نویسنده: آیت الله سید محمد خامنه ای (1)
موضوع بحث ما امروز تدبیر منزل در حکمت متعالیه و کاربرد حکمت در خانواده است. حکما و فلاسفه حکمت را به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی و حکمت عملی را به اخلاق، تدبیر منزل، سیاست یا تدبیر جامعه تقسیم می کردند.
از این تقسیم روشن می شود که صدها و هزارها سال پیش فلاسفه می دانستند و معتقد بودند که حکمت یا فلسفه چیزی نیست که در اطاقهای دربسته محبوس شود بلکه برای عمل و استفاده از آن در زندگی بشر است. البته ملاصدرا معتقد است که همانگونه که حکمت نظری برای حکمت عملی است حکمت عملی هم برای تکمیل حکمت نظری است و تربیت فردی و اجتماعی انسان در کمال حکمت نظری هم مؤثر است.
پس کاربردی کردن فلسفه و به عرصه اجتماع آوردن آن ابتکار غرب نیست و اصولاً حکمت اقتضا دارد که به کار زندگی بخورد و حکیم نمی تواند فقط گلیم خودش را از آب بکشد و به درد اجتماع نخورد. حکیم در واقع نقش پیامبران را دارد و باید برای خدمت به بشر تلاش کند.
فلاسفه ی اولین مرحله حکمت عملی را اخلاق و تربیت نفس می دانستند ولی چون از دید منطقی نخستین مرحله از مراحل تربیت فرد، تربیت او در خانواده است. بنابراین در واقع اولین مرحله از این سه مرحله را باید تدبیر منزل و اجرای تربیت در خانواده دانست.
از کلمه منزل نباید شکل ظاهری خانه را تصور کرد و تدبیر خانه و منزل را چینش وسایل منزل و تهیه خوراک و پوشاک دانست. مقصود از تدبیر منزل شرح همه وظایف ظاهری و معنوی و مادی یک خانواده است حتی یک خانواده می تواند کارکرد سیاسی، یا اقتصادی داشته باشد مثلاً خانواده می تواند یکی از مراکز تولید و درآمد ملی بشود.
یکی از کارکردهای اصلی و مهم خانواده، اداره نهاد فرهنگی و آموزش برای فرزندان و آماده سازی کودک برای ورود در اجتماع و اجتماعی کردن او است.
یکی از اهداف مهم جامعه حفظ امنیت آن است و می دانیم که امنیت و سلامت جامعه از راه سالمسازی فکر و روح کودک و جوان است. انسانی که مثل حیوان و غرایز خود عمل می کند، اگر دین و تربیت نداشته باشد جنون او جامعه را بهم می ریزد. تا افراد جامعه بهنجار نباشند جامعه سالم و بهنجار نخواهد شد برخی جوامع غربی مانند یک دارالمجانین و یک جنگل پر از وحوش است که هیچکس در آن امنیت ندارد. چرا؟ چون بسیاری از افراد آن از خوی سالم انسانی بیرون آمده اند.
پس گام اول ساختن یک جامعه سالم، ساختن انسان سالم است که سلامت و سامان جامعه را تضمین می کند. وقتی اساس یک بنا (فرد در جامعه) سالم و محکم باشد مسلم است که خود بنای اجتماع هم مستحکم خواهد شد. پس سلامت جامعه در سلامت فرد است «سلامت همه آفاق در سلامت تست».
سالمسازی فرد یعنی تربیت صحیح او یکی از کارکردهای خانواده است و در منزل انجام می گیرد. پیغمبران و حکما راهنمائیها و هدایت خود را به جامعه می توانند منتقل کنند، ولی این خانواده است که آن راهنمائی و هدایت را به خانه می برد و در محیط خانه پیاده می کند. تا اینجا رابطه منزل با جامعه و از جمله با سیاست روشن می شود.
اکنون نگاهی به رابطه منزل با فطرت می اندازیم و تأثیر آن و کارکرد مهم خانواده را در این باره بررسی می کنیم. کلمه فطرت در قرآن آمده است. و فطرت یعنی سرشت و نهاد طبیعی و مادرزاد انسان، طبیعتی که هنوز دست تربیت جامعه به آن نرسیده است. قرآن فطرت را با دین برابر می داند و می فرماید:
«روی دل را بسوی دین حنیف کن که همان فطرت الهی است» و باصطلاح امروزی اسلام دین طبیعت و فطرت است.
در فلسفه اسلامی فطرت را به زیر ذرّه بین بردند و آنرا به «فطرت اولیه» و «فطرت ثانویه» تقسیم کردند. فطرت اولیه همان نهاد باطنی و سخت افزار نهفته در بشر است. کودک بمحض تولد، سینه و شیر مادر را می طلبد، رشد می کند و به کمال جسمانی می رسد و عمر خود را طی می کند و سرانجام می میرد و میرود.
این یک چرخه طبیعی برای انسان است. فلسفه می گوید این فطرت سهم طبیعت است که مقدمات و زمینه انسان واقعی شدن را فراهم می کند. ولی انسان یک فطرت ثانویه هم دارد که مادرزاد است ولی پرورش و تربیت می خواهد. اگر تربیت نشود از بین می رود.
دین یکی از کارکردهایش بیدار کردن و کلید زدن همین فطرت ثانویه است و لذا قرآن می گوید پیامبر و اسلام را فرستادیم تا شما را احیاء کنند و تا شما را از بند اسارت شهوت و غضب و حیوانیت رها کنند.
حکما تربیت و بیدارسازی فطرت دوم را «تولد دوم» نامیده اند ملاصدرا از عیسی مسیح نقل می کند که می گفت: «به ملکوت آسمانها کسی نمی تواند وارد شود مگر آنکه دوباره متولد شود.»
مگر انسان دوباره متولد می شود؟ آری یک تولد دیگری هم هست و جنین آن و رحم آن غیر از جنین و رحم مادر است، این رحم همین دنیاست. فرقی که با تولد اول دارد در این است که انسان در تولد اول از خودش اراده یی ندارد ولی تولد دوم باید با عزم و قصد و اراده انسان باشد. این انسان است که فطرت ثانویه را بنیاد می کند و این انسان سازنده فطرت ثانویه انسانها، خانواده است و پدر و مادرند که فطرت فرزند را بیدار می کنند اگر متوجه وظیفه خود باشند و بتوانند.
مسلماً خانواده یی می تواند از عهده برآید که بصورت یک سازمان اجتماعی و یک زوج انسان متعهد و آشنا و بدور از منشهای حیوانی باشد. خانواده از نظر جامعه شناسی دو صورت دارد: اول آنکه بصورت طبیعی و نهاد خام بدون سازمان تشکیل شود. مرد و زن جایگاه مشخصی نداشته باشند و بقول معروف دو «من» در کنار هم باشند نه دو نیم من. هر کس دنبال سلیقه و رأی خودش باشد و هر چند گاه کارشان به نزاع و جدال و احیاناً جدائی بکشد.
دوم آنکه هر یک بصورت مسئول یک اداره و مکلف به انجام یک نقش و مأمور به همکاری برای انجام اهداف عالی باشند و جای هر کدام معین باشد و احترام هر کدام محفوظ. این خانواده یک سازمان است و تشکیلات دارد و دارای رئیس و نایب رئیس و مدیر خارجی و مدیر داخلی است.
بیشتر خانواده ها مخصوصاً در غرب همان زندگی حیوانی را دارند ولی اسلام خانواده و همسران را دارای مأموریت الهی و مسئول در برابر خدا و جامعه می داند.
پس نقش دیگر خانواده کمک به تولد دوباره فرزندان و احیاء استعدادهای روحی و فطرت ثانویه آنهاست تا بجای حیوان انسان نما یک انسان واقعی شوند.
در اینجا مناسب است به اصطلاح دیگر فلسفی یعنی کمال ثانی اشاره بکنیم. از زمان ارسطو تا به امروز اصطلاح کمال اول و کمال ثانی در فلسفه بکار رفته است. کمال اول صفتی است در هر چیز یا شخص، که با داشتن آن صفت و ویژگی مشمول عنوان «نوع» خود می شود.
مثلاً یک لیوان برای اینکه به آن لیوان گفته شود باید شکل خاصی داشته باشد. خود فلاسفه به شمشیر مثال می زنند. یک قطعه آهن در کوره را شمشیر نمی گویند مگر آنکه شکل خاصی به خود بگیرد. این شکل اول یک شمشیر است.
کمال ثانی اوصافی است که آن چیز را به هدف از وجود آن برساند و به تعبیر امروزی «کارکرد» آنرا بیان کند. تیزی و بُرّندگی صفت خاصی است که هر چیز که شکل شمشیر را دارد می تواند آنرا دارا باشد. تا شمشیر تیز و بُرنده نباشد خاصیت ندارد یعنی به کمال ثانی خود نرسیده است. ملاصدرا آنرا به پزشک مثال می زند. پزشک با تحصیل فقط به کمال اول پزشکی می رسد. آن موقع به کمال ثانی می رسد که طبابت کند.
کمال اول انسان را طبیعت بحکم الهی به انسان می دهد. همه انسانها شکل و قواره انسان را دارند. اگر بپرسند این اشیاء و اشخاص چیستند؟ جواب بدهند که اینها جماعتی انسانند. اما کمال ثانی همان استعدادی است که در فطرت ثانویه گفتیم، و باید بدست بشر و خانواده و جامعه و عزم و اراده خود او بدست بیاید.
اهمیت نقش منزل یا خانواده اینجاست که انسان بودن یا همان واقعیت انسان را با تدبیر و برنامه ریزی خود به فرزند می دهد. خانواده مهمترین نقش را در انسانسازی - بعد از طبیعت - دارد. فرق انسان و حیوان آن است که کمال اول و ثانی او از هم جدا نیست و باصطلاح نرم افزار او هم در سخت افزار او گذاشته شده و برای زندگی برای طبیعت حیوانی خود احتیاج به تدبیر و تربیت ندارد و با تجربه به اهداف طبیعی خود می رسد.
ولی انسان برای انسان شدن - و به اصطلاح علم منطق که انسان را حیوان ناطق معرفی می کند، هر حیوان انسان نما برای ناطق شدن یعنی انسان حقیقی شدن - نیازمند تدبیر و تربیت است و این کار در درجه اول باید در خانه و منزل انجام شود.
در اینجا می خواهم از تعبیر فلسفی و عرفانی روشنگر دیگر استفاده کنم و آن اصطلاح قوس صعود و قوس نزول است. وجود انسان و جریان هستی در انسان یک دایره را باید طی کند. نخست بأمر و فیض الهی قوس نزول انجام می شود این قوس همان جریان آفرینش است که خداوند بشر را از ناچیز به چیز می رساند و به او تن و روح و وجود و کمالات ظاهری می دهد.
این قوس از ملکوت آغاز می شود و به نقطه حضیض (یا مینیمم) ناسوت می رسد. در این نقطه انسان گرچه بصورت انسان ولی یک حیوان است. کمال ثانی و فطرت ثانی یعنی حرکتی صعودی که این حیوان انسان نما را به کمال واقعی و ملکوت خود می رساند.
شاید سوره مبارکه والعصر اشاره به همین دو قوس نزول و صعود باشد: «والعصر، انّ الانسان لفی خُسر*الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.»
اگر کلمه «خُسر» و خسران بشر را همان نقطه حضیض یا مینیمم بگیریم کلمه «إلّا» آغاز حرکت صعودی انسان خواهد شد و چند رکن دارد، ایمان (و یا ایدئولوژی)، عمل صالح و امر به حق و صبر به دیگران، یعنی رسالت ارشاد دیگران.
چنین انسان و چنین سیر صعودی بایستی نخست در خانه انجام بگیرد و بعد کودک را بدست اجتماع بسپارد.
تا اینجا نقش خانواده را در ساختن افراد جامعه بیان کردیم بد نیست اشاره یی هم به نکته ایی که در کلمه «منزل» و «تدبیر» هست بکنیم. منزل به معنای جایی است که در آن مسافر نزول می کند و از مرَکب پیاده می شود. نوزاد در هنگام زایمان فرود و نزول می کند و زمین منزل یعنی فرودگاه اوست. آدم و حوا هم هبوط (یعنی به زمین نزول) کردند و زمین را منزل خود قرار دادند. منزل جای دائمی هم نیست و فقط استراحتگاه و آماده سازی کاروان برای حرکت دوباره به سوی مقصد است.
عرفا و علمای اخلاق خانه دنیا را «دار فانی» یعنی خانه ناپایدار و از بین رفتنی می نامیدند. پس منزل جای ثابت ماندن نیست یعنی انسان حق ندارد بدون تحرک و فعالیت و پرواز بماند. کلمه «تدبیر» بمعنای کوشش دائمی برای اداره خانه و از جمله تربیت انسان است و جوهر پویایی در آن نهفته است. انسان اگر در منزل بماند یعنی دل به دنیا ببندد ضرر و خسران کرده و از سرمایه خورده بدون آنکه سود بدست آورده باشد. انسان هنگامی با حفظ سرمایه خدا دادی به سود می رسد که به حرکت تکاملی و صعودی روی بیاورد و نهایتاً به ملکوت و به دیدار خالق خود برسد که عرفا از آن به وصال تعبیر می کردند.
حرکت تکاملی انسان بدون حکمت نمی شود. حکمت را اگر ورق بزنید می بینید که پشت ورق آن آمده دین. حکمت و دین از هم جدا نیست. حکمت نزد حکیمان است و جامعه بدون حکمت کامیاب نمی شود اقتصاد و علوم طبیعی و مانند آن کمال علمی هستند اما نمی توانند سعادت بشر و صلاح جامعه را تضمین کنند. چقدر در دنیا پزشک و متخصص و اقتصاددان جنایتکار بوده! سبب آن است که باید فکر انسان عوض شود. چرا قرآن توصیه به «حق و صبر» می کند؟
اداره صحیح خانواده همان حکمت است. به جامعه که می رسیم باز سیاست را حکیم و حکمت می آموزد و گرنه سیاست ماکیاولی میاندار جامعه خواهد شد. حتی امرا و پادشاهان بیخرد و وحشی هم وقتی بزور شمشیر کشوری را می گرفتند اینقدر می فهمیدند که اداره کشور سختتر از گرفتن آن است و برای اداره آن از فکر حکیمان استفاده می کردند.
ابن سینا و خواجه نصیر و بسیاری فلاسفه در ایران و روحانیون ایران باستان و در کشورهای دیگر شرقی منصب وزارت داشتند. ابن سینا فرمانده ارتش و استراتژیست بود. این مطالب خیلی مهم است و باید در برنامه ریزیهای کشوری دقت شود که اساس تربیت که وظیفه خانواده است بر اساس تربیت درست علمی یعنی حکمت باشد و سیاست و مدیریت کشور هم از حکمت الهام بگیرد و حکومت اسلامی ما باید با حکومتهای ماکیاولی و نیمه حیوانی و سست بنیاد غرب فرق داشته باشد.
ان شاء الله تعالی
پی نوشت :
1- این مقاله متن سخنرانی استاد سید محمد خامنه ای، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در یازدهمین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا است که از قالب گفتار به صورت نوشتار درآمده است.
منبع مقاله :خامنه ای، سید محمّد، حکمت متعالیه و تدبیر خانواده بهمراه ملاصدرا و مکتب شیراز (مجموعه مقالات یازدهمین و دوازدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی) (1388)، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول