لزوم خلوص درگریه بر حسین (ع)
بدانکه آنچه که در مصیبت امام حسین(ع) وارد شده، اندکی است از بسیار و مشتی است از خروار، راجع به فضائل و خواص و مزایا و اجرها و ثواب ها که بر گریستن و گریانیدن و خود را به گریه در آوردن بر حسین(ع) نقل و ذکر شد و بدون شک و تردید باید دانست که تمام فضائل و ثواب ها و اجرهای آن، از حد احصا و شماره و بیان خارج است و حکمت هائی که خدای تعالی در آن قرار داده عقول بشری از درک همه آنها عاجز و بیرون از اندازه تقریر و بیان است، ولکن شرط این است که گریه کننده و گریاننده، در گریستن و گریانیدن و بپا داشتن عزای آن بزرگوار، نظر به اجر و مزدی نداشته باشد و از روی علاقه و محبّت و خلوص قلبی، مظلومیت آن حضرت را در نظر بگیرد، به حدّی که از روی بی اختیاری و حزن و اندوه و سوزش دل در مصائب آن جناب، اشکش جاری شود.و مسلّم است که در شنیدن و متذکر شدن و تفکر در مصائب وارده بر آن بزرگوار، از روی خلوص گریه کردن و گریانیدن و مهموم و مغموم شدن، بدون در نظر گرفتن اجر و ثواب، باید جدّ و جهد کند و الاّ گریستن و گریانیدنی که از روی علاقه و دوستی نباشد، کفایت نمی کند. زیرا که از نشانه های شیعه و دوستدار ائمه(ع) بودن، در شادی ایشان شاد بودن و در مصیبت و حزن ایشان محزون بودن است، چنانچه ابدان شیعیان به فرموده آل محمد(ص) از فاضل طینت ایشان آفریده شده که فرموده اند:
«شیعتنا منّا خلقوا من فاضل طینتنا».(1)
و فرمایش دیگر که فرموده اند که:
«شیعتنا خلقوا من ابدان آل محمد و کلّ قلب یحنّ إلی بدنه».(2)
در تفسیر آیه شریفه (وَ وَصَیَّنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).(3) چنانچه در ذیل آن «والدین» تفسیر به حسنین(ع) شده، (4) و خدای تعالی از انسان عهد گرفته و وصیّت فرموده ایشان را به نیکوئی کردن در حق ایشان.
آیا در مصیبت پدر خود گریه کنی، برای مزد است یا علاقه پدری و فرزندی تو را به گریه و حزن واداشته؟ آیا از ریختن یک قطره اشک احسان به پدر کردن مضایقه می کنی؟ تا چه رسد به پدر حقیقی که هستی تو و پدرت و سایر پدران گذشته ات همه بواسطه او بوده و هست، آیا پدر حقیقی که از تو درخواست عزاداری و گریه کرده، نباید خواسته او را امتثال کنی با پیغامی که به واسطه پاره تن خود به تو داده و فرموده:
«او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی»؟(5) آیا برای به هیجان آوردن قلب شیعه و دوست آن حضرت کفایت نمی کند فرموده او که گفته: «أنا قتیل العبرة».(6)
آیا برای تو کافی نیست فرمایش امام صادق(ع) به راوی که مفادش این است. آیا دوست نمی داری که همراهی کرده باشی فاطمه(ع) را در گریستن بر آن حضرت خود را با انبیاء و مرسلین و ملائکه مقربین و اولیاء مهذبین و صدیقین و مؤمنین مخلصین و عبادالله صالحین شریک باشی؟ آیا سزاوار نمی دانی که به گریستن بر آن حضرت مانند شیعیان به کوری چشم های مخالفین و معاندین آل محمد و مفتضح کردن و رسوا نمودن جبت و طاغوت و شیاطین و ظالمین در پیشگاه عظمت خدای تعالی و سلسله جلیله محمّد و آل محمد(ص) سربلند و ارجمند باشی؟ آیا نمی خواهی به گریستن و حزن و ماتم و عزاداری خود برای آن امام مظلوم، پیغمبر خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء و سایر ائمه هدی را تسلیت دهی؟
آیا نمی دانی که گریستن تو در ماتم آن حضرت سبب آرامش قلب صدّیقه طاهره(ع) می شود؟ آیا نمی دانی که هنگام گریستن تو بر حضرت سیّدالشهداء(ع) آن حضرت از یمین عرش به تو نظر دارد و با تو سخن می گوید و دلداری می دهد اندوه و حزن تو را به زیادتی اجر و ثواب های اخروی و کمال لطف را با تو دارد؟ آیا حیا و شرم نمی کنی از اینکه حضرت بقیة الله امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - همه روزه و هر صبح و شامی در مصیبت جد بزرگوارش بلند بلند گریه و ندبه می کند و به عوض اشک خون از دیده جاری می فرماید و تو از ریختن اشک خودداری می کنی؟
آیا گریه کردن تمام مخلوقات خدا را از جمادات و نباتات و وحوش و طیور و حیوانات و جنیّان و آدمیان و ملائکه وعرش و کرسی و لوح و قلم و آفتاب و ماه و ستارگان سیارات و ثوابت و زمین و آسمان و آنچه در آنها و بالای آنها است، طبق اخبار و احادیث بسیار که کمی از آنها قبلاً در این مختصر ذکر شد در ناله و ماتم و گریه و الم بر آن حضرت باشند، و کسی که خود را شیعه می داند با علم به این همه مصیبت ها از ریختن اشک بر آن حضرت مضایقه می کند؟
از حضرت صادق(ع) روایت شده که فرموده:
«چیزی نماند که بر حسین گریه نکرده باشد از آنچه که دیده شده و آنچه که دیده نشده مگر سه طایفه اهل شام و اهل بصره و آل عثمان».(7) یعنی، بنی امیه - لعنهم الله -.
آیا مصیبت هائی که بهائم و حیوانات را می گیریاند و دل سنگ را آب می کند، بر دل کسی که خود را شیعه اهل بیت می داند، اثر نمی کند؟ آیا سزاوار است برای کسی که خود را شیعه می پندارد، گریه و ناله برای طمع بهشت و ایمنی از عذاب جهنم باشد، نه برای محبّت حسین و مظلومیّت او؟
ای گریه کننده! نیت خود را خالص کن و فقط برای محبّت و مظلومیت او و تأسی به پیغمبر اکرم و فاطمه زهراء و ائمه هدی - صلوات الله علیهم و اجمعین - باشد، تا اشک چشم تو بالاترین قیمت را در نزد خدا پیدا کند، تا آن گران بهائی گران بهاتر باشد. چه خوش گفته است شاعر عرب:
تبلیک عینی لا لاجل مثوبة
لکنما عینی لا جلک با کیة
تبتّل منکم کربلا بدم و لا
تبتلّ منّی بالدّموع الجاریة
و مصائب الایّام تبقی مدّة
و تزول و هی إلی القیمة باقیة
یعنی: (می گرید برای تو چشم من، نه برای ثواب، لکن چشم من برای تو می گرید. کربلا از خون شما تر شد و حال آنکه، تر نشد چشم من از اشک جاری. و حال آنکه هر مصیبتی چند روز کمی باقی می ماند و بعد زایل می شود و اما ماتم این مصیبت بزرگ که شهادت تو و یارانت باشد، تا قیامت باقی است).
گریه بر حسین(ع) مایه خلاصی از گناهان
یادآوری بسیار مفید: بدانکه فضیلت و شرافت و رفعت و عظمت اجر و مزیّت و ثواب گریه بر حضرت ابی عبدالله الحسین - ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء - شرح و بیان آن از عهده زبان بشری و درا که انسانی و تقریر آن خارج است، به نحوی که اگر همه دریاها مداد شود و درخت های عالم قلم گردد و تمام جنّ و انس نویسنده شود، تا قیام قیامت نمی توانند بنویسند و بگویند و شماره کنند، و افکار همه متفکرین از احاطه و تصویر آن عاجز است.و این گریستن در صورتی که مشوب با هواهای نفسانیّه و اغراض دنیویه نباشد و فقط و فقط از روی دوستی و با ولایت حقیقی و حزن واندوه بی شائبه و خلوص عقیده برای مصائب وارده بر آن حضرت محزون و مغموم گردد و اشکش جاری شود، مایه نجات و سعادت دو جهانی گریه کننده خواهد بود، هر چند گناه بسیار کرده باشد، زیرا که آن بزرگوار مَظهر و مُظهِرِ رحمت واسعه پروردگار است و خدای تعالی او را معدن رحمت خود قرار داده و شهادت او را معدن فیض و تفضّل و کرم خود برای بندگان مقرر فرموده به شهادت آیات و اخبار بسیار که از جمله آنها حدیثی است که از حضرت جوادالائمه امام محمد تقی(ع) روایت شده که فرموده:
«اوّل ما جری به القلم علی اللوح قتل الحسین».
بلکه فضلا از آنچه درباره شیعیان و دوستان خاصّ آن حضرت گفته شد، وسیله خلاصی همه گناهکاران و آزادی همه روسیاهان ضعیف الایمان، حتی نسبت به کسانی که خارج از دین اسلامند، محزون شدن و گریستنشان در مصیبت های آن حضرت در همین دنیا، سبب هدایت و مستبصر شدن ایشان و مشمول سعادت دنیا و آخرتشان می شود، چنانچه قصص و حکایت بسیاری از ایشان در کتاب های دیده و شنیده شده است و در عصر خود نگارنده و دیگران پیش آمد کرده.
تذکّر لازم: بدانکه هر انسان مکّلفی را تا به قرارگاه اصلی خود، منزل های دشوار و گردنه های سخت هولناکی در پیش است که ناچار باید از آنها بگذرد تا به سر منزل اصلی برسد، که آسانترین آنها حالت جان دادن و مردن است که کیفیت آن را نمی توان وصف نمود تا چه رسد به سایر منازلی که پس از آن باید طی کند و عبادات و طاعاتی را که خدای تعالی برای هر فردی بوسیله انبیاء و رسل مقرر و تشریع فرموده، از واجبات و مستحبات و ترک محرّمات و منهیّات، بجا آوردن آن در هر حالی از حالات برای گذشتن از هر یک از آن منازل و گردنه ها، تأثیر خاص بسزایی دارد که به سبب آن عبادات و طاعات به خوشی و راحت از آنها بگذرد، بدون اینکه هیچگونه اَلَم و فزع و ناراحتی متوجه او شود. پس هرگاه همه آنها را، چنانچه خدای تعالی از او خواسته بجا آورد، به خوشی و راحتی و سرور و شادی از همه آن منازل و گردنه های سخت و دشوار با کمال آسودگی می گذرد و در همه نَشَآت آسوده و فارغ البال خواهد بود.
و امّا کسی که در بجا آوردن طاعات و عباداتی که خدا از او خواسته، کوتاهی کند و تقصیر نماید، به اندازه تقصیری که کرده در طیّ عبور از آن منازل و عقبات، شدّت و سختی و عذاب و فزع خواهد دید، تاچه رسد به مرتبه ای که در تمام تکلیف ها و طاعت ها تقصیر کرده باشد، که نعوذ بالله همه شدائد و الم ها و عذاب ها و عقوبتها را خواهد دید و مشمول شفاعت شفاعت کنندگان نخواهد شد.
و بدانکه ثواب ها و اجرهائی که برای بجا آوردن طاعات و عبادات در آیات و اخبار و احادیث و آثار وارد شده، در صورتی است که مانع قبولی در آنها رخ ندهد و با شرایط و خلوص بجا آورده شود تا اثر و خاصیت خود را حاصل کند، نه از راهی که مقتضی در آن موجود نباشد، بلکه بسبب وجود مانع، خاصیت خود را از دست بدهد. زیرا که بجا آوردن هر عبادت و طاعتی، تا زمانی که با شرایط صحت و قبول بجا آورده شود و بدون مانع باشد، اثر و خاصیت خود را می بخشد و الاّ بدون اثر خواهد بود و هرگاه با مانعی مصادف شد، به اندازه قوّه مانع مقتضی، ضعیف می شود، تا به جائی که اقتضاء و تأثیر از آن برداشته شود و به همین علّت است که حالات اشخاص در هر یک از حالات جان دادن و برزخ و عقبات قیامت، بر حسب اقتضاء داشتن راحت و آسودگی آن است وجوداً و عدماً و مانع آن وجوداً و عدماً.
و چه بسیار از آن کسانی که عبادت می کنند و طاعت بجا می آورند، ولی شرایط صحت و قبول آن را رعایت نمی کنند و آن را توأم با معصیت می نمایند از اثرهای خوب و نفع های پاکیزه آن بی بهره می شوند و خاسر و زیانکار می مانند.
گریه بر حسین(ع) مایه نجات از سختی قبر و قیامت
نکته قابل توجه: بدانکه در همه عبادت های دینیّه و طاعت های قلبیه و قالبیّه، گریستن بر حضرت سیّدالشهداء(ع) امتیازی خاص و فضیلتی خاص الخاص دارد که از ابتداء ظاهر شدن آثار رقت و سوزش در دل و بیرون آمدن اشک از دیده، آثار و خواصّی بر آن مترتب است در دوره حیات و زندگی تا حال احتضار و جان دادن و آن وقتی که در قبر گذارده می شود و در عالم برزخ تا وقت زنده شدن در قیامت و وقوف در زمین محشر و طول روز قیامت و وقت حساب و گذشتن از صراط تا آخر انقضاء امور بندگان در هر موقف و هر عقبه و شدت در هر بلیّه و محنت، - چنانچه از آثار و اخبار بسیاری استفاده می شود، که مختصری از آن در این مختصر ذکر شد - هر چند گریه کننده دارای اعمال زشت و خصال ناپسند در دار دنیا بوده، بطور کلّی از آثار و ثواب گریستن محروم نخواهد شد، و اگر در بعضی از محل هائی که ذکر شد، محروم شود، بواسطه مانعی که در دنیا از او سر زده که اثر آن را زایل کند، در سایر محل های دیگر اثر دارد.پس ای گریه کننده در مصیبت های جانسوز و جانگداز حسین، که فقط از روی محبّت و دوست داشتن آن حضرت از روی حقیقت و واقعیت، بدون اینکه مقصد دیگری را در نظر بگیری گریه کرده ای! بشارت باد تو را که از ثواب بی نهایت آن محروم نخواهی شد و بدانکه هر اندازه سوزش دلت بیشتر باشد، بهره ات از این اعظم اسباب رحمت الهی زیادتر خواهد شد.
کمتر اثری که در یک مجلس گریستن بر آن حضرت دارد - طبق کلام مخبر صادق - دعای امام زمان(عج) است در حق گریه کننده، که از خدای تعالی برای او طلب رحمت می نمایند، چنانچه در چندین روایت وارد شده. زهی سعادت و شرافت برای کسی که ولیّ مطلق، که زبان گویای خدای تعالی است، در حق او دعا کند، که بدون شک و تردید دعای آن حضرت مستجاب خواهد بود و مشمول مرحمت و عنایت و ارتقاء درجه و تقرب به درگاه خدا خواهد گردید و به مقامی برسی که خانواده عصمت و طهارت که مظاهر صفات ربوبیّت و معادن رحمت الهیه اند، تو را از خود شمارند، بلکه برادر خود خوانند و دانند، چنانچه بعضی از احادیث آن را قبلاً ذکر کردم.
در پیش خود فکر کن و با خود تدبّر نما. آیا غافل می مانی از چنین دعائی با چنین زبانی؟ و اینگونه طلب رحمت و این نحو عنایت که مسلماً میلیون ها، بلکه میلیاردها مرتبه از اکسیر اعظم بالاتر و تأثیرش بیشتر است، در مس وجود کثیف گنهکار چگونه تأثیر می کند.
لمؤلفة:
آفتاب مهرش از بر ذرّه تابیدن بگیردذرّه درد جدای رو بر مهر بالیدن بگیرد
قطره ای از بحر فیضش گر بخاک تیره ریزد
خاک دریا گردد و از موج لرزیدن بگیرد
شبنمی از یم جودش بر سما گر گشت صاعد
کان گوهر گردد بر خلق باریدن بگیرد
اگر آثار این دعا را در خود یافتی و خود را مشمول آن رحمت و فیض عظیم دیدی، دل خوش و مترقب باش در هر آن به رسیدن فیضی بالاتر و توجّهاتی بیشتر بهره مند و محفوظ گردی و اگر خود را لایق آن دعا و مستعدّ قبول آن رحمت ندانی، ادامه بده رقت و گریه را و جدّیت کن تا اشک چشمت در مصیبت حسین(ع) جاری شود و یأس و ناامیدی در دل خود راه مده تا به رحمت خاص و عنایتی مخصوص نائل گردی.
گدائی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
و اثر این رحمت، چنانچه مخبر صادق خبر داده به مفاد این عبارت، خاطر نشان فرموده که به ظاهر شدن اشک و گردش آن در چشم پیش از آنکه از دیده بیرون آید، رحمت شامل حال گریه کننده می شود و تمام گناهانش از صغیره و کبیره آمرزیده می شود، هر چند در کثرت گناهان او مانند کف دریا باشد.
و اگر باز پشت خود را سنگین از گناه دیدی، بگذار تا اشک از چشمانت بیرون آید، هر چند مانند بال مگسی باشد، تا شایسته آن عنایت و مستوجب آن مرحمت گردی و آنچه از خدای طمع داری، آن را باز زیادتر به تو عطا فرماید و از طرف دیگر اهل آسمان ها، برای تو دعا و استغفار کنند و از طرف دیگر نیز خود حضرت حسین و جدّ و پدر و مادر و برادرش - صلوات الله علیهم اجمعین - برای تو دعا و استغفار کنند و خدای تعالی در عالم معنی و حقیقت به تو بفهماند که آتش جهنم را بر تو حرام کردیم و حیا می کنم که به آتش جهنم تو را عذاب کنم.
و اگر باز از زیادتی گناهانت در اضطراب و خوف باشی و با اینهمه اسباب و وسائل خود را آرام نیابی، کاری کن که در اندوه و ماتم آن حضرت، اشک چشمت بر رخساره ات جاری شود تا آبرویت به حدی زیاد گردد در پیشگاه خدای تعالی که بر طبق کلام معصوم(ع)، مرتبه تو بالا رود و هم درجه با صدّیقین گردی و این حدیث شریف در حق تو صادق آید که فرمود:
«و انسألت علی الخدّ یرهقه و لا ذلة ابداً».(8)
هرگز ذلّت و خواری نبینی تا چه رسد به ذلّت و خواری و گرفتاری به عذاب آخرت و اسیری در دست ملائکه غلاظ و شداد و همدرد شدن با سیاه رویان گنهکاران، و به برکت این وسائل حسینی و سببهای بزرگ رحمت الهی از آثار و نتائج اعمال و افعال زشت خود آسوده شوی و بشارت یابی که به برکت گریستن در مصیبت حسین(ع)، نه تنها از جهنم و عذاب الهی خلاص شدی، بلکه بهشت را برای خود واجب نمودی. آن هم نه آن درجه از بهشت را که لایق حال تو است، بلکه بهشت عدن و هم نشینی با حضرت خاتم الانبیاء(ص) برایت مهیّا شده و به هر قطره ای از اشک چشمت قصری در بهشت برایت واجب گشته.
و اگر آن مقدار اشک از دیده ات جاری شود که به محاسن و سینه ات برسد، بسا تمام بهشت بر تو واجب گردد، چنانچه در روایتی وارد شده که فرموده اند:
«و لقد اوجب الله لک الجنّة باسرها».(9)
پس بدانکه تو در این صورت مانند سایر اهل بهشت نخواهی بود، که پس از مبتلا شدن به حالت سختی در هنگام احتضار و در قبر گذارده شدن و سؤال قبر و وحشت آن و گرفتاری ها و شدائد عالم برزخ و سختی ها و تلخی های روز قیامت و عقوبت ها و رنج های دردناکی که مقربان درگاه ربوبیّت و راه یافتگان ساحت الوهیّت از شدّت جزع و فزع و وحشت و دهشت آن ترسانند و به زانو در می آیند و از ذات اقدس احدیّت خلاصی خود را می خواهند، بلکه با کمال آسودگی از تمام مهالک و دوری و بی خبری از همه آن شدائد، راحت و در کمال استراحت و خوشی و خرّمی شادان و خندان، در سایه عرش الهی نشسته، به فیض بزرگ و فوز عظیم، به صحبت روح افزای حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) محفوظ و با عزّت هر چه تمام تر و احترامی مخصوص و زیبنده تر، مواجه با پیغام های پی در پی از حور و غلمان و آمدن ملائکه از جانب ایشان؛ دعوت کنان و پس از آنکه پیغمبر اکرم(ص) به نفس نفیس خود به جستجوی تو بر آید و از میان تمام اهل محشر تو را بطلبد و پس از دیدن، تو را به لطفی خاص و ممتاز بر قاطبه اهل بهشت سر بلند و سرافراز فرماید؛ به نحوی که زبان از وصف و بیان آن عاجز است، و تو را دوش بدوش خود قرار دهد و دستت را در دست خود بگیرد و به این طریق وارد در بهشت گرداند.
تنبیه
اگر گفته شود که: ظاهر شدن این تفضّْلات و الطاف الهیّه و مرحمت های بی کران، به برکت گریستن در مصیبت های حسین(ع)، مربوط است به عالم آخرت و قیامت، اما پیش از رسیدن به قیامت، از مردن و قبر و برزخ، فضلاً از سختی های حالت مرگ و احتضار و شدائد آن، تا برسد به آن مقام که بنده گناهکار در حیرت و سرگردانی است، بخصوص در طول مدت برزخ که دست از چاره کوتاه است چه باید کرد و چه خواهد شد؟ چرا که آن درجات و مقاماتی که به گریه کننده بر حسین و اهل بیت عصمت و طهارت داده می شود راجع به قیامت است و شفاعت شافعین مخصوص آن وقت است و تدارک قبل از قیامت را از موت و قبر و برزخ را در عهده خود بنده گذارده و در گرو اعمال ما است. با سنگینی بار گناهان و طول مدّت این سفر پر خطر و کمی توشه و بدون رفیق مساعد و راهنما چه چاره می توان کرد؟ چنانچه حضرت امیرمؤمنان علی(ع) بنابر آنچه از آن حضرت روایت شده فرموده است:«فما لا ابکی و لا أدری إلی ما یکون مصیری، و أری نفسی تخاد عنی، و ایّامی تخاتلنی و قد خفقت عند رأسی اجنحة الموت».(10)
یعنی: (پس چرا گریه نکنم و حال آنکه نمی دانم محلّ گردش من تا کجا است و می بینم که نفس من با من خدعه می کند و روزهای من در کمین من است در حالتی که مرگ در بالای سر من بالهای خود را گسترانیده است).
پس برادر عزیر، در جواب تو می گویم: مقامات و درجات حضرت ابی عبدالله الحسین در نزد خدای تعالی در اثر کمال عبودیت و اطاعت و کمال محبتی که از او بروز و ظهور کرده، نسبت به ساحت قدس کبریائی و غیر از خدا، از همه آن چه غیر از او است چشم پوشیده، چنانچه منسوب به خود آن حضرت است که فرموده:
ترکت الخلق طرّا هواکا
و ایمّت العیال لکی اراکا
فلو قطّعتنی فی الحبّ ازباً
لما حنّ الفؤاد إلی سواکا(11)
یعنی: (همه مخلوقات را ترک کردم در هوای تو و یتیم نمودم اهل و عیال خود را برای لقای تو. پس اگر مرا پاره پاره کنی در راه محبتی که به تو دارم، دل من محبت غیر او را راه نخواهد داد).
چون حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) سر حلقه مطیعان و پروردگار و وفاداران به ذات اقدسش و بالاترین صاحبان تسلیم و رضا بود و خون پاک خود و اهل و عیال و بستگان و مال و منال و هستی خود را تمام و کمال در راه خدا داد و فدای دوست حقیقی خود نمود و وجود عاریت خود را تسلیم احدی از غیر از ذات اقدس احدّیت جلّت عظمته نفرمود و هیچ اراده ای جز اطاعت فرمان حق در قلب مبارک خود راه نداد و فانی محض فی الله گردید، چنانچه همه صفات او مستهلک در صفات خدا و ذات او مستهلک تحت ذات خدا بود، به نحوی که نمی خواست مگر خدا را و نمی جست مگر او را و صاحب این همت عالیه بود و خود را فانی فی الله نمود، باقی به بقاء الله گردید.
به این سبب هر چه بر حضرتش واقع می شد مراد او بود و بر طبق مدّعای او، لذا هر چه بخواهد در نزد خدا بر آورده است و مراد ردّ شده ای ندارد. زیرا که هر چه می شود به مشیت دوست حقیقی است [که] وجود می گیرد و به آنچه دوست می کند راضی است. پس هر کس از زیارت کنندگان و دوستان که در تحت قبّه سامیه آن حضرت که مشرق انوار الهیّه و مطلع تجلیّات ربانیّه است و همچنین گریستن و حزن و اندوه بر آن بزرگوار و حاضر شدن در مجالس عزای آن حضرت از روی خلوص باشد، مسلماً مشمول اجرها و ثواب هائی که به خبر صادق مخبر داده، بطور قطع خواهد شد.
گریه بر حسین(ع) مایه حفظ دین
از فوائد گریستن بر آن جناب: بدانکه این همه اجر و ثواب از حصول تقرّب به درگاه خدای تعالی که عقل ها و ادراک ها از حقیقت آن عاجز و ناتوان است و از رسیدن به کیفیّت آن حیران است و برتر آن، این عبادت که گریستن بر آن حضرت باشد، از سایر عبادات شرعیه و اعمال صالحه - چنانچه مختصری از آن تذکر داده شد - و امتیاز آن از عبادات دیگر به نحوی است که از تمام موجبات تقرّب به خدا، از چیزهائی که سبب انقطاع الی الله و باقیات صالحات است و به عجب آورنده و به نحوی است که بسا مورد انکار و استعباد کوته نظران می شود.عبادت، گریستن بر حسین(ع) است و سایر عبادات شرعیه را به این عبادت قیاس نباید کردن؛ به این بیان که گفته می شود: گریه کردن بر آن حضرت و گریانیدن و عزاداری نمودن، در حقیقت یاری کردن دین مقدس اسلام و اعلاء کلمه حق و اطفاء آتش کفر و نفاق و سر کشی است. زیرا که گریه و عزاداری بر آن بزرگوار، ظاهر کردن مظلومیّت و مقهوریّت و بر حق بودن آن جناب و از طرف دیگر، اظهار فسوق و کفر و الحاد و عصیان کشندگان و دشمنان آن حضرت است که به این دو چیز حق و باطل، شناخته می شود دین حق و نوامیس آن و شرعیت مقدسه رسول خدا(ص) از زمان شهادت آن حضرت تا به حال و بعد از این تا وقتی که خدا بخواهد باقی می ماند.
پس محفوظ ماندن دین مربوط به این دو مرحله است: یکی: مظلومیّت آن بزرگوار و یکی: کفر و طغیان دشمنانش که به این دو ایمان و کفر از همدیگر تمیز داده می شود. پس اگر این هر دو از همدیگر شناخته شود، دین محفوظ می ماند و اسلام و ایمان هم محفوظ است.
و شناخته شدن این هر دو بطور اکمل و اتمّ از طریق عزاداری و نوحه سرائی و گریستن و گریانیدن بر حسین(ع) است. پس بر وجه حقیقت، گریه و عزاداری بر آن بزرگوار، حافظ و ناصر دین حنیف است که به آن احیاء ایمان اسلام و اعلاء کلمه توحید می شود و اگر این بساط برچیده شود و این عزاداری و گریستن برداشته شود، از مظلومیت آن حضرت نامی و از کفر و شقاوت دشمنانش نشانی نمی ماند، بلکه می گوئیم: شکی نیست که شهادت آن بزرگوار، برای باقیماندن دین الهی تقدیر شده که فرمودند:
«اوّل ما جری به القلم اللوح قتل الحسین».
و تحمل آن حضرت چنین مصیبتی را که اعظم تمام مصیبت های این عالم است مَثَلْ و مانندی نداشته و ندارد و نخواهد داشت، برای بر پا داشتن و باقی ماندن دین الهی، که دین جدّ بزرگوار او است و حفظ کردن اهل این دین که به فریب دشمنان آن، پیروی از جبت و طاغوت و شیاطین نکنند و از خواب غفلت بیدار شوند و راه هدایت را پیش گیرند و از طریق ضلالت و گمراهی بر کنار گردند. آنها را از نادانی و جهالت نجات دهد، چنانچه در اخبار و احادیث کثیره تصریحاً و تلویحاً به آن اشاره شده. از جمله آنها است عبارتی که در زیارت اربعین آن حضرت وارده شده که:
«بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الضلالة و الجهالة و العمی و الشک و الارتیاب إلی باب الهدی من الردی».(12)
پس بدون شبهه تا زمانی که اظهار مظلومیت و مصائب آن حضرت، به گریه و زاری و عزاداری بشود، حال دشمنان آن بزرگوار هم معلوم خواهد شد، پس بدیهی است که به گریه و عزاداری، ثمره شهادت و مظلومیت آن بزرگوار، که بقای دین الهی و شریعت خاتم الانبیاء(ص) است، پایدار خواهد ماند. پس چه عملی از عزاداری و گریستن و گریانیدن در مصیبت های آن حضرت، بزرگتر و بالاتر است؟ و شاید [این] سرّ فرموده امام(ع) [باشد] که در احادیث وارده شده که: «هر که بر حسین(ع) گریه کند اداء حق ما را نموده و اجر رسالت پیغمبر را اداء کرده»(13) و در بعض دیگر از روایات فرموده:
«گریه نکردن بر حسین جفاء بر آن حضرت است»،(14) و نیز فرموده: «گریه کننده بر حسین در بهشت با آن جناب هم درجه خواهد بود».(15)
پی نوشت ها :
1-بحارالأنوار، ج 53، ص 302.
2-بصائرالدرجات، ص 14؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 8.
3-سوره احقاف، آیه 15.
4-تفسیر القمی، ج 2، ص 296؛ بحارالانوار، ج 31، ص 582.
5-مصباح الکفعمی، ص 741.
6-کامل الزیارات، ص 108؛ مناقب، ج 4، ص 87؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.
7-کامل الزیارات، ص 80؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 206.
8-مکارم الاخلاق، ص 317.
9-رجال الکشی، ص 289؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 282.
10-مصباح المجتهد، ص 590؛ مصباح الکفعمی، ص 519؛ البلد الامین، ص 210؛ اقبال، ص 72؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 89.
11-تاریخ مدینة دمشق، ج 6، ص 306؛ زندگی نامه امام حسین، ص 533.
12-کامل الزیارات، ص 228؛ مصباح المجتهد، ص 788؛ مصباح الکفعمی، ص 489؛ اقبال، ص 589؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 177.
13-کامل الزیارات، ص 80؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 206.
14-بحارالأنوار، ج 44، ص 304.
15-بحارالأنوار، ج 44، ص 304.