بازگشت به تاریخ

آغاز فصلی نوین در «تاریخ نگاری روایی»، یگانه هدف جی.ر.التون در «شیوه تاریخ نگاری» است که به همت استاد نامدار و مورخ ارجمند، منصوره اتحادیه، به بازار نشر راه یافته است. التون با دعوت به رجعتی نوین به «سنت...
شنبه، 13 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازگشت به تاریخ
 بازگشت به تاریخ

 

نویسنده: حبیب اله اسماعیلی




 
• شیوه تاریخ نگاری
• ج. رالتون
• ترجمه منصوره اتحادیه
• تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، 1386، 118 صفحه
تاریخ، جست و جوی پایان ناپذیر حقیقت است.
(شیوه تاریخ نگاری، صفحه 60)

آغاز فصلی نوین در «تاریخ نگاری روایی»، یگانه هدف جی.ر.التون در «شیوه تاریخ نگاری» است که به همت استاد نامدار و مورخ ارجمند، منصوره اتحادیه، به بازار نشر راه یافته است. التون با دعوت به رجعتی نوین به «سنت تاریخ نگاری روایی»، به زعم خود، راه خروج از فضایی را می جست که به باور وی، با بسط و سیطره روزافزون دیدگاه های متأثر از جامعه شناسی بر معرفت تاریخی و همچنین رواج نسبیت گرایی معرفتی در دانش تاریخی، دانش تاریخ و بسیاری از اهل آن را آزرده می ساخت.
التون (1994-1921) کتاب «شیوه تاریخ نگاری» را نخستین بار در میانه قرن بیستم (1967) منتشر کرد. وی به سبب پژوهش درباره دوره تودورها در تاریخ انگلستان، که در کتاب انگلستان "تحت سلطه تودورها منتشر شد، شهرت یافت. التون هم در تاریخ، هم در سیاست مشربی محافظه کارانه داشت و سیاستمدارانی چون چرچیل و تاچر را می ستود. وی سرسختانه از روش های سنتی تاریخ دفاع می کرد و نوگرایی های کسانی چون ای.اچ. کار را برنمی تافت. مجادله التون با ای.اچ. کار مشهور است و کتاب The practice of History را به واقع، در پاسخ به کتاب تاریخ چیست؟ what Is History? کار به نگارش درآورد. پیرو مشرب پوزیتیویسم در تاریخ نگاری بود و اعتباربخشی به سند و مدرک را بنیان فعالیت های مورخانه می دانست. با پژوهش های میان رشته ای سرسازگاری نداشت و تاریخ را تنها در تاریخ می جست. تاریخ نگاری سیاسی را بر دیگر انواع تاریخ مرجح می دانست و با تفسیر مارکسیستی از تاریخ به شدت مخالفت می کرد.(1)
با این که از انتشار کتاب التون نزدیک به نیم سده می گذرد، رواج دیدگاه های ساختارشکنانه پس از دو دهه پایانی قرن بیستم، بسیاری از اصحاب تاریخ از جمله مورخان ایرانی را به تکاپو انداخته است و به رغم آن که مترجم محترم کلی گویی های متأثر از جامعه شناسی را انگیزه ترجمه خود دانسته است به نظر می آید در انتشار این کتاب فضای کنونی نیز مؤثر بوده است. دعوت مورخان به رجعت به روش های گذشته، از نظرگاه های دیگری نیز مطرح می شود. به عنوان نمونه هم زمان با بازارگرمی آشفته نگاری هایی که صرفاً به بهانه حجیت قرائت های مختلف از موضوعات تاریخی، در پس نسبیت گرایی های افراطی ناشی از رویکردهای پسامدرن دو سه دهه اخیر پنهان می شوند، قرائت یکی از آخرین نوشته های اریک هابسبام Erich Hobsbawm که به لحاظ مشرب فکری در جبهه مقابل التون جای دارد، جالب است؛ وی در نوشته آورده است:
باید از تاریخ در برابر هجوم کسانی که به ظرفیت و اهلیت آن را برای کمک به ادراک جهان انکار می کنند دفاع کرد... مهم ترین پدیده منفی از لحاظ روش شناسانه سلسله موانعی است که میان آن چه در تاریخ رخ داده یا هم اینک رخ می دهد و اهلیت انسان برای مشاهده و فهم آنها دیواری برافراشته است. این موانع ناشی از قلم انکار کشیدن بر هرگونه واقعیتی است که هستی برونی یافته است و پرداخته ذهن ناظری که هدف های متفاوت و متغیری را دنبال می کند. نیست، یا در حجت آوردنی است در اثبات این که به فراسوی محدودیت های زبانی هرگز نمی توان راه برد، یعنی درست نفی همان مفاهیمی که گفت و گو پیرامون جهان و سیر در گذشته را میسر می سازد... در برابر این همه کج روی، اینک وقت آن است که بار دیگر کسانی که تاریخ را چونان جست و جوی عقلی در بستر تغییر و تبدیل بشری باور دارند نه تنها علیه کسانی که به طور منظور تاریخ را برای مقاصد سیاسی به بیراهه می برند، اما فراگیرتر از آن علیه آن نسبی گرایان و اصحاب «عبور از تجدد»ی نیز که امکان برون بینی علم تاریخ را انکار می کنند به هم سازند... چرا که هم پیمانان ... اصحاب «سال نامه» ها، پس از برودل و نیز کسانی که از «مردم شناسی اجتماعی ساختاری کاربردی» الهام می گرفتند و تأثیر زیادی بر مورخان داشتند؛ اینک میدان را خالی کرده اند. تاریخ نویسی علمی به خصوص با هجوم به پیروان «عبور از تجدد» امکان اشراف تاریخی را انکار کرده اند، پیشرفت های علوم طبیعی ضرورت تاریخ تکاملی بشر را بار دیگر به جایگاه شایسته خود فراخوانده اند.(2)
هابسام از زاویه ای متفاوت با رویکرد نویسنده و مترجم به موضوع می نگرد. اما هر دو دیدگاه فارغ از تعلقاتشان به مشرب های فکری مختلف، ضرورت بازگشت به تاریخ و تعمق در روش شناسی معرفت تاریخی را یادآور می شوند. جالب است بدانیم که مدعیان پسامدرن نیز به بهانه بازاندیشی تاریخ، امتناع حقیقت را تاریخ تئوریزه می کنند.(3)
به هر روی و برای وقوف بیشتر به شرایط اتخاذ مواضع ابراز شده توسط جی.ار.التون، در «شیوه تاریخ نگاری» که در کشاکش دیرپای ناشی از تقابل دو رویکرد «اثبات گرا positivist» و «جامعه گرا sociologist» در شیوه های تاریخ نگاری، جانب رویکردهای غیرجامعه گرایانه را گرفته است، آگاهی از شرایط صدرنشینی روش های جامعه شناسی نزد اهل تاریخ ضروری است. در توضیح مهم ترین ویژگی دو دیدگاه یادشده، این نکته گفتنی است که اثبات گرایان بیشتر بر بازآفرینی رویدادهای تاریخی و جامعه گرایان بیشتر بر بازآفرینی و ترسیم مناسبات و نهادها در فرآیندهای تاریخی تأکید می کنند.(4)
این توضیح نیز ضروری است که در روزگار قبل از قرن بیستم، به تأثیر از آراء رانکه، مورخان روایت گری منقح، متقن و مستند از تاریخ را اصلی ترین کار خویش می دیدند. گرچه این روش فهم تاریخ نیز متأثر از آراء اگوست کنت در عرصه علوم انسانی بود، اما روایت گری های پوزیویتیستی از تاریخ، ناتوان از ارائه قانون هایی همانند علوم طبیعی می شد. در این شرایط، با عده ای با هدف یکسان سازی روش شناسی تاریخ و دیگر علوم انسانی به ایجاد زمینه های تقریب مورخان و جامعه شناسان اندیشیدند و البته از همان ایام تاکنون نیز از جانب کثیری از هر دو گروه مورد هجمه بی امان واقع شده اند. در این فضا، مورخان و جامعه شناسان بر یکدیگر خرده می گرفتند یکدیگر را به جزئی نگری بی سرانجام یا کلی بافی غیرواقعی متهم می کردند.
در روزگاری نه چندان دورتر از جنگ جهانی دوم و همراه با کاهش نفوذ اثبات گرایان در عرصه های علوم انسانی، فرناند برودل همراه با اصحاب آنال، گریزگاهی یافت. او که رابطه مورخان و جامعه شناسان را «محاوره ناشنوایان» می دید، توانست با انگشت گذاردن بر خودآگاهی دو معرفت همسایه یعنی جامعه شناسی و تاریخ و تأکید بر وجوه مشترک آنها، روش هایی نوین برای ژرف کاوی و وسعت دید در پژوهش های تاریخی بیابد.(5)
حدیث دل انگیز و آموزنده ناتمام این رویکردها را باید به مجالی دیگر واگذار کرد. اما باید دانست که با وجود این تلاش ها، التون ابایی ندارد خود را مورخی سنتی بنامد. او در بخش پایانی کتابش به برگرداندن جایگاه ارزشمند روایت در تاریخ نگاری تأکید می کند و البته آن را همراه با مشکلاتی از ناحیه دوست و دشمن می داند. رانکه را در بنیان گذاری روایتمندی دانش تاریخ می ستاید، کار اصحاب «آنال» را در عرصه معرفت تاریخی، تمام شده می داند و گروه های جدید بعد از «برودل» و «بلوخ» را غرق در لفاظی و خودپسندی می بیند. بن مایه سخنان التون در فصل پایانی کتاب، آشکار بیان شده است و تمام کتاب مقدمه ای است برای بیان دیدگاهی که به آن اشارت رفت.
التون برای اثبات دیدگاه هایش، که آنهارا حاصل تجربیات خود می داند، کتاب خود را در سه فصل تنظیم کرده است. وی در بخش نخست کتاب، ابتدا و به درستی، از دو کشف تحول آفرینی انسان متجدد در درون و بیرون خود یعنی «تاریخ و علم» یاد می کند. البته در همین ابتدای فصل و در توضیح شرایط پیدایش تاریخ نگاری جدید، دچار روحیه نخوت آمیز اروپامحوری شده و تمدن یونانی را منشأ تاریخ نگاری معرفی می کند (ص 12). در حالی که وجود تاریخ نگاری نزد دیگر ملل، از جمله چینی ها، قبل از یونانیان خلاف این مدعا را اثبات می کند.(6)
در ادامه این فصل، التون سیر تاریخ نگاری جدید را به بحث می کشد و مورخان مدرن را برتر از اسلاف ماقبل مدرن آنها می نشاند. او هدف از نگارش فصل نخست را بحث درباره سه مسأله استقلال تاریخ، علم تاریخ و رابطه آن با دیگر علوم، و از همه مهم تر چرایی مطالعه تاریخ معرفی می کند (ص 19).
التون در شمار مورخان سنتی است و به رویکردهای تاریخی متأثر از گرایش های اجتماعی در تاریخ نگاری روی خوش نشان نمی دهد. او در همین فصل و در مبحثی که استقلال تاریخ را پی گرفته است، ایرادات کسانی را که تاریخ نگاری موجود را تاریخ شاهان و اشراف، نه تاریخ مردم عادی و بی چیزان می دانند، بلاموضوع می داند و آن را برنمی تابد. در ادامه همین بحث، نخستین هجمه التون به جامعه شناسان و حامیان مورخ آنها شکل می گیرد. وی وجه ممیز درک تاریخی را در فهم وقایع، تحول و جزئیات رویداد دانسته و به همین سبب نتیجه گیری ها «ایستا»ی جامعه شناسان را برای تاریخ بی ثمر می داند.(ص 20) رد دیدگاه «یگانه فرض کردن رویدادهای تاریخی» با این استدلال که وقایع به دلیل معنی یافتن در چارچوب تجربیات عام بشری قابل درک هستند، دیگر مبحث این قسمت از کتاب است. البته این سخن التون ناظر به رأی فیلسوفانی است که عقل سلیم را عقل معیار بشر و به عبارت بهتر، معیار عقل بشری فرض می کردند. نویسنده با تشریح نظرات یادشده، بر حجت خود برای اثبات استقلال تاریخ از دیگر علوم و معارف، به ویژه جامعه شناسی، پای می فشارد.
دربخش دیگر این فصل، خواننده با دیدگاه التون در رد دیدگاه ای.اچ.کار و تصریح بر ارجحیت تاریخ های عمومی بر دیگر تواریخ آشنا می شود. در ادامه همین سخن، وی لزوم تاریخ نگاری اداری یا نظامی، اجتماعی و اقتصادی را در حد نقب هایی در تاریخ تأیید می کند. در این بخش، توصیف مؤثر و ارزشمند مؤلف برای تفکیک و شناسایی مورخ حرفه ای از غیرحرفه ای مطرح شدهاست. او مورخ حرفه ای را کسی می داند که با درک درونی از تاریخ یک عصر، با آن زندگی می کند و آن قدر درباره موضوع تحقیق می خواند که صدای مردم آن عصر را می شنود. ویژگی کار مورخ غیرحرفه ای از نظر او لذت آفرینی و امتیاز کار مورخ حرفه ای دانش افزایی است.(ص 29-22).
تأیید استفاده مشروط از دستاوردهای حوزه های دیگر علوم انسانی در تاریخ در شمار سخنان بعدی نویسنده است، اما در همین سخن نیز نسبت تحمیل آن دستاوردها به تاریخ هشدار می دهد. وی نتیجه گیری های کلی، روش های آماری، نظریه پردازی های عام و موارد مشابه آن که به تأثیر از جامعه شناسی ابراز شده است، طرد می کند. او در نفی به کارگیری مفاهیم دیگر علوم در تاریخ، فرقی بین کسانی که از مفاهیم زیست شناسی یا روان شناسی و جامعه شناسی برای تشریح تاریخ بهره می گیرند، قائل نیست. التون به همان اندازه ای که از مفاهیم و استعاره هایی چون رشد و بلوغ تمدن، که توسط اشپنگلر استفاده می شد، گریزان است، از به کارگیری اصطلاحاتی چون فئودالیسم؛ طبقه و همانند آن در تاریخ ابراز ناخرسندی می کند. التون مورخان را به پرهیز از مدگرایی فرامی خواند و گوش ندادن به سخنان افراد نایاب (جامعه شناسان) را معیار استقلال علمی این شاخه از معرفت بشری قلمداد می کند. (ص 41-29)
التون دیدگاه های فلسفی رایج در حوزه های مختلف علوم انسانی را یک جا رد می کند و «ای.اچ.کار» و «توین بی» را به دلیل قائل بودن به ایده حرکت تاریخ به سوی هدفی خاص به استهزا می گیرد. به باور التون، کسانی که تفسیر خطی یا دوری از تاریخ ارائه می کنند، توقع دارند تاریخ باب میل آنها حرکت کند و به همین دلیل، یا وقایع ناسازگار با توقع خود را حذف و یا به زور تئوری خود را به تاریخ تحمیل می کنند. وی در نهایت، فهم تاریخ را تنها هدف تاریخ برای کشف حقیقت دانسته و مورخان را به دوری از تبلیغ و تعصب فرامی خواند.(ص 49)
در دومین فصل، چگونگی امکان یا امتناع حقایق تاریخی مطرح می شود. در نخستین سطور همین فصل، نقد آلتون دامن دو گروه را می گیرد. نخست، فیلسوفانی که به واسطه فقدان اطلاعات از امتناع حقایق قابل تأکید در تاریخ دم زده اند با سرزنش التون مواجه می شوند و سپس کسانی که تاریخ را مساوی با ذهنیات مورخان می دانند مورد شماتت قرار می گیرند. او در این فصل، با ای.اچ.کار مهاجه ای جدی می کند و با بیان این که مورخ به دنبال کشف قوانین علمی شبیه به قوانین علوم طبیعی نیست، اما با گزارش دقیق و توصیف مستند رویدادها، نوعی از دانش علمی را تولید می کند، به نسبی گرایی حاصل از خلق معرفت بین الاذهانی نزد مورخان به شدت می تازد او تأکید می کند مورخ چیزی را اثبات نمی کند، اما آن چه را کشف کرده است، توضیح می دهد. گفتنی است التون دیدگاهی که معتقد است مورخ در تحقیق خود حضور دارد را به شدت نفی می کند، اما توضیح نمی دهد که بالاخره مورخ با کدام مبنا و به چه دلیل از میان انبوه وقایع، دسته ای را برمی گزیند و روایت می کند. او در این مورد، فقط به این نکته بسنده می کند که مورخ محدود به منابع خویش است و دستش برای هر سخنی باز نیست. نویسنده برای دستیابی به جای پایی محکم برای اثبات سخن خویش، بعد از نفی دیدگاه های «کار» سراغ روش در تاریخ می رود. در این بخش با تأکید بر این که مورخ برده شواهد است، اصل را بر بازخوانی و نقد شواهد می گذارد و اصلی ترین وظیفه مورخ را آگاهی تام از همه منابع و نقد آنها می شمارد. او معتقد است از این مرحله به بعد است که مورخ موفق می شود بنیاد محکمی از حقیقت بنا کند. التون آموختن و ممارست دائمی با تاریخ و شواهد تاریخی را یگانه راه حرفه ای شدن قلمداد می کند. وی بر این باور است که با تمرین مدام است که اهل تاریخ به طور طبیعی به کمک عقل خویش راه های کشف افتادگی ها در متون تاریخی و شناخت جعلیات را پیدا می کنند، البته او هشدار می دهد که تخیلات مورخان همواره باید با شواهد متقن و مستند مهار شوند.(73-51)
مورخان فقط گردآورندگان داده های تحقیقاتی نیستند، کار صعب آنها به هنگام تدوین و نگارش تاریخ آغاز می شود. التون در فصل سوم کتاب خود، آداب نگارش تاریخ را شرح داده است. این فصل برخلاف دیگر بخش های کتاب، جدلی نیست. در این فصل، ابتدا به مواردی مانند: مجاز نبودن حذف نابه جای شواهد، ضرورت کنترل پرسش های مورخ توسط منابع، لزوم به کارگیری و ترکیب دانش مورخ با خلاقیت های او، مهار گرایش های مورخ به هنگام نگارش، روان نویسی و دوری از اصطلاحات ناروشن و ... اشاره می کند. یکی از نکات برجسته در این فصل، تأکید بر روایتمندی تاریخ و ممنوعیت استفاده غیرشفاف از اصطلاحاتی همانند «نزاع طبقاتی» و «تحرک اجتماعی» یا «اجتناب ناپذیر» و «مقدر» است که از جامعه شناسی و منطق به تاریخ راه یافته است.
در بخش پایانی کتاب جان مایه و نتیجه گیری مباحث التون آمده است. او از بین سه نوع تاریخ نگاری توصیفی، تحلیلی و روایی، با تشریح نوعی از تاریخ نگاری که آن را عتیقه نگاری (وقایع نگاری فاقد تفکر) می نامد. تاریخ نگاری روایی را مقبول می داند. در این فصل، آخرین تلاش های او برای به صدر نشاندن تاریخ نگاری روایی صورت می بندد. وی نه تنها تاریخ نگاری تحلیلی را فاقد امتیازی ویژه می داند، بلکه بر این باور است که این نوع از تاریخ نگاری وحدت تاریخ را از بین می برد. التون تاریخ نگاری روایی را مطلوب و مشروع فرض می کند. وی تاریخ نگاری تحلیلی را به موزائیک سازی و تاریخ نگاری روایی را به نقاشی تشبیه می کند. او یک استثنا نیز برای تحلیل در تاریخ قائل است و آن هم این که مورخ فقط به هنگام نتیجه گیری، مجاز به استفاده رقیق از تحلیل حوزه های معرفتی؛ با تأکیدهای مکرر بر به کارگیری فرم و ساختار به همراه تخیل متناسب با روایتگری در تاریخ به روش های برآمده از ادبیات داستانی، که احتمالاً به واسطه مشرب تاریخ نگاری به آنها نظر داشته است، فرو می غلطد.(ص 103)
التون با همه تلاش هایش برای دفاع از تاریخ نگاری روایی، در نهایت به این سخن تن درمی دهد که: «متأسفانه هرگونه کوشش برای برگرداندن روایت به جایگاه ارزشمندش در تاریخ نگاری با مشکلاتی از جانب دوست و دشمن مواجه می گردد»(ص 102)
سخن آخر این که کتاب به سهم خود، به خوبی توانسته است آرای مدافعان تاریخ نگاری روایی را تجمیع می کند و ارائه دهد، اما در مواردی چند نیز احکام نامتقنی صادر کرده است که نیاز به واکاوی و تأمل جدی است:
1- تبختر ناشی از اعتقاد به اروپامحوری با انکار تاریخ نگاری نزد دیگر اقوام و تمدن ها به جز یونانیان (ص 14)
2- مخالفت با تحقیقات گروهی در تاریخ بدون ذکر دلیل(ص 33)
3- بیان بدون شاهد از دیدگاه «کار» مبنی بر ممکن بودن حذف وقایع از تاریخ (ص 41)
4- بیان ناشفاف و مبهم از دلیل تاریخی شدن رویدادها با ذکر این نکته که آگاهی از یک رویداد شرط تاریخی شدن آن است.(ص 55)
5- رد نظریه نسبت مورخ و تاریخ با توصیف احمقانه و موذیانه دانستن آن(ص 75)
6- کمتر کسی به فکر جعل سند در تاریخ است (ص 66)
7- اکنون مکتب آنال به پایان رسیده است(ص 102)
در خصوص ترجمه حاضر، جای سخن بسیار است و ذکر آنها ملال آور می نماید. مترجم ارجمند کتاب، به درستی و از سر تأمل، زمان مناسب و به هنگام برای انتشار کتاب انتخاب کرده است، لیکن ضروری است برای ذبح نشدن کتاب در پای اغلاط فراوان و فاحش املایی و انشایی موجود در ترجمه فارسی آن، تدبیر لازم بیاندیشند.

پی نوشت ها :

1-برای اطلاعات بیشتر درباره زندگی و دیدگاه های جی.ار.التون رجوع شود به:
http://www.ucc.ie/chronicon/elton.htm
http://en.wikipedia.org/wiki/Geoffrey_Rudolph_Elton
2- 2005-2000Le Monde diplomatique
3-برای آگاهی بیشتر در مورد دیدگاه های پسامدرن درباره تاریخ و معرفت تاریخی نگاه کنید به: جنکیتز، کیت؛ بازاندیشی تاریخ، ترجمه: ساغر صادقیان؛ نشر مرکز، 1384.
4- برای آگاهی بیشتر در این باب، نگاه کنید به: مقاله «تاریخ نگاری» مندرج در فرهنگ تاریخ اندیشه ها؛ انتشارات سعاد؛ چاپ اول، 1385.
5-برای آگاهی بیشتر در این باب رجوع کنید به: برک، پیتر؛ تاریخ و نظریه اجتماعی؛ ترجمه غلامرضا جمشیدیها؛ فصل اول.
6- نگاه کنید به: مقاله «تاریخ نگاری» مندرج در فرهنگ تاریخ اندیشه ها: انتشارات سعاد، چاپ اول، 1385.

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 117-116، صص 63-60.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط