فهم و درایت برخی احادیث معصومان علیهم السلام بسی دشوار و برای هر کسی دست یافتنی نیست. این امر را می توان از روایاتی که حدیثِ آل محمد علیهم السلام را صعب و مستصعب می شمارد، فهمید. برخی از این روایات به شرح زیر می باشد:
امام صادق علیه السلام می فرماید:
إنَّ حَدیثَنا صَعبٌ مُسْتَصعَبٌ، لا یحْتَمِلُهُ إلا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، أو نَبیٌّ مُرسَلٌ، أو عبدٌ امْتَحنَ الله قَلبَهُ للإیمانِ، أو مدینَةٌ حَصینَةٌ». قالَ عَمرو: فقلتُ لشُعیبٍ، راوی الحدیث: یا أبا الحسنِ، وای شیءٍ المدینةُ الحصینَهُ؟ قال: سألتُ أباعبدالله علیه السلام عنها فقال لی: القَلبُ المُجتَمعُ(1)؛ همانا حدیث ما دشوار و بسیار سنگین است و آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده و یا شهری نفوذناپذیر برنمی تابد.
عمرو می گوید: به شعیب، راوی حدیث، گفتم: ای ابا الحسن! منظور از شهر نفوذناپذیر چیست؟ گفت: من هم از امام صادق علیه السلام همین را پرسیدم. آن حضرت فرمود: دل استوار و خاطر جمع(2).
امام باقر علیه السلام فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«إنَّ حدیثَ آل محمدٍ صَعْبٌ مُستَصعَبٌ لا یؤمِنُ بِهِ الا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ او نبیٌ مُرسَلٌ أو عبدٌ امتحَنَ الله قَلبَهُ للإیمان. فَما وَرَدَ عَلیکُم مِنْ حدیثِ آل مُحمدٍ صلی الله علیه و آله فلانَتْ لَهُ قُلوبُکُم و عَرَفْتُمُوهُ فاقبَلُوهُ و ما اشْمَأَزَّتْ مِنهُ قُلُوبُکُم و أَنکَرتُمُوهُ فَرُدُّوهُ اِلَی الله و اِلَی الرَّسُولِ و اِلَی العالِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ و إنَّما الهالِکٌ ان یُحَدَّثَ احَدُکُم بِشَیءٍ منهُ لا یَحتَمِلُهُ فَیَقُولُ: و الله ما کانَ هذا و الله ما کانَ هَذا و الإنکارُ هُوَ الکُفر»(3)؛ حدیث آل محمد علیهم السلام صعب و مستصعب است، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است، به آن ایمان نیاورد. پس هر حدیثی که از آل محمد صلی الله علیه و آله به شما رسید و در برابر آن آرامش دل یافتید و آن را آشنا دیدید، بپذیرید و هر حدیثی را که دلتان از آن رمید و ناآشنایش دیدید، آن را به خدا و پیغمبر و عالم آل محمد صلی الله علیه و آله باز گردانید. به راستی هلاک شده کسی است که حدیثی را که در نمی یابد، برایش بازگو کنند و او بگوید به خدا این چنین نیست، به خدا این چنین نیست. انکار مساوی کفر است.
«صعب» به معنای دشوار و مشکل و «مستصعب» مبالغه آن است؛ یعنی بسیار دشوار؛ یا آنکه «صعب» چیزی است که خودش دشوار باشد و «مستصعب» آن است که مردم آن را دشوار شمرند(4). احادیث صعب و مستصعب که در این روایات ذکر شده است، مانند آیات هدایتگر قرآن و مواعظ و عبرتهاست که اگر با گوشی شنوا، دلی نرم و روحی پاک رویاروی شود، مجذوبیت و پذیرش می یابد و اگر با دلی سخت و روحی سرکش برخورد کند، با انکار و تمرد مواجه می گردد و بلکه بر قساوت و طغیان آن می افزاید. قرآن کریم می فرماید:«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً»(5)؛ از قرآن آیه هایی نازل می کنیم که برای مؤمنان شفا و رحمت است و ستمگران را جز خسارت نمی افزاید». بنابراین، کلمه ی «صعب» و «مستصعب» در این جا بسیار مناسب است؛ زیرا یکی از معانی لغوی آن ابا کردن و چموشی مرکوب است از پذیرش هر راکبی، مانند اسبی که اجازه نمی دهد جز صاحبش بر او نشیند. احادیث اهل بیت عصمت علیهم السلام هم در برابر دلهای سلیم، فرشتگان مقرب، انبیای مرسل و مؤمنان پاک و با اخلاص و آزموده انس و الفت می یابند، یکدیگر را چون جان شیرین در آغوش می گیرند، و در برابر دلهای سخت و ناپاک که هیچ گونه تناسب و سنخیتی در میان آنها نیست، سازگاری و قبولی هم دیده نمی شود.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست... در باغ لاله روید و در شوره زار خس(6)
در بصائر الدرجات از عمیر کوفی نقل شده است که معنای «حدیثنا صعب لا یحتمله... »همان معنای روایتی است که به ما رسیده: خداوند تبارک و تعالی و رسول او وصف نشدنی است. مؤمن هم وصف نشدنی است. هر که حدیث آنها را دریابد، آنها را محدود کرده است و هر که آنها را در حد گنجاند، آنها را وصف و اندازه کرده و هر که آنها را به حد کامل وصف و اندازه کند، آنان را در علم خود گنجانیده و باید از آنها أعلم باشد. (7)
مفضل گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: به راستی حدیث ما صعب و مستصعب و «ذکوان» و «اجرد» است. فهم آن را جز فرشته ای مقرّب و پیغمبری مرسل و بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است، درنیابد. صعب آن راهواری است که هنوز سواری نداده است. مستصعب آن است که چون دیده شود، از آن باید گریخت و «ذکوان» هوش مؤمنان است و «اجرد» آن است که از پیش و پس چیزی بدان نیاویزد و آن قول خدا است که«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ »(8). احسن الحدیث، حدیث ماست که آفریده ای آن را نتواند به حد کمال دریابد تا در اندازه ای بگنجاند؛ زیرا هر که چیزی را در اندازه ی فهم خود بگنجاند، باید از آن برتر و بزرگتر باشد. (9)
علامه ی مجلسی رحمه الله می نویسد: این گونه احادیث بیشتر درباره ی ویژگی های شگفت ائمه و احوال نادره و معجزات آنهاست و برخی از آن در غوامض علوم مبدأ، معاد، مشکلات قضا و قدر و امثال آن است که عقول از درک آن عاجز است. (10)
چه بسا دشواری حدیث و عدم فهم آن به سبب یکی از جهات ذیل باشد:
1. موضوع حدیث:
گاهی موضوع حدیث راجع به ماوراء الطبیعه و بیان مطالبی است که علم و دانش مادی بدان دسترسی ندارد و نمی توان آن را به آزمایش نهاد و در قالب قضیه علمی حل شده و مادی درآورد.البته می توان گفت، همه مسائل دینی مربوط به عقیده و ایمان از این قبیل است؛ این مسائل از اصل وجود و ثبوت خدا، صفات ثبوتیه و سلبیّه او آغاز می شود و به مسأله نبوت(ارتباط نامرئی با خداوند بی واسطه یا به واسطه ی فرشته و استماع سخن خدا) و به معنویت امامت و ولایت و حقیقت مرگ و برزخ و معاد و بهشت و دوزخ پایان می پذیرد.
2. تفاوت درجات فهم افراد:
بدیهی است آدمی در هر دورانی مسائل معمولی انسانی را تا اندازه ی معینی می تواند درک کند؛ مثلاً فهم احساس عشق و درک لذت از جنس مخالف برای کودکی دو ساله امری ممتنع و چه بسا محال است.بسیاری از تعلیمات عالی قرآن و عترت معصومان علیهم السلام از فهم تنگ و تاریک مردم برتر است و آنان نمی توانند آن را بفهمند و تنها نفوس پاک انبیاء و فرشتگان که به فطرتْ پاکند و نیز مؤمنان امتحان داده که به ریاضت و پرورش پراسته شده اند، می توانند آن را درک کنند و مردم دیگر فقط به اعتبار آثار معجزات می توانند به آن اعتقاد اجمالی بیابند(11).
شایسته ی ذکر است که روایات علاوه بر پیچیدگیها و دشواریهای درونی خود چون تقیه، توریه و نسخ، دستخوش حوادث بیرونی مانند وضع و جعل، تصحیف، تقطیع و فقدان قراین و.. شده است که حلّ مشکلات و فهم صحیح آن را دشوارتر نموده است.
پینوشتها:
1. محمدبن علی قمی(شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 189، باب معنی المدینة الحصینة؛ همو، الأمالی، ص4، المجلس الأول؛ همو، الخصال، ج1، ص 208؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 183.
2. منظور دلی استوار است که به سبب شک و وهم، پراکندگی ندارد و به مرحله یقین رسیده باشد. محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 183، ب 26؛ «بیان، المراد بالقلب المجتمع القلب الذی لا یتفرق بمتابعة الشکوک و الأهواء و لا یدخل فیه الأوهام الباطلة و الشبهات المضلة».
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 401؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 190، ب26: ان حدیثهم علیهم السلام صعب مستصعب و أن کلامهم ذو وجوه کثیرة و فضل التدبر فی أخبارهم علیهم السلام و التسلیم لهم و النهی عن رد أخبارهم؛ ج25، ص 347.
4. «الصَّعبُ: خلاف السَّهل، نقیض الذَّلُول». ابن منظور افریقی، لسان العرب، ج1، ص 523؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج1، ص311؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص 100.
5. اسراء17: 82؛ نیز انعام6: 25:«وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً»؛ بر دلهای آنان پرده هایی نهاده ایم که مانع از درک و فهم قرآن است و سنگینی ای در گوش آنها هست. »
6. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه ی سیدجواد مصطفوی، ج2، ص 254.
7. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص44، ح15. قال عمیرالکوفی: معنیِ حدیثنا صعب مستصعب لا یحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل: فهو ما رویتم ان الله تبارک و تعالی لا یوصف و رسوله لا یوصف و المؤمن لا یوصَف، فمن احتمل حدیثَهم فقد حدّهم و من حدّهم فقد وصفهم و من وصفهم بکمالهم فقد أحاط بهم و هو اعلم منهم.
8. زمر39: 23.
9. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص44، ح16: قال المُفَضَّلُ قالَ ابوجعفرعلیه السلام: «إنَّ حدیثَنا صعبٌ مُستَصْعَبٌ ذَکوانُ اَجرَدُ، لا یحْتَمِلُهُ مَلکٌ مُقرَّبٌ و لا نبیٌ مُرسَلٌ و لا عَبدٌ امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ للإیمانِ. امّا الصَّعبُ فَهُوَ الذی لمْ یُرکَبْ بعدُ و أما المُستَصعَبُ فهو الذی یَهرُبُ منهُ إذا رأی و امّا الذّکوانُ فهوَ ذکاءُ المؤمنینَ و امّا الاجرَدُ فَهُوَ الذی لا یتَعَلَّقُ بِهِ شَیءٌ مِن بَینِ یَدَیِهِ و لا مِنْ خَلفِهِ و هُوَ قَولُ الله اللهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَدیثِ فَاَحسَنُ الحَدیثِ حدیثُنا لا یَحْتَمِلُ اَحَدٌ مِنَ الخَلائِقِ اَمرَهُ بِکَمالهِ حَتّی یَحُدَّهُ لِأَنَّه مَن حَدَّ شَیئاً فَهُوَ اکبَرُ مِنهَ و الحمدُ لله علی التوفیقِ و الانکار هو الکفر. نیز: محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 193.
10. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، صص 192 و 194؛ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه ی کمره ای، ج3، ص 715.
11. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه ی محمدباقر کمره ای، ج3، ص 718.
/م