نویسندگان: دکتر جلال درخشه/ محمد جمیری (1)
چکیده
پیروزی انقلاب اسلامی در واپسین دهه های قرن بیستم میلادی منشأ تحولات شگرفی در جهان گردید. این انقلاب در عین حالی که به دوره بی باوری های دینی در جهان معاصر مهر پایان زد، بر ملت های مسلمان نیز تأثیر عمیقی بر جای گذاشت. بی تردید، در این میان شیعیان از آن رو که به لحاظ هویتی و اعتقادی با مردم مسلمان ایران سنخیت و مشترکات بیشتری داشتند، تأثیر بیشتری پذیرفتند. اقلیت شیعه عربستان از جمله ی آنان به شمار می آید.پیروزی انقلاب اسلامی و در پی آن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نقطه ی عطفی در تحرک شیعیان عربستان برای دست یافتن به فضای حیاتی مناسب و یا محدود کردن قدرت سیاسی حاکم در جهت استیفای حقوق خود بوده است؛ به گونه ای که راهبرد مقابله با این تحرکات در دو بعد سلبی و ایجابی توسط دولت عربستان پیگیری شده است. در بعد سلبی، دولت عربستان سعی کرده شیعیان را درگیر اختلافات عقیدتی با اهل تسنن نموده و با به حاشیه راندن آنها، از توجه ایشان نسبت به ایران باز دارد. در بعد ایجابی نیز به طراحی سناریوهایی برای خنثاسازی توان نهفته شیعیان این کشور اقدام نموده است. مقاله ی حاضر می کوشد ضمن بررسی حرکت شیعی در عربستان، تأثیر انقلاب اسلامی را بر آن و تحول درونی این حرکت را مورد بررسی قرار دهد.
کلیدواژه ها: انقلاب اسلامی، عربستان سعودی، شیعیان عربستان، اصلاحات سیاسی.
مقدمه
قرن بیستم شاهد انقلاب های سیاسی متعددی بود؛ انقلاب هایی که هر یک با وجود ویژگی های مشترکشان، ویژگی های خاص خود را نیز داشتند. اما در این میان، ویژگی بارز و وجه ممیزه انقلاب اسلامی ایران در قیاس با سایر انقلاب ها در این نکته نهفته بود که سایر انقلاب های این قرن در میان انبوه شعارهای زمینی و قداست زدایی از دین و معنویت به پیروزی رسیدند، اما آنچه که در ایران به وقوع پیوست، نگاهی ماواریی داشت و ضمن توجه به معنویات، بنیان های عملی و نظری خود را نیز بر پایه مبانی دینی استوار ساخته بود.از همین رو، انقلاب اسلامی معادله ی جدیدی را در صحنه ی خاورمیانه و جهان اسلام بر اساس دین رقم زد که در طول قرن ها چنین تحولی به وجود نیامده بود و آن هم، وجه دینی بودن آن بود. انقلاب اسلامی ایران موجب شد تا حرکت های اسلامی و شیعی بر اساس باورهای آن به تشکیل و یا سازمان دهی مجدد پرداخته و در راستای احقاق حقوق و اثبات هویت خود به مبارزات خود ادامه دهند.
از این میان، شیعیان عربستان از جایگاه ویژه ای برخوردارند. این دسته از شیعیان اقلیت قابل توجهی از جمعیت عربستان سعودی را تشکیل می دهند. اهمیت این گروه شیعی به واسطه ی نوع رابطه ی ایران انقلابی و عربستان سعودی و نیز مقابله تاریخی و اعتقادی آیین وهابیت با شیعه امامیه قابل تأمّل است. تحولات منطقه ای مثل جنگ های اول و دوم خلیج فارس، اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا و آثار آن، روی کار آمدن دولت شیعی در عراق، پیروزی حزب الله در لبنان و غیره بر موضع گیری های این جنبش و دولت سعودی نسبت به یکدیگر و جمهوری اسلامی نسبت به هر دوی آنها مهم بوده است.
این نوشتار می کوشد ضمن بررسی حرکت شیعیان عربستان، تحول درونی جامعه شیعی عربستان، مشرب های فکری سیاسی موجود در میان آنان و طیف های شاخص سیاسی شیعی در این کشور را مورد مطالعه قرار داده و تأثیر انقلاب اسلامی ایران را بر سامان دهی، هویت بخشی و انسجام درونی جامعه شیعی عربستان توضیح دهد.
در این زمینه، پرسش اصلی مقاله ی حاضر این است که انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری بر احیای هویت سیاسی- اجتماعی شیعیان در عربستان داشته است؟
البته درباره شیعیان عربستان چند دسته منابع موجود می باشد که هر کدام نواقص و مزایای خاص خود را دارند. یک دسته از این منابع، منابع مکتوب و کتاب هایی است که در این زمینه نگاشته شده است. در این حوزه، می توان به کتابهایی از جمله شیعیان عربستان اثر فؤاد ابراهیم اشاره نمود. ابراهیم کتاب دیگری را نیز نزدیک به همین زمینه با عنوان شیعیان در جهان عرب مدرن به رشته تحریر در آورده است.
شیعه در عربستان سعودی نوشته ی حمزه حسن در دو جلد نیز از دیگر آثار مکتوب می باشد که تاکنون ترجمه نشده و تحولات مربوط به شیعیان را تا نیمه ی دهه 90 میلادی بررسی نموده است.
از میان منابع مکتوب غیرعرب نیز آثاری موجود می باشد که هر چند به صورت مفصل و خاص به شیعیان عربستان نپرداخته اند، اما اطلاعات مفیدی در اختیار پژوهشگر قرار می دهند. نمونه ی این کتاب ها، کتاب شیعیان عرب؛ مسلمانان فراموش شده اثر گراهام فولر می باشد که به فارسی نیز ترجمه شده است. اما باید توجه داشت که هیچ یک از این منابع به صورت مستقیم به تأثیر انقلاب اسلامی ایران در ابعاد مختلف در بازیابی هویت شیعیان در عربستان و تبارشناسی جریان های مختلف این دسته از شیعیان نپرداخته است.
دسته ی دیگر از منابع موجود، گزارش هایی است که در این باره ارائه شده است. برای پژوهش بهتر درباره شیعیان عربستان ضروری است که گزارش گروه بین المللی موسوم به گروه بحران (INTERNATIONAL CRISIS GROUP) نیز مورد توجه قرار گیرد. (merIn. ndu. edu/archive/icg/shiitequestion). همچنین گزارش کمیته ی حقوق بشر در شبه جزیره نیز مفید می باشد (همچنین گزارش کمیته ی حقوق بشر در شبه جزیره نیز مفید می باشد (the committee for the defens of human rights in the Arabian Peninsula, 2009)
از این رو، مقاله حاضر که به بررسی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر هویت بخشی شیعیان عربستان می پردازد، از حیث منابع و موضوع کاملاً نوآورانه می باشد؛ به گونه ای که بخش قابل توجهی از مباحث حاصل مصاحبه های حضوری با کارشناسان مرتبط با این حوزه می باشد که در نوع خود بدیع به شمار می آید.
بیان مسئله
موضوع شیعه و مباحث مربوط به شیعه شناسی چند دهه ای است که از جمله مهم ترین محورهای پژوهش محققان و حتی سیاست گذاران بوده است. اهمیت این مسئله با پیروزی انقلاب اسلامی دوچندان شد. از آن رو که با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نخستین دولت اسلامی شیعی به مفهوم خاص آن در چند قرن اخیر پا به عرصه وجود گذاشت و توانست در نقطه ی مقابل تمدن غرب قرار بگیرد و گفتمان معنایی غرب را با چالش جدی مواجه سازد، در درجه اول شیعیان و سپس مسلمانان دنیا نسبت به ایدئولوژی انقلاب اسلامی اظهار تمایل نموده و گفتمان آن را در ادبیات سیاسی و اعتقادی خود وارد نمودند. در این زمینه، جنبش های شیعی و اسلامی در پی دست یافتن به چنین حکومتی آن را به عنوان الگوی خود قرار داده و سعی نمودند راه انقلاب اسلامی را بپیمایند. از همین رو، دولت های محلی سکولار و در پی آن قدرت های بزرگ جهانی با انقلاب اسلامی و در نتیجه ی آن، با همه جنبش های اسلامی دنباله رو آن به مخالفت پرداختند.در این میان، جنبش های شیعی بیش از دیگر حرکت های اسلامی به استقبال از انقلاب اسلامی پرداخته و شاکله مبارزات سیاسی- اجتماعی خود را بر مبنای اهداف انقلاب اسلامی قرار دادند. حرکت هایی همچون حرکت شیعیان در عراق، حزب الله لبنان، جنبش فقه جعفری در پاکستان و.. از این دست می باشند.
اما تحرک شیعیان در کشورهای حوزه ی خلیج فارس و به ویژه عربستان به صورت خاصی ادامه یافته است. علت این امر نیز چند دلیل بوده است. اول آنکه خفقان موجود در این کشور اجازه ی هیچ گونه فعالیت سیاسی پنهان و آشکاری را به هیچ گروهی نمی داد. دلیل دوم نیز آن است که مذهب شیعه در عربستان به رسمیت شناخته نشده و مطابق با آموزه های وهابی (آیین رسمی دولت)، یپروان آن مستحق تکفیر هستند.
از این رو، باید فعالیت های مبارزاتی شیعیان عربستان را علاوه بر اهداف انقلاب اسلامی، با توجه به متغیرهای دیگری همچون سیاست های دولت سعودی علمای وهابی، تحولات منطقه ای و منافع کشورهای غربی بررسی نمود.
1. انقلاب اسلامی و پیامدهای آن
انقلاب اسلامی ایران نقطه ی عطف و اوج جنبش های بیداری اسلامی، و خواهان بازگشت به اسلام بود. به طور قطع، می توان این حرکت عظیم مردمی - دینی را که به رهبری روحانیان شیعه به سرانجام رسید، تنها حرکتی دانست که در طول یکصد و پنجاه سال گذشته در دنیای اسلام با موفقیت همراه بوده است.انقلاب اسلامی که از الگوی تمدنی و استعمارستیزی نشأت گرفته، خود منشأ بسیاری دیگر از حرکت های آزادی خواهانه اسلام محور شد. از جمله مهم ترین تأثیرات انقلاب اسلامی برای غرب و دنیای اسلام، احیای مجدد اندیشه های سیاسی - اسلامی بود (محمدی، 1385، ص 24). همین عامل باعث شد تا حرکت های اسلامی لبه تیز اهداف خود را حکومت های خود بگیرند که یا حکومتی جدید منطبق با معیارهای اسلامی جایگزین آن کنند و یا اصلاحات گسترده ای را در این حکومت ها به وجود آورند تا در جهت نیل به اهداف خود گام بردارند.
بر این اساس، یک گفتمان تحرک بخش، جنبش های اسلامی را فرا گرفت؛ گفتمانی که در روح و معنای خود، بازگشت به دین را در چارچوب زمان و به دور از انجماد فکری و اندیشه ای مطرح ساخت. این انقلاب جنبش های خفته را بیدار نمود. بیدارهای کم تحرک را سامانی دوباره بخشید و حتی در برخی موارد جنبش های پر تحرک را به سوی ایدئولوژی جدید فراخواند.
این موضوع به ویژه با سقوط گفتمان ناصریزم در میان اعراب و بی نتیجه بودن جنگ های اعراب و اسرائیل در قالب های پیشین، امت اسلامی را که به دنبال روح تازه ای بودند که بتواند جهان زیست آنان را در چارچوب اسلام توضیح دهد، به سوی انقلاب اسلامی متمایل ساخت.
از الزامات فکری و گفتمانی ناشی از انقلاب اسلامی ایران می توان به مقولاتی همچون آرمان گرایی، دین محوری و استعمارستیزی اشاره داشت.
آرمان گرایی خود مبتنی بر اندیشه ی جهان شمولی اسلامی بوده و بر اساس تشکیل حکومت واحده جهانی قرار دارد؛ بخصوص هنگامی که آرمان گرایی با تفکر مهدویت در منظومه ی اندیشه ای شیعه همراه می شود.
دین محوری نیز الهام بخش بسیاری از جنبش های اسلامی در اواخر قرن بیستم گردید. بی تردید انقلاب اسلامی در سرعت بخشی به این روند نقش ویژه ای داشت. هرچند جهان اسلام در قرن اخیر و در برخورد با تمدن توسعه طلب غرب و گفتمان رو به رشد آن کوشیده است خود را از عقب ماندگی بازدارد و مصلحان مسلمان در این زمینه گام های مؤثری برداشتند، اما تکامل این روند با پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده و موضوع با پیروزی تمدن اسلامی مورد توجه جهان قرار گرفت.
اما استعمارستیزی را می توان در معنایی مترادف با غرب ستیزی گرفت. علت نیز آن است که این تنها دولت های غربی بودند که کشورهای مسلمان را مورد هجوم خود قرار داده و عقب ماندن آنها را تشدید نمودند. مسلمانان با توجه به رویکرد دینی، خود را در تقابل با استعمارگران قرار دادند. با پیروزی انقلاب اسلامی، مفاهیم جدیدی در گفتمان سیاسی موجود ظهور یافت. واژه ی «استکبار» به استعمارگرانی اطلاق شد که علاوه بر غارت منابع طبیعی ملت ها، در تحقیر مردمانشان نیز کوشیدند. این واژه که ریشه ی قرآنی داشت، به سرعت در میان مسلمانان استعمارشده مورد پذیرش قرار گرفت که خود گویای مقبولیت عمومی گفتمان انقلاب اسلامی بوده است.
محورهای سه گانه ی مزبور، به وضوح در حرکت شیعیان عربستان قابل مشاهده می باشد که در ادامه ی بحث به آن پرداخته خواهد شد.
2. جغرافیای سکونت شیعه در حجاز
بی تردید، نخستین مهد و مولد شیعه مدینه بوده است. نیز نخستین شیعیان از میان صحابه پیامبر در همین شهر می زیسته اند. اما به مرور زمان و با توجه به سفرهای برخی از همین افراد و تابعان به نقاط مختلف دنیای اسلام، مذهب شیعه در خارج از حجاز نیز گسترش یافت (محرمی، 1382، ص 165).با وجود آنکه به جرئت می توان مدینه را زادگاه تشیع دانست، اما به واسطه ی مسائل سیاسی، این شهر و حتی مکه در دو قرن نخستین هجری، پایگاه محکمی برای شیعیان نبوده است. امویان و سپس عباسیان با گماردن امیرانی کاملاً هم جهت در اعتقادات و مسائل سیاسی با خود در حکومت حرمین شریفین، اجازه ی ظهور و بروز جدی به شیعه را در این نقطه از دنیای اسلامی ندادند. شاید بدین دلیل بود که شیعه، عراق را خانه دوم خود می دانست و تقریباً بیشتر فعالیت های عمده خود را به آن مرکز و بخصوص کوفه منتقل نمود (جعفریان، 1388 ، ص 415).
با نمایان شدن ضعف در حکومت عباسیان در انتهای قرن سوم و اوایل قرن چهارم، حضور شیعیان در حجاز رو به فزونی نهاد. با قدرت گرفتن سلسله فاطمیان در مصر، مدت های مدیدی در مکه و مدینه خطبه به نام آنها خوانده می شد. و این خود نشانگر این موضوع است که حاکمان مکه و مدینه شیعه بوده اند. برخی اخبار حاکی از این هستند که در قرن 10 ق مکه مملو از شیعیان بوده است.(همان).
1- 2. منطقه شرقیه و اهمیت آن.
از آن رو که در حال حاضر منطقه شرقیه مهم ترین نقطه اسکان و تجمع شیعیان اثنا عشری می باشد، بجاست به این نقطه اشاره شده و سپس در ادامه به سایر نقاط اسکان شیعیان پرداخته شود.بخش قابل توجهی از شیعیان حجاز در مناطق شرقی بخصوص الاحساء و قطیف اسکان دارند. پیشینه حضور این دسته از شیعیان در این منطقه به قرن 4 هجری قمری و در زمان حکومت آل بویه باز می گردد. آل بویه که خود شیعه مذهب بودند با مراودات خود با ساکنان این ناحیه، مردم منطقه شرقیه را نیز به آیین شیعه در آوردند. (توال، 1380، ص 91).
هم اکنون نیز دو شهر قطیف و احساء دو مرکز عمده فعالیت و سکونت شیعیان عربستان به شمار می روند. این دو شهر در بخش شرقی و در نزدیکی مرزهای عربستان و بحرین قرار دارند. ظهران، مرکز بسیار مهم نفتی عربستان نیز در همین منطقه واقع شده است. دولت های شیعی در طول تاریخ بر این ناحیه حکمرانی نموده اند؛ دولت هایی همچون سلسله عیونی، بنی العصفور، بنی جروان، آل جبر و غیره (جعفریان، 1388، ص 425).
در برابر این نظر، دیدگاه دیگری وجود دارد که متعلق به حمزه حسن نویسنده شیعی عربستانی می باشد. بر اساس دیدگاه وی اولاً، شیعه در زمان حیات خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشته است و ثانیاً، آن حضرت یکی از صحابی خود را که در محبت علی بن ابی طالب نیز مشهور بود به عنوان حاکم و مسئول بیت المال به منطقه بحرین فرستاده است. باید گفت: منطقه ی احساء و قطیف در زمان مورد نظر تحت حاکمیت بحرین بوده است. بدین ترتیب، ابان بن سعید بن العاص الاموی از جانب پیامبر بدین منطقه مأموریت یافت. وی پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا زمانی که امام علی (علیه السلام) با ابابکر بیعت ننموده بود، با خلیفه بیعت نکرد. بنابراین، باید شیوع تشیع در منطقه شرقیه عربستان را از زمان خود پیامبر و توسط صحابی ایشان دانست (حسن، 1992، ص 16).
از دیگر گروه های شیعه می توان به نخاوله اشاره داشت که هم اکنون از مهم ترین دسته های شیعی ساکن در مدینه به شمار می روند. آنان زیر شدیدترین ستم های دولت های عثمانی، مملوکی و سپس سعودی های وهابی به آیین خود پایبند بوده اند. پیش از آن نیز از نیمه قرن چهارم هجری، تعدادی از شیعیان از نسل امام حسین (علیه السلام) که به «اشراف» شهرت یافته بودند، در مدینه قدرت را به دست گرفتند و تا قرن ها بعد به حکومت خود ادامه دادند. (جعفریان، 1388، ص 418- 419).
در عین حال باید اضافه گردد که محل سکونت شیعیان در عربستان از مهم ترین و استراتژیک ترین مناطق دنیا به شمار می آید. وجود منابع عظیم نفت و گاز در این منطقه اهمیت آن را چند برابر نموده است. برای تحلیل نقش مناطق جغرافیایی عربستان بر سیاست داخلی و خارجی این کشور، باید یک بار دیگر سه حوزه ی سرزمین عربستان را با نگاهی متفاوت بررسی کنیم. سرزمین عربستان بر سه ستون جغرافیایی استوار شده است که نمی توان ویژگی های هیچ یک را نادیده گرفت.
ناحیه ی خاوری احساء به عنوان قطب اقتصادی این کشور بسیار حایز اهمیت است. در این ناحیه مهم ترین ثروت زیرزمینی عربستان قرار دارد. ارزش این ثروت بسیار بیشتر از درآمد حج و تعرفه های گمرکی برای سعودی ها، و عامل اصلی رشد و توسعه اقتصادی این کشور است. همه برنامه ها، سیاست ها و اقدامات دولت در این ناحیه تحت تأثیر تولید فراوان و فراوری نفت است. این ناحیه پایین ترین هزینه های استخراج نفت در دنیا را داراست. منابع نفت با صدها کیلومتر وسعت در خشکی و نیز اعماق خلیج فارس گسترده شده اند(مصاحبه با احمدزاده، 1389/4/1).
استخراج نفت دارای دو تأثیر جغرافیایی بوده است. اولاً، سرمایه گذاری هایی که در صنایع نفتی انجام گرفت موجب پیدایش شهرهایی نظیر ظهران، الدمام والخبر شد. ثانیاً، درآمد نفتی باعث به وجود آمدن رفاه اجتماعی گردید و دولت با ارائه خدمات اجتماعی و شهری، موجب رشد سریع جمعیت در شهرها و متمرکز شدن فعالیت ها شد. نفت این ناحیه 75 درصد کل بودجه کشور و بیش از 85 درصد درآمد ارزی آن را تأمین می کند. مهم ترین شهرهای استان شرقی در کناره خلیج فارس، هفوف، القطیف و الدمام هستند که با طراحی و ساخت شهرهای جدید نظیر ظهران، رأس التنوره و الخبر به عنوان مراکز تجاری و صدور نفت خام این کشور از اهمیت بسیاری برخوردارند. علی رغم ویژگی های مهم و مثبت این ناحیه از حیث دارا بودن منابع عظیم انرژی، مناطق مهم کشاورزی و نقطه اتصال این کشور از طریق خلیج فارس به تنگه هرمز و آب های آزاد، از چند جنبه قدرت ملی را تحت تأثیر منفی قرار می دهد. اول آنکه این ناحیه مرکز اصلی سکونت اقلیت شیعه به شمار می رود. اشتغال شیعیان در صنایع نفت و نگرانی از تحرکات و اعتراضات آنان، همیشه ذهن دولتمردان سعودی را به خود مشغول کرده است. دومین مسئله، فقدان عمق استراتژیک کافی برای این صنایع است که با توجه به پیوستگی این ناحیه به سواحل خلیج فارس، ضریب آسیب پذیری آنها بالاست. ضمن اینکه دستگاه های عظیم آب شیرین کن که تأمین کننده بخش اعظم آب شرب کشورند نیز در همین ناحیه استقرار یافته و آسیب دیدن آنها در اولین تهاجم خارجی از نقاط ضعف ژئوپلیتیکی این کشور به شمار می رود.(همان).
دومین ستون ساختار جغرافیایی کشور، شهر نجد و نواحی همجوار آن یعنی قصیم و جبل الطویق است. ناحیه مرکزی در اصل قلب تاریخی و روح سلسله سعودی محسوب می شود.
سومین ستون نیز که دربردارنده هسته سیاسی حکومت سعودی است، از ریاض آغاز و سپس تا کرانه حجاز گسترش می یابد. ریاض از نظر سیاسی - اقتصادی بزرگ ترین شهر نجد است و درصدد بالایی از جمعیت کشور را در بردارد.
2- 2. جمعیت شیعیان عربستان
برای بررسی وضعیت هر گروه و فرقه ای ابتدا به دو عامل توجه می شود: جغرافیا و جمعیت. هر یک از این عوامل می تواند تأثیرگذاری خاصی در نحوه تعامل یک گروه اقلیت با اکثریت داشته باشد. در عربستان نیز شیعیان هم جغرافیای مهمی دارند و هم جمعیت قابل توجهی را به خود اختصاص می دهند.در مورد جمعیت نیز باید به این نکته توجه داشت که بنا به شفاف نبودن آمارها در جامعه ی عربستان، هیچ گونه آمار رسمی واضح حتی درباره کل جمعیت عربستان نیز وجود ندارد. با این حال، «پس از جامعه ی شیعی عراق و لبنان، شیعیان عربستان سومین جامعه ی شیعی عرب هستند که مشارکت آنان در جوامع سنی به نسبت سایر شیعیان عرب بسیار کمتر است» (فولر، 1384، ص 353).
در مجموع، می توان با استناد به نظرهای دیپلمات های ایرانی ساکن در عربستان، شیعیان حجازی ساکن در ایران، برخی از کارشناسان این حوزه، سایت وزارت خارجه و کنگره آمریکا و نویسندگان سعودی، جمع بندی نهایی درباره ی جمعیت شیعه را بیان نمود. بر این اساس، می توان به این نتیجه رسید که واقعی ترین آمار از میزان جمعیت شیعه در عربستان در حدود 10 تا 15 درصد جمعیت کل این کشور می باشد.
ذکر جمعیت این اقلیت تأثیرگذار از این روست که اگر جمعیت آنها اندک در نظر گرفته شود (مثلاً زیر 5 درصد)، به راحتی می توان حقوق این دسته را انکار نمود، اما اگر آمارشان به صورت واقعی بیان شود دولت سعودی نمی تواند حقوق آنها را نادیده بگیرد و در این صورت، به یک اقلیت قوی مبدل می شوند.
3. نمای کلی وضعیت شیعه در عربستان
1- 3. پیش از انقلاب اسلامی
با سقوط احساء توسط دولت نوپای سعودی در سال 1913 میلادی و اعتراف دولت عثمانی مبنی بر به رسمیت شناختن حکومت سعودی، حاکم سعودی صحرای وسیعی را که شامل الجافور و واحه یبرین و به عبارت بهتر، تمام مناطق واقع در مابین کویت، عمان تا مرزهای جنوبی یمن بود به احساء ضمیمه کرد. امروز منطقه ی شرقیه بزرگ ترین مناطق و استان های کشور عربستان به لحاظ مساحت، از حیث موقعیت استراتژیک و همچنین قلب اقتصادی کشور به شمار می آید (حسن ، 2010، ص 312).در همین حال و مقارن با دوره حکومت ابن سعود، هنگامی که وی شرع حنبلی را در تمامی سرزمین خود به رسمیت شناخت. شیعیان به اجبار با حکومت سعودی حنبلی (وهابی) بیعت نموده و از انجام شعائر خود منع شدند. سال 1913 حکومت خاندان سعودی سومین و رسمی ترین مرحله از حکومت خود را آغاز نمود. در این مرحله، شیعیان از مبارزه و رویارویی نظامی دست کشیده و در عوض، خود را تسلیم حکومت سعودی نمودند؛ اما در مقابل، ابن سعود بر میزان سختگیری های خود نسبت این گروه افزود. از همین سال تا 1970 مرحله ای شدید از تحمیل شکنجه ها و آزارها علیه شیعیان به وقوع پیوست که در عرصه هایی همچون محرومیت اقتصادی، محرومیت های سیاسی، محرومیت های مذهبی، و نادیده گرفتن حقوق شهروندی به منصه ظهور رسیده است(ابراهیم، 1386، ص 61).
عدم انتصاب شیعیان در بخش های آموزشی و بهداشتی موجب بروز نوعی انزجار در میان آنها گردیده است. سابقه ی چنین برخوردهایی به صورت خاص به دهه 1940 برمی گردد. حتی با اجرای برنامه های توسعه پنج ساله در کشور در دهه 1970 و در زمان ملک خالد نیز پول و منابع کمتری به این مناطق اختصاص یافته است.(همان، ص 49).
شیعه ها پیش از انقلاب اسلامی به لحاظ اینکه پشتوانه چندان قوی نداشتند و هنوز فعالیت سیاسی آشکار و فراگیری سامان نداده بودند، عموماً به مشاغل واسطه گری، دلالی، خرده پایی، خدماتی و کشاورزی روی می آوردند و به طور سنتی درون جامعه ی عربستان و متأثر از فضای سیاسی این کشور زندگی می کردند ( مصاحبه با صفدری، 1389/3/9)
به طور کلی، می توان اذعان داشت که علمای شیعه در عربستان تا پیش از انقلاب اسلامی خاموش بوده و از دخالت در امور سیاسی اجتناب می ورزیده اند. از آن رو که شیعیان منطقه شرقیه در تعیین مرجع برای خود دچار اختلاف درونی بودند، همواره چشم به سوی نجف یا قم داشته اند و از این رو، این مراجع نیز در شکل دهی جریان فکری شیعیان این مناطق به شکل قابل توجهی تأثیرگذار بوده اند (ابراهیم، 1386، ص 71).
نکته مهم اینکه شروع تمام حرکات اعتراض آمیز شیعی از مناطق شرقی بوده است. تمام حرکات اصلی اعم از کمونیستی، قومی، بعثی و شیعی در شرق شروع شده است. تأثیر نهضت مصر نیز در ابتدا در مناطق شرقیه قابل شهود بوده است، اما پس از انقلاب اسلامی جمیع حرکات غیردینی به حرکات دینی تغییر ماهیت دادند. به علاوه، پیش از انقلاب اسلامی ایران مردم شیعه مناطق شرقیه به طور مستقیم با دولت سعودی رو به رو نمی شدند، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی این مواجهه شدت یافته و توانسته اند خواسته های خود را به گوش دولت برسانند. پیش از انقلاب، شیعیان عربستان فقط داخل سرزمین عربستان محدود شده بودند، ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دنیای خارج راه یافتند و از ایران خطوط اصلی را گرفتند. چنین تحولی در آنها محصول جنبش بیداری اسلامی در سعودی بود که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد (مصاحبه با میلاد سردبیر مجله الکلمه 1387/12/18).
2- 3. پس از انقلاب اسلامی
علی رغم تأثیر شگرف انقلاب اسلامی بر بدنه شیعیان عربستان، شاید در بدایت امر، این گونه تصور شود که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران وضعیت عمومی شیعیان جهان به طور عام و شیعیان عربستان سعودی به صورت خاص تغییر نمایانی داشته و از فشارهای موجود علیه آنان کاسته شده و یا از نادیده گرفتن حقوقشان توسط حکومت سعودی فرو کاهیده شده است. حال آنکه نه تنها چنین امری محقق نشده، بلکه تبعیض های گسترده ای علیه شیعیان رخ داده است.1- 2- 3. تبعیض های مذهبی:
از نگاه شیعیان عربستان، وهابیت بزرگ ترین بلایی بوده که در طول تاریخ حیاتشان می توانسته است بر سر آنها بیاید. وهابیت در حملات نخستین خود مساجد، حرم ها، فرهنگ و حتی روش زندگی آنان را نیز دستخوش تغییر و تحول قرار داده است. در سال 1927 گروهی از علمای وهابی حکم به تکفیر شیعیان دادند و اعلام کردند آنها حق ندارند اعمال دینی انحرافی شان را به جای آورند (فولر، 1384، ص 360)؛ موضوعی که در دهه های بعد نیز تکرار گردید، چنان که در ابتدای دهه 1980 م / 1404 ق از سوی هیئت امر به معروف و نهی از منکر عربستان، به تمام مؤذنان شیعه در قطیف نامه نوشته شد و از ایشان درخواست گردید تا اذان به صورت رسمی مملکت پادشاهی وهابی ادا شود و از به کار بردن شهادت سوم (اشهد ان علیاً ولی الله) در اذان خودداری گردد (نشریه الحرمین، [بی تا]، ص 32).مطابق با فتوای صادره توسط علمای وهابی منتشر شده در روزنامه ی «الیوم» به تاریخ 18 دسامبر 1987 در شهر دمام، مذهب شیعه اهل بدعت نامیده شده و برای مسلمانان پیروی از شیعه امامیه و زیدیه و امثال آن ها جایز دانسته نشده است (همان، ص 8).
3- 3. ملیت سازی و شیعه
رابطه دین و ملیت یا به عبارت بهتر، رابطه میان اسلام و ناسیونالیزم یکی از عمده ترین جدال های اندیشه سیاسی در میان ساکنان خاورمیانه بوده است. اهمیت این مباحث در آغازین سال های قرن 21 هویدا بوده و به نظر می رسد که در آینده نیز همچنان جایگاه خود را حفظ نماید. در این میان، بررسی مقوله ی ملیت در عربستان به عنوان سرزمینی که مهد اسلام بوده، و حکومت سعودی نیز از ابتدا یکی از ارکان خود را بر پایه مذهب قرار داده است، اهمیت ویژه ای دارد.از همان ابتدای به وجود آمدن مفهوم «ملیت» که در نتیجه ی ساخت دولت - ملت ها بوده است (یعنی پس از قرار دادن وستفالی)، سرزمین، حاکمیت و جمعیت از ارکان اساسی هر دولتی به شمار آمد. و از آن پس، دولت ها جمعیت موجود در سرزمین خود را فارغ از هر گونه تعلقی به عنوان شهروندان خود تلقی می کرده اند (سیف زاده، 1380، ص 98).
هنگامی که دولت ها در عرصه عمل خود را صاحب یک قلمرو واحد و یک حاکمیت متمرکز دیدند تلاش خود را در راه ملیت سازی به کار بستند. دولت ها سعی نمودند تا با ارائه عناصر هویت بخش مشترک بین ساکنان سرزمین خود، حلقه های پیوند را مستحکم سازند. به این منظور بود که عناصری همچون زبان مشترک، دین یا مذهب مشترک، سرود ملی، پرچم و... نماد هویت ساز و یکپارچگی یک ملت شدند. اما در عربستان وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده است. همان گونه که در بخش های پیشین نیز اشاره شد، شیعیان نه پیروان آیین اسلام (دین سایر هموطنان خود) به شمار می آیند و نه شهروندان واقعی این سرزمین، چرا که همواره متهم به تلاش برای کسب استقلال از مملکت پادشاهی هستند.
وجه تمایز ملیت با قومیت آن است که میان افراد وابسته به یک ملت پیوند فرهنگی وجود دارد و دیگر اینکه با توجه به معنای این واژه، ملیت به دولت و سرزمینی خاص وابسته است و سرانجام، رابطه ی میان هویت فرهنگی و مرزهای سیاسی معنای ملیت را متمایز از قومیت می سازد (بهاء الدین، 1383، ص 79).
دولت های خاورمیانه پس از استقلال از عثمانی با دو چالش عمده در راه ملت سازی یکپارچه مواجه بودند. اول، رهانیدن خود از سیطره حاکمیت بیگانه و دوم، یکپارچه سازی سرزمینی، سیاسی و فرهنگی داخلی که برخی قبایل یا گروه های قومی و مذهبی آن را با چالش مواجه کرده بودند (نادری قطب الدینی، 1383، ص 25).
حاکمان سعودی در عربستان در صدد بودند تا این یکپارچگی را به گونه ای خاص صورت دهند؛ بدین معنا که به محض تسلط حاکمان وهابی بر شبه جزیره عربستان، شیعیان مشرک شناخته شدند و تمام تلاش ها در راستای یکپارچه سازی این گروه با سایر ملت عرب ساکن عربستان معطوف گشت که البته تاکنون یکپارچگی مزبور ناکام مانده است.
عربستان از ابتدای قرن 20 به صورت یکی از عمده ترین تولیدکنندگان نفت در جهان شناخته شده و میزان وابستگی این کشور به نفت همچنان رو به افزایش بوده است. اولین چاه نفت عربستان در سال 1938 میلادی و با تولید روزانه 1000 بشکه، شروع به فعالیت نمود. ذخایر نفت عربستان سعودی بنا بر اطلاعات در سال 1998، 261 میلیارد بشکه تخمین زده شده است. بیشترین تولید نفت عربستان در روز در حدود 11 میلیون بشکه بوده است. بزرگ ترین میدان نفتی جهان به نام «قوار» با 60 میلیارد بشکه نفت ذخیره، در منطقه شرقیه و در احساء قرار دارد (اسدی، 1381، ص 263 - 265). البته دولت سعودی تمامی فعالیت های صنعت نفت خود را به یک کنسرسیوم (متشکل از هفت شرکت آمریکایی) تحت نظارت شرکت آرامکو سعودی، سپرده است.
در این میان، اهمیت شیعه با پیدایش نفت در مناطق شیعه نشین دو چندان گردید و بخصوص زمانی که قیمت نفت افزایش یافت، این اهمیت نیز افزایش یافت؛ چرا که این مناطق قلب تپنده اقتصادی در عربستان بودند که سایر مناطق را تغذیه می کردند. پس بدون نفت و بدون کارگران شیعه، دولت سعودی هیچ کار نمی توانست بکند(حسن، 2010، ج 2، ص319).
البته نباید از نظر دور داشت که از زمان کشف نفت در این ناحیه، دولت سعودی اسکان اهل سنت در منطقه شرقیه را در دستور کار خود قرار داد و این سیاست تاکنون نیز ادامه داشته است. (جعفریان، 1388، ص 432).
با کشف نفت در مناطق شرقی، بسیاری از شیعیان بومی در صنعت نفت به کار گمارده شدند. این کارگران شیعی به تدریج نارضایتی فزاینده ای را در قبال سیاست های آمریکا و دولت عربستان به نمایش گذاشتند. این نارضایتی ها هر چند در سال 1948 به رهبری «محمد بن حسین الحرج» به اوج خود رسید، اما به آسانی در هم کوبیده شد (دکمجیان، 1377، ص 219).
در ارتباط با استخدام نیروی شیعه در شرکت آرامکو نیز باید به این مسائل توجه داشت که تا دهه 1970 بیش از 50 درصد نیروی کار آرامکو را شیعیان تشکیل می دادند که اولاً، تنها در بخش های خدماتی و فنی به کار گرفته شدند و ثانیاً، این مسئله نه به خاطر بی طرفی دولت نسبت به شیعیان، بلکه به این دلیل بود که شبکه های ارتباطی و حمل و نقل در این پادشاهی به آن اندازه گسترش نیافته بود که سنیان از سایر مناطق بتوانند خود را به مناطق شرقی برسانند. بدین روی، از نیروی کار ارزان و فراوان و در عین حال، مورد تبعیض شیعه استفاده می شده بدون اینکه کوچک ترین تحولی در اوضاع اقتصادی این منطقه رخ داده باشد (ابراهیم، 1386، ص 46).
در همین دوران، هنگامی که آرامکو توانست میزان تولید نفت خود را تجاری نماید، بسیاری از شیعیان توانستند به عنوان نیروهای متخصص از عربستان به لبنان، آمریکا و اروپا برای طی کردن مدارج عالی فنی اعزام شوند. اینان نخستین گروه های شیعی بودند که به بیرون از کشور راه می یافتند(ابراهیم، 1387، ص 153).
با این حال، از سال 1982 شرکت آرامکو به سوی وهابی گرایی پیش رفت. اما تا پیش از آن، بنا به دو دلیل این اتفاق صورت نپذیرفته بود. اول اینکه مدیریت آمریکایی شرکت آرامکو در تخصیص مشاغل با جانبداری کمتری نسبت به سعودی ها عمل نمودند و دوم اینکه تا پیش از سال 1982 شیعیان منطقه شرقیه اندکی از درآمدهای کشور بهره مند شدند. این درآمد در قیاس با سایر مناطق بسیار کمتر بوده است.(ابراهیم، 1386، ص 47).
اما در مجموع، می توان به این جمع بندی رسید که قرار گرفتن میادین نفتی در منطقه ی شرقیه در عین اهمیت برای شیعیان، سودمندی چندانی برای آنان در پی نداشته است و کماکان فقر در این نواحی گسترده است. بخصوص پس از انقلاب اسلامی، همواره واهمه خراب کاری کارکنان شیعه در مناطق نفتی در مقابل دولت سعودی قرار داشته است. از این رو، دولت سعودی روند جایگزینی شیعیان را با کارگردان سنی به عنوان سیاستی کارا به اجرا درآورده است.
ادامه دارد...
پی نوشت :
1- دانشیار دانشگاه امام صادق(علیه السلام)/ کارشناسی ارشد معارف اسلامی علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(علیه السلام)
منبع مقاله :فصلنامه ی علمی - پژوهشی، شیعه شناسی، سال نهم، شماره 36، زمستان 1390