اختلاف مذاهب از سده ی چهارم تا سده ی هفتم هجری از مسائل مهمّ فرهنگی ری بود، به گونه ای که گاه این اختلافات، آتش خشنونت و درگیری را نیز میان آنان بر می افروخت. ریشه ی این اختلافها را باید بدر بحثهای کلامی و عقیدتی جست و جو کرد و دو فرقه ی عمده ی کلامی اشاعره و معتزله در حوزه ی اهل سنّت، و دیدگاههای کلامی شیعه در آن دوره زمینه ی بحثهای گسترده ی کلامی را به وجود آورده بود.
در این دوره مفسّران بزرگی چون قاضی عبدالجبّار همدانی ( درگذشت: 415)، ابوالحسن علی بن عیسی رمّانی ( درگذشت: 384)، ابومسلم محمّدبن بحراصفهانی( درگذشت: 322)، ابوالقاسم بلخی کعبی ( درگذشت: 319)، شیخ طوسی، جارالله زمخشری، شیخ طبرسی و فخر رازی پا به عرصه ی وجود نهاده اند، و تفاسیر اینان که همگی به زبان تازی به رشته ی تحریر درآمده است، به محور و منبعی برای تفسیرهای کلامی دوران بعد تبدیل شده است.
ابوالفتوح رازی نیز در همین دوران در شهر ری به دنیا آمده است. این شهر خود کانونی برای طرح عقاید مذاهب و فرقه های اسلامی بود و از آنجا که شمار زیادی از شیعیان را در خود جای داده بود، دانشمندان شیعی زمینه ی طرح عقاید و دفاع از آرای خود را فراهم می دیدند.
ابوالفتوح رازی نیز در این میان به درخواست شیعیان و بنا به وظیفه و تکلیف با نگارش تفسیر روض الجنان و روح الجنان به دفاع از مکتب اهل بیت(ع) برخاست و در رویارویی سرنوشت ساز تسنّن و تشیّع در ری شرکت جست و در جاودانگی اندیشه های شیعه ی امامی در این شهر نقشی بنیادین بر عهده گرفت.
وی همچنین با آگاهی از دیدگاه مذاهب و فرقه هایی چون معتزله، اشاعره، نجّاریه، اصحاب حدیث و... در جای جای تفسیر خود به طرح این گونه دیدگاهها و نقد آنها نیز پرداخته است.
ابوالفتوح در تفسیر خود پیرامون مهمترین مسائل کلامی چون جبر و اختیار، معراج، توحید، عدل، قضا و قدر، کلام خدا، ایمان، گناهان کبیره، توبه، شفاعت و... سخن گفته و در همه ی موارد کوشیده است با دلایل کافی به اثبات رویکردهای شیعی بپردازد.(1)
وی در میان دانشمندان امامیه به متکلّم بزرگ شیعه، سیّد مرتضی علم الهدی توجّه خاصّی دارد و به سخنان او در تفسیر آیات و نیز به نقدهای عالمانه ی شیخ طوسی در تفسیر تبیان اهمیت قائل است.
از تفسیر ابوالفتوح و مباحث و مسائل کلامی مطرح شده در آن همچنین می توان از چالشهای فکری و دینی و مذهبی آن روزگار در شهر آگاه شد، و از آنجا که این مباحث به زبان فارسی نوشته شده، گستردگی گفت و گوهای مذهبی و دینی در این شهر آشکار می شود.
او با بهره گیری از تأویل، که به ویژه در روزگار وی به ابزاری برای رویاروییهای عقیدتی تبدیل شده بود، در قالب تفسیر آیات الهی به اظهار نظر پیرامون مهمترین مسائل مطرح در آن دوران و دفاع از مبانی تشیّع و اهل بیت(ع) پرداخت و در دورانی که اهل سنّت، با تأویل آیات قرآن می کوشیدند امامت و رهبری را برای خلفای خود به اثبات رسانند، او و شماری از پیروان مکتب اهل بیت(ع) نیز برای اثبات ولایت و امامت پیشوایان خویش از همین ابزار بهره گرفتند.
در همین راستا گفتنی است تأویل آیات قرآنی به علی(ع) و امامانِ شیعه(ع) جایگاه تاریخی ژرفی در تمدّن اسلامی دارد. نخستین آثار از این دست در مکتب حدیثی کوفه و قم و اصفهان پدید آمد، که از مهمترین آنها می توان به النورالمشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علیّ علیه السلام اثر حافظ ابونعیم اصفهانی ( درگذشت: 420) اشاره کرد.
این گونه بهره گیری از قرآن پرسشی بنیادین را در میان اندیشه ورزان آن روزگار پیش می کشید که چه کسی حقّ تأویل آیات قرآن را دارد.
ابوالفتوح رازی در پاسخ به این پرسش تأویل را از آنِ امامان شیعه می داند و بر این بارو است که علم آنان علم شهودی و از جانب پروردگار داناست. وی در تفسیر آیه ی « و مایَعلَمُ تَأویلَهُ إلا الله و الرّاسِخونَ فِی العِلم»(2) راسخان در علم را اهل بیت(ع) می داند، و می گوید: اینان کسانی هستند که علم خود را به واسطه ی پیامبر(ص) و جبرئیل و لوح محفوظ را از خدا گرفته اند.(3)
تفسیر ابوالفتوح رازی در حوزه ی رویارویی فرقه ای از سرانجام پیروزمندانه ی تشیّع قمی در ری حکایت می کند. این تشیّع در آثار عالمان قم در نیمه ی دوم سده ی سوم پدید آمد و تا سده ی پنجم به ری انتقال یافت و با استقبال گستره ی عالمان شیعه روبرو شد، و خود را در آثار شیخ صدوق، کلینی، ابوالفتوح رازی و دیگران آشکار ساخت. ابعاد خاصّ تشیّع قمی در موارد متعدّدی، به ویژه در تأویل آیات قرآن به اخبار امامان شیعه، در تفسیر ابوالفتوح نمایان است. یکی از ویژگیهای کلّی و اساسی تشیّع قمی مقابله با رویکردهای اهل سنّت بود و از این رو می توان ابوالفتوح رازی را پرچمدار دفاع از مبانی مذهب شیعه و رویارویی فکری با تسنّن به شمار آورد.(4)
شاید همین ویژگی موجب شده است که دکتر عسکر حقوقی می نویسد: جنبه ی تشیّع در تفسیر ابوالفتوح نسبت به تفاسیر شیعی دیگری که در فاصله ی زمانی 447 تا 565 تألیف شده اند، نیرومندتر است؛ تفاسیری همچون تفسیر سید حسّون براقی، همروزگار طبرسی ( درگذشت: 548) که قاضی بیضاوی مطالب تفسیر خود را از آن کتاب برگرفته؛ تفسیر متشابه القرآن و مختلفه اثر رشیدالدین ابوجعفر محمّد بن علی بن شهرآشوب (489-588)؛ تفسیر مجمع البیان از امین الدین ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (ح468-548) و البصائر فی التفسیر اثر ظهیرالدین ابوجعفر محمّدبن محمود نیشابوری که در سال 577 نگارش آن به پایان رسیده است.(5)
امامت و خاندان اهل بیت در تفسیر ابوالفتوح
امامت از جمله مهمترین مسائلی است که ابوالفتوح رازی در تفسیر خود بدان توجّه کرده است. مشخّصه ی اصلی تشیّع، رفض و نپذیرفتن خلافت ابوبکر و عمر و اعتقاد به غصبی بودن خلافت ایشان است، و از این رو اهل سنّت در متون خود از شیعیان با نام رافضی یاد کرده اند.(6)پدیده ی رفض اندیشه ای است که در سده ی نخست جوانه زد و پس از آن در طی سده های دوم و سوم توجّه محافل تسنّن را به خود جلب کرد و در سده ی چهارم تا ششم به مهمترین نزاع میان شیعه و سنّی تبدیل شد.(7)
ابوالفتوح رازی در تفسیر خود کشیده است تصویری از تشیّع بر پایه ی آیات قرآن ارائه کند. وی در جای جای تفسیر خود و در ذیل برخی آیات، از فضایل اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، به ویژه امیرمؤمنان علی(ع) سخن گفته است.
ابوالفتوح در تفسیر آیه ی « قُلِ اللُهمَّ مالِکَ المُلکِ تُؤتِی المّلکَ مَن تَشاءُ وَ تَنزعُالمُلکَ مِمَّن تَشاءُ»(8) می نویسد:
بعضی دیگر گفتند، مراد مُلک امامت است چنان که گفت: « فَقَد آتینا آلَ إبراهیمَ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ و آتیناهُ« مُلکاً عظیماً»(9)، « کتاب» قرآن است، و « حکمت» نبوّت، و « مُلک عظیم» مُلک امامت. عجب از گروهی که گویند: مُلک دنیا با امر دنیا به امر خداست، تا خدا دهد و خدا ستاند، و مُلک دین که امامت است به دست ماست ما به آن کس دهیم که ما خواهیم، و از آن بستانیم که ما خواهیم.
مُلک در اوست: یکی مُلک دنیا، یکی مُلک آخرت و هر یک را وصفی است: یکی را به عِظَم و یکی را به کِبَر، هر دو به امیرالمؤمنین علی علیه السلام ارزانی داشتند تا مُلک این سرایش به مُلک آن سرای مقرون باشد. مُلک امامت است که: « آتیناهُم مُلکاً عَظیماً»، و مُلک عقبا ملک بهشت است: « وَ مُلکاً عظیماً»، و مُلک عقبا ملک بهشت است: «وَ مُلکاً کبیراً».(10)
ابوالفتوح همچنین در تفسیر آیه ی 23 سوره ی شوری، و آیه ی 59 سوره ی نساء به تعیین مصادیق اولی الأمر پرداخته و از ضرورت معصوم بودن آنان سخن گفته است. وی همچنین دلایلی را برمی شمرد که براساس این دلایل اولی الأمر در علی (ع) و فرزندان او از حسن (ع) تا مهدی(ع) تعیّن می یابد. او سپس از امامان دوازده گانه بر پایه ی روایات شیعه نام می برد و آنان را مصداق واقعی اولی الأمر می داند.(11)
ابوالفتوح پیرامون امامت حضرت مهدی(ع) در تفسیر خود سخن گفته و ایمان به ظهور او را در آخر زمان، از مصادیق ایمان به غیب دانسته و بر اخبار و روایات فراوانی که درباره ی ظهور آن حضرت از شیعه و سنّی وارد شده، تأکید ورزیده است.
او در تفسیر آیه ی « الّذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیب» می نویسد:
در تفسیر اهل البیت علیهم السلام می آید که مراد به غیب مهدی امّت است که غائب است از دیدار خلقان و موعود است در اخبار و قرآن.
امّا در قرآن فی قوله تعالی: « وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسَتخلِفَنَّهُم فِی الأرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم»(12) إلی آخر الآیة،
و امّا اخبار بسیار است، منها قوله علیه السلام: ... گفت: اگر از دنیا نماند الا یک روز، خدای عزّ و جلّ آن روز را دراز گرداند تا مردی از فرزندان من بیاید، نامش نام من و کنیتش کنیت من، زمین پر از عدل باز کند پس از آنکه پر از جور باشد و این صفات مجموع نیست، الا در این شخص که این قوم گفتند که در غیبت است و به آخر زمان خروج کند و این خبر در کتب مؤالف و مخالف به اساتید درست نوشته است...(13)
ابوالفتوح رازی در تفسیر آیه ی 42 سوره ی آل عمران فاطمه (س) را برگزیده ی زنان جهان دانسته و می نویسد:
فامّا گزیده بر زنان همه ی جهان به اتّفاق فاطمه زهراست -صلوات الله علیها- بر آن که پاره ی اندام رسول است، و آن که بعضی از رسول باشد برابر نبود به آنکه بهری از عمران بود. رسول -علیه السلام- گفته است:... فاطمه پاره ای از اندام من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است.
و عبدالله عبّاس روایت کند از رسول -صلّی الله علیه و آله -... در حدیثی دراز که بگفت:... و امّا دختر من فاطمه سیّد زنان عالم است از اوّلینان و آخرینان، و او پاره ای از من است، و نور چشم من است، و میوه ی دل من است، و جان من است از میان پهلوهای من، و او حور است جز آن که انسی نسب است از من. در محراب خود بایستد پیش خدای -عزّ و جلّ- نور روی او فریشتگان را همچنان روشنایی دهد که ستارگان آسمان اهل زمین را.
خدای تعالی فرشتگان را گوید: پرستار(14) مرا بینی فاطمه سیّده زنان را پرستاران من، از پیش من ایستاده، پهلوهای او می لرزد از ترس من، و روی به عبادت من کرده است، شما را گواه می گیرم که او را و شیعه او را از آتش دوزخ ایمن کردم.(15)
ناگفته نماند که با وجود مباحث فراوانی که ابوالفتوح پیرامون مناقب اهل بیت(ع) در تفسیر روض الجنان پیش کشیده، در پاره ای از موارد به بیان فضایل برخی از صحابه و تجلیل از آنان در قالب روایت یا حکایت یا لقبی نیز پرداخته است. این رویکرد ابوالفتوح پرسشی را مطرح می کند و آن اینکه چرا وی بر خلاف بسیاری از عالمان شیعه چنین رویکردی را برگزیده است.
پاسخ این پرسش را می توان با آگاهی از اوضاع شیعیان در سده ی ششم به دست آورد؛ چرا که پیشتر گفتیم شیعیان در آن روزگار به نوعی زندگی مسالمت آمیز روی آوردند، و از پرداختن به مسائلی که اهل تسنّن در مورد آن حسّاسیت داشتند، خودداری ورزیدند و این گاهی تأیید پاره ای از دیدگاههای اهل سنّت را در پی داشت.(16) ابوالفتوح با این روش در پی گشودن باب گفت و گو و تفاهم با آنان بوده تا بتواند با نوعی تقیه یا تسامح آنها را به مبانی شیعه نزدیک کند و از معارف شیعی بهره مند شان سازد.(17)
پی نوشت ها :
1. برای آگاهی از مسائل و مذاهب کلامی در تفسیر ابوالفتوح بنگرید به: « ابوالفتوح رازی و پاره ای از مسائل کلامی»، جعفر سبحانی، مجموعه آثار، ج13، صفحات 13-43؛ « مذاهب کلامی تفسیر ابوالفتوح رازی»، مهدی فرمانیان، همان، صفحات 43- 127؛ « مروری بر آرای کلامی ابوالفتوح رازی»، محمود یزدی مطلق( فاضل)، همان، صفحات 127-239، و دیگر مقالات مندرج در این جلد از مجموعه.
2. آل عمران(3)، 7.
3. بنگرید به: روض الجنان، ج4، ص184.
4. بنگرید به: « گلگشتی در تفسیر روض الجنان»، آینه ی پژوهش، ش 94، صفحات 79-80.
5. مجموعه آثار، ج13، صفحات 385-385.
6. تعلیقات نقض، ج2، ص 1237.
7. آینه ی پژوهش، ش 94، ص 82.
8. آل عمران(3)، 26.
9. نساء(4)،54.
10. روض الجنان، ج4، ص 258.
11. روض الجنان، ج5، صفحات 412-414؛ ج17، صفحات 126 - 127.
12. نور(24)، 55.
13. روض الجنان، ج1، ص 104.
14. پرستار: کنیز و خدمتکار.
15. روض الجنان، ج4، صفحات 318-319.
16. بنگرید: « شیعیان ری در روزگار ابوالفتوح رازی» از کتاب حاضر.
17. مجموعه آثار، ج13، ص 377.
باهر، محّمد؛ (1389)، پیشوای مفسّران، تهران، همشهری، چاپ اول، بهار 1389