حدیث نوزدهم
در عاشر بحارالانوار از دو کتاب عیون و امالی شیخ صدوق - اعلی الله مقامه - مسنداً از ریّان بن شَبیب روایت کرده که گفت: داخل شدم بر حضرت رضا علیه السلام در روز اوّل محرّم، پس به من فرمود:«یابن شبیب! أصائم أنت؟ فقلت: لا. فقال «انّ هذا الیوم، هو الیوم الّذی دعا فیه زکرّیا علیه السلام ربّه عزّوجلّ فقال: (رَبَّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکِ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ)، (33) فاستجاب الله له و أمر الملائکة، فنادت زکریا و هو قائم یصلیّ فی المحراب انّ الله یبشرک بیحیی، فمن صام هذا الیوم ثمّ دعا الله عزوجل استجاب الله له کما استجاب لزکریّا علیه السلام.
ثم قال: یابن شبیب! إنّ المحرّم هو الشهر الّذی کان أهل الجاهلیة فیما مضی یحرّمون فیه الظلم و القتال لحرمته، فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لاحرمة نبیّها صلی الله علیه و آله لقد قلتوا فی هذا الشهر ذریتة، و سبوا نسائه، و انتهبوا ثقله فلا غفرالله لهم بذلک ابداً.
یابن شبیب! إن کنت باکیاً لشیء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام فانّه ذبح کما یذبح الکبش، و قتل معه من أهل بیته ثمانیة عشرً رجلا، ما لهم فی الأرض شبیهون، و لقد بکت السّموات السبع و الأرضون لقتله، و لقد نزل إلی الأرض من الملائکة أربعة آلاف، لنصره، فوجدوه قد قتل، فهم عند قبره شعث غبر إلی أن یقوم القائم، فیکونون مِن أنصاره، و شعارهم: «یا لثارات الحسین».
یابن شبیب! لقد حدثنی أبی، عن أبیه، عن جدّه علیه السلام أنّه: لمّا قتل الحسین جدّی - صلوات الله علیه - أمطرت السّماء و دماً و تراباً أحمرا.
یابن شبیب! إن بکیت علی الحسین علیه السلام حتی تصیر دموعک علی خدیک، غفرالله لک کل ذنب أذنبته، صغیراً أو کبیراً، قلیلاً کان أو کثیراً.
یابن شبیب! إن سرّک أن تلقی الله عزوجل و لا ذنب علیک، فزر الحسین علیه السلام.
یابن شبیب! إن سرّک أن تسکن الغرف المبنیّة فی الجنة مع النبی - صلوات الله علیهم -، فالعن قتله الحسین علیه السلام.
یابن شبیب! إن سَرَّک أن یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین، فقل متی ما ذکرته: «یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزاً عظیماً».
یابن شبیب! إن سرّک أن تکون معنا فی الدرجات العلی من الجنان، فاحزن لحزننا و أفرح لفرحنا، و علیک بولایتنا، فلو أن تولّی حجراً لحشره الله معه یوم القیامة».(34)
ترجمه حدیث شریف: (ای پسر شبیب! آیا امروز روزه ای؟ عرض کردم: نه روزه نیستم. پس فرمود: در امروز حضرت زکریّا علیه السلام دعا کرد و از خدای تعالی ذریّه طیّبه و فرزند صالح خواست. خدای تعالی دعای او را اجابت کرد و امر کرد فرشتگان را [که] در وقتی که در محراب نماز بود او را ندا کردند و به یحیی بشارت دادند. آنگاه فرمود: این ماه محرم، ماهی است که در زمان های گذشته اهل جاهلیت حرام می دانستند در آن ظلم و کشتن و قتال را به جهت احترام آن، و این امّت نشناختند نه احترام آن را و نه احترام پیغمبر خود را، و کشتند در این ماه ذریّه پیغمبر خود را و اسیر کردند زنان او را و به غارت بردند اموال ایشان را، پس هرگز نمی آمرزد خدا گناهانشان را.
ای پسر شبیب! اگر خواهی برای چیزی گریه کنی بر حسین بن علی بن ابی طالب گریه کن، زیرا که او را سر بریدند، مانند سر بریدن گوسفند با هیجده نفر از اهل بیت او که در روی زمین شبیه و نظیر نداشتند.
بعد فرمود: ای پسر شبیب! محققاً گریست برای او هفت طبقه آسمان ها و زمین ها، و نازل شد برای یاری او از آسمان هزار فرشته. وقتی به زمین کربلا رسیدند، آن حضرت را کشته دیدند. پس آن کشتگان همه ژولیده مو، گرد آلود، مجاور قبر او شدند، و در آنجا خواهند بود و شعارشان گفتن «یا لثارات الحسین» است تا زمان ظهور قائم آل محمد.
ای پسر شبیب! خبر داد مرا پدرم از جدّم که: چون حضرت امام حسین کشته گردید، از آسمان خون و خاک سرخ بارید.
ای پسر شبیب! اگر گریه کنی بر حسین، آنقدر که اشک چشم تو جاری شود بر رخساره تو، خدا می آمرزد برای تو گناهی که کرده ای، خواه صغیر باشد یا کبیر، کم بوده باشد یا زیاد.
ای پسر شبیب! اگر دوست می داری که خدا را ملاقات کنی و بر تو هیچ گناهی نباشد و از هر جرم و جریره ای سالم باشی، زیارت کن قبر امام حسین علیه السلام را.
ای پسر شبیب! اگر شاد و خوشحال می شوی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در غرفه های بهشت باشی، پس لعن کن قاتلان حسین را.
ای پسر شبیب! اگر شاد و مسرور می شوی مانند ثواب آن جماعتی که در رکاب حسین شهید شدند به تو داده شود، هر گاه یاد می کنی بگو: «یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزاً عظیماً».
ای پسر شبیب! اگر شاد می دارد تو را که در درجات بهشت با ما اهل بیت باشی، محزون و غمگین شو به جهت حزن و اندوه ما و خوشحال و فرحناک شو از جهت فرح و خوشحالی ما. و بر تست که چنگ زنی در دامن ولایت ما که اگر مردی سنگی را دوست دارد در قیامت خدا او را با آن محشور کند).
بیان مؤلف حقیر در اطراف این حدیث
بدان که از مضامین عالیه این حدیث شریف بر معتقدین به ولایت آل محمد علیهم السلام کمال امیدواری حاصل می شود، بشرط ثابت ماندن این اعتقاد تا وقت جان دادن. و کاشف است از لطف خدای تعالی نسبت به طبقه شیعیان و دوستان این خاندان - صلوات الله علیهم - که بواسطه این اعمال و عبادات جزئیه، این مرتبه از ثواب که عقول از ادراک آن عاجز است داده شود. و این عطاهای بزرگ و تفضّل الهی بر اعطاء نیست مگر به سبب عظمت و مقام رفیع معصومین از آل محمّد علیهم السلام.هر چند بسیاری از نادانان و کوته نظران و صاحبان عقول ناقصه تحمّل قبول آن را ندارند و ترتب اجر جزیل و ثواب جمیل را بر این اعمال و عبادات جزئیة استبعاد و انکار می کنند، برای رفع این استبعاد و استیحاش، به قدر استعداد خود به چند وجه بیان خود را در این مقام به پایان می رسانم.
وجه اوّل:
شکی نیست که درجات و مراتب اعمال و مناسبات میان آنها و پایه های ثواب به اندازه ای است که عقول بشر عادی عاجز از آن است که بتواند درک و اندازه گیری آن کند مگر ذات اقدس الهی و راسخون در علم.بسا عملی که بر ظاهر در نظرها کوچک است و در میزان عدل الهی عظیم و بزرگ است و بسا اعمالی که در ظاهر بسیار بزرگ است و در پیشگاه خداوندی، اندک و بی ارزش است. چنانکه روایت شده که در زمان پیش در میان بنی اسرائیل عابدی بود که در دوران عمر خود در هر شبانه روز به عبادت خدا، در شکاف کوهی بسر می برده و در نزدیکی او درخت اناری بوده و خوراک او در هر شبانه روز، قانع بوده به یکدانه از انار آن درخت، لکن به بسیاری عبادات خود مغرور بود.
خدای تعالی برای امتحان او فرشته ای را به صورت بشر در نزد او فرستاد که به او بگوید که: خدای تعالی به فضل خود تو را خواهد آمرزید. وقتی فرشته این پیام را به او رسانید عابد بر آشفت و در جواب او گفت: عباداتی که کرده ام ثوابش زیاده از آن است که خدا مرا به فضل خود بیامرزد. من به مزد اعمالی که کرده ام از خدا مزد خود را ثواب بر وجه استحقاق می خواهم نه از راه تفضل. به فرشته خطاب شد: هر عملی که در هر شبانه روز بجا آورده ای باید با یکدانه اناری که در آن روز مصرف کرده سنجیده شود. چون بطور مقرر اعمال او با یکدانه انار سنجیده شد، همه اعمال او یک طرف و یکدانه انار یک طرف؛ یکدانه انار بر همه اعمال دوره عمر او زیادتی کرد، به نحوی که عابد با عبادت کردن یک عمر به خسران و زیان از دنیا رفت.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
پس بنابر آنچه که گفته شد، سبکی وزن عبادات او با زیاد بودن که در خبر ذکر شده، شاهد بر مدّعا است. پس جای استبعاد نیست، چرا که مقدار و درجه عمل مخفی و مستور است و مقایسه عمل با ثواب، فرع بر احاطه و علم به مقدار و درجه هر دو است.
وجه دوم:
آنکه اعطاء ثواب بر حسب اقتضاء فضل و رحمت الهی است، از این جهت است که جمعی از محققین اجر و ثواب را بر خدا واجب می دانند به وجوب عقلی، نظر به فضل و رحمت و کرم الهی، هر چند جمعی از آنها منکرند وجوب آن را. در این مسئله اختلاف عظیم است ما بین علماء اسلام. و اکثر معتزله ثواب و عقاب را واجب دانسته عقلاً، و امّا اشاعره قائلند به وجوب ثواب سمعاً، و عدم وجوب عقاب اصلاً، و موافقت نموده اند ایشان را معتزله بصره و بغداد.و ما بین علماء امامیّه هم اختلاف است. محقق طوسی - قدّس سرّه - موافقت نموده است معتزله را، و جمعی اختیار کرده اند قول اشاعره را، و علامه حلّی و جماعتی ثواب را عقلاً و عقاب را سمعاً واجب گویند، و بعضی ثواب را فضلاً و عقاب را عدلاً واجب دانند.
و متفرع است بر این مسئله، یعنی اختلاف در آن اختلاف، در قبول توبه که در اینجا محلّ ذکر آن نیست. بنابراین استبعاد وجهی ندارد، چرا که فضل حق تعالی مانند علم و قدرتش نهایت ندارد، پس ثواب دادن خدا محدود نیست. در این صورت بعدی ندارد که خدای تعالی برای عمل کم، ثواب بسیار دهد.
وجه سوم:
بدان که اعمال و افعال هر کسی، کاشف از حسن سریره و یا سوء سریره، یعنی خوبی باطن یا بدی باطن او است. پس هر عملی کاشف و حاکی است از مرتبه ای از معرفت و درجه ای از طاعت، و بسا عملی است که حاکی است از مرتبه غیر از آن عمل که ظاهر می کند باطن عمل کننده را. از این بیان وجه خلود در بهشت برای بهشتی و خلود در جهنم برای جهنمی ظاهر می شود.وجه چهارم:
آنکه حسنه در نزد خدا زیاد می شود و مضاعف می گردد تا ده درجه و بالاتر، بلکه تا برسند به هفتصد درجه. چنانکه از اخبار بسیاری استفاده می شود. از جمله شیخ حرّ عاملی - عامله الله بلطفه - در کتاب وسائل، حدیثی را از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرموده:«إذا أحسن المؤمن عمله، ضاعف الله عمله لکلّ حسنة سبعماة، فاحسنوا أعمالکم التی تعملونها لثواب الله».(35)
یعنی: (وقتی که نیکو کرد مؤمن عمل خود را، خدا مضاعف می کند ثواب عمل او را برای هر عمل نیکوئی هفتصد حسنه. پس نیکو کنید اعمال خود را که عمل می کنید آن را برای ثواب خدا).
و در روایت دیگر دنباله آن است که فرمود:
«ذلک قول الله عزّوجلّ (وَاللهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ(36))».(37)
پس ممکن است بگوئیم: آنچه برای عمل کم در اخبار ذکر شده به بعضی از آنها یک ثواب و به بعضی ثواب آن مضاعف شود، تا آنجائی که خدا می خواهد. بنابراین اختلاف اخبار را ممکن است بر آنچه گفته شد حمل کنیم.
وجه پنجم:
باید دانست که ثواب و عقاب اعمال کم باشد یا زیاد، به سبب چیزهای پنهانی است که در عمل ضمیمه شده، که بسا غیر از خدای تعالی کسی از آن آگاه نیست. چه بسا عملی که ثواب خود آن عمل کم است، ولی به ضمیمه امری یا کیفیّتی یا کمال خلوص در آن مختلف می شود، چنانکه صاحب کتاب جواهر در آن کتاب، بعد از بیان اختلاف اخبار در مقدار ثواب نماز در مسجد کوفه گفته است:«یمکن دعوی ان هذا الاختلاف باعتبار المکلفین من حسن التوجّه و التادیة و نحوهما من العوارض التی تزداد الصلاة بسببها فضلا مثل ما قیل فی اختلاف الثواب فی زیارة الحسین و الحج و غیرهما، او باعتبار اقتضاء المقامات لاختلافها و اختلاف عقول السّائلین و تهیوهم للطف و ابداع الاسرار».(38)
یعنی: (ممکن است دعوای این اختلاف به اعتبار حالات مکلفین باشد؛ از حیث نیکو توجّه کردن و نیکو اداء کردن آن و مانند اینها از عوارضی که به سبب آن فضیلت نماز زیاد شود. مانند آنچه که گفته شده راجع به اختلاف ثواب در زیارت امام حسین علیه السلام و حجّ و غیر اینها، یا به اعتبار اقتضاء مقاماتی که با هم اختلاف دارند به سبب اختلاف عقل های سؤال کنندها، و مهیّا بودنشان برای سپردن اسراری که باید پنهان باشد).
حدیث بیستم
در کتاب کامل الزیارات مسنداً از عبدالله بن بکیر در حدیث طویلی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده:«قال حججت: مع ابی عبدالله علیه السلام، فقلت: یابن رسول الله، لو نبش قبر الحسین بن علی علیهما السلام هل کان یصاب فی قبر شیء؟ فقال: یابن بکیر، ما اعظم مسائلک. إن الحسین بن علی علیهما الحسین مع أبیه و أمّه و أخیه فی منزل رسول الله صلی الله علیه و آله و معه یرزقون و یحبرون، و إنه لعن یمین العرش متعلق به، یقول: یا رب أنجز لی ما وعدتنی و إنه لینظر إلی زوّارة فهو أعرف بهم و بأسمائهم و أسماء أبائهم و مالهم فی رحائلهم من أحدهم بولده، و إنه لینظر إلی من یبکیه فیستغفر له و یسئل آباه الاستغفار له و یقول: أیها الباکی لو علمت ما أعدالله لک لفرحت أکثر ممّا حزنت و إنه لیستغفر له من کل ذنب و خطیئة».(39)
ترجمه حدیث: (عبدالله بن بکیر گفت: حج گذاردم با ابی عبدالله علیه السلام. پس گفتم: ای پسر رسول خدا! اگر نبش کرده شود قبر حسین بن علی علیهما السلام آیا به چیزی رسیده می شود در قبر او؟ فرمود: پسر بکیر، چقدر بزرگتر است سؤال های تو. هر آینه حسین بن علی علیهما السلام با پدر و مادر و برادرش در منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله است و با او روزی داده می شوند و خوشحال و شادانند و او را در طرف راست عرش، آویخته شده است به آن و می گوید: ای پروردگار من! وفا کن برای من، آنچه را که به من وعده داده ای، و او نظر می کند به سوی زوّار خود و شناساتر است به ایشان و نام های ایشان و نام های پدرانشان و آنچه در راحله آنها است از یکی از آنها به فرزند خود، و او نظر می کند به کسی که برای او می گرید.
پس طلب آمرزش می کند برای او و از پدرش هم می خواهد که برای او طلب آمرزش کند و می گوید: ای گریه کننده، اگر می دانستی چه چیز خدا برای تو مهیّا کرده، هر آینه شاد و خوشحال می شدی بیشتر از آنچه محزون شدی، و آن حضرت طلب آمرزش می کند برای او از هر گناه و معصیتی که کرده).
حدیث بیست و یکم
از حضرت صادق علیه السلام در خبری روایت شده که فرموده:«رحم الله شیعتنا انّهم اوذوا فینا و لم نوذ فیهم، شیعتنا منّا قد خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء(40) ولایتنا رضوا بنا ائمة و رضینا بهم شیعة یصیبهم مصابنا و یبکیهم اوصابنا و یحزنهم حزننا و یسرهم سرورنا و نحن أیضاً فتالّم لتالمهم و نطلّع إلی أحوالهم، فهم معنا لا یفرّقونا و لا نفار قهم، لانّ مرجع العبد إلی سیّدة و معوّله إلی مولاه، فهم یهجرون من عادانا و یجهرون بمدح من والانا و یباعدون من اذانا، أللّهم أحی شیعتنا فی دولتنا و ابقهم فی ملکنا و مملکتنا،أللّهم إنّ شیعتنا منا و مضافین إلینا. فمن ذکر مصابنا و بکی لا جلنا إستحی الله أن یعذبه بالنار».(41)
ترجمه حدیث: (خدا رحمت کند شیعیان ما را که ایشان در راه ما اذیّت کرده می شوند و ما به خاطر ایشان اذیّت نکشیده ایم. شیعیان ما از ما هستند. آفریده شدند از زیادتی طینت ما و سرشته شدند به آب ولایت ما. خشنود شدند که ما پیشوایان ایشان باشیم و خشنود شدیم ما به ایشان که شیعیان ما باشند. مصیبت است بر ایشان مصیبت های ما و می گریند بر الم هائی که بر ما وارد شده. اندوهناک می شوند به جهت اندوهناک شدن ما و شاد می شوند در شادی ما. ما هم متألم می شویم به متألّم شدن ایشان و خبر داریم از حالات ایشان.
پس ایشان با مایند و از ما جدا نمی شوند و ما هم از ایشان جدا نمی شویم. زیرا که بازگشت بنده به سوی آقای او است و اعتماد و تکیه گاه او به مولای او است. پس ایشان دوری می جویند از دشمنان ما و آشکارا مدح می کنند دوستان ما را، و دور می شوند از کسانی که ما را آزار می دهند. خدایا زنده بدار شیعیان ما را و زنده کن ایشان را در زمان دولت ما و مملکت ما، (یعنی: در زمان قیام قائم ما و رجعت ما). بدرستی که شیعیان ما از مایند و متعلقند به ما. پس کسی که یاد کند مصیبت های ما را و بگرید برای ما، حیا می کند خدا که او را به آتش عذاب کند).
حدیث بیستم و دوم
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است:«کاملترین از مؤمنان از جهت ایمان کسی است که خلق او نیکوتر باشد و رقت قلب او و گریه او بر ما اهل بیت بیشتر، و شدیدتر باشد دوستی او با ما اهل بیت، و زیادتر باشد حزن و اندوه و سوزش دل او در مصیبت ما، و بیشتر باشد مودّت و دوستی او برای ما».
حدیث بیست و سوم
معاویة بن وهب که از بزرگان حضرت صادق علیه السلام است روایت کرده و گفته است که:«نشسته بودم خدمت آن حضرت که مردی پیر که از شدت پیری قامتش خمیده بود، آمد خدمت آن بزرگوار و سلام کرد، حضرت جواب داد و فرمود: از کجا آمده ای ای شیخ؟ نزدیک بیا. پس نزدیک رفت و دست آن حضرت را بوسید و گریه بسیاری کرد. حضرت فرمود: چرا گریه می کنی؟
عرض کرد: فدای تو شوم، حال صد سال است که از عمر من می گذرد بر بصیرت و معرفت حقوق شما و هر روز خود را امیدوار می کنم و دل خود را خوش می کنم که روز دیگر یا ماه دیگر یا سال دیگر، بلکه از این اذیت بیرون آیم و حق به مرکز خود قرار گیرد و این انتقام کشیده شود، و در این آرزو پیر و کور شدم، [امّا] نرسیدم و عمرم تمام شد، دیگر گریه از برای چه روز است؟
آن حضرت فرمود: اگر زنده ماندی و به آن روز که خدا مقرّر و مقدّر فرموده رسیدی از برای فتح و نصرت ما و طلب خون و دفع ظلم و یاری ما، که همراه ما خواهی بود و در همین دنیا چشم تو روشن خواهد شد و اگر مُردی و اَجل وفا نکرد، در روز قیامت حشر تو با ثقل ( یعنی: اهل بیت رسول خدا) خواهد بود.
آن مرد گفت: یا بن رسول الله، بعد از این مژده که مرا دادی، دیگر پروا ندارم امروز بمیرم و اگر فردا. حضرت فرمود: ای شیخ «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی» تشویش مکن، روز قیامت با مائی. بعد از آن فرمود: تو از اهل کوفه ای؟ گفت نه. فرمود که: از اهل کجائی؟ گفت: از نواحی و اطراف کوفه می باشم. فرمود: از منزل تو تا قبر جدم حسین ظالم شهید چقدر راه است؟ گفت: بسیار نزدیک است. فرمود: هیچ به زیارت او می روی؟ گفت: بلی فدای تو شوم.
فرمود: ای شیخ! این خون جدّم حسین، خونی است که خدا از او نخواهد گذشت و او را طلب خواهد فرمود. بدرستی که از اولاد فاطمه و غیر فاطمه به هیچکس چنان مصیبتی نرسیده و نخواهد رسید که به جدّم رسید. به خدا که کشته شد با هفده نفر از اهل بیت خود که هیچکدام در روی زمین عدیل و نظیر نداشتند و در راه خدا نصیحت کردند و صبر کردند بر این مصیبت های بزرگ که بر ایشان رخ داد. و خدا به ایشان خواهد داد بهترین جزاهائی که به صبر کنندگان و مصیبت زدگان بدهد.
ای مرد! جناب رسول خدا در روز قیامت می آید و صحرای محشر و حسین را با سر بریده به همراه خود خواهد آورد، در حالتی که سر خود را بر روی دست گرفته باشد و خون از آن بچکد و گوید: خدایا! از امت من بپرس که چرا فرزند مرا به این وضع کشتند و اهل بیت مرا اسیر کردند و شهر به شهر و دیار به دیار گردانیدند. پس از شیخ! گریه و جزع بر هر امری از امور دنیا مکروه است مگر گریه ای که بر جدم حسین کنی، که قطره اشکی که در مصیبت او ریخته شود آتش جهنم را فرو نشاند و بهشت بر تو واجب می شود به آن، اگر چه گناهان تو مثل کف دریاها باشد».(42)
حدیث بیست و چهارم
حضرت رضا علیه السلام فرموده:«کان أبی إذا دخل شهر المحرم لایُری ضاحکاً و کانت الکابة تغلبُ علیه حتّی یمضی منه عشرة أیام، فاذا کان یوم العاشورا،(43) کان ذلک الیوم مصیبته و حزنه و بکائه، و کان یقول: هو الیوم الّذی قتل فیه الحسین، فلو علم الباکون، أی أجر یؤجرون لتمنّوا دوام هذا الحال حتی المأل».(44)
یعنی: (از عادات پدر بزرگوارم این بود که هر گاه ماه محرم داخل می شد، دیگر کسی آن جناب را خوشحال و متبسم نمی دید و آثار حزن و اندوه از سیمای مبارکش ظاهر می شد. آن روز روز مصیبت و حزن و روز گریه ی آن جناب بود و مکرّر می فرمود: این است آن روزی که کشته شده در آن امام حسین علیه السلام. پس اگر می دانستند گریه کنندگان برای مظلوم که چه اجرهایی به آنها مزد داده می شود، هر آینه آرزو می کردند که تا نفس آخر عمر در گریه و ناله برای آن بزرگوار باشند).
حدیث بیست و پنجم
در کتاب کامل الزیارات در ضمن حدیث طویلی که سندش بابی هارون مکفوف می رسد، از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:«و من ذکر عنده الحسین علیه السلام فخرج من عینه من الدّموع مقدار جناح ذباب، کان ثوابه علی الله عزّوجلّ، و لم یرض له بدون الجنة».(45)
یعنی: (کسی که مصیبت های حسین در نزد او ذکر شود و به اندازه بال مگسی اشک از چشم او بیرون آید، واجب می شود بر خدا ثواب آن را دادن و اینکه غیر از بهشت برای او راضی نشود).
حدیث بیست و ششم
نیز در همان کتاب مسنداً از زراره از حضرت امام صادق عیله السلام روایت کرده که فرمود:«[یا زرارة] إنّ السماء بکت علی الحسین علیه السلام أربعین صباحاً بالدم، و إن الأرض بکت أربعین صباحاً باسّواد، و إن الشمس بکت أربعین صباحاً بالکسوف و الحمرة، و إن الجبال إنقطعت و تنثرت، و إن البحار تفجرّت، و إن الملائکة بکت أربعین صباحاً علی الحسین، و ما اختضبت منّا امراة و لا ادهنت و لا اکتحلت و لا رجلت حتی أتینا رأس عبیدالله بن زیاد - لعنه الله -، و ما زلنا عبرة بعد.
و کان جدّی إذا ذکره بکی حتّی تملاء عیناه لحیته، و حتی یبکی لبکائه رحمة له من رَآه. و انَّ الملائکة الذین عند قبره یبکونه، فیبکی لبکائه کلّ من فی الهواء و السماءِ من الملائکه، و لقد خرجت نفسه فزفرت جهنّم زفرة کادت الأرض تنشق لزفرتها، و لقد خرجت نفس عبیدالله بن زیاد(46) - لعنة الله -(47) فشهقت جهنم شهقة لو لا أن الله حسبها بخزانها لا حرقت مَن علی وجه الأرض من فورها، و لو یؤذن لها ما بقی شیء إلاّ ابتلعته، و لکنّها ماموُرة مصقودة، و لقد عتت علی الخزّان غیر مرّة حتّی أتاها جبرئیل فضربها بجناحه فسکتت، و إنّها لتبکیه و تندبه، و إنّها لتلظّی علی قاتله، و لو لا من علی الأرض من حجج الله لنقضت الأرض و أکافأت بما علیها، و ما تکثر الزلازل إلاّ عند اقتراب الساعة.
و ما [من] عین أحبّ إلی الله و لا عبرة من عین بکت و دمعت علیه، و ما من باک یبکیه إلا و قد وصل فاطمة و أسعدها علیه، و وصل رسول الله صلی الله علیه و آله و أدّی حقّنا، و ما من عبد یحشر إلا و عیناه باکیة إلا الباکین علی جدی الحسین علیه السلام، فانه یحشر و علیه قریرة، و البشارة تلقاه، و السّرور [بین] علی وجهه، و الخلق فی فزع و هم آمنون، و الخلق یعرضون و هم حداث الحسین علیه السلام تحت العرش و فی ظل العرش لا یخافون سوء الحساب، یقال لهم: ادخلوا الجنّة فیاتون و یختارون مجلسه و حدیثه.
و إن الحور العین لترسل إلیهم إنّا قد اشتقنا کم مع الولدان المخلدون، فما یرفعون رئوسهم إلیهم لمّا رأون فی مجلسهم من السرور و الکرامة، و إن أعدائهم مسحوبون بناصبتهم إلی النار، و من قائل ما لنا من شافعین و لا صدیق و لا حمیم، و انهّم لیرون منزلتهم و ما یقدرون إن یدنوا إلیهم، و لا یصلون إلیهم.
إن الملائکة لتاتیهم بالرسالة من إزواجهم و من خزانهم علی ما أعطوا من الکرامة، فیقولون: نأتیکم إن شاء الله تعالی، فیرجعون إلی أزواجهم بمقالاتهم، فیزدادون إلیهم شوقاً إذا هم أخبروهم بما هم فیه من الکرامة و قربهم من الحسین علیه السلام، فیقولون: الحمدالله الّذی کفانا الفزغ الاکبر، و أهوال القیامة، و نجاناً ممّا کنّا نخاف، و یؤتون بالمراکب و الرّحال علی النجائب، فیستوون علیها و هم فی الثناء علی الله و الحمدالله و الصّلاة علی محمّد وعلی آله حتّی ینتهوا إلی منازلهم».(48)
ترجمه حدیث شریف: (می فرماید: ای زراره، همانا حقیقتاً آسمان گریه کرد بر حسین علیه السلام، و تا چهل صباح خون بارید، و زمین گریه کرد، چهل صباح به سیاهی، و آفتاب گریست بر او، چهل صباح به گرفتگی و سرخی، و کوهها پاره پاره و از هم پاشیده و پراکنده شد و اجزاء آن از هم جدا شد، و دریاها به موج و جوش و خروش درآمد، و تمام ملائکه تا چهل صباح برای آن حضرت گریستند، و بعد از شهادت آن مظلوم هیچ زنی از ما حَنا نبست، روغن به موی و بدن خود نمالید، و سرمه به چشم خود نکشید، و خلخال بر پای خود نبست، تا آنکه سر عبیدالله بن زیاد ملعون را برای ما آوردند، و ما همیشه بعد از آن در گریه ایم، و عادت جدّم، یعنی حضرت زین العابدین علیه السلام، بر این جاری شده بود که هر وقت یاد این مصیبت می کرد می گریست تا آنکه ریش مبارکش از اشک چشمش تر می شد، و آنقدر می گریست که هر که او را می دید از گریه او به گریه در می آمد و دلش بر او می سوخت.
و فرشتگانی که در اطراف قبر آن شهید مجاورند، آنقدر در مصیبت آن مظلوم می گریند که از گریه ایشان همه فرشتگانی که در آسمان و در فضای هوایند می گریند، و چون روح مقدسش از بدن پاره پاره اش بیرون رفت، جهنم چنان آه سوزناکی کشید که نزدیک بود از شدت آن زمین شکافته شود، چون روح پلید ابن زیاد - لعنة الله - از جسد نحسش بیرون رفت، جهنم، از شدت غیظ و خشم چنان نعره ای زد که اگر خدای تعالی امر نمی فرمود فرشتگان مالکین و خازنین جهنم را که او را حبس کنند، هر کس که بر روی زمین بود می سوخت، و اگر خدا اذن می داد او را، در روی زمین چیزی باقی نمی ماند الاّ اینکه همه را به خود فرو می برد، و لکن او از جانب خدا مأمور به صبر و آرامی است، و او چندین مرتبه طغیان و سرکشی کرد از مالکین و خزنه خود که از شدّت خشم می خواست که دشمنان آن جناب را بسوزاند، تا آنکه جبرئیل آمد و بال را بر او زد و او را حبس کرد و ساکت نمود، و جهنم همیشه بر آن مظلوم گریه می کند و سوزش دل خود را آماده دارد برای کشندگان آن مظلوم.
و اگر از برکت وجود حجت ها الهی که بر روی زمین بودند و خواهند بود نمی بود، هر آینه زمین پاره پاره می شد، و سرنگون می گردید بر اهلش، و بسیار نخواهد شد زلزله آن مگر در نزدیکی قیامت.
و هیچ چشمی محبوب تر نیست در نزد خدا از آن چشم که بر آن بزرگوار گریه کند، و هیچ گریه محبوب تر نیست در نزد او از آن اشک که بر آن مظلوم جاری شود، و نیست هیچ گریه کننده ای که بگرید بر آن مظلوم، مگر آنکه یاری کرده است، فاطمه طاهره را به گریه خود، و یاری کرده است، پیغمبر خدا را، و ادا کرده است حق ما اهل بیت را، و هیچ بنده ای نیست که محشور گردد در قیامت مگر آنکه گریان است، بغیر از گریه کنندگان بر جدّم حسین علیه السلام که محشور می شوند با دیده شاد و روشن، و مدام به آنها بشارت می رسد، که علامات سرور و بشارت در سیمای آنها آشکار است، در حالتی که خلق در جزع و فزع و حزن و اندوهند، و ایشان ایمنند و دیگران در محلّ حساب گرفتارند، و ایشان در سایه عرش الهی با حسین علیه السلام مشغول صحبت می باشند و ترسان نیستند از بدی حساب، و هر چند به ایشان می گویند که داخل بهشت شوید، راضی نمی شوند و اختیار می کنند مجلس و صحبت آن حضرت را.
و حورالعین می فرستند فرستادگانی را به سوی ایشان، و پیغام می دهند که: ما و پسران بهشتی که در آن جاویدند، همیشه در بهشت مشتاقیم به سوی شما بسیار. پس ایشان سرهاشان را به زیر انداخته و به جانب آنها نظر نمی کنند از خوشحالیها و کرامتهای الهی که در مجلس خود مشاهده می کنند.
و دشمنان ایشان بعضی به پیشانی های خود آویخته شده و در آتشند، و بعضی دیگر در آتش فریاد می کنند و می گویند: ای وای، نیست برای ما شفاعت کننده ای و دوستی یا خویشی که شفاعت کند ما را! و ایشان می بینند مکان های خود را در بهشت و حسرت می خورند که نمی توانند به آنجا روند.
و ملائکه از جانب حوریان و خزینه داران کرامت هائی که یافته اند پیغام می آورند، و اظهار می کنند زیادتی شوقشان را به ایشان، پس همه ایشان در جواب آنها می گویند که: ما انشاء الله تعالی بعد از این خواهیم آمد.
چون ملائکه این جواب را به ایشان می رسانند، و خبر می دهند ایشان را از کرامت هائی که در آن مجلس دیده اند (و قرب محبّان را، در خدمت آقای مظلومان - ارواحنا فداه - سرور و شادیشان زیاد می شود و شوقشان دو چندان می گردد. پس چون شیعیان و دوستان این مراتب عالیه را ببینند می گویند: حمد و ثنای جمیل خدا را سزا است که رفع فرمود از ما هول و فزع روز بزرگ و جزع روز قیامت را، و نجات داد ما را از آنچه می ترسیم. پس می آورند بر ایشان مرکب های سواری، و حلّه های نیکو می گسترانند بر اسبهای نجیب، و ایشان سوار می شوند، و زبانهای خود را با واژه های بلند به حمد و ثنای الهی می گشایند، و همیشه با حمد خدا و صلوات بر محمد و آل محمّد صلی الله علیه و آله می روند تا داخل منازل خود شوند، و در بهشت جاویدان ساکن گردند).
حدیث بیست و هفتم
در کتاب ملهوف عن آل الرسول صلی الله علیه و آله انهّم قالوا:«من بکی و أبکی فینا ماة فله الجنة، و من بکی و أبکی خمسین فله الجنّة، و من بکی و أبکی ثلاثین فله الجنّة، و من بکی و أبکی عشرة فله الجنّة، و من بکی و أبکی واحداً فله الجنّة، و من تباکی فله الجنّة».(49)
ترجمه: (از آل پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که گفته اند: کسی که بگرید و بگریاند صد نفر را، پس از برای او است بهشت، و کسی که بگرید و بگریاند پنجاه نفر را، از او است بهشت، و کسی که بگرید و بگریاند سی نفر را، برای او است بهشت، و کسی که بگرید و بگریاند ده نفر را، برای او است بهشت، و کسی که بگرید و بگریاند یک نفر را، برای او است بهشت، و کسی که خودش را به گریه بدارد، برای او است بهشت).
حدیث بیست و هشتم
فضل و فضاله از امام صادق روایت کرده که فرمود:«من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرّم الله وجهه علی النار».(50)
(کسی که اشک از دو چشمش جاری بشود بر ما، خدا حرام کند روی او را بر آتش).
پی نوشت ها :
33-سوره آل عمران، آیه 38.
34-عیون الاخبارالرضا، ج 2، ص 268؛ امالی الصدوق،ص 192؛ بحارالأنوار، ج 14، ص164 و ج 44، ص 285.
35-وسائل الشیعة، ج 1، ص 61.
36-سوره بقره، آیه 261.
37-تفسیر العیاشی، ج 1، ص 147؛ ثواب الاعمال، ص 168؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 412.
38-جواهر الکلام، ج 14، ص 152.
39-کامل الزیارات، ص 103؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 292.
40-در مصدر «بنور» بجای «بماء» آمده.
41-منتخب طریحی، ص 268؛ الشیعة فی احادیث الفریقین، ص 516.
42-امالی للطوسی، ص 161؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 313.
43-در مصادر «العاشر» آمده.
44-امالی للصدوق، ص 128؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 283.
45-کامل الزیارات، ص 104؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 291.
46-در مصدر + «و یزید بن معاویة» آمده.
47-در مصدر «لعنهم الله» آمده.
48-کامل الزیارات، ص 80؛ مدینة المعاجز، ج 4، ص 167؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 206؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 313.
49-اللهوف، ص 10؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 288 این نقل مرحوم میرجهانی از کتاب بحارالأنوار، به نقل از لهوف است و مستقیم از لهوف نقل نکرده چون متن روایت نقل شده در اینجا متفاوت با متن لهوف و موافق با متن بحارالأنوار است.
50-کامل الزیارات، ص 104؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 285.