مصلحت دید من آن است که یاران همه کار*** بگذارند و خَمِ طرّه ی یاری گیرند
خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی*** گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
قوّت بازوی پرهیز به خوبان مفروش*** که درین خیل، حصاری به سواری گیرند
یا رب این بچه ی ترکان چه دلیرند به خون*** که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله ی نی خوش باشد*** خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
حافظ اَبنای زمان را غم مسکینان نیست*** زین میان گر بتوان بِه که کنار گیرند
تفسیر عرفانی
1.آیا عیار و معیار سنجشی هست که صدق و کذب اعمال صوفی نمایان و درجه ی خلوص عبادات آنها با آن محک زده شود؟ اگر چنین شود، بسیاری از آنان ناگزیر خواهند شد که از این بیکاری دست بکشند و دنبال یک کار جدّی بروند.
2.صلاح کار در این است که صومعه داران، این یاران ریاکار دست از زهد ریایی و دروغین بردارند و زلف تابدار و زیبای معشوق را گرفته، در پی عشق بروند و به جمع عارفان و عاشقان بپیوندند.
3.یاران یکدل و مشتاقان کوی عشق چه خوب و خوش گرفتار زلف پریشان و زیبای معشوق شده و به وصالش رسیدند، البته اگر گردش روزگار بگذارد که این شادی و نشاط یاران باده نوش دوام بیابد و در کنار یکدیگر به آرامش برسند.
4.تقوی و پاکدامنی ظاهری خود را در برابر خوبان و زیبارویان به خرج مده و بیهوده جلوه گری نکن که در گروه آنها، سواران چالاک و ماهری هستند که یک سوار از آنان به تنهایی می توند قلعه ای را تسخیر کنند.به عبارت دیگر، یکی از آنها کافی است که بسیاری از شما را بفریبد.
5.خدایا!این زیبارویان جوان در ریختن خون عاشقان خود چه بی باک و شجاعند که در هر لحظه با تیری از مژگان که بر قلب عاشق می زنند، او را شکار کرده و بسیار آسان او را بیچاره می کنند.
6.رقص و پایکوبی با آواز سوزناک نی به همراه شعری لطیف و زیبا چه خوش و دل انگیز است، به خصوص این که هنگام رقص دست زیبارویی را هم در دست گیرند.
7.ای حافظ!مردم روزگار غصّه ی درویشان و نیازمندان را نمی خورند، پس بهتر است که این بیچارگان از آنها دوری کنند و گوشه ای برای خلوت نشینی و همنشینی با معشوق برگزینند.
/م