نشانه ها و معیارهای شناسایی روایات ساختگی

حرکت دروغ پردازی در حدیث از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) آغاز شد و پس از حیات ایشان، به ویژه در زمان امویان، گسترش یافت و صدها سخن موضوع و مجعول به انگیزه های گوناگون به منابع روایی ما راه یافت.
پنجشنبه، 15 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نشانه ها و معیارهای شناسایی روایات ساختگی
 نشانه ها و معیارهای شناسایی روایات ساختگی

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

حرکت دروغ پردازی در حدیث از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) آغاز شد و پس از حیات ایشان، به ویژه در زمان امویان، گسترش یافت و صدها سخن موضوع و مجعول به انگیزه های گوناگون به منابع روایی ما راه یافت. از این رو، از دیرباز حدیث شناسان در ارزیابی احادیث، گاهی از قراین سندی و گاه از قراین محتوایی، به درستی و نادرستی حدیث پی می برند. عقلا برای ارزیابی متون، گاهی از قرائن سندی و گاه محتوایی، پی به صحت سخن می برند. شارع مقدس هم در ارزیابی احادیث، برای تشخیص صحیح از سقیم از سویی با سکوت خود رویّه عقلا را امضا کرده و از سویی دیگر، خود نیز برخی مصادیق نقد سندی؛ مانند سفارش به ذکر راوی حدیث و نقد محتوایی مانند عرضه ی حدیث بر قرآن و سنت را تأسیس نموده است. نقد سندی و نقد محتوایی در بازشناسی حدیثِ درست از نادرست لازم است و بایسته است این دو شیوه با هم بررسی و اعمال شود.
درایه نویسان برای شناختن حدیث جعلی، نشانه هایی بیان کرده اند، بعضی از این نشانه ها راجع به سند و بعضی مربوط به متن حدیث است. اینک به اختصار چند نمونه از نشانه های جعل حدیث را یاد می آوریم:(1)

اول. سند نقدی

یکی از مهمترین راههای ارزیابی حدیث، بررسی راویان است. حدیث پژوهان با توجه به «آیه ی نبأ» که تحقیق در خبر فاسق را لازم دانسته است، قرآن را پایه گذار این مبنا می شمارند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ‌»؛ (2) ای کسانی که ایمان آورده اید اگر فاسقی برای شما خبری آورد، تحقیق کنید، مبادا (به خاطر زودباوری و شتابزدگی تصمیم بگیرید و ...) ناآگاهانه به قومی آسیب برسانید، سپس از کرده ی خود پشیمان شوید.
شاید بتوان گفت انگیزه ی اصلی برای پیدایش این فن (بررسی راویان) و تدوین مصنفات مربوط به آن، آیه ی فوق و سفارشهای اکید معصومان(علیهم السلام) درباره ی دقت در ناقلان حدیث، با توجه به گسترش بازار جعل و وضع بود. نتیجه ی این امر، اهتمام و مراقبت شدید نزدیک به وسواس محدثان و جمع آوری حدیث بود که در کار تدوین روایات به کار می بردند. آری، هسته ی اولیه دانش رجال و بررسی راویان در شیعه ریشه در ستایشها و نکوهشهای ائمه(علیهم السلام) نسبت به پاره ای از صحابه و یاران خود دارد که شیعیان با الگوگیری از آن، مصنّفاتی درباره ی راویان حدیث را فراهم ساختند.(3)
در کنزالعمال نقل شده است که امام علی(علیه السلام) هنگام نگاشتن حدیث به ذکر سند آن تأکید می کرد:
«اذا کَتَبتُم فاکتُبوه باسنادِه، فان یکُ حقاً کنتم شرکاءَ فی الاجر، و ان یکُ باطلاً کانَ وِزرُه علیه»؛ (4)هرگاه خواستید حدیثی را ثبت کنید، آن را با سندش بنویسید که اگر آن حق باشد، شما در ثواب آن شریکید و اگر باطل باشد، گناهش بر گردن ناقل آن است». مشابه این حدیث از امام صادق(علیه السلام)، از امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز نقل شده است.
«إِذا حَدَّثْتُم بِحَدیثٍ فَأسنِدُوهُ اِلَی الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَأِنْ کانَ حقّاً فَلَکُمْ وَ إِنْ کانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ»؛ (5) هنگامی که حدیث روایت می کنید، آن را به کسی که برای شما حدیث کرده است، نسبت دهید (سند را به آن کس برسانید)؛ در این صورت اگر حدیث حق بود، برای شما و اگر دروغ بود، علیه کسی است که آن را برای شما نقل کرده است.
بنابراین، دقت امامان معصوم(علیهم السلام) و شاگردان آنان در رجال حدیث و صحت سند از مسلمات سیره ی گفتاری و کرداری آنان است.
برای روشن شدن مطلب، عبارت شیخ طوسی در کتاب عدّة الاصول را می آوریم که می نویسد:
علمای ما بین رجالِ ناقلِ حدیث فرق قائل شده اند؛ افرادی را که مورد اعتماد و وثوق بوده اند، توثیق و راویان ضعیف را تضعیف نموده اند. آنان را که در حقّشان مدح وارد شده، مدح و مذمومشان را ذمّ می کنند و می گویند: فلانی در حدیث متّهم است، فلانی دروغگوست، فلانی مخلِّط (خلط کننده) است. فلانی در مذهب و اعتقاد با ما مخالف است، فلانی واقفی یا فطحی است و دیگر طعنهایی که در کتابهای خود ذکر کرده اند. در این زمینه کتابهایی نوشته اند و این گونه راویان را در فهرستهای خود از میان راویان احادیث استثنا کرده اند.(6)
عبارت ایشان به خوبی نشانگر وجود مدلِّس، وضّاع و مخلِّط در میان راویان اخبار است.
مرحوم مامقانی (م 1351 ق) گفته است:
دلیل چهارم (در نیاز به علم رجال) این است که روایات ما متضمن اخبار جعلی است. از این رو، عمل بدانها روا نیست مگر آنکه رجال سند بررسی شود. برای این سخن دلیل عقلی و نقلی گواهی می دهد. دلیل عقلی آن است که علم اجمالی هست که در میان راویان، افراد دروغگو وضع کننده وجود داشتند و این اطمینان، با تتبع در کتب اخبار به دست می آید تا آنجا که مغیرة بن سعید گفت: نزدیک به صد هزار حدیث جعل کردم. دلیل نقلی نیز روایات فراوانی است که بر این سخن دلالت دارد.(7)
بنابراین، بررسی وثاقت و کذب راویان که عقلا در بررسی اسناد تاریخی بدان توجه کرده و شارع مقدس نیز بر آن مهر تأیید زده، یکی از قراین شناسایی احادیث مجعول است. اصل در نقل راویانی که معروف به کذب هستند، نادرستی آن است مگر قراین و شواهدی بر درستی حدیث اقامه گردد. از این قبیل است روایتی که راوی آن اقرار به وضع و جعل حدیث کند؛ مانند: اعتراف نوح بن ابی مریم مروزی-از شاگردان ابوحنیفه و ابن ابی لیلی-در مورد وضع حدیث در فضائل قرآن؛ و با کاری که به منزله اقرار است؛ مانند روایت نمودن به شکل سماع از کسی که از نظر تاریخی چنین سماعی امکان ندارد؛ مثلاً راوی حدیثی را از استادی نقل می کند که پیش از ولادت او درگذشته باشد، دیگری هم آن حدیث را نقل نکرده باشد، و یا وجود افراد متّهم یا مشکوک در طریق روایت باعث ضعف سندی آن روایات شده، آن را از اعتبار لازم ساقط می کند.

دوم. نقد محتوایی

دومین راه ارزیابی احادیث که مورد عقل عقلا و توصیه شارع است، نقد محتوایی احادیث می باشد. روشن است که نقد سند از طریق شناسایی حال راویان، دایره ی کذب و نادرستی را محدود می کند. اما نمی توان مدعی شد که تمام موارد کذب از راه نقد سند قابل احراز است. گاهی قراین و نشانه هایی در متن حدیث هست که گواهی بر جعل و وضع آن می دهد.
در دانش «درایة الحدیث» و نیز «فقه الحدیث» گرایش «نقد متن الحدیث»، (8) به پاره ای از این قراین و معیارها و ملاکهای عام تشخیص سلامت یا آسیب دیدگی و نادرستی محتوای یک حدیث اشاره شده که در عمل، فقیهان نیز بدان پایبندند؛ مانند:
الف. مخالفت با نص صریح قرآن؛ مانند: خبر «دفنٌ البناتِ من المکرمات؛ زنده به گور کردن دختران از کرامات است».(9)
ب. مخالفت با روایات قطعی متواتر؛ مانند: حدیثی که اولین آیات نازله را «یَا ایُّهَا المُدَّثِر...» می داند. این حدیث با احادیثی که اولین آیات نازله را «إِقرأ بِاسْمِ رَبِّکَ...» می داند، مخالف است؛ چراکه در همان حدیث اول آمده که «فاذا الملک الذی جاءنی بحراء» که دلیل بر آمدن فرشته وحی پیش از آن است.(10)
ج. مخالفت با اجماع قطعی؛ مانند: روایتی که وضو و غسل با آب گلاب را جایز دانسته است. شیخ طوسی بعد از آن نقل می گوید: اجماع عالمان شیعه بر ترک عمل بدان است. (11)
د. مخالفت با عقل به شکلی که قابل تأویل نباشد؛ مثل حدیث آمدن خدا در روز قیامت و یا طواف کشتی نوح.(12) نیز شیخ طوسی حدیث سهو النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را خلاف عقل قلمداد نموده است. (13)
هـ. مخالفت با حدیث حسّ و مشاهده؛ مانند روایتی که گوید: ماه رمضان سی روز است و هرگز ناقص (29 روز) نمی گردد.(14)
و. مخالفت با ضروری مذهب (15)
ز. مخالفت حدیث با مقاصد و اهداف اصلی شارع
ح. مخالفت با حقایق قطعی تاریخی.(16)
ط. موافقت حدیث با مذهب راوی مانند حدیث در خلافت خلفای سه گانه و فضائل آن. نیز گفته اند: وجود الفاظ رکیک و معانی سبک و نادرست در حدیث که هر کس اهل حدیث باشد، آنها را از حدیث واقعی تشخیص می دهد؛ مانند حدیث در اباحه ی شهوات و مفاسد و ... . افراط در ثواب فراوان بر عمل کوچک؛ تناقضهای موجود در جملات یک روایت یا تناقضهای یک روایت با روایات صحیح که زمینه ی مشترک دارند، دلیل موجّهی برای اعراض از آن روایت خواهد بود. مطلب مهمی را که بر حسب قواعد و قراین می بایست بین جمعیت گفته می شد، چنانچه آن را یک فرد نقل کند، نشانه ی جعلی بودن آن است، مانند اینکه بعضی عامه مدعی شده اند که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) ابوبکر را وصی خود قرار داد.
مصطفی سباعی درباره ی راههای نقد سند و متن می نویسد:
نشانه های وضع در سند عبارت است از:
1. مشهوربودن راوی به دروغگویی در صورتی که راوی ثقه ای آن را نقل نکرده باشد.
2. اعتراف واضع
3. نقل راوی از کسی که امکان ملاقات و دریافت از او برایش نبوده است.
4. شرایط و انگیزه های واضع؛ مثل اینکه راوی حدیث «الهریسة تشدّ الظهر؛ (17) حلیم مایه ی محکمی پشت می گردد.» محمد بن حجاج است که فروشنده حلیم بوده است.
نشانه های وضع در محتوا عبارت است از:
1. رکیک بودن الفاظ به گونه ای که از فصیحان چنین واژه هایی سر نمی زند.
2. فساد معنا، بدین سان که با بدیهیات عقلی، قواعد اخلاقی و مسلمات تاریخ ناسازگار باشد.
3. مخالفت صریح با قرآن، به گونه ای که تأویل پذیر نباشد.
4. مخالفت با حقایق تاریخی مسلّم در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم).
5. موافقت با مذهب و عقیده ی راوی، در صورتی که فردی متعصب بوده است.
6. حدیث متضمن مطلبی باشد که انگیزه ی نقل آن بسیار است و حال آنکه تنها یک نفر نقل کرده است.
7. ثواب بیش از اندازه ای برای کاری کوچک بیان شده باشد.(18)
شیخ طوسی رحمه الله در زمینه ی نقد محتوایی معتقد است: قراینی که بر درستی مضمون خبر دلالت دارد ولی یقین آور نیست، چهارتاست:
1. موافق دلیل عقلی باشد. 2. مطابق با نص قرآن یا عموم و خصوص آن و یا مفهوم آن باشد؛ 3. موافق با سنت قطعی باشد؛ 4. موافق با مسلمات امامیه باشد. (19)
در کتاب نقد الحدیث راههای نقد متن چنین آمده است:
1. واژگان، رکیک نباشد، به گونه ای که از گوینده ی فصیح و بلیغ سرنزند.
2. مخالف قواعد عامه ی عقلی و حسی نباشد.
3. مخالف قواعد عمومی اخلاقی نباشد.
4. مخالف امور مسلم پزشکی نباشد.
5. مخالف با اصول عقیدتی و ضروریات شریعت نباشد.
6. مخالف با سنن الهی در نظام هستی نباشد.
7. مخالف قرآن، سنت قطعی و مسلمات دین و شریعت نباشد.
8. شامل امور سخیف نزد عقلا نباشد.
9. مخالف با حقایق تاریخی عصر پیامبر نباشد.
10. موافق با مذهب راوی که تأیید رویه ی اوست، نباشد.
11. از انگیزه های نفسانی راوی نشأت نگیرد.
12. حاکی از امری آشکار نباشد، در حالی که تنها یک نفر آن را نقل می کند.
13. مشتمل بر نقل ثوابهای بسیار برای کارهای کوچک نباشد.
14. مشتمل بر حذف و افتادگی نباشد.
15. تکیه بر سخن قبل از گوینده نباشد.(20)

پی نوشت ها :

1. عبدالله مامقانی، مقیاس الهدایه، ج1، ص 400؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، صص 282-295؛ کاظم مدیرشانه چی، علم الحدیث، ص 93؛ عبدالحسین امینی، الوضاعون و احادیثهم الموضوعه، ص 12.
2. حجرات 49: 6؛ نیز: اسراء 17: 36؛ نساء4: 83.
3. علی دلبری، آشنایی با اصول علم رجال، ص 39.
4. علی متقی هندی، کنزالعمال، ج10، ص 222، ح 29176؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج1، ص 129، ح 837.
5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج10، ص 52، ح7 و ص 62؛ محمد بن علی قمی(شیخ صدوق)، الخصال، ص 255؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 161، ح16، ب 21؛ محمدکاظم رحمان ستایش، روایات امام علی(علیه السلام)، دانش نامه ی امام علی(علیه السلام)، ج11، ص 129.
6. محمد بن حسن طوسی، العدّة فی اصول الفقه، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، ج1، ص 366.
7. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص 174.
8. نقد متن حدیث، اصطلاحی است که در مقابل نقد سند (رجال و راویان حدیث) به کار می رود و به ارزیابی محتوایی حدیث می پردازد تا حدیث مقبول و مردود شناخته شوند. صلاح الدین ادلبی، منهج نقد المتن، ص 31؛ محمد مصطفی اعظمی، منهج النقد عند المحدثین، ص 5. (گاهی به تفسیر و تحلیل متن حدیث برای رسیدن به عمق آن نقد گویند)، احسان امین، منهج النقد فی التفسیر، ص؛ نیز ر.ک: متن حدیث برای رسیدن به عمق آن نقد گویند)، احسان امین، منهج النقد فی التفسیر، ص؛ نیز ر.ک: غلامحسین عصارزاده، مأخذشناسی نقد محتوایی حدیث، مجله علوم حدیث، ش 15، بهار 1379ش.
9. محمد بن حسین بهایی عاملی، اربعین، ص 147. شیخ بهایی می گوید: «ممکن نیست انتساب این خرافه به معصومان(علیهم السلام) درست باشد در حالی که قرآن کریم در آیاتی مثل: «وَإِذَا المَوؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ. هنگامی که درباره ی زنده به گورشده پرسیده شود به کدامین گناه کشته شده است» تکویر81: 8؛ و «وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِیمٌ‌» و هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده دهند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم خود را فرو می خورد» نحل 16: 58، از این کار ناپسند به شدت نکوهش می کند و آن را مایه ی عذاب آخرت می داند. پس این روایت جعلی و از بقایای جاهلیت است.
10. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص 83.
11. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج1، ص 218ح(627): «عَنْ أَبِی الحَسَنِ(علیه السلام) قالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ یَغْتَسِل بِماء الوَرْدِ وَ یَتَوَضَّاُ قالَ لابَأسَ بِذَلِکَ».
12. مرتضی عسکری، نقش ائمه در احیاء دین، ج1-4، ص 367 و ج7، ص 79؛ محمدصادق نجمی، سیری در صحیحین، ص 108. ر.ک. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج2، ص 439؛ ج3، ص 185؛ ج15، ص 369؛ ج19، ص 390.
13. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص 181 «مَعَ أَنَّ فِی الحَدیثَیْنِ الأوَلَّیْنِ ما یَمْنَعُ مِنَ التَّعَلُّقِ بِهِما وَ هُوَ حَدیثُ ذِی الشِّمالَیْنِ وَ سَهْوِ النَّبیِّ‌(صلی الله علیه وآله و سلم) وَ هذا مِمَّا تَمْنَعُ العُقُولُ مِنْهُ».
14. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج2، ص 68، ح20؛ همو، تهذیب الأحکام، ج4، ص 170، 41 باب علامة اول شهر رمضان و آخره و دلیل دخوله.
15. ر.ک: محمدتقی شوشتری، مستدرک الاخبار الدخیله، ص 4.
16. ر.ک: محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج1، ص 158-162 و 179-195 و ص 233؛ مهدی مهریزی، درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث، مجله علوم حدیث، ش1، ص 99.
17. عبدالحسین امینی الوضاعون و أحادیثهم، رامی یوزبکی، ص 12.
18. مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، صص 155-156.
19. محمدبن حسن طوسی، العدّة فی اصول الفقه، ج1، صص 367-371؛ همو، الاستبصار، ج1 ص 2.
20. حسن حاج حسن، نقد الحدیث فی علم الدرایة و الروایه، ج2، صص 13-14؛ ر.ک: الاسرار المرفوعة فی الاحادیث الموضوعه، صص 424-467؛ محمود ابوریّة، اضواء علی السنة المحمدیه، صص 140-143؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، صص 282-295، به نقل از: مهدی مهریزی، درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث، علوم حدیث، ش 1، ص 91.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط