تبیین اصلی و کامل تعالیم قرآنی و مبانی اسلامی در اصول و فروع و همه رشته های مربوط، در مسائل اعتقادی، عملی، زندگی، انسان و شناخت... در گرو رجوع به احادیث معصومان علیهم السلام و فهم آنها و استفاده از آنهاست.
چنانچه از مقدمه ی کافی برمی آید، حدیث مساوی با علم دین است (1)؛ چه این که تصور سایر علوم دینی و اسلامی مانند فقه، تفسیر، اخلاق، کلام و... بدون حدیث، بی معناست. در میان این دانشهای دینی و حدیثی، مهمترین و سودمندترین آنها فقه الحدیث است که به بررسی متن حدیث می پردازد و سایر دانشهای حدیثی به هدف کمک رسانی و خدمت به فقه الحدیث فعالیت می کنند.
حاکم نیشابوری در اهمیت فقه الحدیث و فهم آن می نویسد: شناخت فقه الحدیث، ثمره ی علوم حدیث است و شریعت بدان استوار (2).
گاهی فهم نادرست حدیث، اثری بدتر از نشنیدن و یا اصلاً نفهمیدن حدیث دارد. نعمانی در مقدمه ی کتاب الغیبه در این زمینه چنین آورده است:
به جانم سوگند! هیچ کس، سرگردان و متحیر و مفتون نشد و از حق خارج نگشت و به پوچی و باطل نپیوست؛ مگر به سبب قلّت روایت و عدم درایت و فهم کافی (از حدیث). اینان بدبختانی اند که در طلب دانش اهتمام نورزیدند و خودشان را در به چنگ آوردن و روایت از آن معادن ناب، به زحمت نینداختند، با این که اگر روایت هم بنمایند، ولی معنای آن را نفهمند به منزله ی همان کسی خواهند بود که چیزی نقل نکرده است. امام صادق علیه السلام می فرماید:«جایگاه شیعیانمان را نزد ما، به اندازه نقل و فهمشان از سخنان ما بشناسید.» بنابراین روایت نیازمند درایت و فهم است و «یک حدیث را بدانی بهتر از آن است که هزار حدیث روایت کنی» (3).
هر پدیده و رویداد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، اگر به درستی از دستاوردها و کیان آن پاسداری و نگهبانی نشود و با بازدارنده ها و موانع، به طور دقیق و همه سویه مبارزه نشود و آفت زدایی نگردد، به کژ راهه می افتد. پدیده فهم حدیث هم جدای از این قاعده نیست. آن هم مانند هر پدیده و رویداد دیگری، باید آسیب شناسی شود. این آسیب شناسی از آن رو مهم است که می تواند چراغ راه امروز ما باشد.
تحقق فهم حدیث مانند هر پدیده ی دیگری نیاز دارد تا شرایط موجود و موانع مفقود باشد؛ یعنی حدیث پژوه برای فهم درست حدیث باید شرایطی را به وجود آورد و موانع خنثاگر آن شرایط را برطرف سازد. به دیگر سخن، هر حدیث شناس و دین پژوهی که درصدد بهره گیری از آموزه های بلند پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام برمی آید، برای استفاده ی درست و صحیح از حدیث، دو مرحله اساسی را فراروی خود می بیند: الف. روش شناسی فهم احادیث؛ ب. آسیب شناسی فهم احادیث.
در مرحله نخست توجه حدیث پژوه به فراهم ساختن شرایط ایجابی است که در فهم عمیق و درست حدیث تأثیر دارد و در مرحله دوم می کوشد تا آفات، مشکلات و موانع فهم حدیث را شناسایی کند، برای آنها چاره ای اندیشد و اثر آنها را در کشف مراد و مقصود معصوم خنثی سازد. این مرحله، در دستیابی به روایات صحیح و سره از ناسره و کنار گذاشتن روایات ساختگی و بی اساس، نقش به سزایی دارد.
درباره ی اهمیت آسیب شناسی فهم حدیث بسیار می توان سخن گفت، اما در این جا بهتر است از زبان خود معصومان علیهم السلام، که نخستین هشداردهندگان به این مهم بوده اند، بهره بگیریم.
1. حضرت علی علیه السلام در خطبه ای مخاطبان را از آسیبها زنهار می دهد و می فرماید:« یا اَیُّها الناسُ! اتَّقُوا الله و لا تُفْتُوا النّاسَ بِما لا تَعْلَمون؛ إنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله قالَ قَوْلاً آلَ مِنْهُ إلی غَیْرِهِ و قالَ قَولاً وُضِعَ عَلی غَیْرِ مَوْضِعِه و کُذِبَ عَلَیهِ... » (4)؛ ای مردم! از خدا پروا کنید و به آنچه نمی دانید، فتوا ندهید؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی فرموده که از معنای ظاهری آن به معنای دیگری عدول نموده و مقصود دیگری را اراده کرده است، و [همچنان که] سخنی را نیز گفته که [از سوی دیگران] در غیر جای خود نهاده شده و بر او دروغ بسته شده است.
در این هنگام که حضرت امیر علیه السلام پرده از آسیبهای احادیث پیامبر خدا علیه السلام، مانند سوءفهم، تأویلات نادرست و جعل و وضع حدیث برداشت، دو نفر از مستمعان به نام عَلقمه و عَبیده ی سلمانی از جا برخاستند و پرسیدند: ای امیرمؤمنان! نسبت به احادیث اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله چه کنیم و وظیفه چیست؟ حضرت علیه السلام فرمودند: درباره ی این احادیث از عالمان آل محمد علیهم السلام بپرسید.
2. امام جعفرصادق علیه السلام فرمود: «خَبَرٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ عَشَرَةٍ تَرْوِیهِ. إنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً و لِکُلِّ صوابٍ نوراً ثُمَّ قال: إنّا و الله لا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِنا فَقِیهاً حَتَّی یُلْحَنَ لَهُ فَیَعْرِفَ اللَّحن» (5)؛ اگر معنای یک روایت را بدانی، بهتر از ده روایت است که ندانسته برای مردم نقل کنی. هر حقی حقیقتی و هر راستی نوری دارد. به خدا قسم! ما کسی از شیعیان خود را فقیه نمی دانیم جز این که با وی به رمز و اشاره سخن بگوییم و او مقصود ما را بفهمد.
3. از ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام رسیده که آن حضرت فرموده است:« حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ اَلْفِ حَدِیثٍ تَرویِهِ و لا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُم فَقِیهاً حَتّی یَعْرِفَ مَعاریضَ کَلامِنا؛ و إنَّ الکلِمَةَ مِنْ کَلامِنا لَتَنْصَرِفُ علی سَبعِینَ وَجْهاً لَنا مِن جَمِیعِها المَخرَج» (6)؛ یک حدیث و سخنی (از ما آل محمد علیهم السلام) را به خوبی بفهمی و عمق علمی آن را به درستی درک کنی، بهتر از آن است که هزار حدیث را (ندانسته و آگاه نشده) بازگویی. کسی از شما پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام به مقام فقاهت نائل نمی شود مگر آن که سخنان چند پهلو و تقیه آمیز ما را بشناسد (به جهات گوناگون احادیث متوجّه باشد و به خوبی دیدگاه های ائمه علیهم السلام را درک نماید). به راستی سخنی از سخنان ما به هفتاد معنا باز می گردد (دارای معانی بسیار است) و از همه ی آنها برای ما جای بیرون شُدی است (در بیان آن معانی باز نمی مانیم و برای همه ی آنها پاسخ داریم).
روانشاد علامه مجلسی می فرماید: شاید مقصود اخباری باشد که از روی تقیّه (پرهیز از بیان حق) و توریه (چیزی را پنهان نمودن و گونه ای دیگر وانمودن) از ایشان صادر شده و نیز احکام و فرمانهایی که از آنان برای فرد خاصی رسیده است، و دلیل آن خصوصیتی است که در غیر او جاری نمی گردد. از این رو، چه بسا گمان رود میان اخبار ایشان تعارض و ناسازگاری است. (7)
بر اساس دو حدیث فوق، در اهمیت آسیب شناسی فهم حدیث همین اندازه بس که از نظر اهل بیت علیهم السلام تا فردی از شیعیان، آسیب شناس نباشد، او را فقیه و دین شناس نمی توان شمرد.
امام عسکری علیه السلام زیان و ضرر آنانی را که به حدیث آسیب رسانده و آن را دستخوش تحریف، وضع و جعل و کج فهمیهای خود ساخته اند، از ضرر لشکر یزید بر امام حسین علیه السلام و یارانش بیشتر دانسته و فرموده است: چه این که اینان روح و مال افراد را به تاراج می برند (8).
احادیثی را در کتابهای شیعه و سایر مذاهب اسلامی می توان جست که متضمن انواع اشتباهات و اموری است که بطلان آن یقینی است. در این باره شیخ مفید (413ق) در تصحیح الاعتقاد فرموده است:« و جملةُ الامر انّه لیس کلُّ حدیثِ عُزِی الی الصادقین علیهم السلام حقّا علیهم، و قد اُضیف الیهم ما لیس بحَقٍّ عنهم و مَن لا معرفةَ له لا یُفرّقُ بینَ الحق و الباطل» (9) ؛ هر حدیث منسوب به امامان علیهم السلام صحیح نیست؛ چه احادیثی به دروغ به آنان نسبت داده شده است و فردی که معرفت کافی ندارد، درست و نادرست را تمیز نمی دهد.
سید مرتضی، علم الهدی، می گوید:
اِعلَم أنّه لا یَجِبُ الإقرارُ بما تضمَّنه الروایاتُ، فإن الحدیثَ المروی فی کتب الشیعة و کتب جمیع مخالفینا یتضمن ضروبَ الخطأ و صنوفَ الباطل: من محالٍ لا یجوزُ أن یُتصوّر، و من باطلٍ قد دلَّ الدلیلُ علی بطلانِه و فسادِه، کالتشبیه و الجبر و القول بالصفات القدیمة... و لهذا وَجَبَ نقدُ الحدیثِ بعرضه علی العقول، فإذا سلم علیها عرض علی الأدلة الصحیحة، کالقرآن و ما فی معناه (10)؛ بدان که پذیرش محتوای همه ی روایات واجب و ضروری نیست؛ زیرا احادیثی که در کتابهای شیعه و کتابهای سایر مذاهب اسلامی نقل شده، متضمن انواع اشتباهات و امور باطلی است؛ مانند چیزهای غیرممکنی که ناروا و تصورناشدنی بوده و امور باطلی که دلیل قطعی بر بطلان و فسادش هست... از این رو نقد حدیث با عرضه ی آن بر عقل و یا دلیل صحیح نقلی مانند قرآن، لازم و ضروری است.
میرداماد در الرواشح می نویسد: در کتاب تهذیب و استبصار مشکلاتی متنی و سندی هست که ضرورتِ دقت و تأمل در آنها را می طلبد. (11)
یکی از معاصران می نویسد:
به پندار من آن جنایت که امویان از خلط و جعل احادیث کرده اند، از فاجعه ی عظیم عاشورا و قتل عام حَرّه و هتک حرم رسول صلی الله علیه و آله، هول انگیزتر بوده که اکنون پس از طی قرون، هنوز عواقب این جنایت هست و بلیّه ی عظمای اسلام است و آن طعن که فرنگان بر اسلام می زنند، بیشتر به دستاویز همان روایات افسانه وش است و من در آن قصّه غرانیق که در کتب حدیث هست و به موجب آن پیمبر روزی یا ساعتی از خطّ خویش بگردید و به نفوذ بتان تسلیم شد، انگشت حدیث سازان اموی را می بینم که کینه های بدر و احد و احزاب را به میدان حدیث آورده بودند و از خاطره این بنده ی منتخب خدا که با دعوت خویش اقتصاد و سیاست مکه را به هم ریخته و قدرتهای جاهلیت را به گور سپرده و در راه این هدف، گروهی از معاریف قریش و بنی امیه را به هلاکت داده بود، انتقام می کشیدند و دین وی را با احادیث مجعول مشوّش می خواستند و در مدت یک قرن، انبوهی افسانه و وهم و غرض، به هم انباشتند که در هر مجموعه حدیث هر قدر هم در انتخاب آن دقت کرده باشند، چیزی از آن هست. (12)
بایستگی بحث در این موضوع با در نظر گرفتن موارد ذیل روشن می گردد:
الف. با توجه به وجود آسیبها در حدیث، بررسی قانونمند آنها برای پرهیز از افراط و تفریطها امری ضروری است، چه این که ارزش و اهمیت هر چیزی به اهمیت متعلق آن است. اهمیت حدیث پژوهی به اهمیت سنّت نبوی و اهل بیت علیهم السلام به عنوان دومین مصدر تشریع بعد از قرآن وابسته است.
ب. آسیب شناسی فهم حدیث در پیشگیری از آسیبها و درمان آن سودمند است.
ج. همان طور که وجین کردن برای رشد یک مزرعه است، دفع موانع و آفات فهم حدیث نیز به هدف فهم صحیح و برداشتهای نو از حدیث است.
د. تاکنون آسیبهای فهم حدیث در پژوهشی ضابطه مند گردآوری نشده و یا به درستی تبیین نگردیده است؛ با این که احادیث آسیب دیده و معلول، همیشه از اسباب پیدایش نحله ها و فرقه های مذهبی بوده و امروزه یکی از شبهات مستشرقان علیه دین مبین اسلام، همین احادیث معلول و آفات وارد بر آن است. (13) وجود این آسیب ها و طعنها، ضرورت نقد، ارزیابی و آسیب شناسی روایات را به صورت میدانی آشکار می سازد.
هـ. آفت هر چیز، عامل مزاحم است و همیشه، تأثیر عامل مزاحم، بیشتر از عامل مُعِدّ است، مثل اینکه کسی غذاهای مفید و مقوّی مصرف کند؛ اما از آن طرف به طور منظم سمّ یا میکروبی را وارد بدن نماید. بدیهی است که غذاها اثری نخواهد داشت. در مسائل معنوی نیز اگر انسان عبادات زیادی انجام دهد، اما مرتباً میکروب گناه را در کالبد روح خود وارد کند، اثر عباداتش خنثی می شود. ولی اگر آینه قلب خود را با گناه تیره نکند، فطرت الهیش او را به رشد و کمال هدایت می نماید. پس ترک گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شیطان بیشتر انسان را به گناه وسوسه می کند تا ترک عبادت؛ زیرا وقتی گناه بر آدمی سیطره پیدا کرد، عبادات او موجب تقرّب وی نخواهد شد. (14)
و. از آن جا که سخنان معصومان علیهم السلام برگرفته از سرچشمه وحی است، همانند قرآن امکان اختلاف و تعارض واقعی در آن محال است؛«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً» (15)؛ آیا در قرآن نمی اندیشند؟ که اگر از جانب غیرخدا بود، به راستی در آن اختلاف بسیار می یافتند. لکن واقعیت این است که در میان احادیث مدوّن در کتب حدیثی اختلاف و تعارض رخ نموده است. از این رو، شناخت آسیبها و آفات وارد بر احادیث برای شناسایی حجت از لاحجت امری ضروری است.
ز. بسیاری از مستشرقان و حتی برخی از مسلمانان به پاره ای از احادیث خورده می گیرند (16) و ارزیابی سندی هم تنها در بخشی از موارد کارساز است؛ چه پر واضح است، تمام موارد نادرست از راه نقد سند قابل شناسایی نیست. بحث و بررسی آسیبهای وارد بر حدیث می تواند ما را در پاسخگویی به شبهات آنان یاری رساند.
ح. به طور خلاصه، می توان هدف اصلی و نهایی که از بررسی آسیبها دنبال می شود، تحصیل ملاک برای تشخیص روایت صحیح از سقیم، درست از نادرست دانست تا اینکه احادیث آسیب دیده و تغییر یافته شناسایی شده و کنار نهاده شوند.
پی نوشت ها :
1. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 8:«و قلت: إنک تحب أن یکون عندک کتاب کاف یجمع[فیه] من جمیع فنون علم الدین، ما یکتفی به المتعلم، و یرجع إلیه المسترشد، و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به بالآثار الصحیحة عن الصادقین علیهم السلام».
2. حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، تحقیق لجنة إحیاء التراث العربی فی دارالآفاق الجدیدة و تصحیح سید معظم حسین، ص 63: «النوع العشرون من هذا العلم... معرفة فقه الحدیث إذ همو ثمرة هذه العلوم و به قوام الشریعة».
3. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 22.
4. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 113، باب16:«... فَقامَ إلَیهِ عَلْقَمَةُ و عَبِیدةُ السَّلمانِیُّ فَقالا: یا امیرَالمؤمنینَ فَما نَصنَعُ بِما قَدْ خُبِّرْنا فی هَذا الصُّحُفِ عن أَصحابِ محمدٍ صلی الله علیه و آله قال: سَلا عَنْ ذَلِکَ عُلَماء آلِ محمد صلی الله علیه و آله کَأنَّهُ یَعْنِی نَفسَه».
5. همان، ج2، ص 208، ب26 و ج51، ص 112.
6. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص2؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 184.
7. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 184:«لعل المراد ما یصدر عنهم تقیةً و توریةً و الأحکام التی تصدر عنهم لخصوص شخص لخصوصیة لا تجری فی غیره فیتوهّم لذلک تنافِ بین اخبارهم».
8. امام عسکری علیه السلام، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص300؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 458؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 88، ب14:«إنَّما کَثُرَ التَّخلِیطُ فِیما یُحْتَمَلُ عَنّا اَهلَ البَیْتِ لِذلِکَ لِأنَّ الفَسَقَةَ یَتَحَمَّلُونَ عَنّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ بِجَهْلِهِم و یَضَعُونَ الأشیاء عَلی غَیرِ [مَواضِعِها و] وُجُوهِها لَقَلَّةَ مَعْرِفَتِهِم و آخَرون یَتَعَمَّدُونَ الکَذِبَ عَلَینا... و هُمْ اَضرُّ عَلی ضُعَفاءِ شِیعَتِنا مِنْ جَیشِ یَزِیدَ عَلَی الحُسینِ بن علیِّ علیهم السلام و اَصْحابِهِ فَإِنَّهُم یَسْلُبُونَهُمُ الأرواحَ و الأموالَ».
9. محمد بن محمد عکبری (شیخ مفید)، تصحیح الاعتقاد، مصنفات الشیخ المفید، ج5، ص 147.
10. سید مرتضی علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، جوابات المسائل الطرابلسیات الثالثة، مسألة 13، ج1، صص409-410؛ کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، ص93.
11. محمدباقر میرداماد، الرواشح السماویه، ص 185.
12. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله، ص 133، مقدمه.
13. عبدالله محمد الامین النعیم، الاستشراق فی السیرة النبویة، ص 162.
14. حضرت امیر علیه السلام در پاسخ به این سؤال که واجب چیست و واجب تر کدام است؟ فرمود: واجب اطاعت خدا است و واجب تر ترک گناهان است. «ما الواجِبُ و ما الأوجَبُ؟... أمّا الواجِبُ فَطاعَةُ اللهِ تعالی، و أمّا الأوجَبُ فَتَرْکُ الذُّنُوب». علی مشکینی، تحریر المواعظ العددیة، ص 340.
15. نساء/82.
16. محمدلقمان سلفی، اهتمام المحدثین بنقد الحدیث، سنداً و متناً و دحض مزاعم المستشرقین و أتباعهم، صص 469-474 و 484؛ محمد بن محمد أبوشهبة، دفاع عن السنة وردّ شبه المستشرقین و الکتاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنّة قدیماً و حدیثاً، همراه با: الردّ علی من ینکر حجّیة السنة، از عبدالغنی عبدالخالق، ص31؛ محمد بهاءالدین، المستشرقون و الحدیث النبوی، ص 252.
17. محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، تحقیق میرداماد الأسترابادی و سیدمهدی رجایی، ج1، ص 10، ح5؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج27، ص 150؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 92.
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول