مراد از تکافل در بعد فردی این است که هر یک از اعضاء جامعه اسلامی، به عنوان یک فرد و عنصر اجتماعی، در قبال نیازمندان و محرومین جامعه چه وظیفه و مسئولیتی را عهده دارند و با توجه به برنامه ها و رهنمودهای احکام اسلامی، اگر در مسیر زندگی خود با محرومان و دردمندان مواجه شدند در جهت رفع نیاز آنها چه نقشی را باید ایفا بکنند از طرف دیگر بیشترین نیازمندانی که در این بخش مورد توجه قرار می گیرند موردهایی هستند که چه بسا توجه به تک تک آنها بصورت انفرادی، مسائل و مشکلاتشان را مرتفع و آنها را به سوی آسایش و رضامندی سوق می دهد.
بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، به چهار گروه از نیازمندان جامعه، که کفالت و امدادهای فردی را طلب می کنند اشاره خواهند کرد.
1- ایتام (1)
خداوند متعال در بخشی از آیه 220 سوره ی بقره می فرماید:«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْیتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَیرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»
«و نیز از تو درباره ی یتیمان سؤال کنند، بگو که به اصلاح حال آنها بکوشید بهتر است تا آنها را بی سرپرست گذارید و اگر با آنها آمیزش کنید رواست که برادران دینی تان هستند و خدا آگاه است از آنکه در امور آنها فساد و نادرستی کند و آنکه صلاح و درستی نماید و خدا برای شما در امر یتیمان آسان گرفت و اگر می خواست کار را بر شما سخت می کرد چه آنکه خود به هر کار توانا و داناست.»
امور مربوط به یتیمی و بی سرپرستی، در اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و کلام الهی، و احادیث ائمه معصومین موکدترین سفارشات را در جهت حمایت از این قشر و شدیدترین هشدارها را در زمینه بی توجهی به امور آنها ارائه فرموده اند.
اولین گروهی که در آیات کلام الله مجید و خارج از حوزه ارحام و خویشان مورد عنایت قرار می گیرد ایتام است بر همین اساس اغلب مفسرین و متفکرین اسلامی، آن را نشانه ای بر اهمیت موضوع می دانند، به عنوان نمونه می توان به آیات 83 و 177و 215 بقره، 36 نساء، 7 حشر، 41 انفال اشاره کرد.
در آیه 220 بقره، خداوند متعال، سرپرستی و حضانت یتیمان، حتی وصلت با آن ها را به بندگان صالح خود توصیه فرموده و آنها را از رها ساختن اطفال بی سرپرست منع می کند.
آیات سه و 127 نساء مصلحین اقدام کننده در امور یتیمان را به رعایت عدالت در حق آنها سفارش فرموده و آیه 10 سوره نساء عقوبت بسیار سنگین را متوجه متجاوزین به حقوق و اموال یتیمان می سازد و بالاخره «آیات یک و دو سوره ماعون طرد یتیم را علامتی از کفر و انکار توحید و معاد بیان می فرماید.»
آیات 2و 6 نساء 220 بقره، 34 بنی اسرائیل 152 انعام، 9و 11 ضحی چگونگی سرپرستی ایتام از ابتدا تا ختم حصانت را به شکلی زیبا و ظریف ترسیم می کند که می تواند به عنوان یک برنامه کامل در سرپرستی ایتام مورد توجه مؤمنین و دست اندرکاران امور قرار گیرد که چکیده ای از آن را بیان می کنیم:
1- سرپرستی و حضات مادی و معنوی ایتام تا سن بلوغ و تکلیف
2- رعایت عدالت همه جانبه در تربیت آنها به خصوص در روابط ما بین فرزندان خود و آنها
3- عدم حیف و میل و دارائی یتیم به هر شکل و صورتی
4- عدم دریافت حق سرپرستی در صورت داشتن استطاعت مالی
5- در صورتی که نیاز مالی باشد، به قدر حاجت، مبلغی به عنوان حق سرپرستی دریافت گردد.
6- توصیه به وصلت با آنها پس از احراز شایستگی در آنها
7- آزمودن آنها پس از رسیدن به سن تکلیف در جهت این که آیا صلاحیت های لازم را کسب کرده اند که بتواند بطور مستقل در جامعه زندگی کنند؟
8- عودت مال و دارائی آنها به خودشان پس از احراز توان دخل و تصرف
9- گرفتن گواه در موقع برگردانیدن مال (خاتمه حضانت) با توجه به این که شاهد حقیقی خدا است.
در برخی از آیات کلام الله مجید، در موارد و مواقع خاصی که افراد صالح نتوانند مشکل ایتام را حل کنند و حکومت اسلامی مجبور به تدبیر و ارائه طریق در این مهم باشد، منابعی پیش بینی شده است که دولت اسلامی از آن طریق بتواند اقدام لازم را در قالب برنامه های رفاه اجتماعی در جهت حمایت از ایتام به اجرا در بیاورد از آن جمله به آیات 7 حشر و 41 انفال می توان اشاره کرد.
بدیهی است که منظور ما از برنامه های رفاه اجتماعی، تأیید نظام پرورشگاهی در سرپرستی ایتام نیست زیرا اولاً تجربه قبل از انقلاب اسلامی به خوبی نشان داد که این سیستم در حضانت و تربیت کودکان و نوجوانان بی سرپرست نه تنها مفید نبود بلکه در ابعاد تربیتی ضررهای جبران ناپذیری نیز داشت. بنابراین منظور از برنامه های رفاه اجتماعی این است که دولت اسلامی با حمایت از خانواده های ذیصلاح و یا در نهایت از طریق نهادهای شبه خانواده، این قشر محروم و نیازمند را از نعمت سرپرستی در کانون گرم خانواده بهره مند سازد و از طریق مؤسسات زیربط، نظارت مستمر و مؤثر بر این مهم داشته باشد. و این تبعیت از کلام الهی و سنت معصومین است که بهترین مکان و مناسب ترین شیوه در سرپرستی ایتام را نهاد خانواده معرفی می کند. رسول اکرم می فرماید:
«خَیرُ بَیتٍ فی المُسلِمینَ بَیتُ فیهِ یَتیمُ یُحسَنُ اِلَیهِ وَ شَرُّ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٍ فیهِ یَتیمُ یُساء اِلیهِ اَنا وَ کافِلُ الیَتیمِ فِی الجَّتِهِ هکَذا»
«بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن یتیمی مورد احسان و عطوفت باشد و بدترین خانه های شما، خانه ای است که در آن به یتیمی بدرفتاری و ستم شود. من و کسی که کفالت یتیمی را به عهده بگیرد در بهشت مانند دو انگشت همراهیم» (پاینده، 1362، ص316)، و در جای دیگر می فرماید «کسی که یتیمی را در خاندان خود نگاهداری کند و از هر جهت در پرورش او بکوشد تا دوران کودکیش سپری گردد و از سرپرستی بی نیاز شود با این عمل خداوند بهشت را بر او واجب می کند» (تحف العقول- ص198)، و در جای دیگر جالب این است که امر حضانت از ایتام در بُعد معیشتی خلاصه نشده بلکه از بُعد تربیتی، جالب این است که امر حضانت از ایتام در بُعد معیشتی خلاصه نشده باشد بلکه از بُعد تربیتی، ارزش و سنگینی بیشتری دارد چنانچه امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «یتیم را آن طور تربیت کن که فرزند خویش را تربیت کنی و در مقام مجازات او را به همان چیزی تنبیه کن که فرزند خود را می کنی».
و بالاخره فرمان امام علی (علیه السّلام) به مالک اشتر نشان دهنده توجه عمیق حکومت اسلامی به مسئله ایتام است که فرمود: یتیمان و سال خوردگان را که (وسایل، ج5، ص 1256) چاره ندارند و اهل سؤال نیستند عهده دار باش و این، بر زمام دار سنگین است ولی خداوند این وظیفه سنگین را بر کسانی که طالب سعادتند و در آن صبور و به وعده ی الهی وثوق دارند آسان می گرداند.» (رهبر، 1363، ص103).
امام علی (علیه السّلام) که خود بهترین الگوی عملی در توجه ویژه به ایتام بود و آن هم با روش و شیوه ای که بسیاری از ایتام بعد از شهادتش، آگاه شدند که حامی آنها کس جز خلیفه مسلمین نبوده است، در این حکم حکومتی دو قشر محروم را با تأکید مورد سفارش قرار می دهد دو قشری که ویژگی های مشترکی دارند نظیر ناتوانی، ناچاری و اهل سؤال نبودن.
امام تأکید می کنند که این وظیفه برای اداره کننده جامعه اسلامی یکی از مسئولیتهای خطیر است و انجام آن را خداوند متعال آسان می کند و سعادت عاملین به این مهم را تضمین می فرماید.
یتیم کیست؟ اگر مجموعه ی تعاریف و نظرات ارائه شده در مورد یتیم را از ابعاد مختلف مورد بررسی و جمع بندی قرار دهیم می توانیم به نتایج زیر اشاره کنیم:
الف- یتیم در عرف جامعه به طفل صغیری اطلاق می شود که یکی از والدین خود را از دست داده باشد.
ب- یتیم از نظر شرع مقدس اسلام به کودک و یا نوجوانی گفته می شود که پدر خود را از دست داده باشد.
ج- یتیم از دیدگاه حقوقی و قانونی به فردی که فاقد «ولی»، «قیم»، و «سرپرست» باشد گفته می شود.
د- یتیم از نظر اجتماعی که مترادف آن معمولاً اصطلاح «بی سرپرستی» است به این مفهوم به کار می رود که فردی در سنین پائین تر از سن قانونی به علل مختلف از سرپرستی مؤثر محروم باشد در چنین مواردی ممکن است پدر و مادر در قید حیات باشند ولی هیچ کدام از آنها به دلایل جسمانی، روانی، عاطفی و یا اخلاقی صلاحیت و قدرت حضانت از او را نداشته باشند.
هـ.- یتیم از نظر سنی به افرادی که زیر گروه سنی 18 سال قرار دارند و فاقد سرپرست هستند. اطلاق می شود ولی باید توجه داشت که ممکن است جوانی، ظاهراً به سن تقویمی (شناسنامه ای) قانونی رسیده باشد ولی به دلایل هوشی و عقلی- روانی هنوز به حدّ بلوغ و تکفّل نرسیده باشد و نیازمندان حمایت و حضانت باشد.
به طور کلی در قرآن کریم و روایت ائمه معصومین یتیم به کسی اطلاق شده است که در سنین خردسالی پدرش را از دست داده است. باید اذعان کرد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مادران والا مقام و همسران شهدای گرانقدر نشان دادند که شایستگی حضانت از فرزندان عزیز شاهد را دارند و بر همین اساس نیز قانونی در مجلس تصویب گردید و به مورد اجرا درآمد تا مادران لایق مسئولیت خطیر سرپرستی از فرزندان خود را عهده دار شوند. (2)
مسئله یتیمی و سرپرستی همواره در زندگی بشر وجود داشته است و پیشرفت صنعت و تکنولوژی و زندگی ماشینی و سیاست های سلطه گر استکبار با تحمیل جنگ های خانمان سوز آن را تشدید می کند و علاوه بر آن حوادث طبیعی نظیر سیل و زلزله به این مشکل دامن می زند لازم به تذکر است که چه بسا ظاهراً کودکی دارای والدین باشد ولی به دلایل مختلف از سرپرستی مؤثر آنها محروم باشد که این هم بر مشکل مورد نظر می افزاید. برای همگان واضح است که سرچشمه بسیاری از آسیب های اجتماعی و انحرافات اخلاقی در همین مسئله و در بی توجهی یا کم توجهی به آن است. در رژیم گذشته، ظاهراً مؤسسات و سازمان های عریض و طویل و با بودجه های قابل توجهی در جامعه ایجاد شده بود تا بتواند این مشکل را حل کند ولی در موارد زیادی در اثر برنامه های سوء تربیتی، اطفال بی سرپرست که در پرورشگاه نگهداری می شدند در نهایت از کانون های اصلاح و تربیت و سپس زندان ها سر در می آوردند در این باره مرحوم آیت الله طالقانی رضوان الله تعالی سخن زیبا دارد و می گوید: یتیم که سایه مهر و پرورش از سرش کوتاه شده و در خود احساس حقارت می کند و خود را بی پناه می بیند بیش از هر چیز نیازمند اکرام است تا امیدوار شود و استعدادهایش رویش باید اگر با بی اعتنائی و یا اهانت برخوردار گردد شخصیتش در هم شکسته، به خود فرو رفته و کینه توز و بداندیش می شود (پرتوی از قرآن، ج2، ص70). یکی از روانشناسان آلمانی که در مورد اثر یتیمی در کار مدرسه کودکان مطالعه کرده است در نتیجه تحقیق خود می نویسد: 44 درصد از کودکان مردود را... اطفال بی پدر و 33 درصد آنها را کودکان بی مادر تشکیل می دهند. تحقیق دیگری از کودکان و جوانان خلاف کار در آلمان نشان می دهد که از 2704 نفر خلاف کار، 43 درصد آنها یتیم بوده اند و بالاخره تحقیق دیگری درباره زندانیان امریکا، نشان می دهد که 60 درصد از زندانیان مورد بررسی، از خانواده هایی بوده اند که در کودکی پدر، مادر یا هر دو آنها را از دست داده بودند. (امامی، 1355، ص151).
مشاهدات مؤلف و یا پایان نامه های دانشجویان در مقاطع مختلف نیز که در خصوص زندانیان و بزهکاران انجام شده است مؤید این مطلب است.
یکی از بنگاه های حمایت کودکان پاریس اعلام می کند که «حدود 65 درصد جرم کودکان ناشی از عدم مراقبت اولیاء و سرپرستی آنهاست و از نظر روانشناسی، کودکانی که همواره از پرتو محبت خانواده برخوردارند سالم و باهوش تر از کودکان پرورشگاهی و کودکستانی هستند، یکی از عوامل مهم عقب افتادگی کودکان دور از محیط خانواده است زیرا ثابت شده است که محیط خانواده در رشد عقل و عواطف کودکان تأثیر دارد. ناراحتی عصبی در میان کودکانی که در محیط های شبانه روزی به سر می برند بیشتر شایع است از این رو پرورشگاه های مترقی حتی کودکان یتیم را زیاد از خانواده دور نگاه نمی دارند.... (بهشتی، احمد، 1352، ص160) و بر همین اساس است که یکی از متفکرین اسلامی می نویسد: «مراکز نگهداری از کودکان یتیم، علیرغم کوشش ها و مراقبت هایشان هرگز نمی توانند جای عظیم خانواده را در جامعه بگیرند. نه تنها نمی توانند جای خانواده را پر کنند بلکه خود باعث ایجاد مشکلات عدیده ای در زندگی این نوجوانان می شوند که در نهایت تأسف از کودکی تا جوانی آنها را می آزارد و رنج می دهد چرا که خانواده رکن اساسی تربیت و زندگی کودک است که به او رشد متعالی و مناسب برای زندگی اجتماعی را به عنوان یکی از اساسی ترین محیط های تربیتی کودکان خواهد شود. (فلسفی، 1342، ص8).
حاصل سخن این که بهترین و مناسب ترین کانون برای حضانت از ایتام، نهاد خانواده ای و آن هم از طریق پذیرش یتیم به فرزند خواندگی است و در نهایت، اگر مشکل به دلیل گستردگی نهادی شبیه خانواده، از بی سرپرستان، سرپرستی مؤثری به عمل آید تا بدین طریق ریشه و منشأ بسیاری از بزه کاری ها و کج رفتاری های جامعه برکنده شود. (3)
به همین دلیل است که اسلام با عنایت کامل به تأثیر خانواده در تربیت فرزندان معصوم بی سرپرست، بهترین محل و مکان نگهداری از ایتام را کانون خانواده معرفی می فرماید. و دولت اسلامی نیز در تبعیت از اسلام می بایست حداکثر تلاش خود را در جهت سپردن امور ایتام به خانواده های ذیصلاح به عمل آورد و چنانچه در آیه 6 از سوره نساء اشاره شد اگر خانواده ای نیاز به مساعدت مالی داشت تا این مهم را به عهده بگیرد، وظیفه حکومت اسلامی است که با اقدام به این قبیل برنامه ها، حتی المقدور و از ایجاد مجتمع های پرورشگاهی با توجه به عواقب سوء آن و تجارب اندوهبار گذشته اجتناب نماید. لازم به تذکر است که در جهت سرپرستی ایتام در دنیای امروز، چهار روش متداول است:
1- نگهداری ایتام در پرورشگاه ها (4) و مجتمع های تربیتی
2- نگهداری ایتام در «خانواده های داوطلب» (5) یعنی کودک از طرف مقامات مسئول به خانواده های ذیصلاح سپرده می شود تا مدت زمان مشخص حمایت قرار گیرد.
3- «شبه خانواده» (6) که در این سیستم زن و شوهر واجد شرایط به عنوان والدین سوری تعداد محدودی از ایتام را به سرپرستی گرفته بابت آن حقوق از دولت می گیرند.
4- «فرزند خواندگی» (7) که در این روش کودک همانند یک فرزند واقعی از سوی خانواده پذیرفته می شود و از بُعد حقوقی نیز مانند فرزند واقعی با او معامله می شود و برای حل مشکل محرمیت نیز از مشورت روحانیون استفاده می شود.
حرکت دولت در اولین سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در برچیدن پرورشگاه ها در تهران بزرگ و سپردن امور تربیتی فرزندان بی سرپرست به خانواده ها، حرکت ارزشمندی بود و ایثار خانواده های معتقد در این زمینه از افتخارات جامعه اسلامی است. ولی متأسفانه طی سالهای اخیر با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه مجتمع هایی شبیه به پرورشگاه یکی بعد از دیگری شکل می گیرد.
2- مستمندان (8)
«الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ، وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»(23 تا 25 معارج)
«آنان که دایم در نماز و طاعت الهی عمر گذراند، و آنان که در مال و دارائی خود حقی معین و معلوم گردانند تا به فقیران وسائلین رسانند.»
فقر و مسکنت از مسائلی بوده است که در تمام تاریخ بشریت و به دلایل مختلف وجود داشته و مقابله با آن از مسئولیتهای رهبران و پیامبران الهی بوده است به همین جهت از صدر اسلام مورد توجه بوده و در جهت رفع این مشکل اجتماعی که می تواند منشأ بسیاری از انحرافات و مفاسد فردی و اجتماعی باشد سفارشات مؤکدی به عمل آمده است.
امور مربوط به مساکین و فقرا در آیات متعددی از کلام الله مجید مطرح شده است که نمونه هایی از آن عبارتند از: 83، 215، 261، 262و 263 بقره- 36و 114 نساء، 24و 25 معارج- 18 فجر- 7 حشر- 20 مزمل- 16 سجده و 26و 28 بنی اسرائیل- 39 روم و 41 انفال.
در آیات 23 تا 25 معارج، خداوند متعال ضمن این که عاقبت دوزخیان را در رابطه با نفسانیاتی نظیر، روی گردانی از خداوند متعال، حب مال، حرص، عدم احسان و بخل،... نشان می دهد، نهایت مؤمنین را نیز به تصویر می کشد که یکی از ویژگی های آنها توجه به مستمندان جامعه است.
خلاصه ای از جمع بندی مربوط به تفاسیر آیات فوق الذکر را می توان در موارد زیر بیان کرد:
الف- کمیت انفاق مهم نیست بلکه کیفیت و چگونگی انفاق است که اهمیت دارد. بنابراین هر مسلمانی در حد استطاعت و امکانات خود می بایست انفاق و احسان کند.
ب- انفاق به مستمندان جامعه می بایست با شرایط خاصی انجام بگیرد به گونه ای که کوچکترین مشکل معنوی و عاطفی و اجتماعی برای آنها ایجاد نکند که در مبحث مربوط به اصول و شرایط خدمات اجتماعی در این باب سخن گفتیم.
ج- انفاق گران همان نمازگزاران حقیقی هستند که سهم معینی از مال خود را به فقرا اختصاص می دهند که مراد از آن بُعد وجوب انفاق یعنی زکوة به مفهوم عام است.
د- میل و رغبت باطنی در انفاق به نیازمندان، همان گونه که در آیه 18 فجر خطاب به انسان های ضعیف الایمان می فرماید که هیچ وقت حاضر نیستند با فقرا، هم سفره شوند. و خوب می دانیم که همنشینی و هم غذائی با مستمندان چه اثر عظیمی در اعماق روح و تزکیه نفس انسان به جا می گذارد.
هـ- اقدام اجتماع و تلاش مستمر در جهت ادای حقوق مستمندان چنانچه در آیه 26 از سوره بنی اسرائیل به آن اشاره دارد. یعنی نه تنها خود انسان موظف به رعایت حقوق محرومین است بلکه در قبال حقوق شایع شده از فقرا به وسیله دیگران نیز مسئول است تا نسبت به آنها احقاق حق کند.
و- توجه حکومت اسلامی به نیازمندان جامعه از طریق منابع و بودجه های پیش بینی شده در شرع مقدس.
به طور کلی آیات الهی به ما متذکر می شود که:
اولاً: بیشترین مسئولیت در امور مستمندان متوجه افراد معتقد و متعهد به اسلام است که به صورت داوطلبانه و ایثارگونه از حبّ مال بگذرند و در خدمت محرومین قرار گیرند.
ثانیاً: از نظر وجوب نیز تأکید بر امت اسلامی است تا با پرداخت وجوهات شرعی نظیر زکوة و خمس و کفاره و... در جهت رفع فقر و مسکنت همت کنند. باید توجه کرد که اگر حکومت اسلامی اراده کند حق دارد با قوه قهریه، این وجوهات را از افرادی که حاضر به پرداخت نیستند وصول کند.
ثالثاً: زمانی که مشکل فقر و تنگدستی با مشارکت و مساعدت مسلمین حل نشد، حکومت اسلامی موظف می شود تا در این زمینه تدبیر لازم را از طریق ارائه برنامه های تأمین اجتماعی اتخاذ نماید.
پیامبر بزرگ اسلام و پیشوایان امت اسلامی با الهام از رهنمودهای قرآن کریم، سنت و روش ارزشمندی را در زمینه توجه به مستمندان و محرومان جامعه به یادگار گذاشته اند که امروزه به صورت احادیث و روایات می تواند به عنوان آئین نامه های اجرائی مورد بهره برداری قرار گیرد.
در روایتی نقل شده است که امام چهارم وقتی که می خواستند به فقیری صدقه دهند، دست خود را می بوسیدند و می بوئیدند و سپس به فقیر کمک می کردند. از ایشان علت این کار سؤال شد فرمودل «قبل از آن که کمک من به دست فقیر برسد به دست خدا می رسد.»
(زمانی، 1348، ص108)
زندگی خصوصی و اجتماعی ائمه معصومین بهترین الگوی یک مسلمان معتقد است چنانچه آمده است زمانی که امام باقر (علیه السّلام) پدر بزرگوار خود را غسل می دادند با اشاره به زخم کتف و شانه آن حضرت، علت آن را حمل خوراک برای مستمندان در نیمه های شب بیان فرمودند.
اسلام فقر را موجب کفر می داند و با همان شدتی که با کفر مبارزه می کند با فقر نیز به مبارزه برمی خیزد. زیباترین سخن، فرمایش علی (علیه السّلام) است که فرمود: «الفَقرُ المُوتُ الاَکبَرُ» (حکمت 154 نهج البلاغه) و باز در سفارش خود به فرزندش محمد حنیفه می فرماید:
«یا بُنَیَّ اِنّی اَخافُ عَلَیکَ اَلفَقر فَاِستَعِذ بِاللهِ مِنهُ فَاِنَّ اَلفَقرَ مَنقَعَةُ لِلدّینِ مَدهَشَةُِ لِلعَقل داعیَةُ لِلَمعَتِ»
«این فرزندم، من بر تو از تنگدستی می ترسم (که مبادا بر اثر بی چیزی دست طمع پیش مردم دراز کرده بداده خدا رضا ندهی). پس از (شرّ) آن به خدا پناه بر که تنگدستی جای شکست و کم بودی در دین است و جای سرگردانی خود و موجب دشمنی است.» (حکمت، 311، نهج البلاغه)
الف- اگر تنگدستی و فقر بر انسان فشار آورد و استمرار داشته باشد چه بسا پرده عفاف و حجب دریده شود و فقیر، سائل گردد و دست طمع پیش مردم دراز کند. چنانچه مولای متقیان در مناجات خود می فرماید «پروردگارا آبروی مرا به وسیله بی نیازی حفظ کن و شخصیتم را به واسطه فقر در هم مکوب که از کسی درخواست کمک کنم که خود به درگاه تو نیازمند است و از شریرترین بندگانت (به انتظار کمک) جلب محبت و عاطفه نمایم و گرفتار شوم و از هر کس به من چیزی داد تمجید کنم و...» (حکمت216، نهج البلاغه)
بر همین اساس است که خداوند متعال سفارش رعایت حال فقیرانی را می کند که به جهت عزّت نفس سؤال کننده نبوده و ظاهر خود را آن چنان حفظ می کنند که گویی هرگز نیازی ندارد.
«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»
(سوره ی بقره، آیه 273)
«صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا ناتوان می شوند و توانائی آنکه کاری پیش گیرند ندارند و از فرط عفاف چنانند که هرکس از حال آنها آگاه نیست پندارد غنی و بی نیازند شما باید به فقر آنها از سیمایشان پی ببرید که از عزت نفس، هرگز آنها چیزی از کسی سؤال نکنند و هر چه انفاق کنید خدا بر آن آگاهست.»
ب- فقر می تواند انسان را به خیانت، دروغ، جدائی از حق و در نهایت کفر بکشاند. چنانچه مولای متقیان فرمود: کاد الفقر اَن یَکوُنَ کُفراً (سفینة البحار، ص117) و یا در حکمت سه می فرماید: «فقر انسان را از ادای سخن خود لال می کند» یعنی چه بسا انسان به دلیل نیاز شدید اقتصادی ملاحظه کار شود دفاع از حق را فراموش کند و در مقابل ظلم و ستم سکوت کند و...
ج- فقر شدید موجب عدم تعادل روانی و باعث سرگردانی عقل می شود. فقر و مسکنت اگر شدت یافت و طولانی شد، عقل و منطق را ذایل می کند و انسان را به کارهای نامعقول وادار می سازد. علاوه بر این علم پزشکی ثابت کرده است که کمبود مواد غذائی و تعذیه نامناسب ناشی از فقر، اثر انکارناپذیری در رشد مغزی و عقلانی کودکان می گذارد.
د- فقر موجب دشمنی و عداوت می شود زیرا اولاً مردم از فقیر و مسکین دوری گزینند و با او به معاشرت برنخیزند و این حالت، باعث انزوای فقر شود. ثانیاً فقیر با بی توجهی دیگران نسبت به خود مواجه شده کینه توز می شود و خصومت آنها به ویژه اغنیا را به دل می گیرد و در پی فرصتی برای ضربه زدن به آنها بر می آید. ثالثاً فقر و مسکنت مستمر در کارائی جسمانی و عقلانی انسان اثر می گذارد و از او آدمی تنبل و کم خرد می سازد در این باره «دورکیم» سخنی دارد که می گوید انتظار از شکم خالی داشتن مثل این است که بخواهیم جنگل آتش گرفته ای را با یک سطل آب خاموش کنیم. یک آدم گرسنه قادر به آموختن و فراگرفتن علوم و دانش امروز نیست و خواه ناخواه نمی تواند برای جامعه فردی مفید باشد» (دورکیم- ص273) رابعاً ممکن است در اثر شدت فقر و تنگدستی به امور ناپسند و ناشایسته روی آورد و چنین مصیبت هایی باعث دشمنی خدا با او و دور شدن وی از رحمت الهی گردد.
لازم به تذکر است که سفارش مولای متقیان به فرزندش محمّد حنفیه است و او معصوم نیست زیرا چنانچه می دانیم معصومین مصون از هرگونه گناه و معصیت هستند. دل مشغولی حضرت از فرزندی که معصوم نیست، دل مشغولی ایشان از ناحیه تمام شیعیان و پیروانشان است چنانچه به صراحت می فرمایند که فقر می تواند موجب ضعف ایمان و باورهای دینی شود و بر همین اساس است که مبارزه با آن به اشکال مختلف در صدر برنامه های حضرت و تمامی انبیاء و اولیای الهی قرار داشت، فقری که می تواند منشأ بسیاری از مفاسد و آسیبهای اجتماعی شود. نکته دیگری که حضرت علی (علیه السّلام) بر آن تأکید دارند پناه بردن به خدا و تقویت ایمان برای مقابله با آفت خانمان سوز فقر است که البته قطعاً این موضوع به این معنی نیست که فقرا به حال خود رها شوند و خود آنها با تقویت ایمان، دچار گمراهی و معصیت نشوند.
یکی از مسئولیت های مهم کارگزاران حکومت اسلامی، توجه به مستمندان و رفع نیاز از آنها بوده است چنانچه امام علی (علیه السّلام) در منشور حکومت و حکم استانداری به مالک می نویسد: «توجه خاص خود را به طبقه پائین که راهی به جائی نمی برند معطوف دار و از فقرا و مردم محتاج و آنانی که در شدت فقر و احتیاج به سر می برند غفلت نورز» و باز می فرماید «نسبت به طبقه پائین جامعه و آنان که راه چاره ندارند فقیرند و مستمند، گرفتارند و دردمند و عاجز، در این طبقه افراد آبرومند و محتاج هستند حقی را که خدا بر تو نسبت به ایشان مقرر داشته رعایت کن و سهمی از بیت المال و محصولاتی که متعلق به اسلام و مسلمین در هر شهر است برای آنها مقرر دارد.» (رهبر1363، ص100).
به عنوان حسن ختام مباحث مذکور، حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل می کنیم که هشدار و تذکار ارزشمندی است به امت امروز جهان اسلام در جهت توجه به محرومان که فرمود: «زمانی بیاید که مردم، فقرای خود را خوار و دشمن دارند و به تعبیر دنیا مشغول شوند و به جمع درهم و دینار رو آورند خدا ایشان را به چهار چیز مبتلا سازد، قحطی، خوف از سلطان، خیانت حکام و تسلط دشمنان.» (نراقی، 1362، ص292).
بحث اجتماعی
«فقر» و گرسنگی مسئله ظاهراً لاینحل جهان امروز است. دنیای صنعتی و به اصطلاح پیشرفته با موفقیت های شگرفی که از نظر علمی و تکنولوژی بدست آورده و ستارگان را مقهور خود ساخته است، امروزه از حل مشکل فقر عاجز مانده است. مسئله سوء تغذیه در کشورهای عقب نگه داشته شده (کشورهائی که اغلب، از لحاظ منابع طبیعی و امکانات بالقوه خدادادی غنی هستند ولی معمولاً این ثروت های ملی توسط استکبار جهانی و اقمارش به یغما می رود) به ویژه در میان کودکان و نوجوانان بیداد می کند.فقر یکی از ننگین ترین چهره های انحطاط تمدن بشریت و بی توجهی بدان اهانت به مقام و منزلت انسان هاست. تعریف دقیق فقر و تعیین حدود آن و معرفی فقیر و مشخصات او خالی از اشکال نیست. به طور کلی فقر به معنی نداری و تنگدستی بیان شده ولی در اصل، یک مفهوم نسبی است و اعتبار اجتماعی دارد و حد آن را جامعه وابسته بدان تعیین می کند به عنوان مثال در یک جامعه جهان سومی انسان کاملاً گرسنه فقیر محسوب می شود در صورتی که در یک جامعه توسعه یافته عدم برخورداری از تعطیلات تابستانی و مهمانی شبانه و جشن تولد!! فقر به حساب می آید. و لذا فقر را می توان فراتز از گرسنگی دانست ولی در این بحث، ما فقر را به معنی گرسنگی و عدم توانائی در تأمین حداقل نیازهای زیستی و معیشتی در نظر می گیریم.
در رابطه با منشأ فقر و مسکنت دو نظریه مطرح شده است. عده ای آن را امری طبیعی و جبری و ناشی از ازدیاد جمعیت می دانند و حاصل نظریه آنها این است که «رشد جمعیت تساعد هندسی و رشد امکانات و مواد عذائی با تصاعد عددیست».
برخی دیگر آن را یک مسئله اجتماعی و غیرطبیعی می دانند که در اثر اجحاف و تعدی و توزیع ناعادلانه ثروت بوجود می آید. این ها معتقدند که طبیعت، غنی و سرشار از مواد غذائی است و بشر می تواند با بهره گیری از تکنیک های نوین، از امکانات روی زمین و دریاها بهره بگیرد. طرفداران این نظریه در تأیید تئوری خود و رد نظریه قبلی می گویند که از 14 میلیارد هکتار خشکی زمین، حدود 7 هکتار برای زراعت مناسب است (50%) در حالی که مساحت همه زمین زراعی در حال حاضر به 3 /1 میلیارد هکتار یعنی 20% زمین های قابل کشت جهان نمی رسد در صورتی که حتی می توان روی قسمتی از زمین های غیرقابل کشت نیز فعالیت هایی را با بهره گیری از دانش های پیشرفته انجام داد و آن را قابل کشت ساخت. (9)
برخی معتقدند که مسئله رشد جمعیت خود، زائیده ی فقر است (برعکس نظریه مالتوس که فقر را زائیده رشد جمعیت می داند). آنها می گویند که عامل این مسئله مکانیسم های دفاعی (از بُعد روانشناسی) است بر اساس مکانیسم جبرانی، وقتی فردی در مورد خاص خود را در محرومیت احساس کند سعی می کند آن را در زمینه های دیگر جبران نماید و لذا روی به امور جنسی می آورد و در واقع بین دو غریزه «خوردن» و «تمایل جنسی» رقابت حادث می شود که قطعاً به دلیل فقر، پیروزی با تمایلات جنسی است.
این گروه بر اساس همین عقیده می گویند «شما مردمی را سرزنش می کنید که دستشان از همه جا کوتاه است غذای ناکافی، لباس ژنده، مسکن نامناسب و... هیچ لذتی به جز لذت جنسی نمی شناسند و هیچ قدرتی سوای قدرت پدری احساس نمی کنند و شما می خواهید بنام منطق والای خودتان این یگانه لذت و یگانه قدرت را از چنگ آنها بدر آورید!» (آلفرد سووی، 1357، ص151).
در هر حال صرف نظر از تئوری های مختلفی که در مورد علل فقر و مسکنت بیان شده و می شود، آنچه که بدیهی است وجود این مشکل عظیم جهانی و فشار روزافزون آن به اکثریت قابل توجهی از مردم دنیا است.
بنا به گزارش سازمان خوار و بار جهانی بیش از ده درصد از مردم کشورهای در حال توسعه که قریب به 450 میلیون نفر هستند، با کمبود مواد غذائی و مشکل گرسنگی روبرو هستند و بیشترین آنها در قاره آفریقا سکونت دارند. تاکنون صدها هزار نفر در اتیوپی (حبشه) در اثر گرسنگی جان خود را از دست داده اند و طبق گزارشات واصله، روزانه بیش از پنجاه تن در اردوگاه گرسنگان موسوم به (باتی) واقع در شمال شرقی این کشور از فرط گرسنگی می میرند و این در حالی است که از یک طرف میلیونها نفر در سراسر جهان از پرخوری و بیماریهای ناشی از آن رنج می برند و در اروپا و آمریکا مقدار زیادی گندم و دیگر مواد غذائی در جهت تثبیت قیمت ها سوزانده و یا به دریا ریخته می شود. از سوی دیگر رژیم اتیوپی با این مشکل خانمانسوز گرسنگی و فقر، و همزمان با هلاکت صدها هزار کودک اتیوپی یائی در آغوش مادران خود از فرط گرسنگی، دهمین سالگرد به قدرت رسیدن خود را با هزینه ای معادل 250 میلیون دلار جشن می گیرند. (به نقل از کیهان مورخ 3 /9 /62).
و مضاف بر این ها، کشورهای سلطه گر دم از انسان دوستی و حقوق بشر می زنند با ترویج مسابقات تسلیحاتی، هزینه هائی با ارقام نجومی را به این سیاست های نظامی و ویرانگر اختصاص می دهند در حالی که درصدی از این بودجه های سرسام اور، می تواند در تقلیل قابل توجه مسائل فقر و گرسنگی اثر حتمی داشته باشد.
نکته جالبی که وجود دارد این است که چه بسا، دول ضد بشری غرب، ظاهراً در جهت کمک به مستمندان جهان سوم اقداماتی هم انجام می دهند. ولی این قبیل مانورها، بیشتر جنبه سیاسی دارد تا انسان دوستی. «توماس اونیل» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا می گوید: «کاخ سفید تهدید کرده است مانع از پرداخت کمک اقتصادی بیشتر به آفریقا شود مگر این که کنگره نیز به ادامه حمایت مالی از ضد انقلابیون نیکاراگوئه رأی بدهد.» (همان منبع).
در میان کودکان زیر پنج سال جهان کودکان افریقائی، کودکان آسیائی و کودکان آمریکای لاتین پنجمین سالگرد تولدی خود را نمی بینند در حالی که این میزان برای کشورهای اروپائی است. از طرف دیگر امید به زندگی در کشورهای پیشرفته بین 71 تا 77 سال است در حالی این که رغم برای ایران، کمتر از شصت سال بیان می شود که طبق نظر کارشناسان و متخصصین امر، عمده ترین علت آن مسئله بدی تغذیه در اثر فقر و نداری است. نمونه های فوق به خوبی نشان می دهد که اقلیتی مرفه و برخوردار از همه نوع امکانات برگُرده اکثریتی گرسنه و محروم سوارند و برای ارضاء تمایلات خویش از هیچ ظلم و جوری فروگذار نیستند. بنابراین به جرئت می توان گفت که مسئله فقر و گرسنگی نه تنها یک مسئله اجتماعی بلکه یک معضل سیاسی است. زیر اسلام اتهام وارده بر طبیعت را رد کرده می گوید هرآنچه که انسان نیاز دارد در طبیعت یافت می شود. چنانچه طبق آمار کارشناسانه، مجموع پروتئین حاصل از فرآورده های گوشتی و لبنیاتی و تخم مرغ در دنیا 10/736/000 تن در روز است در حالی که مقدار پروتئین مورد نیاز کل جمعیت دنیا 10/439/000 تن در روز است یعنی بیش از 300 تن اضافه بر مصرف بر اساس استانداردهای بین المللی وجود دارد. (سبحانی، 1360، ص201).
و این در حالی است که بشر با بهره گیری از علم و دانش و تکنولوژی خود می تواند این مقدار را به چندین برابر افزایش دهد جالب است گفته شود که پروتئین حیوانی مصرفی برای هر فرد در کشورهای اروپائی غربی 83 گرم در روز است و این رقم در کشورهای عقب نگه داشته شده تنها 5 گرم است. یعنی عده ای از بی پروتئینی و عده دیگر از زیادی مصرف آن دچار بیماریند.
«جان مایر» استاد تغذیه دانشگاه هاروارد می گوید «مقدار غذایی که 215 میلیون آمریکایی مصرف می کنند برای تغذیه 1/5 میلیارد نفر چینی در میزان توسط غذائی کافی است». (بخشایشی عقیقی، 1350، ص87).
از آنجائی که اسلام فقر را یک پدیده اجتماعی می داند بنابراین به افراد جامعه از یک سو و به دولت اسلامی از سوی دیگر، اکیداً سفارش می کند که با این پدیده شوم مبارزه کنند و ریشه آن را بخشکانند. راه هایی که برای مبارزه با این معضل در اسلام پیشنهاد شده است عبارت است از:
1-عمل به قوانین اسلامی و دستورات اخلاقی معصومین
2-توصیه به تعاون و همکاریهای اجتماعی
3-توصیه به کار و تلاش
4-تحریم اسراف
5-تحریم ربا
6-تحریم ارتشاء
7-تحریم احتکار
8-تحریم گرانفروشی و کم فروشی
9-عدم سوء استفاده از مقام و منصب (رانت خواری)
10-تحریم استثمار
11-امر به پرداخت وجوهات شرعیه
12-توصیه بر انفاق
می توان گفت که «فقر» (10) یعنی محروم ماندن انسان از دست یابی به کالاها و خدماتی که امکان تولید یا عرضه همگانی آن ها در جامعه وجود دارد ولی باید توجه داشت که همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد، معنای فقر و فقیر از کشوری به کشور دیگر متفاوت است مثلاً آنچه در ایران یا افغانستان و یا بنگلادش به عنوان فقر مطرح می شود با آن چه که در کشوری مثل سوئد، ژاپن و یا آمریکای شمالی مطرح می شود تفاوت دارد بنابراین دقت کافی و توجه لازم به موقعیت کشورها در بررسی پدیده فقر حائز اهمیت است و این مفهوم باید در ابعاد بومی آن مورد بررسی قرار گیرد.
فقر را در دو مفهوم کلّی «فقر مطلق» (11) و «فقر نسبی» (12) طبقه بندی می کنند. منظور از فقر مطلق، عدم امکان دستیابی به امکانات متعارف زندگی برای بقاء می باشد (حداقل معینی از غذا، مسکن، پوشاک که لازمه حیات است) و مراد از فقر نسبی، نوعی مقایسه بخشی از جامعه نسبت به بخش دیگر یا کشوری نسبت به کشور دیگر است. (13)
فقر یکی از عوامل مهم بوجود آورنده سوء تغذیه و در عین حال یکی از عواقب آن است به دیگر بیان، فقر موجب سوء تغذیه می شود که به نوبه خود فقر بیشتر را بسترسازی می کند و چنانچه می دانیم تأمین تغذیه کافی و مناسب برای جمعیت هر کشوری بویژه کشور ما که جمعیت جوان و در حال رشد دارد یکی از اساسی ترین مسائل است و یافتن راههای مناسب برای بهبود وضعیت تغذیه یکی از هدفهای مهم اجتماعی کشورهای مختلف بخصوص ممالک در حال توسعه از جمله کشور ماست.
پس می توانیم سوء تغذیه و یا به تعبیر ساده و روشن، گرسنگی را یکی از مصادیق عینی و مملوس فقر تلقی کنیم که به همین دلیل، در متون اسلامی، مورد توجه وافر اولیاء خدا و علمای دین و متفکرین قرار گرفته است.
ضمناً مفهوم «فقیر» و «مسکین» در متون اسلامی متفاوت از همدیگر مطرح شده است. مسکین از مسکنت به معنی زمین گیر شدن و ناتوانی مطلق است (که شاید بتوان آن را با فقر مطلق مرادف گرفت). در چنین وضعیتی فرد نیازمند فاقد هرگونه درآمدی است در صورتی که فقر به کسی اطلاق می شود که دخل و خرج او با هم توافق ندارند یعنی هزینه های او بیش از درآمدهایش می باشد (می توان این مفهوم را نیز مرادف با فقر نسبی در نظر گرفت) و لذا بصورت منطقی توجه به مساکین در مقایسه با فقرا دارای اولویت است.
مسئله جالب دیگری که باید به ان اشاره شود این است که فقر اقتصادی و فقر فرهنگی می توانند علت و معلول همدیگر باشند یعنی عدم بضاعت مالی موجب عدم رشد کافی کودکان، پائین ماندن بهره هوشی و... و عدم امکان تحصیلات کلاسیک شود و از سوی دیگر فقر فرهنگی، موجب بی توجهی به شیوه های درست زندگی و کسب و تجارب از یکسو و عدم احساس مسئولیت نسبت به تأمین نیازهای مادی و معنوی اعضاء خانواده شود. ضمناً فقر و مسکنت زمینه های بزهکاری و انحرافات اجتماعی را فراهم می سازد به طوری که به قول نویسنده ای «فقر در انسان عقده حقارت ایجاد می کند و عقده حقارت نیز موجب می شود که انسان برای جبران حقارت خود دست به جرم و جنایت بزند علاوه بر آن فقر در طرز برخورد رفتار انسان تأثیر می گذارد و او را حساس و بی حوصله و پرخاشگر می سازد.» (علی اکبر الف 1354، ص20)
سخن خود را با دو روایت زیبا از مولای متقیان به پایان می بریم که به وضوح ریشه فقر و مسکنت را بیان می فرماید: «ندیدم ثروتی انباشته گردد مگر آنکه در کنارش حقی پایمال شده باشد» و باز فرمود: «هیچ فقیر و گرسنه نگشت مگر آنکه توانگری با آن، توانگر و کامیاب شد.» (غلامرضا بیات، ص69).
3- «مظلومان» (14)
«وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»(سوره ی هود، آیه ی 113)
«و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گرنه آتش کیفر آنان دامن شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد».
یاری مظلومان و مبارزه با ستمگران و گردن کشان سرلوحه زندگی اجتماعی و سیاسی انبیاء و اولیاء الهی بوده است و علاوه بر این که به صورت فردی با این مشکل مبارزه می کردند و همواره امدادگر ستم دیدگان بودند، توجه به این مهم درصد برنامه های حکومتی آنها بوده است چنانچه اغلب شنیده ایم زمانی که حضرت علی (علیه السّلام) بعد از 25 سال خانه نشینی بر مصدر حکومت و خلافت می رسند از نخستین برنامه هائی که ارائه می فرمایند این است که هرکس به ناحق از بیت المال سوء استفاده کرده و آن را به تملک شخصی درآورده است می بایست در عودت آن اقدام کند حتی اگر آن را به مهریه ی همسرش درآورده باشد.
با استناد به آیاتی از کلام الله مجید نظیر 15 جن و 113 هود، 25 حدید، 8 مائده و 39تا 44 شورای 29، 135و 148 نساء، 8 ممتحنه، و تفاسیر مربوط به آنها می توان نتیجه گرفت که:
اولاً: عواملی نظیر حب زیاد مال، سودطلبی، خصومت و کینه توزی، جاه طلبی و خودبینی (که همه از سستی و ضعف ایمان سرچشمه می گیرد)، از انگیزه های ظلم و ستم بر دیگران است که شدیداً جهت اجتناب از این قبیل هواهای نفسانی هشدار داده شده است.
ثانیاً: در رابطه با اهمیت عدل و عدالت و رفع از دیگران همین بس که هدف از بعثت انبیاء الهی تحقق آن بوده است و اساس تقوا، بر عدالت استوار است و عادل دوست و مقرّب خداوند می باشد.
ثالثاً: جزای ظالم و همدست او عذاب ابدی و دردناک بوده و دشمن خداوند متعال معرفی می شود مضافاً این که دوستی، الفت و مدارا با ظلم نیز عقوبتی نظیر وی دارد.
رابعاً: یاری مظلومان یعنی طرفداری از حق و عینیت بخشیدن بر عدالت، استمداد از ستم دیده نشانه ای از ایمان و اعتقاد به احکام الهی است.
چنانچه می دانیم، مؤمنین، همواره به صبر و شکیبائی و تحمل همدیگر و ملایمت در برخورد با دیگران توصیه شده اند ولی تنها موردی که پرخاش و تندی در آن مجاز شمرده شده است در زمان مظلومیت است یعنی کسی که مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته به منظور دادخواهی و تظلم، حق دارد فریاد بلند کند و استمداد طلبد.
«لَا یحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا»
(سوره نساء، آیه ی 148)
«خدا دوست نمی دارد که کسی به گفتار زشت به عیب خلق صدا بلند کند مگر آنکه ظلمی بدور رسیده باشد (هرگاه از دست ظلم فریاد و دادخواهی کند و زشتی عمل او را فاش کند رواست) که خدا شنونده (فریاد مظلومان) و دانا به احوال خلق است.»
استعانت ستم دیده و روایات ائمه معصومین (علیهم السّلام)
امام سجاد (علیه السّلام) فرمود: «از گناهانی که سبب بلا آمدن می شود، فریاد رسی از بیچاره نکردن است.» و در صحیفه سجادیه در یکی از دعاهایش می فرماید، پروردگار را از تو پوزش می خواهم از این که در نزد من به ستم دیده ای ستمی شده باشد و من او را یاری نکرده باشم خدایا به تو پناه می برم از یاری نکردن بیچاره و گرفتار «رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که به شنود ناله شخصی را که می گوید ای مسلمانان به فریاد من برسید پس او را اجابت نکند مسلمان نیست.» (دستغیب، ج2، 1348، ص65).در فرمان امام علی (علیه السّلام) به مالک اشتر آمده است که فرمود: «از رسول خدا شنیدم که مکرر می فرمود: که هرگز ملتی ستایش ندارد که حق ضعیف از قدرتمند در آن ملت بدون پروا و هراس گرفته نشود.» و در جای دیگر فرمود: کسی که در حق بندگان خدا ستم کند خداوند خصم اوست و هر آنکه خدا خصم او شود عذر و بهانه اش مردود است و به محاربه با خدا برخاسته، تا این که توبه کند و از گناه دست بکشد. و هیچ عاملی برای زوال نعمت و نزول عذاب مانند ظلم و ستم نیست.»
از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی نقل شده است که می فرماید: «یاری کن برادر مسلمانت را ستمگر باشد یا ستم دیده، عرض شد یا رسول الله اگر ستمی بر او شود او را یاری می کنیم اما اگر ستم کند چگونه او را یاری کنیم؟ فرمود: دو دستش را بگیرید و نگذارید ستم کند اگر چنین کردید در حقیقت او را یاری کرده اید. (همان، ص34و 55).
از روایات فوق و همچنین احادیث متعدد دیگری که در این باب از ائمه معصومین (علیهم السّلام) بیان شده است متوجه می شویم که:
1- نه تنها ظلم و شرکت در آن از گناهان کبیره است بلکه یاری نکردن بر مظلوم نیز گناه کبیره محسوب می شود.
2- ظلم و ستمگری جنبه های مختلف جانی، مالی، حیثیتی دارد که در هر مورد و جنبه ای دوری از آن واجب است به عنوان مثال «غیبت» نیز ظلم محسوب می شود و لذا، نه تنها یک انسان معتقد نباید غیبت کسی را بکند اگر در مجلس یا جمعی وارد شد که در آنجا پشت سرکسی غیبت می کنند باید از او رفع غیبت بکند و در روایاتی وارد شده است که اگر توان این کار را نداشت آن مجلس را ترک کند و حداقل شاهد ظلم نباشد چنانچه رسول اکرم در حدیثی می فرماید: «جایی منشینید که کسی را به ظلم می زنند یا می کشند که لعنت باد بر آن کسی که می بیند و دفع نمی کند.» (غزالی، 1355، ص39).
3- هرگونه دوستی و مسالمت با ظالم، شرکت در ظلم تلقی می شود و این قبیل رفتار در واقع در جهت تقویت ستم کار است به طوری که در حدیثی از رسول اکرم نقل شده است که اگر ظالمی را دعا به بقاء عمر کنید نافرمانی از خداوند متعال کرده اید و حتی اغلب فقها نظر داده اند که در معامله با ستمگران، احتیاط شدید در ترک چنین داد و ستدی است هر چند که در کمک مستقیم به مورد ظلم نباشد بهترین شاهد در این مورد کلام امام صادق (علیه السّلام) است می فرماید: «چون روز قیامت می شود منادی ندا می کند ستمکاران کجائید یاری کنندگان ستمکاران کجائید، شبیه های ستمکاران کجایند، حتی کسانی که برای آنها قلمی تراشیده یا دواتی آماده کرده باشند تا حکم ظلمی بنویسند تمام آنها را در تابوتی از آهن جمع کرده و در آتش جهنم می اندازند.» (دستغیب، ج2، 1348، ص4).
4- برای کسانی که رفع بلا از مظلومین نکرده اند در صورتی که توان آن را داشته اند، ضمن این که بلاهای آسمانی را در دنیا متحمل می شوند در عالم برزخ نیز عذاب الهی نصیبشان خواهند شد.
5- تظلم و دادخواهی از همه انسان هایی که مظلوم واقع می شوند واجب است چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان. چنانچه مولای متقیان در آخرین لحظات عمر خویش به فرزندانشان فرمود: «دشمن سرسخت ستمگر و مددکار ستمدیده باشید.» (امامی، 1355، ص55).
6- در رابطه با حکومت و عدالت نیز روایاتی وارده شده است که مضمون کلی آن این که:
اولاً: حاکم اسلامی باید خود منشأ عدل و داد باشد و از ضایع شدن حقوق امت اسلامی در ابعاد و اشکال مختلف جلوگیری نماید.
ثانیاً: کارگزاران خود را به گونه ای تعلیم دهد و تزکیه نماید که نه تنها منشأ ظلم و جور نباشند بلکه همواره حامی مظلومان و فریاد رس ستم دیدگان باشند.
چنانچه علی (علیه السّلام) در حکم خود به مالک می نویسند:
«وَ اَشعِر قَلبَکَ الرَّحمَهَ لِلرَّعیَّهِ وَ اَلمَحَبَّهِ لَهُم وَ الُّطفَ بِهِم وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضارِیاً تَغتِنُمُ أَکلَهُم فَاِنَّهُم صِنفانِ اِمّا اَخُ لَکَ فیِ الدّینِ، اَو نَظیرُ لَکَ فی الخَلقِ...»
«به ضعیفان مهربان و زورمندان بی اعتنا باش قلب خویش را با مهر و محبت رعیت سرشار ساز و برای آنان درنده ای خون خوار مباش که لقمه از دهان آن ها بگیری زیرا مردم دو دسته اند یا برادر دینی تو یا انسان های همانند تواند که از آن ها لغزش سر می زند و دست خوش انحراف می شوند و به عمد یا سهو، دستشان به گناه آلوده می گردد در هر حال از گذشت و عفو خویش آنها را بهره مند ساز» در جای دیگر می فرماید: «ستون دین و پشتوانه (دولت) در برابر دشمنان توده امت اند پس، با آنان به عدالت و ملایمت رفتار کن، هرگاه رعیتی پندارد که با آنها ظلم کرده ای آنان را به عذر خود متوجه گردان و به روشنگری لازم بدگمانی شان را برطرف کن.» (رهبر، 1363، ص24)
ثالثاً: اگر حاکم و زمامدار جامعه اسلامی، فرد ظالمی بود نباید با او در مظالمش شریک شد. البته در این رابطه، موضوع «تقیه» به عنوان یکی از مباحث عمیق فقهی مطرح می شود که باید با استناد به نظرات فقها و متفکرین اسلامی و با در نظر گرفتن کلیه جهات و جنبه های موضوع اتخاذ تصمیم نمود که بحث راجع به آن در این مقوله نمی گنجد.
لازم است که در زمینه انواع ظلم به چند نکته اشاره شود. یکی از مظالم، ظلم به خویشتن است که در جای خود اهمیت فراوانی دارد چنانچه خداوند از آن در آیه 229 سوره بقره با عنوان تجاوز به حدود الهی یاد کرده می فرماید:
«تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
«کسانی که از حدود خداوند تجاوز کنند ایشان گروه ستم کارانند» و در آیه 290 از سوره ی روم می فرماید: «مردم ستم کار از جهل و نادانی (هوای نفس) پیروی کردند و آن را که خدا گمراه کرده که می تواند هدایت کند و آن ستمکاران را هیچ یاوری نخواهد بود.»
آیات مذکور نشان از این حقیقت دارند کسانی که معصیت کار هستند و از صراط مستقیم منحرف می شوند هر چند این انحراف به دیگران صدمه ای نزند ولی به خود آنها صدمه می زند که این ظلم به خود و از گناهان کبیره است و به همین دلیل هم با ظالمین محشور خواهند شد.
و بالاخره کسانی که زمینه های عدول از حدود الهی و انجام معصیت را برای دیگران فراهم می سازند یعنی زمینه های ظلم به خود را برای سایرین مهیا می کنند، شرکت در ظلم کرده اند و همانند ظالمین با آنها معامله خواهد شد.
بحث اجتماعی
یکی از مسئولیت های اجتماعی مسئولین در بُعد فردی، فریادرسی از مظلومان است و این فرضیه برای افرادی که در جامعه به عنوان مصلح اجتماعی ایفای وظیفه می کنند اهمیت بیشتری پیدا می کند و لذا با این اعتقاد است که جملاتی نظیر «مددکار اجتماعی از تحمیل این نظریه که انسان ها، محرومیت، تهی دستی و ذلت را به عنوان سرنوشت بپذیرند و خود را با شرایط غیر عادلانه و آزاردهنده اجتماعی سازش دهند احتراز می کند» (زاهدی اصل، 1382، ص66)، معنی پیدا می کند.هیچ انسانی فطرتاً ظالم نیست و مادرزادی ظالم یا مظلوم آفریده نشده است بلکه این عوامل اجتماعی و تربیتی است که زمینه های مظلومیت یا ستمگری افراد را فراهم می سازد. بنابراین در یک جامعه سالم اسلامی و با بهره گیری از تعلیم و تربیت قرآنی است که انسان های آن جامعه نه زیر بار ظلم می روند و نه ظالم می شوند، نه حقی را می خورند و نه می گذارند که حقی پایمال شود.
این انسان های به انسانیت رسیده نه تنها خود معتقد به سرنوشتی به نام مظلومیت، محرومیت، فلاکت و... نیستند بلکه دیگران را نیز در مبارزه با آثار ظلم و مذلت یاری می رساند.
لذا در جامعه اسلامی، با الهام از پیشوایان بزرگ دینی خود چند نکته را متذکر می شویم:
اولاً: «به من چه» یک سخن بی معنی است و بی تفاوتی نسبت به مسائل جامعه می تواند باعث از هم پاشیدن شیرازه اجتماع شود هر چیزی و هر جریانی که در جامعه اتفاق می افتد به همه اعضاء جامعه مربوط است اگر ظلمی به کسی برود ما شاهد آن باشیم و توان لازم را در جهت رفع ظلم داشته باشیم و نکنیم، مسئولیم و...
ثانیاً: در هشدار به کارگزاران حکومت اسلامی باید گفت که به کار گرفتن اصطلاح مأمورم و معذور، شعار افراد ناآگاه و طاغوت زده است و همه ما در اصل مأموریم و مسئول، باید متوجه مسئولیت های الهی، اسلامی، اجتماعی خود باشیم نه حکم ظلمی را بنویسیم و نه در جریان ظلمی شریک شویم. هوشیار باشیم که در تعدی و تجاوز به حقوق مادی و معنوی دیگران، وسیله نباشیم و قلم تراشیده و یا مرکب آماده را برای صدور حکمی در اختیار ظالمین و متجاوزین به حقوق انسان ها قرار ندهیم.
4- مصیبت زدگان (15)
سیل، زلزله، جنگ، قحطی، خشکسالی، آتش سوزی، ورشکستگی، در راه ماندگی و... از مسائلی است که به صورت ناگهانی خانواده یا خانواده هایی را دچار مصیبت و غم و اندوه و گرفتاری می سازد و در اثر شرایط بحرانی، افراد مبتلا به این قبیل مشکلات به تنهائی توان جسمی، عاطفی، روانی و اقتصادی مبارزه با آن و مرتفع ساختنش را ندارند استعانت و امداد انسان های متعالی و نیکوکار گرانبهاترین متاعی است که به این انسان ها هدیه می شود.لازم است گفته شود که این قبیل گرفتاری ها ممکن است از چهار جهت متوجه انسان ها بشود. یکی از جهت معصیت های خرد و کلانی که خود و یا دیگران مرتکب می شوند و عقوبت این قبیل انحرافات، در زندگی دنیوی به صورت های قحطی، خشکسالی و... تجلی می کند.
دوم این که از جهت مسابقات تسلیحاتی و جاه طلبی و سلطه جوئی دولت های بزرگ، گرفتاریهای خانمان سوز نظیر جنگ، گرسنگی دامن گیر ملت ها می شود.
سوم از لحاظ زندگی مدرن و پیشرفته صنعتی که در موارد زیادی انسان ها در قالب این قبیل تشکیلات، خود نقش مهره ای از ماشین غول پیکر را بازی می کنند. و در عصر حاضر مواردی از مصائب و گرفتاری ها از این جهت ناشی می شود مثل انواع معلولیت ها که خانواده ها را از لحاظ عاطفی، اجتماعی و اقتصادی با بحران روبه رو می سازد. و بالاخره جهت چهارم از نظر فردی است و در اثر عوامل مختلفی نظیر تنبلی، سهل انگاری، بی توجهی، سوء مدیریت و برنامه ریزی در امور زندگی، مشکلاتی را متوجه برخی از انسان ها می کند که بعد از بروز مسأله در اغلب موارد آن چنان متأثر از مشکل می شوند که هرگونه توان و امکان اقدام در جهت حل مشکل را از دست می دهند از آن جمله می توان از آتش سوزی ها، ورشکستگی ها، مقروض شدن ها، در راه ماندگی ها، حوادث رانندگی و نظایر آن نام برد. خداوند متعال در آیاتی از قرآن مجید، سفارش از این قبیل از انسان های دردمند را در هر یک از چهار مورد فوق الذکر که دچار مصیبت شده باشند به ما می فرماید که یار و مددکار آنها بوده از احوال آنها غافل نشویم و در سوره مبارکه بلد ضمن توصیف خصال پسندیده مؤمنین، در آیه 24 اطعام در زمان قحطی و گرسنگی را از صفات ارزشمند افراد متقی و با ایمان معرفی می کند. در آیه 60 سوره توبه صدقات (زکاة) را مخصوص هشت قشر از نیازمندان جامعه از جمله قرض دادن و در راه ماندگان اعلام می فرماید: در آیه 8 سوره حشر نیز سفارش کسانی را که از وطن خود رانده شده اند می فرماید.
مسأله در راه ماندگی، یعنی کسانی که در دیار خود دارای مال و مکنت هستند ولی در مکان غریبی، دچار مشکل بی پولی می شوند، چندین بار در کلام خداوند متعال مطرح و به مؤمنین سفارش شده است که به فریاد این قبیل انسان ها که اغلب آبرومند هستند برسند از آن جمله می توان از آیات 177 و 215 بقره، 41 انفال، 38 روم و 26 بنی اسرائیل اسم برد. روایات متعددی در مورد بلادیدگان و مصیبت زدگان وارد شده است که به چند نمونه اکتفا می کنیم رسول اکرم می فرماید: «آن کس که جلوی طغیان آبی را بگیرد و یا شعله های آتش را خاموش سازد و به این وسیله گروهی از افراد مسلمان را از زیان نجات بخشد بهشت برای او تضمین شده است.» (اصول کافی، ج3، ص239).
مولای متقیان می فرماید: «آنان که از طغیان آب و شعله های سوزنده آتش و سرکشی دشمنان سرسخت مسلمانان جلوگیری می کند خداوند گناهانشان را مشمول عفو و بخشش خویش قرار می دهد.» (امامی، 1355، ص175).
امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: «درباره عزیزی که ذلیل گردیده رحم کنید و به ثروتمندی که بیچاره شده لطف کنید.» (زمانی، 1348، ص128). و امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «هر کس مردی از برادران (ایمانش) به او رو کند و در پاره ای از گرفتاری هایش به او پناه آورد و او پناهش ندهد با اینکه قدرت بر آن دارد، به تحقیق پیوند خود را از خدای عزوجل بریده است.» (اصول کافی، ج4، ص72).
چنانچه ملاحظه می شود، سیل، آتش سوزی، جنگ، ورشکستگی و یا هرگونه گرفتاری دیگری مورد نظر است که مسملمانان متقی می بایست در جهت تحکیم پیوند خود با خداوند متعال به آن اقدام کرده و با مشکل گشائی از بلا دیدگان، ضمن کمک به حل گرفتاری های اجتماعی، بهشت را به عنوان پاداش عظیم و ارزشمند نصیب خود گردانند.
جالب است که در حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رابطه با مشکل ورشکستگی تنها به بعد اقتصادی توجه نشده است، بلکه دو وجه دیگر ورشکستگی نیز مورد نظر است یکی ورشکستگی آبرو و حیثیت و دیگری ورشکستگی علمی.
چنانچه می فرماید: «بر حال آبرومندانی که آبروی خویش را از دست داده اند و ثروتمندانی که فقیر شده اند و دانشمندانی که بین گروه نادانان قرار گرفته اند ترحم کنید.» (امامی، 1355، 93).
حاصل سخن این که از لحاظ تأمین امنیت و آسایش در جامعه، یکی از عوامل بسیار مهم و با ارزش فریادرسی از دیگران و تعاون و معاضدت به هم دیگر در زمان های بحرانی نظیر جنگ و زلزله و سیل و قحطی و... است و تجارب نشان داده است که در اغلب موارد، دولت ها بدون مشارکت واقعی ملت ها از حل این قبیل معضلات اجتماعی عاجزند. این موضوع را در کشور خودمان چندین بار تجربه کردیم سیل خوزستان، زلزله طبس و بوئین زهرا، گیلان و زنجان، اردبیل، بم، دوران انقلاب و بالاخره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شاهد بر این امر است که چگونه انسان های به انسانیت رسیده در جهت گشایش این مشکل از جان و مال خود، داوطلبانه ایثار کردند.
در زندگی فردی نیز هر روزه، در گوشه و کنار کشور خود شاهد همت والای مسلمان های معتقد در جهت زدودن غم و اندوه از خانواده های بلا دیده و مصیبت زده از انواع گرفتاری ها و مصائب هستیم که تشویق به این مهم می تواند به عنوان عظیم ترین منبع در جهت تأمین بودجه های مورد نیاز این امور باشد.
اصولاً کشور ما با انواع بلایای طبیعی و غیر منطقی مواجه است قرار گرفتن در کمر بند زلزله، در مسیر سیلابهای ویرانگر، طوفانهای شن، قحطی و خشکسالی از یکسو و داشتن موقعیت سوق الجیشی و استراتژک در منطقه (که یکی از علل بروز جنگ تحمیلی نیز بوده است) از سوی دیگر مصائب و مسائلی را بر ملت ما تحمیل کرده است که اگر حس مسئولیت مشترک آحاد جامعه نبود رفع این معضلات به سادگی امکان پذیر نبود هر چند در بخش «امداد» (16) به عنوان یکی از سه بخش اصلی حوزه وسیع «رفاه اجتماعی» (17)، مسئولیت اصلی و قانونی متوجه جمعیت هلال احمر است ولی تمامی تجارب گذشته نشان داد که این نهاد بدون همراهی و همکاری سایر نهادها و سازمانهای حوزه خدمات اجتماعی و مشارکتهای وسیع و همه جانبه مردمی امکان توفیق پیدا نمی کرد.
پی نوشت ها :
1- Orphans
2- قانون واگذاری حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها مصوبه 8 /10 /1360 مجلس شورای اسلامی.
3- برای مطالعه در مورد نحوه سرپرستی ایتام در اسلام، به رساله ای از آقای محمد حسن ایپکچی با همین عنوان که در سال 1364 تدوین شده است مراجعه شود.
4- Child boarding (Hostel- Fosterhome
5- Foster- Family
6- Semi- Family
7- Adoption
8- Destitutes
9- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «نقش دانش در مبارزه با گرسنگی» نوشته دوکاسترو، ترجمه مهندس غلامرضا جلالی- انتشارات رز، تهران1354.
10- Poverty
11- Absoluth Poverty
12- Relative Poverty
13- برای مطالعه بیشتر به کتاب «مبانی رفاه اجتماعی» زاهدی اصل از انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، فصل دوم مراجعه شود.
14- Injuteds (oppressed people)
15- Disaster- strikens
16- Aid
17- Social Welfare
زاهدی اصل، محمد؛ (1387)، مقدمه ای بر خدمات اجتماعی در اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دوم