نویسنده: رضا بیطرفان
چکیده
خلیج فارس منطقه ای بوده که در تمام دوره ها مورد توجه اقوام مختلفی بوده است. چنانکه جزایر و بنادر خلیج فارس در دوران حکام باستانی از مناطق تحت تسلط آنها محسوب می شده است. این منطقه به دلیل آنکه در سر راه تجار و بازرگانان غرب و شرق قرار داشت، پس از سقوط این دولت ها همچنان رونق و شکوه خود را حفظ کرد. خلیج فارس در دوره های بعد مورد توجه حکومت های مسلط بر ایران و مناطق جنوبی بود. وجود آثار متعدد در این عصرها و حتی وجود آثار تمدنی مربوط به اولین تمدنهای بشری گواهی بر این مدعاست که این منطقه در گذشته های دور از رونق با شکوهی برخوردار بوده است. در این مقاله با بهره گیری از منابع تاریخی و جغرافیایی و با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به بررسی جغرافیای تاریخی خلیج فارس پرداخته شده است.کلیدواژه ها:
خلیج فارس، جغرافیای تاریخی، ایران، راه های تجاری، دریای پارس.مقدمه
خلیج فارس در جنوب فلات ایران به لحاظ بازرگانی و ارتباطات دریایی در تجارت جهانی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. ایران همواره در دوره باستانی تسلط کاملی بر خلیج فارس داشته است. همزمان با حکمرانی خلفای عباسی بر مناطق وسیع اسلامی از جمله بر ایران، حکومتهای ایران نژادی چون آل بویه توانستند تسلط کاملی بر این ولایات جنوبی داشته باشند و تمامی مناطق جنوبی را تحت سیطره ی خود درآورند. بعد از آل بویه حکومتهای مستقلی سر برآوردند و سیادت خود را بر این مناطق گستراندند. همانطورکه در هر دوره ای، جزایر و بنادری اهمیت ویژه ای یافتند در این دوران نیز بندرگاههای مهمی بوجود آمدند. مثلاً در دوره آل بویه «سیراف» مهمترین بندرگاه تجاری به شمار می رفت که تا زمان سیادت ایلخانان همچنان مهمترین بندرگاه ایران به شمار می رفت ولی در دوره ایلخانان کیش و هرمز دارای اهمیت ویژه ای شدند. کلیه بنادر و جزایر خلیج فارس در سده ششم تا شانزدهم میلادی ارتباط بازرگانی و تجاری و ارتباط دریایی با چین و هند داشتند. جهازات مسلمانان تا شمالی ترین بنادر، ماداگاسکار و سوفولا در موزامبیک، دریانوردی می کردند. در این مقاله در بخش های مختلف به بررسی نام خلیج فارس، ویژگی های بنادر و جزایر آن و اهمیت این منطقه در مناسبات تجاری، نظامی ایران در دوره های مختلف تاریخی پرداخته شده است.نام خلیج فارس و اهمیت این منطقه در طول تاریخ
جغرافی نویسان و تاریخ نگاران در دوره های مختلف تاریخی از خلیج فارس به اسامی دریای پارس،خلیج فارس و یا خلیج العجم یاد کرده اند و جز آنها نامی برای آن نمی شناسند. خلیج فارس یا دریای پارس عبارت از یک خلیج یا پیش رفتگی وسیع آن در خشکی در بخش جنوب غربی قاره آسیا و شمال شبه جزیره عربستان و جنوب فلات ایران است. این خلیج در واقع شاخة شمال غربی اقیانوس هند است که به واسطة دریای عمان به اقیانوس هند مرتبط شده است. خلیج فارس به جهت اهمیت زیاد خود در طول تاریخ، از سوی اقوام گوناگون مورد توجه بوده است و آنها در نوشته های خود از این منطقة استراتژیک یاد کرده اند. آشوری ها و بابلی ها در کتیبه های خود از خلیج فارس به دریای تلخ و دریای شور نام برده اند و در مورد جایگاه این منطقه بر روی کرة زمین نیز متناسب با تفکر جغرافیایی خود، تصوراتی داشته اند. داریوش هخامنشی در کتیبة خود از خلیج فارس به دریایی که از پارس می رود نام برده است. استرابون جغرافیدان معروف نیز از خلیج فارس به عنوان ساحل سرزمین پارس اشاره دارد که به همین نام خوانده می شود(استرابون، 1382: 316). در آثار به جامانده از تاریخ نگاران و جغرافیا نویسان دوران اسلامی نیز به نام خلیج فارس برمی خوریم که بیشتر آنها، خلیج فارس را دریایی بزرگ و شاخه ای از دریای هند دانسته اند(ابن خرداذبه، بی تا: 53، استخری، 1347: 35). در کتاب های تاریخی و جغرافیایی دوران میانه نیز از خلیج فارس بسیار یاد شده است(مستوفی، 1336: 164، ابن بطوطه، 1337: 274). به طور کلی عظمت و وسعت سرزمین پارس در منابع به عنوان دلیلی برای توجیه تسمیة دریای پارس آورده شده است. چنان که یونانیان باستان نیز در روابط دریایی و مناسبات سیاسی خود با این سرزمین، به دلیل همین عظمت و وسعت و پیشرفت بود که دریای مزبور را بدان منسوب و مرسوم کردند.خلیج فارس به عنوان یکی از مهمترین راه های تجاری دنیای قدیم از سوی حکومت ها و اقوام گوناگون مورد توجه قرار داشته است و کتیبه های زیادی از اقوام مختلف مانند آشوری ها و بابلی ها در مور این منطقه به جا مانده است که نشان از اهمیت تجاری و نظامی آن دارد و اینکه دریایی پر رفت و آمد میان شرق و غرب بوده است. عیلامی ها از جمله اقوامی بودند که دارای امپراطوری وسیعی بوده و بارها در مقابل سایر اقوام به پیروزی رسیده بودند و نوشته هایی از آنها نشان می دهد که در هزارة سوم ق م بر خلیج فارس تسلط داشته اند(دیاکونوف، 1357: 99). بعد از انقراض عیلامیها توسط آشوریها، آشوریها مقتدرانه به این منطقه قدم نهادند و بعضی از حاکمان جنگجو و فاتح در کتیبه های خود از تسخیر قسمت هایی از سواحل و جزایر سخن گفته اند. با به قدرت رسیدن مادها و تسلط ایشان بر آشوریها، آنها نیز مانند گذشتگان خود بر نواحی خلیج فارس مسلط شدند. در این زمان مادها، دامداری و پرورش شتر، اسب و الاغ، گوسفند و بز، صید مروارید و صدف با روشهای کهن و حصیربافی و کشتی سازی و بافتن پارچه های بادبانی و کشتیرانی را در قشم رواج دادند. معابدی چون خربس نشان دهنده اهمیت این سواحل در تجارت و بازرگانی است، جزیره ابوموسی در دوره مادها جزو یکی از ایالتهای جنوب غربی و سپس جزو ساتراپ نشین چهارم دولت ماد بود (زعیمی، 1383: 42). با به قدرت رسیدن خاندان هخامنشی، هخامنشیان چون ذاتاً قومی زارع و گله دار بودند، در ابتدا چندان توجهی به امر دریانوردی و تجارت نداشتند. توسعه امپراطوری توسط کوروش کبیر و سلطه وی بر مناطقی چون بابل، مصر، ماد و سواحل یونانی نشین و رویارویی با نیروی دریایی مصر و یونان باعث شد که ایران نیز به فکر نیروی دریایی بیفتد و این فنیقی ها بودند که پس از تابعیت از دولت هخامنشی در امر دریانوردی بسیار به ایرانیان کمک کردند. حفر کانال سوئز توسط داریوش کبیر برای توسعه اقتصادی، تجاری، حمل و نقل دریایی با دیگر ملل نشان دهنده توجه ویژه حکمرانان هخامنشی به اهمیت خلیج فارس به لحاظ گوناگون است (اومستد، 1383: 98- 176). هخامنشیان از موقعیت استراتژیک تنگة هرمز بهرة فراوان گرفتند و ناوگان دریایی خود را برای کشف راه های دریایی پیوند دهندة هند و مصر به ایران و خلیج فارس گسیل نمودند. با انقراض سلسله هخامنشیان توسط اسکندر مقدونی و تسلط وی بر سرتا سر ایران از جمله بر نواحی خلیج فارس، از آنجاکه وی شناخت چندانی از نواحی سواحلی ایران نداشت، باعث شد سردار خود نیارخوس را برای کند وکاو به خلیج فارس روانه کند تا راه دریایی بین خلیج فارس و رود فرات پیدا کند. وی همچنین به تقلید از هخامنشیان بندری تجاری به نام اسکندریه بنا کرد ولی بعد از مرگ وی چندان رونقی نیافت. جانشیان اسکندر، سلوکیها، به اهمیت خلیج فارس کاملاً واقف بودند و شهر بندری در کناره ساحلی خلیج فارس به نام انطاکیه پارس بنا نهادند.آنها نیز نیروی دریایی مهمی در خلیج فارس ایجاد کردندکه باعث ارتباط دریایی با کشورهای همسایه ای چون هند و دریای سرخ شد (گیرشمن، 1364: 278). اشکانیان که پس از سلوکیان به قدرت دست یافتند از نظر نیروی دریایی قدرتمند بوده و تجارت زمینی پر منفعتی با آسیای مرکزی و چین داشتند و به نحو فزاینده ای در امر تجارت یونان و روم با مشرق زمین از طریق خلیج فارس اختلال ایجاد کردند. تجارت خلیج فارس در این دوره بیشتر در دست شهرهایی در مصب رود دجله و فرات چون «خاراکسن» و «اپولوگوس» و یا در دست دولت شهرهای پالمیرا که بین راه امپراطوری روم و پارتیان از تجارت بسیار بزرگی برخوردار بودند، بود (سیوری، بی تا: 19). ایرانیان در این زمان بندرهای پر رونقی در کرانه های شمال و جنوب خلیج فارس ساختند. آثاری که آنان در تاریخ دریانوردی انسان متمدن بر جای گذاردند فراوان و هنوز قابل تشخیص است. غلبه ساسانیان در سال 226 م در نبرد «هرمزدگان» حکومت پارتیان را سرنگون ساخت و دومین امپراطوری عظیم ایران به نام ساسانیان بنا نهاده شد.اردشیر بابکان پس از غلبه بر نیروی داخلی و تسلط بر فارس، کرمان و پس از شکست دادن «ولَخَش» به سوی کناره های خلیج فارس لشکرکشی کرد و سرزمین های جنوبی از جمله هرمز را به تصرف خویش درآورد. اردشیر بابکان پس از این جنگ، اعراب را از کناره های جنوبی خلیج فارس و بحرین که در آن زمان «حجر» نامیده می شد بیرون راند (اقتداری، 1345: 590- 58). از اقدامات مهم اردشیر بابکان پس از تثبیت قدرت، بنیان گذاری و یا توسعه شهرها در مناطق مختلف از جمله در کرانه های خلیج فارس بود. ساسانیان نه تنها تجارت خلیج فارس را به گونه ای شگفت انگیز و باور نکردنی به تکاپو و حرکت در آوردند بلکه تنها شاهانی بودند که فعالانه ایرانیان را در امر کشتیرانی و دریانوردی به جنبش درآوردند. گسترش شهرنشینی و آبادی های خلیج فارس با اقدامات پادشاهان ساسانی رو به افزایش گذاشت و سواحل جنوبی و شمالی این آبراه مهم پذیرای جمعیت بسیاری از بازرگانان و تجار گردید. با سقوط ساسانیان در آغاز نیمه دوم قرن هفتم میلادی، عربها به بحرین و عمان حمله کردند (سال هشتم ه. ق) و تقریباً بر سرتاسر خلیج فارس و دریای مکران (عمان) مسلط شدند و به این جهت تمام خلفای راشدین، اموی و عباسی، خلیج فارس و جزایر و بنادر آن را تحت سیطره خود درآوردند. با وجود جایگاه مهم جغرافیایی خلیج فارس و جزایر آن، نزدیکی به شبه جزیرة عربستان، به نظر می رسد که مسلمانان نیرو و برنامه ریزی چندانی برای فتح شهرهای ساحلی و جزایر خلیج فارس نداشته اند. نشانه ای از استقرار عرب ها در کرانه های خلیج فارس در دوران پیش از میلاد در دست نیست. امواج عرب های مهاجر از داخل عربستان به کرانه های خلیج فارس از یک یا دو قرن پیش از پیدایش اسلام آغاز شد.
نخستین دودمان ایرانی مسلمان که پس از گسترش اسلام دگربار خلیج فارس را زیر اطاعت خود درآورد، دیلمیان بودند. در زمان سلاطین آل بویه، اکثر جزایر و بنادر خلیج فارس زیر نفوذ این خاندان درآمد و درآمد گمرکی به خزانه حکام دیلمی پرداخت می شد. در عهد دیالمه، بارانداز آن بندر سیراف بود ولی از اوایل حکومت سلجوقیان جزیره کیش (قیس) مرکزیت تجارت را در سواحل ولایت فارس بدست آورد عامل اصلی از رونق افتادن سیراف را باید در از بین رفتن دیالمه فارس و هرج و مرج سیاسی و ناامنی راههای خشکی و دریایی ولایت فارس در عهد سلاجقه دانست. البته قبل از آن معزالدوله دیلمی در سال 345 هـ. ق وزیر خود ابو محمد حسن مهلبی، را مأمور تصرف سرزمین عمان کرد با درگذشت معزالدوله این وزیر این مناطق را تحت تصرف خود درآورد. عضدالدوله دیلمی جانشین معزالدوله و بعد شرف الدوله وسپس صمصام الدوله قلمرو خلیج فارس بویژه حکومت عمان را تحت تسلط خویش درآورند و پس از آن بهاءالدوله فیروز دیلمی صاحب اختیار عمان در منطقه خلیج فارس شد. آل بویه همچنین به اهمیت نیروی دریایی پی برده و به نظم آن در خلیج فارس پرداخت. طی هزاران سال، خاندان ها و حکومت های مختلف، نقشی مهم در منطقه خلیج فارس ایفا کرده اند. از جمله این حکومت ها، دولت ایلخانان مغول بوده است که تحت حاکمیت این خاندان، خلیج فارس واسطه ای با دیگر مناطق جهان مثل هند، چین و کشورهای عربی بود. ایلخانان با در دست داشتن مهم ترین و استرتژیک ترین بندرگاه های تجاری و بازرگانی آن زمان چون کیش و هرموز که تحت تسلط حکام ایالات فارس و کرمان قرار داشتند، با شکوه ترین دوران را در این مناطق به وجود آوردند. در زمان ایلخانان، بنادر و جزایر خلیج فارس تحت حاکمیت دو ایالت مهم کرمان و فارس قرار داشت. کیش، مهم ترین بندرگاه ایالت فارس به شمار می آمد و به جز آن جزایر مهم دیگری چون جزیره خارک جنابه، سیراف، گنگان و .... نیز جزو متصرفات این ایالت به شمار می آمدند. در این دوران، هرموز جزو ایالت کرمان و مهم ترین بندرگاه آن محسوب می شد که در طی آن به تدریج و به دلیل اهمیت فوق العاده آن، ابتدا جای سیراف و بعد جای کیش را گرفت. در دوران صفویه و پس از آن نیز خلیج فارس از اهمیت بالایی در روابط خارجی برخوردار بوده است. تغییر و تحولاتی که با روی کارآمدن سلسلۀ صفویه در اوضاع خلیج فارس رخ داد و در نهایت منجر به حضور اروپائی ها و در ابتدا پرتغالی ها در 913ق، در آب های خلیج فارس شد، آغاز فصلی جدید در سیاست خارجی ایران به شمار می رود. پرتغالی ها که در دستیابی به راه های جدید تجاری از سایر کشورهای اروپایی پیشی گرفته بودند و توانسته بودند بر راه های جدید دریایی دست یابند، در شرایطی به قدرت اول خلیج فارس تبدیل شدند که صفویان در ابتدای مسیر شکل گیری و تثبیت جایگاه خود به سر می بردند. صفویان تا قبل از دوران شاه عباس اول به صورت آگاهانه و در جهت اتحاد علیه دشمنان غربی و شرقی خود به دوستی با پرتغالی ها می اندیشیدند و در زمان شاه عباس اول بود که بعد از ایجاد امنیت و ثبات داخلی، نوبت به زمینه سازی برای بهره برداری سیاسی و تجاری از موقعیت ممتاز خلیج فارس رسیده بود و در این زمان با اتخاذ سیاست فعال خارجی در برابر پرتغالی ها دست آنها از جزایر شمالی خلیج فارس کوتاه شد. حضور شرکت های هند شرقی انگلیس و سپس هلند و فرانسه در خلیج فارس نیازمند هوشیاری مستمر صفویان و اعمال سیاست های صحیح در این باره بود که در دوره های مختلف به شیوه های متفاوتی انجام پذیرفت. این رقابت سیاسی-اقتصادی تا واپسین روزهای حیات سلسلۀ صفوی نیز در جریان بود و در مقاطعی با اتخاذ روش های صحیح در هدایت آن، منافعی نیز عاید دربار صفویه گردید؛ اگرچه در بیشتر زمان ها به جهت ضعف شاهان صفوی و بی ثباتی اوضاع داخلی ایران، ضربات سنگینی به اقتصاد ایران در حوزۀ تجارت خلیج فارس و در نتیجۀ کوتاهی دست ایرانیان از آن وارد آمد.
بنادر و جزایر خلیج فارس
خلیج فارس حدد 130جزیرة بزرگ و کوچک دارد که در نقاظ مختلف آن پراکنده هستند. جزایر شمالی که همگی در مالکیت ایران هستند کم و بیش مسکونی و آباد می باشند در حالی که جزایر جنوبی و شمال غربی که متعلق به کشورهای عربی هستند، غالباً مرجانی و سنگی بوده و بیشتر غیر مسکونی هستند. آب و هوای اکثر این بنادر و جزایر گرم و مرطوب است. درجه حرارت در تابستان به 32 تا 34 درجه سانتیگراد و در زمستان در شمال به 15 و در تنگه هرموز به 21 درجه سانتیگراد بوده است و در ژرفای 20 تا 40 متری، دمای آب 21 درجه است.حداکثر گرمای سالانه در منطقه به 53 درجه سانتیگراد می رسد. میانگین گرمای خنک ترین ماه های خلیج فارس یعنی دی و بهمن در بخش های شمال غربی آن بین 15 تا 16 درجه و در تنگه هرمز 21 درجه بوده است. کم ترین درجه حرارتی که تا کنون در این منطقه مشاهده شده 5/1 درجه است، که در آبادان و خرمشهر دیده شده است. باران سالیانه در بنادر و جزایر متفاوت است مثلاً در بوشهر 280 میلی لیتر، جاسک 120، خرمشهر 210 و بحرین 74 میلی لیتر گزارش شده است. رطوبت هوا در سال غیر از کرانه های خوزستان، بیش از 22 درجه است. مثلاً در بوشهر در مرداد این رطوبت به 27 درجه می رسد. جزایر و بنادر مختلف در خلیج فارس از اهمیت بالایی برخوردارند که از مهمترین جزایر آن می توان به قشم، کیش، خارک، فارور، لاوان، هنگام، هرموز، گرم، متاف، خان، خارکو، مینو، شتوار، فارورگان، شیف و ...اشاره کرد(اقتداری، 1345: 164). آب و هوای این ناحیه، گرم و مرطوب است و میزان باران سالیانه نیز در بنادر و جزایر آن متفاوت است. زمین بیشتر این نواحی برای کشاورزی مناسب نیست و به جز چند جزیره در بیشتر نواحی تنها درختان نخل قابل کشت هستند(زعیمی، 1383: 18). از جمله جزایر تاریخی خلیج فارس می توان به هرموز اشاره کرد که آب و هوایی گرم و خشک دارد و نویسندگان کتاب های تاریخی و جغرافیایی از قرون اولیه اسلامی به توصیف این جزیره پرداخته اند و البته ایشان، هرموز را از بنادر کرمان و دارای آب و هوایی گرم و نامناسب برای کشاورزی دانسته اند(جیهانی، 1368: 130، حموی، 1347: 186). جزیره هرموز یکی از تاریخی ترین و پرمنفعت ترین جزایر ایران در ساحل خلیج فارس است. شهر و جزیره هرموز با پهنه ای حدود 2 کیلومتر مربع در شمال جزیره هرموز در 27 درجه و 3 دقیقه پهنای شمالی و 56 درجه و 29 دقیقه درازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد و بلندی آن از سطح دریا 8 متر است. آب و هوای شهر هرموز گرم و خشک کرانه ای است که درجه حرارت آن در تابستان تا 40 درجه سانتیگراد می رسد و اندازه بارندگی آن بین 30 تا 200 میلی لیتر در نوسان است و اندازه رطوبت آن بین 3 تا 100 درصد در حال تغییر است. ابن بطوطه هرموز را شهری در کنار دریا، که آنرا در زمان وی موغستان می نامیدند و سه فرسخ مسافت آن است، معرفی می کند. ذخیره آبی در این منطقه از چشمه ها و آبدانهایی که در هنگام بارش باران، در آن ذخیره می شود تامین می شود. همچنین محصولات این جزیره ماهی، خرما و لوت است و نوع زمین های موجود در این منطقه شوره زار و کوههای نمکی معروف به دارابی می باشد (ابن بطوطه، 1377: 199).مارکوپولو در سفرنامه اش گزارش می کند که: «در هرمز اگر کسی چه زن چه مرد فوت کند برای وی یک عزاداری مفصل و یزرگ انجام می دهند. بیوه گان تا چهارسال و حداقل روزی یکبار در مرگ شوهران خود نوحه سرایی می کنند. برای این کار تمام بستگان و همسایگان جمع می شوند و با صدای بلند و فریادگونه گریه می کنند و زار می زنند و به این ترتیب مرده را یاد می کنند و از آنجایی که مرگ و میرشان زیاد است از این محل صدای گریه هیچ وقت قطع نمی شود در هرمز زنان ماهری هستند که با پول و حقوقی که می گیرند در روی قبور مردگان گریه و زاری می کنند» (مارکوپولو، 1369: 50).
شرح مارکو دربارۀ هرمز از مهمترین بخش های سفرنامۀ وی است. او به رونق تجاری آن شهر در ارتباط با تجار هندی و کشتی های بزرگ مملو از ادویه، مروارید و ... یاد می کند. هرمزی که مارکوپولو از آن یاد می کند، هرمز باستانی است و در نوار ساحلی خلیج فارس قرار داشت.« هرمز قدیم بندر اصلی بازرگانی در خلیج فارس و جانشین کیش بود و کیش، خود در سدۀ یازدهم جانشین صیراف شده بود»(گابریل، 1381: 267). یکی از دلایل برجستگی هرمز در سفرنامۀ مارکوپولو، وضعیت این شهر درآن دوره بود. به گفتۀ اشپولر، جزایر خلیج فارس به دلیل عدم پیشروی مغولان در آن خطه، به صورت آزادانه تکامل یافتند و هرمز نیز« بی تردید مقتدرترین حکومتهای خلیج فارس را تشکیل می داد»(اشپولر، 1386: 153). سیراف نیز از بنادری است که در منابع از آن بسیار سخن گفته شده است و در مورد ویژگی های جغرافیایی آن به نکات ارزشمندی در منابع مختلف پی می بریم. نام این بندر بزرگ در بیشتر کتب جغرافیایی قدیم بعد از اسلام آمده است. این شهر باستانی شامل بنادر سه گانه کنونی یعنی بندر طاهری، کنگان و دیّر است. آب و هوای این منطقه بسیار گرم و خشک است و در آن آب شرب به سختی به دست می آید و آب آنها از مناطق دیگر به این منطقه آورده می شود. نام این بندر بزرگ در بیشتر کتب جغرافیایی قدیم بعد از اسلام آمده است، این بندر قبل از ساسانیان تا مدتی دراز بعد از سلطه اسلام بندر بزرگ و ثروتمند و پررفت و آمد بازرگانان و تجار بوده است. معنی واژه سیراف کاملاً مشخص نشده است. مورخان و جغرافیا نویسان وجه تسمیه هایی را عنوان کرده اند؛ از جمله بعضی گفته اند این واژه از سیر و آب (آب زیاد) و برخی گفته اند از شیل و آو (شیل= ماهی، آو= آب) تشکیل شده است. البته وجه تسمیه های زیادی برای نام سیراف به کار برده اند. شیل واژه ای فارسی است که جمع آن شیلات است. از آنجا که بندر سیراف از زمان اردشیر بابکان بنیان گذاشته شده و شواهد و مدارک باستان شناسان نیز این را اثبات می کند، به نام «اردشیر آب» خوانده شد و در گویش محلی نیز «اردشیر آب» به «شیلاو» و «شیلو» و «شیلاف» تبدیل گردیده است. سپس به سیرآب و بعد به سیراف مبدل شده است(سمسار، 1337: 38- 37). مقدسی نویسنده کتاب احسن التقاسیم در مورد وجه تسمیه سیراف می نویسد: «پس از نمرود، سیراف پسر فارس کوره اردشیرخوره را آّباد کرد» (مقدسی، 1361: 422). در بسیاری از منابع جغرافیادانان بزرگ، توصیف جغرافیایی مفصلی از بندر سیراف بدست می دهند و این منطقه را بسیار گرم و سوزان معرفی می کنند که در آن هیچ نوع پوشش گیاهی و درختی وجود ندارد. همچنین آب آشامیدنی در آن بسیار کم است و آب از جاهای دیگر برای آنها آورده می شود و نیز آنرا یکی از بزرگترین شهرهای اردشیرخوره می دانند( ابن حوقل، 1366: 4؛ ابن بلخی، 1343: 140). سیراف در دوران آل بویه، بزرگترین بندر در خلیج فارس و دریای عمان بود ولی در نتیجة عوامل متعددی از جمله زلزله های پیاپی، انحراف مسیرهای تجاری از خلیج فارس به دریای سرخ و مهاجرت جمعیت آن به کیش و عمان از رونق افتاد و در زمان مغولان جزیره ای کوچک و کم اهمیت گردیده بود. در مجموع مقارن با حکومت ایلخانان بود که کانون های تجاری خلیج فارس با تغییرات عمده روبرو شدند و مراکزی مانند کیش، هرمز، بحرین و عمان به عنوان قطب های جدید تجاری مطرح گردیدند. در کتاب های جغرافیا و سفرنامه ها به اسامی برخی از بزرگان، دانشمندان، فضلا و علمای سیراف در سده های نخستین و میانة اسلامی برخورد می کنیم که آثاری نیز از خود بر جای گذاشته اند. در فارسنامة ناصری می خوانیم که از سیراف علما و بزرگان برخاسته اند(حسینی فسایی، 1367: 1463). در تحریر تاریخ وصاف نیز آمده است که :«سیراف شهری بزرگ و آباد و مکان گروه کثیری از علما و محققان و بازرگانان بود»(آیتی، 1346: 100). سلیمان بازرگان نخستین نویسنده ای است که نامی از سیراف به میان آورده است. سلیمان بازرگان گذشته از آنکه بازرگان و سیاح بود، در عین حال نویسنده ای بود که به همین مناسبت سفرنامه ای از خود برجای گذاشته است.کیش نیز از جزایر معروف خلیج فارس است که با نام های گوناگونی در تاریخ روبرو بوده است. این جزیره از جزایر معروف خلیج فارس می باشد که به لارستان نزدیک بوده، کوهستانی به شمار می آید و نیز از قلل آتشفشانی خاموش می باشد. زمین آن نسبتاً مسطح و با یک شیب خیلی ملایم از کرانه به طرف مرکز جزیره بالا می رود. خاک جزیره، خاک رس و شن مخلوط است و کرانه آن آهکی و صدف و از همه لحاظ برای زراعت مستعد است. مساحت آن حدود 85 کیلومتر مربع و به شکل بیضی به طول 15 و به عرض 7 کیلومتر است و هوا در آن مانند نقاط دیگر خلیج فارس در تابستان فوق العاده گرم است. نیارخوس سردار اسکندر، از این جزیره به نام کاتینا یاد کرده است و در این زمان این جزیره اختصاص به الهه «ونوس» و «مرکور» داشته است. همچنین آریان تاریخ نگار یونانی از جزیره کیش به نام «کاتینا» یاد کرده است(ویلسون، 1348: 110). در منابع قبل اسلام، فقط اشاره ای به نام این جزیره و اهمیت آن از لحاظ تجاری شده است؛ ولی در منابع اسلامی نسبتاً به حد و حدود جغرافیایی، نوع آب و هوا و نیز نوع پوشش گیاهی و درختی توجه شده است. ابن خرداذبه در این خصوص در کتاب مسالک و ممالک می نویسد: «جزیره کیس (کیش) مساحت آن چهار فرسخ در چهار فرسخ است، و در آن نخل و دام (گوسفند و گاو....) وجود دارد و کشاورزی رایج است و در آن محلی جهت صید مروارید خوب وجود دارد» (ابن خرداذبه، بی تا: 46). شهری با همین نام در شرق بابل وجود دارد ولی ظاهراً ارتباطی بین شهر سومری کیش و جزیرة کیش وجود ندارد البته با توجه به قدمت واژة کیش به عنوان نام یکی از جزایر قدیمی خلیج فارس و مشابهت آن با نام شهر باستانی بابل می توان گفت که این همنامی بی ارتباط نبوده است و احتمال دارد در دوران کهن به دلیل مهاجرت اقوامی از ساکنان شهر باستانی کیش در بابل به خلیج فارس نام این شهر بر جزیره ای که امروزه کیش خوانده می شود، نهاده شده است. از زمان های قدرت و شکوه جزیرة کیش می توان به روزگار ایلخانان اشاره کرد که در تجارت دریایی بسیار مؤثر بوده است. وجود آب آشامیدنی، حضور گسترة دریا نوردان و بازرگانان و موقعیت جغرافیایی و امکان زراعت محدود، موجب پیشرفت و توسعة این جزیره گردید. در عصر ایلخانان تجارت بازرگانان کیش با چین و مناطق شرقی آسیا در رونق کامل بود. در این مسیر بازرگانی که بخشی از جاده ابریشم دریایی را شامل می شد، کالاهای مناطق اندونزی، فیلیپین و مالزی و ...از طریق کشتی های چینی داد و ستد شده و به خلیج فارس ارسال می گردید. کشتی های چینی با استفاده از مجراهای آبی حاصل از رودخانه دجله و بندرگاه بصره گاه تا بغداد پیش می رفتند و کالاهایی از قبیل ابریشم خالص، منسوجات ابریشمی حریر و اطلس و منسوجات زربفت از حدود چین و مقادیر بسیاری فلفل، زنجبیل، هل، دارچین، جوز هندی و منسوجات پنبه ای هند و مروارید و الماس اقیانوس هند را داد و ستد می کردند(گروسه، 1379: 514). قشم نیز بزرگترین جزیرة ایران و خلیج فارس است و نام هایی مانند دراز، لار، جسم، جاسک، کاون، باسعیدو، با سعدو، ابن کاوان، بنب کاوان و ...در طول تاریخ داشته است(نوربخش، 1369: 111). در دوره اسلامی، ابن خرداذبه از اولین کسانی است، در دوره اسلامی که مساحت و مسافت این جزیره با جزیره های دیگر چون کیش و هرموز را مورد بررسی قرار داده است؛ وی در این زمینه می نویسد: «از جزیره کیس (کیش) تا جزیره ابن کاوان (قشم) هشت فرسخ و مساحت این جزیره (قشم)، سه فرسخ در سه فرسخ است» و همچنین مسافت آن را تا جزیره هرموز هفت فرسخ ذکر می کند (ابن خرداذبه، بی تا: 46). نویسنده گمنام حدودالعالم، این جزیره را جدا از خاک اصلی توصیف می کند و آن را جزیره ای پر جمعیت که در آن کشاورزی، احشام، باغستانها و نخلستانها به وفور پرورش می یابند، و نیز آب آشامیدنی به وفور یافت می شود معرفی می کند. همچنین ابن بلخی این جزیره را از توابع کوره اردشیرخوره معرفی می کند (حدود العالم، 1362: 20؛ ابن بلخی، 1343: 141). آشنایی مردم با خلیج فارس و جزایر و بنادر آن و ورود گروهی از اقوام مختلف در این سواحل و جزایر دارای سابقه ای طولانی است.
نتیجه
به نظر می رسد با توجه به اهمیت تاریخی خلیج فارس و توجه اقوام گوناگون به آن، این منطقه در روابط و مناسبات سیاسی، نظامی و تجاری در دوره های مختلف از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. هرچند که در برخی از دوره ها به دلایل گوناگون از رونق بخش هایی از آن کاسته شده است. جزایر و بنادر خلیج فارس دارای شباهت ها و تفاوت های زیادی با یکدیگر بوده و همین امر باعث ایجاد تفاوت در نقش آفرینی تاریخی هریک از این نواحی گردیده است. در مجموع ویژگی های جغرافیایی این منطقه نقش اصلی را در روابط ایران با دیگر نقاط جهان ایفا کرده است و گزارش های زیادی از نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان از تأثیر و ارزش این منطقه وجود دارد و نام آن نیز از دیر باز با نام پارس و ایران همراه بوده و منابع تاریخی نیز از دورترین دوره ها تا زمان معاصر بر نام خلیج فارس تأکید داشته اند.منابع و مآخذ
- ابن بطوطه (1337)، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه علی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- ابن بلخی (1343)، فارسنامه (قدیمی ترین تاریخ و جغرافیای فارس)، با مقدمه و تحشیه، به کوشش علی نقی بهروزی، شیراز، انتشارات اتحادیه مطبوعات فارس.
- ابن حوقل (1366)، ایران در صوره الارض، ترجمه و توضیح جعفر شعار، تهران، انشارات امیر کبیر.
- ابن خرداذبه (بی تا)، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند، مقدمه از آندره میکل، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی میراث ملل.
- استخری، ابوالقاسم ابراهیم (1347)، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار سیستانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- استرابون (1382)، جغرافیای استرابون (سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان)، ترجمه همایون صنعتی زاده، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ خوشه، تهران، انتشارات فانوس.
- اشپولر، برتولد(1386): تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- اقتداری، احمد (1345)، خلیج فارس، چاپخانه سپهری، با همکاری مؤسسه انتشارات فرانکلین.
- اومستد (1383)، تاریخ هخامنشی، ترجمه محمد مقدم، تهران، علمی و فرهنگی.
- آیتی، عبدالمحمد(1346)، تحریر تاریخ وصاف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- جیهانی، ابوالقاسم (1368)، اشکال العالم، ترجمه علی بن عبد السلام کاتب، با مقدمه فیروز منصوری، تهران، انتشارات آستان قدس رضوی.
- حدود العالم الی المشرق و الی المغرب(1362)، به کوشش منوچهر ستوده، کتابخانه طهوری.
- حسینی فسایی، حاج میرزا حسن(1367)، فارسنامة ناصری، ج2، تصحیح و تحشیه از دکتر منصور رستگار فسایی، تهران: امیرکبیر.
- حموی، یاقوت (1347)، برگزیده مشترک یاقوت، ترجمه محمد پروین گنابادی، چاپ اول، به سرمایه کتابخانه ابن سینا و چاپ مشعل آزادی، تهران.
- دیاکونوف، ا. م (1357)، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
- زعیمی، غلامرضا (1383)، تنگه هرمز، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- سمسار، محمد حسن (1337)، جغرافیای تاریخی سیراف، چاپخانه زیبا، تهران، انتشارات انجمن آثار علمی.
- سیوری، راجرز. ام، کلی، جی. بی (بی تا)، خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن 18م، ترجمه حسن زنگنه، چاپ دلتایک، مرکز بوشهر شناسی با همکاری انتشارات همسایه.
- گابریل، آلفونس(1381): مارکوپولو در ایران، ترجمه پرویز رجبی، تهران، انتشارات اساطیر.
-گروسه، رنه(1379)، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه: عبدالحسین میکده، تهران: علمی و فرهنگی.
- گیرشمن(1364)، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، انتشارات بنگاه نشر ترجمه و کتاب.
- مارکوپولو(1369): سفرنامه(ایل میلیونه)، مترجمان: س. منصور سجادی، آنجلا دی جوانی رومانو، تهران، انتشارات بوعلی.
- مستوفی، حمدالله (1336)، نزهه القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، کتابخانه طهوری.
- مقدسی، ابوعبدالله محمد (1361)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران، انتشارات مؤلفان و مترجمان ایران.
- نوربخش، حسین (1369)، جزیره قشم و خلیج فارس، چاپخانه سپهر، تهران، انتشارات امیر کبیر.
- ویلسن، سرآرنولد (1348)، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، زیر نظر احسان یار شاطر، تهران.
/ج