نویسنده: دکتر محمد پارسا
در قرن نوزدهم، به ویژه در نیمه ی دوم آن، پژوهشگران فراوانی برای نخستین بار با فراهم ساختن زمینه های علمی به دانش روان شناسی خدمتهای ارزنده ای کردند.
پژوهشگرانی مانند ارنست وبر (1) (1795-1878) که با سنجش آستانه ی اختلافی (2)، گوستاو فخنر (3) (1801-1887) با طرح دانش سابکوفیزیکس (4) (روان - ماده) و اندازه گیری شدت نور، هرمن هلمهولتز (5) (1821-1894) با پیشنهاد نظریه ی رنگ (6) و همچنین ابینگهاوس (7) (1850-1909) که درباره ی یادآوری و فراموشی آزمایشهای جالبی انجام داد، همه از نخستین پیشگامان روان شناسی علمی در کشور آلمان به شمار می آیند.
ویلهلم وونت
ویلهلم وونت (8)، دانشمند معروف آلمانی، یکی از شاگردان فعال و ارزشمند هلمهولتز، پژوهشگر برجسته و بنیان گذار روان شناسی نوین بود که او را پدر روان شناسی علمی نیز نامیده اند. وی در سال 1879 میلادی زمانی که استاد دانشگاه لایپزیک (9) بود نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در آن دانشگاه تأسیس کرد و به آزمایشهای روان شناسی به روش درون نگری (10) پرداخت. در این تاریخ روان شناسی از فلسفه جدا شد و به صورت یک دانش مستقل درآمد و همانند دانشهای تجربی به آزمایش و سنجش محرکها و پاسخها یا عوامل مؤثر در ایجاد رفتار پرداخت. وونت و همکارانش هنگام پژوهش ناگزیر به ساختن و فراهم آوردن ابزارها و دستگاههای خاص روان شناسی دست زدند و در کار خود روشهای نوینی برگزیدند، از جمله بیشتر همانند یک شیمی دان به تجزیه و تحلیل پدیده های روانی به شیوه ی درون نگری تجربی (11) پرداختند.گرچه در روش درون نگری هر کس، با توجه به حالتهای روانی خود، می تواند گزارشی از چگونگی آنها بیان کند، اما همکاران وونت برای پژوهشهای خود آزمایشهای لازم را دیده بودند؛ زیرا علاوه بر بررسی صورتهای ذهنی تصورات و ادراکها به تحقیق از جنبه های آگاه ذهن، مانند فکر کردن نیز پرداختند. روش پژوهشی آنها بیشتر بر تجربه های آگاه شخصی و توصیف آنها استوار بود. همکاران وونت را گروهی از پژوهشگران آلمانی، آمریکایی، انگلیسی و دیگر کشورها تشکیل می دادند که پس از پایان دوره ی آموزشی به میهن خود بازگشتند و به گشایش آزمایشگاه روان شناسی اقدام کردند.
برنتانو
در همان زمانی که ویلهلم وونت و همکاران و شاگردانش به تجزیه و تحلیل محتوای ذهن علاقه نشان می دادند، فرنتس برنتانو (12)، پژوهشگر و فیلسوف دیگر آلمانی که در شهر ووتسبورگ (13) به تدریس و تحقیق اشتغال داشت، موضع مخالفی پیش گرفت. وی معتقد بود که روان شناسی باید به عملکردها یا کارکردها (14) بپردازد، نه به محتوای ذهن. برداشت او از روان شناسی به مکتب ووتسبورگ معروف گردید که در برابر مکتب لایپزیک خودنمایی کرد. در این مکتب اهمیتی که به عمل و کارکرد داده می شد، نظر بسیاری از روان شناسان جهان را به خود جلب کرد که پیشرفتهای مهمی در زمینه ی روان شناسی کارکردی پدید آورد.روان شناسی در دیگر کشورها
پژوهشگران بالا که همه آلمانی بودند نقشی بنیادی در علمی کردن روان شناسی به عهده داشتند. در کشورهای دیگر، به ویژه ایالتهای متحد آمریکا استنلی هال (15) (1846-1924) در سال 1883، یعنی 4 سال پس از وونت یک آزمایشگاه روان شناسی در دانشگاه جان هاپکینز (16) تأسیس کرد و به آزمایشهای تجربی و ارزشمند روان شناسی پرداخت.ویلیام جیمز (17)، فیلسوف و اندیشه ور نامور آمریکایی یکی دیگر از پیشگامانی است که برای نخستین بار در سال 1990 به تألیف کتاب اصول روان شناسی (18) پرداخت و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
ادوارلی ثورندایک (19) (1874-1949) یکی دیگر از روان شناسان آمریکایی است که در سال 1898 نخستین آزمایشهای تجربی را درباره ی یادگیری جانوران انجام داد و نتیجه گرفت همان گونه که در یادگیری جانوران میان محرک و پاسخ وابستگی وجود دارد، به رفتار آدمیان نیز می توان از راه بیم و امید آن گونه که می خواهند شکل دهند. نظریه وابستگی یا پیوندی ثورندایک بالغ بر نیم قرن حاکم بر آموزش و پرورش و مسائل یادگیری زمان خود بود.
در کشور فرانسه نیز آلفرد بینه (20) (1857-1911) با همکاری سیمون در سال 1905 به تهیه و تنظیم آزمونهای هوشی کودک و نوجوان دست زد که مورد توجه روان شناسان و پرورشکاران کشورهای دیگر نیز قرار گرفت.
پی نوشت ها :
1. Ernest Weber
2. Just noticeable difference = Jnd
3. Gustav Theodor Fechner
4. psychophysics
5. Hermann Ludwig Ferdinand von Helmholz
6. color vision
7. Hermann Ebbinghaus
8. Wilhelm Wundt (1832-1920)
9. Leipzig
10. introspection
11. experimental introspection
12. Franz Brantano (1837-1917)
13. Wurzburg
14. functions
15. Hall, G. S. (1846-1924)
16. John Hopkins
17. William James (1842-1910)
18. Principles of Psychology
19. Edward Lee Thorndike
20. Alfred Binet
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم