در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دم زد

در روز ازل، خداوند -که حسنش بی پایان است 0 به اقتضای حب ذاتی و جمال جلوه جوی خود، چون می خواست از مرحله ی غیب به مرحله ی معرفت و شناختگی برسد، تجلی ذات یافت و آنگاه عشق را پدید آورد. این عشق در همه ی
چهارشنبه، 24 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دم زد
 در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دم زد

 

به کوشش: رضا باقریان موحد





 
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رُخَت دید ملک عشق نداشت *** عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
عقل می خواست کزان شعله چراغ افروزد *** برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدّعی خواست که آید به تماشاگه راز *** دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند *** دل غمدیده ی ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت *** دست در حلقه ی آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طرب نامه عشق تو نوشت *** که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

تفسیر عرفانی
1. در روز ازل، خداوند -که حسنش بی پایان است 0 به اقتضای حب ذاتی و جمال جلوه جوی خود، چون می خواست از مرحله ی غیب به مرحله ی معرفت و شناختگی برسد، تجلی ذات یافت و آنگاه عشق را پدید آورد. این عشق در همه ی هستی جریان پیدا کرد و هستی را به یکباره در آتش خود، یعنی عشق انسان ها به یکدیگر (عشق مجازی)و عشق به خداوند (عشق حقیقی)شعله ور ساخت.
2. پرتو حسن الهی چون جلوه گر شد، در ملائکه تأثیر نکرد، چرا که عنایت و توجه ازلی، آنان را برای به دوش کشیدن امانت عشق شایسته ندیده بود، لذا آتش غیرت حق که غیر سوز است، فرشتگان را نادیده گرفت، زبانه کشید و بر خرمن آدم زد.
3. عقل که رقیب و دشمن دیرینه ی عشق محسوب می شود، می خواست که از این شعله ای که از آتش غیرت برپا شده بود، کسب فیض کند، ولی برق غیرت حق چون عقل را نامحرم و بیگانه به شمار می آورد، درخشان شده و جهان را پر از هیجان و آشوب کرد و این عقل بیگانه را به حریم معرفت الهی راه نداد و او را از نور عشق محروم کرد.
4. عقل که در سراپرده ی راز و اسرار غیب نامحرم محسوب می شود، می خواست به معرفت شهودی حق دست پیدا کند، ولی غیرت الهی او را از این حریم و محفل راند.
5. دنیا دوستان که زندگی خوش این جهان را برگزیده اند، برنده ی شادی و نشاط شده اند و عاشقان و صاحبدلانی که غم عشق را پذیرفته اند، قرعه ی معرفت به نام آنها درآمده و برنده ی غم شده اند.
6. روح خداجو و ملکوتی که به دنبال جلوه ی جمال الهی بود و می خواست از فراز به فرود افتد، خود را به دام زلف محبوب ازلی گرفتار کرد و به چاه عشق او افتاد و در دامن عشق و جمال الهی آویخت.
7. حافظ که به غم عشق شاد است، آن روز داستان طربناک عشق تو را نوشت که از زندگی خوش این دنیا چشم پوشید و بر خواسته های دل خود پا گذاشت.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.