اعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرّجیم.
«لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(1)
(آیه شریفه فوق به تنهائی، به طور کامل شرایط، ویژگی ها و صفات مصلحین اجتماعی را بیان می فرماید و اصول کلی خدمات اجتماعی را متذکر می گردد. ما به بهره گیری از تفاسیر مربوط به همین آیه و همچنین آیات مربوط به انفاق و امداد سعی خواهیم کرد که عوامل گوناگونی را که بیمه کننده خدمات اجتماعی و اعمال خیر بوده و آنها را از آسیب های فردی و اجتماعی مصون می دارد معرفی کنیم. منظور از اصول و شرایط خدمات اجتماعی، عبارت از در نظر گرفتن ضوابط و معیارهایی است که ما را در جهت رسیدن به اهداف نهائی یاری می رساند و یا برعکس بی توجهی به این اصول و عدم رعایت آنها در انجام اقدامات اجتماعی موجب از بین رفتن آثار حقیقی خدمت می شود. از آنجائی که آیه فوق الذکر به عنوان محور اصلی این بخش مورد نظر است بنابراین لازم است در رابطه با شأن نزول آیه و همچنین ویژگی های آن به اختصار مطالبی را بیان کنیم.
اغلب مفسرین بر این نظر هستند که این آیه به جهت مناقشه مسلمین به جهت تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نازل شده است تا به این طریق به این قیل و قال خاتمه دهد و آنها را متوجه حقیقت بزرگی بکند که نیکی و نیکوکاری، عبادت محض نیست بلکه بُعد عملی و اخلاقی عبادت توأم با آن می تواند از یک مسلمان، مؤمن واقعی و مصلح اجتماعی بسازد. یعنی مجموعه ی عبادت و عمل صالح توأم با شرایط و ضوابط است که در نهایت انسان را متقی معرفی می کند. (تفسیر المیزان، ج1، ص611)
نکات جالبی که به عنوان ویژگی در آیه ی شریفه مطرح می شود عبارتست از:
اولاً: اگر به ترجمه آیه شریفه توجه کنیم «برّ» به معنی «نیکی» در ابتدای آیه به صورت مصدر بیان شده است و در ادامه آیه مجدداً از همین کلمه باز هم به صورت مصدر استفاده شده است بر همین اساس است که در ترجمه آیه در برخی ترجمه ها مشاهده می کنیم که چنین نوشته می شود: «نیکی بدان نیست که روی به جانب مشرق و یا مغرب کند، نیکی «نیکوکار» کسی است که...» یعنی در فرهنگ عربی اگر به جای فاعل (اسم) مصدر به کار گرفته شود نشانه ی تأکید بر موضوع سخن (یعنی نیکی و نیکوکاری) است. (2)
ثانیاً: «بّر» به معنی هرگونه نیکی و نیکوکاری در ابعاد مادی و معنوی است که هم صاحب عمل و هم دیگران را از نتایج دنیوی و اخروی ارزشمند خود بهره مند می سازد. (تفسیر نمونه، چ2، ص267)
ثالثاً: نیکی و امداد مستحبی مقدم بر اعمال واجب بیان شده است یعنی برای ملبّس شدن به لباس ارزشمند «نیکوکاری» باید از خود و هر آنچه که متعلق به خود است ایثار کرد و...
رابعاً: تنکاتنکی بُعد عبادی یعنی نماز و بعد انفاقی یعنی زکوة که همواره در قرآن کریم مطرح شده است یعنی هر جا سخن از صلوة است بلافاصله زکوة نیز بیان شده است به قول متفکرین اسلامی، نماز که نتیجه آن اصلاح درون و در نهایت اصلاح جامعه است و زکوة که حاصل آن اصلاح جامعه و در نهایت ساخته شدن انسان است و بالاخره نیکی و خدمت در حق همه ی نیازمندان و محرومان جامعه اعم از این که همکیش ما باشند یا نباشند مضافاً این که این نیکی به مقدار و مزافی که در توان نیکوکار است یعنی مهم نیست که کمیت و مقدار انفاق و امداد چقدر باشد بلکه مهم کیفیت امداد است که می تواند خدمات اجتماعی ما را در تحقق اهداف نهائی بیمه کند. (همان)
اصول و شرایط مطرح شده در آیه ی شریفه ی 177 سوره ی بقره را می توان در موارد زیر بررسی کرد:
1- ایمان
اولین اصل و شرطی که در خدمات اجتماعی مطرح است، توأم بودن این اعمال با ایمان است.چنانچه خداوند متعال در آیه 177 بقره، آن را نشانه بارز نیکوکاری، معرفی می فرماید: ایمان به اصول پنجگانه ی مبدأ (توحید) مقصد (معاد)، فرشتگان، کلام اله مجید، انبیاء الهی. و در سایه ایمان است که به نیکی، احسان، امداد و عمل خیری که از انسان سر می زند، عمل صالح اطلاق می شود. اصولاً عمل صالح به عملی گفته می شود که شایسته باشد (معنی صالح یعنی شایسته- مفید) و در مکتب متعالی اسلام خصیصه و صفت اصلی چنین عملی، ایمان است و لذا در کلام خداوند متعال بیش از پنجاه بار، این دون (یعنی ایمان و عمل صالح) با همدیگر بیان شده اند. (3) از سوی دیگر عمل صالح به عملی اطلاق می شود که موجبات تغییر و دگرگونی درونی و بیرونی انسان (فرد و جامعه) را فراهم سازد و این امکان پذیر نیست مگر از طریق تقویت نیروی ایمان در خادم و مخدوم.
صحبت از «برّ» در آیه ی شریفه 177 بقره، یعنی نیکی ها و اعمال حسنه ای است که توسعه و گسترش می یابد اثر سازنده آن، صاحب عمل و گیرنده امداد، هر دو را بهره مند می گرداند و چنین توفیقی تنها در سایه ایمان به عنوان نخستین پایه، امکان پذیر می شود.
وقتی به موارد مربوط به ایمان توجه می کنیم اولویتی را متوجه می شویم که در خور تعمّق است. خداوند متعال در معرفی مؤمن به ترتیب ایمان به مبدأ (خدا)، مقصد (معاد)، وحی (غیبت)، کتاب (قرآن) و نبی (پیامبر اکرم) را معرفی می فرماید. مبدأ، مقصد و وحی هر سه از ابعاد معنوی ایمان هستند در صورتی که کتاب و نبی ابعاد عینی و ملموس ایمان می باشند. یعنی مؤمن کسی است که کلام وحی را حقیقتاً باور کند و گرنه باور کردن واقعیت (که قابل انکار نیست) هنر نیست و هیچ منطقی آن را رد نمی کند. قرآنی که وجود دارد و به عنوان معجزه اسلام علی رغم گذشت 14 قرن، بی نظیر است و یا پیامبری که واقعیت تاریخ اسلام است به عنوان انسان نیستند و لذا اساس ایمان، باور کردن منبع وحی یعنی خالق هستی و روز حساب است که هنوز کسی آن را تجربه و بازگو نکرده است.
2- اخلاص
در قرآن کریم مترادف اخلاص اصطلاحاتی نظیر سبیل الله، مَرضاتِ الله، وَجهِ الله، به کار رفته است و نمونه دیگر آن در آیه 177 بقره کلمه «حُبّه» می باشد که مصلحتی اجتماعی از روی اخلاص و حب خداوند متعال و جلب رضای الهی، از دوستی و مال و دارائی و رفاه و آسایش می گذرد، اوقات خود را صرف نیازمندان می کند و در جهت لقای خداوند متعال و دوستی حق تعالی از هیچ کوشش و فعالیتی دریغ ندارد. می توان گفت که «حبّه» در هر دو جهتش قابل توجه است یعنی هم به مفهوم دوستی او یعنی خداوند متعال در نظر گرفته شود و هم دوستی مال مورد نظر باشد که انسان برای دوستی بالاتر (دوستی خدا) از حب مال می گذرد و آن را انفاق می کند در واقع می توان گفت که ایمان و اخلاص دو روی یک سکه اند که مؤمن شد اخلاص نیز دارد و کسی که اعمال و رفتارش خالص برای خدا شد مؤمن واقعی است.زمینه های مربوط به اخلاص عبارتست از:
الف- اخلاص در نیّت (قصد قربت):
خداوند متعال در آیه 29 اعراف می فرماید:«قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»
«بگو ای رسول ما، پروردگار من شما را به عدل و دوستی امر کرده و فرموده است که در هر عبادت روی به او آرید و خدا را از سر اخلاص بخوانید». در آیات 8و 9 سوره دهر می فرماید: «و هم بر دوستی خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام می دهند و می گویند ما فقط برای رضای خدا، به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی نمی طلبیم». (4)
و در آیه 272 سوره بقره نیز به صراحت اعلام می فرماید که نباید انفاق کرد جز در راه رضای خدا و بالاخره در آیه 265 بقره، انفاق و امداد در جهت خشنودی خداوند متعال را به دانه ای تشبیه می سازد که از باران به موقع و زیاد بهره می گیرد و صاحب خود را از حاصل چندین برابر بهره مند می گرداند. آیات 163 انعام و 195 بقره را نیز می توان به عنوان شاهد دیگر معرفی کرد.
در حدیثی آمده است که «اِنَّ اللهَ یَنظِر الی قُلُبِکُم لا اِلی صُوَرُکُم» یعنی خداوند باطن (نیت) می نگرد نه به صورت ظاهری عمل.» (دستغیب 1363-27)
از امام چهارم نقل شده است که «لا عَمَلُ اّلَا بِالنّیهَ» یعنی عمل نیست مگر با قصد و نیت یعنی این نیت و انگیزه عمل است که به آن معنی حقیقی می دهند نه صرفاً شکل و ظاهر عمل. (اصول کافی- ج3-132)
در روایت است که در جنگ جمل یکی از یاران امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) آهی کشید و گفت کاش برادرم هم بود. حضرت سؤال کردند «آیا میل برادرت با ماست؟» عرض کرد: بلی حضرت فرمود: والله او با ماست. نیت است که جنگ می کند، می آیند کسانی که هنوز در پشت پدران و رحم مادرانند و به دنیا نیامده اند ولی با ما شریکند.» (5)
چیزیست که باید اصلاح شود و در کتاب گناهان کبیره می نویسد که روایت است اگر کسی به سن چهل سال برسد و شاکله اش اصلاح نگردد، شیطان پیشانی او را می بوسد و می گوید فدای کسی که دیگر امید خیری به او نیست.
علامه فقید طباطبائی در جلد هفتم از تفسیر المیزان، از کلمه «نُسُک» به عنوان نیت خالص در ضد قربت الهی بحث می کند. در رابطه با اهمیت قصد و نیت همین بس که اگر انسان عبادتی را (چه واجب و چه مستحب) و یا انفاق و امدادی را (چه واجب و چه مستحب) بدون قصد قربت انجام دهد با عنایت به هدف نهائی و نیل به آن، مثل این است که هیچ کاری نکرده است.
در رابطه با مراتب خلوص در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: «عبادت کنندگان سه گروهند، گروهی خدا را از ترس می پرستند، این عبادت بنده هاست گروهی خدا را به طمع ثواب می پرستند این عبادت مزدوران است و گروهی خدا را برای دوستی او می پرستند، این عبادت آزاده ها و بهترین عبادت است.» (دستغیب-1351-409)
مولای متقیان علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در مناجات خود می فرماید:
«الهی ما عَبَدتُکَ خَوفاَ مِنً نارِک وَ لا طَمِعَاً فی خَنَتِک، بَل وَجَدتُکَ اَهلاً لِعِبادهِ معبَدتُک»
«خدایا من تو را به دلیل ترس از آتش جهنم یا طمع به بهشت عبادت نمی کنم بلکه تنها تو را شایسته عبادت یافته ام.»
در همین رابطه است که برخی از متفکرین اسلام مراتبی را برای اخلاص مطرح می کند. خلوصی که در جهت ترس از عذاب الهی باشد، خلوصی که به جهت دست یابی به نعمات بهشتی باشد، خلوصی که به جهت تشکر از نعمات الهی باشد و بالاخره خلوصی که تنها برای رضای ذات احدیت باشد. از بُعد اجتماعی، اهمیت مسئله واضح و آشکار است که رعایت این شرط بسیار مهم چگونه می تواند فواید و اثرات سازنده بی شمار عینی و معنوی، هم در خادم و هم در مخدوم داشته باشد علاوه بر آن آشکار می شود که این کمیت امداد و انفاق نیست که مهم است بلکه کیفیت آن است. سیبل الله است که عمل انسان را بیمه می کند و آن را از آفات ریا، منت و آزار و دیگر آسیب های اجتماعی توأم با اخلاص بود، آبرو و حیثیت محروم و نیازمند از هرگونه گزند خودخواهانه و ریاکارانه مصون خواهد ماند.» (6)
ب- بی ریا بودن در خدمت:
در فرهنگ معین، ریا به تظاهر کردن، تزویر، دو رویی، نفاق و ترک اخلاص معنی شده است و به طور کلی را در مقابل اخلاص قرار دارد.از قول امام خمینی (ره) نقل شده است که «ریا عبادت است از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده و یا عقاید حقه به مردم برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن نزد آنها به خوبی، صحت، امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی» (فهری- فاقد تاریخ، 6)
شیخ صدوق در امالی نقل می کند که از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: فردای آخرت رستگاری در چیست، حضرت فرمود: نجات فقط در این است که با خدا نیرنگ نکنید که خداوند با شما خدعه کند (مَکَروُ وَ مَکَرالله) نیرنگ باز اگر بفهمد در واقع خود فریب می دهد عرض شد، نیرنگ با خدا چگونه است؟ فرمود: چنین است که آنچه را خدا فرموده است به جای می آورد ولی غیر از خدا را اراده می کند.
در آیه 142 سوره نساء خداوند صفت مشخصه منافقان را مکر و ریا و در آیه 38 سوره نساء ریاکاران را یار شیطان معرفی می فرماید. و در آیه 104 کهف، زیان کارترین مردم کسانی معرفی می شوند که حاصل تلاش و اعمال آنها در این جهان مدفون می شود و آنها کسانی جز ریاکاران نیستند. در آیه 246 سوره بقره، امداد و انفاق توأم با ریا را تشبیه به دانه ای می کند که در روی صخره ای با قشر نازکی از خاک کاشته شده باشد و قطرات باران (ریا) نه تنها خاک، بلکه بذرهای کاشته شده را نیز با خود شسته و می برد و چیزی جز خسران و اندوه نصیب صاحب آن نمی گرداند. در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجمع البیان آمده است که مردی نزد رسول خدا آمد و گفت من صدقه می دهم و صله رحم می کنم و آنها را تنها برای خدا انجام می دهیم پس از آن مردم با خبر می شوند و مرا یاد می کنند و از من ستایش می نمایند و مرا خوش می آید و دلشاد می نماید و خودبینی مرا می گیرد، رسول اکرم ساکت ماندند و چیزی نفرمودند، پس از آن آیه 110 سوره کهف نازل شد که فرمود:
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یوحَى إِلَی أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»
«هرکس به لقای او امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا، احدی را با او شریک نگرداند.» در رابطه با ریا و شدت و ضعف آن بر مبنای انگیزه، سه درجه بر آن بیان شده است.
اول: ریا به قصد معصیت یعنی ریاکار در لباس خیرخواهی در پی انجام معصیت و اقدامی پلید باشد.
دوم: ریا به منظور جلب و کسب منافع مادی و اقتصادی، نظیر کسی که به مقصد رونق بخشیدن به تجارت خود و جلب مشتری احسان می کند.
سوم: ریا به قصد ارضاء جاه طلبی و شهرت طلبی، یعنی انگیزه در ارائه خدمت مشهور شدن و معروفیت در بین مردم باشد استثنائی که در خصوص آشکار ساختن و اتفاق بیان شده و این امر تجویز گردیده است در زمانی است که کسی بخواهد از خودش رفع بدگمانی و رفع اتهام بکند. بعضاً برخی افراد به ناحق متهم به عدم احسان و انفاق یا عدم عبادت که در این مواقع، (حق دارد برای رفع اتهام از خود، آشکارا انفاق یا عبادت کند.) (7)
به قول شهید دستغیب، ریا بیماری دل است، یعنی هرچند که چشم انسان می بیند ولی چشم دل کور است. و تنها چاره و درمان ریا، تقویت نیروی ایمان و رسیدن به درجه یقین است. کسی که توحید و معاد را باور داشته باشد امکان ندارد از ظواهر زندگی و جاه طلبی ها و شهرت طلبی ها و... ارضا شود.
انجام خدمت اجتماعی، به قصد تقرب جوئی در پیش خلق، محبوب قلوب واقع شدن، منزلت و اعتبار و آبرو در نزد مردم فراهم ساختن، جلب اعتماد، برانگیختن تحسین و تمجید آنها و کسب لذّت و فرح از این زمینه، چیزی جز عدم باور و ایمان به خدای یگانه نیست.
و لذا زشت ترین و کثیف ترین چهره ها، چهره انسان ریاکاری است که در لباس خیرخواهی و نیکوکاری، مردم را اغفال کرده اعتماد آنها را جلب و مطالع خود را اغنا می کند و به حق است که بنا به روایتی ریاکار را در روز جزا، به چهار نام می خوانند.
ای کافر، ای فاجر، ای حقه باز، ای زیان کار، عمل تو از بین رفت و مزدت تباه شد، مزد کار خود را از آن کسی بخواه که برای او کار کرده ای.
از رسول اکرم نقل شده است که فرمود:
«سَیَأتی عَلی النّاسِ زمانُ تَخبُثُ سَرائِرُهُم و تَحسُنُ فیهِ عَلّانِیَّتُهُم، طَمَعَاً فی الدُّنیا لا یُریدوُنَ بِهِ ما عِندَ رَبِّهِم. یَکونُ دینُهُم رِیاءً لایُخالِطُهُم خَوفٌ یَعٌمّهُمُ اللهٌ بِعِقابٍ فَیَدعُونَهُ دُعاءَ الغَریقِ فَلا یَستجیبُ لَهُم»
«زود است که زمانی برای مردم بیاید (اشاره به آخرالزمان) که باطنشان بد گردد و ظاهرشان خوب شود، برای طمع در دنیا آنچه را نزد پروردگارشان است به کار خود بجویند خداوند همه را به کیفر کارشان بگیرد و چون غریقی او راغ خوانند و برای آنها اجابت نکند.»
(اصول کافی چ3-404)
ج- بدون منت و آزار بودن خدمت
خداوند متعال در آیه ی 262 بقره می فرماید:«الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»
«آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی آن منتی نگذارند، و آزاری نکنند آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود...»
و در آیه 264 می فرماید: «ای اهل ایمان صدقات خود را به سبب منت و آزار تباه نسازید» نقطه ظریف و جالبی که در آیه شریفه 262 بقره در رابطه با کلمه «ثم» مطرح می شود این که اشاره به فاصله زمانی دارد یعنی این که ما حتی در بعد از فاصله زمانی زیاد از انفاق و امداد خودمان، اگر کوچکترین منت و آزاری را متوجه مخدوم خود بکنیم ارزش حقیقی عمل خود را از بین برده ایم. هدف عمده ای که در این زمینه وجود دارد توجه به شخصیت و حفظ حیث نیازمندان و حرمت به مقام انسانی آنها نه تنها در زمان برخورداری از خدمات، بلکه در زمان های دورتر از آن است و این مطلب زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که ما توجه به این واقعیت داشته باشیم که معمولاً نیازمندان و محرومان جامعه به جهت استضعاف فرهنگی و اقتصادی از حساسیت عاطفی بیشتری برخوردارند و چه بسا کمترین بی حرمتی، سنگین ترین ضربه ها را به شخصیت و شئون خانوادگی آنها وارد می سازد که با بیشترین و بالاترین کمک های مادی نیز قابل جبران نیست.
از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: «مسلمان کسی است که مسلمان از دست و زبان وی سلامت یابند و مؤمن کسی باشد که مسلمان بر وی در تن و مال خویش ایمن باشند» و باز فرمود: «حلال نیست هیچ کسی را که به یک نظر اشارت کند که مسلمانی از آن برنجد....» (غزالی-1355-325) و بهترین تشبیه در این رابطه کلام الهی در آیه 266 سوره بقره است که منت و آزار در پی امداد و انفاق را به باد سوزانی تشبیه می کند که در مدت اندکی، باغ پر از سایه و میوه را (اعمال خیر)، از بین می برد در صورتی که خدمت بدون منّت و آزار به باغ پر ثمری می ماند که از آثار آن هم خادم و هم فرزندان بهره مند می شوند و این به خوبی آشکار می سازد که چگونه نسل های آینده در نتایج اعمال خیر نسل های فعلی شریک و سهیم هستند.
باید توجه داشت که در رابطه با منت بعد از خدمت، چه بسا نکات بسیار ظریف و دقیقی مطرح می شود که به گونه ای منت تلقی شود، برای مثال باید گفت حتی بزرگ جلوه دادن خدمت و یا بازگو کردن آن برای افراد دیگر به گونه ای که موجب تحقیر مخدوم گردد، منّت و آزار محسوب می شود.
از خصال متعالی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این چنین نقل شده است که حضرت مساکین و فقرا را همراهی می کردند (با آنها راه می رفتند) حاجت آنها را روا می کردند و می فرمودند نباید هیچ کس به کس دیگر به چشم حقارت بنگرد. (همان، 326)
در فرمان مولای متقیان به مالک نیز آمده است که «از منت نهادن به رعیت به جهت احسانی که نموده ای و یا بیش از حد جلوه دادن آن چه کرده ای بپرهیز».
نتیجه این که کنکاش در این زمینه، در روابط اجتماعی امروز حتی در مشاغل اجتماعی که مستقیماً با محرومان جامعه در ارتباط است نشان می دهد بسیاری از خدمات اجتماعی و انسانی ما، به جهت عدم دقت و رعایت نکردن این شرط مهم نه تنها ارزش حقیقی خود را از دست می دهد بلکه باعث آزردگی خاطر اهل نیاز می شود.
در جمع بندی موارد مربوط به اخلاص، این نتیجه را نیز می توان گرفت که خسارتهای مادی و اقتصادی قابل جبران است ولی خسارتهای معنوی به راحتی قابل جبران نیست. شخصیت و حیثیت نیازمندان و مخاطبان خدمات اجتماعی، سرمایه معنوی و ارزشمندی است که باید از هرگونه تعرّض مصون بماند. کسی که انفاق مستقیم و بی واسطه خود را آشکار می کند و یا به گیرنده خدمت، به اشکال مختلف منّت می گذارد در حقیقت به سرمایه معنوی او لطمه می زند به همین دلیل است که ما مددکاران اجتماعی در باورهای حرفه ای خود (که ریشه در باورهای دینی دارد) به برخی از شیوه های خدمت رسانی و تبلیغ بر آن در رسانه های فراگیر ایراد و انتقاد داریم. بسیاری از نیازمندان آبرومند حاضرند آتش فقر و مسکنت را تحمل کنند ولی در سایه بی توجهی خادم، دچار آتش تخریب منزلت و شخصیت نشوند.
3- وفای به عهد
یکی دیگر از اصولی که مصلح اجتماعی می بایست در اعمال صالح خود آن را رعایت کند، وفاداری او به عهد و پیمان است و اساس این اصل بر توحید استوار است یعنی وفا به عهدهائی که انسان در خلقت خود با خالق بسته است که در معارف اسلامی با عنوان «پیمان عالم ذر» مورد بحث قرار می گیرد و یکی از ابعاد آن امانت داری الهی است که بُعد تلقی کند و از فرصت بدست آمده در جهت ارائه خدمت و تقرب به خدای متعال حداکثر بهره را بگیرد. بنابراین عمل به احکام الهی در زمینه امور مسلمین و امداد و انفاق یکی از مصادیق وفای به عهد بنده ی صالح و متقّی است. چه بسا، ظاهراً ما بین یک مصلح اجتماعی و یک فرد نیازمند به کمک، هیچ گونه عهد و پیمانی بسته نشده باشد ولی خادم معتقد، به خوبی واقف است که نسبت به خالق خود، تعهداتی را پذیرفته است که ملزم به انجام آن است و. از سوی دیگر آگاه است که انجام این قبیل اعمال صالح که اثر عظیم و شگرف معنوی، روحانی و حتی مادی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد و به همین خاطر است همواره از مخدوم خود سپاسگزار است، سپاسگزار از این که زمینه تقرب او را به محبوب خود فراهم ساخته است. مرحوم آیت الله طالقانی می فرماید: «صفت وفایس به عهد نمودار تعالی روحی و قدرت اراده و شخصیت محکم افراد و روابط اجتماع است و عهد مضاف «عهدهم» که بسته شده «از عاهدوا» شامل هر عهدی می شود که پذیرفته و بسته شده باشد چه احکام الهی یا پیمان ها و قراردادهائی که بین افراد انجام می گیرد. (پرتوی از قران- ج2-51) توجه به وفای عهد از بُعد اجتماعی و اهمیت آن در مناسبات اجتماعی را می توان در تفاسیر نمونه و المیزان، ذیل آیه 177 سوره بقره ملاحظه کرد. یکی دیگر از مصادیق وفای به عهد در خدمات اجتماعی، رازداری و حفظ اسرار مردم و محرومان است. مصلح اجتماعی از این رسالت خویش مطّلع است که به دلیل مورد وثوق بودن برای اقشار نیازمند جامعه، شنونده بسیاری از مسائل و مشکلات محرمانه آنها خواهد بود و همچنین در جریان کمک به آنها، بسیاری از نکات مخفی زندگی داخلی آنها برایش روشن خواهد شد و خوب می داند که کوچکترین بی توجهی به این امور و برملا شدن نکات و زوایای هر چند کوچک از زندگی آنها می تواند مشکلات عظیم شخصیتی را برای آنها ایجاد کند. خداوند متعال می فرماید:«إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِی وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَیکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیئَاتِکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ».(بقره 271)
«اگر به مستحقان آشکار انفاق کنید کاری نیکوست لیکن اگر در پنهان به فقیران (آبرومند) رسانید نیکوتر است و خدا به پاداش آن، گناهان شما مستور دارد و خداوند از آشکار و نهان شما آگاه هست.»
چنانچه ملاحظه می شود، حتی خداوند متعال، مرتبه اولاتر از اسرار مردم نیازمند را بیان می فرماید چه بسا نیازمندان آبرومندی که مایل نیستند، نامحرمان از نیاز آنها مطلع گردند و لذا توصیه پروردگار توانا، انفاق در خفا برای این قبیل نیازمندان است و اگر آنجائی که اسرار فردی آشکار شود موجب بی آبرو شدن و یا مشکلات دیگری برای او خواهد شد خداوند نیز جهت تشویق خادم برای رعایت این اصل مهم او را در جهت عفو معصیت هایش و پوشیده ماندن گناهانش نوید می دهد. در رابطه با تفسیر آیه فوق نظراتی بیان شده است که ما به اختصار به چند نکته اشاره می کنیم:
اول: این که امداد و انفاق در خفا بهتر است و به ویژه در امور مستحبی بر آن تأکید شده است. چنانچه ائمه معصومین به ویژه حضرت علی (علیه السّلام) شبانه به صورت ناشناس، به منازل نیازمندان مراجعه می فرمودند و آنها را مورد شفقت و ملاطفت قرار می دادند.
دوم: این که انجام برخی از خدمات اجتماعی، به خصوص در امور واجبی نظیر پرداخت زکوة، بهتر است در آشکار انجام گیرد تا موجبات تشویق و ترغیب دیگران را فراهم سازد البته امور مستحبی را نیز اگر موجب تشویق دیگران شود می توان به صورت آشکار انجام داد ولی این مطلب، دو شرط عمده دارد یکی این که مشکلی را در بُعد شخصیتی و شئون خانوادگی متوجه نیازمندان نسازد و دیگر این که خادم را دچار ریا و تظاهر نکند مطلب بسیار مهم از دیدگان اسلام، تحکیم مناسبات اجتماعی در اثر توجه به آبرو حیثیت افراد جامعه بخصوص مستضعفین است.
از علی (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: «چهار عمل شخص را به سوی بهشت سوق دهد، پنهان داشتن مصیبت وارده، کتمان صدقه، نیکی به والدین، تکرار زیاد لا اله اله الله» (کاظمی خلخالی1363-92)
به طور خلاصه حفظ راز مردم نیازمند و رعایت حیثیت و شخصیت آنها به عنوان یکی از مصادیق بارز وفای به عهد، از اصول مهم خدمات اجتماعی و تعاون در اسلام است و رعایت آن موجبات اخوت، صمیمیت، صفا و محبت امت اسلامی به ویژه ما بین مستضعفین و خادمین جامعه اسلامی را فراهم می سازد.
4- صبر و گشاده روئی
صبور بودن و حوصله داشتن، یکی از خصیصه های مهم مسلمان معتقد است. صبر در بُعد فردی نظیر در معصیت ها، شدائد، گرفتاریهای خصوصی، هواهای نفسانی و نظایر آن موجبات تزکیه نفس را فراهم می سازد. استناد آیه شریفه 177 بقره به «صبر» با توجه به تفاسیر مختلف «بُعد فردی صبر» است و لذا برای پرداختن به «صبر» به عنوان یک اصل در خدمات اجتماعی به آیات دیگری متوسّل می شویم.صبر در بُعد اجتماعی نظیر تحمل دیگران، تلاش در خشنودی مسلمین، رعایت حقوق آنها، ایجاد روابط حسنه با امت اسلامی می تواند وحدت و انسجام جامعه اسلامی را عینیت ببخشد.
مصداق بارز صبر در خدمات اجتماعی، گشاده روئی است که به عنوان یک صفت عالی انسانی مطرح می شود و بندگان صالح خدا با یادآوری این که «حلم» یکی از صفات الهی است در این زمینه تشویق و توصیه می شوند خداوند متعال در آیه 263 بقره می فرماید:
«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِی حَلِیمٌ»
«به زبان خویش و طلب آمرزش، فقیر وسائل را رد کردن بهتر است تا آن که صدقه دهند و از پس آن آزار کنند خداوند از خلق بی نیاز و برآنان بردبار است».
در زمینه حمایت از نیازمندان جامعه، ملاطفت و خوش خلقی اهمیت بسزائی دارد و یکی از مؤثرترین عواملی است که می تواند اعتماد و اطمینان مخدوم به خادم را فراهم آورد و موجب تحکیم روابط سازنده و ارزشمند متقابل فی مابین بشود. خداوند متعال در همین آیه به بندگان صالح خود تذکر می دهد که «حلم» یکی از صفات الهی و شکیبائی مصلحین در امور اجتماعی، پیروی از خالق و بهره مندی از صفات عالی است. اهمیت برخورد مناسب به حدی است که از انفاق و احسان مادی برتر شمرده شده است. و همان گونه که خداوند متعال از مخلوق خود بی نیاز است و مصلحین اجتماعی، خود نیازمند به اعمال صالحی هستند که از آنان سر می زند موجب تزکیه نفس و تطهیر قلوب آنها می شود و بی نادان و بی خردانند آنهائی که خدمات و امدادهای خود را با عصبانیت، تندی، پرخاش و عکس العمل های ناپسند زایل می سازند که نمونه های آن در جامعه امروزی بسیار فراوان است.
در آیات 17 تا 19 سوره لقمان، خداوند متعال (با خطاب قرار دادن لقمان فرزندش را) می فرماید: «ای فرزند، نماز به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر این کار از مردم نادان هر آزار بینی صبر پیش گیر که این صبر و تحمل در راه تربیت و هدایت خلق، نشانه ای از عزم ثابت در امور لازم عالم است. و هرگز به تکبر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تکبر قدم برمدار که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی دارد (و عاقبت خوار و ذلیلشان خواهد کرد)، در رفتارت میانه روی اختیار کن و سخن آرام گوی، نه با فریاد بلند که زشت ترین صداها صوت حمار است.»
ترجمه آیات فوق به قدری واضح و آشکار است که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد و اهمیت صبر و حوصله و اجتناب از غرور و تکبر و همچنین دارا بودن رفتار متعادل و خلق و خوی پسندیده در ارائه خدمات اجتماعی را آشکار می سازد. در کتب اخلاق مباحث وسیعی راجع به عجب (که سرچشمه بسیاری از تندخوئی ها و عدم معاشرت و مجالست با دیگران به خصوص اقشار محروم جامعه و... است) و تکبر بیان شده است که می توان به آنها مراجعه کرد. (8)
از مجموعه احادیث و روایات بسیاری که در این باب آمده است به چند نمونه اشاره می کنیم، باشد که سخنان گرانبهای ائمه معصومین آویزه گوشمان و چراغ راهمان باشد.
امام محمدغزالی در کتاب کیمیای سعادت، ضمن برشمردن حقوق مسلمین، در حق هشتم از خوشروئی با مسلمین صحبت می کند و حدیث زیر را از رسول اکرم نقل می کند که فرمود «خدای تعالی گشاده روی آسان گیر را دوست دارد.» (غزالی 1355-327)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«اِذا سَئَلَ السّائِلَ فَلانَقطَعوُا عَلَیهِ مَسَألَة حَتّی یَفرَغَ مِنها ثُمَّ رَدُّوا عَلَیهِ بِوَقار وَلیِّن اِمّا بِبَذلِ بَسیرا وَرد جَمیل فَاِنَّهُ قدَیاتکم مَن لَیسَ بِاُنسُ وَ لا جانَ نیظروُنَکُم کَیفَ صَنیعُکُم فیما خولکم الله تعالی»
«هنگامی که حاجتمندی از شما چیزی بخواهد گفتار او را قطع نکنید تا تمام مقصود خویش را شرح دهد سپس با وقار و ادب و ملایمت به او پاسخ بگوئید. یا چیزی که در قدرت دارید در اختیار او بگذارید و یا به طرز شایسته ای او را باز گردانید زیرا ممکن است سؤال کننده فرشته ای باشد که مأمور آزمایش شما است تا ببیند در برابر نعمت هائی که خداوند به شما ارزانی داشته چگونه عمل می کنید.» (نمونه- ج2-239)
این حدیث به تنهائی می تواند سرمشق تمامی مصلحین جهان و خدمتگزاران بشریت باشد که چگونه در چهارده قرن پیش به طرزی زیبا نحوه ی برخورد با محرومان و نیازمندان ترسیم شده است و داعیان حقوق بشر، مبتکرین مشاغل نوین اجتماعی، امروزه خود را ابداع کنندگان این امور می دانند. و باز از رسول اکرم نقل شده است که خطاب به قول خود فرمود «ای فرزندان عبدالمطلب اگر وسعت آن ندارید که مردم را به اموال خود وسعت دهید پس به ایشان بگشاده روئی ملاقات کنید. (نراقی1362-189)
از نظر اجتماعی، اهمیت موضوع به خوبی روشن است. چه بسا نیازمندانی در جامعه امروز وجود دارند که تنها مشکل آنها یافتن اهل درد و سنگ صبوری است که با حوصله و شکیبائی، دردهایش را بشنود و گره های درونی او را بگشاید با همدردی و عکس العمل مناسب کلامی و غیرکلامی نشان بدهد که او را درک کرده است. در جهان امروز که مسائل و مشکلات خرد و کلان بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها سنگینی می کند و سیاست های استعماری استکبار جهانی در جهت بیگانگی انسان ها از همدیگر است بازگشت به مکتب انسان ساز اسلام و فطرت پاک الهی، می تواند سعادت دنیوی و فلاح اخروی انسان ها را تأمین کند، اهمیت موضوع در ایدئولوژی اسلامی به حدی است که روایات و احادیث و اخبار فراوانی در این زمینه از معصومین و متفکرین اسلامی بیان شده است. به عنوان نمونه در چگونگی ملاقات خواهران و برادران دینی به عنوان ساده ترین بُعد صبر و تحمل همدیگر تحت عنوان «مصافحه» روایت متعددی نقل شده است که ما به معرفی یک مورد اکتفا می کنیم. امام جعفر صادق (علیه السّلام) فرمود: «اِذا لَتقیَ المؤمِنانِ فَتَصا فَحا اَقبَلَ اللهُ بِوَجهِهِ عَلَیهِما وَ تَتَحاتُّ الذُنوبُ عَن وُجوههِما حَتّی یَفتَرِقا» «چون دو مؤمن بهم برخورند و مصافحه کنند خدا به آنها رو کند و گناهان از چهره آنها به ریزد تا از یکدیگر جدا شوند» (کافی- ج3-264)
به عنوان حسن ختام موضوع صبر و گشاده روئی باید اذعان کرد که تجارب متعددی نشان داده است برخورد انسانی و مناسب، ایفای نقش سنگ صبوری برای دردمندان، تا چه اندازه در گشایش عقده های روانی و اجتماعی کمک خواهان تأثیر دارد. بسیاری از مراجعین به انسانهای حرفه ای نظیر مددکاران اجتماعی، مشاوران و روانشناسان با فرصتی که برایشان فراهم شده است، افکار، اندیشه ها، احساسات و تلقی های خودشان را با اطمینان از شنونده این مطالب بیان کرده و با گشایش در درون و انبساط خاطر، صحنه را ترک می کنند.
«شنونده خوب بودن» و «هنر گوش دادن» از ویژگی های مهم و اثرگذاری است که اقدامات و خدمات ما را ارزشمند می سازد.
5- صداقت
چنانچه در آیه 177 سوره بقره بیان شده، صادق بودن نیکوکار و مصلح صفت بارز است که او را در نهایت به عنوان متقّی معرفی می نماید. صداقت در هر سه بُعد آن یعنی صداقت در پندار، صداقت و گفتار و صداقت در کردار و عمل: یعنی یک مصلح اجتماعی متعهد و معتقد، چیزی را که می گوید همان است که به آن اعتقاد دارد و چیزی هم که عمل می کند همان است که می گوید و لذا در پندار و گفتار و کردار وی وحدت کامل وجود دارد. (9)و اما ارتباط آن با تعاون و خدمات اجتماعی در این است که خادم جامعه اسلامی اگر در خدمت مستضعفین قرار می گیرد به این قبل خدمات اعتقاد دارد یعنی علاوه بر این که عمل صالح او از ایمانش سرچشمه می گیرد بلکه به خدمتی که می کند جهت و هدف غائی و الهی می دهد او معتقد است که خدمات اجتماعیش و مشارکت با دیگران می تواند در حل مسائل اجتماعی مؤثر افتد و در زندگی افراد تحوّل کند. از سوی دیگر در مصاحبات و مباحثات خود با نیازمندان، صادق است و از تظاهر و فریب نیازمندان با خدمات سطحی و گذرا اجتناب می ورزد و توجیه گر ظلم و بی عدالتی نیست. همچنین با صداقت کامل، از حداکثر توان و امکانات مادی و معنوی خود و جامعه در جهت حل مشکل نیازمندان را بر خود و نیازهای شخصی ترجیح می دهد و کلمه «ایثار» را در عمل معنی می بخشد.
او بدون حسابگری و افکار مادی گرایانه و همچنین ترس و واهمه از نیازمند شدن خود در آینده با اخلاص، کمر همت می بندد و از نیازمندان رفع حاجت می کند زیرا معتقد است که وعده خداوند متعال حق است و خلاف ناپذیر که در آیه 268 سوره بقره می فرماید: «شیطان به وعده فقر و ترس از بی چیزی شما را به کارهای زشت و بخل (احسان نکردن یا کم و ناچیز انفاق کردن) وادار می کند و خداوند به شما وعده آمرزش و احسان می دهد و خدا را رحمت بی منتهاست و به همه امور جهان داناست».
شیطان و هواهای نفسانی همواره بزرگترین مانع و سدی بوده اند که انسان را از انجام اعمال صالح صادقانه باز داشته و به معصیت ها سوق می دهند. یعنی، انسان متقّی، صادقانه و با تمامی امکانات و مقدورات خویش در خدمت نیازمندان و محرومین قرار می گیرد و در این راه آن گونه که شایسته است و رضای الهی را در پی دارد اقدام می کند.
متأسفانه امروزه شاهدیم که بسیاری از انسان های ناآگاه، لباس های مندرس، غذاهای پس مانده و امکانات نامرغوب و زاید خود را به نیازمندان می بخشند. که اگر خود نیازمند بودند از پذیرفتن آن اکراه داشتند ولی حاضر نیستند از مایحتاج اصلی خودشان کوچکترین اغماضی بنمایند. در صورتی که مراد از «حُبّه» در آیه 177 سوره بقره این است که نیکوکار در راه دوستی خدا از چیزهائی می گذرد که آنها را دوست دارد. خداوند متعال در آیه 267 سوره بقره می فرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَّاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَالَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِاخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیُّ حَمِیدٌ»
«ای کسانی که ایمان آورده اید از قسمت های پاکیزه اموال که بدست آورده اید و از آنچه که از زمین برای شما خارج ساخته ایم انفاق کنید و به سراغ قسمت های ناپاک نروید که خودتان حاضر نیستند آن را بپذیرند مگر از روی کراهت و بدانید خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است.»
از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که این آیه درباره عده ای نازل شده است که ثروت هایی از طریق ربا در زمان جاهلیت جمع آوری کرده بودند و از آن در راه خدا انفاق می کردند که خداوند متعال آنها را از این کار نهی فرموده. (نمونه، ج2، ص264).
در مجمع البیان در روایتی از علی (علیه السّلام) آمده است که این درباره کسانی نازل شده است که موقع انفاق، خرمای خشک و نامرغوب را با خرمای خوب و مرغوب مخلوط می کردند که به آنها دستور داده شد از این کار اجتناب کنند. (همان، ص247).
به طوری منشأ بخل از شیطان بوده و لذا بخیل مطیع شیطان و متأثر از تلقینات شیطان است ولی منشأ سخاوت، وجود و کرم از خداوند متعال است و آدم سخی، با اعتقاد به وعده های الهی بدون ترس و واهمه از فقر و نداری، هر آنچه که در امکان و توان دارد با نهایت ایثار در طبق اخلاص تقدیم نیازمندان می کند.
در آیه 92 سوره آل عمران نیز می فرماید: «هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسید. مگر این که از آنچه دوست می دارید (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید خدا از آن باخبر است.»
با استناد به همین آیه به خوبی آشکار می شود که اولاً رسیدن به درجه تقوی هرگز امکان پذیر نیست مگر با انفاق. ثانیاً انفاق از چیزهای با ارزش نه متاع و خدمات پست یعنی انفاق و امداد صادقانه و ثالثاً خادم اجتماع بداند که خداوند متعال به ظاهر و باطن همه آگاه است و اگر او، دیگران و یا حتی خود را با برخی اعمال و خدمات ظاهر پسند فریب دهد خدا را نخواهد توانست بفریبد. در زمینه صداقت در خدمات اجتماعی روایت زیادی وارد شده است که به دو نمونه اکتفا می کنیم.
روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی را دید که پرده کعبه را گرفته می گوید خدایا به حرمت این خانه، گناه مرا بیامرز حضرت فرمود بگو ببینم چه گناه کرده ای، عرض کرد یا رسول الله مرد صاحب ثروتم و هر وقت فقیری به طرفم می آید که از من چیزی بخواهد گویا، شعله آتش رو به من می آورد، حضرت فرمود دور شو از من و مرا با آتش خود مسوزان. قسم به آن خدائی که مرا به هدایت و کرامت برانگیخته است که اگر در میان رکن و مقام بایستی و دو هزار سال نماز کنی و این قدر گریه کنی که نهرهائی از آب چشم تو جاری شود، و بمیری ولئیم باشی خدا ترا سرنگون به جهنم می افکند.» (نراقی، 1362، ص310).
روزی امیرمؤمنان (علیه السّلام) مقدذار پنج وسق (تقریباً 250 من) خرما برای یک نفر فقیر آبرومند که اهل سؤال نبود و از آنچه داشت به دیگران می داد، فرستاد. مردی که حاضر بود گفت یا امیرمؤمنان، این شخص که چیزی از شما نطلبید و یک وسق او را بس بود چرا به او زیادی دادید؟ حضرت فرمود، خداوند مانند تو را در میان مؤمنین زیاد نکند، من می دهم و تو بخل می نمائی. (بحارالانوار، ج9، ص516).
باید خاطر نشان ساخت که معیار و میزان در موضوع صداقت در خدمات اجتماعی، رضای خداوند متعال است نه رضایت گیرنده خدمت. چه بسا نیازمند آبرودار و قانعی که با یک خدمت کوچک، راضی و خشنود می شود و چه بسیار نیازمند حریص و زیاده خواهی که با حداکثر خدمت نیز ناراضی است. آنچه موجب رضایت حق تعالی است اینکه ما در حد امکان و توان خود و در حد نیاز نیازمندان به آنها کمک کنیم که این نیز مستلزم شناخت نیاز و نیازمندان است.
6- رعایت تقدم و تأخر (اولویت ها)
این موضوع نیز در جامعه اسلامی، یکی از شروطی است که رعایت آن می تواند موجبات عدالت اجتماعی را فراهم سازد. یعنی با توجه به:1- درجه نیاز مستضعفین
2- تأثیر مشکل آنها در کل جامعه
3- روابط خویشاوندی و ارتباطات اجتماعی آنها با مصلح اجتماعی
4- وضعیت عاطفی روانی و شخصیتی نیازمندان
می بایست آنها را گروه بندی کنیم و با رعایت اولویت ها در جهت رفع نیاز مادی و معنوی آنها اقدام نمائید و همین مطلب به خوبی اهمیت تحقیقات اجتماعی را در شناخت ریشه های مسائل اجتماعی و طبقه بندی آنها و تعیین اولویت ها و شناسائی نیازمندان واقعی روشن می سازد. یعنی عالم بودن و علم داشتن به مسائل اجتماعی.
بسیاری از آیات مربوط به نفاق نیازمندان را به ترتیب تقدم بیان می فرماید. آیه 177 سوره بقره نمونه ای است بر این اصل به طوری که خداوند متعال در میان عموم نیازمندان جامعه، ارحام و خویشاوندان را مقدم بر همه آنها معرفی می فرماید... چنانچه در نصایح رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السّلام) آمده است که «با داشتن رحم فقیر صدقه دادن به غیر روا نیست.» (میرباقری، 1362، ص58).
و همین به خوبی تقدّم و اهمیت توجه به روابط خانگی و تحکیم آن و تأثیرش را در جامعه نشان می دهد و همچنین ذکر این نکته که اگر مشکلات نیازمندان خانواده ها در درون نهاد خانواده رفع شود با اطمینان می توان ادعا کرد که بسیاری از مشکلات جامعه (که امروز با آن مواجه هستیم) حل خواهد شد.
در بین گروه ها و اقشار دیگر جامعه که نیازمند هستند، ایتام مقدم بر سایرین نیازمندان مطرح شده است که تأمل و اندیشه در آن به خوبی نشان می دهد که یتیمی و بی سرپرستی می توان منشأ بسیاری از مسائل و انحرافات اجتماعی بشود. و بالاخره در آیه 273 سوره بقره خداوند متعال می فرماید «صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا ناتوان و بیچاره شده اند و توانائی آنکه کاری پیش گیرند ندارند و از فرط عفاف چندان احوالشان به مردم مشتبه شود که هرکس از حال آنها آگاه نباشد پندارد غنی و بی نیازند شما باید به فقر آنها از سیمایشان پی ببرید که از عزّت نفس هرگز چیزی از کسی سؤال نکنند و هرچه انفاق کنید (به آنها) خدا بر آن آگاه است.»
با استناد به آیه شریفه فوق می توان سه موضوع را نتیجه گرفت:
اوّل: که این آیه شرح حال جهادگران فی سبیل الله است که دچار فقر و تنگدستی می شوند و این دسته باید دقیقاً مورد توجه قرار داد و به رفع نیازمندی های آنها اولویت قائل شد.
دوم: این که خانواده ها و کسانی که مورد هجوم دشمنان اسلام واقع می شوند و دچار بی خانمانی و بی سرپرستی و فلاکت می شوند، باید از حمایت کامل جامعه اسلامی، به خصوص نیکوکاران صالح بهره مند گردند.
سوّم: نیازمندان آبرومندی که به قول معروف صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند. و اهل سؤال و مراجعه نیستند و چه با فشار بسیار سنگینی را در اثر مشکلات فقر و ... متحمل می شوند ولی کوچکترین عمل یا کلامی که بیانگر مشکل آنها باشد از آنها سر نمی زند این جا نیز مصلحین اجتماعی و خادمین متقی می بایست در پی شناخت این قبیل انسان ها باشند و در حمایت از آنها تلاش کنند زیرا تحمل و شکیبایی هر انسان، حد و مرزی دارد و اگر فشار مسائل اجتماعی و اقتصادی، او را به حدّ استیصال برساند پرده عفاف و شرم دریده شده و...
در دوره های گذشته، اصولاً خدمات رفاهی و حمایتی دولت غالباً نصیب کسانی بود که مقرض بودند و یا توانائی طرح نیازها و پی گیری تأمین آن از سازمان های اجتماعی را داشتند و علاوه بر آن، ابائی از بیان مسائل و نیازهای خود نداشتند و چه بسا بزرگ نمائی هم می کردند که البته ممکن است در حال حاضر نیز از چنین افرادی، وجود داشته باشند که در مباحث مددکاری از آنها به عنوان مددجویان حرفه ای یاد می شود و در مقابل، نیازمندان زیاد وجود داشتند (و دارند) که برای حفظ آبرو و شأن خود، خواهان نیستند و بعضاً راه و رسم آن را نیز نمی دانند. اینجاست که باید سعی کرد نیازمندان واقعی را شناخت و از آنها حمایت کرد. امروزه (که ریشه دیرینه در کشور ما دارد) افرادی به عنوان نیازمند در کوی و برزن و سر هر خیابان و کوی و برزنی به شکل های مختلف به ما مراجعه کرده با انواع حیله ها خود را نیازمند معرفی می کنند و ما بر اساس اعتقاد به انفاق و صدقه، بعضاً تحت تأثیر موقعیت و ظاهر او قرار گرفته کمک می کنیم غافل از اینکه چه بسا او نیازمند واقعی نیست و ما بدون شناخت و آگاهی با عمل خودمان (که ظاهراً صدقه داده ایم) او را در عمل ناپسندش تشویق کرده ایم که حاصل آن گسترش این پدیده ناخوشایند در جامعه است که چه بسا با چنین عملی نه تنها صواب نکرده ایم بلکه مرتکب گناه شده ایم.
پی نوشت ها :
1- آیه ی 177 سوره ی بقره. نیکوکاری بدان نیست که روی به جانب شرق و مغرب کنید چه این چیز بی اثری است (در رد یهود و نصاری) لیکن نیکوکار(ی) کسی است که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارائی خود را در راه دوستی خدا بر خویشاوندان، یتیمان، فقیران، رهگذران و سائلین بدهد و هم خود در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز به پا دارد و زکوة مال به مستحق برساند و با هر که عهد بسته به موقع وفا کند. در کار زار و سختی ها صبور و شکیبا باشد و به وقت رنج و تعصب صبر کند و کسانی که بدین اوصاف آراسته اند آنها به حقیقت راستگویان عالم و از پرهیزکارانند.
2- برای مطالعه ی بیشتر مراجعه شود به ذیل آیه ی 177 سوره ی بقره.
3- از آیات مربوط به ایمان و عمل صالح می توان به نمونه های زیر اشاره کرد: 25، 62، 82. 277سوره بقره، 57 آل عمران، 42 اعراف، 4 ،9 یونس، 96 مریم، 7، 9، 58 عنکبوت، 56 حج و 69 مائده.
4- «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً* إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً»
5- منبع پیشین- ص27
6- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به جلد دوم تفسیر نمونه- ص 256.
7- برای مطالعه بیشتر در این رابطه به کتابهای قلب سلیم، معراج السعاده و جلد سوم اصول کافی مراجعه شود.
8- به کتاب های قلب سلیم شهید دستغیب و اخلاق آیت الله مشکینی و همچنین ملااحمد نراقی و حلیه المتقین ملامحمد باقر مجلسی مراجعه شود.
9- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به تفسیرالمیزان جلد اول- ذیل تفسیر آیه 177.
زاهدی اصل، محمد؛ (1387)، مقدمه ای بر خدمات اجتماعی در اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دوم