محصول باران و خورشید انقلاب
نعمت بزرگ دیگرى که امروز در کشور ما وجود دارد، شکوفایى استعدادهاست. آن روز این جوانهاى فعالِ در انرژى هستهاى به همین حسینیه آمده بودند و یک نمایشگاه درست کرده بودند؛ یک عرصهى مینیاتورى از یک حرکت و واقعیت عظیم، که انسان از دیدن این همه پیشرفت لذت مىبرد؛ اما من بیشتر از دیدن این جوانها لذت بردم. یک جوان کمسال، متدین و داراى عرق و همت، رئیس یک مجموعهى بزرگ است - افراد را آقاى آقازاده به ما معرفى مىکرد - یک جوان، فلان پروژهى عظیم را راه انداخته است؛ انسان حظ مىکند. این جوانهاى ما کجا بودند!؟ اینها را که ما از خارج نیاوردهایم. اینها همین زمین حاصلخیزِ فطرت انسانى در کشور ما هستند. تربیت باران و خورشید انقلاب و اسلام اینها را بارور کرد و رشد و شکوفایى داد. نظیر این در صد جاى دیگر هست. حالا انرژى هستهاى معروف شده، این را مىدانند؛ اما در جاهاى دیگر هم نظیر اینها وجود دارد و من خودم از نزدیک مواردى را دیدهام.1«گفتند راهاندازی سانتریفیوژها واقعیت ندارد!»
در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند که آقا انرژى هستهاى هزینهى بدون سود است؛ چرا دارید این کار را میکنید؟ حالا تبلیغات جهانى که این مسئله را کاملاً دنبال میکرد و هنوز هم میکند؛ اما در داخل کشور خودمان از اولى که این مسئلهى هستهاى مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفتهاند و تکرار کردهاند. حتّى عدهاى نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیکدانیم. اینکه میگویند ما توانستهایم دستگاههاى سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدرى قرص این را گفتند که ما مجبور شدیم افرادى را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسى کنند، درست ببینند؛ نکند که همینى که اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! کار، بسیار خوب، صحیح، علمى و محکم دارد انجام میگیرد.2نیروگاه هستهاى هم میتوانیم بسازیم
ملتى که بدون کمک و بدون استاد توانست یک چنین مراکز عظیم غنىسازى را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یک روزى میگفتند: شما نمیتوانید نیروگاه بخارى هم بسازید. من یادم هست دورهى ریاست جمهورى خود من بود؛ نیروگاهى بود که در زمان رژیم گذشته شروع شده بود، نصفهکاره مانده بود. مىآمدند میرفتند تا دلالهاى بینالمللى از یک کشورى بیایند آن را درست کنند. بعضىها هم میگفتند ما در داخل میتوانیم درست کنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسائل را در دفتر ریاست جمهورى خواستیم - چند تا از رؤساى کشور را - نخست وزیر و دیگران را هم دعوت کردیم تا بحث کنیم. اینها آمدند گفتند: آقا امکان ندارد که ما بتوانیم آن نیروگاه را - که نزدیک تهران هم هست - به آخر برسانیم و افتتاح کنیم. این، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلاً امکان ندارد؛ حتماً بایستى خارجى بیاید. ما خارجى را نیاوردیم؛ متخصص داخلى رفت آن را کامل کرد، درست هم کرد، الان هم سالهاست که دارد برق میدهد و از تولید او دارد کشور استفاده میکند.اول انقلاب جهاد سازندگى میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهاى ما را در دوران طاغوت، شوروىها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریکا میگرفت، سیلویش را شوروى میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناورى پیچیدهاى است. جهاد سازندگى گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد که آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نکنید، سرمایهى کشور را هم به باد ندهید. یک نمونهى سیلوى کوچکى در خوزستان ساختند که بنده آن وقت رفتم بازدید کردم. امروز کشور جمهورى اسلامىِ شما یکى از سیلوسازهاى درجهى یک دنیاست؛ جزء کشورهاى سیلوساز برجستهى درجهى یک است.
یکى از سدهاى نزدیک تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست کنند؛ گفتند خود کمپانى سازندهى این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهورى ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست کنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهاى ما همت کردند، رفتند سراغ سدسازى. امروز کشور جمهورى اسلامى به فضل الهى بهترین سدساز این منطقه است. در منطقهى ما هیچ کشورى مثل جمهورى اسلامى مسلط بر ساختن سدهاى بزرگ - چه سد بتونى، چه سد خاکى - نیست. سدهائى که ما ساختیم، از مشابههاى خودش که زمان طاغوت به وسیلهى شرکتهاى خارجى ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینهى بسیار بسیار کمتر است؛ کار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هستهاى هم میتوانیم بسازیم؛3
نمایشگاه هستهای در حسینیه امام خمینی(ره)
جوانهائى که در همین زمینهى هستهاى فعالیت میکردند، دو سه سال قبل از این اصرار کردند، درخواست کردند بیایند من را ببینند. یک نمایشگاهى اینجا در همین حسینیه درست کردند که من از نزدیک شاهد کارهاى اینها باشم. من رفتم آنجا، دیدم اولاً همه جوان، ثانیاً همه مؤمن. یک وقتى خیال میکردند که هر کسى وارد علوم جدید شد و متخصص شد، لزوماً بایستى بىدین باشد، بىاعتناى به دین باشد. من دیدم نه، همهشان جوانهاى مؤمن، علاقهمند و بااخلاصند. الان در بخشهاى مختلف کشور ما اینجورى است. این تجربهى ماست. این تجربه در اختیار دنیاى اسلام است.4«ایران در مسئلهى هستهاى یک استثناء است»
من مقالهاى را میخواندم که از یک روزنامهى آمریکائى نقل کردند که همین دو سه روزه منتشر شده. میگوید ایران در مسئلهى هستهاى یک استثناء است. چین به مسئلهى هستهاى رسید، از کى گرفت؛ پاکستان رسید، از کى گرفت؛ هند رسید، از کى گرفت؛ ایران از کى گرفت؟ آن مقاله مینویسد: از هیچ کس. این در شرائطى بود که هم تحریم بود و امکانات پیشرفت هستهاى به او نمیدادند، و هم با او مبارزه میکردند؛ مثل همین ویروس رایانهاى که داخل تشکیلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهاى ما در مقابل اینها ایستادند، پیش رفتند و نقشهى دشمن را خنثى کردند. او حتّى به ترور دانشمندان هستهاى ما اشاره میکند. اینها چیزهائى است که دشمنان ما دارند میگویند. این مقاله در روزنامهى واشنگتن پست درج شده است.5معنای رهبری
آنجائى که اتخاذ یک سیاستى منتهى خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئولیت پیدا میکند. در تصمیم و عملِ رهبرى باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقعبینى در خدمت آرمانگرائىها قرار بگیرد.در قضیهى هستهاى، در آن دورهى اول که تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام میگرفت که شاید مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه این کارها انجام نگیرد، خودم وارد میشوم. و همین هم شد. این معناى رهبرى است؛ این یک چیزى است که از اسلام گرفته شده است؛ یک نکتهى مثبتى است در نظام اسلامى.6
تبلیغات میکردند که ایرانی ناکارآمد است
در طول دهها سال تبلیغات شده بود که ایرانى ناکارآمد است؛ باید از دیگران بیاموزد، باید از دیگران تقلید کند، باید به دامن دیگران متوسل و متشبث شود. در دوران جوانى و نوجوانىهاى ما این جزو چیزهاى رائج بود. تا صحبت یک چیزى میشد، میگفتند اینجا که خب، نمیشود این چیزها را بسازند. میخواستند توى یک شهر بر روى یک خیابانى پل بسازند، باید مهندس خارجى مىآمد؛ اگر میخواستند یک سد بسازند، باید چندین شرکت خارجى و مهندسین و متخصصین خارجى مىآمدند؛ یکى دیوارهى سد را میساخت، یکى توربین را میساخت، یکى بقیهى دستگاهها را میساخت؛ اصلاً تصور نمیشد. حتّى تا اوائل انقلاب، این فکر بود. من فراموش نمیکنم؛ بنا بود یک نیروگاه گازى را یک جائى بسازند - از قبل از انقلاب نیمهکاره مانده بود - به مسئولینش میگفتیم این کار را انجام بدهید؛ آمدند پیش من - من آن وقت رئیس جمهور بودم - گفتند آقا اصلاً امکان ندارد. آنها باورشان نمىآمد. خب، امروز مهندسین کشور ما، جوانان ما، پیشرفتهترین نیروگاهها را در شکلهاى مختلف، در انواع مختلفِ خودش دارند میسازند. ما امروز میتوانیم نیروگاه هستهاى بسازیم.7از پیشرفت هستهاى خبرى نبود، اگر...
در همین قضیهى هستهاى، آن وقتى که ما با اینها همراهى کردیم و عقبنشینى کردیم - البته براى ما تجربهاى بود، اما این واقعیت است - اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوى آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ناچار شدیم؛ اینها کار ما نیست.عقبنشینىها آنها را گستاختر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزى بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقبنشینىها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هستهاى که هیچ خبرى نبود، به این نشاط علمى هم که در چند سال اخیر در کشور وجود پیدا کرده - این حرکت علمى، این جوانها، این ابتکارات، اختراعات، پیشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف - قطعاً لطمه میخورد؛ چون اولاً نسبت به هر یک از آنها ممکن بود یک بهانهاى بیاورند؛ ثانیاً حرکت هستهاى و صنعت هستهاى، نماد پیشرفت یک کشور است. این هم یک واقعیت دیگر است.8
میگفتند پیشرفت هستهای را باور نکنید!
آنچه که وجود دارد، این حرکت، رو به جلو و پیشرفت است. این پیشرفت حاصل شده. این، اصل قضیه است. آن وقت وارد شاخهها که میشوید، باز نشانهى پیشرفت را مىبینید. مثلاً در علم ما پیشرفت کردیم، در فناورى برخاستهى از علم پیشرفت کردیم.من همین دانشگاه علوم دریائى را بیست سال، بیست و چهار سال، بیست و پنج سال قبل آمدهام بازدید کردم. البته از آن وقت تا حالا، بارها بازدید کردم. آن وقتِ این دانشگاه را هم دیدم، امروزِ این دانشگاه را هم دارم مىبینم، قابل مقایسه نیستند. رشد انگیزهها که دنبال خود، رشد حرکت علمى را دارد، یک پدیدهى شگفتآور است که انسان را واقعاً دچار خرسندى عمیق میکند؛ آدمى را که آگاه هست، دچار شگفتى میکند.
البته در همه جا همین جور است؛ در دانشگاههاى کشور همین جور است، در پژوهشگاههاى کشور همین جور است، در مراکز علمىاى که نبوده است و تولید شده است و به وجود آمده است، همین طور است، امید دانشمندان ما همین جور است. دانشمندان نسلهاى گذشتهى ما که وجودشان هم خیلى براى ما محترم است و ما از هر کسى که در راه دانش زحمتى کشیده تقدیر میکنیم و احترام برایش قائلیم، چون مال یک مرتبهى دیگرى بودند، پیشرفتهاى علمىِ نسل جوان را سرِ همین قضیهى پیشرفتهاى صنعت هستهاى باور نمیکردند! من این را شاید یک بار دو بار دیگر هم گفتهام. وقتى این پیشرفتها حاصل شده بود، چند نفر از دانشمندان برجستهى ما که من اینها را میشناختم، هم از لحاظ علمى برجستهاند، هم از لحاظ نیت، انسانهاى صادقالنیّهاى هستند، به من نامه نوشتند، گفتند آقا باور نکنیدها، باور نکنید! اینى که میگویند، این نمیشود، نشده! هم پیشرفتهاى هستهاى را، هم آن پیشرفتهاى مربوط به سلولهاى بنیادى را که جزو جلودارهاى این حرکت علمىِ جدیدِ چندین سالهى اخیر بود. باور نمیکردند، اما اتفاق افتاده بود و بود. گذشت زمان هم بیشتر نشان داد که بله، این پیشرفتها واقع شده. یعنى حرکت علمى، حرکتى است که براى آن نسل گذشتهى ما که گفتم هم دانششان، هم خیرخواهى و نیت صادقانهشان براى ما معلوم است، قابل باور نبود. و من امروز به شما عرض میکنم این جوانهاى ما کارهائى دارند در زمینههاى علمى و پیشرفتهاى علمى و اکتشافات و ساخت و سازهاى علمى میکنند که باز شاید براى بعضى نسلهاى متوسط ما هم قابل باور نباشد، اگرچه حالا یواش یواش دیگر همه این پیشرفت را باور کردند.9
درسی از عقب نشینی هسته ای در سال ۸۲
یک تجربهاى در اختیار ملّت ایران است - که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد - این تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینهى تعلیق غنىسازى انجام گرفت، که آنوقت تعلیق غنىسازى را در مذاکرات با همین اروپایىها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنىسازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه بهنحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقبنشینى میکردید، همهى مشکلات حل میشد، پروندهى هستهاى ایران عادى میشد. آن تعلیق غنىسازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقبنشینى، با تعلیق غنىسازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنىسازى را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهورى اسلامى با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ؛ امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهاى ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتى هم که امروز در جریان است، ما ضررى نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم از این مذاکرات آن نتیجهاى را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبههى دیپلماسى فعّالیّت میکنند، کار میکنند، قرص و محکم حمایت میکنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبلیغاتچىهاى مواجببگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچىهاى بىمزدومواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند.10به من نامه نوشتند که این حرفها دروغ است...
خیلى مهم است این مسئلهى علم. اوّلاً این پیشرفت علمى ما در این ده دوازده سال اخیر یک واقعیّت است؛ بعضى این را باور نکردند؛ بعضى حتّى این را انکار کردند. یک شخص عزیزى - که حالا بعضى از دوستانى که در جلسه هستند، توجّه دارند که من چه کسى را میگویم؛ نمیخواهم اسم بیاورم - همان اوائلى که این قضیّهى هستهاى و سانتریفیوژ و این حرفها باب شده بود و مکرّر گفته میشد، در یک نامهاى به من نوشت که آقا، این حرفها دروغ است، باور نکنید - هم این را، هم گمان میکنم مسئلهى سلّولهاى بنیادى را؛ حالا الان درست یادم نیست، نامهى او بین کاغذهاى ما هست - اینهایى که مىآیند به شما گزارش میدهند، [حرف] اینها را باور نکنید، اینها واقعیّت ندارد، اینها خلاف واقع است! خود این شخص هم آدم دانشمندى است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نمیکرد؛ البتّه ما باور کرده بودیم و الحمدلله روزبهروز هم این باور تأیید شد. بعد از چندینسال، چندى قبل اینجا یک جلسهاى بود که بعضى از دوستان این جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزیز به من رو کرد و گفت که در دانشگاههاى ما از این پیشرفتهایى که این جوانها دارند انجام میدهند استقبال نمیشود و شروع کرد شکایت از این طرف قضیّه که حالا جوانهاى ما دارند کارهاى زیادى انجام میدهند و استقبال نمیشود. من یادم آمد از آن حرفى که ایشان سالها پیش به من گفته بود که این پیشرفتها دروغ است. نه آقا، این پیشرفتها راست است؛ اینکه ما سیزده برابرِ متوسّط رشد جهانى، سرعت پیشرفت [علم] داشتهایم، راست است؛ این را دیگران گفتند، مخالفین ما گفتند. در بخشهاى مختلف، جوانهاى ما کارهاى بزرگى را بحمدالله توانستند انجام بدهند و کار کردند و پیش رفتند. توصیهى من به وزیر محترم آموزش عالى و وزیر محترم بهداشت و درمان، بخصوص این است که نگذارید این چرخهى حرکت کُند بشود. این را هرچه میتوانید توسعه بدهید و تسریع کنید و پیشرفت کنید.11پینوشتها:
1. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۸۵/۰۳/۲۹
2. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۸۵/۰۳/۲۹
3. بیانات در دیدار دانشجویان یزد ۱۳۸۶/۱۰/۱۳
4. بیانات در دیدار شرکتکنندگان درکنفرانس وحدت اسلامی ۱۳۸۹/۱۲/۰۱
5. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
6. بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
7. بیانات در دیدار نخبگان کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
8. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
9. بیانات در دیدار نیروهاى مسلح منطقهى شمال کشور و خانوادههاى آنان ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
10. بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
11. بیانات در دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى ۱۳۹۲/۰۹/۱۹
پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)
/ج