اشغال همدان توسط نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول و دوم

جنگ جهانی اول(1333ق) در حالی آغاز شد که دوران نیابت سلطنت میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک پایان یافته و احمدشاه قاجار تازه تاج گذاری کرده بود. دولت ایران از همان آغاز جنگ رسماً اعلام بی طرفی کرد.
پنجشنبه، 8 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشغال همدان توسط نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول و دوم
اشغال همدان توسط نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول و دوم

 

نویسنده: ابوالفتح مؤمن




 

مقدمه

جنگ جهانی اول(1333ق) در حالی آغاز شد که دوران نیابت سلطنت میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک پایان یافته و احمدشاه قاجار تازه تاج گذاری کرده بود. دولت ایران از همان آغاز جنگ رسماً اعلام بی طرفی کرد.
وزارت داخله در 18 ذیحجه 1333 در تلگرافی به حکمران همدان از او خواست بی طرفی دولت ایران را به مأموران خارجی مقیم همدان از جمله کنسولگریهای انگلیس، روس و آلمان اعلام نماید.(1)
با وجود بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول، طرف های درگیر به خاک ایران تجاوز کردند؛ و کشوری که هزاران کیلومتر از میدان های اصلی جنگ دور بود، صحنه ی تاخت و تاز قوای روس و انگلیس و عثمانی شد؛ و از سه ناحیه مورد حمله نظامی قرار گرفت. روسیه از شمال، عثمانی از غرب و انگلیسی ها از جنوب وارد ایران شدند. نتیجه این تجاوزها برای مردم ایران، که هیچ نسبت و رابطه ای با جنگ نداشتند، قحطی و مرگ و ویرانی و خسارات فراوان بود. در این بین همدان به سبب موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی در غرب ایران، از این تهاجمات در امان نماند. در جنگ جهانی دوم نیز این واقعه تکرار شد. در این مقاله تلاش بر آن است که با تکیه بر اسناد و منابع معتبر به سئوالاتی همچون: علت اشغال همدان توسط انگلیسی ها در این دو جنگ چه بود؟ واکنش مردم، مبارزین و روحانیون در مقابل این اشغال چگونه بود؟ تبعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این حضور نیروی بیگانه در همدان چه بود و مردم به چه مشکلاتی دچار شدند؟ راه حل نیروهای انگلیسی برای ساکت کردن مردم و مبارزین چه بود؟ در نهایت طبقات مردم در این مبارزه چه نقشی داشتند، از چه راههایی به مقابله می پرداختند و واکنش دولت مرکزی و حکومت محلی چه بود؟ پاسخ داده شود.

فعالیت دولت متخاصم در همدان

شهر همدان در آستانه جنگ جهانی اول از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ثبات و امنیت کافی نداشت و مردم در مشکلات اولیه زندگی و کسب معیشت دست و پا می زدند. در سال 1331ق، مردم این شهر از رفتار و عملکرد حاکم وقت، مظفرالملک، به تهران شکایت نموده و بازار و دکان ها را تعطیل کردند. عبدالحسین میرزا فرمانفرما، به عنوان والی غرب کشور، عباس میرزا فرزندش را با حقوق ماهانه پانصد الی ششصد تومان با عنوان حاکم روانه همدان کرد.(2)
انتصاب عباس میرزا سالار لشکر به حکمرانی همدان نیز نتوانست انتظام چندانی به شهر دهد؛ چرا که فعالیت کشورهای درگیر جنگ جهانی اول نظیر روس، انگلیس، عثمانی و آلمان در همدان به منظور جذب نیرو و تغییر شرایط به نفع خود، موجب اغتشاش، هیجان و گاه درگیری در سطح شهر می شد.
قبل از ورود به بحث درباره اشغال همدان توسط نیروهای انگلیسی، شایسته است به اعتبار و نفوذ هر کدام از دول متخاصم در جنگ جهانی اول در همدان پرداخته شود. روس و انگلیس در تلاش برای کنترل امور و اوضاع شهر همدان و منطقه، از مؤسسات وابسته خود، همانند کنسولگریهای دو کشور، بانک شاهنشاهی و استقراضی و میسیونرهای مذهبی بهره می گرفتند و سیاست های خود را از این راه اعمال می کردند. علاوه بر این مؤسسات می توان از طرفداران و هواداران این دو کشور در شهر همدان یاد کرد. این گروه شامل اتباع انگلیسی و روس مقیم شهر، اقلیت های مذهبی یهودی و ارامنه و برخی از تجار و بازرگانان و خوانین منطقه بود. درباره نفوذ هواداران روسیه باید به یک نیروی فعال و تأثیرگذار با تشکیلات گسترده و منظم، یعنی نیروی قزاق اشاره کرد. قزاق ها اگرچه حقوقشان را از دولت ایران می گرفتند وابستگی تام و تمام به روس ها داشته و توسط فرماندهی روسی رهبری می شدند.
کنسولگریهای دو کشور، به ویژه انگلستان، از رهگذر اعمال نفوذ و اطلاعاتی که توسط کارمندان بانک شاهنشاهی و استقراضی و اتباع خود، از ایلات و عشایر و وضعیت منطقه به دست می آوردند، سعی می کردند با تطمیع، سواران عشایر و ایلات را به نفع خود بسیج کنند و در عین حال از نفوذ رقبای خود در میان این نیروی کم هزینه و بومی جلوگیری کنند.(3)
روس و انگلیس برخلاف اتباع کشورهای عثمانی و آلمانی دارای سابقه و نفوذ زیادی در مسائل سیاسی و اقتصادی شهر بودند.
بیشتر کارهای بازرگانی و تجارتی، آموزش در مدارس و امور بانکی و کار در مراکز درمانی همچون درمانگاه های همدان در اختیار آنان بود. علاوه بر اتباع روس و انگلیس، یهودیان و ارامنه شهر، که جمعیت زیادی را شامل می شدند و در امور اقتصادی و بازار فعالیت می کردند، به علت اینکه اکثراً طرف تجاری و بازرگانی روس و انگلیس بودند و کالاها و اجناس مصرفی و غیرمصرفی از سوی بازرگانان و شرکت های روسی و انگلیسی تأمین می شد، از جمله طرفداران و وابستگان روس و انگلیس در همدان محسوب می شدند. همین جمعیت نیز در جریان جنگ و دست به دست شدن شهر صدمات اقتصادی زیادی دیدند. البته هر وقت منافع و موقعیت این گروه به خطر می افتاد، کشورهای مذکور نیز به کمک آنان می شتافتند. چنانکه در جریان شورش سال 1315ق و فتوای ملاعبدالله بروجردی درباره یهودیان، دولت انگلیس از یهودیان حمایت و به دولت ایران اعتراض نمود.(4)
در جریان جنگ جهانی اول و خوانین و زمین داران بزرگ منطقه به روس و انگلیس گرایش داشتند.
اما روحانیان و طرفداران اتحاد اسلام و آزادیخواهان و دمکرات ها و نیروهای ملی، بیشتر به آلمان و عثمانی گرایش داشتند؛ این گرایش البته نه از سر وابستگی و روابط پنهانی بود؛ بلکه عامل اصلی این گرایش نفرت مردم ایران از روس و انگلیس بود.
در سال 1334ق پس از اشغال شهر از سوی روسها، در پی مذاکرات محرمانه ژنرال باراتف و امیرافخم، حسام الملک امیرافخم در 16 رجب 1334ق به حکمرانی همدان منصوب شد و در شورین خلعت حکمرانی پوشید.(5)
حسین علی خان ضیاء الملک دوم قراگوزلو با کمک امیرافخم برای الحاق به قوای روس در سال 1334ق، اقدام به گردآوری سپاهی متشکل از مردم شهر و روستا و عشایر نمود و به دنبال تصرف شهر توسط قوای عثمانی و عقب نشینی روس ها، امیرافخم نیز به قوای روس پیوسته و همراه آنان از شهر خارج شد و شهر بدون حاکم ماند.(6)آلمان و عثمانی نیز همانند دول روس و انگلیس از دو طریق برنامه ها و اهداف خود را ساماندهی و اجرا می کردند. اول از طریق کنسولگریها و اتباع خود و دیگر از طریق طرفداران خود در شهر همدان که روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شد.
از ورود نیروهای روس به همدان، البته بعد از نبردهای ماههای محرم و صفر با ژاندارمها و نیروهای مردمی و شکست آنان، تا وقوع انقلاب روسیه در 1917/ 1336ق/ 1295ش شهر و منطقه همدان چندین بار بین روس و عثمانی دست بدست شده و خسارات زیادی دید. با خروج نیروهای روسی از همدان، انگلیسیها برای حفظ منافع خود در ایران و هندوستان و مبارزه با بلشویکها تصمیم به اعزام نیرو به ایران گرفتند؛ و ژنرال دنسرویل برای این منظور از بغداد به سوی همدان حرکت کرد.
حضور انگلیسی ها در همدان تا پیش از این منحصر به تعدادی اتباع انگلیسی ساکن همدان، کارکنان کنسولگری و بانک شاهی و تعدادی مأمور نظامی بود. پس از انقلاب روسیه و تخلیه ایران توسط قوای روس و صلح آنان با آلمان در اواخر جنگ، پای نیروهای نظامی انگلیس به همدان و منطقه غرب ایران باز شد. پس از خروج قوای روس، نیروی زیادی به منطقه غرب و شمال غرب ایران اعزام کردند تا این مناطق را که تاکنون در تصرف آنها نبود، به تصرف خود درآورند. جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران، مبارزه با قیام جنگل و ممانعت از اتحاد و ارتباط آنان با بلشویک های انقلابی و سرکوب آنان، هدف اصلی انگلیس از اعزام نیرو به منطقه بود. نقشه آنان این بود که مسیر بغداد، قزوین، همدان و گیلان را در تصرف داشته باشند تا بتوانند از این راه در موقع لزوم به خاک روسیه حمله کنند؛ و یا به قوای ضدکمونیستی یاری رسانند. با توجه به همین سیاست، انگلیسی ها ژنرال دنسترویل را مأمور کردند تا با همراهان خود از بازماندگان سربازان گرسنه و سرگردان روسی در همدان سپاهی فراهم آورد، و ساکنان قفقاز را بر ضد روس ها برانگیزاند. او در 13 ربیع الاول 1336 از بغداد به سوی ایران حرکت کرد.
در گزارشی از حکومت کرمانشاه به وزارت امور خارجه در خصوص حرکت نیروهای انگلیسی به سوی همدان آمده:« امروز متجاوز از سیصد اتومبیل که [در] هر یکی سه یا چهار نفر نظامی انگلیسی[بود] از طرف بغداد وارد[شده] یکسر به طرف همدان رفتند.»(7) در همدان صاحب منصبان انگلیسی در منزل رئیس بانک شاهنشاهی شعبه همدان با باراتف فرمانده نیروهای روسی، ملاقات کرده و هماهنگی های لازم را به عمل آوردند.(8) دنسترویل در کمتر از یک ماه از مسیر کرمانشاه و همدان خود را به انزلی رسانید؛ ولی روسهای بلشویک که در انزلی با میرزاکوچک خان همکاری می کردند، راه را بر دنسترویل بستند و او به ناچار به همدان بازگشت. او در همدان با بیچرایف، فرمانده روس، که هنوز سربازانی را در همدان تحت فرمان خود داشت، رابطه دوستی برقرار کرد و با کمک مالی انگلستان او را حاضر به همکاری با خود نمود. انگلیسی ها بیچرایف را تطمیع کردند و با او قراردادی منعقد ساختند. ماده اول این قرارداد این بود که«بیچرایف قوای خود را از حدود ایران خارج نکند تا انگلیسی ها بتوانند مواضع او را با قوای خود اشغال نمایند.»(9)
دنسترویل بازگشت نیروهای انگلیسی را از رشت به همدان، چنین گزارش می کند:
ورود ما شهر را به هیجان و غلیان انداخت و شایعاتی در شهر منتشر شد مبنی بر اینکه میرزاکوچک خان ما را در رشت نگاه داشته و پس از اخذ طلا و نقره و اشیای قیمتی ترحماً مرخص کرده است. به ما به چشم شکست خورده و مغلوب نگاه می کردند و خیال اینکه زودتر ما را از شهر بیرون کنند، این دفعه قوی تر شده بود... با شرایط موجود تصمیم بیرون کردن از شهر از طرف اهالی ممکن بود تولید زحمت نماید. زیرا مجالس میتینگ در مساجد منعقد کرده و قطعنامه شدیداللحنی به دیوار می چسبانند.(10)
دمکرات ها شدیداً علیه حضور انگلیس ها در همدان تبلیغات می کردند. معاریف و مشاهیر دمکرات های همدان، رضاخان برهان المتکلمین، جلال الممالک، ظهیر دفتر و احسان الله خان بودند. رهبرشان محمدحسن خان فریدالدوله بود. آنان تمام مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همدان را ناشی از حضور نیروهای بیگانه (انگلیس) می دانستند، به همین دلیل خواهان تخلیه فوری همدان از نیروهای انگلیسی بودند. در مقابل تقاضاهای مردم، ماژور دنسترویل اعلامیه ای در این باره، صادر کرد.
«توقف انگلیسی ها در اینجا موقتی خواهد بود و ابداً خیال ندارند در این ناحیه ایران مدت زیادی اقامت نمایند. اقامت موقتی انگلیسیها به جهت مراقبت عملیات قوای ترک ها است. در کلیه ممالک و نواحی، اولین وظیفه ما امداد و مساعدت با اهالی بوده و به هر کجا که بیرق انگلیسی وارد شود، به نام آزادی و صلح و رفاه عمومی به اهتزاز ‍[در]می آید.»(11)
به دنبال اعلامیه دنسترویل، آزادی خواهان و دمکرات های همدان به رهبری محمدحسن خان فریدالدوله اعلامیه صادر و در شهر پخش کردند. در این اعلامیه ‌آمده بود:
ژنرال انگلیسی می گوید که برای صلح و رفاه عمومی به اینجا وارد شده است. آیا ما از ایشان خواهش کرده بودیم؟ بهتر است این صلح و رفاه را در مملکت خودشان برقرار نمایند. ما که تاکنون در این زمینه از آنها تمنایی ننموده ایم. ایران در یک موقعی متمدن بود که انگلیسی ها حتی معنای آن را نمی دانستند بفهمند به علاوه ما احتیاجی نداریم که از آ‌نها چیزی بیاموزیم.(12)
از آنجایی که آزادی خواهان و دمکرات ها با نهضت جنگل و میرزاکوچک خان ارتباط داشتند، اخراج انگلیسی ها از همدان را یکی از وظایف عمده می دانستند.(13)
انگلیس در اینجا توقف دارند و عده آنها خیلی قلیل است. با اجازه و موافقت شما می توانیم بر علیه آنها قیام کرده و بلکه آنها را نابود نماییم. ولی در آن عمل کمک شما خیلی لازم است اهالی و رؤسای شهر عموماً طرفدار شما هستند و ما منتظر اشاره شما هستیم. پول ما هم کم است(14).
نیروهای انگلیسی در مقابل این اقدامات آزادی خواهان، یک سرویس اطلاعاتی محلی به رهبری کاپیتان ساوندرس که بر اوضاع همدان واقف بود، تشکیل دادند. آنها بدین وسیله اطلاعات لازم را جمع آوری می کردند و با نفوذ در افرادی که در تلگراف خانه و اداره های دولتی بودند، سعی داشتند که اوضاع را در کنترل خود داشته باشند. از طرف دیگر، با برگزاری مسابقات ورزشی و تفریحی، از جمله فوتبال، تلاش می کردند که بیشتر با مردم در ارتباط باشند و زمینه نفوذ خود را فراهم سازند. راه دیگری که انگلیسی ها در پیش گرفتند، دید و بازدید با خوانین و اعیان و اشراف شهر بود. در ملاقات با نظام السلطان، حاکم وقت همدان، که یکی از دمکرات های افراطی محسوب می شد، وی از دنسترویل پرسید:« از کجا آمده اید؟ برای چه آمده اید؟ آیا عده شما زیاد است؟»(15).
ملاقات بعدی آنها با امیرافخم قراگوزلو بود. امیرافخم در آن ملاقات گفت خیلی خوشوقت است از اینکه می تواند قشون انگلیسی را در این قسمت ایران مشاهده کند. همچنین اظهار داشت زیر بار هر اداره و سیستمی می رود، الا دمکرات ها. امیرافخم چشم دیدن دمکرات ها و سیاسیون و به ویژه حاکم را نداشت. کدورت بین او و حکومت از آنجا ناشی می شد که حکومت برحسب وظیفه خود مبالغ هنگفت بقایای مالیات امیر را مطالبه کرده بود. امیرمفخم طرفدار روسها و انگلیسیها بود و در زمان تسلط روسها بر همدان از سوی آنان حکمران همدان شد.(16)
آزادی خواهان و دمکراتها که از طریق مطبوعات، از جمله روزنامه های اکباتان، اتحاد، افسانه و... به مبارزه با انگلیسی ها ادامه می دادند، در مقابل ترفند دید و بازدید انگلیسی ها آرام ننشستند و نامه هایی با جوهر قرمز( رنگ خون) در کاغذی با نقش اسلحه ی موزر برای افرادی که با انگلیسی ها مراوده داشتند ارسال کردند. به این مضمون که همه می دانند وی(مخاطب نامه)خود را به انگلیسی ها فروخته و پول گرفته، اگر به مراوده با انگلیسی ها ادامه دهد کشته خواهد شد.(17)
از طرف دیگر انگلیسی ها برای اینکه بتوانند مردم همدان را در مقابل هم قرار دهند، سعی کردند از همان سیاست«تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده نمایند. بر این اساس شروع به تبلیغ و جذب افراد در کسوت نظامی گری کردند. حاکم همدان به وزارت داخله در این مورد چنین گزارش می دهد:« انگلیسها چند نفر از اهالی همدان را به اطراف فرستاده اند جهت گرفتن سوار و پیاده نظام در شهر هم تابلو زده اند بعنوان محل تقاضای خدمت نظامی»(18).
دمکرات ها و مبارزین همدان نیز با صدور اعلامیه ای مردم را از این کار برحذر داشتند:
... خدمت کنندگان به انگلیس گرفتار غضب و انتقام ملت خواهند شد و دشنه جلاد هر کس را که متشبث به این عمل پست شود سزایش را به دستش می گذارد.(19)
بدنبال تشدید فعالیت مردم به رهبری دمکراتها و روحانیون علیه انگلیسی ها، فرمانده آنان، دنسترویل، تنها چاره کار را دستگیری و تبعید آنان دید، او ابتدا فریدالدوله گلگون، رهبر دمکراتها را دستگیر و یکسره به هندوستان تبعید کرد.(20) از روحانیون نیز شیخ علی ثقه الاسلام همدانی که طرفدار اتحاد اسلام بود، به همان سرنوشت دچار شد(21). انگلیس ها با این حرکت به زعم خود توانستند همدان را به مکانی امن برای خود تبدیل کنند.(22)
حضور انگلیسی ها در همدان موجب ناامنی اقتصادی و اجتماعی و قحطی شدید در شهر شد؛ به طوری که قیمت گندم به خرواری 40 قران و نان لواش منی 9 الی 13 قران رسید(23) و لپه و نخود از منی 1 قران به4 قران فروخته می شد.(24) قحطی نان و مواد غذایی در همدان چندین علت داشت:‌1. هوای نامناسب و خشکسالی در غرب کشور در سال 1335ق؛ 2. خریدهای بیش از اندازه گندم و موادغذایی توسط قوای روس، عثمانی و سپس انگلیسی ها؛ 3. گرانی و بالا رفتن بی سابقه قیمت موادغذایی و احتکار آن توسط ملاکین، خوانین و سرمایه داران. در این وانفسا نیروهای انگلیسی با اعزام افراد به اطراف همدان به جمع آوری موادغذایی و گندم می پرداختند.(25)
هر چند در برخی از منابع آمده:«... انگلستان در شهرهای شیراز و همدان برای نان، یارانه ای می پرداخت و آرد وارد می کرد تا هم موجب کاهش قیمت شود و هم مردم را آرام کند»(26). اما واقعیت این است که نیروهای انگلیس از این آرد و نان برای نیروهای خودشان استفاده کرده و بین تعداد محدودی از مردم همدان که توسط نیروهای انگلیسی در جاده سازی در گردنه اسدآباد به همدان به کار گرفته شده بودند، توزیع می شد، آن هم به صورت جیره بندی و کوپنی و در قبال کار روزانه. خاطرات دنسترویل به خوبی این موضوع را تأیید می کند. این در حالی بود که انگلیسی ها برای دیگر نیروهای خود که در خارج از همدان بودند، اقدام به خریداری گندم می کردند و آن را به سایر جاها می فرستادند که اسناد به خوبی گواه این مطلب است به همین دلیل موجب نارضایتی مردم و شکایت حکومت همدان به مرکز شد. دنسترویل با صدور اعلامیه ای علت گرانی گندم را چنین بیان کرد:
گندم را ما خریداری نمی کنیم و برعکس؛ با تمام قوای خود به قحطی زدگان کمک می کنیم و قیمت های سنگین کنونی جنس، به واسطه خریداری جنس از طرف ما نیست؛ زیرا ما گندم خریداری نمی کنیم، بلکه ترقی قیمت جنس به واسطه عملیات دستجات دمکرات ها است که انبارداران و خبازان را بی جهت مرعوب کرده و وادار می کنند که مظنه جنس را به طور مصنوعی بالا برده و مردم را برعلیه ما برانگیزانند.(27)
برخلاف ادعای دنسترویل، یکی از کسانی که موادغذایی را احتکار می کرد، امیرافخم شورینی بود که از دشمنان سرسخت آزادی خواهان و دمکراتها و برعکس، از دوستان و طرفداران روس و انگلیس به شمار می رفت.
قحطی در همدان به حدی شدید بود که هر روز در معابر شهر مردم شاهد جسد کسانی بودند که از گرسنگی جان داده بودند. در این اوضاع نابسامان، انگلیسی ها از فرصت استفاده کرده مردم فقیر و گرسنه و کسانی را که از قدرت بدنی برخوردار بودند، در جاده سازی و ایجاد راه های جدید به کار می گرفتند. حقوق کارگران در مقابل این کار، روزی سه قران با بلیط غذا بود(28). اما به شدیدترین روش استثمار می شدند. افراد خیر شهر نیز برای جلوگیری از مرگ و میر اهالی در اثر گرسنگی، نانوایی دایر کرده بودند و به طور رایگان به فقرا نان می دادند.(29) در این زمان از طرف میرزاکوچک خان نیز به قحطی زدگان همدان کمک هایی می شد(30).
در سال 1336ق، با کمک حکومت محلی، 1600 نفر از فقرای شهر که در خرابه ها ساکن بودند، جمع آوری و در چند کاروانسرا زندگانی مرتبی برای آنها تهیه گردید(31). از طرف دیگر قرار شد به حساب ملاکان شهر، چهل باب مغازه نانوایی دایر کرده و به نرخ نازل برای اهالی و فقرا نان تهیه نمایند. از جمله این ملاکان، عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود. علاوه بر کمک مردم و دولت، میسیونرهای مذهبی آمریکایی نیز به طور رایگان به فقرا اطعام می دادند.
سرانجام در سال 1337هـ ق پس از عزیمت قوای اصلی انگلیسی ها به انزلی و حرکت قوای کمکی آنها به این مناطق( انزلی)، همدان از تصرف قوای انگلیسی ها آزاد گردید.

آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال همدان

جنگ جهانی دوم روز اول سپتامبر 1939/ دهم شهریور 1318 با حمله نظامی قوای آلمان هیتلری به لهستان آغاز شد. ایران از همان روزهای آغاز جنگ 13 شهریور 1318 اعلام بی طرفی نمود و بی طرفی خود را از طریق وزارت امور خارجه و سفارتخانه هایش در خارج از کشور به اطلاع دول متخاصم رسانید.(32)
متفقین برای رساندن اسلحه و مایحتاج به اتحاد شوروی راهی جز ایران نداشتند؛ بنابراین تصمیم به اشغال ایران گرفتند.
چرچیل در تلگرامی به استالین در خصوص اشغال ایران چنین نوشت:
هدف ما از اشغال ایران، حتی بیش از حراست نواحی نفت خیز، به دست آوردن راه ارتباطی تازه ای به کشور شما بود که به آسانی نتوانند آن را قطع کنند. برای این هدف باید راه آهن از خلیج فارس تا بحر خزر را گسترش دهیم و مطمئن شویم که به خوبی کار می کند... ما به پیشقراولان خود دستور داده ایم که به پیشروی ادامه دهند و در نقطه ای میان همدان و قزوین که از جانب فرماندهان نظامی معین خواهد شد، دست در دست نیروهای شما گذارند...(33)
دستاویز آنها برای حمله و اشغال ایران حضور نیروهای متخصص آلمانی در کشور بود که از این نیروها به عنوان ستون پنجم آلمان یاد می کردند، در حالی که اکثر این نیروها از ایران خارج شده بودند.
نیروهای انگلیس و شوروی سرانجام در سوم شهریور 1320 به ایران حمله ور گشته و کشور را اشغال کردند. ارتش رضاشاهی برخلاف تبلیغات وسیعی که در مورد آن می شد، تقریباً بدون مقاومت تسلیم شد؛ و فرماندهان آن بزدلانه و بعضاً با لباس زنانه از برابر نیروهای روسیه شوروی گریختند. یکی از شهرهایی که در این ایام به اشغال نظامی متفقین درآمد شهر همدان بود.
جریان اشغال همدان از این قرار بود که صبح جمعه ششم شهریور ماه 1320 هواپیماهای شوروی در آسمان شهر همدان به پرواز درآمدند و اشیایی را رها کردند. مردم به گمان این که اعلامیه است خودشان را به محل فرود نزدیک کردند غافل از آنکه این اشیاء‌ بمب های مرگبار هستند، با انفجار این بمب ها بیش از 300 نفر مجروح یا کشته شدند.(34) البته بر اساس اسناد معتبر 15 نفر از مردم در دم جان خود را از دست دادند(35). بر اثر این بمباران شبکه برق و تلفن شهر منهدم گردید، شدت انفجارها به حدی بود که قطعاتی از سر و دست و دیگر اعضای بدن به در و دیوار چسبیده بود، به نحوی که صحنه وحشتناکی به وجود آمده بود(36). تعداد مجروحین به حدی بود که نه تنها تمام اتاق ها و تختخوابهای بیمارستان پهلوی تنها بیمارستان شهر، پر شده بود بلکه تمام راهروها پر از مجروح شده و در آنجا بستری شدند. حتی بسیاری از مردم از خانه های خود تختخواب آورده و در حیاط بیمارستان بستری شده و مورد معالجه قرار گرفتند. با وجود این همه مجروح بیمارستان از امکانات چندانی برخوردار نبود.(37)
پس از حمله هواپیماهای شوروی، انگلیسی ها دریافته بودند احتمال دارد شوروی ها پیش از آنها از طریق شمال و قزوین، همدان را تسخیر نمایند؛ به همین خاطر ژنرال آیزر دود را مأمور اشغال همدان کردند.(38) او به سرعت وارد عمل شد و در ساعت هفت بعدازظهر روز 8 شهریور 1320 همدان به تصرف قوای انگلیس درآمده اهالی همدان با بهت و حیرت شاهد حضور خودروهای نظامی انگلیسی در میدان شهر بودند.(39) آنان به خاطر سقوط دیکتاتوری رضاشاه شادمان و خوشحال بودند، اما حضور نیروهای بیگانه در شهر این شادی را در کام آنان تلخ و ناگوار می نمود؛ چرا که هنوز ظلم و ستم قوای بیگانه در جنگ جهانی اول در این شهر را به یاد داشتند و می دانستند حضور آنان در شهر چه مشکلات و مصائب عدیده را در پی دارد.
بعد از اشغال شهر توسط انگلیسی ها، شوروی نیز بی کار ننشست، هواپیماهای آنان بر فراز شهر همدان به پرواز درآمده و گاه و بیگاه اعلامیه های تبلیغاتی در شهر پخش می کردند. علاوه بر این یک ستون موتوریزه آنها تلاش می کرد از قزوین خود را به همدان برساند، اما انگلیسی ها برای جلوگیری از این اقدام تا گردنه آوج پیشرفته و پس از نمودار شدن سربازان شوروی در مرحله اول سعی کردند با استقبال گرم از آنان به صورت مسالمت آمیز آنها را از این کار منصرف نمایند. اما وقتی نیروهای شوروی قصد خود را از پیشروی به سوی همدان اعلام داشتند با واکنش شدید انگلیسی ها مواجه گشتند. سرانجام پس از گفتگوهای بسیار انگلیسی ها آنها را مطمئن ساختند در همدان به اندازه کافی نیرو وجود دارد که بتواند با هر وضعیتی روبرو شود، در نتیجه نیروهای شوروی با اکراه به سمت قزوین عقب نشستند.(40)
نباید از یاد برد انگلیس از مدتها پیش در همدان به وسیله اتباع خود، اطلاعات کاملی راجع به همدان و منطقه جمع آوری کرده بود. انگلیسی ها در بین ارامنه و یهودیان و با وجود بانک شاهنشاهی و کنسولگری پایگاه هایی داشتند؛ در حالی که شوروی در همدان حتی کنسولگری هم نداشت.

انگلیسی ها در همدان

انگلیسی ها در اوایل ورود به همدان- چنانکه دیده شد- سعی کردند کنترل کامل شهر را به دست بگیرند. کنسولگری آنها در این زمان در همدان توسط ساکس، فرزند سرپرسی ساکس افسر و سیاستمدار عالی رتبه انگلیسی در جنگ جهانی اول در ایران، اداره می شد. او از چندین سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم شخصی به اسم سیمون را تحت عنوان نماینده شرکت فرش همدان مأمور جمع آوری اطلاعات و شناسایی و نفوذ در صاحبان قدرت کرده بود. این شخص از نظر ظاهری با چشم و ابروی مشکی و لهجه فارسی بسیار شبیه ارامنه همدان بود. سیمون در مدت مأموریت خود به خوبی انجام وظیفه کرده حتی از نقاط ضعف خوانین محلی کاملاً آگاه بود و همه جا و همه چیز را به خوبی می شناخت. در شهریور 1320 که پرده ها برافتاد، کلنل سیمون با لباس نظامی انگلیسی ظاهر شد و در تمام امور ادارات و سازمان های محلی شروع به دخالت نموده و رؤسای با شخصیت و میهن دوست ادارات مثل دکتر علامه مازندرانی، معتضدالدوله وزیری کرمانشاهی پیشکار دارایی و آقای رشیدخان گودرزی بروجردی رئیس دادگستری و برخی دیگر از وطن پرستان غیرتمند و ایرانی مثل علی نقی کوثر معروف به آقازاده همدانی(41)را، که در کسوت روحانی بود، هر از گاهی مورد بازخواست و بازجویی قرار داده و تهدید به تبعید به هندوستان می کرد.(42) انگلیسی ها میرآقا متخلص به «مفتون»، فرزند مرحوم شمس العرفا را، که بی شک یکی از بهترین شعرای شهرستان همدان بود، پس از شش ماه حبس، برای مدت یکسال به قریه سوزان از دهستان در جزین همدان تبعید کردند. این شاعر حساس جریان تبعید خود را در چکامه دلنشینی تحت عنوان خاطره ای از تبعید من در جنگ بین الملل دوم چنین سروده است:
تا شدم تبعید از شهر و دیار ای آسمان*** روزگارم تیره شد چون شام تار ای آسمان
هرچه بر کار سیاست ها شدم نزدیک تر*** دور ماندم از وصال روی یار ای آسمان
سعد سلمان در حصار نای گر تبعید بود*** قریه سوزان مرا آمد حصار ای آسمان
من نگردیدم به خوان انگلستان کاسه لیس*** کردمی از سفره خود بر کنار ای آسمان
من نرفتم زیر بار انگلیس نابکار*** بایدم انداختن از کار و بار ای آسمان
من وطن خواهم وطن خواهم وطن خواه ای فلک***می کنم فریاد فاش و آشکار ای آسمان
من شدم تبعید تا راحت بماند این و آن*** بید را میزن که تا لرزد چنار ای آسمان
می شوم تبعید چون هستم به ضد انگلیس*** من از این تبعید دارم افتخار ای آسمان
سیمون بعد از جنگ جهانی دوم نیز در همدان ماند تا اینکه در سال 1330ش. از ایران اخراج شد(43).
پس از شهریور 1320 تا مدتها شهر همدان صحنه تاخت و تاز نیروهای متفقین بود. علاوه بر انگلیسی ها، نیروی عظیمی از ارتش امریکا در سه فرسنگی شمال همدان در محلی به اسم ده پیاز برای خود قرارگاهی دایر کرده بودند که دارای چاه عمیق و بناهای نظامی و فرودگاه و تأسیسات لازم برای استقرار یک لشکر بود. نمایندگان سه دولت شوروی، انگلیس و آمریکا برای حفظ موازنه شب و روز مشغول فعالیت بودند.(44)استقرار نیروهای مذکور در همدان برای مردم این شهر زیانهای بسیاری به بار آورد. در این مدت بازار همدان چندین بار دچار حریق شد و هستی عده ای از مردم در آتش بیداد سوخت. از سوی دیگر رفت و آمد سربازان هندی و اسرای لهستانی، که بیشتر آنان را زنان تشکیل می دادند، منشأ بیماری خطرناک تیفوس و موجب مرگ عده ای از اهالی شهر گردید. کثرت نیروهای بیگانه در همدان، شهر را به صورت یک بندر جنگی پرجنجال بین المللی درآورده بود و سر و صدای کامیونهای حامل مهمات جنگی ارسالی از آمریکا به شوروی امنیت و آسایش را در تمام مدت جنگ از مردم همدان سلب کرده بود(45).
تأمین مواد غذایی موردنیاز ارتش اشغالگر یکصدهزار نفری و نیز گروه یکصد هزار نفری آوارگان جنگی لهستانی، که از زندانهای روسیه آزاد شده و به ایران اعزام شده بودند، از طریق واردات موادغذایی غیرممکن بود؛ زیرا گذشته از مشکلات حمل و نقل و فقدان تعداد کافی کشتیهای باری برای حمل خواروبار موردنیاز از اقصی نقاط دنیا به ایران، مسئله اساسی همانا عدم دسترسی متفقین به موادغذایی کافی برای صدور به ایران بود. به همین علت مقامات اشغالگر ارتشهای تجاوزکار به سرعت، تمامی غلات قابل دسترس را با زور سرنیزه و یا با پرداخت حداقل بهای ممکنه تصاحب کردند.(46)
مقامات انگلیسی از طریق کمپانی انگلیسی «یونایتد» غلات قابل دسترس را تقریباً مفت خریداری کرده و در اهواز(مرکز قوای انگلستان) انبار کردند.
کمبود موادغذایی همراه با تورمی در حدود 1000 درصد که بر اثر اتخاذ سیاست پولی تحمیلی قوای اشغالگر به وجود آمده بود، قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد و در نتیجه میلیونها نفر در سراسر کشور دچار گرسنگی شدند.(47)
واضح است که اقدامات انگلیسی ها و وضعیت ناشی از ورود قوای بیگانه به ایران، در زندگی اجتماعی مردم همدان در آن هنگامه چه تأثیری در برداشته و چه مشکلاتی را برای آنان به وجود آورده بود؛ از جمله مشکلات گرانی و کمیابی آذوقه که حضور نیروهای انگلیسی در شهر به ‌آن دامن می زد. قیمت کلیه کالاها علی الخصوص خواروبار به شدت افزایش یافت. کره یک من(سه کیلوگرم )18 ریال به یکباره به کیلویی 24 تومان، قند و شکر کیلویی 16 ریال به کیلویی 18 تومان و گندم خرواری 65 تومان به خرواری 700 تومان رسیده و بسیار نایاب شد.(48) دولت نیز ناچار برای توزیع عادلانه برخی کالاها از جمله قند و شکر اقدام به چاپ کوپن و تعیین عاملینی در شهر کرد که همین امر برای برخی از عاملان توزیع کوپن قند و شکر محل درآمد سرشاری شد؛ به نحوی که رئیس یکی از ادارات دولتی همدان در آن گیرودار عمارت مجللی از این درآمدها ساخته بود که مردم اسم آن را«قندآباد»نهاده بودند. به دلیل عدم توزیع عادلانه قند و شکر مردم شهر همدان دست به شورش و غارت انبارهای قند و شکر زدند.(49)
البته قبل از این شورش کمیسیونی متشکل از رؤسای ادارات و اصناف مختلف در فرمانداری همدان تشکیل شد تا راجع به حل مشکل قند و شکر و اوضاع عمومی شهر مشورت و تصمیمات مفیدی اتخاذ شود(50). اما شورش مردم نشان داد با وجود قوای خارجی و مصرف بی رویه آنان از خواروبار مردم شهر هر تصمیم و اقدامی محکوم به شکست است.
در این زمان گندم که قوت غالب مردم ایران بود، به دلیل خرید و انتقال آن توسط انگلیسی ها کمیاب شد؛ و قحطی مثل زمان جنگ جهانی اول باعث مرگ و میر بسیاری از اهالی شهر گردید. اگر کمک های انسان دوستانه برخی از اهالی نیکوکار شهر همچون حاج آقاتقی شریفی جولانی، آقاعبدالله تقوی و آقازاده کوثر که در چند نقطه شهر مثل تپه مصلی، محله جولان و کبابیان روزانه آش و نان فراوان به طور رایگان توزیع می کردند نبود، بی گمان جمعیت زیادی بر اثر گرسنگی جان خود را از دست می دادند.(51)
در این هنگامه فلاکت بار کنسول انگلیس و عوامل او در شهر به گرانی گندم و ایجاد قحطی مصنوعی دامن می زدند و اگر برخی نانواها به دستورهای وی عمل نمی کردند و در صحنه دروغین و ساختگی ایجاد قحطی نان شرکت نمی کردند، مانند فرهاد سرکانی، رئیس صنف خباز همدان، تبعید می شدند. وی بعد از چند سال تبعید در همان تبعیدگاه دارفانی را وداع گفت.(52)
با شدت گرفتن قحطی در شهر و هیجان مردم، جلسه ای با حضور اصناف، بازرگانان و محترمین شهر در فرمانداری تشکیل شد. در این مجلس فرماندار و مسئول اداره غله به حضار اطمینان دادند که برای مصرف یک ساله مردم گندم در انبارها موجود است و حمل گندم به دیگر شهرها تأثیری بر این موضوع ندارد.(53) با تمام این وعده و وعیدها مردم گرسنه شهر در 28 آبان 1320 دست به یک شورش عمومی علیه نیروهای انگلیسی زدند؛ زیرا آنان حمل گندم از سوی قوای انگلیس را علت کمیابی می دانستند.(54) مردم در این تظاهرات در و پنجره بانک شاهنشاهی و ادارات دولتی را با چوب و سنگ خرد کردند. دامنه شورش زمانی گسترش یافت که کلیه کسبه شهر با تعطیلی مغازه ها و دکاکین با مردم معترض همراه شدند. مردم که به سوی اداره غله در حرکت بودند در مسیر حرکت خود به چندین کامیون از سربازان انگلیسی برخورد کرده با سنگ به آنها حمله کردند. اصابت یک سنگ به راننده یکی از این کامیون ها باعث واژگون شدن آن گردید و درگیری مردم با سربازان انگلیسی شدت یافت. سربازان انگلیسی به سوی مردم بی پناه آتش گشوده و چهار تن از آنان را به قتل رساندند. در اسناد تعداد واقعی کشته شدگان ذکر نشده، اما درگیری زمانی خاتمه یافت که رئیس شهربانی شخصاً در محل حاضر و مانع تیراندازی سربازان انگلیسی شد و مردم را نیز متفرق نمود. تظاهرکنندگان در تمام مدت تظاهرات خود خواهان پایان دادن به حمل گندم از همدان بودند.(55) در این مدت کلیه راسته ها و بازار تعطیل و روز بعد نیز این اعتصاب ادامه داشت. تنها بعد از ملاقات و مذاکره فرماندار با نمایندگان اصناف مختلف، به این تعطیلی پایان داده شد.(56)
پس از پایان شورش، کنسول انگلیس در شهر خواهان معرفی و تعقیب و مجازات عاملین این حادثه از دولت ایران شد و اعلام کرد خودشان اجازه دادند کسانی را که علیه ارتش انگلیس تحریک یا اقدامی کنند، مجازات نمایند.(57) جالب تر اینکه کنسول انگلیس از فرمانداری همدان تقاضا نمود که اعلامیه ای مبنی بر اینکه انگلیسی ها گندم و خواربار حمل نمی کنند در شهر منتشر شود.(58) از همه خفت بارتر اینکه فرماندار همدان قیام کنندگان را مردم ولگرد، فقیر و گدا معرفی نمود.(59) غافل از اینکه آنها نیز جزو مردم شهر بودند که بر اثر سیاستهای غلط دولت و فشارهای قوای بیگانه به این روز و فلاکت گرفتار شده بودند.
در پی تلاش کنسول انگلیس و فرمانداری همدان، غلامحسین شریفی، محمدعلی شریفی، علی اصغر احسان لو، حسین حاج عزیز و محمدعلی نجیب، که همگی از افراد درستکار، شریف و نیکوکار همدان بودند به عنوان عاملان شورش دستگیر و در همدان زندانی شده و پس از چندی به زندان اراک منتقل شدند.(60)
وزارت کشور نیز اقدام به اعزام یک بازرس به همدان نمود. بازرس مذکور پس از یک ماه توقف در همدان علت شورش را تلاش خبازان برای استفاده بیشتر عنوان کرد که بالا بردن هزینه خبازی را بهانه قرار داده تا بهای گندم را به نسبت قیمت نان کمتر بپردازند.(61) در گزارش مذکور فرهاد سرکانی، رئیس صنف خبازان، ‌عامل شورش معرفی و چنانکه گذشت تبعید گردید.(62) در گزارش بازرس وزارت کشور در مورد شورش هیچ اسمی از افرادی که قبلاً به این بهانه دستگیر شده بودند( غلامحسین شریفی و...)، نیامده است. بدین ترتیب معلوم می گردد دستگیری آنان هیچ ربطی به گرانی و قحطی و شورش نداشته، بلکه تنها گناه آنان بیگانه ستیزی بوده است و بس.
از دیگر مشکلات حضور این میهمانان ناخوانده سلب امنیت و آسایش اولیه از مردم بود. در26 آبان 1320 یک گروه سیزده نفری از افسران و دژبان انگلیسی به مهمانخانه روشن، رفته و پس از کتک کاری مستخدم آنجا و مصرف موادغذایی و مقدار زیادی نوشیدنی الکلی و مست شدن، شیشه های میهمانخانه را شکسته و مستانه از آنجا خارج می شوند. جالب اینکه به جای توبیخ و تنبیه افسران مذکور، صاحب مهمانخانه برای مدت سه سال به عراق تبعید می شود.(63)
بدیهی است مواردی از این نوع در همدان کوچک آن روز که اخبار به سرعت در همه شهر دهان به دهان می گشته چه ذهنیتی می توانسته درباره نیروهای خارجی در مردم شهر ایجاد کند و همین حوادث باعث انزجار و نفرت شدید مردم شد، به طوری که آنان برای انتقام گیری و به راه انداختن شورش لحظه شماری می کردند.
مشکل دیگر مردم در این روزگار محنت بار، کمبود وسایل نقلیه بود. نیروهای انگلیسی و آمریکایی تمام وسایل نقلیه شهر را در اختیار گرفته بودند. علاوه بر این، تردد بیش از حد اتومبیلها و کامیون های جنگی باعث شده بود افراد زیادی جان خود را بر اثر بی احتیاطی رانندگان از دست بدهند.
حجم انبوه این رفت و آمدها در اسناد و گزارش های شهربانی به خوبی منعکس شده است:« در ساعت 18:30 روز 23(مهر 1324)ماه جاری تقریباً دویست سرباز انگلیسی با هشتاد دستگاه اتومبیل و اثاثیه از تهران به قزوین و به سمت همدان حرکت نمودند»(64) در مورد دیگر آمده:« ساعت 13(مهر 1324)23 دستگاه اتومبیل و دو دستگاه موتور سیکلت انگلیسی با قریب چهل تن سرباز انگلیسی از خط تهران وارد(قزوین) و به خط همدان عزیمت نمودند»(65).
برای نمونه کامیون های آمریکایی در روستای زمان آباد طفل هفت ساله ای به نام یحیی فرزند احمد را زیر گرفته و به قتل رساندند؛ یا در روستای امیرآباد، باقر فرزند غلامحسین بر اثر برخورد کامیون های آمریکایی به شدت مجروح شد.(66) شکایت والدین افراد مقتول و مجروح معمولاً همیشه بی نتیجه می ماند؛ به این دلیل که شکایات مذکور پس از ارائه به شهربانی و ژاندارمری به کمیسیون دعاوی خارجی مقیم همدان ارسال می گردید که فقط باعث سردرگمی و سرخوردگی شاکیان می شد. انگلیسی ها برای رسیدگی به این گونه حوادث و پرداخت خون بها و غرامت افراد مقتول اداره ای به نام «اداره غرامات و خسارات نیروهای بریتانیا» در کرمانشاه تأسیس کرده بودند. اما گرفتن غرامت ملزم به داشتن پارتی و افراد سرشناس بود، چرا که پرداخت غرامت به ورثه مقتول در حضور فرماندار و با امضاء وی در اداره مذکور امکان پذیر بود؛ در حالی که میزان غرامت مشخص نبود.(67)
علاوه بر خسارت جانی که از برخورد اتومبیل های متفقین نصیب مردم می شد، تیراندازی عمدی و سهوی سربازان آنان نیز باعث مرگ افراد می گردید. بر اثر همین تیراندازی ها پسر یازده ساله ای به نام ابراهیم فرزند علی اکبر به قتل رسید. پدر و مادر مقتول از عرایض متعددی که به مراجع قانونی همدان تسلیم کرده بودند، هیچ جوابی نگرفته و به ناچار از رئیس الوزرا و وزیر کشور تقاضای دادخواهی نمودند(68) که این دادخواهی هم ره به جایی نبرد و در نهایت والدین مقتول به خاطر از دست دادن پسرشان دچار جنون شدند.
یکی دیگر از اقدامات نیروهای متفقین در همدان، تفتیش اسناد و مدارک ادارات دولتی و استفاده از امکانات این ادارات بود. معزالدین مهدوی، رئیس وقت فرهنگ در این باره می نویسد که هر روز عده ای آمریکایی و انگلیسی و روسی(شوروی ها)برای دیدن مدارس و مؤسسات فرهنگی به اداره فرهنگ مراجعه می کردند. یک دسته سالن دبیرستان را برای سخنرانی می خواستند، دسته دیگر آمار محصلین و معلمین را درخواست می کردند و جمعی اسامی آلمانوفیل های فرهنگ را مطالبه می کردند(69). هنگام مراجعه نیروهای مذکور مسئول هیچ اداره ای قدرت نافرمانی و سرپیچی نداشت. چه در غیر این صورت با توبیخ و تبعید و از دست دادن شغلش مواجه می شد. هنگامی که یکی از نیروهای متفقین برای کاری به اداره فرهنگ مراجعه و مورد بی توجهی مهدوی، رئیس وقت فرهنگ قرار می گیرد، به فرماندار وقت همدان فخرالممالک اردلان، شکایت می کند که در نتیجه فرماندار مذکور، معزالدین مهدوی را مورد مؤاخذه قرار می دهد.(70) نیروهای انگلیسی تا اواخر سال 1324شمسی در همدان و اطراف آن حضور داشتند.

پی نوشت ها :

1.فرید الملک قراگوزلو، محمدعلی، خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، زوار، تهران، 1354ش، ص 441.
2.مجموعه اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما، 1340-1325ق، ج1، صص 193-194.
3.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 631/723- 290.
4.اذکایی، پرویز، قراگوزلوهای همدان(بخش سوم)، مجله آینده، صص 267-268.
5.فریدالملک قراگوزلو، محمدعلی، همان، ص 447.
6.عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، ج2، گفتار، تهران، 1369ش، ص 81.
7.مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو، اسناد استعمار انگلیس، سند شماره 13.
8.همان جا، سند شماره 14.
9.نخجوانی، محمد، تاریخ نظامی جنگ بین الملل اول، 1914-1918، چاپخانه مجلس، تهران، 1317ش، ص 389.
10.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1917-1918(یادداشت های دنسترویل)، ترجمه حسین انصاری، کتابخانه منوچهری، تهران، چاپ دوم، 2537، ص 70.
11.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1917-1918، ص 85.
12.همان، ص 86.
13.همان،‌ص 87.
14.همان، ص 132.
15.همان، ص 113.
16.فریدالملک قراگوزلو، محمدعلی، خاطرات فرید، ص 447.
17.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1917-1918، ص 164.
18.مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو، اسناد استعمار انگلیس، سند شماره 11.
19.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1918-1917، ص 88.
20.ر.ک: اذکایی، پرویز، فریدالدوله گلگون، آینده، س 18، ش 1-6(فروردین تا شهریور 1371)، ص 77.
21.مصاحبه با علی اقبالی، همدان، 23/ 8/ 1379.
22.ر.ک:دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1917-1918، صص 254-267.
23.کاوه، س 3، ش 25، 3 جمادی الاول 1336، ص 9.
24.مصاحبه با علی اقبالی، همدان، 23/ 8/ 1379.
25.اسناد جنگ جهانی اول در ایران، ص 250.
26.ویلیام جی، اولسون، روابط ایارن و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، شیرازه، تهران، 1380ش، ص 354.
27.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز 1917-1918، ص 86.
28.اسناد جنگ جهانی اول در ایران، ص 246.
29.مصاحبه با علی اقبالی، همدان، 1379/8/23.
30.دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، 1917-1918، ص 16.
31.کاوه، س 3، ش 31، و 32، 9محرم 1337، ص 16.
32.ر.ک: اسناد نقض بی طرفی ایران در شهریور 1320(سیاست خارجی در آستانه اشغال)، به کوشش محمد ترکمان، تهران، انتشارات کویر، 1370ش.
33.خامه ای، انور، سالهای پرآشوب، بخش دوم(شهریور 1320 اشغال ایران و سقوط رضاشاه)، فرزان، تهران، 1378ش، ص 54.
34.مهدوی، معزالدین:‌ اوضاع اجتماعی نیم قرن اخیر(داستانهایی از 50 سال)، تهران، چاپخانه وحید، 1348ش، ص 140.
35.تبرائیان، صفاءالدین: ایران در اشغال متفقین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371ش، ص 178.
36.مهدوی، معزالدین، همان، ص 141.
37.همان جا.
38.تبرائیان، صفاء الدین: همان، ص 178.
39.استوارت، ریچارد: در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، انتشارات معین، 1370ش، ص 290.
40.همان، ص 309.
41.حکیم عالیقدر، عالم توانا و عارف زنده دل حاج میرزا علی نقی کوثر همدانی معروف به (جنت علیشاه) در سال 1296هجری قمری در کهن شهر و دارالطب همدان در خاندانی مزین به طب و طبابت و حکمت و عرفان متولد شد و در محضر پدر آگاه و دانشمند خود ملامحمدرضا کوثر علیشاه طب و فلسفه را فرا گرفت. سپس برای تحصیل دیگر علوم متداول زمان به مراکز علمی و تحقیقی سایر شهرهای ایران سفر کرد و از محضر بزرگان این مراکز علمی و تحقیقی بهره مند گشت و بعد از سال ها تحصیل و ریاضت سرانجام به دیار کهن همدان بازگشت. او در کنار تدریس علوم طب و عرفان و فلسفه به مداوای بیماران نیز پرداخت و از نفس مسیحایی او هر روز ده ها مریض صحت و سلامت خود را بازمی یافتند. آوازه شهرت او از مرز همدان گذشت به گونه ای که از سایر نقاط ایران نیز بیماران بی شماری نزد او می آمدند و او در درمان آنها کوشا بود و اغلب آنان نیز در هیأت شفای دردشان این دیار را ترک می کردند. همچنین در طول دوران تدریس طب و طبابت او ده ها شاگرد برجسته و حکیم حاذق به جامعه تحویل گردید که آنها نیز بعد از خود حکیم از شهرتی بزرگ برخوردار شدند. هنوز بزرگان این دیار کهن از مهر و محبت و مراتب استادی این حکیم بزرگ حکایت ها دارند و نام او زنده و جاوید است. این حکیم فرزانه و عارف سوخته دل الوندکوه پس از سال ها خدمت به مردم سرانجام در همدان بدرود حیات گفت و در همین شهر به خاک سپرده می شود. تألیفات این حکیم آگاه عارف عبارت است از:
1.آیات الائمه
2.نصیحت نامه
3.دیوان اشعار شامل مثنوی(ذوق و شوق)
و جز اینها که در کتابخانه حضرت آیت الله آخوند معصومی همدانی موجود است(کتابخانه بزرگ و عظیم غرب).
در یادداشت حکیم عالیقدر سیدحسن مدنی متخلص به صفاء الحق همدانی، که خود از محضر پرفیض این حکیم آگاه بهره مند شده بود درباره شیوه تدریس حکیم حاج میرزا علی نقی کوثر چنین آمده است:
«راستی چه شد که آن عده طبیب مسلمان از میان رفتند تا معالجات سهل ایرانی از بین رفت؟ در یک چند سال قبل مطلقاً اسمی از «طبیب یهود» و یا غیره در این شهر همدان نبود. چون مرحوم حاج میرزا علی نقی کوثر با آن همه فضل و کمال و جاه و جلال و کسوت ملائی طبابت می کرد و نیز از تدریس و تعلیم علم طبابت برای (پیروان) ادیان دیگر مضایقه نداشت». ر.ک، فیضی، عباس، حکیمان روحانی همدان، مؤسسه فرهنگی حقوقی سینا و مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی، تهران، 1388ش، ص 156.
42.کامران، کامران میرزا: ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، بی نا، 1354ش، صص 81-82.
43.همان، ص 87.
44.روزنامه ندای اکباتان، سال سوم، شماره اول، دوشنبه 18 فروردین 1331ش، صص 1 و 2.
45.کامران، کامران میرزا، ص 81.
46.همان، ص 86.
47.الهی، همایون: اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، نشر دانشگاهی، تهران، چاپ سوم، 1369ش، ص 206.
48.همان، ص 90.
49.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 22/33/1.
50.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 290- 10/148/1
51.کامران، کامران میرزا، ص 90.
52.همان، ص 86.
53.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/12
54.همانجا.
55.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/14
56.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/13
57.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/10.
58.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/22
59.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/14
60.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/7
61.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 5/504/4
62.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/33/25
63.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 23/32/9 و 293- 23/32/6
64.گزارش های محرمانه شهربانی(1326-1324شمسی)، ج1، به کوشش مجید تفرشی و محمود طاهر احمدی، شقایق، تهران، 1371ش، ص 91.
65.همان، ص 76.
66.سازمان اسناد آرشیو، سند شماره 293- 23/32/17 و 293- 23/32/4.
67.سازمان اسناد، آرشیو، سند شماره 293- 23/32/14.
68.سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 293- 23/32/13.
69.مهدوی، معزالدین، همان، ص 149.
70.همان، ص 161.

منبع مقاله :
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ (1391)، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانی ها و مقالات(جلد دوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، دبیرخانه دایمی همایش ها



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.