آیا کتاب سرّالعالمین از غزالی است؟

به حدی سخنان غزالی در فضایح الباطنیه و دیگر آثاری که به نقد نظریه ی امامت معصوم و منصوص بودن آن پرداخته برای طایفه ای گران بوده که کتابی که بدون تردید منحول و ساختگی است- علیرغم قرائن فراوانی که دال بر عدم اصالت
شنبه، 16 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آیا کتاب سرّالعالمین از غزالی است؟
آیا کتاب سرّالعالمین از غزالی است؟

 

نویسنده: مهدی کمپانی زارع




 

 


به حدی سخنان غزالی در فضایح الباطنیه و دیگر آثاری که به نقد نظریه ی امامت معصوم و منصوص بودن آن پرداخته برای طایفه ای گران بوده که کتابی که بدون تردید منحول و ساختگی است- علیرغم قرائن فراوانی که دال بر عدم اصالت انتساب آن به غزالی است- به وی نسبت داده اند. حتی عالم بزرگی چون فیض کاشانی در سطور اولیه محجة البیضاء خوش بینانه، فارغ از نوشته های خصمانه ی وی و مجعول بودن این اثر تمام سخنانی را که غزالی علیه امامیه صراحتاً بیان نموده نادیده می گیرد و سرّ العالمین را اثری متعلق به دوره ی اخیر حیات وی می داند:
«غزالی به هنگام نگارش آن (احیاء العلوم) بر مذهب عامه بوده و هنوز شیعه نشده و این سعادت را خداوند در اواخر عمر به او ارزانی داشته است. چنانکه آن را در کتاب خود به نام سرّ العالمین اظهار کرده و ابن جوزی حنبلی این امر را گواهی داده است. به همین سبب یکی از ارکان مهم ایمان را فروگذاشته و آن را در این کتاب ذکر نکرده است این رکن مهم عبارت از شناخت امامان معصوم علیهم السلام است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تمسک به آنها و قرآن را سفارش فرموده است» (1).
مطالعه این اثر برای ما معلوم می دارد که در سراسر نوشته خط مشی واحدی دنبال نمی شود. برای مثال گاه نویسنده از منظر شیعه متعصبی سخن می گوید و گاه از نگاه اهل سنّت متصلب. در فصل چهارم این اثر پس از بیان منصوص بودن امامت از ناحیه خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله، حدیث غدیرخم را نقل نموده و اعلام می دارد که خلیفه دوم پس از اعلام امر خلافت علی علیه السلام به سوی ایشان آمده و تبریک می گوید. پس از آن در این اثر چنین آمده است:
«فهذا تسلیم و رضی و تحکیم ثم بعد هذا غلب الهوی یا ابالحسن لقد اصبحت مولای الخلافه و عقود النبوه و خفقان الهوی فی قعقعه الرایات و اشتباک از حادم الخیول تحب الریاسه و حمل عمود ثمناً الامصار و سقاهم کاس الهوی فعادوا الی الخلاف الاول» (2).
پس از جدیتی که در اثبات حق غصب شده علی علیه السلام در این سطور و در کل این فصل و فصول دیگر ملاحظه می شود، گاه می بینیم که نوشته طریقی را دنبال می کند که اصلاً با عقاید شیعی هماهنگ نیست. مثلاً در برخی مقالات از برخی کتب متعصبانه ی اهل سنّت نام می برد و خواندن آنها را اکیداً توصیه می نماید و یا به مشی احیاء‌ العلوم بسیار به صوفیه توجه می نماید و اساساً نظری به سخنان معصومین علیهم السلام افکنده نمی شود و همچنین کسانی از علمای معاند با شیعیان و صوفیه را از علمای آخرت به حساب می آورد. خوارق عادات این اثر به این مطالب منحصر نیست و گاه در این اثر فصولی ملاحظه می شود که اصولاً با حیطه ی اندیشه و تخصص غزالی هماهنگ نیست. من باب مثال در مقاله ی نوزدهم، مطالب زیادی در علوم غریبه اعم از کیمیا، سیمیا و طلسمات و خواص اشجار و نباتات و تعویذات و عزایم و... آمده است و یا در مقالات پایانی مطالب کثیر و بعضاً شگفتی در جزئیات طب، معجون ها، ادویه، اغذیه و اشربه و... دارد. باری، شگفتی ها و تناقضات این اثر پایان پذیر نیست و عمده ترین تناقضی که در آن ملاحظه می شود و تقریباً تمام غزالی پژوهان را به مجعولیت و منحولیت این اثر سوق داده، آن است که وی در این اثر مدعی آن می شود که ابوالعلاء معرّی را ملاقات نموده و وی اشعاری را برایش سروده که در سرّ العالمین شش بیت آن را نیز نقل می کند (3). از آنجا که درگذشت ابوالعلاء معرّی مسلماً در 448 یا 449ق حادث شده و بدون شک غزالی در 450ه.ق متولد شده به هیچ روی چنین ملاقاتی ممکن نبوده است و این خطای تاریخی مسلّمی است که جاعل اثر نادانسته مرتکب آن شده است. هر چند غزالی در ارتکاب خطاهای تاریخی مسبوق به سابقه می باشد، اما تقریباً محال است کسی به این میزان در باب عمر خود- بویژه آنکه وی مجموعاً 55 سال بیشتر عمر نکرد- دچار اشتباه شود. اهمیت انتساب این اثر به غزالی به حدی بوده است که برخی روایتی را نقل کرده اند به این مضمون که ابن تومرت- مهدی مغرب- نیز یک چند در بغداد محضر وی (غزالی) را دریافت و کتاب سرّ العالمین را در مجالس سرّی نزد او خواند (4).
ولی نکته ی جالب این است که این روایت نیز صادره از تاریخ ناشناسی ای دیگر است از آنجا که ابن تومرت تنها پس از سال پانصد هجری از زادگاه خویش خارج شد و به شام و عراق آمد که در این سال ها مدت های مدیدی بود که غزالی از شام و عراق رجعت نموده بود و در خراسان زندگی می کرد. نویسنده یا نویسندگان این اثر که محتملاً از دوستداران غزالی بوده و تندروی وی را در مسأله امام معصوم نمی پسندیده و یا از باطنیه بوده و خواسته اند که نشان دهند غزالی نیز در پایان عمر به طریق آنان وارد شده،‌ برای آنکه اصالت این اثر را در خواننده قابل قبول کنند، مکرراً از دیگر آثار غزالی- به شیوه ای که وی در تمام آثارش در یادآوری مطالب از دیگر کتبش به کار می برد- یاد می کنند. بررسی نگارنده در کتب محققان متأخر نشان می دهد که تقریباً هیچ کس انتساب این اثر را به غزالی نمی پذیرد. مک دونالد، گلدزیهر، عبدالرحمن بدوی، جلال الدین همایی، دکتر زرین کوب، دکتر نصرالله پورجوادی، مونتگمری وات و بسیاری دیگر از غزالی پژوهان بدون تردید از منحول و مجعول بودن این اثر سخن رانده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. محجة البیضاء، ج 1، ص 33.
2. سرّ العالمین، ص 7.
3. همان، ص 66.
4. فرار از مدرسه، ص 61.

منبع مقاله :
کمپانی زارع، مهدی؛ (1391)، حیات فکری غزالی، تصحیح، ترجمه و تحقیق و نقد رساله المنقذ من الضلال، تهران: نگاه معاصر، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.