بررسی خلق و خوی ایرانیان عصر صفوی در سفرنامه های اروپایی

دولت صفویه (907 ـ 1135 ه ق) یکی از حکومت های بسیار مهم و تأثیر گذار در تاریخ ایران تلقی می شود. این دولت علی رغم شاخصه هایی چون فرهنگ، اقتصاد و مذهب، از روابط خارجی قابل توجهی با کشور های اروپایی برخور
شنبه، 24 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی خلق و خوی ایرانیان عصر صفوی در سفرنامه های اروپایی
بررسی خلق و خوی ایرانیان عصر صفوی در سفرنامه های اروپایی

 

نویسندگان:
رقیه علیپور بهزادی(1)
علی حدادی(2)
منبع:راسخون




 

چکیده:

دولت صفویه (907 ـ 1135 ه ق) یکی از حکومت های بسیار مهم و تأثیر گذار در تاریخ ایران تلقی می شود. این دولت علی رغم شاخصه هایی چون فرهنگ، اقتصاد و مذهب، از روابط خارجی قابل توجهی با کشور های اروپایی برخور دار است. برقراری این روابط زمینه‌ی ورود گروهی از سیاحان را به ایران فراهم کرد، که حاصل ثبت و ضبط مشاهدات آنها در قالب سفرنامه هایی گرد آوری شده، این سفرنامه ها از منابع بسیار مهم در بررسی تاریخ اجتماعی ایران محسوب می شود. محتوای این نوشته ها علی رغم بررسی زندگی عادی و روز مره‌ی مردم، ندرتاً به فراسوی زندگی دربار و حکمرانان ولایتی هم گام نهاده اند. در کنار این ویژگی ها باید گفت، سفرنامه نویس از ذکر جزئیات خودداری نکرده و همه‌ی جوانب را در نظر گرفته است، بیان عادات و رسوم و خلق و خو ایرانیان، فصلی مشترک اما با اندکی تفاوت در همه‌ی این آثار است. در این مقاله بر آنیم تا به بررسی خلق و خوی ایرانیان در دوره‌ی صفوی از دید سیاحان اروپایی بپردازیم، سؤال مورد نظر این است که آیا خلق و خو امری ثابت و تغییر ناپذیر است؟ فرضیه مورد نظر آن است که آنچه در قالب خلق و و خو مطرح است با گذشت زمان دچار دگرگونی می شود، و گاهی شرایط اجتماعی و اقتصادی بر تغییر آن تأثیر خواهد گذاشت.
کلیدواژه: صفویه، ایرانیان، خلق و خو، سفرنامه.

مقدمه:

برقراری روابط سیاسی و فرهنگی با کشور های اروپایی و از طرفی فعالیت دولت عثمانی به عنوان یکی از رقبای اساسی و مهم صفویه و اروپایی ها، زمینه حضور گروهی از سیاحان را به ایران فراهم کرده است. این سیاحان به فراخور مأموریتهایی که به آنها داده می شده و بعضاً با هدف رفع نیاز شخصی و علاقه به ایران وارد می شدند و حاصل مشاهدات خود را در قالب آثاری با نام سفرنامه تهیه و تدارک دیده اند. نویسندگان این سفرنامه از آن جا که بومی ایران محسوب نمی شدند، تمام امور ریز و درشت ایرانیان، از اقتصاد، مذهب، دربار و سیاست، خلق و خو و آداب و عادات ایرانیان در این عصر را مورد بررسی قرار داده اند. نوع نگارش سیاحان در این آثار غالباً بی طرفانه و بدون غرض ورزی می باشد. آنچه ما در قالب فرهنگ در یک ملت و قوم می دانیم، مجموعه باور ها و اعتقادات یک ملت و قوم است که در گذر زمان ممکن است دچار تغییر و دگرگونی شود. در این مقاله بر آنیم تا به بررسی خلق و خو ی ایرانیان در عصر صفویه بر اساس سفرنامه های اروپایی بپردازیم؛ آنچه در قالب این مقاله در باب خلق و خو مورد بررسی قرار می گیرد، در زیر فصل هایی چون، خوراک و غذا، مراسم مذهبی، انتخاب القاب و عناوین برای فرزندان؛ بیان تفریحات و سرگرمی های عصر صفوی؛ خرافات و مباحثی چون تقدس و جایگاه شاه در میان مردم، و در نهایت طبیعت ایرانیان مورد توجه است. لازم به ذکر است که هریک از این مباحث در موضوع مجزا و جداگانه ای می گنجد، شیوه‌ی تحقیق در این مقاله بر اساس مطالعات کتابخانه ای بوده است. به عقیده جامعه شناسان، اخلاق و عادات و رسوم جوامع بشری مانند دیگر پدیده های آن با شرایط و اوضاع اقتصادی در ادوار مختلف تاریخی تغییر کرده است. یعنی با دگرگون شدن زیربنای جامعه و استقرار طرز تولید جدید، روبنای آن یعنی روابط تولیدی اخلاق و عادات و قوانین و نظامات مدنی و اجتماعی نیز دستخوش تغییر و تحول می شود. بنابر این بر خلاف عقیده‌ی محققان و جامعه شناسان قدیمی که اخلاق و رسوم اجتماعی را یک پدیده‌ی مطلق، ابدی و تغییر ناپذیر و کاملاً مستقل از شرایط مادی زندگی بشری دانسته اند، دانشمندان و محققان جدید، عقیده دارند که با تکامل تاریخی اجتماع بشری، تئوری های اخلاقی و آداب و رسوم نیز دگرگون می شود. اخلاق ورسوم و عادات بشری یک پدیده ثابت و تغییر ناپذیر نیست، بلکه با رشد اجتماعی و مناسبات اقتصادی و طرز تولید و مبادله، رابطه ناگسستنی دارد. (راوندی، ج 6،1363: 17-18). فارابی کتب متعددی در مورد اخلاق نوشته است، به نظر او سعادت آخرین هدفی است که آدمی برای وصول به آن می کوشد.، و سعادت بالاترین چیزهاست. فارابی می گوید؛ برخی از اعمال آدمی در خور ستایش است، و برخی شایسته‌ی نکوهش و برخی نه در خور ستایش و نه در خور نکوهش. فارابی تأکید می کند که اخلاق پسندیده و ناپسند هر دو در اثر ممارست و تمرین کسب می شوند، و اگر کسی را اخلاق پسندیده نباشد، می تواند در اثر ممارست و عادت آن را تحصیل کند. عادت عبارت است از قیام به یک عمل واحد پی در پی و بسیار در زمانی طولانی و اوقاتی نزدیک به هم (همان: 34). فرهنگ از شاخصه های اساسی هر ملت و قومی می باشد. کوچک ترین واحد های اجتماعی حتی یک گروه از فرهنگ هم بهره ور می شوند. فرهنگ نمود اساسی یک ملت، قوم و گروهی خاص است. فرهنگ خود به شاخصه های متعددی در حوزه های اجتماعی تقسیم خواهد شد، که از این شاخصه ها باید به خلق و خوی اشاره داشت. در باب خلق و خو باید خاطر نشان کرد که، یک امر اکتسابی و با حضور در یک محیط اجتماعی به وجود می آید، ولی باید گفت که این خلق و خو با مرورزمان به تغییراتی منتهی خواهد شد. فرهنگ مجموعه باور ها، اعتقادات و آداب و رسوم و خلق و خو است که در طول تاریخ هر ملتی دیده می شود. بی شک برای شناخت عادات و خلق و خوی ایرانیان عصر صفوی باید به منابع این عصر از جمله سفرنامه های این دوران مراجعه کرد. در ذیل به بررسی تفصیلی مختصری از این سفرنامه ها خواهیم پرداخت.

1- معرفی گزیده ای از سفرنامه های عصر صفویه:

سفرنامه آدام اولئاریوس: این سفرنامه از جامع ترین سفرنامه های دوره‌ی صفوی است. از میان سیاحان گروهی برای انجام تجارت و بازرگان وارد ایران شدند که به منظور سود شخصی یا منافع کشور خود وارد می شدند، که از میان باید به آدام اولئاریوس اشاره کرد. او به منظور حفظ منافع کشور خود وارد ایران شد. از مشاوران هیئت آلمانی بود که در سال 1635 م به سوی ایران رهسپار شدند. او به دلیل آشنایی با زبان های فارسی و ترکی امکان برقرای رابطه بهتری با مردم، برایش مقدر بود. او توانست گلستان سعدی را به زبان آلمانی ترجمه کند. مدت 5/1 سال در ایران حضور داشت. سفرنامه او در برگیرنده‌ی شش دفتر است که در آن ها به بررسی اقامت در مسکو، وصف ایران، عقاید و خلق و خوی ایرانیان و آداب و رسوم، خوراک و پوشاک، رفتار ایرانیان، معتقدات و آداب و رسوم دینی مردم ایران عصر صفوی می پردازد. این سفرنامه توسط احمد بهپور به فارسی ترجمه شده است. (دانش پژوه، 1385: 181-184).
سفرنامه‌ی ایتر پرسیکوم: اشتفان کاکاش سفیر آلمان به نزد شاه عباس بود. اما در بین راه در گیلان فوت کرد و به جای او ژرژ تکتاندر فن دریابل مأمور به نزد شاه عباس شد، وی پس از دیدار با شاه، به همراه مهدی قلی بیگ به آلمان رفت. وی گزارش سفر خود را به رودلف امپراطور آلمان تقدیم کرد. (دانش پژوه، 1385: 97- 98).
سفرنامه‌ی ژان باتیست تاورنیه: تاورنیه از سیاحان قرن 17 میلادی است. تاورنیه بر خلاف سایر سیاحان دیگر با هدف انجام مأموریت های سیاسی وارد ایران می شدند، وی باعلاقه‌ی خویش رهسپار دیارهای ناشناخته می شد. شرح احوال تاورنیه چندان روشن نیست. پدرش از جغرافی دانان و نقشه کشان معروف بود و پدرش به خاطر تعصبات مذهبی ناچار شد از هلند به پاریس مهاجرت کند. این سفرنامه توسط ابوتراب خان خواجه نوری به زبان فارسی ترجمه شده است. این اثر به خاطر احاطه نویسنده بر جغرافیا، از نظر شناخت حدود و ثغور دوره‌ی صفویه اهمیت فوق العاده ای دارد. تاورنیه سفرنامه خود رابه پنج کتاب و هر کتاب را به فصولی تقسیم کرده است. فصل اول را به بررسی وسعت ایران و تعداد ایالت ها و حدود جغرافیایی ایران عصر صفوی، آب و هوا، ابنیه ایران و نحوه‌ی خانه ها و عمارات ایرانیان، و نوع مصالح ساختمانی، توصیف پایتخت صفیه و بیان محاسن و تاریخچه‌ی مختصر این شهر، شهرک مسیحی نشین جلفا در کنار اصفهان. تاورنیه مثل دیگر سیاحان مسیحی در عصر صفوی از مشاهده‌ی شهری مخصوص ارامنه در کنار پایتخت ایران شادمان است. و بلافاصله پس از فصلی که به توصیف شهر اصفهان اختصاص داده از ارامنه‌ی اصفهان و حال و هوای شهرستان مطلب ها بیان می کند. (دانش پژوه، 1385: 153-160).
سفرنامه پیترو دلاواله: وی ایتالیایی است، سفرنامه او از مبسوط ترین سفرنامه های مربوط به ایران است، وی سفرنامه خود را در سه بخش و به صورت نامه و مکتوب نوشته که هریک 18 نامه است. این بخش ها در بر گیرنده‌ی سفر به ایران، اقامت در ایران، وقایع و حوادث و مشهودات او پس از خروج از ایران تا بازگشت به ایتالیاست. حس کنجکاوی و کسب شهرت برای خود و خانواده اش، مبارزه با کفار امپراطوری عثمانی، به خاطر توسعه طلبی اروپایی ها،. دلاواله علاوه بر مشهودات خود در نوشته های خود، از مورخان بزرگی چون هرودت، گزنفو ن و هومر سخنان مناسبی ذکرمی کند. جاذبه های زندگی ایرانیان و نوع برخورد خوب صفویان باعث شد جهانگردان در غرب، تشویق شوند که سال ها در ایران بمانندو حتی دانشمند جهانگردی مانند شاردن همه عمر در ایران ماند و در نهایت در ایران مدفون شد (دانش پژوه، 1385: 117-118).
سفرنامه سانسون: در دوران شاه سلیمان به ایران آمده، وضع حاکمان و حکمرانان دربار ایران و پایتخت صفوی را مشاهده کرده، از جمله مبلغان مذهبی و مسیحی است که وارد ایران شده و در جلفای اصفهان هم اقامت گزیده است.
سفرنامه ژان شاردن: مفصل ترین و سودمندترین سفرنامه ای است که در باره‌ی ایران نوشته شده است. به شاردن تعلق دارد. شاردن دو بار به ایران سفر کرده است. هربار 6 سال در ایران ماندگار شد. این سفرنامه از نظر تاریخ علم و فضیلت و شرح آداب و عادات ایرانی از جامع ترین سفرنامه های دودمان صفویان است. شاردن برخلاف سایر سیاحان دیگر که به منظور برقراری روابط سیاسی مستحکم میان ایران و سایر کشورهای اروپایی اند، و به دنبال موفقیت هرچه بیشتر در این امور. اما شاردن اگر چه با هدف تجارت الماس وارد هندوستان و شرق شد. جاذبه‌ی ایران و ایرانی باعث شد تا در بازار از جواهرات مادی تکاپو کند، و وارد فرهنگ و تمدن کشوری کهنسال شود. بی شک سفرنامه شاردن را باید دایرةالمعارفی گسترده و وسیع در امور فرهنگ و عادات و اخلاق ایران داشت. این سفرنامه علاوه بر حجم کم ولی از نظر تنوع موضوعات در نوع خود بی نظیر می باشد. وی علاوه بر ثبت مشاهدات و خاطرات خود از دوره‌ی صفوی، به تدوین مسائل تاریخی قبل از صفوی و تاریخ شعر و ادب و فرهنگ ایران پرداخته است. این سفرنامه در 10 جلد تدوین شده است، جلد چهارم آن به آداب و اخلاق و عادات ایرانیان اختصاص دارد.
سفرنامه کاتف: ازبازرگانان روسی است که وارد ایران شد. کم حجم ترین سفرنامه ها در این دوران است. به عنوان تاجر وارد ایران شده. سفرنامه‌ی او درباره‌ی اقتصاد ایران عصر صفوی و کشاورزی و بازرگانی مهم است.

2- فواید سفرنامه های عصر صفویه:

برقراری روابط سیاسی، فرهنگی و مذهبی سبب ایجاد ارتباط با سایر کشورهای دیگر از جمله اروپایی ها در دوره‌ی صفویان شد. این ارتباطات در هر زمینه ای، زمینه‌ی ورود گروهی از نمایندگان آن کشور ها را به ایران فراهم کرده است. این نمایندگان آنچه را که دیده و شنیده اند، گردآوری کرده و به ثبت و ضبط آن ها پرداختند، این ثبت و ضبط ها بعد ها در کتبی با نام سفرنامه مطرح و تهیه شدند. دوره‌ی صفویه از نظر میزان و تعدد سفرنامه در طول تاریخ ایران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این سفرنامه ها از جمله منابع مهم و اصلی این دوران محسوب می شود. در ذیل به بررسی ویژگی ها و اهمیت این سفرنامه ها خواهیم پرداخت.
اکثریت قریب به اتفاق برای سرگرم کردن خوانندگان نگارش یافته و مشاهدات آنها تا سرحد امکان از مبالغه لبریز نبوده است. در این سفرنامه ها برای اولین بار انتقاد وارد مرحله‌ی عمل می شود، و حقایق به صورت انتقادی تحریر می شود. سیاحان ایران را به صورت همه جانبه بررسی می کنند. ولی با این حال ندرتاً به فراسوی زندگی دربار و حکمرانان ولایتی گام نهاده اند و کمتر دیده می شودکه به سطوح واقعی از زندگی فرهنگی و فردای ایرانیان دست یافته باشند. (جوانبخت، 1379: 41).
تصویر مکان ها و آدمیان در زمان های مختلف از ویژگی های دیگر این سفرنامه هاست. شرح وضع و حال زندگی عادی و روزمره‌ی مردمان و شهرو دیار است، که ثبت و ضبط آنها برای خود آن مردمان مورد توجه نیست. و این مسافران و سیاحان اند که جزئیات به ظاهر بی اهمیت زندگی یک قوم و قبیله را می نویسند که بعداً برای خود آنان همچون تاریخ اجتماعی قابل توجه است.
اظهار نظر های خالی از حب و بغض و بی طرفانه ای سیاحان درباره‌ی وضع و حال شهر و کشوری در زمان معین است.
نویسندگان بومی یک سرزمین به سبب حب و بغض و از ترس اینکه مبادا به خطر افتند، بسیاری از معایب را می پوشانیدند و ثبت نمی کردند، اما جهانگردان نه حب و بغض داشتند و نه بیم خاطرات سفر را می نوشتندو به کشور خود می بردند. مهم ترین سفرنامه هایی که در دوران صفویه نگاشته شده، سفرنامه های مأموران سیاسی و سفیران اروپایی است، که با هشیاری و آگاهی عازم ایران می شدند. این دوره، دوره‌ی اوج و رواج سفر سیاحان و جهانگردان به ایران است و جهشی که در این دوران در این زمینه صورت گرفت، موجب گشت سیاحان اروپایی در ایران مورد توجه قرار گیرد، حضور و ورود این سیاحان را نمی توان تنها در دوران صفوی مد نظر قرار داد، چرا که د دوره های قبل هم حضور ساحان اروپایی را در می توان مشاهده کرد، ولی نه باشدت ورود و حضور در دوره‌ی صفویان.
آنچه که در این سفرنامه ها بسیار مد نظر است، زندگی عادی و روز مره‌ی مردم است اما در این بین بعضی از آنها به برررسی اوضاع دربار پرداخته اند. انچه که در قالب خلق و خو و عادات ایرانیان مدنظر است، فصلی مشترک در همه‌ی این سفرنامه هاست که هریک با نگاهی متفاوت آن را مورد بررسی قرار داده اند. آنچه که در قالب مراسم میهمانی در این سفرنامه ها مطرح است بیشتر در بر گیرنده میهمانی های متعلق به شاه است. اما در این بین گروهی از این سیاحان چون پیترو دلاواله تلاش می کند، تا چیزی متفاوت از خلق و خوی ی ایرانیان در مقایسه با اروپاییان ارائه دهد. اگر چه خلق و خو در برگیرنده‌ی مصادیق و موارد متفاوتی می شود، ولی در این مقاله سعی می شود تا به گزیده ای از این عادات ایرانیان مورد بررسی قرار بگیرد، اگر چه لازم به ذکر است که هریک از این مصادیق در موضوعات متفاوت و جداگانه ای می گنجد.

3- وضعیت غذا و خوراک:

از فصول و بخش های مهمی که سیاحان آن را مورد توجه قرار داده اند، وضعیت غذا و خوراک ایرانیان است. تصویر اوضاع غذا و خوراک در این سفرنامه ها بیشتر در قالب میمانی های شاه می گنجد. ایرانیان در حین غذا خوردن آدابی را رعایت می کردند که تا همین امروزه بعضی از آنها برجای مانده است. مثل خوردن غذا با دست. رعایت تواضع و ادب و مهربانی و وقار و خویشتن داری، نشانگر آداب ایرانیان در غذا خوردن است. سکوت و آرامشی که در مهمانی های شاه ایران حفظ می شود، نه تنها در مهمانی های اروپا وجود ندارد، بلکه در هیچ یک از منظم ترین مجامع مذهبی اروپا چنین سکوت و آرامشی مشاهده نمی شود. ولی رعایت این سکوت مدت مدیدی وقت نمی گیرد. (سانسون، 1346: 89). استفاده از دست در غذا خوردن یکی از عادات ایرانیان است. استفاده از دست اگر چه برای ایرانیان آسان است، اما با وجود این وقتی مهمانی های خارجی ناگزیر می شوند؛ برنج را با دست بخورند و گوشت های خورش و کباب را با انگشتانشان پاره کنند، ناراحت می شوند. در این مهمانی ها از کارد و چنگال استفاده نمی شود و تنها از قاشق های چوبی که از با شمشاد درست شده بود، استفاده می شده است (سانسون، 1346: 89).
قسمت غالب غذای ایرانیان برنج است که به انواع و اقسام مختلف طبخ می کنند. (برادران شرلی، 1363: 92). بر سر سفره‌ی غذا به جای نان و بشقاب در مقابل هرکس یک نان پهن و نازک از برنج که در تنور پخته می شود می گذاشتند. غذا ها اصولاً از برنجی که خیلی ضخیم پخته شده بود، تشکیل می شد، به طوری که غیر ممکن بود بتوان بدون آلوده کردن انگشت هایشان آن را بخورند. این برنج ها با شکر، کشمش، عدس، بادام، ادویه و غیره ترکیب می شده است (ایتر پرسیکوم، 1351: 62).

4- ظروف غذا:

ظروف مورد استفاده ایرانیان برای غذا؛ ساخته شده از مس قرمز است، که اغلب آنها با قلع سفید است. ظروف نقره به هیچ وجه مورد استفاده قرار نمی گیرد؛ زیرا در مذهب ایرانی ها ممنوع است. اما ظروف شام شاه از طلاست. برای خوردن غذا های پر آب قاشق چوبی مورد استفاده قرار می گیرد؛ اما برنج را با دست می خورند. (اولئاریوس،1363: 637-636). طبقات اشراف و ثروتمند از ظروف چینی استفاده می کردند. و بعضی از روستاییان نیز ظروف گلی رامورد استفاده قرار می دانند.
پس از صرف غذا همیشه و اکثراً در مهمانی ها آب گرم به ضور مهمان ها آورده می شده تا دست های خود را با آن بشویند (اولئاریوس،1363: 272). ایرانیان دو نوبت غذا می خورند، نخستین میوه جات و لبنیات و تنقلات و شیرینی در سرتاسر سال خربزه و هشت ماه از سال انگور دارند. پنیر، ماست، خامه و مرباجات مدام بر سر سفره ایشان است. شام عبارت است از شوربایی که با میوه جات و سبزیجات تهیه می شود (شاردن,1350, ج 4، 236).

5- رسوم غذا خوردن:

بر سر سفره هرگز دستمالی نمی گذارند و اگر احتیاجی به پاک کردن دست باشد، هر کس از دستمالی که همیشه در کمر خود دارد، استفاده می کند. این دستمال ها از پارچه های ظریف و الوان و یا از پارچه زری ابریشمی درست شده است. ولی معمولاً هنگام صرف غذا دستشان را پاک نمی کنند. چون مداوماً مجبورند، مجدداً آن را کثیف کنند. فقط پس از صرف غذا منتظر می شوند تا برای شستن دست ها آب بیارند. (دلاواله: 447)
تمام غذا ها در سینی های بزرگ در پوش دار آورده می شوند. البته درپوش غذا ها شباهتی به درپوش هایی بشقاب مانند ندارد؛ بلکه درپوش هایشان مخصوصا گرد و به شکل زنگوله، یا به عبارت دیگر گنبدی شکل بوده، چون برای پوشاندن هرم پلو اجباراً باید از چنین درپوش هایی استفاده کرد. سایر غذاهای گوشتی را هم که معمولاً در چنین سینی هایی می آوردند، به صورت هرم می انباشتند، تعدادی از سینی ها جنس نقره داشت. ولی غالبا جنس آنها از طلا و باالنتیجه بسیار سنگین بود، برای تزئین بیشتر آنها را درهم و مخلوط می چیدند. (دلاواله: 646). در مدتی که مهمانان به صرف غذا سرگرم بودند، نوازندگان همچنان می نواختندو رقاصان می رقصیدند، و غالام بچگانی با صراحی هایی بلورین و زرین در جام هایی طلایی که کوچک و بی پایه و دسته ولی بسیار سنگین بود، به یکایک مهمانان شراب می دادند تا کسی پیاله را واژگون بر سر سفره می نهاد در جامش شراب می ریختند (راوندی,1363: 468). هر یک از کسانی که ظروف غذا را حمل می کردند جوان هایی مابین 18 – 20 ساله بودند و در صورتشان ریش وجود نداشت، لباس این عده از غلامان شاه جامه‌ی مازندرانی است، یعنی جوراب های ساقه بلند مانند دلقک های تئاتر بر پا داشتند، غلامان لباس های متحدالشکلی بر تن نداشتند و جامه های رنگارنگ می پوشیدند و در پارچه های بسیاری از این لباس ها طلا و نقره به کار برده می شد. (راوندی,1363:472).

6- برگزاری مراسم مذهبی:

برگزاری مراسم مذهبی از خلق و خوی دیگر ایرانیان است، که تا امروزه نیز همچنان ادامه دارد. آنچه که مد نظر است مراسم مذهبی را باید به دو دسته‌ی اعیاد و مراسم عزاداری و سوگواری برای اهل بیت تقسیم کرد. بی تردید وجود دولتی شیعه مذهب با نام صفویان برگزاری این نوع مراسم را بر می تابیده است، مخصوصاً برگزاری با شکوه تاسوعا عاشورا در ماه محرم توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرده است.
از میان مکان های مذهبی بسیار مهم که اکثر سیاحان به آن اشاره کرده اند، مشهد مقدس است. مشهد زیارت گاه ایرانیان است. و شهری بسیار غنی می باشد. شاه عباس چون نمی خواست رعایایش پول خود را از مملکت خارج کنند و در قلمرو حکومت عثمانی خرج کنند، خواست که آنها را از رفتن به مکه منصرف گرداند، به رعایایش عشق و ارادت تمام به امام رضا را که یکی از 12 امام ایرانیان می باشد و در مشهد مدفون است، القاء کند (سانسون,1346: 201، کمپفر,1350: 178).
ایرانیان معابد و مساجد بسیاری دارندکه آنها را دو قسمت می کنند یکی مخصوص مردان و دیگری مخصوص زنان، زنان هرگز خودشان را نشان نمی دهند مسجد ها معمولاً در دو طبقه ساخته می شوند و فراز آن گلدسته های مدوریست که در آن ها سوراخ هایی وجود دارد و از بالای آنها هر روز سه بار پیش از طلوع آفتاب و هنگام ظهر و غروب یکی از روحانیون آن ها این کلمات عربی را به آواز می گوید الله اکبر، موقعی که آنها به مسجد می روند، کفش های خود را بیرون می آورند (ایتر پرسیکوم,1351: 57-58). ایرانیان عقیده دارند که ادعیه و اذکار تمام افراد انسانی نیکو و ثمر بخش می باشد و حتی هنگام بیماری و احساس به مقدسین مذاهب مختلف التجا می جویند و این حقیقتی است که من هزار بار مشاهده کردم این نکته را من ناشی از اصول مذهبی آنان می دانم، این حقیقت به نظرم نتیجه اخلاق نرم و ملایم این خلق است که با الطبع مخالف مشاجره بودن و وحشی گری هستند. (شاردن،1350, ج 4، 148).

7- اعیاد:

از جمله اعیادی که ایرانیان به آن توجه فوق العاده ای داشتند، عید قربان و عید غیر خم بوده است. در کنار این اعیاد مذهبی باید به عید ملی ایرانیان نوروز اشاره کرد. مردم ایران در عید قربان علاوه بر آنکه در خانه های خود گوسفندی را قربانی می کردند، در شهرهایی بزرگ شتری را با تشریفات بسیار قربانی می کردند. (کمپفر، 1350: 182).
علاقه شاه عباس به عید نوروز قابل توجه است. شاه عباس درین جشن از هر سو می گشت و با همه‌ی حاضران به گفت و شنود و باده گساری و شنیدن ساز و آواز می پرداخت. یا به قول منشی مخصوصش در هر مقامی که که دلنشین خاطر انور مسی شد، آرام گرفت و نغمه سرایان خوش آهنگ و مغنیان تیر چنگ به نفحات دل آمیز غمزدایی خواطر بوده، گلرخان لاله عذار از باده های خوشگوار درباغ مجلسیان را تازه تر می داشتند (فلسفی، 1344: 318).

8- مراسم سوگواری و عزاداری:

در باب مراسم سوگواری باید به مراسمی چون شهادت حضرت علی (ع)، تاسوعا و عاشورا، برگزاری مراسم بیستم صفر را باید یاد کرد. دلاواله در توصیف مراسم به اسارت بردن خاندان امام حسین چنین می گوید"مراسم به شکل حمل نیزه هایی بود که با نوارهایی تزیین کرده بودند و پرچم نامیده می شد. و اسب هایی که مزین شده بود و نیز تعدادی شتر حامل کجاوه که در این کجاوه ها نوجوان هایی که به نشانه‌ی خاندان امام در هنگام رفتن به اسارت قرار داده بودند". (دلاواله، ج 1، 562). زن ها ناله و شیون سر می دادند و مردان سر خود را با تیغ می شکافتند و دست ها و سینه های خود را با تیغ می بریدند و خون آن را به سایر قسمت های بدن خود می مالیدند (کمپفر، 1350: 181). در اردبیل مراسم سوگواری و خواندن مرثیه، شعرا هم شرکت می کردندو شاعری که اشعاراو بهتر از همه بود، مورد تشویق قرار می گرفت (اولئاریوس، 1364: 488 و کاتف، (بی تا): 81).
ایرانیان روز بیستم صفر را وقف تجدید خاطره‌ی متصل شدن معجزه آمیز سر امام حسین به تن او کرده اند. زیرا معتقدند که پس از این که سر حضرت علی از تن جدا شد، چهل روز دست نخورده و بدون اینکه طعمه‌ی حیوانی شود در آن جا مانده و پس از آن در اثر معجزه ای به بدن پیوست و به این مراسم "سرو تن " می گویند. (کمپفر,1350: 181). همچنین در برگزاری مراسم شهادت حضرت علی به پوشیدن لباس عزا و تکرار مرثیه توسط حضار پرداخته می شود. (اولئاریوس،1364: 462).

9- انتخاب القاب و اسامی برای فرزندان:

ایرانیان نیز به مانند سایر ملت ها و اقوام دیگر دارای نام و اسامی هستند. نام نشان دهنده‌ی هویت هر فرد است. شاردن در ارتباط با انتخاب اسامی و نام توسط ایرانیان چنین بیان می کندکه" اسامی ایرانیان به مانند تمام خلق های مسلمان دیگر به هنگام تولد گذاشته می شودو نام خود را به اسم های ائمه و اولیای خویش (اسلام)، یا از عهد عتیق (تورات) یا از تواریخ خود و یا از عناوین حاکی از تقوا می گیرندو هر کسی مطابق میل خود هر نامی را که می خواهد برای خویشتن انتخاب می کند. ولی ایرانیان به هیچ وجه شهرت خاص و یا نام خانوادگی و اجدادی به عنوان تخلص ندارد و بعضی اوقات به اسم پدر، کنیه خوانده می شوند. پس از وصول به اوج تمکن و ثروت و صعود به مقامات عالیه، ونیل به مشاغل بسیار مهم استعمال عناوین قدیمی خود را به هیچ وجه منافی مقام جدید خویش نمی شمارند. به همین جهت ارزش و اهمیت هر فردی در میان آنان با علم و دانش، شغل و پیشه و بخصوص ثروت و تمکن وی بستگی داردو فقط محدودی از فراد به خانواده و نیاکان خود می بالند"(شاردن،1350, ج 4: 175 ـ 176).
هنگامی که در خانواده ای فرزند نرینه ای متولد می شود بر حسب مرسوم هر چه پدر برخود دارد متعلق به کسی است که این خبر را برایش می رساند، با ابلاغ مژده" پسری برایتان به دنیا آمده است" دستار پدر را از سرش بر می دارد و او نیز فی الفور بایستی به عنوان مژدگانی هدیه ای در مقابل این پیام خوش به آورنده خبر تسلیم بدارد (شاردن،1350, ج 4: 177).

10- تفریحات و سرگرمی ها:

ایرانیان عمدتاً برای پر کردن اوقات فراغت خود از تفریحات و سرگرمی های متفاوتی استفاده می کردند. در اجرای این تفریحات، مکان ها و افراد متفاوتی نقش داشتند که از میان آنها می توان به میدان نقش جهان به عنوان یکی از مکان های مهم اشاره کرد. همچنین نباید از نقش قهوه خانه و چای خانه ها در اجرای این هدف غافل ماند. در کنار آن مردمی که پس از سالها تحمل ناملایمات با روی کار آمدن دولتی قوی و متمرکز منتظر رفع این نیاز خود بوده اند.
تاورنیه در ارتباط با تفریح ایرانیان چنین می گوید" ایرانیان و تمامی اهالی مشرق زمین از چگونگی گردش و تفریح هیچ اطلاعی ندارند. خیلی تعجب می کنند وقتی که می بینند فرنگی ها مکرراز ابتدای خیابان باغ به پایین رفته و دوباره بر می گردیم و دو سه ساعت این کار را تکرار می کنیم.آنها بر عکس فرشی در نقطه ای قشنگ و مصفای باغ گسترده روی آن می نشینند. تماشای سبزه را می کنندو اگر گاهی برخیزند، فقط برای این است که به دست خود میوه از درخت بچینند، زیرا این کار به آنها لذت مخصوصی می دهد. (تاورنیه: 1363: 620).
ایجاد امنیت و آرامش در دوران صفویه مخصوصا شاه عباس باعث شد تا مراکزی برای گذران اوقات فراغت مردم ایجاد شود. وآن هم قهوه خانه بود. قهوه خانه از زمان تهماسب وارد ایران شد و تفاوتی نمی کرد که چه طبقه ای و با چه گرایشی در این قهوه خانه ها حضور داشته باشند. در قهوه خانه ها شاهنامه خوانی و نقل داستان های پهلوانی که از قدیم معمول بوده رواج داشته است. مخصوصاً در میدان نقش جهان کشتی گیری و نوازندگی و آواز خوانی از جمله بازی های مهم در این دوران محسوب می شود (شارقی و دیگران: 270 ـ 271).
از سرگرمی های رایج در عصر صفویه تجمع انبوهی از مردم در میدان شاه بود که فراشان گرگ بزرگی را به زنجیر بسته بودند و می آوردند و در بین مردم رها می کردند. نقش جمعیت در این بازی آن بود که چون گرگ را می دیدند غوغایی به راه می انداختند تا گرگ خشمگین شود و به سوی آنها هجوم برد و سپس جا را خالی می کردند و این بازی از نو تکرار می شد و حرکات عجیب و غریب مردم که گه فریاد زده، گرگ را به طرف خود می کشاندند، و گاه زوزه کنان سر در عقب گرگ می گذاشتند، باعث سرگرمی و تفریح می شد (طاهری، 1380: 400).
اسکندر بیگ ترکمان در تاریخ عالم آرای عباسی چنین می نویسدکه" آتش بازان گرم دست بعضی اسباب آتش بازی در فیل بزرگی از فیلان پادشاهی تعبیه کرده بودند، در حین آتش دان و توپ انداختن از آن کوه پیکر آتش خوی حرکات عجیب و حمله های مهیب مشاهده گشت"(ترکمان،1377: 838). همه‌ی روزهای جمعه که تعطیل هفتگی ایرانیان و دیگرمسلمانان است بیشتر اهالی شهر را در راه دراز و تنگی، در حرکت اند، این جمعیت پیاده و سوار به میدان عمومی می روند و در این میدان سربازان و اشخاص سرشناس به مسابقه‌ی دو و چوگان بازی با اسب می پردازند، که مشق نظامی و تفریح همیشگی آنهاست (فیگو ئروا، 1363: 158).
چای خانه ها هم یکی از مراکز مهم تفریحات در عصر صفوی محسوب می شده است، تشکیل قهوه خانه ها در دوره‌ی صفوی، از زمان شاه صفی اوج می گیرد. چای خانه ها بر خلاف شیره خانه ها که مرکزکارهای ناپسند بود، مرکز تجمع و تفریح مردم محترم بود، که در آنجا ضمن نوشیدن چای به بازی شطرنج می پرداختند (فلسفی،1344: 282). علاوه بر اینها حضورشاه در یک شهر و مکان زمینه‌ی سرگرمی و تفریحات مردم را فراهم می کرده است.

11- خرافات در میان ایرانیان:

خرافات و توجه به آن از دیر باز یکی از موضوعات و مسائل مهم در پیش روی انسان ها در هر دوره و زمانی است. خرافات از توجه به اجرام آسمانی و ساعات سعد و نحس برای تاجگذاری تا نقش شاه در شفای بیماران را در بر می گرفته است. سیاحان اروپایی هم از ذکر این موضوع خودداری نکرده و در لابه‌لای مطالب آنها می توان به این امر پی برد.
تاورنیه در سفرنامه‌ی خود به خوبی این موضوع را ذکر کرده است" ایرانیان عموماً به دانستن وقایع آینده بسیار مقید هستند و منجمین را مردمان بزرگی می دانند و از آنها در کلیه امور مشورت می نمایند. شاه همیشه سه چهار منجم همراه دارد که ساعت سعد و نحس را به او بگویند. هر کس تقویمی داشته باشد تمام امور خود را از روی آن اداره می نماید، هر وقت می خواهد بدانند که اقدام بد فلان کار نتیجه‌ی خوب یا بد دارد. نزد مجتهد رفته با قرآن استخاره می کنند". (تاورنیه 1363: 615). ایرانیان در عقاید موهوم و خرافات مثل عثمانی ها، بلکه متعصب ترند (همان: 620). شاهان صفوی را عادت بر این بود که پیش از تصمیم گیری در مورد هر عمل مهمی به مشاوره با منجمین خود بپردازند، در اروپای قرون وسطی نجوم و اختر شناسی در انظار عامه به یک معنی بود. در دربار صفوی منجمین دارای ارج و شأن بودند. آنها کار خود را جدی می گرفتند و انتظار داشتند، پیش بینی هایشان پذیرفته شود. منجمین دربار سالانه مبلغ عظیمی خرج برمی داشتند. هیچ طبقه ای از اجتماع مصون از شیوع خرافات مبنی بر نجوم نبود (سیوری، 1363: 200 ـ 202). ایرانیان علاج بیماری خود را در آبی که شاه مورد استفاده قرار داده بود، می دانستند مثلاً اگر شاه دست های خود را در آبی فرو برده بود، آن را به عنوان داروی شفا بخش می دانستند (کمپفر، 1350: 159).
اگر کسی به سر شاه قسم می خورد، گفته اش را زودتر قبول می کردند، نیم خورده‌ی شاه یا هر خوراکی را که از مطبخ شاه به دست می آمد متبرک و مایه شفای دردها می پنداشتند (فلسفی، ج 2، 1344: 353).

12- تقدس و جایگاه شاه در میان ایرانیان:

شاه به عنوان رأس نظام سیاسی ایران در دوره‌ی صفوی از جایگاه و اهمیت برجسته ای برخوردار است شاهان صفوی از طریق منصوب کردن خود به امامان شیعه از جمله، امام موسی کاظم (علیه السلام) و از طرفی معرفی خود به عنوان نایب و نمایندگان امام زمان و همچنین مقام مریدی و مرادی برای خود به کسب مشروعیت اقدام می کردند. این مشروعیت سازی سبب شد تا بسیاری از لفظ معصوم بودن برای آنها استفاده کنند.
شاردن در این باره چنین می نویسد"ایرانی ها می پنداشتند که شاه آنها به عنوان جانشین و خلیفه‌ی امام، واجد نیروهای ماورایی و از جمله دارای قدرت شفای بیماران است. آنان بیماران خود را به پای شاه بر زمین می کشیدند یا در راهی که شاه می رفت ظرف های آب به دست می گرفتند و از وی می خواستند که انگشتان خود را در آن خیس کند، البته شاه هر کس را درخور شفاعت نمی دانست و تنها نسبت به رجال مورد توجه و آن هم در موارد استثنایی نیزعنایتی مبذول می گردید"(شاردن، ج 8، 1345: 148).
ایرانیان وقتی به حضور شاه می رسیدند، پای شاه را می بوسیدند و پیشانی خود را با آن می ساییدند و این عمل سه بار تکرار می شد و بعد چند بار دور شاه طواف می کردند و می گفتند، کسی که این کار را انجام بدهد خود را سپر بلاهایی می کند که امکان دارد بر سر شاه بیاید و نیز دستشان را دورکسی که دوست داشتند می گرداندند و می گفتند بلاهابیی که تو را تهدید می کند، به سر من باید (دلاواله، ج 1، 1381: 654).
سانسون همچنین در باره‌ی تقدس و جایگاه شاه در میان ایرانیان مطالبی را ارائه می دهد" ایرانیان به قدری به معصوم بودن شاه معتقدند و برای پذیرفتن این اعتقاد آمادگی دارند و اصرار می ورزند که فرامین شاه را در حکم احکام آسمانی می دانند و آن را مثل وحی منزل می پذیرند. به همین جهت کسی که مورد خشم و غضب شاه قرار می گیرد، هر قدر بی گناه باشد، مردم اورا به چشم یک جنایت کار بزرگ می نگرند و او را رسوا و ننگین می دانندو معتقدند برانگیختن خشم و غضب شاه خود بزرگترین جنایات است و به همین جهت کسی که خشم شاه را برمی انگیزد خائن و نمک به حرام شمرده می شود و او را محکوم به مرگ می دانند. قدرت روحانی شاه از طریق بیان مردم با شاه و تغییراتی که در خطابه ها و در مکالمات با شاه به کار می رود کاملاً هویداست (قربانت گردم، آرزو می کنم قربانی تو شوم و دور سرت بگردم)". (سانسون,1346: 170).

13- طبیعت ایرانیان:

عمدتاً مهم ترین ویژگی سفرنامه ها به عنوان یکی از منابع مهم پژوهش، بیان آداب و عادات و به طورکلی اوضاع اجتماعی مردم یک منطقه و کشور می باشد. سفرنامه ها از مهم ترین منابع در بررسی تاریخ اجتماعی می باشند. از آنجا که نویسندگان سفرنامه ها اکثراً از مناطق خارج از محل بومی هستند، ذکر جزئیات آن منطقه عاری از هرگونه حب و بغض است و از این نظر حائز اهمیت اند. بیان طبیعت و اخلاق ایرانیان به عنوان فصلی مشترک در اکثر این سفرنامه هاست، اما آنچه که بسیار مد نظر است، بیان ویژگی ها و صفات ایرانیان به طور مجزا و ریز در این سفرنامه هاست، به طوری که شاید ایرانیان خود هیچگاه به این صفات پی نبرده اند. بر این اساس طبیعت ایرانیان عصر صفویه را از دو نظر فضایل ایرانیان و ذمایم آنها مورد بررسی قرار خواهیم داد.

14- فضایل ایرانیان:

سیاحان زیادی همچون شاردن، دلاواله، تاورنیه و چند تن دیگر به خوبی اخلاق و طبیعت رفتاری ایرانیان را به تصویر کشیده اند. در ابتدا به بیان فضایل ایرانیان از دید این سیاحان خواهیم پرداخت. شاردن در جلد چهارم سفرنامه خود،که این جلد را به اخلاق ایرانی ها اختصاص داده چنین می نویسد" فکر ایرانیان به مانند جسمشان لطیف و عالی است. ایرانی ها دارای تفکری زنده و سریع و ثمر بخشی می باشند. استعداد وافری به علوم و هنرهای زیبا و صنایع فنی دارند و نیز اشتیاق بسیاری به اسلحه دارند. دارای طبیعت نرم و سازگاری هستند، مهربان، نجیب معقول و بسیار مؤدب اند."(شاردن،1350, ج 4: 14).
از پسندیده ترین صفات ایرانیان،انسانیت و عطوفت آنها نسبت به بیگانگان است، استقبال گرم از خارجیان، حمایت و صیانت آنان و خوش پذیرایی از تمام عالمیان، تساهل حتی نسبت به مذاهب مجهول و کاذب و نفرت آمیز در نظر ایشان، این همه از خصوصیات ممتازه ایرانیان است. (شاردن,1350: 147). ایرنیان روی هم رفته متواضع و خوددار و از ترک جماعت که اصل تاتاری آنهادر نژادشان نمودار است محتاط تر است (کمپفر,1350: 170).
دلاواله همچنین درباره‌ی اخلاق ایرانیان چنین می گوید" ایرانیان این مزیت پسندیده و قابل ستایش را دارند که برای شراب حرص نمی ورزند و هرگز کسی را وادار به نوشیدن نمی کنند. البته جام مرتب در گردش است.، و به همه تعارف می شود. ولی اگر کسی میل نداشت آن را به دیگری وامی گذارد، بدون اینکه کارش به بی ادبی و امثال آن تعبیر شود (دلاواله، ج 1،1380: 650).
از خصال پسندیده ایرانیان این است که آنهاد هرگز با هم جنگ نمی کنند، تمام خشم ایشان در یک چشم به هم زدن به فحش و ناسزا مبدل می شود و به مانند مردمان ممالک اروپا غضب شدیدی ندارند اما یک خصیصه بسیار پسندیده ای که دارند آن است که هر اندازه خشمگین باشند، حتی اشخاص فاسق و فاجر نام خدا را همیشه محترم و مقدس می دارند (شاردن,1350: 149-148).

15- ذمایم ایرانیان:

در کنار بیان فضایل و خوبی های ایرانیان سیاحان از بیان ذمایم آنها هم خود داری نکرده اند. شاردن درباب ذمایم ایرانیان می نویسد که" ایرانیان خراج ترین مردم جهان اند. در فکر فردای خود نیستند، هرقدر پول دستشان برسد و یا دولت برایشان آورد قادر به نگهداری آن نیستند و همه را اندک مدتی خرج می کنند"(شاردن،1350: 145). این گفته شاردن حاکی از مسرف بودن ایرانیان و بی توجهی به آینده‌ی آنان است. سانسون در ارتباط با نوع رفتار مردان ایرانی نسبت به زنان خود مطالب قابل توجهی را بیان می کند، که کمی به طنز نزدیک است، حسودی ایرانیان نسبت به زنان عثمانی، ملاهای خود را که روحانیون آن ها می باشند، وادار می کنند بر روی این مناره ها بروند و فریاد بکشند (اذان بگویند) و مردم را به خواندن نماز و دعا دعوت کنند، ولی ایرانیان در زیر این مناره ه ها ملاها را به فریاد وا می دارند، زیرا می ترسند اگر ملاها از مناره ها بالا بروند زن هایشان را در منازل و باغ های اطراف مناره تماشا کنند. بایستی زنان ایرانی فوق العاده چاق و عظیم باشند، یا این فریاد کنندگان دوربین های عالی و بسیار قوی داشته باشند تا بتوانند بالای مناره های به این بلندی که از بلندترین برجهای ناقوس های کلیسا های فرانسه مرتفع تر می باشد، زنان را ببینند و تماشا کنند (سانسون,1346: 70).
چیزی که بیش از همه نزد ایرانیان موجب ملامت و نفرت است، تمایل به حسادت و عیب جویی کردن است، آن ها حسد و خرده گیری خود را در لفافی از چاپلوسی و چرب زبانی هایی متصنع و خوش ظاهر می پوشانند و از انظار مستور می دارند (کمپفر,1350: 170). ایرانیان طبعاً متملق و صاحب کتمان هستند و تمام مسائل را برای جلب احترام به کار می برند، زیرا حرص احترام فراوانی دارند همین طور به دادن و گرفتن هدیه و تعارف، مخصوصاً بزرگان خیلی مایلند (تاورنیه,1363: 617). اولئاریوس همچنین در باره‌ی ایرانیان چنین می نویسد" ایرانیان قصه پردازانی هستند که از واقعیت و حقیقت دوری می جویند و به همین دلیل راستگویان صادق را ساده و ابله می دانند. برای آنان عیب نیست اگر به آنان گفته شود که دروغ می گویی تا زمانی که بین آنان رفاقت و دوستی حاکم باشد به یکدیگر وفا دارند، رسم است که اگر رابطه و پیوستگی دوستانه و برادرانه وجود داشته باشد، وفاداری خود را نسبت به یکدیگر تا پایان عمر نگه می دارند (اولئاریوس,1363: 290).
ایرانیان محیل ترین، مزورترین و فریب کارترین و متملق ترین اقوام جهان اند و برای رسیدن به مقاصد خویش نزد صاحبان مناصب چندان خود را پست و خوار و کوچک می شمارند که در وصف نمی گنجد. مثلاً با صورتی حق به جانب بزرگان اظهار می کنند، آنچه بر زبانشان می گذرد و معروض می دارند، همان است که در دل ایشان است و برای باوراندن گفته‌ی خود ده ها سوگند دروغ می خورند و طی همین که به مراد رسیدند و خرشان از پل گذشت به عیان اظهار می دارند که این همه فروتنی را فقط به خاطر رسیدن به مقصود به جا آورده اند. (جوانبخت، 1379: 52).

نتیجه

سیاحان اروپایی به فراخور مأموریت هایی که به آنها محول می شده، برای انجام مأموریت های سیاسی و بعضاً به منظور علاقه و خواسته های شخصی خود به ایران سفر می کرده اند. حاصل این مأموریت ها، سفرنامه هایی بود که حاوی مطالب ارزنده ای درباره‌ی رفتار،آداب و رسوم، اوضاع اقتصادی و سیاسی، و فرهنگ جامعه ایرانی است. این سفرنامه ها از مهم ترین منابع در خور ارزش برای بررسی تاریخ اجتماعی ایران اند، که از لابه لای تار و پود آنها می توان به اطلاعات جدیدی در باب اخلاق ایرانیان جست و جو کرد. سیاحان از آن جهت که بومی ایران نبوده اند، نه تنها خلق و خوی ایرانیان برای آنها تکراری و خسته کننده نبوده، بلکه مطلب جدیدی را به آن ها می آموخته است. این سیاحان در کنار بیان بسیاری از اخلاق و عادات ایرانیانی که هم اکنون بعضی از آنها پابرجامانده اند، به دلیل حضور در دربار و پایتخت ایران، اصفهان، به نظر می رسد که بیشتر مردم اصفهان مدنظر بوده است، اما نباید غافل شد که در طول مسیر خود از شهرهایی عبور کرده اند که به راحتی می توانستند خلق و خوی سایر شهر ها را مد نظر قرار دهند، این سیاحان در کنار تعاریف و بررسی جوانب مختلف زندگی ایرانیان، جانب انصاف را رعایت کرده، در کنار بیان ذمایم از فضایل هم غافل نشده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان
2- دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه اصفهان

کتابنامه
1- اولئاریوس، آدام (1363): سفرنامه، ترجمه احمد بهپور، چاپ اول،؛ نشر ابتکار.
2- ایتر پرسیکوم (1351): سفرنامه، ترجمه محمود تفضلی، نشر بنیاد فرهنگ ایران، تهران.
3- تاورنیه، ژان باتیست (1363): سفرنامه، ترجمه ابوترا ب نوری و تصحیح حمید شیرانی، نشر کتابخانه سنایی و تأیید اصفهان، چاپ دوم (بی جا).
4- ترکمان، اسکندر بیگ (بی تا): عالم آرای عباسی، ج 2، کوشش محمد اسماعیل رضوانی، چاپ اول، نشر دنیای کتاب.
5- ثواقب، جهانبخش (1380): تاریخ نگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ، نشر نوید شیراز، چاپ اول، تهران.
6- جوان بخت، مهرداد (1379)، ایران از نگاه انیرانی، نشر آموزه، اصفهان.
7- دانش پژوه، منوچهر (1385): بررسی سفرنامه های دوره‌ی صفویه، چاپ اول، نشر فرهنگستان هنر، (بی جا).
8- دلاواله، پیترو (بی تا)، سفرنامه، ترجمه محمود بهفروزی، ج 1، چاپ اول، (بی جا).
9- دولیه دولند، آندره (بی تا)، زیبایی های ایران، ترجمه محسن صبا، نشر انجمن دوستداران کتاب، تهران.
10-راوندی، مرتضی (1363)، تاریخ اجتماعی ایران، ج 6، چاپ اول، (بی جا).
11-سانسون (1346)، وضع کشور شاهنشاهی، تهران.
12- سیوری، راجر (1363)، ایران عصر صفوی، ترجمه احمد صبا، نشر کتاب تهران، (بی جا).
13- شاردن، ژان (1350)، سفرنامه، ج 4 و 8، ترجمه محمد عباسی، چاپ دوم، نشر امیر کبیر، تهران.
14- شارقی، حمدالله و دیگران، (بی تا)، سیری در تاریخ فرهنگ ایران، (بی جا).
15- شرلی، برادران (1363)، سفرنامه، ترجمه آوانس، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، نشر نگاه.
16- فلسفی، نصر الله (1344)، زندگانی شاه عباس اول، ج 2، تهران.
17- کاتف (بی تا)، سفرنامه، ترجمه احمد صادق همایون فرد، نشر کتابخانه ملی ایران، تهران.
18- کمپفر (1350)، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ اول، نشر انجمن آثار ملی، تهران.
19-ئروا، فیگو (1363)، سفرنامه، ترجمه غلامرضا سمیعی، چاپ اول، نشر نو، تهران.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط