فقدان بصیرت تاریخی و شورش های بیداری نفس !! (3)

امام به ما آموخت اگر ملتی نمی خواهد جزء زوال یافتگان تاریخ باشد، باید از درگیر شدن با واقعیت های تاریخی خود هراسی نداشته باشد و بعضی از سنت ها و عادات را که از پیشینیان آموخته و دریافت کرده است زیر سؤال ببرد. ملتی
چهارشنبه، 30 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فقدان بصیرت تاریخی و شورش های بیداری نفس !! (3)
فقدان بصیرت تاریخی و شورش های بیداری نفس!! (3)

 






 

بازخوانی مبانی جنبش های کاذب اجتماعی در دو دهه اخیر

امام به ما آموخت اگر ملتی نمی خواهد جزء زوال یافتگان تاریخ باشد، باید از درگیر شدن با واقعیت های تاریخی خود هراسی نداشته باشد و بعضی از سنت ها و عادات را که از پیشینیان آموخته و دریافت کرده است زیر سؤال ببرد. ملتی که ارزیابی دوباره قوانین بازتولید فرهنگی خود هراس دارد و با دلبستگی ساده لوحانه ای عادات تاریخی خود را جایگزین مبانی می کند بدون اینکه متوجه باشد، اشتیاق حقیرش را درقالب افسانه های تاریخی اظهار کرده و بدین وسیله خود را ارضا می کند. از سوی دیگر ملتی که سنت ها و عادات ناپسند خود را زیر سؤال می برد و با تکثیر کارش دیگران را در تردیدهای خود شریک می سازد در برابر کسانی که برای هویت، اصالت، آزادی، حقیقت و واقعیت اهمیتی قایل نیستند از اعتباربیشتری برخوردار می شود و ضمانتی برای استقبال از اندیشه هایش به وجود می آورد.
این حقیقت دارد و نکته روشنی است که حمله علیه نوآوری های یک ملت هنگامی که به وسیله یک جریان سیاسی آغاز شده باشد، به شکل خاصی ارتجاعی می گردد. شاید معنای حرفی که رهبر معظم انقلاب در یک دهه پیش در خصوص ارتجاع روشنفکری در ایران فرمودند، همین باشد.
وقتی که قدرت، به جای اینکه متعلق به ملت گردد از آن حزب، سرمایه، طبقه، خواص و ابزار تولید باشد، نباید تردید کرد که التقاط و گم کردن نشانه ها، مدار اصلی فرهنگ عمومی می شود.
در چنین شرایطی گوش کردن به موسیقی پاپ در روستای دارغوزآباد، تماشای فیلم های جادوگری هری پاتر در سینماهای شیک شمال تهران، دعوت شدن به ناهار همبرگر مک دونالد و خوردن آبگوشت بزباش در یک کافه سنتی به عنوان شام، استفاده از عطر پاریسی در روستای دار بلوط سرپل ذهاب، پوشیدن لباس های رپ و غیره در عشایر چارمحال و بختیاری و عشایر قشقایی، رفتن به تئاتر شهر برای دیدن نمایشنامه های برتولت برشت و محدود شدن دانش یک جامعه به بازی های تلویزیونی و وبلاگ های وبلاگ نویسان، تنها راه ارضای آشفتگی های چنین جامعه التقاطی می باشد؛ هنر به امر مبتذل، فلسفه به بازی های زبانی، سیاست به مابعدالطبیعه دنیای مدرن، هنرمند به چرت زننده کافه های روشنفکری، و پیامبران مبشرآزادی، عدالت، عقلانیت و معنویت، لمپن هایی خواهند بود که در نگارخانه ها، قهوه خانه ها و محفل های شبانه به جذب کراک، شیشه، حشیش و سایر مخدرات به عالم هپروت رفته وتولید عرفان!! می کنند و برای آزادی از قید و بندهای فرهنگ، هویت و اصالت های دینی وملی راه حل هایی تجویز می نمایند تا بدین وسیله جهانی شوند و از قافله جهانی سازی عقب نمانند.
راست گفته اند که زمانه وارفتگی و کم گشتگی نشانه هاست، وقتی که ملت ها، دانش ها، پیامبران، آزادی، عدالت، معنویت و تربیت و عقلانیت به غیبت تاریخی می روند و ارزیابی حقیقت به دست سرمایه، حزب، طبقه، ابزار تولید و روابط تولیدی و لاجرم روشنفکرمی افتد، باید همه چیز خود را منطبق برزمانه وارفته سازند.
این وارفتگی پیامدهای مهمی برای ما دارد. این ها برچسب ناچسبی است که برسیاست، دانش، آزادی، عدالت، معنویت وعقلانیت می خورد؛ برچسبی که محصول گریز از حقیقت و واقعیت و پیوستن به فضاهای مجازی است.
یکی از مشکلات بزرگ جریان هایی که امروزه تحت پوشش اصلاح طلبی به ارکان انقلاب اسلامی می تازند، همین است که عقلانیت، آزادی، عدالت ومعنویت را وابسته به فضاهای مجازی یا در درون این فضا جست وجو می کنند. این جریان ها فراموش کرده اند که اکنون مدت دویست سال است که یک آلترناتیو کاذب اما به ظاهررهایی بخش که در حقیقت روی دیگر
مسئله استبداد سلطانیسم در ایران است، ابراز دست یک جریان باج گیر بسیار خطرناک شده است که به طورمرتب توجیهات سراسر دروغ خود را به ما تحمیل می کند. تمامی خودکامگان شمشیر به دستان، بین الملل گراها، غرب گرایان، سکولارها، روشنفکران دست نشانده دولت پهلوی، جنایات و خیانت های غرب گرایان را دست مایه باج گیری و دریافت حق سکوت کرده و می گویند هر حزبی و جریانی که علیه ما باشد درواقع نوعی کمک به فاشیست ها و هموار کننده استقرار دیکتاتوری هاست. عجیب است کسانی با این شعار باج گیری می کنند که خود زاییده دیکتاتوری می باشند.
لحظه ای نباید این حقیقت را از یاد ببریم که برای ملت ایران فقط دو راه وجود دارد ولاغیر، اگر استقلال، آزادی، هویت، اصالت، فرهنگ و پیشرفت خود را می خواهد، باید به دامن جمهوری اسلامی در آویزد و جز این راه دیگری ندارد. اما اگرمی خواهد مانند گذشته غیبت تاریخی داشته باشد مختار است به هرجریان و هر راهی غیر از مرام اسلامی تن دردهد. فرق نمی کند براو نظام مشروطه سلطنتی حکومت کند یا نظام استبداد قاجاری و رضاخانی، جمهوری ایرانی داشته باشد یا جمهوری بورکینافاسویی، به دموکراسی متمایل باشد یا استبداد!! زیر سیطره روسیه باشد یا امریکا، انگلیس سرمایه های ملی را غارت کند یا فرانسه یا هر مستکبر دیگری؛ این امر به نام تجدد و ترقی باشد یا آزادی و اصلاحات و جامعه مدنی؛ نتیجه همه اینها چیزی جز غیبت تاریخی و رفتن در حاشیه دیگران نیست. ملت ایران باید باور کند که بعد از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی هیچ انتخاب دیگری ندارد. اگر این انقلاب مخدوش شود محال است که در فضای جدید به ما فرصت انتخاب مجدد داده شود. این فرصت بعد از صدها سال فقط متعلق به فضای جمهوری اسلامی و آرمان های امام خمینی است.
اگر چه ممکن است بلندگوهای غرب گرایان در همه جا اعلام کنند که هرکس به خود اجازه دهد که در خصوص عیوب و اشکالات دموکراسی لیبرال، اصلاحات امریکایی فتنه های مخملی و امثال اینها حرف بزند می تواند ضد آزادی، دموکراسی، اصلاحات، تجدد و ترقی باشد، اما
مهم نیست. اینگونه سخنان کلمه به کلمه نزدیک به دویست سال است که از زبان اکثر منورالفکران غرب گرا و طرفداران آنان نیز شنیده می شود و درنوشته های کارگزاران نظام قاجاری و پهلوی، در روزنامه ها و نشریات ضد فرهنگی آن دوران به چشم می خورد.
این گروه ها و جریان ها اکنون دویست سال است با اصرار به ما اعلام می کنند که هرگز به آرمان های ملت ایران خیانت نکرده اند. اما به ناچار باید خود را مسئول بدانند که دراین دویست سال چه به روز این ملت آورده اند؛ اینها در تمام سال هایی که ملت ایران در فکر رهایی از یوغ استبداد و استعمار بود، با تأکید فراوان، مشغول انعقاد قرار دادهای استعماری، پاکسازی دین و عدالت از فرهنگ و تصفیه فرهنگ از عدالت و استقلال و اصالت ملی بودند.
ملت ایران در انقلاب 22بهمن 1357 پاسخ برخی از پرسش ها و عملکرد این جریان ها را داد و برخلاف نظر وعقیده غرب گرایان، انقلاب دقیقاً توسط جریانی رهبری شد که به لحاظ گفتمان های سیاسی غرب نه از پایگاه طبقاتی رهبران انقلاب های مدرن برخوردار بود و نه از تضاد طبقاتی بهره می گرفت.
جریان روشنفکری با همین تفکر تصور می کرد که می تواند نظام استبدادی بسیط قاجاری را نظام قانون مدار سازد وبا همین تفکر حکومت مشروطه سلطنتی را دو دستی تحویل دیکتاتوری سیاه رضا خانی داد و با همین توهم زمینه های کودتای 28 مرداد را فراهم کرد و حکومت استبداد پهلوی را بر ایران تثبیت نمود؛ با همین تفکر نهضت 15 خرداد سال 42 امام خمینی را یک نهضت ارتجاعی و عقیم معرفی کرد؛ با همین توهم نخست وزیری آخرین روزهای حیات نظام سلطانی را پذیرفتند و با همین خیال نیز انقلاب اسلامی را باور نکردند و آن را یک مرحله گذار برای رسیدن به یک مدل غربی معرفی کردند و اکنون با همین توهمات به دنبال جنبش های کاذب مخملی و رنگی، مینیاتوری و کاریکاتوری و امثال آن در ایران می باشند.
جنبش مخملی درایران توهمات دیکتاتوری مدرن روشنفکری است. ما از تمامی
آزادی خواهان و دوستداران آزادی و استقلال ایران دعوت می کنیم تا در برابر فتنه های جدید سکولاریسم و سلطانیسم مدرن مقاومت کنند، به خود و به ملت خود و به آرمان های خود در این کشور که به زودی به یک کشور پیشرفته و مقتدر تبدیل خواهد شد، اعتماد کنند؛ جامعه ای که امپریالیسم جهانی روی خوشی به آن ندارد.
این توقع فرهنگی ما را از داشت های جهانمان دور نخواهد کرد. ملت ایران سختی ایام کنونی را احساس می کند؛ به این دلیل جامعه می تواند اصیل ترین پیام ها را منتشر کند. این آن چیزی است که باید بدان بیندیشیم و آن چیزی است که استقلال و آزادی ما را تهدید می کند.
در یک جا از خرد گریزی و استبداد پذیری ما سخن می گویند و با ما با این عنوان رفتار می کنند؛ در جای دیگر از تعطیلی عقل و تقلیدپذیری مطلق ما می گویند و زمانی از نبود ابتکار و سخاوتمندی تاریخی ما شکوه می کنند و ما را ملتی خردگریز، استبدادپذیر، دم دمی مذهب و... معرفی می کنند.
چه شد؟! سراسر تاریخ روشنفکری در ایران پراست از فرهنگ ستیزی، دین گریزی و تحقیر ملت ایران؛ هیچ گاه پیام امیدی از ناحیه این جریان برای ملت ما وجود نداشت. اکنون چه شده است که دم از آزادی، دموکراسی و عدالت می زنند؟ مردم ما چگونه این داستان ها را باور کنند؟
کسانی دم از حقوق ملت ایران می زنند که اعتقادی به هویت، اصالت، فرهنگ و استقلال این ملت ندارند؛ همان هایی که امروز حماسه انتخابات ملت ایران را باور ندارند و جوان های ما را دعوت می کنند که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی نافرمانی مدنی کنند اینها کسانی هستند که پیوسته در گوش ما می خوانند که در ایران معاصر پذیرش چشم انداز مدرن و دموکراتیک [یعنی رفتن زیر سیطره ابرقدرت ها] می بایست با نقد مفاهیم عاطفه گرایانه ای مانند هویت ایران یا اصالت فرهنگی توأم باشد. ادامه هرنوع چشم اندازی از آینده ایران که بر اساس گفتمان
اصالت و هویت باشد، نه با دموکراسی سازگار خواهد بود نه با مدرنیسم.(1)
آیا اینها می خواهند استقلال، هویت و اصالت ایران را حفظ کنند؟ پرسشی که برای ما مطرح می شود این است که چگونه می خواهند این کار را انجام دهند؟ تاریخ جریان روشنفکری در ایران دلیل قانع کننده ای در خصوص صداقت، پاک دستی، وطن دوستی و فرهنگ پذیری خود ندارد.
ایران در دویست سال اخیر تا قبل از انقلاب اسلامی برخلاف جریان تاریخ نگاری رسمی روشنفکری، نه برای توسعه خود بلکه برای بقای خود تلاش می کرد. تمامی جنبش های این دو قرن از جنبش تحریم میرزای شیرازی تا جنبش مشروطه و از جنبش مشروطه تا جنبش ملی شدن نفت و اغلب جنبش های منطقه ای تا جنبش مشروطه و از جنبش مشروطه تا جنبش ملی شدن نفت و اغلب جنبش های منطقه ای درایران مثل جنبش کوچک جنگلی در گیلان، خیابانی در آذربایجان، جنبش تنگستانی ها و دلواری ها در جنوب و غیره برای حفظ بقای ایران بود. حیاتی که با تجویزهای احمقانه و ساده لوحانه روشنفکری دوره قاجاریه و پهلوی برای تجدد و ترقی و انعقاد قراردادهای اسارت بار و دادن امتیازهای خانمان برانداز به بیگانگان به مخاطره افتاده بود.
ملت ایران در گذشته در بهترین شرایط توانسته بود که به مدد عالمان دینی دینداران و وطن پرستان و آزادی خواهان واقعی، موفق به محدود کردن ضایعات برهویت، استقلال و آزادی خود شود. اما اغلب اوقات جریان روشنفکری غرب گرا و سکولار با مواضع مشترک با بیگانگان، و انگیزه های ابراز نشده و مقاصدی مبهم و تعدیل یافته برحسب عقاید همه آنهایی که سرسپرده به بیگانه هستند، به عنوان یک عضو حلقه به گوش پیاده نظام استکبار جهانی در ایران عمل کردند.
نتیجه چنین رفتاری تا قبل از انقلاب اسلامی قابل رؤیت است؛ کشوری فقیر، عقب مانده،
بی سواد، فاقد آرمان و انگیزه پیشرفت و بازار مصرف کالاهای نظام سرمایه داری؛ این بود آن ایرانی که تحویل جمهوری اسلامی دادند.
با ارایه این شرح اجمالی از مصائبی که جریان مزبور در دویست سال اخیر بر سر ملت ایران آورده بود پرسش اصلی قابل طرح است؛ جریان های متضاد و متناقضی که امروز می خواهند خود را در قالب یک حرکت کاذب اجتماعی تحت عنوان جنبش سبز به تاریخ ملت ایران تحمیل کنند آیا در مسائل بزرگ مربوط به استقلال، آزادی وعدالت توافق دارند؟ آیا آنها قادرند بعد از کسب قدرت، اختلاف نظرها و اختلاف آرمان های خود را در خصوص اساسی ترین ارکان حیات ملت ایران همساز کنند؟ چگونه وبر اساس کدام پشتوانه تاریخی و مبانی ایدئولوژیک؟!
تاریخ جریان های سکولار و غرب گرا در ایران تاریخ سیاهی است؛ چگونه چنین تاریخی می تواند پشتوانه یک آینده روشن برای ایران باشد؟!
ما مسئولیت داریم دربطن جامعه و سپس در برابر ملت ایران و در برابر شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی، جانبازان، خانواده شهدا و همه آنهایی که برای برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی خسارت دیده اند، مباحثی را برانگیزیم که این مباحث ما را از آن چیزی که بحق "بی ریشگی و وارفتگی " جریان های مخالف انقلاب اسلامی نامیده می شود، بیرون آورد.
نسل اول انقلاب به عنوان کسانی که همه آرمان های خود را به پای نهال انقلاب اسلامی ریخته و افتخار می کنند که در همه برهه های ویژه این انقلاب بدون کمترین سود مادی در صحنه حاضر شدند و بقای جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی ایران را حفظ کردند و نگذاشتند که وجبی از خاک این سرزمین، به دست دشمنان ناپاک بیفتند، باید این روشنگری را با این اعتقاد باطنی انجام دهند که ممکن نیست میان دشمنان انقلاب اسلامی با ملت ایران حتی در یک مقطع مشخص نیز سازش های پویایی به دست آید و به پیشنهادها واقدامات مشترکی بینجامد؛ زیرا خواست ملت ایران با آنها در یک جهت نیست در دو مسیر کاملاًًً متفاوت و متضاد است. این روشنگری نه تنها برای دفاع از منافع ملت ما در همه زمینه ها، بلکه برای بقا و
حیات ایران یک ضرورت است.
جمهوری اسلامی در این سه دهه نشان داده است که بازدهی آن درحوزه عدالت و آزادی همگام با آرمان های ملت ایران است؛ ما در این سه دهه می خواستیم ثابت کنیم که در حال شکل گیری ملتی جدید هستیم؛ ملتی که باید به عنوان ملتی تمدن ساز و فرهنگ پرور تمام عیار در نظر گرفته شود.
بنابراین، ما از همه آنهایی که در نسل اول، دوم و سوم انقلاب اسلامی شعار آزادی، عدالت خواهی، استقلال و شعار جمهوری اسلامی سر می دهند می خواهیم هرچه سریعتر مواضع خود را به دور از تمایلات حزبی و دلگیری های انتخاباتی اعلام کنند؛ زیرا دشمنان ما تصور می کنند ما دربرابر چالش قرار گرفته ایم.
خواه موضوع حفظ انقلاب اسلامی در مقام قدرتی نوظهور با تأمین مقام و مرتبه آن به عنوان یک کشور پیشرفته و مستقل مطرح باشد و خواه حل مناقشات خود در درون نظام. به اجمال یا به تفصیل، انقلاب اسلامی باید راه ابداع و بازتولید فرهنگ اسلامی را بازیابد! هر کس چیزی برای پیشنهاد کردن نداشته باشد زود به دست فراموشی سپرده خواهد شد و مورد تحقیر، لعن ونفرین ملت ایران قرار می گیرد.
هر کس عاری از امکانات عقلی وعادلانه برای بلندپروازی های خود باشد، خیلی زود به دنباله روی از دشمنان انقلاب اسلامی وخشونت زبانی وفیزیکی آلوده خواهد شد.
حماسه 22 خرداد88 وفتنه گری های بعد از آن نشان داد که ما ایرانی ها باید همه روزه تکرار کنیم: ما می توانیم؛ ما می توانیم. با تکیه کردن به قابلیت های دینی، فرهنگی و پشتوانه های مردمی نظام خود، می توانیم بسیاری از تعارضات خود را حل کنیم. این قابلیت ها اگر مبنای مردم سالاری دینی و بر اساس عدالت و عقلانیت استوار نباشد آن چیزی نخواهد بود که باید باشد؛ حتی اگر بتوانید نظم اجتماعی ایران را به هم بریزید محال است به شما فرصت خدمت کردن بدهند. مگر داستان جنبش ملی شدن نفت ولج بازی های رهبران آن دوره را فراموش کرده اید؟!
انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی الگویی بسیارموفقیت آمیز برای ایران بود. کاری نکنید که این توهم به وجود آید که امروز این الگو موفقیت کمتری دارد؛ اگرچنین توهمی ایجاد کنید با بقای خود وبا بقای ایران بازی می کنید. این امر مسلم است که باید اصلاحاتی صورت گیرد؛ هیچ کس هم نه مخالف آن است ونه اعتراضی دارد؛ ولی این امر نباید به قیمت نابودی پایه های نظام جمهوری اسلامی تمام شود. پایه های این نظام خوب است؛ چون بر ادراکی متعادل از روابط میان مردم با آرمان ها و آرزوهایشان استوار است؛ علاوه بر نوعی اعتماد به خود؛ این اعتماد را امام عظیم الشأن ما برای مردم به ارمغان آورد. این اعتماد برای ساختن ایران چیزی کم ندارد. به این اعتماد به خاطر منافع حزبی، گروهی و شخصی خود ضربه وارد نکنید. تنها یک ایران جوش خورده تر ویکپارچه تر می تواند چنین اعتمادی را مستمر نگه دارد. در دنیایی که در تسلط قدرت های بزرگ و دستخوش رویارویی های سخت و از همه نوع است، ما وقتی می توانیم، استقلال، آزادی و عدالت را در کشور خود برقرار نماییم که این اعتماد را حفظ کنیم.
دشمنان ملت ایران در طول تاریخ همیشه به این اعتماد هجوم آوردند. بزرگ ترین معضل آسیب های اجتماعی در ایران همین اعتماد است. تضاد دولت و ملت حداقل در دویست سال اخیر فرصت های زیادی را از ملت ایران گرفت. بدبینی، یأس، شانه خالی کردن از مسئولیت پذیری ها و بی اعتمادی ها، بزرگ ترین آفت استقلال و آزادی ملت ایران است.
واژه "درست"عموماً در خصوص تشریفاتی به کار رفته است که موسوم به تشریفات معمولی زندگی فردی است؛ این واژه می تواند برای مجموعه زندگی جامعه نیز به کاررود. بخشی از جامعه ما، به ویژه نخبگان بد و خیلی دیر تصمیم می گیرند و به ندرت در کاربرد تصمیمات اتخاذ شده، کارایی نشان می دهند و این روندی دیوانسالارانه عادت گونه در جامعه ما شده است که فوق العاده فلج کننده و مداخله گرانه است.
حتی اگر باور کنیم که در برابر چالش بزرگ قرار داریم باید الگوی جامعه ایرانی خود را که در نوع خود منحصربفرد است حفظ و تقویت کنیم؛ این الگو، جمهوری اسلامی است. ما باید
بر سرنوشت خود در برابر فشارهایی که از خارج می آید، تسلط داشته باشیم.
انقلاب اسلامی بعد از سه دهه شکوفایی سیاسی و اقتصادی، شاهد دشواری هایی جدی است ویک سلسله رخدادها در سال های دهه 70، این شکوفایی را مختل کرده و هنوز نیز مختل می کنند.
قسمت عمده این اختلالات مبدأ خارجی دارد و آسیب پذیری روز افزون ما را نسبت به دنیایی می رساند که به سرعت- در همه حوزه ها، حتی در حوزه نظریه های سیاسی و اجتماعی و نظریه های علوم انسانی – درحال تحول است؛ اما سرعت تحول ما مخصوصاًً در حوزه علوم انسانی بسیار ضعیف و بلکه ایستا می باشد.
این ایستایی، آفت عمده ای است که ما متحمل می شویم و از این طریق ملت ما به خصوص جوانان ما در رنج اند. با وجود اینکه روش های متعددی را به کار گرفته ایم تا حرکتی را در این زمینه بارورکنیم اما هیچ یک نتایج در خور اهمیتی را ارایه نداده است.
دوره یک دولتی به پایان می رسد و دولتی دیگر به جای آن می نشیند تا کاری را شروع شده بود به انجام رساند؛ مسلماً هیچ دولتی نمی تواند حرکت های دولت پیشین را نادیده بگیرد؛ اگر فرصتی پیش آید دولت باید از آنها استفاده کند؛ اگر چالش هایی در برابر آن قرار گیرد، باید با آنها رویارویی کند، زیرا تاریخ منتظر نمی ماند؛ دولت های ما باید این فرصت ها را مغتنم شمرده و از آنها استفاده نمایند.

پی نوشت ها :

1. علی میرسپاسی، دموکراسی یا حقیقت ( رساله ای جامعه شناسی در باب روشنفکری ایرانی)، طرح نو، تهران، 1381، ص37.

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما