عرضه ی حدیث بر قرآن

اصلِ قرآن محوری در مطالعات دینی حدیثی ضرورتی انکارناپذیر است زیرا قرآن کتاب خدا، نخستین منبع دین شناسی است که نه تنها تحریف و دسیسه ای در آن راه نیافته، بلکه معیار تشخیص دسیسه هایی است که بدخواهان می خواهند به
شنبه، 9 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرضه ی حدیث بر قرآن
 عرضه ی حدیث بر قرآن

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

اصلِ قرآن محوری در مطالعات دینی حدیثی ضرورتی انکارناپذیر است زیرا قرآن کتاب خدا، نخستین منبع دین شناسی است که نه تنها تحریف و دسیسه ای در آن راه نیافته، بلکه معیار تشخیص دسیسه هایی است که بدخواهان می خواهند به بخشهای دیگر دین وارد کنند. قرآن معجزه ی جاویدان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مهمترین دلیل حجیت سنت است. قرآن وحی آسمانی، سند متواتر، جاوید و موثّق اسلام است. اما متأسفانه احادیث چونان دومین منبع پس از قرآن دچار آسیبها و آفاتی شده که شناسایی، ارزیابی و درک صحیح حدیث در پرتو عرضه ی آن بر تمام قرآن میسر می گردد.
همان گونه که از نصوص دینی به ویژه روایات متعدد معصومان علیهم السلام استفاده می شود، قرآن مهمترین ملاک ارزیابی احادیث خواهد بود. بنابراین اگر حدیثی با قرآن موافق باشد، پذیرفته می شود و اگر با آن مخالف باشد از درجه ی اعتبار ساقط است. (1)
شایان یادآوری است که احادیثی که سفارش به عرضه ی حدیث بر قرآن می نمایند، اخبار عرض نامیده می شود (2) در ادامه نمونه هایی را می آوریم.
1. امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در منی خطبه ای ایراد کرد و فرمود: «أَیُّها النّاسُ ما جاءَکُمْ عَنِّی یُوافِقُ کِتابَ الله فَأَنا قُلْتُهُ وَ ما جاءَکُمْ یُخالِفُ کِتابَ الله فَلَمْ أَقُلْهُ؛ (3) ای مردم! آنچه از من به شما برسد و موافق با قرآن باشد، گفته ی من است و آنچه مخالف با قرآن باشد، آن را نگفته ام».
2. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «ستکون عنّی رواةٌ یَروُونَ الحدیثَ فأعرِضوه علی القرآن، فإن وافق القرآن فخذوه و إلّا فدعوه؛ (4) پس از من، راویانی خواهند بود که حدیث مرا نقل می کنند. هرگاه حدیث من به شما رسید، آن را بر قرآن عرضه نمایید؛ چنانکه بین آن و قرآن همخوانی یافتید، به آن عمل کنید. در غیر این صورت، حدیث را رها کنید».
3. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما مِنْ شَیْءٍ إِلّا وَفِیهِ کِتابٌ أَوْ سُنَّةٌ». (5)
4. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حجة الوداع فرمود: «قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الکَذّابَةٌ وَسَتَکْثُرُ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مَتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ فَإِذا أَتاکُمُ الحَدِیثُ فاعْرِضُوهُ عَلَی کِتابِ الله وَ سُنَّتِی فَما وافَقَ کِتابَ الله وَ سُنَّتِی فَخُذُوا بِهِ وَ ما خالَفَ کِتابَ الله وَ سُنَّتِی فَلا تَأْخُذُوا بِه؛ (6) دروغ گویان نسبت به من زیاد شده اند، و زیاد هم خواهند شد. هر کس عامدانه بر من دروغ ببندد، جایگاه خود را در آتش آماده سازد. وقتی حدیث به شما رسید آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید؛ آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق باشد، آن را برگیرید و آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق نباشد اخذش نکنید». (7)

الف. پیشینه ی عرضه ی حدیث بر قرآن

برای تبیین پیشینه ی عرضه ی حدیث بر قرآن به چند نمونه بسنده می شود.
1. مسروق بن اجدع می گوید به عایشه گفتم: آیا پیامبر خدایش را دید؟ عایشه گفت: «لقد قفّ شعری مما قلتَ، مَن حدَّثک اَنَّ محمداً رأی ربَّه فقد کذب ثم قَرأَت: (لَاتُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ) (8)». (9)
2. حدیث متفردی از ابی بکر معروف به حدیث «لانورث» نقل شده که ابوبکر از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند: «نَحْنُ مَعاشِرَ الأنْبِیاءِ لانُورَثُ ما تَرَکْناهُ صَدَقَه؛ (10) ما گروه پیامبران چیزی به ارث نمی گذاریم و اموال ما صدقه است». حضرت فاطمه علیهاالسلام این حدیث را به دلیل مخالفتش با قرآن به نقد کشیده و می فرماید: این سخن با آیه قرآن که دال بر ارث بردن حضرت سلیمان از داوود است، (11) در تعارض می باشد. (12)
3. عَنْ سَماعَةَ قالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ صَیْدِ البُزاةِ و الصُّقُورَةِ و الطَّیْرِ الَّذِی یَصِیدُهُ فَقالَ لَیْسَ هَذا فِی القُرآنِ إِلّا أَنْ تُدْرِکَهُ حَیّاً فَتُذَکِّیَهُ وَ إِنْ قَتَلَ فَلا تَأْکُلْ حَتَّی تُذَکِّیَه؛ (13) از امام صادق علیه السلام پرسیدم که شکار کردن با شاهین و باز و سایر پرندگان شکاری چه صورت دارد؟ حضرت گفت: شکار پرندگان در قرآن مجید نیامده است. از شکار پرندگان باید پرهیز شود مگر در صورتی که شکار را زنده بگیری و تذکیه نمایی. اگر پرنده شکارِ خود را بکشد، از گوشت آن تناول مکن».
4. روایت شده است پس از آنکه مأمون، دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد علیه السلام درآورد، در مجلسی که مأمون، یحیی بن اکثم و جماعت زیادی در حضور آن بزرگوار بودند، یحیی بن اکثم به آن حضرت گفت: کرد: چه می فرمایید درباره ی خبری که آمده است: جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: ای محمد! خدای عزوجل سلامت می رساند و می فرماید: از ابوبکر سؤال کن آیا از من راضی است؟ من که از او راضی ام.
امام جواد علیه السلام فرمود: من منکر فضل ابوبکر نیستم، ولی ناقل این خبر واجب است روایتی را دریابد که رسول خدا در حجة الوداع فرمود: «دروغ گویان نسبت به من زیاد شده اند، و زیاد هم خواهند شد. هر کس عامدانه بر من دروغ ببندد، جایگاه خود را در آتش آماده سازد. وقتی حدیث به شما رسید آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق بود، آن را اخذ کنید و آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق نبود، اخذ نکنید». این خبر با کتاب خدا موافق نیست. خدا می فرماید: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) (14) یعنی ما انسان را آفریدیم، و می دانیم آنچه را که نفسش بر وی وسوسه می کند، و ما از رگ گردن به وی نزدیکتریم؛ [بنا بر آن خبر] رضای ابوبکر از خشم وی، بر خدای عزّوجلّ پوشیده مانده و از آنچه در درون وی پوشیده مانده، سؤال کرده است، و این محال است. سپس یحیی بن اکثم پرسید: روایت شده که مَثَل ابوبکر و عمر در روی زمین، مانند جبرئیل و میکائیل در آسمانهاست. حضرت جواد فرمود: درباره ی این خبر نیز باید تأمل شود؛ زیرا جبرئیل و میکائیل، دو ملک مقرب خدایند و هرگز گناه خدای عزّوجلّ نکرده و لحظه ای از طاعت خدا جدا نگشته اند، حال آنکه آن دو برای خدای عزوجل نکرده و لحظه ای از طاعت خدا جدا نگشته اند، حال آنکه آن دو برای خدای عزوجل شریک قرار داده بودند، گرچه بعد اسلام آورده اند. اکثر عمر ایشان در شرک به خدا سپری شده است پس محال است که آن دو مانند آن دو ملک مقرب باشند.
دیگر بار یحیی بن اکثم گفت: روایت شده که آن دو سروران پیران بهشتند. در این باره چه می فرمایید؟ حضرت فرمود: این خبر نیز محال است؛ زیرا همه ی اهل بهشت جوانند در بین ایشان پیری وجود ندارد. بنی امیه این خبر را بر ضد روایتی وضع کرده اند که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حسن و حسین سروران جوانان بهشتند. (15)
5. امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از قیل و قال، ضایع کردن مال، و درخواستِ زیاد، نهی فرمود: گفته شد: ای پسر رسول خدا‍! این در کجای قرآن آمده است؟ پاسخ داد: خدای بزرگ می فرماید: (لاَ خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِن نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ...) (16) در بسیاری از آنچه به نجوا می گویند سودی نیست، مگر کسانی که به صدقه دادن، یا کار نیک، یا ایجاد دوستی میان مردم امر کنند...؛ و می فرماید: (وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً...) (17) اموال خویش را که مایه سامان زندگی شماست، به دست سفیهان مدهید... (18)

ب. نمونه ی حدیثی

اکنون نمونه هایی از احادیث مخالف با قرآن را می آوریم.
1. راوی گوید به امام صادق علیه السلام گفتم: «إذا أَصابَ ثَوْبِی شَیْءٌ مِنَ الخَمْرِ أُصَلِّی فِیهِ قَبْلَ أَنْ أَغْسِلَهُ؟ قالَ لا بَأْسَ إِنَّ الثَّوْبَ لا یُسْکِر؛ (19) هرگاه به لباسم مقداری شراب بریزد، قبل از شستن می توانم با آن نماز بخوانم؟ حضرت فرمود: اشکال ندارد، زیرا لباس مست نمی شود».
شیخ طوسی رحمه الله در استبصار پس از نقل روایات دیگر می گوید: خداوند در قرآن خمر و شراب را حرام و نجس اعلام کرده است، پس این خبر مخالف ظاهر آیه شریفه ی (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (20) است. (21)
2. مشایخ ثلاث، کلینی، صدوق و شیخ طوسی، در کتاب دیات به اسناد صحیح نقل کرده اند که قتال خطأی زن و عبد در حکم قتل عمدی است و حکم آن قصاص است:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ سُئِلَ عَنْ غُلامٍ لَمْ یُدْرِکْ و امْرَأَةٍ قَتَلا رَجُلاً خَلَأ فَقالَ: «إِنَ خَطَأَ المَرْأَةِ و الْغُلامِ عَمْدٌ فَإِنْ أَحَبَّ أَوْلِیاءُ المَقْتُولِ أَنْ یَقْتُلُوهُما قَتَلُوهُما وَیَرُدُّوا عَلَی أَوْلِیاءِ الغُلامِ خَمْسَةَ آلافِ دِرْهَمٍ وَ إِنْ أَحَبُّوا أَنْ یَقْتُلُوا الغَلامَ قَتَلُوهُ وَ تَرُدُّ المَرْأةُ عَلَی أَوْلِیاءَ الغُلامِ رُبُعَ الدِّیَةِ قالَ وَ إِنْ أَحَبَّ أَوْلِیاءُ المَقْتُولِ أَنْ یَأْخُذُوا الدِّیَةِ کانَ عَلَی الغُلامِ نِصفُ الدِّیَةِ وَ عَلَی المَرْأَهِ نِصْفُ الدِّیَه»؛ (22) امام باقر علیه السلام در پاسخ سؤالی که از ایشان پرسیده شد: پسری نابالغ به همراهی زنی مردی را کشته اند، فرمود: خطای زن و غلام عمد است پس اگر اولیای مقتول بخواهند، هر دو را بکشند، می توانند بکشند و پنج هزار درهم به ولی یا اولیای پسر بدهند، و اگر بخواهند پسر را بکشند می توانند، ولی باید آن زن یک چهارم دیه ی پسر را به اولیای او بپردازد، و اگر اولیای مقتول بخواهند زن را قصاص کنند او را می کشند و اولیای کودک یک چهارم دیه را به اولیای زن می پردازند و اگر اولیای مقتول بخواهند، هیچ کدام را قصاص نکنند و دیه بستانند، نصف دیه را پسر و نصف دیگر را زن باید بپردازد.
شیخ طوسی در تهذیبین این روایت را مخالف قرآن دانسته است؛ چه قرآن مجازات قتل خیر عمدی (خطأ) را دیه می داند نه قتل. وی می نویسد: «فَهَذا مُخالِفٌ لِقَوْلِ الله تَعالَی لِأَنَّ الله حَکَمَ فِی قَتْلِ الخَطَإِ الدِّیَةَ دُونَ القَوَد. (23) آنجا که می فرماید: (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَمَن قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى‏ أَهْلِهِ إِلَّا أَن یَصَّدَّقُوا). (24)
3. روایتی است که اگر زنی مردی را بکشد، خود آن زن باید قصاص شود و ولیّ آن زن هم نصف دیه ی مرد را بپردازد: «عَنْ أَبِی مَریَمَ الأنْصارِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ فِی امْرَأَةٍ قَتَلَتْ رَجُلاً قالَ: تُقْتَلُ وَ یُؤَدِّی وَلِیُّها بَقِیَّةََ المالِ». (25)
شیخ طوسی رحمه الله فرموده است: اولاً این روایت شاذ است. ثانیاً غیر از ابی مریم انصاری آن را روایت نکرده (متفرد است)؛ اگرچه در کتابها تکرار شده است و سندهای مختلف دارد. ثالثاً مخالف بسیاری از اخبار است. رابعاً مخالف این ظاهر قرآن است: (وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ). (26) خامساً بسیاری از روایات تصریح دارد که انسان بیشتر از جان خود جنایت نمی کند. پس این گونه روایات باید ردّ شوند. (27)
4. روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که ایشان زنی را مکرر طلاق می دهد و قبل از انقضاء عده به او رجوع می کند: «عَنْ أَبِی بَصیرٍ قالَ سَأَلْتُ أَبا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الطَّلاقِ الَّذِی لایَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَقالَ أُخْبِرُکَ بِما صَنَعْتُ أَنا بِامْرَأَهٍ کانَتْ عِنْدِی وَ أَرَدْتُ أَنْ أُطَلِّقَها فَتَرَکْتُها حَتَّی إِذا طَمِثَتْ وَ طَهُرَتْ طَلَّقْتُها مِنْ غَیْرِ جُماعٍ وَ أَشْهَدْتُ عَلَی ذَلِکَ شاهِدَیْنِ ثُمَّ تَرَکْتُها حَتَّی إِذا کادَتْ أَنْ تَنْقَضِیَ عُدَّتُها راجَعْتُها وَ دَخَلْتُ بُها وَ تَرَکْتُها حَتَّی إِذا طَمِثَتْ وَ طَهُرَتْ ثُمَّ طَلَّقْتُها عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِماعٍ بِشاهِدَیْنِ ثُمَّ تَرَکْتُها حَتَّی إِذا کانَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُها راجَعْتُها وَ دَخَلْتُ بِها حَتَّی إذا طَمِثَتْ وَ طَهُرَتْ طَلَّقْتُها عَلَی طُهْرٍ بَغَیْرِ جِماعٍ بِشُهُودٍ وَ إِنَّما فَعَلْتُ ذَلِکَ بِها إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لُی بُها حاجَةٌ». (28)
علّامه شوشتری درباره ی این روایت می گوید: نه تنها این عمل ناروا و خلاف شأن معصوم است، بلکه در تضاد با قرآن است. خداوند می فرماید: (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوا آیَاتِ اللّهِ هُزُواً...). (29)
5. حضرت امام خمینی رحمه الله معتقد است روایات حیله در ربا خلاف قرآن است، (30) همان گونه که مخالفت با قرآن را در باب روایات تجویز فروش انگور و خرما به شراب سازان (31) وارد می دانند. (32)
6. شیخ بهایی رحمه الله خبر «دفنُ البناتِ مِن المکرماتِ؛ زنده به گور کردن دختران از کرامات است»، را نقل می کند و پس از آن می گوید: ممکن نیست انتساب این خرافه به معصومان علیهم السلام درست باشد، در حالی که قرآن کریم در آیاتی مثل: (وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ. بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ) (33) و (وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ) (34) این کار ناپسند را به شدت نکوهش می کند و آن را مایه ی عذاب آخرت می داند. پس این روایت جعلی و از بقایای اندیشه ی جاهلیت است. (35)
7. روایاتی که می گوید: (الوائِدةُ و الموؤدةُ فی النارِ) (36) زنده به گور کننده و زنده به گور شده هر دو در آتشند؛ و (إنَّ المَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الحَیَّ عَلیه) (37) مرده به خاطر گریه ی بازماندگان بر او عذاب می بیند؛ با آیه شریه (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏) (38) مخالف است. (39)
8. روایاتی که می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مسحور بود و سوره ی معوذتین در دفع آن نازل شد. (40) در کتاب صحیح بخاری روایتی آمده است که بر تأثیرپذیری پیامبر از سحر و جادوی یک یهودی دلالت می کند: عایشه می گوید: یکی از یهودیان بنی زریق که به او لبید بن الاعصم می گفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را سحر کرد، به طوری که گاهی ایشان گمان می کرد کاری را انجام داده است، در حالی که چنین نبود». (41) این حدیث با آیات قرآن ناهمخوان است. قرآن کریم می فرماید: (وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَّسْحُوراً انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً) (42) و ستمکاران گفتند: جز مردی افسون شده را دنبال نمی کنید. بنگر چگونه برای تو مثالها زدند و گمراه شدند؛ در نتیجه نمی توانند راهی بیابند؛ این آیه نسبت سحر و جادو را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفی می کند، پس نمی توان محتوای آن گونه روایات را پذیرفت. (43)
9. مجموعه روایاتی که خداوند متعال را جسم می داند به چشم دیده می شود. این گونه روایات در جوامع حدیثی اهل سنّت فراوان به چشم می خورد. از جمله این حدیث: «رأیت ربی عزّوجلّ علی جمل احمر علیه إزار» و مثل روایتِ «اطیط العرش» که خداوند را دارای حجم و وزن می داند. (44) چنین احادیثی علاوه بر آنکه با قرآن مخالف است، (45) با عقل نیز مخالف است. (46)

پی نوشت ها :

1. مراد از موافقت و مخالفت با قرآن چیست؟ آیا مراد مخالفت با نص کتاب است یا با روح قرآن و قواعد عام مستفاد از آن؟ ر. ک: محمدباقر صدر، بحوث فی علم الأصول، ج 7، ص 333؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 401؛ علی سیستانی، الرافد فی علم الأصول، ص 11؛ محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج 1، ص 149؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 123، ح 33381.
2. در احادیث عرضه حدیث بر کتاب خدا، حدیث مخالف کتاب، «باطل» و «زخرف» نامیده شده و یا فرموده اند: «فدعوه؛ فاطرحوه»؛ «فَلَمْ أَقُلْهُ». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ب 9.
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 69؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 111، ب 9.
4. علی متقی هندی، کنزالعمّال، ج 1، ص 196، ح 994.
5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 59، ح 4: چیزی نیست مگر آن که درباره ی او قرآن یا سنت وجود دارد.
6. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 225، ب 29؛ ج 50، صص 80 و 234؛ احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 447.
7. حسین بن علی رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج 5، ص 368.
8. انعام 5: 103.
9. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 8، ص 446؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 7، ص 392؛ ج 27، ص 67.
10. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 29، ص 231؛ محمود بن احمد عینی، عمدة القاری، ج 14، ص 163؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، ص 463؛ حسن دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 2، ص 335.
11. نمل 27: 16. «وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُودَ».
12. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 29، ص 226؛ محمد حسین مظفر، دلائل الصدق، ج 3، ص 57؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 104؛ عبدالحسین عاملی شرف الدین، النص و الاجتهاد، ص 105.
13. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 4، ص 71، ح 4. و ص 73، ح 11: «عَنْ لَیْث المُرادیِّ قالَ سَأَلْتُ أَبا عَبْدِالله علیه السلام عَن الصُّقُورَةِ و البُزاةِ وَ عَنْ صَیْدِهِنَّ فَقالَ کُلْ ما لَمْ یَقْتُلْنَ إذا أَدْرَکْتَ ذَکاتَهُ وَ آخِرُ الذَّکاةِ إِذا کانَتِ العَیْنُ تَطْرِفُ و الرِّجْلُ تَرْکُضُ و الذَّنَبُ یَتَحَرَّکُ وَ قالَ لَیْسَتِ الصُّقُورَةُ و البُزاةُ فِی القُرآن».
14. ق 50: 16.
15. احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 447؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 50، ص 80؛ ج 2، ص 225، ب 29: علل اختلاف الأخبار وَ کیفیة الجمع بینها و العمل بها وَ وجوه الاستنباط وَ بیان أنواع ما یجوز الاستدلال به؛ مهدی حجازی و همکاران، درر الأخبار، ص 375.
16. نساء 4: 114.
17. نساء 4: 5.
18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 60 ح 5.
19. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 1، ص 189.
20. مائده 5: 90: «ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعی بخت آزمایی]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید».
21. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 1، ص 189.
22. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج 10، ص 243، ح 963؛ همو، الاستبصار، ج 4، ص 286؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 7، ص 301؛ ح 1، ب 1؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 113، ح 5224.
23. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج 10، ص 242 و 279؛ همو، الاستبصار، ج 4، ص 286.
24. نساء 4: 91: «هیچ فرد با ایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند (و در عین حال) کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده ی مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند».
25. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 4، ص 267، ح 5. همو، تهذیب الأحکام، ج 10، ص 183.
26. مائده 5: 45: «و در آن بر آنان لازم شمردیم که (قصاص) هر فرد در برابر فردی و چشم در برابر چشم».
27. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 4، ص 268.
28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 6، ص 75، ح 1: التی لا تحلّ لزوجها حتی تنکح زوجا غیره.
29. محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج 3، ص 308؛ بقره 2: 231: «و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهای «عدّه» رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید (و آشتی کنید)، و یا به طرز پسندیده ای آنها را رها سازید! و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّی کردن آنها را نگاه ندارید! و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهی،) آیات خدا را به استهزاء نگیرید».
30. روح الله خمینی، کتاب البیع، ج 2، صص 412، 416.
31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 232، ح 12: «سَأَلَ رَجُلٌ أَبا عَبْدِالله علیه السلام عَنِ العَصِیرِ فَقالَ لِی کَرْمٌ وَ أَنا أَعْصِرُهُ کُلَّ سَنَةٍ وَ أَجْعَلُهُ فِی الدِّنانِ وَ أَبِیعُهُ قَبْلَ‌أَنْ یَغْلِیَ قالَ لابَأْسَ بِهِ فَإِنْ غَلَی فَلا یَحِلُّ بَیْعُهُ ثُمَّ قالَ هُوَ ذا نَحْنُ نَبِیعُ تَمْرَنا مِمَّنْ نَعْلَمُ أَنَّهُ یَصْنَعُهُ خَمْراً»؛ و ح 8: عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذّیْنَهَ قالَ کَتَبْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ کَرْمٌ أَیَبِیعُ العِنَبَ و التَّمْرَ مِمَّنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَجْعَلُهُ خَمْراً أَوْ سَکَراً فَقالَ إِنَّما باعَهُ حَلَالاً فِی الإبّانٍ الَّذی یَحِلُّ شْرْبُهُ أَوْ أَکْلُهُ فَلا بَأْسَ بِبَیْعِهِ». محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج 7 ص 136: «سُئِل أبُو عَبْدِاللهِ علیه السلام وَ أَنا حاضِرٌ عَنْ بَیْعِ العَصِیرِ مِمَّنْ یُخَمِّرُهُ فَقالَ حَلالٌ أَلَسْنا نَبِیعُ تَمْرَنا لِمَنْ یَجْعَلُهُ شَراباً خَبِیثاً».
32. روح الله خمینی، المکاسب المحرمه، ج 1، ص 146.
33. تکویر 81: 8: «هنگامی که درباره ی زنده به گور شده پرسیده شود به کدامین گناه کشته شده است».
34. نحل 16: 58: «هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده دهند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم خود را فرومی خورد».
35. بهاءالدین عاملی، اربعین، ص 147.
36. علی متقی هندی، کنزالعمال، ج 1، ص 62، ح 281.
37. سید مرتضی علم الهدی، الأمالی، ج 2، ص 17؛ و مثل «ان المیت یُعَذَّبُ فی قبره بالنیاحة علیه».
38. انعام 6: 164؛ نجم 53: 38: «کسی بار دیگری را به دوش نمی کشد».
39. سید مرتضی علم الهدی،‌ الأمالی، ج 2، ص 17.
40. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج 4، ص 91؛ ج 7، ص 30؛ محمد بن ادریس شافعی، کتاب المسند، ص 382؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 18، ص 70؛ ج 1، ص 30.
41. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج 4، ص 91؛ ج 7، ص 30.
42. فرقان 25: 8 و 9.
43. صلاح الدین بن احمد ادلبی، منهج نقد المتن، ص 255.
44. علی متقی هندی، کنزالعمال، ج 2، ص 73؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج 1، ص 342؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 45، ص 8؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 2، ص 238.
45. با آیات (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ) (شوری 42: 11) و (لا تُدْرِکُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأبْصارَ) (انعام 6: 103) و آیاتی دیگر از این دست مثل «لَنْ تَرانی» (اعراف 7: 143) مخالف است.
46. محمد صادق نجمی، سیری در صحیحین، صص 108 و 307. و نیز روایاتی که گناهانی را به انبیا نسبت می دهد که در شأن آنان نیست و از ساحت قدسی آنان به دور است و مخالف قرآن و عقل. این تهمتها از اسرائیلیات است: کذب ابراهیم و عزم زنای یوسف: ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 11، ص 76؛ ج 12، ص 54. روایات دال بر تحریف قرآن. ر. ک: محمد هادی معرفت، صیانة القرآن عن التحریف، ص 123؛ علی میلانی، التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص 138؛ محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 1، ص 44؛ روایات افسانه غرانیق که بر تعظیم پیامبر نسبت به بتهای عرب دلالت دارد. ر. ک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 132؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 17، ص 132؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 4، ص 366؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 8، ص 439؛ حدیث غرانیق در عصمت پیامبر خدشه می کند و با آیه ی تطهیر و آیه ی ولایت که دلالت بر عصمت پیامبر دارد، مخالف است. ر. ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 59؛ محسن امین،‌ اعیان الشیعه، ج 1، ص 234؛ احادیثی که در ذیل آیه ی شریفه ی 102 بقره وارد شده که در جریان هاروت و ماروت به این فرشته الهی نسبت زنا، شرب خمر و قتل نفس می دهد مخالف با آیه ی: (لا یَعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ) است. ر. ک: ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 206؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 239. علامه طباطبایی رحمه الله به موارد بسیاری از این قبیل اشاره کرده است. ر. ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 256، ج 2، صص 286 و 439؛ ج 4، ص 283؛ ج 7، صص 150، 209 و 211؛ ج 8، ص 286؛ ج 9، ص 366؛ ج 11، صص 42، 167 و 252؛ ج 12، صص 133 و 286؛ ج 14، صص 69، 205 و 207؛ ج 15، ص 292؛ ج 19، ص 390؛ نیز ر. ک: مهدی مهریزی، نقد متن (2)، مجله علوم حدیث، ش 32، زمستان 1382؛ محمدباقر صدر، بحوث فی علم الاصول 4، ص 283؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 416، ح 23، باب کراهة معاملة الاکراد و مخالطتهم.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط