یادگیری حیوانات
یکی از یادگیری های مهمی که دانشمندان روانشناس بر روی آن مطالعات عمده ای انجام داده اند و به کشف بعضی از قوانین آن موفق شده اند، مطالعه چگونگی یادگیری در حیوانات است. دانشمندانی چون پاولف، اسکینر، ثراندایک، کهلر و یارانش بر روی یادگیری حیوانات، آزمایش های متعددی انجام داده اند و چگونگی یادگیری آنها را مورد مطالعه قرار داده اند و بر اساس آن به کشف قوانین متعدد یادگیری نایل آمده اند. این دانشمندان پس از بررسی و آزمایشات خود بر روی رفتار حیوانات، متوجه گردیدند که حیوانات نیز دارای قدرت یادگیری می باشند. یادگیری حیوانات بر اساس نوع آنها، با هم متفاوت است. به طور مثال، یادگیری میمون با یادگیری سگ، گربه و کبوتر تفاوت های زیادی دارد. اما آنچه مسلم است نوعی یادگیری در تک تک حیوانات وجود دارد.در روایات اسلامی نیز، یادگیری حیوانات مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است.
در روایاتی که ارائه خواهد شد، چگونگی یادگیری حیوانات مورد بررسی قرار خواهد گرفت مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در مورد یادگیری میمون می فرمایند:
« فکر کن در ساختمان جسمی میمون و اینکه بسیاری از اعضایش به انسان شباهت دارد. سرو صورت جهاز هاضمه، بعلاوه هوش مخصوصی دارد که اشارات مربّی خود را درک می کند و اکثر افعال او را تقلید می کند. این حیوان در آفرینش و ویژگیها، بسیار شبیه انسان است آدمی از این حیوان باید عبرت بگیرد و بداند که بشر از طینت حیوان ساخته شده و از جنس اوست بخصوص با همه شباهتی که بین او و میمون است و اگر خداوند از لحاظ هوش و عقل و سخن گویی به انسان برتری نمی داد، آدمی نیز مانند بعضی از حیوانات بود. چیزی که میمون را با تمام شباهتی که به انسان دارد، از آدمی جدا می کند و او را در جهان پست حیوانی نگاه می دارد، همان نقص در عقل و ذهن و سخن گویی وی است.»(1)
دراین روایت نکات عمده ای را می توان مورد مطالعه قرار داد از جمله:
1- انسان و میمون از لحاظ طبیعت و سرشت همانند یکدیگرند.
2- میمون نیز همانند انسان، دارای نوعی یادگیری است، اما یادگیری او به سبب عدم تعقل و ذهن قوی و توانایی سخن گویی( نفس ناطقه)، همانند انسان نمی باشد.
3- قوانین یادگیری که در میمون وجود دارد، در انسان نیز قابل تعمیم است.
حیوانات با روش یادگیری شرطی شدن می توانند به تغذیه خود بپردازند و حتی بدین وسیله می توانند گفته های مربی خود را به کار بندند. میمون که یکی از باهوش ترین حیوانات است به درستی می تواند این اعمال را یاد بگیرد و به کار ببندد.
شمپانزده ها برای خوردن مورچه هایی که در سطح زمین هستند ولع خاصی از خود نشان می دهند. پس از به پایان رسیدن مورچه ها در سطح زمین، آنها دست به عمل بسیار عجیبی می زنند. آنها چوبی را انتخاب کرده و برگهایش را جدا نموده و چوب را با بزاق دهان خویش خیس کرده و در سوراخ مورچه ها فرو می برند و با هر بار فرو بردن، مقدار زیادی مورچه همراه چوب بیرون می آورند و آن ها را مورد تغذیه خود قرار می دهند!!
این عمل میمون ها بیانگر هوش بسیار زیاد او نسبت به حیوانات دیگر است؛ زیرا او برای به دست آوردن غذا از ابزار استفاده می کند. استفاده از ابزار برای بدست آوردن غذا از یادگیری حیوانات برتر می باشد.
بسیاری از روش هایی را که حیوانات برای بدست آوردن غذا از آن سودمی جویند، یادگیری شرطی می باشد. برای آشنایی بیشتر با این روش، چند مثال ساده را مورد بررسی قرار می دهیم:
وقتی جوجه یا مرغ و خروسی که کودکان به آن بسیار علاقه دارند به خانه آوردید، برای تغذیه او غذایش را در دست خود بگیرید. با صدا کردن ( صدای جیک جیک) او را به خوردن غذا تشویق و ترغیب کنید. مدتی که این عمل را تکرار کنید آنها کاملاً این روش را یاد می گیرند. پس از آنکه مطمئن شدید که آنها چنین رفتاری را فرا گرفته اند در مرحله بعد، غذا را حذف کنید و فقط با باز کردن دست خود، آنها را با همان صدایی که فرا می خواندید، صدا بزنید. ملاحظه خواهید کرد. آن ها همانند حالتی که در مرحله اول برای خوردن غذا به پیش شما می آمدند، اکنون نیز با همان سرعت و تمایل به پیش شما خواهند آمد.
حیوان در این مرحله به صدای شما و به بازکردن دست شما به هنگام غذا خوردن، شرطی شده است.
مشاهده رفتار شرطی این حیوانات بیانگر هوشی است که خدایتعالی برای بدست آوردن غذا به آنها عطا فرموده است.
در نزدیکی های عید نوروز، کودکان به خرید ماهی های کوچک و رنگین علاقه وافری از خودنشان می دهند، آنها را می خرند و در ظرفهایی نگاهداری می کنند اگر این ماهیها را در ظرف های بزرگ و یا آکواریم نگهداری کنید و در زمانهای معینی با دست خود به آنها غذا بدهید، هنگام غذا خوردن مشاهده می کنید که آنها روی آب می آیند و دهانشان را باز می کنند. با تکرار این عمل آنها یاد می گیرند وقتی که شما بالای آکواریم قرار گرفته اید، زمان غذا خوردنشان فرا رسیده است و به بالای آب آکواریم می آیند و دهانشان را باز می کنند.
این عمل آنها در اثر یادگیری شرطی می باشد.
پس از مطمئن شدن از اینکه آنها این عمل را یاد گرفته اند، حتی اگر دست شما خالی از غذا باشد و در بالای آکواریم قرار بگیرید، آنها برای خوردن غذا روی آب می آیند و دهانشان را باز می کنند.
واکنش هایی که این حیوان و حیوانات دیگر در مقابل غذا خوردن از خود بروز می دهند بر اساس قوانین شرطی می باشد. آنها به روش شرطی یاد می گیرند که غذای خود را به دست بیاورند.
روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) چگونگی یادگیری شرطی و طریقه بدست آوردن غذا با این روش را مورد بررسی قرار می دهد و وجود چنین هوشی در بعضی از حیوانات، انسان را به قدرت لایزال خدایتعالی راهنمایی می کند.
آن بزرگوار می فرمایند:
« و دلفین که پرنده شکار می کند، هنگامی که در میان آب است نیرنگ او برای شکار چنین است که یک ماهی را می گیرد و می کشد و آن را بر روی آب می نهد تا بر روی آب بماند. آنگاه در زیر آب مخفی می شود و آب را حرکت می دهد تا از بیرون آب پیدا نباشد. وقتی که پرنده بر روی ماهی نشست، حمله می برد و او را به چنگ خود در می آورد.
بنگر به نیرنگی که چگونه خدایتعالی در سرشت این حیوان به خاطر مصلحتی قرار داده است.»(2)
مشاهده رفتار این حیوان وجود یادگیری شرطی را در او ثابت می کند. این حیوان به وسیله هوشی که خداوند متعال او را از آن برخوردار کرده است با تکرار عمل شرطی، فرا گرفته است که برای به دست آوردن غذای خود از چنین روشی استفاده کند.
مطالعه رفتار حیوانات دیگر نیز در این زمینه، یادگیری شرطی حیوانات را به اثبات می رساند.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در زمینه طریقه بدست آوردن غذای روباه می فرمایند:
« روباه هنگامی که گرسنگی شدید بر او غلبه می کند، به پشت می خوابد، شکمش را باد می کند تا پرنده ای او را مرده بپندارد وقتی که پرنده بر روی آن نشست روباه بر آن می جهد و به چنگش در می آورد و آن را می خورد.
جز آن کسی که این گونه و از طریق این حیله متکفل روزی روباه شده، چه کسی روباه بی عقل و اندیشه را بر این نیرنگ یاری داده است؟»(3)
مشاهده رفتار روباه به هنگام شکار غذای خود، بیانگر هوش این حیوان می باشد. این حیوان بر اثر یادگیری شرطی توانسته است این روش را در خود ایجاد کند.
بنابراین می توان دریافت که حیوانات نیز دارای نوعی یادگیری می باشند که عمده ترین آنها یادگیری شرطی می باشد و آنها بدین وسیله می توانند غذای خود را به دست بیاورند.
رفتار حیواناتی که در محیط زندگی خود مشاهده گر آنان می باشیم، یادگیری حیوانات را از طریق شرطی شدن به اثبات می رسانند.
یادیگری شرطی در انسان نیز وجود دارد.
بطور مثال درماه رمضان، زمانی که اذان ظهر را می شنویم گرسنگی شدیدی در خود، ادراک می کنیم. این یادگیری شرطی بدین سبب است که ما در زمانی که ظهر فرا می رسید به خوردن مشغول می شدیم و اینک که روزه هستیم بر اساس یادگیری شرطی آثار گرسنگی در ما ظاهر می شود. پس از سپری شدن این لحظات، مشاهده می کنیم که احساس گرسنگی در ما بر طرف می گردد.
اما باید توجه داشت انسان به دلیل آنکه دارای عقل و شعور است، از دیگر حیوانات متمایز می باشد.
به عبارت دیگر، عقل انسان عامل مشخصه او از حیوان می باشد و اگر عقل در وی نبوده، بدون تردید او نیز همانند دیگر حیوانات به زندگی خود ادامه می داد؛ اما به سبب اینکه خداوند متعال به او عقل عنایت فرموده، او را بدین وسیله اشرف مخلوقات قرار داده است.
بر همین اساس، مقایسه کردن یادگیری انسان با حیوانی همانند میمون ها، کاملاً اشتباه است؛ زیرا که دراین مقایسه، متغیر عقل انسان نادیده انگاشته شده است، درحالی که متغیر عقل در انسان، مهمترین عامل یادگیری او به شمار می رود که حیوانات فاقد آن می باشند.
بدین جهت روانشناسانی که یادگیری حیواناتی چون میمون و کبوتر و... را به انسان تعمیم داده اند، سخت در اشتباه هستند؛ زیرا که در این مقایسه، متغیر عقل انسان را نادیده گرفته اند و انسان را همانند حیوان فاقد عقل تصور کرده اند و یا به حیوانات نیز عقلی همانند انسان قائل شده اند.
روانشناسی اسلامی با اینکه یادگیری حیوانات را انکار نکرده است؛ اما یادگیری آنها را با یادگیری انسان در یک ردیف قرار نداده است.
انواع یادگیری هایی که در مورد مطالعه قرار گرفت، عواملی بودند که برای انسان ملموس می باشد و با دخالت حواس پنجگانه صورت می پذیرند. بدین لحاظ روانشناسان توانسته اند بسیاری از قوانین این نوع یادگیری ها را کشف نمایند.
اما باید دانست که انسان دارای نوع دیگری از یادگیری است که می تواند بدون دخالت حواس پنجگانه اطلاعات را دریافت نماید که به آن یادگیری قلبی می گویند؛ زیرا در این نوع یادگیری، قلب بدون دخالت حواس پنجگانه محرکات را دریافت می دارد.
بنابراین لازم است که این نوع یادگیری را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم.
یادگیری قلبی
در مطالعه انواع یادگیری ها، متوجه شدیم که یادگیری های انسان بطور عمده از طریق حواس پنجگانه و مغز او صورت می گیرد. به عبارتی دیگر، انسان برای یادگیری محرکات و اطلاعات محیط خود، نیاز به ابزار مادی مانند اندامهای حسی و اعصاب حسی و دستگاه عصبی مرکزی ( مغز) دارد و به وسیله این عوامل، اثر محرکات و اطلاعات را به روان خود منتقل می کند و بعد از آن این اطلاعات، توسط عقل ضبط و نگهداری می شوند و در نهایت به طور دائم در قلب جایگزین می گردند.گاهی برای انسان یادگیری هایی اتفاق می افتد که حواس پنجگانه در آن دخالتی ندارند. به عبارت دیگر، عوامل یادگیری از طریق حواس پنجگانه به مغز انسان نمی رسد؛ بلکه اطلاعات مستقیماً به نفس و قلب منتقل می گردند.
این نوع یادگیری را یادگیری قلبی می گویند.
یکی از مهم ترین یادگیری های قلبی که حواس انسان در ایجاد آن نقشی ندارد، یادگیری انسان در زمان خواب می باشد.
انسان وقتی می خوابد، صحنه هایی را مشاهده می کند که آن اطلاعات بدون دخالت حواس پنجگانه در قلب و روح عقل انسان ثبت می شود؛ زیرا فرد آنچه را که در رؤیا ادراک کرده است پس از بیدار شدن به اطرافیان خود بازگو می کند.
ملاحظه می شود که در این یادگیری، حواس انسان هیچگونه نقشی به عهده ندارد.
زمانی که انسان می خوابد، حواس او که عامل انتقال محرکات و محسوسات به مغز می باشد، ارتباطش را با نفس و قلب قطع می کند. درنتیجه انسان هیچ گونه ارتباطی به وسیله حواس پنجگانه با عالم خارج ندارد؛ اما در عالم خواب صحنه هایی را به صورت رؤیا مشاهده می کند، درست مانند زمانی که در عالم بیداری مشاهده گر آنها می باشد.
انسان آنچه را که در عالم خواب مشاهده می کند، در حافظه خود می سپارد و نگاهداری می نماید و پس از بیدار شدن ماجرای رؤیای خود را به اطرافیان نیز بازگو می کند.
سؤال این است که آیا در عالم خواب، انسان به وسیله کدامین حواس به مشاهده آن رؤیا پرداخته است؟
بدون شک حواس انسان دخالتی درمشاهده رؤیا ندارند؛ زیرا که حواس در زمان خواب ارتباط خود را از جهان خارج قطع می کنند. بنابراین چه عاملی است که موجب می شود انسان آن صحنه ها را مورد مشاهده قرار دهد؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال، بخشی از مناظره ای را که بین مولای بزرگوار، امام صادق(ع) و یک طبیب هندی اتفاق افتاده است بار دیگر مورد بررسی قرار می دهیم.
دراین مناظره، مولای بزرگوار، امام صادق(ع) خطاب به طبیب هندی می فرمایند:
امام (ع) کدام حس موجب می شود که آنچه را درخواب دیده ای در قلبت بماند تا پس از بیداری آن را بیان کنی؟
طبیب هندی: دراین امر حس دخالتی ندارد.
امام(ع)؛ آیا اینک شایسته نیست که بدانی وقتی حواس تعطیل می شود( به خواب فرو می رود) عاملی که چیزها را در خواب مشاهده می کند و در خود حفظ و نگهداری می کند، قلب توست آن قلبی که خدای سبحان در آن ( روح) عقل قرار داده که به وسیله آن بر بندگان اتمام حجّت می نماید.(4)
از بررسی این مناظره نتیجه گرفته می شود که در عالم خواب پس از تعطیل شدن حواس پنجگانه، قلب و روح عقل انسان به مشاهده صحنه های رؤیا می پردازد و آنچه را که در خواب ادراک نموده، درخود نگهداری می کند.
بطور یقین وجود چنین رؤیاهایی در ذهن تمام افراد وجود دارد و هر کس رؤیاهایی را در عالم خواب مشاهده نموده و بعد از بیدار شدن، آن را به اطرافیان خود تعریف نموده است. وجود تمام این رؤیاها، یادگیری قلبی را به اثبات می رساند.
یادگیری قلبی در زمان بیداری نیز وجود دارد ولی ما از آن بی خبریم. مطالعه بسیاری از آیات قرآن و روایات اسلامی، این نوع یادگیری را مورد تأیید قرار می دهند.
انسان دارای استعداد ویژه ای است که خود از آن آگاهی ندارد. اگر این استعداد در قلب و ذهن او به رشد و تکامل برسد، انسان می تواند به حقایق بسیار والایی دست یابد و آن رسیدن به ادراک برتر است. چگونگی آشکار شدن این استعداد و رسیدن انسان به این مرحله عالی، نیاز به بحث گسترده ای دارد که به طور خلاصه، ایجاد چنین مرحله ای را در قلب انسان مورد بررسی قرار می دهیم.
پی نوشت ها :
1. تَأَمَّل خَلْقِ القِرْدِ وَ شَبِهِه بالانسانِ فی کثیرٍ مِنْ اعضائِهِ اَعنِی الرَّأسَ وَ الوَجهَ وَ المنْکِبینِ وَالصَّدرَ، وَ کذلِکَ اَحْشاؤهُ شَبیهَةٌ ایْضاً بِاَحشاءِ الاِنسانِ، وَ خَصَّ مَعَ ذلِکَ بِالذِّهنِ وَ الفِطنَةِ الَّتی بِهایَفْهَمُ عَن سائِسِهِ ما یُومیءُ الیهِ، وَ یُحکی کثیراً ممّا یَرَی الانسان یفعله حتَّی انَّه یقرب من خَلق الانسانُ وَ شمائِله فی التَّدبیرِ فی خلقتِهِ علی ما هِی علیه انْ یکونَ عِبرَةَ لِلانسانِ فِی نَفْسِهِ فَیَعلَم انَّهُ مِن طینَةِ البَهائِمِ وَ سِنْخِها اِذ کانَ یَقْرَبُ، مِن خَلقِها هذا القُربَ، وَ انّهُ لَولا فَضیلهٌ فَضَّلَهُ اللهُ بِها فِی الذِّهنِ والعقلِ وَ النُّطقِ کانَ کَبَعضِ البَهائِمِ و الفَصلِ الفاصِلِ بَیْنَهُ و بَینَ الانسانِ بِالصِّحَةِ هُو النَّقصُ فی العَقلِ وَ الذِّهنِ و النُّطَقَ ( بحارالانوار، ج3، ص 97).
2. وَالدُلفینُ یَلْتَمِسُ صیدَ الطَّیرِ فَیکونُ حیلتُهُ فِی ذلِکَ اَن یأخُذُ السَّمَکَ فَیَقْتُلُهُ وَ یَشرَحُهُ حتّی یَطفُوا عَلَی الماءِ، ثُمَّ یَکمَنُ تَحتَهُ وَ یثوّرُ الماءِ الَّذی عَلیهِ حتّی لا یَتَبَیَّنُ شَخصُهُ، فَاذا وَقَعَ الطَّیرُ عَلَی السَّمکِ الطّافی و ثَبَ اِلَیها فَاصطادَها، فَانظر إِلی هِذهِ الحیلةِ کَیفَ جُعِلَتْ طَبعاً فی هذهِ البَهیمةِ لِبَعضِ المَصلَحَةِ؟ ( بحارالانوار، ج3، ص 101-100).
3. والثَّعلَبُ اِذا اَعوَزَةُ الطَّعمَ تَماوَتُ وَ نَفَخَ بَطنَهُ حَتّی یَحسَبُهُ الطَّیرُ میَّتاً فَاذا وَقَعَتْ علیهِ لَتَنْهَشَهُ وَ ثَبَ علیها فاَخَذها، فَمَن اَعانَ الثّعلَبَ العَدیمَ النُّطقِ و الرَّویّةِ بهذهِ الحیلةِ الّا مَن توَکَّل بَتَوجیِهِ الرِّزقِ لَهُ مِن هذا و شِبْهِهِ ( بحارالانوار، ج3، ص 100).
4. بحارالانوار، ج3، ص 168-167.
ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم