انسان شناسی آگوستین قدیس

آگوستین در الجزایر به دنیا آمد و در سال 371 به مانویان پیوست و از نوافلاطونیان نیز تأثیر پذیرفت. اما پس از سفر به رُم و میلان از مانویت جدا شد و خود را به طور کامل در اختیار کلیسا قرار داد. او در سال 388 به الجزایر
دوشنبه، 19 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انسان شناسی آگوستین قدیس
انسان شناسی آگوستین قدیس

 

نویسنده: ناصر فکوهی




 

آگوستین در الجزایر به دنیا آمد و در سال 371 به مانویان پیوست و از نوافلاطونیان نیز تأثیر پذیرفت. اما پس از سفر به رُم و میلان از مانویت جدا شد و خود را به طور کامل در اختیار کلیسا قرار داد. او در سال 388 به الجزایر بازگشت و تا هنگام مرگ خود، که همزمان با یورش واندال ها و تخریب قرطاجنه (کارتاخنا) بود، در آنجا باقی ماند(1).
اندیشه ی آگوستین که تأثیر خارق العاده ای بر شکل گیری اندیشه های بعدی درون کلیسا باقی گذاشت، اندیشه ای بود خدامحور که سراسر آن در پی شناخت خداست. انسان در نگاه او دلیل اصلی و اساسی وجود خداست چرا که ذهن او سرشار از حقایقی است که لزوماً راه به حقیقت مطلق که خداوند است خواهند برد.
به باور آگوستین ایمان و عقل پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند. خوشبختی برای انسان ها یک ضرورت است و بدی، بیش از هر چیز، یک نبود و کمبود. وی در کتاب اساسی خود، شهر خدا، اندیشه ی خدامحورانه ی خود را به بهترین وجهی نشان می دهد:« شهر خدا»در واقع در برابر«شهر زمین» قرار می گیرد. از این رو اندیشه ی آگوستین در خود نوعی تمایل به ریاضت کشی و دوری جستن از عشق به جهان به سود عشق به خدا را دارد که سرچشمه ای مؤثر برای استناد متفکران بعدی قرار می گیرد که می توانند انحراف کلیسا را به سوی «زمینی» شدن هر چه بیشتر مشاهده کنند. از این رو نمی توان تأثیر آگوستین را بر شکل گرفتن اندیشه ی توماس نادیده گرفت(2).

شهر خدا
«ما نام شهر خدا را به آن جامعه ای اطلاق می کنیم که کتاب مقدس آسمان بر وجودش گواه است زیرا این کتاب، از آنجا که احکام و آیاتش از فرمان و مشیت الهی سرچشمه گرفته اند و ناشی از قضاوت های انسانی نیستند، از حیث مرجعیت و قدر و منزلت بر تمام آثار و نوشته های دیگر جهان برتری دارد(...). شهر خدایی هست که بندگان مشتاق که قلبشان از عشق کبریا ملهم شده است مایل به ورود به آن هستند. شهروندانی که دل به حیات زمینی بسته اند خدایان خود را بر خالق این شهر آسمانی ترجیح می دهند و از این نکته غافل اند که آن خالق بزرگ خدای همه ی خدایان است- اما نه سرور یک مشت خدایان مجعول، شریر و مغرور که چون از نور آن خدای یکتا بی بهره اند(...)- و مرگ که سرنوشت کنونی انسان هاست هرگز به وجود نمی آمد اگر آن دو آفریده ی نخستین(که یکی از دیگری و دیگری از عدم به وجد آمد)به علت نافرمانی و سرپیچی از امر یزدان باعث نزول این کیفر لایزال نشده بودند. اما ارتکاب معصیتی چنین بزرگ باعث شد که تمام سرنوشت و طبیعت آن ها که در نتیجه ی سرپیچی از امر خدا فاسد شده بود با همان میزان فساد و ضرورت مرگ به اولاد و احفادشان منتقل گردد؛ و قلمرو این فساد چنان در میان آدمیان وسعت گرفت که همه ی آفریدگان به علت همان معصیتی که مرتکب شده بودند نزدیک بود به کیفری شدیدتر که از هر حیث استحقاقش را داشتند گرفتار ‌آیند و به مرگی ثانوی که پایان و رستاخیز نداشت محکوم گردند که ناگهان لطف بی پایان خدا به داد برخی از این بندگان رسید و آن ها را از این سرنوشت ظلمانی نجات داد. وضع کنونی عالم بشریت ناشی از همین لطف و اغماض الهی است زیرا با این که نژاد بشر به این همه اقوام و ملل مختلف تقسیم گردیده- مللی که از حیث زبان، انضباط، عادات و رسوم با هم فرق دارند- با این وصف میان تمام این ملت ها فقط دو نوع بندگان یافت می شوند و آن دو شهری که ما درباره شان صحبت می کنیم از همین دو گروه تشکیل شده اند. یکی از این دو گروه مرکب از بندگانی است که طبق تمایلات و خواسته های جسمانی زندگی می کنند[شهر زمینی] و گروه دیگر کسانی هستند که زندگی خود را بر اساس آیات روحانی ادامه می دهند[ شهر خدا] و هر کدام از این دو گروه موقعی که به هدف ها و خواسته های خود نایل شدند در صلح و آرامشی که مخصوص همان زندگی است به سر می برند».
(آگوستین قدیس، شهر خدا، فصل یازدهم، بند اول و فصل چهارم، بند اول، در فاستر، مایکل ب، 1377(1358)، ترجمه ی جواد شیخ الاسلامی، خداوندان اندیشه ی سیاسی، جلد اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی،‌صص 394-396).

پی نوشت ها :

1.Courcelle 1968
2.Augustin 1982;Fédou 1986: 31-40;Madec 1985: 124-125;Pépin 1973: 239-263.

منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛(1390)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.