ورود ارتش سرخ و فرصت طلبی های حزب توده دراستان گلستان (1)

در شهریور سال 1320 خ، مردم ایران شاهد تجاوز متفقین ( امریکا، انگلیس و روسیه ) به کشور ما و اشغال آن بودند. در این راستا، روس ها به دلیل هم مرزی با مناطق شمالی کشور، نخستین منطقه ای که به اشغال خود در آوردند
چهارشنبه، 30 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ورود ارتش سرخ و فرصت طلبی های حزب توده دراستان گلستان (1)
ورود ارتش سرخ  و فرصت طلبی های حزب توده دراستان گلستان (1)

 

نویسنده:غلامرضا خارکوهی *




 

چکیده

در شهریور سال 1320 خ، مردم ایران شاهد تجاوز متفقین ( امریکا، انگلیس و روسیه ) به کشور ما و اشغال آن بودند. در این راستا، روس ها به دلیل هم مرزی با مناطق شمالی کشور، نخستین منطقه ای که به اشغال خود در آوردند خطه گرگان و دشت ( استان گلستان فعلی )بود؛ هجوم روس ها به این منطقه و استقرار چهارساله آنها در اینجا، تبلیغات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی برای مردم گلستان داشت و زیان های بی شماری به این ناحیه وارد شد که یکی از پیامدهای حضور نامشروع آنان تأسیس و توسعه حزب توده در این منطقه بود. لذا به این مناسبت برآنیم تا نگاهی گذرا و مستند به فعالیت های این حزب
در آن دوره تاریخی تا انحلال قانونی آن ( 1327- 1320 خ ) در استان گلستان – خاصه شهرستان گنبد کاووس – داشته باشیم که امید است مفید واقع شود.

تجاوزمتفقین و زبونی ارتش شاهنشاهی

با آغاز جنگ جهانی دوم، مصیبت تازه ای گریبان گیر کشور ما، به ویژه استان گلستان شد؛ زیرا دراین جنگ به رغم اعلام بی طرفی قبلی دولت ایران، ارتش های متفقین ( انگلیس، شوروی و بعد هم امریکا) به کشور ما هجوم آوردند و بهترین نقاط اقتصادی آن را ( حدود یک سوم کشور ) به اشغال خود در آوردند. تردیدی نیست که هجوم ارتش متفقین به ایران در شهریور ماه 1320 خ، در درجه اول برای این بود که راهی برای رساندن مهمات جنگی به روسیه به دست آورند، اما نمی توان انکار کرد که حفظ نفت ایران هم برای صنایع متفقین، نقشی عمده در این تهاجم داشت؛ در حالی که این هدف بدون تهاجم و اشغال ایران هم امکان پذیر بود. چنانکه آقای سرریدر بولارد – که در آن هنگام سفیرانگلیس در ایران بود- در کتاب خود به نام بریتانیا و خاورمیانه می نویسد:
متفقین می توانستند بدون اشغال ایران هم، به هدف خود[ که حمل مهمات به روسیه برای مقابله با آلمان بود] نایل گردند. تنها راه دیگر، غیر از اشغال این بود که ما ایران را تهدید به اشغال کنیم تا به مقصود برسیم. لکن تهدید مزبور رجحان اخلاقی به اشغال نداشت، بلکه تأثیر کمتری هم در برداشت. ارسال مقادیر زیادی کالا و مهمات از طریق ایران به روسیه فقط با کنترل وسایل ارتباطیه ایران و حفاظت وسایل مزبور توسط ارتش متفقین و برقراری یک سرویس ضد جاسوسی نیرومندی که قادر به متوقف ساختن فعالیت های شمال آلمان باشد، مقدور بود.(1)
قوای انگلیس از دوجبهه وارد ایران شدند؛ جبهه اول از شط العرب گذشته و با حمله به
آبادان، نیروی دریایی ایران را زیر آتش قرار داد واهواز را نیز بمباران کرد و هواپیماهای ایرانی را بر روی زمین از بین برد؛ جبهه دوم ارتش انگلیس از مرز خسروی عبور کرد و تأسیسات نفت شهر را تصرف و به سوی کرمانشاه پیشروی نمود.
نیروهای شوروی هم در سه ستون وارد خاک ایران شدند؛ یک ستون، ماکو و خوی را تا ساحل دریاچه ارومیه اشغال کردند و متوجه ارومیه و تبریز شدند؛ ستون دوم از کرانه بحر خزر وارد بندرانزلی شدند و با تصرف گیلان و مازندران تا قزوین پیش رفتند و ستون سوم گرگان و خراسان را تصرف کردند و به سمنان رسیدند. درنتیجه نیروهای انگلیس و شوروی به یکدیگر پیوستند و ارتش به اصطلاح مقتدر رضا شاهی در مقابل آنها تار و مار شد.(2) مردم هم، چون دل خوشی از رژیم پهلوی نداشتند و از طرف دیگر وقتی فرار ذلت بار مقامات نظامی و سیاسی گرگان را مشاهده کردند، دیگر حاضر به کمک رسانی به ارتش نشدند؛ و گرنه اگر مردم از رژیم شاه رضایت داشتند و مقاومت می کردند، متجاوزان به این راحتی نمی توانستند ظرف سه روز کشور ایران را اشغال نمایند. البته شکست و فروپاشی سریع نیروهای ارتش ایران، پیامد بی ثباتی رژیم استبدادی رضا شاه و پوشالی بودن سازمان نظامی بود که او طی 20 سال، بخش عمده درآمدهای مملکت را صرف توسعه و تقویت آن کرده بود. این ارتش، ساختار مردمی نداشت و مأموریت اصلی آن صرفاًً «حفظ تاج و تخت سلطنت» بود ( آن هم تنها در مقابل قیام مردم ایران، نه متجاوزان بیگانه)، که هرصبحگاه و شامگاه، طی مراسمی نمادین با دعای افسران و سربازان در پادگان ها تکرار می شد تا شاه دوستی و فردپرستی، در روح و اندیشه آنها رسوخ کند. بی دلیل نبود که بیشتر واحدهای ارتش شاهنشاهی، پیش از برخورد با مهاجمان روسی و انگلیسی در مرزهای کشور، پراکنده و متلاشی شدند؛ حتی برخی از فرماندهان لشکرها، به محض شنیدن خبر حمله متجاوزان، یگان های خود را رها کرده و
گریختند! (3) دراین میان، تلگرافی به گرگان رسید مبنی بر این که روس و انگلیس به رغم تعهداتشان با ایران، نقض بی طرفی کرده اند و شمال و جنوب ایران به وسیله نیروهای روس و انگلیس اشغال شده است. البته شوروی طرح عملیاتی خود را برای حمله به شمال ایران از زمستان سال 1319 خورشیدی به ویژه اسفندماه آن سال تهیه و تکمیل نموده بود. براساس این طرح قرار بود آنها از ده نقطه آسیای میانه و قفقاز به ایران هجوم آورند. محور اصلی این تجاوز، اگر چه جاده جلفا – تبریز – تهران بود ولی ستون های دیگر در کنار این محور، مسیرهای رضاییه و کرانه های دریای خزر را تحت پوشش می گرفت؛ علاوه براین، بندر انزلی نیز می بایست هدف یک حمله آبی – خاکی قرار می گرفت. از طرف دیگر نظامیان روسی مستقر در آسیای میانه نیز به دوگروه تقسیم می شدند؛ یک گروهشان از طریق عشق آباد به سوی مشهد پیشروی می کردند و گروه دیگر به سوی گرگان هجوم می آوردند تا از آنجا به سوی شهرهای مازندران و سمنان و تهران پیشروی نمایند. (4)
شوروی هر روز بر تدارک و تجهیز نیروهایش برای حمله به ایران می افزود؛ به طوری که در اواخر مردادماه سال 1320 خورشیدی، استقرار نیرویی معادل 120 هزار سرباز با بیش از 1000 تانک و پشتیبانی حدود 500 هواپیمای جنگی، همراه با هزاران ماشین نظامی، مراحل نهایی آمادگی خود را برای تجاوز به ایران و از جمله استان گلستان طی می کرد که تعداد این نیروها شش برابر نیروهای انگلیسی متجاوز در ایران بود. فرماندهی ارتش 53 مستقل آسیای میانه روس بر عهده سپهبد سرگئی تروفیمنکو بود. ارتش 53 از چند سپاه تشکیل می شد که یکی از آنها سپاه 58 پیاده – به فرماندهی سرلشکر م.ف.گریگورویچ – در حوالی دریای خزر مستقر بود و می خواست از رود اترک – واقع در شمال ترکمن صحرای ایران – بگذرد و به
استان گلستان وارد شود و پس از اشغال این منطقه، از طریق محور گرگان – سمنان به سوی تهران پیشروی نماید. (5)

حمله روس ها به استان گلستان

بالاخره روز سوم شهریور سال 1320 فرارسید و هجوم ارتش شوروی به مرزهای شمالی کشورما در استان گلستان آغاز شد. پاسگاه های مرزی ایران در حوالی تنگلی در ساعت 4 بامداد، حرکت نظامیان شوروی را درامتداد رود ترک کشف کردند و به هنگ 23 سوار مستقر در گنبد کاووس – واقع در 60 کیلومتری جنوب غربی – هشدار دادند که شوروی ها مشغول عبور از رودخانه می باشند. این هشدار به سرهنگ معتضدی – کفیل فرماندهی لشکر 10 مستقر در گرگان- منتقل گردید. یکی از هنگ های پیاده معتضدی در کنار رود اترک موضع گرفته بود؛ با این همه، پاسگاه های پراکنده آن، نه تنها دفاعی نکردند بلکه تفنگ های خود را به زمین انداختند و گریختند، جز چند نفری که آنها هم ضمن حمله به قتل رسیدند. لذا سپاه 58 پیاده شوروی به فرماندهی سرلشکر م.ف.گریگورویچ در دو محور به پیشروی پرداخت؛ لشکر39 سوار با یک هنگ از لشکر 67 پیاده نظام کوهستانی به سوی گنبد کاووس پیش رفتند و مابقی لشکر 67 شوروی هم به سوی گرگان هجوم بردند. (6)
این در حالی بود که نیروهای پادگان گرگان از پیش به طرف کوه های جنوبی، ناهارخوران و سمت روستای زیارت، گریخته بودند و شهر گرگان تقریباً خالی از نیروی نظامی شده بود! مگر تعداد اندکی که آن هم یک روز صبح، یک فرد غیر نظامی به نام داغستانی خود را به قرارگاه لشکر 10 ایران مستقر در گرگان رساند و تلگرامی را از تهران نشان داد که در آن به کلیه نیروهای ایرانی دستور ترک مخاصمه می داد؛ اما سرهنگ معتضدی کفیل فرماندهی لشکر
به آن مشکوک بود؛ بنابراین خود مستقیماً به تهران تلگراف زد و موضوع را استفسار نمود. به زودی پاسخی واصل شد که مفاد تلگرام نخست را تأیید می کرد. آنگاه سرهنگ معتضدی به کلیه نیروهایش دستور داد ترک مخاصمه کنند. (7) (گرچه این دستور به یکی از واحدهای معتضدی واصل نشد و هنگ 23 ایران، تمام آن روز را بر پشت اسب بود و از وسط کوه های البرز به شاهرود عقب نشینی کرد.) (8)
صبح سوم شهریور، هواپیماهای شوروی در آسمان شهر گرگان پدیدار شدند و اعلامیه هایی را برای آرامش مردم ریختند. در حالی که آقای صفاری فرماندار و آقای آزادراد رئیس شهربانی به اتفاق تعدادی از رؤسای ادارات گرگان از شهر بیرون رفته و فرار کرده بودند و مردم بیچاره را در بلاتکلیفی و سردرگمی گذاشته بودند. در همین موقع که بیم و دلهره بر مردم مستولی بود، ناگهان غرش هواپیماهای جنگی روسی و به دنبالش انفجار بمبی که در بیمارستان لشکرگرگان انداختند، مردم را وحشت زده کرد. لجام گیسختگی و بی سرپرستی و عدم حضور مسئولین در شهر، سبب شد تا همه مغازه ها از خوار و بار فروشی گرفته تا نانوایی ها، بسته شوند و شهربانی هم به حالت تعطیل درآمد. بعدازظهر همین روز، تعدادی از نظامیان شوروی وارد شهر گرگان شدند ودوایر دولتی، خاصه فرمانداری، پست و تلگراف و ساختمان پادگان لشکر را به اشغال خود در آوردند و ارتباط شهر را با تهران کاملاً قطع نمودند. در شب سوم شهریور، قشون روس از مرزاترک وارد گنبد شدند و پادگان سوار نظام، آنجا را هم به اشغال خود در آوردند.
صبح روز چهارم شهریور، جلسه ای در فرمانداری با شرکت دادستان و تنی چند از افسران و مأموران و شورای شهر به ریاست محمد زند رئیس دارایی وقت گرگان تشکیل شد و
پیشنهاد گردید:
1. مسئولیت شهربانی بر عهده همان افسر گرگانی«آزادراد» گذاشته شود تا فوراًً پاسبان ها را جمع کند و مشغول به کار نماید، و همه زندانی هایی که به هنگام ورود ارتش سرخ به گرگان از زندان فرار کرده بودند را شاسایی و دستگیر کند و به زندان برگرداند.
2. این شورا همچنین رأی داد که از انبار غله، گندم به آسیاب ها بدهند و آرد به نسبت بین نانوایی ها جهت پخت و تأمین ارزاق عمومی تقسیم کنند که این مسئولیت به داود منش کریمی«بازپرس دادگستری گرگان» واگذار شد.
3. علاوه براین، آن ها استخدام 20 نفر ژاندارم را به ریاست ستوان نیازی برای تأمین مخارج از شهر لازم دانستند.
4. آنها پرداخت حقوق مستخدمین، شهرداری و ژاندارمری را به عهده رؤسای دارایی ( کاظم اکبری مسئله ای ) و دخانیات( شجاع طباطبایی ) محول کردند.(9)

پی نوشت ها :

*تاریخ نگار انقلاب در استان گلستان و کارشناس ارشد مدیریت آموزشی .
1. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت، تهران، کاوش[بی تا]، ص314و 464.
2. سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص126 .
3. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، تهران رسا، 1371، ج1، ص43.
4. ریچارد 1.استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، معین، 1370، ص51.
5. همان، ص136.
6. ریچارد 1.استوارت، همان، ص259.
7. همان، ص287- 286.
8. درهمین حال لشکر 68 پیاده کوهستانی شوروی در گرگان با خیال راحت، شاخک های نظامی خود را به سوی استان مازندران گسترش داد و ساری، شاهی ( قائم شهر) و بابل را نیز تصرف کرد؛ درحالی که واحدهای ارتش و ژاندارمری و ایران چهار روزقبل، از این شهرها گریخته بودند. (همان، ص306).
9. هفته نامه گرگان امروز(25 /8 /83) مقاله سید محمدکاظم مداح.

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.