نویسنده: غلامحسین خدری (1)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ.» (تحریم /6)
خداوند در سوره ی تحریم پس از نکوهش و ملامت برخی از زنان رسول گرامی اسلام، در خصوص حسن تدبیر همسر و فرزندان، اصول و قواعدی را برای همسر مؤمنان بیان می فرماید. در این آیه از یک طرف خانواده معادل اهل گرفته شده است که خود حکایت از نکته ظریفی دارد و از طرف دیگر مسئولیت خانواده به عنوان یک مسئولیت اجتماعی قلمداد شده است؛ بدین معنا که خودسازی نمی تواند منفک و مجزای از دیگرسازی و به تعبیری دقیق اهل سازی مورد نظر قرار گیرد، چرا که بی توجهی و اهمال از این اصل اساسی می تواند خود عواقب شوم و دردناک خسران و زیان اخروی را بدنبال داشته باشد، چنانچه در انتهای آیه بدان اشاره شده است. آنگونه که کتاب مبین اذعان دارد: «... إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ? أَلَا ذَ?لِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ .» (زمر /15)
به همین دلیل است که جایگاه و مسئولیت حسن اداره ی خانواده و به تعبیری روانتر «منزل»، یک مسئولیت فوق العاده سنگین و حساس در مکتب حیات بخش اسلام قلمداد شده است که البته هر یک از ارکان آن هم به نوبه ی خود آیین و وظایف مخصوص به خود را دارد.
در میان فلاسفه و حکمای اسلامی نیز بحث و گفتگو در خصوص همسرداری و تربیت فرزندان و یا به عبارتی سلوک و آیین مربوط به این بخش از ساحت بشری که تحت عنوان «تدبیر منزل» از آن یاد می کردند، وجود داشت. حکمای اسلامی در ابتدا حکمت را به دو بخش اساسی نظری و عملی تقسیم و در حکمت عملی نیز به سه شاخه ی اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن همواره توجه ویژه ای مبذول می داشتند که در این میان به جرأت می توان ادعا کرد شاخه مربوط به تدبیر منزل از دغدغه های حکما و فلاسفه بزرگی همانند ابونصر فارابی (259 هـ / 872 م، 329 هـ / 950 م) و شیخ الرئیس ابوعلی سینا (370 هـ / 980 م، 428 هـ / 1037 م) بوده است. ابوعلی سینا در رساله ای با عنوان السیاسة المنزلیه به روابط میان مرد و زن و فرزندان پرداخته و در خلال مباحث مطرح شده، تصوری شفاف از یک خانواده مطلوب بر اساس مبانی اسلام ارائه می دهد. پیروان مکتب او نیز همچون خواجه نصیرالدین طوسی (597 هـ / 1185 م، 672 هـ / 1201) م در اخلاق ناصری بطور ویژه ای در بخش حکمت عملی به این امر مهم می پردازند. در میان خیل فلاسفه ضرورت مسئله تا بدان حد بوده است که اخوان الصفا هم سیاستهای مربوط به تدبیر منزل را در رتبه بندی انواع سیاسات در رسائل خود بطور مشروح بیان کرده اند و در این میان حکیم والا مقام صدرالدین شیرازی (979 هـ /1571 م، 1050 هـ / 1640 م) هم در زمره حکمایی است که موضوع برایش اهمیت فراوان داشته است.
حکما بطور عام در ابتدا وظایف هر یک از اعضای منزل را در بخش خانواده تعریف کرده و آنگاه به ویژگیهای برتر مردان و زنان برجسته و شایسته پرداخته اند، بگونه ای که می توان چنین اظهار نظر کرد که هدف تدبیر منزل در حکمت اسلامی همانا تربیت انسانهای با فضیلت اعم از زن و مرد می باشد که در راه رسیدن به سعادت یکدیگر را یاری نموده و در تربیت فرزندان با فضیلت، توانمند و کوشا هستند. از منظر آنان عنوان «تدبیر منزل» دامنه ی بسیار گسترده ای را به خود اختصاص می دهد که از آن جمله می توان مسائلی چون همسریابی و همسرداری تا تهذیب نفس، خودسازی و دیگرسازی، عفو و صفح، آداب و شیوه تغذیه، تشریفات ازدواج، مهریه و جهاز، تفاهم و مفاهمه میان اعضای خانواده، خوش خلقی، موعظه، بخشش، محبت و صمیمیت و خلاصه پیوند معنوی میان اعضا را نام برد. شاید بتوان چنین ادعا کرد که همین امر اخیر همانا حلقه مفقود شده حیات بشر امروزی است، زیرا کم و بیش در دنیای مدرن دیگر ساحتِ دیگر زیستی مانند مسائل مهم دیگر معنوی مورد غفلت و یا کم توجهی قرار گرفته است.
با در نظر گرفتن موارد فوق و نقش والای خانواده در نزد حکمای اسلامی در بخش حکمت عملی از قدیم تا کنون، حال این پرسش جلب توجه نمی کند که چگونه «علامه ثانی» (2)، «آخوند» (3)، «صدرالمتألهین» (4) که قدوه حکما و فلاسفه است و همو که از حدود چهارصد سال به این طرف طرح اندازیش در حوزه حکمت نظری و عملی بی بدیل و به واقع جایگزینی هم نداشته و یکه تاز عرصه فلسفه و حکمت بوده است، رساله ای مستقل در این رابطه یا این بخش از حکمت عملی یعنی «تدبیر منزل» یا خانواده به سررشته قلم نیاورده است؟!
نباید در این مطلب تردید داشت که از نظر وی خانواده بعنوان کوچکترین بخش کالبدی هر اجتماع و مدیریت بر این مبنا که پایه و اساس هر جمع و جمعیتی است - از منظر روانشناسانه، جامعه شناسانه یا سیاست مدارانه و مردم شناسانه - بسیار مورد توجه می باشد.
مطلب دیگر اینکه در شمار آثار قطعی ثبت شده این حکیم که 26 (5) تا 53 (6) اثر ذکر کرده اند، هیچکدام بطور خاص در حوزه تدبیر منزل چیزی از این فیلسوف بصورت مکتوب نیامده است.
شاید در رازگشایی مطلب اخیر بتوان گفت بخشی از مسئله به خصوصیات فردی ملاصدرا بر می گردد که اساساً وی به لحاظ خلق و خوی فردی، از هیاهو، مطرح شدن، کتابت و شاگرد دوّاری - که مقتدا و غایة قصوی برخی صوفیان و عرفای عصر وی بوده و دائماً در دایره ی پیرو و قطب و مرشد و خضر می چرخیدند - فارغ بود. وی با بازیهای صوفیان سخت مخالف بوده و در آثارش با تمام همت بر آنان می تاخته است. بجز فیض کاشانی و فیاض لاهیجی که به منزل وی راه یافتند، کسی را بعنوان شاگرد بلاواسطه ایشان سراغ نداریم، گرچه در برخی متون از ملاحسین تنکابنی و آقاجانی هم بعنوان شاگردان وی یاد کرده اند اما مدرک اصیلی بر این مدعا اقامه نکرده اند. به شهادت هانری کربن، شاگردی در مکتب ملاصدرای شیرازی منوط به پذیرش چهار شرط بوده است: اول اینکه بدنبال تحصیل مال نباشد مگر به قدر معاش، دوم آنکه درصدد تحصیل مقام نباشد، سوم آنکه از گرد معصیت بدور باشد و چهارم اینکه اهل تقلید نباشد. بنابراین راز نحوه ی مدیریت حکیم ما بر منزل و اهل آن با خودش در عقبه های تاریخ گم و مدفون شده است.
بخشی از مسئله نیز به وضع آن روزگار بر می گردد، زیرا آنقدر حکمت نظری صدرایی مورد هجمه قرار گرفته بود که دیگر مسئله تألیف رساله ای خاص تحت عنوان «تدبیر منزل» چنانچه برای انسان امروزی از مسائل حادّ و مبتلابه است، مورد اهتمام در نوشتار نبوده باشد، وگرنه روشن است که مسئله خانواده و مدیریت عقلانی - فلسفی بر آن که زمینه های سعادت و شقاوت آدمی در آنجا رقم می خورد، بدون تردید و شکی مورد اهتمام و توجه ویژه ملاصدرا بوده است.
برای پیدا کردن پاسخی هر چند کوتاه به مسئله، باید اظهار داشت که از آنجاییکه حکمت نظری مقدمه ورود به حکمت عملی است، پس برای وصول به مبانی تدبیر منزل (خانواده) در حکمت متعالیه باید به بخش حکمت نظری ملاصدرا متوسل شویم، تا بتوان ریشه و اساس تفکر وی در مسئله مهم تدبیر منزل را پیدا کرد.
باید متذکر این نکته شوم که مراد از منزل، صرفاً محل نزول جسد و یا گِل آدمی (تن) نیست. فرد اعلی منزل همانا نزول جان و حقیقت آدمی است که به شکل اتحاد و تألیف مخصوص میان زن و مرد و فرزندان و اهل آن شکل می گیرد. منزل محل و فرودگاه و جایگاه نزول جان آدمی است و تدبیر منزل در این مؤلفه حکومت بر دل است وگرنه سیطره و تسلط بر جسم نه تنها مؤثر نمی افتد بلکه دوام و قرار نیز ندارد.
منزل نخستین مدرسه و کلاس انسان سازی (خودسازی و دیگر سازی) است. آفرینش مرد و زن از یک گوهر است و همه زنان و مردان مبدأ فاعلی واحدی دارند که همان خدای یگانه و یکتاست و در اصل آفرینش هیچ مزیتی برای مرد نسبت به زن نیست. بی تردید باورهای ملاصدرا در این مسئله عمیقاً ریشه در مفاهیم دینی و نظام فلسفی وی دارد. عبارت وی در کتاب العرشیه که ظاهراً آخرین اثر اوست مثال زدنی است، زیرا در نظر وی فصل الخطاب همه گفتارها و سخنها همانا گفتار حضرت خاتم است: «خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهله». (7)
راه سلطنت و تدبیر در چنین جایگاهی تنها بر قلب و جان آدمی رواست و این سلطنت بر دل هم تنها در بندگی خدا قابل تحقق است. همانطور که امام حسن مجتبی (علیه السلام) به «جناده» فرمودند:
«من اراد عزاً بلا عشیرة و هیبتاً بلا سلطنة فلیخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعته.» در نظر ملاصدرای شیرازی زن و مرد، دو نحوه و دو ساحت وجود هستند برای تمشیّت نظام عالم که باید با هم باشند؛ یکی وجودی تعقلی و دیگری وجودی عاطفی. به جای مردسالاری که در گذشته روال بوده و زن سالاری که تحفه ی غرب مدرن است، خداسالاری محور تدبیر منزل در نزد ملاصدرا است. این روش در حکمت صدرایی کاملاً برگرفته از تعالیم ناب اسلامی است؛ تدبیری که مبدئش عقل فعّال است.
وی بر خلاف صوفی مسلکان هرگز در مقام جدا کردن غیب از شهادت، عقل از شهوت، دنیا از آخرت و معقول از محسوس برنیامده است. او با بینشی عرفانی به ضرورت وجود دین در حیات انسان اذعان دارد، زیرا دین و دنیا دو نشئه از نشآت وحدت شخصی حقیقی انسان بشمار می روند. ساحت جمع زیستی یا دیگر زیستی یکی از مظاهر حقیقت انسان است.
مطلب دیگر آنکه هدف تدبیر منزل در نزد حکیم الهی ما، همانا تربیت انسانهای با فضیلت است، چنانکه مردان و زنان در راه رسیدن به سعادت یکدیگر را یاری کنند و در تربیت فرزندان با فضیلت توانمند و کوشا باشند. از نظر وی این امر مهم تنها از طریق قرآن و روایات اهل بیت عصمت (علیهم السلام) تحقق می یابد.
ریشه آن هم عشق و محبتی است که از ناحیه مقدسه حضرت حق و بواسطه عمل صالح فیضان می یابد. چنانچه در قرآن آمده است:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا .» (مریم/96)
در نزد ملاصدرا، انسان موجودی است که ذاتش مجمع جمیع انواع و اجناسی است که در عالم وجود دارد و همه آنها را به نحو استعداد و قوه داراست.
شناخت نفس و اصول آن در نظر ملاصدرا از امهات حکمت و اصل سعادت است. (8)
در نزد وی از آنجاییکه وجود تماماً خیر مؤثر و لذیذ است در مقابل عدم که شر و زشت و خلاف طبع است، قرار دارد. وجود در ذات خود نوع واحد بسیطی است که اختلاف اثرش به مراتب کمال و نقص و شدت و ضعف می باشد. بنابراین موجودات چه بسیط، چه مرکب، دارای حیات و شعورند و لامحاله دارای عشق و شوق نیز می باشند. (9)
در نظر وی عشق بر موجودات بطور کلی و با در نظر گرفتن مراتب آنها به عشق اولی تعالی، عشق ملائک عقلیه، عشق نفوس عالم افلاک، عشق مرتبه نفوس انسانی و عشق مرتبه نفوس حیوانی تقسیم می شود. (10)
انسان به نحو امکان عام، دارای کمالات همه ی وجودات عالم است و تنها باریتعالی است که کمالات همه اشیاء را بنحو اتم و اکمل دارد: «و لا یوجد کمالات الاشیاء حکمها علی وجه التمام الا کما حق الباری لما له فی الاسماء الحسنی.» (11)
او معتقد است انسان کلی در واقع همان عالم کبیر است و انسان شخصی عالم صغیر می باشد. بعد از واجب تعالی و عالم کبیر، عالم صغیر یا همان انسان شخصی، در شأن معشوق بودن انسان می باشد.
از نظر ملاصدرا نه تنها موجود انسانی بلکه همه موجودات عالم از دریای سرشار و لبریز از جوشش قطره های آب گرفته تا رعد و برق و آتش همه به زبان، تشنه عشق الهی اند. (12)
سیاست تدبیر منزل حکیم متأله بدنبال تحقق سعادت است. از آنجاییکه سعادت و حالت مجموع شرایط وابسته به آن به گونه ای است که بیشتر درک شدنی است تا وصف کردنی، از این رو وی برای تعریف سعادت بیشتر مصادیقی را بیان می کند. وی در ابتدای اسفار در تبیین مصادیق سعادت می فرماید: اینکه ظن غالب که رسیدن به درجات حسیه و ریاستهای خیالی را سعادت واقعی می دانند، مطرود است و بر این باور است که هر صاحب معرفتی با اندک تأملی می یابد که امور زودگذر و لذتهای حسی نمی توانند سعادت واقعی را به ارمغان بیاورند و از آنان بهجت و سرخوشی عقلی حاصل نمی شود و با چنین لذتهای حسی، معارف الهی و سکنات الهی در وجود کسی رسوخ نمی کند. چنین افرادی در واقع در عالم غربت و منزل جسم و جسد منهی شده اند. (13)
خلاصه آنکه سعادت واقعی در نظر ملاصدرا اکتساب حکمت حقه است و حکمت حقه هم همان علم به خداوند، صفات، افعال، ملک و ملکوت او، علم به روز آخرت، حشر، کتاب، میزان، حساب، جنت و بهشت است.
حکمت حقیقی مساوی با ایمان حقیقی، خیر کثیر و فضل عظیم می باشد: «و من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً.»
بنابراین هدف تدبیر منزل در حکمت متعالیه همانا کسب فضایل و سعادت است که وصول بدان با عطوفت و مهر و شور و شوق و عشق میان زن و شوهر و اعضای خانواده میسر است.
پی نوشت ها :
1- عضو هیئت علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی خوزستان.
2- تاریخ ادبیات عرب، سوپلمان 2، ص 588 .
3- دائرة المعارف اسلامی، ج 1، ص 249.
4- قصص العلماء، ص 257.
5- کوهساری، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 229 و 230.
6- حکمت متعالیه ملاصدرا، سید محمد خامنه ای، ص 39.
7- من لا یحضر الفقیه، حدیث 5، ص 324.
8- ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 6.
9- همو، الاسفار الاربعه، ج 7، ص 148-150.
10- المبدأ و المعاد، ص 152 و 153.
11- همان، ص 180.
12- ملاصدرا، رساله سه اصل، تصحیح سیدحسین نصر، ج 2، ص 132.
13- الاسفار الاربعه، ج 1، ص 1.
خامنه ای، سید محمّد، حکمت متعالیه و تدبیر خانواده بهمراه ملاصدرا و مکتب شیراز (مجموعه مقالات یازدهمین و دوازدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی) (1388)، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول