دانشنامه ادب فارسی

سرزمینی که به نام کشور افغانستان آوازه دارد، دارای فرهنگ و تمدن دیرینه ای است که با فرهنگ و تمدن ایرانی پیوندی استوار دارد، چنانکه نمی توان یکی را از دیگری بازشناخت یا آنها را از یکدیگر جدا کرد. زبان و ادب فارسی
سه‌شنبه، 6 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانشنامه ادب فارسی
 دانشنامه ادب فارسی

 

نویسنده: محمد حسن رجبی




 
انوشه، حسن، سرپرست، دانشنامه ادب فارسی؛ جلد سوم: ادب فارسی در افغانستان. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهار 1378.
... سرزمینی که به نام کشور افغانستان آوازه دارد، دارای فرهنگ و تمدن دیرینه ای است که با فرهنگ و تمدن ایرانی پیوندی استوار دارد، چنانکه نمی توان یکی را از دیگری بازشناخت یا آنها را از یکدیگر جدا کرد. زبان و ادب فارسی (دَری) که در اعتلای فرهنگ بشری سهم ارزنده ای داشته است، نخستین بار در خراسان بزرگ که بیشتر خاک افغانستان کنونی در درون آن نهاده بود، سر برآورد و در همانجا بالید. گویندگانی چون حنظله بادغیسی، محمود ورّاق هروی، پیروز مشرقی، ابوشُعَیب صالح بن محمد هروی، شهید بلخی، ابوشکور بلخی، ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجی و نیز نخستین سرایندگان شاهنامه، یعنی ابوعلی محمد بن احمد بلخی و ابومنصور موفق بن علی هروی که از طلایه داران شعر و ادب فارسی به شمار می آیند، از سرزمینهایی برخاسته بودند که امروز نیمه آنها در خاک افغانستان نهاده اند...
این دو ملت میراث فرهنگی مشترکی دارند که یادگار چند هزار ساله نیاکان مشترک آنهاست و هر دو آنها در دو سوی مرزهای سیاسی که به دست بیگانگان برای آنها تعیین گردیده، در غنی تر کردن و پربارتر کردن آن اهتمام می ورزند و از برکات و نتایج آنکه همانا زنده نگه داشتن هویت ملی شان است، بهره مند می شوند. عنصری بلخی، سنایی غزنوی، ... و صدها تن از بزرگان علم و ادب افغانستان که در دو سده اخیر درخشیده اند، همان اندازه که به افغانستان و مردم آن تعلق دارند از آنِ ایران و ملت ایران نیز هستند، چنانکه فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، بهار، نیما، هدایت و اخوان و بسیار کسان دیگر که در این سوی مرزها پدید آمدند و شکوفا شدند، همان اندازه که ایرانی هستند از مفاخر فرهنگی افغانستان نیز به شمار می آیند. شهرهای افغانستان برای ایرانیان چندان نزدیک و آشنا هستند که وقتی از هرات و بلخ و کابل و غزنه سخن می گویند، چنان است که گویی از شیراز و کرمان و اصفهان می گویند... (پیشگفتار، II، III)
با وجود این قرابت فرهنگی دیرینه، متأسفانه تاکنون کتابی جامع و محققانه درباره مشاهیر و‌ آثار ادبی فارسی در ایران و افغانستان به رشته تحریر درنیامده است و از این رو کتاب حاضر که به همت بلند محقق و مترجم توانا، آقای حسن انوشه و بیست و یک نفر از همکاران ایرانی و افغانی شان در دانشنامه ادب فارسی به تازگی تدوین و انتشار یافته، نوید شیرین و امید بخشی به فرهنگ دوستان دو کشور بوده و در خور سپاس است.
برای تدوین این دانشنامه از 1100 عنوان کتاب فارسی، عربی، اردو و انگلسی و 129 عنوان نشریه فارسی و انگلیسی (یک عنوان) که در ایران، افغانستان، پاکستان، هندوستان، امریکا و اروپا منتشر شده استفاده گردیده است. با توجّه به نایابی و پراکندگی بسیاری از این منابع، به ویژه کتابها و نشریات افغانی و فقدان کتابخانه ای تخصصی در موضوع ادبیات و تاریخ افغانستان، دسترسی به این منابع، خود مبیّن تلاش و کوشش فراوانی است.
دامنه موضوعی مدخلهای دانشنامه بر حسب پیشگفتار به شرح زیر است:
1. زندگینامه شاعران و مؤلفان افغانی در داخل یا خارج از کشور.
2. زندگینامه ممدوحان شعر فارسی و کسانی که اثری به آنها پیشکش شده است (شامل شاهان، امیران و دولتمردان).
3. زندیگنامه تعداد اندکی از شاهان که ممدوح نبوده و التفاتی نیز به ادبا و علما نداشته اند، اما برای درک و دریافت خوانندگان از تاریخ افغانستان، نام آنان نیز مدخل شده است.
علاوه بر سه حوزه فوق، از سه حوزه دیگر نیز به شرح می توان نام برد:
4. نام بسیاری از کتابهای خطی، چاپ سنگی و چاپی مؤلفان افغانی در داخل و خارج از افغانستان.
5. نام نشریات فارسی منتشره، توسط افغانها در داخل و خارج از افغانستان.
6. نام انجمنها و همایشهای ادبی و تاریخی (تحت نام «انجمن ادبی در افغانستان») راجع به حوزه های ششگانه فوق، یادآوری چند نکته ضروری است:
1. مدخلهای مربوط به کتابهای فارسی که توسط مؤلفان افغانی از گذشته تاکنون نوشته شده صرفاً ادبی، تاریخی و زندگینامه نیست و در میان آنها آثاری مربوط به سایر موضوعات نیز کم و بیش دیده می شود مانند «طریق قسمت آب از قُلب»(در جغرافیا) و «نوادر الفواید»(در پزشکی و سایر علوم). همچنین نام برخی اشخاص غیر ادیب و مورخ نیز دیده می شود، مانند «سیّاف»،«مزاری»، «محقق بهسودی» و ... .
2. همان طور که در بند 3 گفته شد، تعدادی از مقالات نسبتاً بلند دانشنامه اختصاص به پادشاهان، امرا و دولتمردانی دارد که التفاتی به ادبا و علما نداشته اند، ولی صرفاً به جهت اطلاع خوانندگان از تاریخ سیاسی افغانستان مدخل واقع شده اند، مانند: «اشرف افغان» ، ‌«الپتگین» ، «سبکتگین» ، «میرویس» ، «یار محمد خان الکوزایی» ، «یوسف درّانی» و ... در این صورت لازم بود که نام برخی از شخصیتهای برجسته سیاسی-مذهبی افغان که در مبارزه با استعمار انگلستان و کسب استقلال سیاسی افغانستان نقش مؤثر و سرنوشت سازی داشتند مدخل گردیده و شرح حالهای کوتاهی از آنان آورده می شد، مانند: ملادین محمد (معروف به مشک عالم)، محمد نجم الدین هده، آخوند صاحب سوات (مرصوات) و .. .
3. بسیاری از اسامی بدون ستاره در مقالات، مدخل شده اند، مانند:کهزاد، اسماعیل؛ حبیبی، عبدالحی؛ اعتمادی، سرور گویا؛ خلیلی، خلیل الله؛ مایل هروی؛ بیتاب (در مقاله «آریانا») و جامی، نورالدین عبدالرحمن؛ علی شیرنوایی، امیر نظام الدین؛ بدایع الوقایع (در مقاله «آصفی هروی»)، و سلجوقی، صلاح الدین؛ احراری، عبدالکریم (در مقاله «اتفاق اسلام») و ... در برخی موارد نیز علامت ستاره در اسامی چند کلمه ای، به جای کلمه آخر بر روی نخستین کلمه آمده است، مانند: جواهر * التفسیر لتحفه الامیر، روضة* الشهدا، مواهب*علیه، اخلاق*محسنی، ... (813).
نگارنده در مروری کوتاه و سریع به مقالات دانشنامه به مطالب و نکاتی برخورد نمود که یادآوری آنها را خالی از فایده نمی داند تا در ویرایش بعدی در صورت صواب دید سرپرست محترم، منظور شود:

1. پرهیز از احکام ارزشی و نظرات سلیقه ای؛

در ص 63 در تعریف «ادبیات مقاومت در افغانستان» آمده است: «ادبیات مقاومت به هرگونه نوشته یا مبارزات قلمی گویند که در رویارویی با تهاجم بیگانگان یا در تقابل با دولت دست نشانده یا هرگونه استبداد و ظلم دولت و حکومت نگاشته شده باشد.» اما در صفحه بعد (ص 64) این تعریف یا حکم عام، نقض گردیده و تخصیص شده است: «چنان نیست که هر کسی که در خارج کشور شعری بر ضد تجاوزگران روس و دست نشاندگان دولت سروده، شعر جهادی یا شعر مقاومت گفته است. اجبار زیستن در خارج کشور و اجبار پیوستن به برخی گروه های سیاسی، گاهی شاعران را واداشته تا از سر تفنن شعری در نکوهش ارتشِ سرخ و در نکوهش دولت دست نشانده بگویند. شعر این دسته از شاعران را نمی توان در شعر مقاومت جای داد؛ زیرا شعر مقاومت چه در داخل کشور سروده شود و چه در خارج کشور، باید از سرچشمه نهاد و خلوص کامل و ایمان استوار شاعر تراوش کند».
گذشته از تناقض آشکار میان دو تعریف فوق، به راستی چه کسی و با چه ضابطه ای می تواند تشخیص دهد که شاعری «به اجبار» به گروه های سیاسی جهادی پیوسته و از «سر تفنن» شعر گفته و این شعر از «خلوص کامل و ایمان استوار شاعر» تراوش نکرده است؟ دسته بندی مجاهدان و مبارزان افغان در جنبش ضد استعماری و ضد الحادی دو دهه گذشته، به دو گروه مخلص و مؤمن، و غیر مخلص و غیر مؤمن، اگر عملی باشد-که قطعاً نمی توان چنین حکم کرد-لااقل در حوزه ادب و فرهنگ، بسیار مشکل و بلکه محال می نماید و هیچ کس از سرّ ضمیر شاعر آگاه نخواهد بود و باید به ظاهر لفظ و کلام حکم کرد. همچنین در آغاز مدخل «روزنامه نگاری در افغانستان» آمده است: [پس از تیموریان و سلطه استعمار انگلیس] علوم قدیم در این کشور رفته رفته رو به انحطاط رفت و از علوم جدید نیز بهره ای چندان به آن نرسید (ص 440). اولاً، منظور از علوم قدیم آیا دانشهای سنّتی دینی است یا خیر؟ اگر چنین است منظور از انحطاط چیست؟ آیا غرض، کاهش کمّی مدارس و طلاب دینی است و یا منظور اُفت کیفی آن علوم است؟ ثانیاً بر پایه کدام اطلاعات این حکم کلی داده شده است؟

2. عدم توازن کمّی مقالات؛

حجم مقالات گهگاه الزاماً نسبی با اهمیّت مدخل ندارد، به عنوان نمونه مقاله «آریانا» (دایرة المعارف فارسی عمومی افغانستان)، یازده سطر است و فقط از سه نفر از نویسندگان افغانی آن یاد شده است (ص 6). مقاله «فرهنگ، میرمحمد صدیق»(ص 772)، نویسنده دانشمند و مورخ نامدار معاصر افغانستان (1294-1368 ش) که از نویسندگان اصلی دایرة المعارف آریانا بود و برای دایرة المعارف های بریتانیکا و لاروس نیز مقاله می نوشت و با توجّه به شأن علمی، عمر نسبتاً بلند و شهرت او در مجامع علمی جهان، بسیار کوتاه و به اندازه شرح حال دهها نویسنده جوان و تازه کار افغانی در دانشنامه است.
«سلجوقی، صلاح الدین»(ص 517) متفکر، دانشمند و شاعر افغانی (1274-1349ش) با توجّه به تبحّر او در دانشهای قدیم و جدید، تنوع تحقیقات و تألیفات و ترجمه های متعدد وی در اخلاق، فلسفه، نقد شعر، رمان وتاریخ، و نیز مسؤولیتها و مناصب متعدد او، کوتاه به نظر می رسد (کمی بیش از یک ستون).

3. حذف برخی از مدخلها؛

به عنوان نمونه کتابهای افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میرغلام محمد غبار که پس از سراج التواریخ، معتبرترین منبع تاریخ معاصر افغانستان به شمار می رود، مدخل واقع نشده است و حال آنکه افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته میرمحمد صدیق فرهنگ، که از منابع مهم تاریخ معاصر افغانستان بوده و پس از کتاب ارزنده جنبش مشروطیت در افغانستان نوشته عبدالحی حبیبی نیز از همین قبیل است.
4. اطلاع مفصّل و مازاد؛ به عنوان نمونه در مقاله مجله «عرفان»(ص 692-694)، ضمن شرح موضوعات هفده گانه مقالات این مجله، نام 27 عنوان مقاله های این مجله و 99 نویسنده (در مجموع بیش از یک ستون) به طور نمونه (!)آمده، و حال آنکه تنها نام سه نفر از صدها نفر نویسنده دایرة المعارف آریانا در همه حوزه های علوم قدیم و جدید آورده شده است. همچنین نام 19 پسر تیمور شاه درّانی (ص 401) و 27 پسر دوست محمد خان (ص 407) با ذکر تاریخ تولد و وفات آنها در مقاله «دوست محمد خان محمد زایی» آمده که زاید به نظر می رسد، اما در صورتی که عنوانهای مقالات و نام نویسندگان آنها و یا نام فرزندان و نوادگان پادشاه افغان ضرورتی داشته باشد-که غالباً ضرورتی ندارد-باید در همه مدخلها به یکسان عمل کرد.
5. در مقاله «ادبیات مقاومت در افغانستان» چنین آمده است: «معمول چنان است که وقتی ادبیات مقاومت، به سبب واکنش شدید و خصمانه رژیمهای حاکم، امکان ترویج رسمی و معمول را در داخل نمی یابد، در جایی جز از سرزمین خویش و به عبارتی، در تبعید رشد می کند. در چنین هنگامی [پس از کودتای کمونیستی 1357 ش] بود که مهاجرت گروه های بسیاری از مردم افغان، از جمله شعرا و ادیبان آنان به کشورهای دیگر مانند: ایران، پاکستان، امریکا، کانادا، سوئد، فرانسه و آلمان آغاز شد»(ص 64). اما نمونه های آثاری که در این مقاله بلند هفت صفحه ای ارائه شده، همگی مربوط به آثاری هستند که در ایران و افغانستان، طی این سالها (1357-1376ش)منتشر شده اند که از آن میان تنها چهار اثر در پیشاور پاکستان انتشار یافته است. بدین ترتیب، حتّی یک نمونه از این آثار که در کشورهای امریکایی و اروپایی منتشر شده، ارائه نگردیده است. معلوم نیست که آیا معرفی نکردن آنها به علت عدم رغبت شعرا و ادیبان افغانی مهاجر به آن کشورها به ادبیات مقاومت بوده و یا عدم دسترسی نویسنده به ذکر منابع مذکور؟ اما قدر مسلم آن است که دسترسی به اصل آن منابع و یا اطلاعاتی درباره آنها بسیار آسانتر از تهیه منابع انتشار یافته در افغانستان است.
6. مقاله بلند هفت صفحه ای «انجمن ادبی در افغانستان» از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول به انجمنهای ادبی داخل افغانستان اختصاص دارد (ص 126-130)، و بخش دوم مربوط به انجمنهای ادبی است که در خارج از آن کشور و به طور عمده در ایران، سپس پاکستان و آلمان (یک نمونه) تأسیس شده است. با توجّه به تأکید مقاله به «مهاجرت گروه های بسیاری از مردم افغانستان به خارج کشور» و اینکه «قشر فرهنگی و ادب دوست آنان در خارج وطن [امریکا، کانادا، فرانسه، آلمان، سوئد، پاکستان و ایران] به تشکیل انجمنها و مراکز ادبی و فعالیتهای ادبی پرداختند»(ص 130). انتظار خواننده آن است که به نمونه هایی از این انجمنها در کشورهای اروپایی و امریکایی نیز اشاره شود، چنانکه در مقاله بلند «روزنامه نگاری در افغانستان»، نام تعداد زیادی از این انجمنها و اُرگانهای فرهنگی شان آورده شده است (ص 454-467).
به هر روی، بنابر مندرجات مقاله، شایسته است که عنوان مدخل «انجمن ادبی در افغانستان» به «انجمنهای ادبی افغانستان» تغییر یابد تا سایر انجمنهای خارج از کشور را نیز شامل شود.
7. صفحات مرتبط با دو مأخذ درون متنی مقاله «اشرف افغان» به نامهای اشرف افغان بر تختگاه اصفهان و تاریخ جهانگشای نادری حذف شده است. همچنین در جای جای مأخذ پایانی مقالات، صفحات استفاده شده ذکر نگردیده و اگر منظور استفاده از اغلب صفحات آنها بوده، واژه های «اغلب صفحات» یا «صفحات فراوان» به کار رفته است. به عنوان نمونه رجوع شود به برخی مأخذ پایانی مقالات «مولوی»، «مثنوی معنوی»،‌«سنایی غزنوی»، «علی شیرنوایی»...
8. آوا نگاری دو مدخل «بحر الانساب فی معرفة الاخیار» و «جواهر التفسیر لتحفة الامیر» اشتباه بوده و برای علامت کسر (-ِ) پس از کلمه «معرفة» و «لتحفة» به جای e، حرف o تایپ شده است.
9. در مقاله مسعود یکم غزنوی نام زینبی شاعر به صورت زینتی آمده که بهتر بود برای جلوگیری از سردرگمی خواننده از علامت ممیّز یا پرانتر (که به معنای اسامی برابر به کار رفته) استفاده می شد.
10. در مقاله «انجمن ادبی در افغانستان»(ص 133) چنین آمده است: «[نشریه] افغان جهاد به زبان افغانی منتشر می شد». معلوم نیست که آیا زبان افغانی، خود یک زبان مستقل است؟(که قطعاً چنین زبانی وجود ندارد)، و یا منظور شاخه ای از زبانهای رایج در افغانستان مانند پشتو، فارسی (دری)، بلوچی، ازبکی، ترکمنی و ... است؟
11. مقاله بلند بیست و دو صفحه ای «پشتو، زبان»، که به بررسی خاستگاه، وجه تسمیه، دستگاه واجی، و قواعد دستوری این زبان می پردازد، مقاله ای ارزشمند و جامع است و در ذیل آن به اختصار، اطلاعاتی درباره اقوام و زبانهای رایج در افغاستان آمده است. با توجّه به آنکه اطلاعات پراکنده ای راجع به زبانهای افغانستان در دست است بهتر آن بود که به جای مدخل مذکور مدخل «افغانستان، زبانها» انتخاب می شد تا خوانندگان اطلاعاتی راجع به زبان فارسی (دری) و سایر زبانهای رایج در آن کشور، که حدود 45 تا 50 درصد مردم بدان تکلم می کنند، به دست آورند.
12. و بالاخره باید از مقالات بلند ارزشمند و جامعی یاد کرد که با استفاده از دهها مأخذ گوناگون فارسی، عربی، پشتو، اردو و انگلیسی نوشته شده است. مقالات زیر از آن جمله اند: احمد شاه درّانی، امان الله خان محمدزایی، بایسنقر میرزا گورکانی، جمال الدین اسد آبادی، حبیب الله خان محمدزایی، حبیب الله کلکانی، حسین بایقرا، داستان نویسی در افغانستان، داوود خان، روزنامه نگاری در افغانستان، شعر نو درافغانستان، سلطان علی مشهدی، شیرعلی خان محمدزایی، علی شیرنوایی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، فیض الله کاتب هزاره، محمود شاه هوتکی غلزایی، محمود غزنوی، مختاری غزنوی، منوچهری دامغانی، مولوی، مکتب هرات.
در پایان پیشنهاد می شود که در ویرایش این جلد و مجلدات دیگر دانشنامه، برای استفاده بیشتر خوانندگان، نمایه و نقشه رنگی کشور مربوط در انتهای کتاب آورده شود.(1)

پی نوشت :

1. فصلنامه کتاب (دوره دهم، شماره2، تابستان 1382).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط