اضطراب در حدیث

«اضطراب»، در لغت به معنای اختلال و فساد در امری است. حدیث مضطرب، در اصطلاح، حدیثی است که در سند یا متن و یا در هر دو، اختلاف و دوگانگی دیده شود، به گونه ای که راوی، حدیث را به دو یا چند شکل و با معانی
شنبه، 17 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اضطراب در حدیث
 اضطراب در حدیث

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

 


«اضطراب»، در لغت به معنای اختلال و فساد در امری است. (1) حدیث مضطرب، در اصطلاح، حدیثی است که در سند یا متن و یا در هر دو، اختلاف و دوگانگی دیده شود، به گونه ای که راوی، حدیث را به دو یا چند شکل و با معانی متفاوت نقل کرده که برخی با برخی دیگر سازگاری نداشته باشد. (2) بر این اساس اختلاف در نسخه ها مشمول اضطراب است. (3)
بنابراین، از نظر درایه نویسان اضطراب، گاهی در سند حدیث است، مانند آن که راوی گاهی از پدرش و او از جدش و گاهی بدون واسطه از جدش و گاهی از غیر آنها روایت می کند؛ گاهی نیز اضطراب، در متن حدیث رخ می دهد، به طوری که متن آن به دو یا چندگونه مختلف روایت شده باشد.(4)
اضطراب در متن نیز بدین صورت است که گاهی راوی آن یکی است مانند: حدیث مرفوعه ی از ابان در موضوع حیض و جراحت و گاهی راویان متعددی دارد که هر کدام برخلاف دیگری نقل می کند. نمونه های فراوانی در این باره در روایات موجود است. (5)
محمود ابوریه در این زمینه می گوید:
توجه محدثان به اضطراب حدیث بسیار اندک است مگر در اضطراب در سند باشد و اساساً این کار را وظیفه ی مجتهدان می دانند. (6)
در زمینه ی گستردگی این آفت همین بس که نویسنده ی حدائق نسبت به تهذیب شیخ طوسی می گوید: کمتر حدیثی از تهذیب پیدا می شود که از اختلال و اضطراب در سند یا متن خالی باشد.(7) آیت الله خویی نیز در کلیّت این سخن موافقت کرده است. (8)

الف. نمونه ای از حدیث مضطرب المتن

برای روشن شدن مطلب به چند نمونه ای از احادیث مضطرب اشاره می کنیم:(9)
1. اگر خون حیض با خون زخم مشتبه شود، اصحاب در آن اختلاف کرده اند و منشأ اختلاف هم، اضطراب در متن روایت است.
شیخ کلینی رحمه الله در کافی مرفوعاً از ابان نقل کرده است که به امام صادق علیه السلام عرض کردم که برخی از دختران ما در فرجشان دملی یا جراحتی پیدا می شود که خون جاری است و نمی داند آیا از خون حیض است یا خون جراحت.(وظیفه چیست)؟ حضرت علیه السلام فرمود: «مُرْهاً فَلْتَستَلْقِ عَلَی ظَهْرِها ثُمَّ تَرْفَعُ رِجْلَیها ثُمَّ تَسْتَدخِلُ إِصْبَعها الوُسطَی فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ مِنَ الجانِبِ الایْمَنِ-فَهُو مِنَ الحَیْضِ وَ إِنْ خَرَجِ مِنَ الجانِبِ الأیَسَرِ فَهُو مِنَ القَرْحَة؛ (10) امر کن زن را تا بر پشت بخوابد و سپس پاهای خود را بالا ببرد و انگشت میانه را داخل کند، اگر خون از جانب راست بیرون آمد، حیض است و اگر از جانب چپ خارج شد، جراحت است».
شیخ طوسی رحمه الله عین این روایت را نقل کرده، ولی در آخر آن جای جانب چپ و راست تغییر یافته و این گونه آورده است: «فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ مِنَ الجانِبِ الأَیْسَرِ فَهُوَ مِنَ الحیْضِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنَ الجانِبِ الأَیْمَنِ فَهُوَ مِنَ القَرْحَة».(11)
طبق روایت اخیر اگر خون، از جانب چپ خارج شود، «حیض»، و اگر از جانب راست خارج شود، «قرحه» است.
شهید ثانی می نویسد: فتاوای اصحاب نیز به علت اختلاف در متن حدیث، مختلف شده، حتی یک فقیه، فتاوای مختلف داده است؛ (12) با این که اضطراب در متن از عمل به مضمون حدیث مطلقاً منع می کند. قول دیگر، ترجیح وجه دوم و دفع اضطراب است؛ زیرا شیخ در نهایه به مضمون آن عمل کرده است. پس وجه دوم بر وجه اوّل ترجیح دارد و نیز شیخ، اضبط از کلینی و اعرف به وجوه حدیث است. ولی در هر دو وجه نظر است؛ زیرا هر کس آگاه بر احوال شیخ و طریقه های فتوایی اش باشد، آن را می فهمد.(13)
فقیهان در برابر این حدیث، سه گروه شده اند: (14)
الف. عمل بر طبق نسخه ی تهذیب: این فتوای فقیهانی مانند: شیخ صدوق(15) و شیخ طوسی در نهایه(16)، ابن براج،‌(17) ابن ادریس (18) و محقق حلی در معتبر، (19) علامه در مختلف،‌(20) علامه کرکی،‌(21) محقق نراقی، (22) محمدحسن نجفی در جواهرالکلام، (23) و امام خمینی.(24) ب. فقیهانی همچون ابن جنید، محدث بحرانی و علامه مجلسی رحمه الله که نسخه کافی را مقدم داشته اند. (25) ج. طایفه ای چون محقق حلّی، شهید ثانی و سیدمحمد عاملی نیز روایت را مضطرب دانسته اند و به آن عمل نکرده اند. (26)
2. عَنْ سَماعَة قالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الجُنُبِ هَلْ یَقْرَأُ القُرْآنَ قالَ: ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَبْعَ آیاتٍ وَ فِی رِوایةِ زُرْعَةَ عَنْ سَماعَةَ: «سَبْعینَ آیَة».(27) علامه شوشتری درباره ی حدیث مذکور می نویسد: «مضطربُ المتنِ بینَ السّبعِ و السّبعین».(28)
3. برخی دانشمندان در جمع آوری قرآن به دست زید بن ثابت در زمان ابوبکر که در منابع تاریخ قرآن مطرح شده، (29) تردید کرده و اختلاف و اضطراب در متن اخبار مربوط به آن را تأییدی برای آن تردید به حساب آورده اند.(30)
4. اهل سنّت که قائل به نسخ حکم متعه اند با اضطراب روایات زمان تحریم متعه مواجه گشته اند. از این رو، ابن قدامه می گوید: «اختَلَفَ أهْلُ العلمِ فی الجَمعِ بَینَ هذین الخَبرینِ-تحریمِ المُتَعةِ یومَ خبیر و فی فَتح مکة-فقال قوم فی حدیث علی «نهی عن متعة النساء یوم خبیر و عن لحوم الحمر الأهلیة» تقدیم و تأخیر، و تقدیره: انّ النبی صلی الله علیه و آله و سلم نهی عن لحوم الحمر الأهلیة یوم خبیر، و نهی عن متعة النساء و لم یذکر میقات النهی عنها».(31)

ب. عوامل اضطراب

از مهمترین عوامل اضطراب، منع نقل و تدوین حدیث، (32) غفلت و تسامح راوی، تقطیع نادرست و نقل به معنا(33) می باشد. نیز گاهی عدم آشنایی راوی با زبان عربی باعث می گردد که در احادیث نقل شده ی او اضطراب دیده شود؛ مانند روایات عمار ساباطی که به سبب عجمی بودنش مضطرب المتن است. بر همین اساس، فقها به متفردات وی عمل نمی کنند.(34)

ج. پیامدها

اضطراب در حدیث، پیامدها و آثاری را در پی دارد. اکنون به برخی از آن اشاره می شود:
1. وصف اضطراب برای حدیث، موجب ضعف آن است؛ چون حکایت از عدم دقت راوی در ضبط صحیح و کامل متن روایت یا نام راویان دارد. (35) بدیهی است که برخی روایات را اخبار ضعیف تشکیل می دهد. نووی در این باره گوید: ضعیف، آن است که شروط صحت و حُسن در آن نباشد و انواع زیادی دارد: موضوع، مقلوب، شاذ، مُنکَر، مُعَلَّل و مضطرب از این نوعند. (36)
علامه طباطبایی می نویسد: روایات در داستان یوسف بسیار زیاد است، و ما از آنها به مقداری بسنده نمودیم که به آیات کریمه قرآن ارتباط داشت و با اینکه بیشتر آنها یا سندش ضعیف و یا متنش دچار تشویش و اضطراب است.(37)
2. تعارض؛ برای نمونه در روایتی آورده اند: «رُوِیَ فی الجارِیَةَ تَمُوتُ مَعَ الرَّجُلِ فَقالَ إِذا کانَتْ بِنْتَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنینَ أوْ سِتٍّ دُفِنَت وَ لَمْ تُغَسَّلْ».(38) محقق حلّی رحمه الله در معتبر می نویسد: «الروایةُ مُرسَلَةٌ وَ مَتنُها مُضطربٌ فلا عِبرَةَ بها».(39) شهید اول هم در کتاب الذکری می نویسد: این حدیث از نظر محتوا و سند اضطراب دارد. (40) سید ابن طاووس رحمه الله نیز می گوید: «ما فی التهذیبِ من لفظةِ (أَقَلَّ) وهمٌ». (41)
این در حالی است که در نقل دیگری آمده است: «الجاریَةِ تَمُوتُ مَعَ الرِّجالِ فِی السَّفَرِ قالَ إِذا کانَتِ ابْنَةَ اکْثَرَ مِنْ خَمْسِ سِنینَ أوْ سِتٍّ دُفِنَتْ وَ لَمْ تُغَسَّلْ وَ إذا کانَت‌ ابْنَةَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنینَ غُسِّلَت؛ (42) در مورد دختری که در سفر همراه مردان فوت کند، امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کودکی باشد که بیش از پنج یا شش سال داشته باشد همان طور که هست دفن می شود و غسل نمی خواهد و اگر طفلی باشد که کمتر از پنج سال داشته باشد، غسل داده می شود».
در این مقام هرگاه دو حدیث با یکدیگر تعارض نمایند و متن یکی از اضطراب و دوگانگی، سالم باشد و راوی تنها با یک لفظ، نقل نموده باشد، ولی در حدیث دیگر، اضطراب و اختلاف در متن و معنای آن دیده شود، حدیث بدون اضطراب بر حدیث مضطرب مقدم می گردد.(43)
شیخ طوسی درباره ی روایتی می نویسد:
وَ هَذا الخَبَرُ أَیْضاً نَظیرُ ما تَقَدَّمَ فِی أنَّهُ لا یَصحُّ الاحْتجاجُ بِه لِمِثْلِ ما قَدَّمناهُ مِنْ ... وَ أیضاً فَإنَّهُ مُخْتَلِفُ الألفاظِ و المَعانِی و الْحَدیثُ واحدٌ».(44) «فَأَوَّلُ ما فی هَذاالخَبَرِ أنَّهُ واحِدٌ وَمَعَ ذلِکَ تَخْتَلِفُ الْفاظُهُ والرّاوی واحِدٌ.(45)
نیز آورده است:
فَلا تَنافِیَ بَینْ هذه الأخبار و بَیْنَ الأخبارِ الأوَّلَة الَّتی قَدَّمْناها لِانَّ لَنا فِی الکلامِ عَلَی هِذِهِ الأخْبارِ طُرُقاً فَأحَدُها أنَّ هِذِهِ الأخبارَ أخبارُ آحادٍ مُخْتَلِفَةُ الألْفاظِ مُتضادُّةُ المَعانِی لا یُمْکِنُ العَمَلُ عَلَی جمیعِها لِتَضادِّها و لا عَلَی بَعْضِها لِأنَّهُ لَیْسَ بَعْضُها بِالْعَمَلِ عَلَیْهِ أوْلی مِنْ بَعضٍ و الأخبارُ المُتَقدِّمَةُ مُجْمَعٌ عَلَی مُتضَمَّنِها.(46)
3. اضطراب با ایجاد اجمال و ابهام در حدیث فهم آن را مشکل می کند. (47) از این رو، محدثان در مقام شرح و تفسیر حدیث، اضطراب متن را نشان می دهند و با ارائه نسخه های گوناگون به تصحیح متن حدیث می پردازند.(48)
برخی محقّقان آورده اند: در نسق این حدیث (49) اضطرابی است؛ زیرا اول حدیث از امام چهارم است و از «فقال له رجل» کلام به امام باقر علیه السلام منتقل شده است علامه مجلسی برای رفع این اضطراب گوید: «بعضی گفته اند: «فقال له رجل» کلام زیاد بن سوقه (راوی از حکم) است و ضمیر «له» راجع به حکم است و این روایت بعد از وفات امام چهارم در محضر امام باقر علیه السلام مطرح شده و امام باقر علیه السلام دنبال آن را گرفته است؛ ولی این توجیه زور ‍[و نادرست] است و آنچه برای من ظاهر شد، این است که مصنف یا نسّاخ از راه اشتباه دنباله ی حدیثی را به حدیث دیگری چسبانیده اند و سپس چند حدیث نقل کرده است».(50)

د. اضطراب متنی و حجیت روایات

آیا وجود اضطراب در متن روایت، مانع اعتبار و تمسک بدان است یا خیر؟(51) برخی به طور کلی به روایت مضطرب عمل نمی کنند.(52) برخی نیز بر این باورند که میان دو روایت مضطرب باید به سراغ مرجحات رفت و حدیث دارای مرجِّح را مقدم داشت.(53) از باب نمونه برخی در مقام اختلاف دو نسخه و برتری دادن نسخه ای بر نسخه دیگر، شیوایی و بلاغت متن را در نظر می گیرند؛ زیرا معصوم علیه السلام شیوا و رسا سخن می گوید.(54) اما برخی اضبط بودن راوی را مرجِّح تقدیم نقلی بر نقل دیگر دانسته اند.(55)
محقق نراقی رحمه الله معتقد است که اضطراب در تمام بخشهای روایت، روایت را از حجیّت می اندازد، (56) نه در پاره ای از آن: «و امّا اضطرابُ بعضِ أجزاءِ الحدیثِ او اجمالِه فهو غیرُ نافٍ لحجیّته ما لا اجمالَ فیه و لا اضطرابَ، کما هو المُصرَّح به فی کلامٍ الاصحابِ».(57)
مرحوم بروجردی، گرچه به اضطراب در روایات توجه داشته و روایتهایی را که متن مضطرب و نااستواری دارند، شناسایی می کند؛ (58)وجود اضطراب در متن روایت را موجب دست شستن کامل از روایت نمی داند؛ چون احتمال راه یافتن اضطراب در متن از سوی راویان غیرماهر در زبان و ادبیات عرب، بعید نیست، به ویژه که نقل به معنا مرسوم بود. بنابراین، در این قبیل روایتها باید به اصل حکم مورد اشاره در روایت پرداخت.(59)
شایان توجه است اختلاف روایات در توضیح یک آیه، در مقام جری و تطبیق مخلّ معنا و منشأ اضطراب نیست و نه تنها دلیل اضطراب روایت و موجب ضعف آن تلقی نمی شود، بلکه خود مؤیّدی است بر این که موارد مذکور مصداقی از آیه هستند که می توانند گوناگون باشند.

هـ. اختلاف نسخه ها

عالمان درباره ی چگونگی برخورد با اختلاف میان دو نسخه ای از حدیث، چند و چون دارند. برخی مثل فقیه همدانی اختلاف دو نسخه را از باب اشتباه حجت با لاحجت دانسته اند که باید قراین به شناسایی حجّت پرداخت، و برخی بر این باورند که اختلاف دو نسخه یا به نحو تکاذبی است یا خیر. اگر تکاذبی میان آن دو نباشد، ربطی به باب تعارض ندارد و هر دو نسخه در قدر مشترک حجّت است. اگر اختلاف به نحو تکاذب و تنافی واقعی باشد، برخی قائل به تعارض و تساقط شده و اخبار علاجیه را شامل دو حدیث صادر از معصوم علیه السلام می دانند نه دو نسخه از یک حدیث، و برخی خلاف این قول، بنابر اخبار علاجیه به سراغ مرجحات باب تعارض رفته (60) و ذوالمرجِّح را مقدم داشته اند.(61)
از سوی دیگر اختلاف نسخه حدیث، بر دو گونه است: گاهی حدیثی در یک کتاب روایی به دو یا چند نسخه ضبط شده است(62) که این تعدد نسخه، موجب تعدد حدیث نمی شود و درنتیجه روایات تخییر در مقام تعارض، شامل صورت اختلاف نسخه نمی شود(63) و گاهی یک روایت که در دو کتاب روایی نقل شده، اختلاف نسخه دارند. حال این دو نسخه، یک روایت به شمار می آیند، یا دو روایت، گفتگوست.
نراقی بر این باور است که چه بسا اختلاف در یک کتاب، سبب اضطراب و ضعف حدیث شود؛ وی اگر در دو کتاب باشد، به طور قطع، دو روایت به شمار می آید. وی در پاسخ به محقق اردبیلی رحمه الله آنجا که تعدد نسخه های روایتی را موجب اضطراب آن دانسته و بدان اشکال نموده است، می گوید: «وفیه: أنّ الاختلافَ انما یُوهِن اذا کان فی النسخ من الکتابِ الواحد، امّا من الکتبِ المتعدّدة فلا، لأن الاصلَ فیه تعددُ الروایةِ دونَ نسخِ الروایةِ الواحدةِ».(64)
در مباحث پیشین گذشت که نویسنده ی حدائق نسبت به تهذیب شیخ طوسی می نویسد: کمتر حدیثی از تهذیب پیدا می شود که از اختلال و اضطراب در سند یا متن خالی باشد.(65) برای روشن شدن مطلب باید منشأ سخن وی را که همان موارد اختلال در تهذیب است، بررسی کرد. گونه های اختلاف و اختلال در تهذیب عبارتند از:
الف. اختلاف میان منقول شیخ با منابع موجود، مانند کافی
ب. اختلاف یک روایت منقول از دو منبعی که در اختیار ما نیست؛ مثلاً شیخ روایتی را از کتاب ابن فضال به صورتی نقل نموده که با نقل همان روایت از کتاب محمد بن احمد بن یحیی فرق دارد.
ج. گاهی شیخ روایتی را از یک منبع و یک راوی، مانند حسین بن سعید اهوازی به دوگونه متفاوت نقل می کند.
قسم اول سبب انتساب اشتباه به شیخ نمی شود؛ چه اینکه معلوم نیست، نسخه موجود در اختیار ما همان نسخه منقول تهذیب باشد. چه بسا این دو نسخه با هم متفاوت بوده اند، همان گونه که گاهی صدوق رحمه الله از کافی روایتی را نقل می کند که با نسخه ی موجود نزد ما فرق دارد (66) و کسی هم به او نسبت اشتباه نداده است؛ مثلاً در کافی روایتی به طور مرفوع آمده در حالی که همین روایت را صدوق از کافی مسنداً نقل کرده است.
قسم دوم نیز نسبت اشتباه به شیخ را برنمی تابد؛ زیرا به احتمال قوی تفاوت، ناشی از نسخه های کتاب باشد. اما در قسمت سوم احتمال انتساب اشتباه قوّت می یابد؛ چه اینکه شیخ در اول مشیخه می گوید: روایتها را از اصل یا کتاب فردی که در سند به او ابتدا کرده ام، نقل می نمایم.(67)

پی نوشت ها :

1. محمدمرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج1، ص 348، ذیل واژه؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص 107، ذیل واژه.
2. حسن صدر، نهایة الدرایة، ص 224؛ عبدالله مامقانی، مقباس الهدایه، ج1، ص 390؛ زین الدین عاملی، الرعایة فی علم الدرایه، ص 147؛ حسین عاملی، وصول الأخیار، ص 112.
3. برخی در تعریف اضطراب آورده اند: «هو مااختلف فیه النسخ، أو الکتب سنداً، أو متناً او معاً». محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی، لب اللباب، میراث حدیث شیعه، دفتر دوم، ص 456؛ و نیز گفته شده است: «هو مااختلف فی متنه أو سنده، و وقع الاختلاف من رواة متعددین أو واحد، أو من المؤلفین أو الکتاب کذلک بحیث یشتبه الواقع منه». علی کنی، توضیح المقال، ص 282؛ عبدالله مامقانی، مقباس الهدایه، ج1، ص 386؛ حسن صدر، نهایة الدرایة، ص 224.
4. عبدالله مامقانی، مقباس الهدایه، ج1، ص 390؛ علی کنی، توضیح المقال فی علم الرجال، ص 282؛ جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص 141؛ محمدرضا جدیدی نژاد، معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، ص 25؛ زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، الرعایة فی علم الدرایه، صص 146-149؛ حسین بن عبدالصمد عاملی، صول الاخیار، ص 112؛ محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویه، صص 191-192 الراشحة السابعة والثلاثون.
5. محمدباقر بن محمدمیرداماد، الرواشح السماویه، ص 275.
6. محمود ابوریه، اضواء علی السنّة المحمدیه، ص 300.
7. یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج3، ص 156: «و فیه أنه لا یخفی عی من راجع التهذیب و تدبر أخباره ما وقع للشیخ رحمه الله من التحریف و التصحیف فی الأخبار سندا و متنا و قلما یخلو حدیث من أحادیثه من علة فی سند أو متن». و در جای دیگری می نویسد: «ما وقع له من التحریف و التصحیف مما لا یعدّ و لا یحصی». همو، الحدائق الناضره، ج7، ص 76؛ و ص 120؛ ج4، ص 209؛ محمد بن محمد ابراهیم کلباسی، الرسائل الرجالیه، ج4، ص 196؛ یوسف بحرانی، لؤلؤة البحرین صص 65 و 296.
8. ابوالقاسم خویی، کتاب الحج، ج4، ص 254.
9. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج2، ص 66، ب 33. حدیث مضطرب در هشت مورد دیگر در استبصار تعبیر به مختلف الالفاظ شده است: ج1، ص 153،ب 91 و ص 164، ب 97 و ص 251، ب 147؛ ج2، ص 24، ب 10 و ص 69، ب 33 و ص 305، ب 210؛ ج3، ص 220، ب 136 و ص 314، ب 182؛ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج6، ص 74: (و لا یخلو من اضطراب و تناقض)؛ محسن حکیم، مستمسک العروة، ج5، ص 470؛ حسن صدر، نهایة الدرایه، ص 230.
10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص 95.
11. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 385؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 308، ح 2210.
12. شهید اوّل در البیان وجه اوّل و در ذکری و دروس وجه دوم را فتوا داده است. محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، البیان، ص 57؛ الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج1، ص 97؛ همو، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج1، ص 229؛ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج3، ص 156؛ محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج1، ص 317.
13. زین الدین جبعی عاملی، الرعایة فی علم الدرایه، صص 147-149؛ همو، روض الجنان، ص 61.
14. شیخ حر عاملی می نویسد: «أُقولُ رِوایَةُ الشَّیخِ أَثْبَتُ لمُوافَقَتِها لِما ذَگَرَهُ المُفیدُ و الصَّدُوقُ وَ المُحَقِّقُ والْعَلامَةُ وَ غَیْرُهُمْ وَ قالَ المُحَقِّقُ لَعَلَّ روایةِ الکُلِیْنِیِّ سَهْوٌ مِنَ النّاسِخِ اَنْتَهِی وَ قَدْ نُقِل أنَّ رِوایةَ الشَّیخِ وُجِدَت فِی بَعْضِ النّسَخِ القَدیمَةِ مُوافِقَةً لِروایَة الکُلِینِیِّ وَ لا یَبْعُدُ صحَّةُ الرَّوایَتَیْنِ وَ تَعَدُّدهُمَا وَ تَکُونُ إحداهما تَقیَّةً أَوْلَهَا تأویل آخرُ و رِوایةُ الشَّیخَ أشْهَرُ فَهِی مُرَجَحَةٌ واللهُ أعْلَمُ». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 308، ج 2210.
15. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 97؛ همو، المقنع، ص 52.
16. محمد بن حسن طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 24.
17. ابن برّاج، المهذّب، ج1، ص 35.
18. محمد بن ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج1، ص 146.
19. جعفر بن حسن حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج1، ص 198.
20. حسن بن یوسف حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، ج1، ص 356؛ قطب الدین محمد بن حسین کیدری بیهقی، إصباح الشیعة بمصباح الشریعه، ص 35.
21. علی بن حسین کرکی، جامع المقاصد، ج1، ص 283.
22. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج2، ص 387.
23. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج3، ص 144.
24. روح الله خمینی، الطهارة، ج1، ص 28.
25. یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج3، ص 157؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج13، ص 235؛ همو، ملاذ الاخیار، ج12، ص 122.
26. جعفر بن حسن حلی، المعتبر، ج1، ص 199؛ زین الدین جبعی عاملی، روض الجنان، ص 61؛ محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج1، ص 318.
27. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 128، ب 6، ح 41 و 42.
28. محمدتقی شوشتری، النجعة فی شرح اللمعة، ج1، صص 218 و 261؛ نیز برای نمونه های بیشتر ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الإسلام، ج32، ص 317، الفصل السادس فی عدد الإماء و الاستبراء؛ حسن بن علی عمانی، حیاة ابن أبی عقیل و فقهه، ص 487؛ محمدباقر سبزواری، ذخیرة المعاد فی شرح الإرشاد، ج1، ص 82؛ محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج1، ص 257؛ حسین طباطبائی بروجردی، نهایة التقریر، ج2، ص 289 و ج3، ص 293؛ مرتضی انصاری، المکاسب، ج1، ص 66.
29. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج2، ص 57، النوع الثامن عشر.
30. ر. ک: ابوالقاسم خویی، البیان، ص 240 به بعد.
31. عبدالله بن قدامه، المغنی، ج7، ص 572؛ عبدالرحمن بن قدامه، الشرح الکبیر، ج7، ص 537؛ جعفر سبحانی، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ص 534، الرابع: اضطراب کلماتهم فی زمان التحریم.
32. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج1، ص 656؛ محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ص 97.
33. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 96. وی می نویسد: «و التشویش الذی یُتراءی فی الروایاتِ تَطَرَّقَ إلیها مِنْ جِهَةِ النقلِ بالمعنی»؛ این تشویش [و اضطرابی] که در روایات دیده می شود از راه نقل به معنا در آن راه یافته است.
34. محمدباقر صدر، بحوث فی الاصول، ج7، ص 33؛ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص 319.
35. محمدرضا مامقانی، مستدرک مقباس الهدایه، ج5، ص 403.
36. عبدالمهدی جلالی، سیری در کتاب «الاخبار الدخیله»(2)، مجله علوم حدیث، ش 5، ص 161.
37. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج11، ص 254: «والروایات فی قصته علیه السلام کثیرة اقتصرنا منها بما فیها مساس بالآیات الکریمة علی أن أکثرها لا یخلو من تشوش فی المتن و ضعف فی السند»؛ نیز: ج8، ص 363.
38. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 341، ب 13؛ محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 521، ب 21، ح 167.
39. جعفر بن حسن حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج 1، ص 324؛ محمد بن مکی عاملی(شهید اول)، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج1، ص 307؛ محمد بن علی موسوی عاملی، مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، ج3، ص 68.
40. محمد بن مکی عاملی(شهید اول)، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج1، ص 307.
41. همان.
42. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 155، التکفین و آدابه؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص 305، ب 8.
43. محمد بن حسن طوسی، العدّة فی اصول الفقه، ج1، ص 152.
44. محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج2، ص 69، ب 33.
45. همان، ج1، ص 164، ب 97، ج1، ص 318، ب 175؛ ج4، ص 142، ب 88.
46. همان، ج1، ص 153، ب 91؛ نیز ر.ک: ج1، ص 251، ب 147؛ ج3، ص 314، ب 182.
47. آقا ضیاء عراقی، نهایة الأفکار، ج1،ص 52.
48. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج20، ص 238؛ و ج21، ص 52؛ ج23، ص 46؛ ج25، ص 280؛ ج86، ص 121، ح3.
49. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 270، ح2، بأن الأئمة علیهم السلام، محدّثون مفهمون.
50. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه ی محمدباقر کمره ای، ج2، ص 818.
51. مصطفی خمینی، تحریرات فی الأصول، ج8، ص 255.
52. «أن الاضطراب فی المتن یمنع من العمل بمضمون الحدیث مطلقا». محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویه، ص 275؛ جعفر بن حسن حلی، المعتبر، ج1، ص 199؛ محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج1، ص 318.
53. محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویه، ص 275؛ زین الدین عاملی، الرعایة فی علم الدرایه، صص 147-149؛ همو، روض الجنان، ص 61.
54. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج16، ص 114.
55. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج6، ص 450.
56. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج6، ص 56.
57. همان، ج4، ص 260.
58. برای نمونه آیت الله بروجردی در موارد ذیل به اضطراب متن روایت، اشاره کرده است: حسین بروجردی، نهایة التقریر، ج1، صص 422 و 425؛ ج2، صص 71، 289، 472 و 523.
59. همان، ج2، ص 295؛ محمد علی سلطانی، فقه الحدیث در نگاه آیت الله بروجردی رحمه الله، مجله علوم حدیث، ش 17، ص 42.
60. بنابراین دیدگاه، نسخه ای را که کافی روایت می کند، به خاطر اضبط بودن، مقدم بر تهذیب و فقیه است و یا نسخه فقیه، مقدم بر تهذیب است. و یا نسخه برابر با شهرت، مقدم داشته می شود. ر.ک: احمد نراقی، مستند الشیعه، ج1، ص 212؛ ج16، ص 246؛ محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویه، ص 275.
61. محمدسعید حکیم، المحکم فی أصول الفقه، ج6، ص 264.
62. ر.ک: رفیع الدین محمد بن حیدر نائینی، الحاشیة علی أصول الکافی، ص 658، تحقیق محمدحسین درایتی، فهرس اختلاف النسخ.
63. محمدحسین غروی نائینی، فوائد الأصول، ج4، ص 766؛ حسن موسوی بجنوردی، منتهی الأصول، ج2، ص 596. برخی در اختلاف نسخه ای که موجب اختلاف در مضمون شود، احکام تعارض را جاری می دانند. ر.ک: محمد سعید حکیم، المحکم فی أصول الفقه، ج3، ص 169، و ج6، ص 264.
64. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج17، ص 232.
65. یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج3، ص 156: «و فیه أنه لا یخفی علی من راجع التهذیب و تدبر أخباره ما وقع للشیخ رحمه الله من التحریف و التصحیف فی الأخبار سنداً و متناً و قلماً یخلو حدیث من أحادیثه من علة فی سند أو متن». و در جای دیگری می نویسد: «ما وقع له من التحریف و التصحیف مما لا یعد و لا یحصی». همان، ج7، صص 76 و 120؛ ج4، ص 209؛ محمدبن محمد ابراهیم کلباسی، الرسائل الرجالیه، ج4، ص 196؛ یوسف بحرانی، لؤلؤة البحرین، صص 65 و 296.
66. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج10، ص 359، ب 67: قُلْتُ: «مَتْنُ الخَبَرِ هَکذا فِی نُسخَتِی مِنْ کامِلِ الزِّیارَةِ و هُوَ مُطابِقٌ لما فی الکافِی سَنداً مِنَ الحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ إلی آخرِهِ وَ مَتْناً وَ لِما فی التَّهْذیبِ وَ لکنَّ الصَّدُوقَ رَواهُ فی العُیُونِ بِهذا السَّند و فِی مَتْنِه اختلافٌ فی مواضع عدیدةٍ غَیْرُ مُضرٍّ بالمَقْصُود... فاللّازِمُ عَلی جامع شتاتِ الرِّوایاتِ الإشارَةُ إلی هذا الاختلافِ فی مَحَلِّه والعَجَبُ مِنَ الشَّیْخَیْنِ الجَلیلَینِ المُحَدّثَیْنِ الکامِلَیْنِ شَیْخِنا المَجْلِسِیِّ وَ الْحُرِّ رَحِمَهُما اللهُ وَ ما صَنَعا فیِ هذاالمَقام.»
67. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، المشیخه، ص 4: «اقتصرنا من ایراد الخبر علی الابتداء بذکر المصنف الذی أخذنا الخبر من کتابه أو صاحب الأصل الذی أخذنا الحدیث من أصله»؛ همو، الاستبصار، ج1، ص 305: «عَوّلْتُ علی الابتداء بذکر الراوی الذی اخذت الحدیث من کتابه أو أصله».

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط