجام هنگامی که میرزا ابوالحسن خان، نماینده ایران در لندن توقف داشت سرگوراوزلی به جای سرهارفورد جونز تعیین شد. وی در 9 نوامبر 1811 وارد تهران گردید و می بایست دنبال فعالیت سفیر قبلی را بگیرد و قرارداد مفصل را با ایران منعقد نماید که در 29 صفر 1227/ 14 مارس 1812 چنین کرد. و حاصل این قرارداد، تحمیل و مفصل سه سال بود و در این مدت اوضاع اروپا کاملاً فرق کرده بود و راههایی که انگلیس در زمان امضای قرارداد برای نزدیک شدن به ایران داشت در این زمان از بین رفته بود؛ اما جنگهای ایران و روس ادامه داشت. مورخین، سفیر جدید را یکی از اولین عاملین رواج فساد و یکی از اصلی ترین مهره های فراماسونری یاد کرده اند که صدمات زیادی به ایران وارد ساخت. سرگوراوزلی با عنوان افسر عالی رتبه انگلیس (قبل از سفارت ایران) وظیفه پذیرایی از شاهزادگان و شخصیتهای برجسته و بارز خارجی را بر عهده داشت. (مقام او در شبکه فراماسونری این شغل را برای او ایجاب کرده بود) او پس از آنکه به مقام سفارت کبرا در ایران نایل شد، ریاست شبکه های فراماسونری منطقه را هم به دست آورد. با اصرار سرگوراوزلی در نامه های محرمانه او به وزارت امور خارجه انگلیس به دنبال خدمات برجسته میرزا ابوالحسن خان، ماهی یکهزار روپیه برای وی تعیین شد که از 1225 تا 1262 به وی پرداخت شد. سرگوراوزلی بعد از ایران به سفارت انگلیس در روسیه رفت و در نامه ای که در 15 اکتبر 1844 م از سن پطرزبورگ به وزارت امور خارجه انگلیس نوشت در مورد ایران چنین نظر داد:
« عقیده صریح و صادقانه من این است که چون مقصود نهایی ما فقط صیانت از هندوستان می باشد در این صورت بهترین سیاست این خواهد بود که کشور ایران را در همین حال ضعیف و توحش و بربریت بگذاریم و سیاست دیگری مخالفت آن تعقیب نکنیم.»(14) روسیه با توجه به رفتار انگلستان و فرانسه نسبت به ایران به سادگی توانست سیاست پیشرفت به سوی دریاهای آزاد را با بهانه هایی پیاده نماید و در نتیجه ی قرارداد تیلسیت، ایران با وضع دشواری مواجه شد زیرا مسلم گردید که روسیه با فراغت از اروپا، تمام نیروهای خود را در برابر ایران می گمارد و مارشال گودریچ در مدت قلیلی 150 هزار سرباز جنگی را که از جبهه اروپا آزاد شده بودند برای جنگ با ایران آماده نمود و توانست بخشهایی از سرزمین ایران در قفقاز را اشغال و تا ایروان پیشروی کند و در سال 1324 ق باز هم تغییراتی در جبهه اروپا رخ داد و انگلیس حامی جدید ایران، بعد از فرانسه در کنار روسیه قرار گرفت و روسها در صفر 1324 به دستور تزار الکساندر اول در تمام جبهه های جنگ با ایران دست به تعرض زدند که با شجاعت بسیار زیاد ایرانیان، این حملات دفع شد.
این درست در زمانی بود که ایرانیان امیدی به فرانسه و انگلیس نداشتند و اندکی اتکای به نفس پیدا کرده بودند و البته تغییراتی هم در وضع جبهه ها داده شده بود. علمای اسلام فتوای جهاد علیه روسها دادند و در نتیجه به فاصله کوتاهی، پنجاه هزار نفر برای جنگ مذهبی عازم جبهه ها شدند. روسها در این تاریخ مجبور شدند در دو جبهه علیه ارتش عثمانی و ارتش ایران بجنگند و این کاری مشکل برای روسیه بود و اگر عثمانی اسلامی و ایران اسلامی متفقاً به جنگ ادامه می دادند قطعاً به شکست نهایی روسیه منجر می شد؛ اما در این زمان روسها ابتکار عمل به خرج دادند و به نظر می رسد از راهنمایی انگلیس هم برخوردار شدند. با این توضیح که ژنرال تورمسوف تصمیم گرفت با ایران صلح کند و تمام قوای خود را در جبهه با عثمانی به کار اندازد و به این منظور حمله سختی را به قوای ایران شروع کرد تا آنجا که فرمانده سپاه ایران مجبور شد به طرف ایروان عقب نشینی نماید و در همین زمان روسیه پیشنهاد صلح به ایران داد.(15) میرزا بزرگ قائم مقام مأمور مذاکره شد و پیشنهادهای روسها را غیرقابل قبول تشخیص داد زیرا روسها تقاضا داشتند که دولت ایران تمام نقاطی را که روسیه تا شروع مذاکرات متصرف شده ملک دولت تزاری بشناسند و ضمناً به ارتش روسیه اجازه داده شود تا از طریق ایران به عثمانی حمله نماید. چون ایران این شرایط را نپذیرفت بار دیگر حمله شدید روسیه در تمام جبهه ها شروع شد و به دلیل خیانت افسران انگلیسی، دفاع ایران مؤثر واقع نگردید ، زیرا واحدهای توپخانه ایران در این زمان در اختیار افسران انگلیسی بود و چون انگلیس علاقه مند به توقف هر چه زودتر جنگ در جبهه ایران بود و قوای روس در جبهه دیگری مشغول گردد که مورد نظر انگلیس بود، لذا افسران انگلیسی دستور یافتند تا پستهای خود را ترک کنند که واحدهای توپخانه بدون سرپرست ماندند. روسها نیز بر شدت حملات خود افزودند و پس از جنگ شدید اصلاندوز و ایروان، ارتش ایران به طرف رود ارس عقب نشست و یک بار دیگر ثابت شد که حضور بیگانه (آن هم بیگانه ای مثل انگلیس) در ارتش یک کشور تا چه درجه خطرناک است و زمامدارانی که به هر عنوان بیگانه را دوست می پندارند و به خدمت در قوای مسلح می گمارند چقدر در اشتباه هستند. معلوم نیست در آن دوره چرا با وجود سوابق یاز به آنها اطمینان شد؟ چرا افسران انگلیسی سرپرستی واحدهای توپخانه را در اختیار گرفتند؟ چرا بعد از قطعی شدن همکاری انگلیس و روس در یک جبهه علیه فرانسه، باز هم افسران متخصص انگلیس در ارتش ایران باقی ماندند؟ ایران و عثمانی هر دو مورد تهاجم روسیه قرار داشتند و انگلیس از ادامه جنگ در این ناحیه احساس زیان کرد. دیپلماتهای انگلیس درصدد برآمدند راهی بیابند که منافع آنها را تأمین کند و به همین جهت در جمادی الاول 1227 بین روس و عثمانی بدون اطلاع ایران و برخلاف قرار دولت عثمانی با ایران، صلح برقرار شد و عهدنامه بخارست امضا گردید و یک بار دیگر ایران در مقابل روسیه تنها ماند. لشکریان آسیایی تزار که از جبهه عثمانی آسوده خاطر شده بودند متوجه شرق جبهه قفقاز گردیدند. انگلیس طمانی واسطه صلح روسیه با عثمانی شد و پیمان بخارست را به امضا رساند که دو، سه ماه بیشتر از امضای معاهده مفصل با ایران نمی گذشت. البته برای ایران هم معاهده گلستان را به ارمغان آوردند. انگلیس به خاطر منافعی که در آن مقطع از نزدیکی با روسیه احساس می کرد ایران را وادار به امضای قرارداد گلستان در 1228 کرد.(16)
یعنی در همان زمان که عثمانی و ایران برای جنگ با روسیه متحد بودند، انگلستان با محاسبات خود از یک طرف عثمانی را به قبول صلح و امضای قرارداد بخارست وادار نمود در حالی که ایران تنها می جنگید، وسیله سرگوراوزلی ایران را امیدوار به پیروزی می نمود و به تدریج واسط صلح با روسیه شدند و ایران را تحت فشار قرار دادند که به مذاکرات صلح تن دهد. در 8 جمادی الثانی 1227 نماینده بریتانیا وارد تبریز شد و پس از مذاکره با عباس میرزا، وبرگوردن را برای مذاکره صلح نزد ژنرال دوریچیف فرستاد. جواب دوریچیف رونوشت عهدنامه بخارست و پیشنهاد متارکه چهل روزه جنگ بود. جیمز موریه مأمور شد تا پاسخ دوریچیف را به عباس میرزا گزارش دهد. عباس میرزا به ناچار به چهل روز متارکه موافقت کرد و قرار شد پس از پایان مدت متارکه، مذاکرات صلح در محل سلطان حصاری در کنار رود ارس شروع شود؛ اما در اوایل رمضان سال 1227 آق وردف، ژنرال روسی به ستاد عباس میرزا اطلاع داد که چون اسکندر میرزا با کمک ایرانیان در گرجستان اغتشاش نموده و شرایط متارکه را به هم زده، مذاکرات صلح بی مورد است و به علاوه ژنرال دوریچیف دیگر اختیاری برای مذاکره صلح ندارد و چنانچه ایران مایل به مذاکره صلح است نماینده خود را به اصلاندوز اعزام دارد. روسیه دیگر شتابی در صلح نداشت اما با اصرار سرگوراوزلی که در انعقاد قرارداد صلح مأموریت داشت عباس میرزا ناچار از میرزا ابوالحسن خان ایلچی به همراه جیمز موریه به اصلاندوز اعزام شد. در اصلاندوز مذاکرات ایران و روس به نتیجه نرسید ولی هر کدام شرایط خود را برای صلح عرضه کردند و جنگ بین ایران و روس مجدداً شروع شد. این در حالی بود که انگلیس با روسیه متحد شده بود. نماینده دولت انگلیس با اطلاع از اتحاد کشورش با روسیه اطلاع پیدا کرد و به افسران انگلیس شاغل در ارتش ایران دستور داد پستهای خود را ترک کنند و در عملیات نظامی علیه روسیه شرکت ننمایند. بدین ترتیب یک بار دیگر ایران فریب انگلیسی ها را خورد و در لحظه حساس که خدمتگزاران می بایست صمیمانه خدمت نمایند، خیانت کردند. در شب 12 شوال 1227/ اکتبر 1812 روسیه از موضع نظامی عباس میرزا اطلاع یافت و مبادرت به حمله نمود. سپاهیان ایران پراکنده شدند و ولیعهد به سختی توانست از رود ارس بگذرد و خود را نجات دهد. پس از این شکست، عباس میرزا به سوی تبریز رفت تا مقدمات مقاومت خود را در سال 1228 فراهم نماید؛ اما سرگوراوزلی ادامه جنگ را مصلحت ندید و بر صلح بین روس و ایران اصرار کرد و قول داد که عهد نامه صلح برابر میل ایران تنظیم شود.(17) سفیر انگلیس به همراه نامه ای دکتر گامبل را به اردوگاه دوریچیف اعزام داشت تا به او اطمینان بدهد که بزودی طرح سازش پیشنهاد می شود. سپس به متارکه پنجاه روزه جنگ بین طرفین توافق شد. ابتدا مذاکرات با کندی صورت می گرفت، سفیر روس که همه مقدمات را برای صلح فراهم کرده بود و مقامات ایران را در شرایطی که جنگ برای ایران می توانست همراه با موفقیت باشد به صلح واداشته بود در مذاکرات صلح شرکت نکرد تا روسیه آزادی عمل بیشتری داشته باشد.(18) سفیر انگلیس در نامه های دیگری که برای وزیر امور خارجه متبوعش ارسال می دارد به ظرافت کار خود هم تصریح می نماید که چگونه با تمهیداتی ایران را به صلح واداشته است و البته بعد از پیمان گلستان از او تشکر هم کرده اند. سرگوراوزلی در نامه 10 نوامبر 1813 به وزیر امور خارجه انگلیس چنین می نویسد: « اگر توهم حاصل نمی شد که ممکن است تصور کنید مجاهدتهای من برای انعقاد پیمان صلح میان دولیتن روس و ایران یک نوع تخطی از اختیارات و قدرت خود در مقابل دولت اخیر بود و یا اینکه از نفوذ خود در نزد شاه استفاده کرده و منافع حقیقی ایران را فراموش کرده باشم علت نداشت که طرز رفتار و سیاست خود شما را تصدیع بدهم... همان موقع که آخرین نامه خود را از اقامتگاه مراغه برای شما فرستادم تبریکاتی برای شاه به تهران نوشته که جواب آن را برای اطلاع شما با این نامه می فرستم، می خواهم شما را مطمئن سازم که نامه هایی از وزراء دربار دریافت کردم که همگی تشکر و قدردانی خود را اظهار داشته اند) (به متن دو نامه سرگوراوزلی مراجعه شود.»(19)
آنچه نوشته شد مربوط به اول تا اوایل قرن 19 است. انگلستان در سوابق موجود به عنوان همسایه جنوب ایران شناخته می شود در حالی که جزیره ای است در شمال اروپا. همسایگی آن در جنوب به مناسبت تسلط نامشروع آن نسبت به پاره ای از نقاط ایران و غیر ایران که در طول دو، سه قرن به دست آورده و در طول قرن بیستم مجبور به ترک این مناطق شده است. انگلستان یکی از عوامل مؤثر در عقب ماندگی کشورهای خاورمیانه است. زمامداران انگلیس در دوران استعمار بزرگ ترین خسارات را از طریق استفاده از کاپیتولاسیون و ایجاد شبکه های فراماسونری، سپس صهیونیسم زده اند. اینان سعی کرده اند نفوذ و تسلط خود را از دو طرف حفظ نمایند؛ عوام را با خرافات و مذهب تراشی و مذهب سازی از حقایق منحرف سازند و باسوادان و روشنفکران را به وسیله شبکه های فراماسونری در دام خود گرفتار سازند و مقاصد و اهداف شوم خود را پیاده نمایند. انگلستان در وضع طبیعی و عادی سرزمین فقیر و منتظر کمک دیگران است؛ اما با همین سیاستهای مکارانه از نوع نفاق افکنی و دورویی و پشت هم اندازی وضع خود را تأمین کرده است.

پی نوشت ها :

1. جعفر خان زند که برادرزاده کریم خان به اعتبار اینکه کریم خان هم قبلاً فرمانی برای نجات انگلیسی ها صادر نموده بود فرمانی به این شرح صادر کرد « به نام خدای جهان آفرین، اما بعد، از آنجایی که ما همیشه خواهانیم که تجار و قوافل آنها که در مملکت ما آمد و رفت می کنند در ظل حمایت ما بوده و در مهد امن و امان باشند و مطمئناً به کار تجارت خود مشغول شوند و برای مساعدت به آنها آنچه که ما را در قوه باشد در حق آنها دریغ نخواهد شد. بنابراین فرمان مطاع برای تمام حکام و فرماندهان شهرها و قلاع به تمام سرداران و مأمورین جمع آوری حقوق گمرکی صادر می شود که درباره تمام عمال ملت انگلیس که به قصد تجارت به مملکت ما وارد شده و مشغول تجارت هستند نهایت همراهی و مساعدت مرعی دارند که همه آنها راحت و آسوده بدون مزاحمت احدی در امور تجاری خودخواه برای متاع وارده و خواه برای متاع صادره مشغول باشند و می باید از آنها حمایت و حفاظت شود. عمال دولتی نباید به هیچ اسم و رسمی از آنها مالیات با حق راهداری مطالبه کنند و به هیچ عنوانی نباید از نمایندگان ملت انگلیس وجهی مطالبه شود و رفتار شما نسبت به آنها باید طوری دوستانه باشد که آنها به ما اطمینان نموده در رفت و آمد خودشان کاملاً آزاد باشند و همیشه باید بدون دغدغه خاطر مشغول تجارت خود بشوند. در هر موقع که مال التجاره خودشان را به فروش می رسانند در نقل و انتقال وجوه آن مختار می باشند و از طرف شما نباید ممانعتی به عمل آید. لازم است دولت محترم ما با لیوزای انگلیس مقیم بصره به خوبی بداند که عواطف و همراهی ما درباره شما بسیار زیاد و فوق خیال شماها است و برای امتحان، بهتر است به آزمایش بگذارند و ملت انگلیس را تشویق کنند که در ایران به تجارت خودشان توسعه دهند در آن وقت مشاهده خواهند نمود ما نهایت درجه برای حفظ امنیت آنها خواهیم کوشید به علاوه هر اندازه متاع ملت انگلیس وارد ایران گردد هیچ مانعی و رادعی برای ورود آن سد راه نخواهد بود و آزادانه در هر کجای ایران بخواهند می توانند متاع خودشان را به فروش رسانند و پس از فروش هم در تحت حفاظت ما آسوده خاطر وجوه آن را برگردانند. ما قول می دهیم که مطالبه حقوق گمرکی نخواهیم نمود و آنچه هم در سابق برقرار بوده ما آنها را لغو و باطل می نماییم. در این تاریخ تمام آنها باطل است و فراموش نخواهد شد. به تاریخ هشتم ربیع الثانی 1202 مطابق 18 ژانویه 1788 تاریخ روابط سیاسی انگلیس در قرن 19 محمود محمود، جلد1، ص 9.
2. وقتی گولداسمیت انگلیسی می نویسد: « بعد از اینکه صادق خان از مأموریت مراجعه کرد جاسوسان آقامحمدخان او را تحت نظر داشتند خواجه قاجار متوجه شده بود که اگر شرکای جنایت صادق خان نهاوندی در بین فراشان خلوت باشند به طور حتم بعد از مراجعت صادق خان به او خواهند گفت که منزلش مورد تفتیش قرار گرفته است لذا به جاسوسان سپرد مراقب باشند چه کسانی با او تماس حاصل می کنند. جاسوسان دیدند همین که صادق خان نهاوندی برگشت دو تن از فراشان خلوت به او نزدیک شدند و چیزی به وی گفتند و صادق خان از حرف آنها ناراحت شد. باز دیدند که بعد از خروج صادق خان نهاوندی از اطاق خواجه قاجار همان دو نفری که به صادق خان نزدیک شده بود با وی صحبت کردند. جاسوسان این موضوع را به اطلاع خواجه قاجار رساندند و به او محقق شد که آن دو نفر همدست صادق خان نهاوندی اند. غروب آن روز آقا محمدخان مردی را که در شماخی مورد سرقت قرار گرفته بود احضار کرد و آنگاه صادق خان نهاوندی و دو فراش را احضار کرد. آن دو نفر وقتی صاحب پول و طلاآلات را دیدند به لرزه درآمدند و سارقین مجبور شدند که آنچه برده بودند، پس بدهند و خواجه قاجار از صاحب مال پرسید آیا آنچه از تو گرفتند به تو رسید وی گفت دویست تومان از پولی که از من گرفتند کم است آقا محمدخان امر کرد دویست تومان از صندوق خانه او به متظلم بدهند و گفت این مبلغ را از بقیه اموال این سه نفر بعد از کشته شدنشان جبران خواهیم کرد. هر سه آن گفته را از دهان خواجه قاجار شنیدند و چون شب فرا رسیده بود هنگامی که در بازداشت بودند، قطعیت قتل خود را با [......] و طرح نقشه قتل خان قاجار تبدیل به احتمال نمودند. این گونه شرح واقعه از جانب آن انگلیسی بعید نیست که خود هم در ماجرا به نحوی دخالت داشته اند.
3. در مغرب ایران امپراتور عثمانی قرار داشت. این امپراتوری عنوان خلافت اسلامی را داشت و اسلام با وجود سابقه گسترش یافتنش در اروپا مطلوب دول تازه قدرت یافته اروپا از جمله انگلیس و فرانسه نبود و طبعاً دولت عثمانی می بایست کوچک شود و تجزیه گردد تا خطر بالقوه ای در مقابل اروپا نباشد و در هیچ زمانی با ایران تشیع متحد نگردد. در جنوب ایران قبایل عرب در اطراف خلیج فارس بر اساس سوابق طولانی تابع ایران بودند. تسلط ایران بر سواحل و جزایر خلیج فارس به قرنها قبل می رسید و ادامه داشت اما انگلیس با تسلط بر هند می خواست که قبایل عرب سواحل خلیج فارس از نفوذ ایران خارج شده مطبع امپراتوری انگلیس گردند. انگلیس با توجه به ناوگان عظیم دریایی کم کم این شیخ نشین ها را زیر سلطه خود درآورد. برای انگلیس این قسمت هم در خلیج فارس مهم بود.
4. در سال 1221 قمری / 1807 م ناپلئون امپراطور فرانسه به دنبال عهدنامه فین کنشتاین هیأت نظامی سیاسی گاردان را به ایران اعزام داشت. چهارده نفر افسران این هیأت کارهایی را در نظام ایران انجام دادند و کارخانه توپ ریزی در تهران و اصفهان دایر کردند. لباس یک شکل (اونیفورم) را معمول کردند. نظامیان را به صفوف مختلف سواره نظام، پیاده نظام، توپخانه مهندسی تقسیم نمودند. توپخانه صحرایی برقرار ساختند. به کار گرفتن سرباز هم مربوط به همین دوره است. قبل از آن به تقلید از روسها (سالدات) می گفتند از میرزا ابوالقاسم فراهانی که هنوز به مقام صدارت نرسیده بود خواستند معادل سالدات را به فارسی جستجو نماید و او کلمه سرباز را ارائه داد و مطلوب افتاد و تا به حال به کار می رود.
5. در این تاریخ فرمانده کل هندوستان مارکی ولزلی بود که سیاست امپراتوری انگلیس در منطقه را اعمال می نمود.
6. مورخین به صور مختلف از آمدن مهدی علیخان و اهداف او نقل کرده اند از جمله اعتماد السلطنه در تاریخ منتظم ناصری آن را در ردیف وقایع سال 1314 نگاشته که برای تبریک سلطنت خاقان اعزام شده ناسخ التواریخ هم آن را ضبط کرده. روضه الصفای ناصری با تفصیل بیشتری به آن پرداخته و چنانچه دقت شود، کار مهمی هم به نفع انگلیس در مسافرت خود انجام داده است. ملاحظات سیاسی مؤثر انگلیسی ها در ایران از همین تاریخ شروع می شود و استمرار پیدا می کند و از همین زمان به صور مختلف این سیاست مخرب عالم تضعیف و انحطاط ایران می گردد. بارزترین آن تا انقلاب مشروطیت از دست دادن ثلث خاک ایران است.
7. مهدیقلی خان در مذاکرات با درباریان ایران دقت داشت که وحشت انگلیس را از جمله زمان شاه به هند نشان ندهد خودش در این مورد می گوید « من در مکاتبات خود مخصوصاً از بردن اسم فرمانفرمای هندوستان خودداری نمودم اما غیر رسمی از فجایع و غارت افغانها در لاهور شرح مفصلی بیان نمودم و مخصوصاً گفتم هزاران سکنه شیعه آن نواحی از ظلم و تعدی افغانها متواری و به هند انگلیس پناهنده شده اند و علاوه نمودم که اگر پادشاه ایران قادر است از تجاوزات شاه افغان جلوگیری کند به خداوند لایزال و عالم انسانیت هر دو حکومت کرده است (به کتاب تاریخ قاجار نوشته واتسون مراجعه شود).
8. واتسون نویسنده انگلیسی در کتاب خود به نام تاریخ قاجار که حوادث دوران فتحعلی شاه و محمدشاه را نگاشته مأموریت مهدیقلی خان را بسیار موفقیت آمیز می شناسد زیرا توانسته شاه ایران را وادار کند به افغانستان حمله نماید و خطر تیپو سلطان را از انگلیس دور سازد. محمدشاه برادر زمان شاه که به ایران پناهنده شده بود به جای زمان شاه بر افغانستان مسلط گردید. او دیگر کاری به هند مورد تصرف انگلیس نداشت. تیپو صاحب هم سرانجام وسیله قوای انگلیس به قتل رسید و با این شکل قیامی که علیه انگلیس در هند شکل گرفته بود خاموش گردید. تجربه بسیار ذیقیمتی برای سیاست انگلیس به وجود آمد تا در آینده هم از آن استفاده کند.
9. ناپلئون در 1915/ 1800 قدرت بی سابقه ای داشت و در مقام روی آوری به متصرفات انگلیس بود. در بهار آن سال از کوههای آلپ گذشت و امپراتوری اطریش را شکست داد به طوری که ژنرال ملاس فرمانده قوای اطریش در وضع تسلیم شرایط پیشنهادی ناپلئون را پذیرفت. پل اول امپراتور روسیه هم که با ارتش عظیمی به فرماندهی سووارد در ایتالیا در مقابل قوای ناپلئون می جنگید پس از چهل و پنج هزار نفر تلفات عقب نشینی کرد و به روسیه بازگشت. وحشت دیگری از قوای او که در اخبار انگلیس بود و برای تصرف هند تلاش می کرد یا کشته شدند و یا به اسارت درآمدند. پل که حریف را این چنین نیرومند یافت جذب او شد و راه اتحاد ناپلئون را در پیش گرفت. پل و ناپلئون هر دو می دانستند که حکمرانان داخلی هندوستان با استقرار سلطه انگلیس بر آن سرزمین مخالفند و یک حمایت خارجی می تواند آنها را در قیام علیه انگلیس موفق سازد. بنابراین موافقت کردند به هندوستان حمله ننمایند. در ژانویه 1800 پل اول تزار روسیه فرمانی صادر کرد و پرنس اورلف فرمانده کل قزاقها را مأمور حمله به هند ساخت و نوشت ... من این قوای اعزامی را تحت فرماندهی شما قرار می دهم و این مأموریت امتیازات زیادی برای تمام شماها فراهم خواهد کرد و برای ما ثروت زیادی تولید خواهد گردید و یک بازار خوبی برای متاع مملکت ما تهیه خواهد شد در ضمن ضربت مهلکی به قلب دشمن وارد می سازد. ضمناً ما یک وظیفه دیگر خود را نیز انجام داده ایم که آن آزاد نمودن سکنه هندوستان است. ملل هندوستان بعدها مطیع ما خواهند بود چنان که امروز مطیع انگلیسی ها می باشند و باید کلیه تجارت آن مملکت وسیع را برای خود اختصاص بدهیم. ناپلئون تمام دول اروپا را با میل و رضا یا با تهدید علیه انگلیس متحد کرده بود و هم بنادر اروپا برای تجارت انگلیس بسته شده بود می رفت که هند را هم از دست بدهد. در چنین شرایطی انگلیس به ایران روی آورد و دربار ناآگاه ایران را به دنبال مقاصد خود کشاند و با مقداری پول و هدایا آنها را سرگرم ساخت و تعهدات عجیب و غریب از زمامداران ایران گرفتند و وضع خود را مستحکم ساخت و در نتیجه فرصت یافت خطر اصلی را دفاع کند.
10. یک بار با دقت این معاهده پنج ماده ای را مرور نمایید و دقت کنید که چگونه انگلیس برای حفظ هندوستان سرزمین ایران و دولتمردان را وسیله قرار داده است. بین تعهدات انگلیس و تعهدات ایران را مقایسه نمایید در حالی که ایران در آن زمان برای مقابله با روسیه نیاز به کمک داشته اما در این معاهده از این بابت مطلبی ندارد. این قرارداد با یک مقدمه و حمد و ثنای خداوند چند آیه از قرآن و با درود بر پیامبر اکبر و ائمه اطهار شروع و سپس شرح مبسوطی از اتحاد و اتفاق سخن گفته و به استحکام بین ملل پرداخته و بعد تعریف و تمجیدی از فتحعلی شاه و ذکر مقام و القاب حاج ابراهیم کلاله صدر اعظم و چند سطری مورد تعریف و توصیف کاپیتان جان مالکوم و ادای احترام به شاه انگلیس و دعا به فرمانفرمای هند و بالاخره با این عبارت مقدمه بیان می یابد « این معاهده که بین دو مملکت معظم است وسیله و رابطه محکمی خواهد بود که نسلاً بعد نسل آنها را به هم مربوط نماید و هر دو دولت همیشه تا دنیا باقی است بر طبق قرارداد ذیل عمل خواهند کرد.»
ماده اول- تا خورشید جهان افروز ممالک دولتین معظمین پرتو افکن است و عالم را منور می گرداند این اتحاد و یگانگی هم بین دولتین در صحنه روزگار باقی خواهد ماند و ریشه شوم [...] و نفاق برای همیشه قطع خواهد گردید و جای آن را [....] خواهد گرفت که اسباب کمک و مساعدت این دو ملت باشد و علل [....] و فساد تا ابد محو خواهد گردید.
11.در 1217/ 1802 م حاج خلیل خان ملک التجار قزوینی از جانب فتحعلی شاه به هند اعزام شد تا بر تصرف و اجرای معاهدات اصرار ورزد اما در اثر نزاعی که بین همراهان سفیر و سربازان محافظ رخ داد حاج خلیل خان سفیر ایران به قتل رسید. حکومت انگلیسی هند برای جلوگیری از تیرگی روابط رسماً معذرت خواست و مبلغ قابل توجهی به عنوان خون بهای سفیر برای فتحعلی شاه فرستاد برای ملاحظه تفصیل جریان قتل سفیر و وحشت انگلیسی ها از این حادثه و عزاداری که در هند به این مناسبت صورت گرفت به جلد اول کتاب زندگی و مأموریتهای مالکوم نوشته ویلیام کی مراجعه گردد.
12. محمدنبی خان قزوینی برادر زن حاج خلیل خان سفیر مقتول به این مأموریت اعزام شد تا حمایت انگلیس علیه روسیه را جذب نمایند. ولی او را مدتی طولانی نگهداشتند. بعد از 7 ماه فرمانفرمای هند او را پذیرفت و سرانجام به او گفتند معاهده انگلیس و ایران برای جلوگیری از خطر ناپلئون بوده نه خطر روسیه. ناچار وی در اول ژانویه 1817 با دست خالی از هند بازگشت. (به کتاب جنگهای افغانستان نوشته جان ویلیام کی، صص 46-42 مراجعه شود.)
13. دولت بریتانیا پس از معاهده تیلسیت و احساس موقعیت مناسب برای نفوذ در ایران در یک زمان دو هیأت به سوی ایران روانه ساخت. هیأتی مستقیماً از جانب دولت انگلیس به ریاست سرهارفورد جونز و هیأت دیگری از طرف فرمانفرمای هندوستان به ریاست سرجان ملکم. ملکم اجازه ورود به تهران را نیافت ولی سرهارفورد جونز توانست با دربار ایران نزدیک شود و معاهده 20 محرم 1224/ 1809 با ایران امضا نمود. یکی از همراهان جونز موریر است که تمام جریان مسافرت را قدم به قدم و بر حسب سلیقه و نظر خود به رشته تحریر درآورده و بنام سفرنامه موریر انتشار یافته است که تمام جریان مسافرت را قدم به قدم و بر حسب سلیقه و نظر خود به رشته تحریر درآورده و بنام سفرنامه موریر انتشار یافته است. قسمتی از این نوشته وضع دربار و تشریفات آن را نشان می دهد و از رفتار و اخلاق شاه و صدر اعظم و وزیران و [...] سخن می گوید و از استقبال و پذیرایی هایی که رجال و درباریان از سفیر داشته اند و تحفه و هدایایی که رد و بدل شده، بحثهایی دارد. متن عهدنامه گویای مقاصد انگلیس در اعزام نماینده نشان می دهد که چه ظلم و ستمی به ایران روا داشته اند. در جهت توسعه روابط میرزا ابوالحسن خان شیرازی خواهر زاده میرزا ابراهیم شیرازی صدر اعظم مقتول در رأس هیأتی همراه جونیز به لندن اعزام شد.
14.آنچه سرگوراوزلی در نامه 15 اکتبر 1844 خود به وزارت خارجه انگلیس می نویسد و توحش و بربریت آن سیمای واقعی خود آنها است که با توطئه و فریب و نیرنگ و خدعه و پشت هم اندازی و جاسوس پروری سعی در بردن ثروت ملل افریقا و آسیا در قرون گذشته داشته اند. این برای انگلستان افتخاری نیست که در قرن 18 و 19 غارتگر بوده اند و در قرن بیستم نفرت مردم بسیاری از کشورها را جذب کرده اند. آنچه آنها ارتزاق می کنند دسترنج و مایملک مستضعفین جهان است. والا محصول جزیره بریتانیا قادر به تأمین سه ماه آن کشور هم نیست. اقتصادی که وسیله غرب تنظیم و گسترش یافته و با ابواب تجارت و مبادلات و پایه های علمی توجیه می شود سبب می گردد کشوری که دهها میلیارد دلار درآمد از صادرات نفت دارد و به علاوه از حیث گندم خودکفا و محصولاتی مثل خرما رتبه اول و تولیداتی مثل فرش کم نظیر باشد فقیر و توسعه نیافته محسوب شود و جزیره ای مثل بریتانیا ثروتمند تلقی گردد. تنها صنعت و علم نیست که امتیاز برتری را برای خود قائل هستند این زیر پا گذاشتن حقوق طبیعی و اولیه مردم سایر کشورها با اتکاء به قدرت تسلیحاتی و کشتن و تخریب و ایجاد اختلاف و نفاق و مهارت در رواج خرافات و دور نگهداشتن ملل از مطالبه حقوقشان بوده است.
15. ما اشاره ای به جنگهای روسیه و ایران را از آن جهت لازم دیدیم که در وقوع این جنگها و ادامه آن و سپس صلح و از دست دادن شهرهایی از ایران دست انگلیس را می بینیم و در زمانی که انگلیس تعهداتی را پذیرفته بود و افسران انگلیسی در جنگ باید ارتش ایران را یاری کنند، خیانت کردند.
16. سرگوراوزلی جانشین سرجان فورد جونز پس از ورود به ایران با خصوصیاتی که قبلاً از او یاد کردیم به سرعت با دربار و درباریان ایران آشنایی و دوستی کامل پیدا کرد و طرف توجه خاص شاه قرار گرفت و با شاه قرار گذاشت یک عده پنجاه هزار نفری قشون ایران را تحت تعلیم افسران انگلیسی قرار دهد و سی هزار قبضه تفنگ هم از هند برای قشون ارسال شد و با اینکه عباس میرزا تمایل داشت ملکم به خدمت سپاه ایران بیاید مأموریت دیگری پیدا کرد و از ایران رفت. هدایای پادشاه انگلیس برای شاه ایران به تهران رسید موریر در این مورد می نویسد: « تمام این هدایا از نظر شاه گشت و کالسکه ای را که ( یکی از هدایا بود) با تشریفات مخصوص با دست از کوچه های تنگ تهران کشان کشان به عمارت شاه بردیم. فتحعلی شاه با درباریان خود آمده خوب تماشا نمود و فوق العاده خوشحال گردید و رفت توی کالسکه نشست. عده از از وزرای شاه که در این میان میرزا حسن خان شیرازی بود با فرج الله خان صاحب الدوله با لباسهای درباری خودشان را به کالسکه بسته (یعنی کار اسب را انجام داده اند) شاه را این طرف و آن طرف راه می بردند و شاه اظهار خوشحالی می نمود. میرزا شفیع صدر اعظم اظهار تعجب می نمود از اینکه کالسکه هم به جلو و هم به عقب کشیده می شود.» سرگوراوزلی موقعیت مهمی پیدا کرده بود، مورد اطمینان شاه بود. دیگری سرّی نبود که با او بازگو نکنند وی به تبریز رفت تا با عباس میرزا هم آشنا شود. یک ماه در تبریز ماند. طوری که عباس میرزا نایب السلطنه را مجذوب ساخت و با او دوست شد که دیگر آداب و رسومی بین آنها وجود نداشت. عباس میرزا امید داشت با شورشی که در گرجستان علیه روس ها به وجود آمده نقاط از دست داده را بازپس گیرد و سرگوراوزلی را وسیله ای در این جهت تصور می کرد اما به زودی دریافت که سرگوراوزلی هم برای دریافت تقاضاهای او و شرایط صلح روبرت گوردن را به گرجستان فرستاد و عباس میرزا را با اصرار وادار ساخت تا تسلیم جریانی باشد که او پیش می آورد. سرگوراوزلی گزارش گوردون در ارتباط با اختیارات ژنرال در [...] برای صلح و تقاضای متارکه جنگ را وسیله موریه برای عباس میرزا که در اردو بود فرستاد و سرانجام عباس میرزا پس از ملاقات با سرگوراوزلی پذیرفت تا فرمانفرمای کل گرجستان را در آق تپه ملاقات نماید.
17. با کوشش نماینده انگلیس محل مذاکرات صلح گلستان مشخص شد. گلستان خطه ای است در کنار رود سیوا در قره باغ ابتکار متارکه که جنگ و پیمان صلح گلستان مربوط به سرگوراوزلی و فعالیت همه جانبه ای است که به دنبال شکست مذاکرات اصلاندوز انجام داد. مکاتبات وی با وزارت خارجه انگلیس و گزارشاتی که در این خصوص به وزیر خارجه کشور متبوع خود داده نشان می دهد که سرگوراوزلی از یک طرف رابطه خود را با فرمانده کل قوای روس حفظ کرده و از طرف دیگر به فتحعلی شاه فشار وارد ساخته تا او را وادار به قبول مذاکرات صلح نماید.
18. سفیر انگلیس در ایران سرگوراوزلی بعد از ورود به تبریز در نامه ای به وزیر خارجه انگلیس چنین گزارش داد با تهدید به قطع پرداخت کمک مالی بالاخره موفق شدم اجازه پادشاه را تحصیل کنم که با نمایندگان دولت روس بدون دخالت میرزا بزرگ و اطرافیانش داخل مذاکره شوم. اکنون افتخار دارم به اطلاع شما برسانم که ما توفیق یافتیم به رفیق و متحد خود روسیه حتی از این ناحیه دور کمک کنیم زیرا من اختیار تام دارم متارکه جنگ میان دولتین ایران و روس را برای مدت یک سال به مرحله قطعی برسانم با این ترتیب روسها خواهند توانست از سپاهیان قفقاز بر ضد دشمن مشترک استفاده نمایند. (نامه مورخ 10 ژوئیه سرگوراوزلی به ویکونت کاریره)
19.به نامه های متعدد نمایندگان انگلیس به وزارت خارجه کشور متبوع خود و دیگر اسناد و کتب تاریخی در مورد جنگهای ایران و روسیه و عهدنامه های گلستان و ترکمانچای مراجعه کنید. ملاحظه می نمایید که سیاستمداران و زمامداران کشور انگلیس در 180 سال قبل با چه مکر و حیله و تزویری نظرات خود را به اولیاء حکومت ایران تحمیل می کردند و سند قدردانی هم می گرفتند.

منبع مقاله :
(1387)، ایران و استعمار انگلیس(مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.