تبیین بیانات مقام معظم رهبری در گفتوگو با دکتر محسن پرویز
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خبرگان رهبری با ایشان، با اظهار نگرانی از اوضاع فرهنگی، فرمودند:«با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود کرد. بىملاحظگى نمیشود کرد. اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگى به وجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نیست که بشود جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهی نقدى داد. اینجورى نیست. به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود. مشکلات زیادى دارد.»
پس از صحبتهای مقام معظم رهبری، برخی رسانهها و افراد کوشیدهاند تا سهم دولت یازدهم را در این نگرانیها کاهش دهند. گرچه نمیتوان قصور دیگر نهادهای فرهنگی و دولتهای پیشین را نادیده گرفت، اما بررسی اجمالی اوضاع فرهنگی ماههای اخیر، نشان میدهد که عمدهی اسباب نگرانی در همین ماههای اندک فعالیت دولت جدید ایجاد شده و نمیتوان نقش و مسئولیت دولت را در این عرصه کمرنگ جلوه داد. در این خصوص، گفتوگویی ترتیب دادیم با معاون اسبق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که در ادامه میخوانید.
رهبر معظم انقلاب، در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان، نکات حساس و قابلتأملی را در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، بینالمللی و فرهنگی مطرح کردند. ایشان در این دیدار فرمودند: «نگران مسئلهی فرهنگ هستم.» از نظر شما، این دغدغه از کجا ناشی میشود و چرا ایشان تذکرات جدی به مسئولان را لازم دانستند؟
تذکرات مقام معظم رهبری در خصوص مسائل فرهنگی، همیشه و در همهی دولتها، تکرار میشود؛ اما نحوهی آنها با یکدیگر تفاوت دارد. ایشان گاهی برای رونق دادن بیشتر به فعالیتهای فرهنگی تذکر دادهاند، گاهی بهمنظور اجرای اقداماتی که به رونق دادن بیشتر کمک میکند و گاهی دربارهی انجام دادن وظایف معمول. مقام معظم رهبری ممکن است در بعضی مقاطع، احساس کند وظایف اصلی بخشهای مختلف به بوتهی فراموشی سپرده شده و مدیران مرتکب بیدقتیهای فراوان گشتهاند. در چنین شرایطی، ایشان وظایف را گوشزد میکنند تا غفلت مسئولان مرتفع گردد.برداشت بنده این است که در مقطع زمانی فعلی، با توجه به بعضی اخبار از گوشهوکنار، ایشان لازم دیدهاند وظیفهی اصلی و استراتژیک حوزهی فرهنگ را به مدیران بالادستی حوزهی فرهنگ یادآوری نمایند. به نظر میرسد استراتژی اصلی دولتها در حوزهی فرهنگ عبارت است از بهکارگیری نیروهای متعهد و متخصص. به یاد داشته باشید که تخصص به تنهایی در این حوزه کارایی ندارد و در گذشته، حضرت امام نیز بارها بر این نکته تأکید کرده بودند.
مقام معظم رهبری به صورت مشخص یادآوری نمودند که مزیت بهکارگیری جوانان متعهد در امور کشور این است که در روزهای سخت، در راه آرمانهای نظام فداکاری خواهند کرد و اضافه کردند که «بعضی از نیروهای متعهد ممکن است دوران جوانی را پشت سر گذاشته باشند؛ اما لازم است از آنها در بخشهای گوناگون استفاده شود.»
همانطور که میدانید، دولت وظیفه دارد در حوزهی فرهنگ، شرایط لازم را برای فعالیت تمامی افرادی که ضوابط قانونی را رعایت میکنند، فراهم نماید. به این ترتیب، همهی علاقهمندان به حوزهی فرهنگ میتوانند در چارچوب قانون به فعالیتهای خود ادامه دهند. اما طبیعی است که حمایت دولت و فراهم کردن تسهیلات، فقط شامل حال افراد متعهدی خواهد شد که اهداف نظام جمهوری اسلامی را در نظر گرفته و در جهت تحقق آن گام برمیدارند.
متأسفانه گاهی در سطوح مختلف شاهد بعضی از اقدامات مسئولان هستیم که با این هدف استراتژیک همخوانی ندارد. مثلاً شنیدهایم که بعضی از مدیران ارشد وزارت ارشاد با فردی تماس گرفته و از او درخواست فعالیت کردهاند؛ در حالی که این فرد هیچ نوع پیشینهی متعهدانه و انقلابی در کارنامهی کاری خود ندارد. دعوت از نیروها طبیعتاً به این معناست که دولت آمادهی فراهم کردن شرایط و تسهیلات برای آنهاست، در صورتی که این اقدام با هدف استراتژیک نظام سازگار نبوده و نگرانی ایجاد میکند.
همچنین گفته میشود که قرار است مجوزهای حوزهی نشر و سینما در فضایی باز صادر شوند. در حالی که اگر قصد داشته باشیم ضوابط قانونی را رعایت کنیم، مطمئناً حدود مشخصی دارد و نمیتوان آن را نادیده انگاشت. واضح است که سهلانگاری در این بخش، باعث دغدغه و نگرانی دلسوزان نظام خواهد شد.
البته لازم به ذکر است که در تدین و تعهد وزیر محترم ارشاد و معاونان ایشان، قطعاً هیچ تردیدی وجود ندارد و این گروه تلاش میکنند که تمام اقدامات به بهترین شکل ممکن صورت پذیرد؛ اما برداشت بنده از تذکر مقام معظم رهبری این است که جذب حداکثری را نباید به معنای اولویت دادن به نیروهای غیرمتعهد تلقی کرد.
اگر بخواهیم به مشکلات فرهنگی بهطور ریشهای و عمیق نگاه کنیم، باید بدانیم که ریشهی برخی از مشکلات به کمتوجهی دولتهای پیشین به حوزهی فرهنگ برمیگردد؛ اما جدا از این مسئله به نظر میرسد طی چند ماه اخیر، با نوعی آشفتگی فرهنگی در کشور مواجه هستیم. نظر شما در این خصوص چیست؟
به نظر من، در حوزهی فرهنگ، دو دسته فعالیت وجود دارد. بخش اول کارهای معمول و روزمره که در تمامی دولتها طبق روال انجام شده و خواهد شد. بخش دوم شامل برنامهریزیهای جدید برای حل مشکلات و معضلات است. به عنوان مثال، بعضی از مدیران ارشد ارشاد کیفیت برگزاری جشنوارههای فجر را بهدرستی محصول سیاستهای دولت دهم میدانند.بنده نیز با این نکته موافقم و یادآوری میکنم که طبیعتاً باید به دولت جدید فرصت دهیم تا برنامههای جدید را به اجرا دربیاورند. اما نکتهی مهم اینجاست که سیاستگذاری برای اجرای برنامههای نو باید مشخص و ملموس باشد. برای نمونه، در حوزهی معاونت فرهنگی، تمام سیاستگذاریها در این جهت قرار گرفته که نظارت پیش از چاپ لغو شده یا محدود گردد. متأسفانه چنین برنامههایی دچار اشکالات جدی است و صرفاً مورد سوءاستفادهی ژورنالیستی و تبلیغاتی قرار میگیرد؛ چراکه به نظر میرسد مشکل اصلی حوزهی نشر، ممیزی کتاب نیست.
واقعیت این است که مشکل اصلی این بخش عبارت است از کاهش تیراژ کتابها، مشکل تهیهی کاغذ، کاهش نزولی آمار کتابخوانی و دغدغههای ناشران و صاحبان چاپخانهها. بنده در گذشته فهرستی از این معضلات را شامل 23 موضوع، در سایت شخصی خود، ذکر کرده و لزوم توجه به آن را یادآوری نمودهام.
بحث ممیزی کتاب جزء کماهمیتترین مسائل در این بخش است و فقط فضای ژورنالیستی و متشنج ایجاد خواهد کرد. همچنین در بحث ممیزی سینما و بخشهای هنری دیگر، رفع محدودیتها کار مهمی نیست و نمیتوان بهعنوان برنامه از آن یاد کرد. هنر این است که نظارت را بهدرستی و عادلانه اعمال کنیم. بهعلاوه، در این مسیر، عملکرد ما باید نتیجهبخش نیز باشد تا به رونق سینما یاری رساند.
در حقیقت، برنامهی وزارت ارشاد باید اینطور باشد که در بخشهایی که فیلمهای مناسب چندانی ساخته نشده، هنرمندان متعهد را به کار گرفته و آثار هنری بیشتری تولید نماید. مثلاً تاکنون فیلمهای ارزشمندی بهمنظور بررسی چرایی و چگونگی ظهور انقلاب اسلامی و تبیین دستاوردهای آن ساخته نشده است. در نتیجه، یکی از برنامههای مقبول و منطبق با اهداف استراتژیک نظام از این قرار است که در هر چهار سال فعالیت دولت، سالانه یک فیلم مناسب در این زمینه ساخته شود. به هر حال، ابلاغ این اهداف فقط باید به وسیلهی مقام معظم رهبری صورت بگیرد و وزارتخانهها موظفاند در جهت این اهداف، طرح و برنامه ارائه نمایند.
بهطور کلی، به نظر میرسد مبانی دینی و ارزشی در مسیر استحاله قرار گرفته و جریان خزندهای سعی دارد با رواج نسبیگرایی فرهنگی، حساسیتهای مذهبی را در جامعه کاهش دهد. به نظر شما، ادامهی شیوهی فعلی چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟
قطعاً دغدغهی اصلی مسئولان ارشد نظام دینزدایی از جامعه نیست؛ چراکه افراد مؤمن و معتقد با هر سلیقهی سیاسی، یقیناً موافق باز شدن فضا برای رواج فعالیتهای ضددینی نیستند، اما بعضی از سودجویان از شرایط سوءاستفاده کرده و علیه مسئولان جوسازی مینمایند. به این ترتیب، به مدیران اینگونه القاء میکنند که چنین موضوعاتی مطالبهی عموم مردم است.بهعنوان مثال، بحثهای مربوط به فضای مجازی جزء مطالبهی عمومی مردم نیست. به عبارت دیگر، مشکل اصلی ما در حوزهی فرهنگ این نیست که دسترسی به فیسبوک باید آزاد باشد یا خیر. افرادی که خواهان چنین سایتهایی هستند، متأسفانه با استفاده از فیلترشکن وارد این فضا شده و به فعالیت خود ادامه میدهند. ما نباید این مسائل را تبدیل به موضوعات مهم و تأثیرگذار کنیم و در مقابل، مسائل اساسی را کوچک جلوه دهیم.
در حوزهی مسائل مربوط به فضای مجازی، مشکل ما فیسبوک نیست؛ بلکه معضل اصلی این است که حتی یک شبکهی فیسبوک وطنی با ضوابط ایرانی طراحی نکردهایم. متأسفانه کمکاری ما باعث شده کسانی که قصد فعالیت در چنین فضایی را دارند، عضو این شبکههای بیگانه شده و امکان سوءاستفاده از اطلاعات خود را فراهم نمایند.
در واقع، باز کردن این فضاها و رفع محدودیتهای آن، اقدام مهمی برای وزارت ارشاد به شمار نمیرود و اتفاقاً سادهترین کار است. این وزارتخانه باید فضای مجازی مناسبی ایجاد کند که بدون گرفتار شدن در معضلات شبکهای مانند فیسبوک، قابلیت استفادهی فراوانی برای هموطنان داشته باشد.
برای نمونه، وزارت ارشاد باید اعلام کند با طراحی برنامهای مدون، طی دو سال آینده، شبکهی اجتماعی سالمی در کشور دایر خواهد کرد. در حقیقت، اعمال نظارت برای وزارت ارشاد وظیفه و مسئولیت محسوب میشود و با برداشتن نظارت، گویی از زیر بار بخشی از مسئولیت شانه خالی کرده است.
به نظر حضرتعالی، ادامهی این روند چه پیامدهایی را به همراه دارد؟
من تصور نمیکنم این فضا فراگیر شده و ادامه پیدا کند. این شعارها مطمئناً دائمی نیست و بهزودی مطالبات جدیتر از راه میرسد. آنگاه دولت مجبور خواهد شد در جهت پاسخگویی به آنها گام بردارد. به نظر من، در صورت تداوم این روند، تذکرات مقام معظم رهبری نیز قطعاً ادامه خواهد یافت. انشاءالله دولت اقدامات اساسی و مثبت بیشتری را پس از این صورت خواهد داد.در سه دههی گذشته، دولتها معمولاً احساس تعهد ویژهای به مسائل فرهنگی نداشته و بیشتر دغدغهی مسائل اقتصادی، امنیتی و سیاسی را داشتند. گاهی نیز اعلام میکردند که باید مسائل فرهنگی را به خود مردم بسپاریم. به نظر شما، دلیل این نوع عملکرد چیست و چه تبعاتی را به دنبال دارد؟ اساساً در این خصوص، رابطهی دولت و مردم چگونه باید تعریف شود؟
واقعیت این است که همانطور که اشاره فرمودید، مسائل فرهنگی جزء دغدغههای اصلی دولتها نبوده و آنها بیشتر فعالیت خود را صرف حل مشکلات اقتصادی و سیاسی نمودهاند. بنده معتقدم بهتر است پس از این، دولت بیش از پیش به دغدغههای فرهنگی بپردازد و با توجه به نقشهی مهندسی فرهنگی (که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد)، ارتباط لازم را بین بخشهای مختلف برقرار نماید.پرواضح است که بخشی از وظایف دولت در حوزهی فرهنگ قابل واگذاری نیست. بهعنوان مثال، بحث نظارت جزء وظایف ذاتی دولت و در این زمره است. دولت وظیفهی سیاستگذاری، حمایت و نظارت را برعهده دارد و طبیعتاً باید در همین جهت حرکت نماید. بدیهی است در قسمتهایی که بخش خصوصی میتواند وارد شود یا قصد ورود به آن را دارد، دولت نباید با آن رقابت نماید. در مقابل، قسمتهایی وجود دارند که بخش خصوصی به دلیل بهرهدهی پایین آنها، رغبتی برای ورود ندارد. طبیعتاً در اینجا دولت وظیفه دارد چنین خلأهایی را پر نماید؛ چراکه با غفلت در این بخشها، کشور دچار مشکلات فراوانی خواهد شد.
حضرتعالی چه نکاتی را برای بهبود اوضاع موجود به مسئولان فرهنگی پیشنهاد میکنید؟
تصور میکنم نمیتوان توصیهی کلی کرد. بهتر است در مسائل جزئی اجرایی، به مدیران اعتماد کنیم و توقع داشته باشیم آنها کار خود را بهدرستی انجام دهند.منبع مقاله :
برهان
/ج