دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی *** کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد *** ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من *** کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش *** تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست *** آب خضر، نصیبه ی اسکندر آمدی
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا *** هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم *** مظلومی ار شبی به در داور آمدی
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق *** دریا دلی بجوی دلیری سر آمدی
آن کاو تو را به سنگدلی کرد رهنمون *** ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
گر دیگری به شیوه ی حافظ زدی رقم *** مقبول طبع شاه هنر پرور آمدی
تفسیر عرفانی
1. دیشب در خواب دیدم که ماهی طلوع کرد که از انعکاس چهره ی درخشان او شب دوری و فراق به پایان رسید.
2. خوابم این گونه تعبیر شد که یار سفر کرده ی من بر می گردد. ای کاش هر چه زودتر از در وارد می شد.
3. یاد آن ساقی زیباروی خوشبخت من به خیر باد که پیوسته با جام و پیاله شراب از در وارد می شد.
4. چه خوب و زیبا بود اگر یار، سرزمین خود را در خواب می دید تا خاطره همنشینی با ما او را به سوی ما راهنمایی می کرد.
5. اگر فیض و عنایت ازلی خداوند با زور و زر به دست می آمد، پس به یقین آب حیات بخش خضر نصیب اسکندر می شد.
6. یاد آن دوران به خیر باد که هر لحظه پیغام و نامه ی معشوق از در و بام برایم می رسید.
7. اگر شبی ستمدیده ای به درگاه خدای دادرس می آمد و طلب دادخواهی می کرد، نگهبان تو چه وقت فرصت ستم کردن پیدا می کرد؟
8. مبتدیان بی تجربه هرگز از ذوق عشق آگاهی ندارند و لذت آن را در نمی یابند. انسان جوانمرد و دلیر و سالک نام آور و کاملی را بجوی.
9. ای کاش آن کسی که تو را به سنگدلی و بی رحمی راهنمایی می کرد، پایش به سنگ می خورد و دچار بلا و مصیبت می شد.
10. اگر شاعر دیگری به شیوه حافظ شعر می سرود، به یقین مورد قبول طبع و ذوق شاه هنر شناس قرار می گرفت.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول