یکی از طرق شناسایی آسیبهای حدیثی این است که در حدیث سخن از حقایق حسی و تجربی به میان آید، لکن حس و تجربه نادرستی آن را آشکار دارد.
نمونه حدیثی
1. عبدالرزاق از ابن مسعود نقل کرده که گفت: «کانَ الرجالُ و النساءُ فی بنی اسرائیل یُصَلُّونَ جمیعاً فکانَت المراةُ تَتَشَوَّفُ للرجلِ فاَلقَی اللهُ علیهِنَّ الحیضَ و مَنَعَهُنَّ المساجدَ؛ (1) مردان و زنان بنی اسرائیل همگی با هم نماز می خواندند و چون زنان خود را برای مردان می آراستند، خداوند حیض را بر آنان مسلط ساخت و آنها را از مساجد باز داشت».2. درایه نویسان اهل سنت برای مخالفت حدیث با حس به مثال زیر اشاره نموده اند (2): عکرمه از ابن عباس نقل می کند: «أن النبیَ صلی الله علیه و آله و سلم قال: مُعَلِّمُوا صِیبانِکُم شرارُکم أقلُّهُم رَحمةً بالیتیمِ و أغلظُهم علی المسکین؛ (3) معلمانِ بچه های شما بدترین شمایند؛ کمترین ترحم را بر یتیم و سخت ترین خشونت را بر فقیر دارند.
3. قول معروف در میان اهل سنت این است که حواء از پهلوی چپ آدم خلق گشته (4) و روایاتی را نقل نموده اند که چون خدا، حوا را از دنده ی چپ آدم آفریده، تعداد دنده های مردان ناقص و یکی کمتر از تعداد دنده های زنان است. در برخی روایات شیعه هم چنین مضمونی آمده است؛ مانند آنچه که از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: «... إِنَّ الله تَبارَکَ وَ تَعالَی خَلَقَ حَوّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الأیْسَرِ الأقْصَی وَ أَضْلاعُ الرِّجالِ تَنْقُصُ وَأَضْلاعُ النِّساءِ تَمام؛ (5) خدای تعالی حوّاء را از آخرین دنده ی چپ آدم آفریده است، و دنده های مردان نقصان دارد و دنده های زنان کامل است».
این روایات افزون بر اینکه در روایات دیگر اهل بیت علیهم السلام به شدت انکار شده است، (6) با مسلّمات علم پزشکی مغایرت دارد؛ زیرا بر اساس این علوم که متکی بر تجربه و مشاهده است، تفاوتی میان تعداد دنده های زن و مرد وجود ندارد، و دنده های هر فرد از دوازده جفت دنده تشکیل می شود. (7)
روایت خلقت حضرت حواء از پهلوی چپ آدم علیه السلام را برخی عالمان انکار، و برخی حمل بر تقیه نموده (8) و برخی مانند صدوق رحمه الله و مرحوم فیض کاشانی توجیه کرده اند.
مرحوم شعرانی رحمه الله می گوید: «ما خود بالحسّ و العیان می بینیم که عدد دنده های زن و مرد مساویند هم از سمت چپ و هم از سمت راست، و تکذیب امام از خبر مؤیّد اعتبار است و نیازی به تأویل و توجیه آن نخواهد بود». (9)
شیخ صدوق رحمه الله با تأیید صحّت این خبر آن را چنین توجیه می کند: معنایش این است که از گل باقیمانده ی دنده ی چپ آدم، و به همین جهت دنده های مرد یکی کمتر از دنده های زن می باشد. (10)
مرحوم فیض کاشانی در کتاب وافی می نویسد: شاید دنده ی چپ اشاره باشد به جهتی که به سوی عالم کون است؛ زیرا آن ضعیف تر از جهتی است که به سوی حقّ است و نقصان اضلاع و دنده های مردان از سوی چپ اشاره باشد به اینکه کشش آنها به سوی عالم کون و مادّه کمتر است از میل آنها به سوی حقّ به عکس زنان، و بعد فرموده که این سرّ حدیث است و اهلش آن را درک می کنند و این منافی با تفسیری که شده نیست و معصوم علیه السلام فهم آنان را از حدیث تکذیب فرموده نه خود حدیث را». (11)
4. روایت ابویزید حمار (12) از امام باقر علیه السلام که در ذیل آن آمده است: جبرئیل شهر لوط را از زمین بَرکَند و چنان بالا برد که اهل آسمان شیون سگها و فریاد خروسها را شنیدند. (13)
5. روایتی که در آن به طور شگفت آوری طول قد حضرت آدم (70 ذراع) و حوا علیهماالسلام (35 ذراع) در ابتدای خلقت ذکر شده است. (14)
6. ابن قتیبه می گوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که از نماز گزاردن در محل خواب شترها نهی فرمودند؛ زیرا شتران از شیاطین به دنیا آمده اند. حال آنکه شتران از ناقه (نه شیاطین) به دنیا می آیند. (15)
در صورت تعارض حدیث با علم بشری باید در درستی دستاوردهای علمی تردید کرد. ولی اگر یافته های علمی چنان بدیهی و قطعی باشد که تردید در آن راه نیابد، باید حدیث را، اگر تأویل پذیر است، به تأویل برد وگرنه باید آن را آسیب دیده و نامفهوم دانست و تفسیر آن را بر اساس سفارش صریح معصومان علیهم السلام به خودشان واگذارد.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «إِذا سَمِعْتُمْ مِنْ حَدِیثِنا ما لا تَعْرِفُونَهُ فَرُدُّوهُ إِلَیْنا وَقِفُوا عِنْدَهُ وَسَلِّمُوا إذا تَبَیَّنَ لَکُمُ الحَقُّ؛ (16) اگر حدیثی از قول ما شنیدید که تفسیرش را نفهمیدید به ما برگردانید و (در فهم آن) توقف کنید و چون حق آشکار گشت، تسلیم شوید».
پی نوشت ها :
1. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 1، ص 341؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 258. از طرفی این حدیث با حدیثی که از ام سلمه یا عایشه نقل شده، سازگار نیست. چنین نقل است که همسر رسول الله در مراسم حج، حائض می شود و نگران. حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «ذلک ما کَتَبَ اللهُ علی بَناتِ آدمَ»؛ محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ش 637.
2. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی، ج 1، ص 327؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص 286.
3. ابن عبدالبر، التمهید، ج 21، ص 113؛ ابن حبان، المحروحین، ج 1، ص 66؛ محمود ابوریة، أضواء علی السنة المحمدیه، ص 139؛ محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، ج 1، ص 135.
4. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 9، ص 477؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 116.
5. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 328، باب میراث الخنثی؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 26، ص 288، ب 2.
6. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 379؛ همو، علل الشرائع، ج 1، ص 18، ب 17؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 11، ص 220، ب 5.
7. نعمت الله کیهانی، استخوان شناسی، ص 124؛ ابراهیم الهی، آناتومی تنه، ص 1-3.
8. نعمت الله جزائری، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 53، الفصل الرابع.
9. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ترجمه ی علی اکبر غفاری، ج 5، ص 6.
10. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 381. «وَ الخَبَرُ الَّذِی رُوِیَ أَنَ حَوّاءَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الأیْسَرٍ صَحِیحٌ وَ مَعْناهُ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ ضِلْعِهِ الأیْسَرِ فَلِذَلِکَ صارَتْ أَضلاعُ الرَّجُلِ أَنْقَصَ مِنْ أَضْلاعِ النِّساءِ بِضِلْع».
11. محمد محسن فیض کاشانی، الوافی، ج 21، ص 23؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ترجمه ی علی اکبر غفاری، ج 5، ص 6.
12. سند به دلیل وجود راوی (حمار) که مجهول است، ضعیف می باشد. اما درباره ی دلالت آن علامه ی طباطبایی می نویسد: این جریانی است خارق العاده، هر چند که از قدرت خدای تعالی بعید نیست و نباید آن را بعید شمرد؛ لکن در ثبوت آن، امثال این روایت که خبری واحد بیش نیست، کفایت نمی کند. علاوه بر این، سنت الهی بر این است که معجزات و کرامات را بر مقتضای حکمت جاری سازد و چه حکمتی در این جریان هست؟ در ادامه از صاحب تفسیر المنار نقل می کند که وی این را از خرافات مفسران که از روایات اسرائیلی نقل شده، دانسته است. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 10، ص 349.
13. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 548، باب اللواط؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 331، ب 17: «... ثُمَّ اقْتَلَعَها یَعْنِی المَدینَةَ جَبْرئِیلُ بِجَناحَیْهِ مِنْ سَبْعَةِ أَرَضِینَ ثُمَّ رَفَعَها حَتَّی سَمعَ أهْلُ سَماءِ الدُّنْیا نُباحَ الکِلابِ وَصُراخَ الدُّیُوکِ ثُمَّ قَلَبَها وَأَمْطَرَ عَلَیْهَا وَعَلَی مَنْ حَوْلَ المَدیِنَةِ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ».
14. محمد یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 233، ح 308.
15. عبدالله بن مسلم دینوری (ابن قتیبه)، تأویل مختلف الحدیث، ص 124؛ محمد بن ادریس شافعی، کتاب الأم، ج 1، ص 113؛ علی متقی هندی، کنز العمال، ج 7، ص 340، ح 19167.
16. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ص 116.
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول