ساده انگاری در فهم حدیث

ساده انگاری یکی از آفات حدیث پژوه است. نقطه ی مقابل آن، تفقه و تعقل در حدیث است که سفارش اکید معصومان علیهم السلام را به همراه دارد. حدیث پژوه در هنگام بررسی حدیث باید بداند که گویندگان حدیث، انسانهایی حکیم، دوراندیش،
شنبه، 9 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساده انگاری در فهم حدیث
 ساده انگاری در فهم حدیث

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

 


ساده انگاری یکی از آفات حدیث پژوه است. نقطه ی مقابل آن، تفقه و تعقل در حدیث است که سفارش اکید معصومان علیهم السلام را به همراه دارد. حدیث پژوه در هنگام بررسی حدیث باید بداند که گویندگان حدیث، انسانهایی حکیم، دوراندیش، انسان شناس و آگاه به پیدا و پنهان هستی بوده اند. همچنین بداند که مخاطب آنان، همه ی انسانها در تمامی اعصارند و در میان اینان، فرزانگان، نابغه ها و... خواهند بود و نیز بداند گاه آنان معانی بلند معنوی و حقایق هستی را که لزوماً با درک ما یکسان نیست، در قالب واژگانی نزدیک به معنای مقصود خود بیان داشته اند. بر این اساس ائمه علیهم السلام همواره از کسانی که بدون اطلاع از همه ی آموزه های دینی و چگونگی بررسی آنها به تفسیر، فقاهت یا قضاوت می پردازند، به شدت نکوهش کرده و آنان را از این کار برحذر داشته اند. (1)

اسلام هرگز به شکل و صورت ظاهری زندگی بسنده نکرده است، بلکه توجه اصلی آن به روح و معنا و راهی است که بشر را به آن اهداف و معانی می رساند. شهید مطهری می گوید: «در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهر را نمی توان یافت که جنبه ی تقدس داشته باشد و مسلمانان وظیفه داشته باشند که آن شکل و ظاهر را حفظ کنند». (2)
انسانها برای تأمین نیازهای خود به وسایلی نیازمندند که با تغییر اوضاع و شرایط، تغییر می کنند و از نظر دین مانعی ندارد که بشر از وسایلی جدید برای رسیدن به اهداف و تأمین نیازهای خود بهره بگیرد؛ برای نمونه، یکی از اهداف اسلام، نیرومندی مسلمانان در برابر دشمنان اسلام است. وسایل و شکل نیرومندی در زمانهای مختلف متفاوت است: در زمانی نیرومندی با تیراندازی و اسب سواری و... است و در زمان دیگر، مهارت در استفاده از سلاحهای پیشرفته است. بنابراین اینها به عنوان مصادیق و ابزارهای نیرومندی مطرح شده است و اسلام در این باره جمود ندارد.
بررسی تاریخ تفکر اسلامی نشان می دهد که میان نقل گرایان و عقل گرایان وفاق و همگرایی وجود نداشته است و همواره نسبت به یکدیگر بدگمان بوده اند. نقل گرایان، عقل گرایان را به حاکم ساختن عقل ناقص بشری بر مکتب عاری از کاستی و خطا، و کرنش بی چون و چرا در مقابل فلسفه وارداتی یونان محکوم می سازند و عقل گرایان، نقل گرایان را به قشری نگری و تعطیل ساختن عقل و اندیشه در تعامل با وحی متهم می کنند. (3)
نقل گرایان به گروهی از حدیث پژوهان اطلاق می شود که بیش از هر چیز به نقل روایت و معنای ظاهر الفاظ حدیث اهمیت می دهند. شیخ مفید (413 ق) از این گروه با عناوینی مانند: «اهل النقل»، (4) «اصحاب النقل»، (5) «نَقَلَة الاخبار»، (6) «نَقَلَة الآثار» (7) و «المتعلّقین بظاهر الروایات» (8) یاد می کند.
وی در کتاب تصحیح الاعتقاد درباره ی این گروه می گوید: «لکن اصحابَنا المتعلقین بالأخبار، اصحابُ سلامة و بعد ذهن و قلة فتنة، یمرّون علی وجوههم فیما سمعوه من الأحادیث و لاینظرون فی سندها و لایفرّقون بین حقها و باطلها و لایَفهَمُون ما یدخُل علیهم فی اثباتِها و لایحصُلون معنی ما یطلقونه منها؛ (9) اما آن دسته از اصحاب ما که وابسته به اخبارند، افرادی سلیم النفس، ساده اندیش و ساده انگارند. احادیثی را که می شنوند، با تمام وجود می پذیرند (بدون دقت از کنار آن می گذرند)، تأملی در سند ندارند، حق و باطل آن را تمیز نمی دهند، متوجه پیامدهای پذیرش حدیث نیستند و معانی غیر ظاهری آن را درنمی یابند». جان سخن شیخ مفید آن است که تحمل حدیث و علم به اسناد، ملازمه ای با درک معانی عمیق آن ندارد و بسا محدث که به بطون آن نرسد و معنا و مقصود امام را نفهمد. نقل حدیث با فهم آن و درایت با روایت، دو امر جداست که گاه ممکن است از عهده ی یکی برنیاید، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه ای که در مسجد خیف خوانده، فرمود: «نَضَّرَ الله عَبْداً سَمعَ مَقالَتِی فَوَعاها ثُمَّ بَلَّغَها مَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إِلَی مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه؛ (10) شاداب و خرم باد چهره ی آن کس که سخن مرا می شنود و به دیگران می رسانند، اما خود از معنای سخن بی خبرند. بسیارند مردمی که سخن را شنیده و فهمیده اند اما به داناتر از خود می رسانند».
امام صادق علیه السلام می فرماید: «حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِیثٍ تَرْوِیهِ وَ لایَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ مَعارِیضَ کَلامِنا وَ إنَّ الکَلِمَةِ مِنْ کَلامِنا لَتَنْصَرِفُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَنا مِنْ جَمِیعِها المَخْرَج». (11)
نیز امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اعْقِلُوا الخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقَلَ رِعایَةٍ لاعَقْلَ رِوایَةٍ، فَإِنَّ رُواةَ العِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعاتَهُ قَلِیلٌ؛ (12) چون خبری را بشنوید، در آن با خرد ژرفنگر تعقل کنید، نه با خرد گزارشگر، که گزارشگران دانش فراوانند و ژرفنگران در آن اندک». (13) کلام معصوم علیه السلام همانند کلام خدا بطون متعددی دارد و فهم آن برای همه یکسان نیست و هر کس به اندازه ی ظرف وجودی خود از آن دریای بی کران بهره می برد.
علی علیه السلام درباره ی خاندان گرامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که شاگردان واقعی و شایسته مکتب اسلام بودند، فرموده است: «عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعایَةٍ وَ رِعایَةٍ لا عَقْلَ سَماعٍ وَ رِوایَةٍ وَ إِنَّ رُواةَ العِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعاتَهُ قَلِیل؛ (14) اینان حقایق علمی اسلام را با نیروی فکر و تدبّر فهمیدند و برای عمل کردن و به کار بستن فرا گرفتند، نه آنکه فقط به شنیدن علوم اسلامی بسنده کنند و سپس شنیده ها و محفوظات خویش را برای دیگران باز گویند. گویندگان مطالب علمی بسیارند، ولی کسانی که حقایق علمی را به درستی درک کرده باشند و به کار بندند، کم و معدودند».
تدبّر و تعقّل در فهم حدیث، آن است که با در نظر داشتن ساخت و بافت روایت، با آن از سَرِ سادگی برخورد نشود. شیخ مفید رحمه الله در کتاب تصحیح الاعتقاد که شرح رساله ی اعتقادات صدوق است، به شدت رویکرد حدیثی وی را نقد می کند. او در بحث «مشیت و اراده» پس از ذکر نظر صدوق رحمه الله و انتقاد و پاسخگویی از آن چنین می گوید: «و السببُ فی ذلکَ انه عَمِلَ علی ظواهرِ الاحادیثِ المختلفةِ و لم یکن ممن یری النظرَ فیُمیّز بینَ الحقِ منها و الباطلِ و یَعمَلُ علی ما یُوجِب الحجةَ و من عَوّل فی مذهبِه علی الاقاویلِ المختلفةِ و تقلیدِ الرّواةِ کانت حالُه فی الضعف ما وصفناه؛ علت اعتقاد صدوق در مورد مشیت الهی، این است که وی به ظواهر احادیث مختلف عمل می کند و حق و باطل احادیث را تفکیک نمی کند تا طبق احادیثی که حجت هستند، عمل کند. کسی که در اظهارنظر به تقلید از روات می پردازد، دچار چنین ضعفی می شود».
شایان یادآوری است که از زمان شیخ مفید رحمه الله بود که «عقل» جایگاه خاص خود را در فقه شیعه پیدا کرد. (15)
سطحی نگری در تفسیر روایات بیش از هر چیز در احادیث اعتقادی (مانند احادیث طینت، جبر و اختیار، لوح و قلم) بروز می یابد.

پی نوشت ها :

1. ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 106، ب 9: باب وجوب الجمع بین الاحادیث المختلفه؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 302، ب 9: باب وجوب الجمع بین الأحادیث المختلفة و کیفیة العمل بها؛ ر. ک: علی نصیری، آشنایی با علوم حدیث، ص 236؛ مهدی مهریزی، امام خمینی و فقه الحدیث، مجله علوم حدیث ش 14، ص 16؛ عبدالهادی مسعودی، روش فهم حدیث، ص 245.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 191.
3. علی نصیری، علامه مجلسی و نقد دیدگاههای فلسفی، مجله علوم حدیث، ش 26، ص 71، زمستان 1381.
4. محمد بن محمد عکبری (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص 64.
5. همان، ص 70.
6. همان، ص 94.
7. همان، ص 76.
8. همان، ص 65.
9. محمد بن محمد عکبری (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الإمامیة، از مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 5، تحقیق حسین درگاهی، ص 88؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 58، ص 81.
10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 403؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق، الأمالی، ص 350، المجلس السادس و الخمسون؛ احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 152؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 164، ب 21؛ ج 27، ص 69، ب 3؛ ج 36547، ب 11.
11. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 2؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 184. «حدیثی را به خوبی بفهمی و عمق علمی آن را به درستی درک کنی، بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی. کسی از شما پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام به مقام فقاهت نائل نمی شود مگر آنکه سخنان چند پهلو و تقیه آمیز ما را بشناسد (به ابعاد مختلف احادیث متوجه باشد و به خوبی دیدگاههای ائمه علیهم السلام را درک کند). محققاً سخنی از سخنان ما به هفتاد معنا باز می گردد و از همه ی آنها برای ما مخرج و جای بیرون آمدن است (در بیان آن معانی بازنمی مانیم و برای همه ی آنها پاسخ داریم)».
12. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 161، ب 21؛ سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه ی جعفر شهیدی، ص 376، ح 98: «چون حدیثی را شنیدید آن را فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید که راویان علم بسیارند و به کاربندان آن اندک در شمار»؛ نیز ر. ک: فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 4.
13. محمدرضا حکیمی و همکاران، الحیاة، ترجمه ی احمد آرام، ج 1، ص 81.
14. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 26، ص 266، ب 5: جوامع مناقبهم و فضائلهم علیهم السلام؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص 358، خ 239: و من خطبة له علیه السلام یذکر فیها آل محمد علیه السلام؛ عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 116.
15. ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، ص 244؛ نمونه دیگر پذیرش سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم و روایات عددیه از سوی شیخ صدوق رحمه الله است.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.