فعالیت تجاری اقلیت‌ها در ایران عصر صفوی

در اثر فضای امنی که در دورهی صفویه برای تجارت ایجاد شده بود و همچنین قلع و قمع دزدان و راهزنان، تسهیل قوانین تجاری و گمرکی و حمایتهای شاهان صفوی نه تنها مسلمانان را تشویق به بازرگانی میکرد، بلکه غیر مسلمانان از
چهارشنبه، 28 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فعالیت تجاری اقلیت‌ها در ایران عصر صفوی
فعالیت تجاری اقلیت‌ها در ایران عصر صفوی

 

نویسنده: راضیه محمد قاسمی(1)
منبع:راسخون




 

چکیده:

در اثر فضای امنی که در دورهی صفویه برای تجارت ایجاد شده بود و همچنین قلع و قمع دزدان و راهزنان، تسهیل قوانین تجاری و گمرکی و حمایتهای شاهان صفوی نه تنها مسلمانان را تشویق به بازرگانی میکرد، بلکه غیر مسلمانان از جمله ارمنیها، یهودیان و... را نیز راغب به فعالیتهای تجاری در ایران مینمود. این مسئله به ویژه در زمان شاه عباس اول که نسبت به اقلیتهای مذهبی به ویژه مسیحیان تسامح مذهبی نشان میداد، گسترش بیشتری یافت. او با نمایندگان تجاری و سفرای اروپایی در کمال ادب و مهربانی رفتار میکرد.
سیاحان اروپایی که در دوره صفوی در ایران اقامت داشتند در سفرنامه های خود به فعالیت های تجاری اقیلت ها نیز اشاره نموده اند که در این مقاله بررسی شده است.

کلید واژگان:

صفوی، تجارت، بازرگانان غیر مسلمان، سفرنامه

- ارمنیها

شاه عباس اول در سوم رجب 1013 ق (26 نوامبر 1603)، دستور کوچاندن ارمنیان جلفا را به اصفهان صادر کرد (منجم یزدی، 1366:271). «آنتونیودوگووآه» که در سال 1011 ق در ایران به سر میبرد مینویسد که چون چغال اغلی سردار ترک به قارص که نزدیکترین شهر به ایروان است نزدیک میشد، شاه عباس دستور ویران کردن ایروان و نخجوان و کوچاندن ساکنان آن مناطق را صادر کرد (به نقل ازفلسفی، 1364، ج 3: 1114-1113). تاورنیه نیز در مورد انتقال ارمنیها به ایران مینویسد: «پس از آنکه شاه عباس اول دامنه فتوحات خود را تا ارمنستان وسعت داد، برای اینکه ترک‌ها نتوانند از آن طرف بیایند و آسایش او را مختل سازند، تمام آن ایالات را خراب و به صورت صحرا درآورد و ارمنیان ساکن آنجا را از جلفا، نخجوان و حوالی قارص و ایروان تا ارض روم به ایران کوچ داد. اهالی جلفا را در اصفهان و باقی را در مازندران اسکان داد تا زراعت کنند» (تاورنیه،1369: 56). تاورنیه تعداد آنها را 24000 خانوار نوشته که البته به واسطه بدی آب و هوا بیش از پنج هزار خانوار باقی نماندند (تاورنیه،1369:400). کمپفر تعداد ارمنیهای کوچ داده شده را متجاوز از 40000 تن میداند (کمپفر،1350: 95-94). فلسفی علت انتقال ارمنیان را بهبود وضع تجارت خارجی میداند. از نظر وی یکی از اهداف شاه عباس، تضعیف بازرگانی دولت عثمانی و ایجاد راه جدیدی برای تجارت از طریق مرتبط ساختن اصفهان به بندر عباس و در نتیجه به دریای آزاد بود. هدف دیگر شاه، شکستن وحدت نیروهای غیرایرانی و مخالف دولت صفوی و همچنین انتقال صنعتکاران، صاحبان حرف و تجار به مرکز ایران بود (فلسفی،1364، ج 3:1116). تاورنیه معتقد است که شاه عباس در کوچاندن ارمنیها به ایران به آنها ظلمی نکرده است، زیرا «وقتی که در آن ولایت سرحدی مسکن داشتند، اغلب طرف تاخت و تاز ترک ها واقع می شدند و صدمات فراوانی از این جهت می دیدند و از تجارت و ثروت خبری در میانشان نبود؛ تنها از طریق زراعت زندگی می گذراندند اما در ایران به دلیل توجه شاه عباس، در تجارت پیشرفت حاصل کردند» (تاورنیه، 1369: 401). شاه عباس محلهای در یک طرف زاینده رود ایجاد کرد و ارمنیان را در آنجا اسکان داد (فیگوئروا،1363: 223). او که میدانست ارامنه تا چه اندازه در رونق تجارت موثر می‌باشند، آنان را مورد حمایت خود قرار داد و به بازرگانی تشویق کرد. تجار ارمنی برای به ثمر رساندن تجارت ابریشم، اختیار و موقعیت فوق العادهای یافتند؛ چنانکه وقتی بین مسلمانان و ارامنه جلفا زد و خورد در گرفت و آشوبی ایجاد شد، شاه تا حدودی جانب ارمنیها را گرفت و در فرمانی در 1014 ق چنین اظهار کرد: «حکم جهان مطاع شد آنکه وزارت و رفعت پناه شمس الوزرا و الرفعه میرزا محمد دبیر دارالسلطنه اصفهان بداند که عریضه تو در باب ارامنه جلفا و مردم مارنان رسید و مضامین آن معلوم گردید. بارک الله! فی الواقع قاعده مهمان نگاهداشتن همین باشد. جمعی که به جهت خاطر ها از وطن چندین هزارساله خود جلا شده باشند، گنجایش دارند که که به جهت چند خربزه و انگور با ایشان جنگ کنید؟کسانی که نزاع کرده باید تنبیه شوند...»(نوایی،1357: 291-290).
عدهای از ارامنیها که به گیلان و مازندران کوچانده شدند، به کشاورزی تشویق و به آنان زمین داده شد. زیرا هوای مازندران و فرح آباد برای کشت درخت توت و پرورش ابریشم مناسب بود. امکاناتی در اختیار آنها گذاشته شد و در زمینهای وسیعی به کاشت درخت توت مبادرت ورزیدند، به گونهای که اطراف فرح آباد مملو از درختان توت شد و تربیت کرم ابریشم رواج یافت (دلاواله،1370: 173).
مهمترین نقش ارمنیها مربوط به تجارت خارجی میشد. در میان آنها، «بازرگانانی وجود داشت که به تجارت با کشورهای خارجی می پرداختند و از این راه منافع فراوانی برای ایران کسب می کردند» (فلور،1356: 82). شاردن مینویسد: «دامنه فعالیت بازرگانان ایرانی غالباً محدود به اطراف ولایات داخلی و هندوستان است و تجارت با کشور های اروپایی را بازرگانان ارمنی انجام می دهند» (شاردن،1374، ج 2: 901). گفته تاورنیه نیز این مطلب را تأیید میکند زیرا مینویسد که تجارت داخلی در دست ایرانیان و یهودیان و تجارت خارجی به کلی در تصرف ارمنیان بوده است که «عامل پادشاه و بزرگان مملکت اند و به معاملات ابریشم مشغول هستند» (تاورنیه،1369: 596). بنا بر نوشته دلاواله تمام امور تجاری کشور به خصوص تجارت ترکیه در انحصار ارمنیان بوده است (دلاواله،1380، ج 1: 485). دست تجارت ارمنیها در تمام جهان و اکثراً در کشورهای روسیه و هندوستان باز بود. به آنان فنونی که لازمه تجارت بود از جمله علم اوزان، مقادیر و قوانین تجاری ممالکی که به آنجا رفت و آمد داشتند را آموزش میدادند (درهوهانیان،1379: 114). تجار معروف بیشتر به داد وستد مروارید، ابریشم، پارچههای لطیف و انواع جواهر مشغول بودند (همان: 119).
برای شاه عباس تجربه ثابت کرده بود که مسلمانان نمیتواتستند در بازرگانی خارجی موفقیتی کسب کنند. این تجربه، عدم موفقیت دنگیز بیگ در مأموریتش به دربار پادشاه اسپانیا و ترغیب آنان به خرید ابریشم ایران بود. بنابراین شاه در امر بازرگانی چشم به ارمنیان دوخت زیرا آنان برای بازرگانی خارجی شرایط بهتری داشتند.
تاورنیه مهمترین خصوصیت ارمنیان را در تجارت، قناعت میداند و مینویسد: «ارامنه قوی بنیه و در زحمات مسافرت خستگی ناپذیر و هم در معاش قانع و هم اینکه به واسطه مسیحی بودن در ممالک مسیحی بهتر می توانستند تجارت کنند. به این دلیل داخل کار تجارت شدند. خط تجارت آنان فقط اروپا نیست بلکه تا اقصی بلاد آسیا و هندوستان هم می-روند» (تاورنیه،1369: 405). بی دلیل نبود که ارمنیان جلفا بر سایر عیسویان مشرق زمین برتری و از امتیازاتی برخوردار بودند زیرا شاه عباس کاملاً آگاه بود که «یگانه راه ثروتمندی و آبادانی کشور ارمنیان هستند» (شاردن، 1345، ج 8:95). شاه عباس مالیاتی را که مسیحیان باید میپرداختند کاهش داد تا بر آنان فشار نیاید و با میل و رغبت فرمان داد تا همه جا کلیسا بسازند و در مراسم مذهبی خود آزاد باشند (درهوهانیان،1379:31-30). وی همچنین مقدار زیادی پول در اختیار ارمنیان میگذاشت تا نیازمندیهایشان را تأمین کنند و به آنان وام میداد تا درکارهای تجاری به کار برند (دلاواله،1380، ج 1: 607).
سانسون عدم علاقه ایرانیان به کشتی رانی را که لازم تجارت جهانی بود، موجب خرسندی ارمنیها نوشته، زیرا به عقیده او تمام تجارت ایران در دست آنها بود (سانسون،1346: 144)
ارمنیان ساکن اصفهان بیشتر از ارمنیان شهرهای دیگر تاجر و توانگر بودند و تجارت کشور را به خصوص در داد و ستد با ترکها قبضه کرده بودند (دلاواله،1370: 49). آنها ابریشم ایران و ادویه هندوستان را به اروپا صادر و از اروپا لوازم مسی و فلزی ساخت ونیز و نورنبرگ مانند آینه، حلقه انگشتری برنجی و میناکاری، ماهوت هلندی و انگلیسی و زریهای زیبا وارد میکردند (تاورنیه،1383: 81-80). اولئاریوس در مورد تجارت آنها مینویسد: «ثروتمند ترین و معتبر ترین بازرگانان ایرانی، ارمنیان مسیحی اند که دائماً میان ایران و کشور های خارجی در حال مسافرتند زیرا ایران بر خلاف روسیه یک کشور آزاد و باز است» (اولئاریوس،1363: 280). بازرگانان ارمنی جلفا تجارت ابریشم خام، گوهرهایگرانبها، مروارید و پارچههای دستباف را میان ایران و هندوستان در دست داشتند (درهوهانیان،1379: 115). یکی از ویژگیهای مهم تجار ارمنی، عملکرد بین المللی آنها بوده است که شرایط سخت زندگی در مسیر مهاجرت و سالهای اول سکونت در اصفهان، از آنان طبیعتی ساعی، اقتصادی و متخصص در امور تجاری ساخته بود (سیوری،1374: 170).
اگرچه تجار ارمنی در ازای ابریشم و سایر کالاهای ایرانی مقدار زیادی پارچه وارد ایران میکردند، اما بخش عمده محموله دریایی بازگشتی به ایران را مسکوکات تشکیل میداد. از آنجا که ایران از معادن طلا و نقره با بهره برداری بالا برخوردار نبود، تقاضا برای فلزات گرانبها که از طریق عثمانی وارد میشد وجود داشت (متی،1387: 112 و بابایی و دیگران،1390: 74). ارمنیها در وارد کردن پول نقره به ایران نقش به سزایی داشتند. بنا بر نوشته تاورنیه «از عهد شاه عباس اول تا دوره شاه عباس دوم پول نقره در ایران زیادتر دیده میشد، به دلیل اینکه ارامنه از اروپا میآوردند. اما چند سالی است که پول نقره کم شده است زیرا ارامنه غیر از دوکای طلا چیزی نمیآورند (تاورنیه،1369: 364). هنگامی که مسکوکات رایج کمیاب میشد آنها مجبور بودند کالاهایی مانند ماهوت انگلیسی بخرند و اغلب آن را با قیمت ارزانتری در ایران بفروشند (متی، 1387: 113).
ارمنیان در ابتدا در فقر زندگی میکردند اما با تلاش در فعالیتهای تجاری خود ثروت فراوانی اندوختند. یکی از معتبرترین آنان «خواجه پطروس» بود که بعد از مرگش 400000 تومان پول نقد باقی گذاشت (تاورنیه،1369: 406). این ثروت تنها در سایه حمایت کسانی چون شاه عباس فراهم میشد. شاردن مینویسد: «رفتار شاه عباس و شاه صفی موجب ترقی ارامنه شد و در نتیجه بین آنها توانگران و ثروتمندانی پیدا شد» (شاردن،1379:162).
فرمانهایی از جانب شاه صفی و شاه عباس دوم برای ارمنیان صادر میشد. در یکی از فرمانها آمده است «تجار جولاهه شکایت نموده اند که ایشان اجناسی دارند که در اصفهان نباید به فروش برسد و جهت بلاد دیگر است اما مقطع داران کاروانسرای نقش جهان آنها را به اجبار به کاروانسرا برده و از آنها مالیات طلب می کنند... بدین جهت مقرر می داریم که مقطع داران کاروانسرا طبق قوانین قبلی رفتار، بیش از مقررات مطالبه ننمایند...» از این فرمان معلوم میشود که تجار جلفا از دولت ایران اجازه تجارت آزاد گرفتهبودند (درهوهانیان، 1379: 124). پایین بودن سقف هزینه و میزان سود اندک که به آن بسنده میکردند و توانایی ارائه پاسخ سریع به تقاضاهای بازار، تجار ارمنی را نزد دیگران به ویژه کمپانیهای دریایی، به عنوان رقبایی نیرومند جلوگر ساخت. تلاشهای کمپانیها و در رأس آنها کمپانی هند شرقی انگلیس نتوانست ارمنیها را از موقعیت تجاری خود برانند (متی، 1387: 115).

هندیها

هندیان در زمان صفویه نقش چندانی در تجارت و به طور کلی اقتصاد آن عصر ایفا نمیکردند. در واقع آنان سایه سیاهی بر فعالیتهای تجاری ایران انداخته بوند. آنها بیشتر در اصفهان زندگی میکردند. تعداد هندیان تاجر در اواخر قرن 17 م به 20000 نفر میرسید (نویدی،1386: 166). دلاواله در خصوص آنها مینویسد: «تعداد هندیان در اصفهان زیاد است. آنان از وطن خود به این شهر مهاجرت میکنند و در اینجا ساکن و به تجارت مشغول میشوند (دلاواله،1370: 66). اولئاریوس تعداد هندیان اصفهان را دوزاده هزار نفر بیان میکند (اولئاریوس،1363: 242) وی همچنین اظهار میدارد که در بازار اصفهان، تجار هندی همچون تجار ایرانی حجرههایی داشتند و به پیله وری و خرازی فروشی مشغول بودند. بنابر گزارش اولئاریوس، ابریشم و اجناس کتانی که هندیان میفروختند به مراتب بهتر و ظریفتر از آنهایی بود که ایرانیان عرضه میکردند (اولئاریوس،1363: 242). کمپفر تعداد هندیانی که به داد و ستد اشتغال داشتند را 10000 نفر بیان میکند (کپفر،1350: 197). شاردن تعداد بانیان هندی اصفهان را که مولتانی میخواند، بیست هزار نفر تخمین میزند (شاردن،1336، ج 4: 160). با توجه به حضور شاردن در اواخر دوره صفوی، این آمار نمایانگر فعالتر شدن این گروه در اقتصاد ایران در آن دوره زمانی میباشد؛ حضوری که در نهایت به علت خروج مسکوکات منجر به تراز منفی بازرگانی ایران در تجارت با هند شد.
هندیان به دلالی برای تجار خارجی و رباخواری اشتغال داشتند و به علت دریافت بهره گزاف که مطالبه میکردند از شهرت خوبی برخوردار نبودند (سیوری،1374:171). تاورنیه مینویسد که شغل اغلب هندیان صرافی بوده و در شناسایی پول مهارتی خاص داشتهاند به طوری که پول معتبرین اصفهان برای معامله در دست آنان بوده است (تاورنیه،1369: 409).
به طورکلی فعالیتهای تجاری هندیها برای اقتصاد ایران چندان مفید نبوده است و علت آن «صدور هنگفت سکه های طلا و نقره به هند» ذکرشده است که تأثیر منفی بر رشد اقتصاد و بازار داشت. شاه عباس اول که مخالف خروج پول از کشور بود با هندیان که به رباخواری مشغول و سکههای طلا و نقره را از ایران به هندوستان میفرستادند، مخالف بود. تاورنیه مینویسد: «شاه عباس اول که طالب افتخار و نام نیک بود و پیوسته به ازدیاد ثروت و آبادانی مملکت فکر می کرد، نمی-خواست پول از مملکتش خارج شود بنابراین هرگز راضی نمی شد که در مدت سلطنت او یک نفر هندی در ایران ساکن شود و تجارت کند. شاه عباس حق داشت که نمی خواست این مردم در مملکت او تجارت کنند. آنها در رباخواری از یهودیان هم بدتر بودند و دیری نمی پاید که نقدینگی مملکت را مالک شوند» (تاورنیه، 1383: 188). سانسون در خصوص خروج سکه توسط هندیها در زمان شاه سلیمان مینویسد: «شاه، سکه های خوب و با عیار بالا زده است و در شهر های اصفهان، تبریز، همدان و اردبیل به جریان انداخته است ولی به محض اینکه این سکه ها از ضرابخانه بیرون می آید، با وجودی که شاه خارج کردن سکه از مملکت را قدغن کرده است، هندی ها سکه ها را از مملکت خارج می کنند و به هند می برند» (سانسون،1346: 189). راه حل سانسون برای حل این مشکل بالا بردن قیمت سکههای مرغوب بود. هندیان رباخوار در خروج سکههای طلا و نقره از کشور چنان فعال بودند که شاردن مینویسد آنها «چون زالو که خون می مکد، زر و سیم کشور را از هر جا گرد می آوردند و به دیار خود می فرستادند» (شاردن،1349، ج 2: 172).
در قلمروهای اسلامی به دلیل تحریم ربا خواری، صرافی را به اقلیتهای مذهبی واگذار میکردند. در ایران بانیان (هندیهای گجراتی) معروفترین صرافان بودند که به سبب محدودیتهایی که برای یهودیان ایجاد شد، جایگزین آنان شدند. اشتغال بانیان در کار وام دادن پول باعث شد که سیاحان غربی از آنها به بدی یاد کنند. تعصب و تنفر غربیها بیش از هر چیز به دلیل نرخ بهره پولی بود که بانیان قرض میدادند. (متی،1387: 124). سانسون نیز درباره رباخواری هندیان مینویسد: «قرآن ربا خواری را منع میکند ولی هندیها و ارامنه عملاً رباخواری میکنند و از رباخواری دست برنمیدارند؛ مثلاً اگر به کسی صد اکو برای مدت یک سال قرض بدهند، مقدار نفعی که در سال به آن پول تعلق میگیرد و معمولاً کمتر از 18 درصد نمیباشد حساب میکنند (سانسون،1346: 221).
اگرچه منابع به مشارکت بانیان در تجارت دوردست داخلی اشاره نمیکنند اما در تجارت خرده فروشی فعال بودند و به عنوان شرکای تجاری با روسیه نیز شناخته شدهاند (متی، 1387: 125). شاردن از کاروانسرایی به نام «للة بیگ» نام میبرد که در آن بازرگانان سرمایهدار هندی به فروختن کالاهای گرانبهای هندی اشتغال داشتند (شاردن،1374، ج 4: 1464). «ماندلسو» از همراهان اولئاریوس در مورد تجارت هندیان در اصفهان مینویسد: «هندیان، ساتن زرباف و سیم باف ایران، پارچه های ابریشمی و پنبه رومیزی ایرانی را که کلیچه نامیده می شد، ابریشم خام، پنبه، زعفران و گلاب را خریداری می-کردند» (نقل از عیسوی،1369: 16).

یهودیان

اکثر سیاحان، یهودیان دوره صفویه را جماعت فقیر توصیف کردهاند. آنها در محلههای مجزای خود زندگی میکردند اما چندان زیاد نبودند. شاردن سکنه یهودی اصفهان را اندک و اغلب آنان را فقیر میداند. وی همچنین مینویسد یهودیان دیگر شهرهای ایران هم این گونه هستند (شاردن،1374، ج 4: 1484 و 1345، ج 7: 230). فیگوئروا نیز مینویسد: «نزدیک صد خانوار یهودی در هرمز است که گذشته از تعداد کمی از آنها که اندک سرمایه ای دارند، باقی فقیر و بی چیز هستند» (فیگوئروا،1363: 60). کلود پری از سیاحان اواخر صفوی وضعیت یهودیان را در آن دوره این گونه بیان میکندکه: «یهودیان اصفهان با مسلمانان به راحتی داد وستد می کنند و عده ای صاحب ثروت بیکرانی بودند و خانه یکی از آنان در اصفهان از نظر زیبایی بی نظیر است» (گرس،1370: 212).
شاه عباس اول با یهودیان میانهای نداشت و به چشم تنفر و بدبینی به آنان مینگریست. فعالیتهای تجاری از قبیل فروش جواهرات گرانبها توسط آنان صورت می گرفت (فلسفی،1364، ج 3: 971). یهودیان مانند هندیان صراف بودند و در کارهای صنعتی و فنی مشغول بودند. تاورنیه مینویسد: «در اصفهان هم هندی و هم یهودیان یافت میشوند اما تعداد یهودیان زیاد نیست. آنان به اقتضای طبیعت و عادت فطری در اغلب کارها آنتریک و دسیسه کاری میکنند، اگر کسی بخواهد جواهر قیمتی بفروشد یا بخرد همین قدر که به آنها اظهار کنند کافی است (تاورنیه، 1369: 409). بنابر نوشته دلاواله عدهای از یهودیان در مازندران به تربیت کرم ابریشم مشغول بودند (دلاواله، 1370: 171-171). طی حکومت شاه عباس دوم، قانونی وضع شد که به موجب آن یهودیان برای آزادی دینی یا حفظ زندگی خود مبلغی میپرداختند و حتی یهودیان را مجبور به تغییر مذهب میکردند. همین قانون به یکی از عوامل تضعیف مالی یهودیان تبدیل شد و در دراز مدت بر تجارتی که عمدتاً توسط ارامنه و یهودیان انجام میگرفت، تأثیر منفی گذاشت (متی، 1387: 120). گفته شاردن که حتی یک خانواده یهودی ثروتمند در سراسر کشور پیدا نمیشد (شاردن،1374، ج 4: 1484) کمی با اغراق است زیرا عدهای با نزول زندگی میکردند و حتی به دربار هم نزول میدادند و برخی به دلالی و داروسازی نیز مشغول بودند (سرشار،1387: 75).
یهودیان آنچنان به کار رباخواری مشغول بودند که به قول اولئاریوس «رباخوار در ایران به منزله یک یهودی تلقی می‌شد» (اولئاریوس،1369، ج 2: 752). تاورنیه معتقد است اگرچه یهودیان فقیر به نظر میرسند، ولی واقعیت چیز دیگری بود. به نظر او یهودیان همراه با ایرانیان تجارت داخلی را برعهده داشتند (تاورنیه،1369: 596). البته تاورنیه پیشرفت تجاری یهودیان را به دلیل کمکهای فرانسویان میداند (همان: 251).
یهودیان لار نیز به طور گسترده در صنعت جزئی نساجی ابریشم در همه ایالت کرمان مشغول بودند (متی،1387: 119). آنها در بافت شال کمر تبحر زیادی داشتند و این صنعت سبب شهرت این شهر شده بود (تاورنیه،1369: 675). اولئاریوس از کاروانسرایی در شماخی نام میبرد که در آن یهودیانی از تهران قالیهای زیبا و پشمی میآوردند و مشغول تجارت میشدند (اولئاریوس،1363: 88).

زرتشتیان

شاه عباس پس از آنکه محله جلفا را ایجاد و ارمنیها را به آنجا انتقال داد، محلهای نیز در طرف دیگر آن بنا و زرتشتیان قدیمی یزد و کرمان را در آن محل اسکان داد (فیگوئروا،1363: 235). البته این قول فیگوئروا ظاهراً ضعیف است. زرتشتیهای اصفهان حتی قبل از احداث جلفا در آنجا ساکن بودند. کمپفر تعداد زرتشتیان جلفای اصفهان را ششصد خانوار بیان میکند که همه از «برزگران» بودهاند (کمپفر، 1350: 187). تاورنیه هنگام معرفی مذاهب ایران، گبرها را در ردیف دوم نوشته است و اضافه مینماید که منظور از آنها پیروان آیین ایرانیان قدیم است (تاورنیه،1369: 409).
شاه عباس اگرچه به ارمنیان محبت زیادی میکرد ولی نسبت به زرتشتیان که صاحب خانه بودند مهروزی نمیشد به طوری که بعضی از آنان فرار و خود را به هند میرساندند (اوشیدری،1385: 77). تاورنیه در خصوص زرتشتیان مینویسد: «از وقتی که ایرانیان شروع به دنبال کردن گبر ها نمودند، عده کثیری از آنها به گجرات مهاجرت کردند. اما امروز پادشاه ایران نسبت به آنها ترحم می کند. در کرمان بیش از ده هزار نفر زرتشتی سکنی دارند و من در اواخر سال 1654م /1064 برای انجام معامله ای که با زرتشتیان داشتم سه ماه در کرمان توقف نمودم. زرتشتیان کرمان بیشتر در کار پشم مشغولند» (تاورنیه،1369: 418). تاورنیه هنگامی که در کرمان بود، مطلع شد که تجارت پشم متعلق به زرتشتیان است که آن را تهیه میکنند و میفروشند. این پشم به قدری ارزش داشته است که تاورنیه برای خرید آن هدایای بسیاری از الماس، جواهر، پول به حاکم کرمان پرداخته و به قدری خریداری کرده بود که مردم کرمان تصور میکردند تاورنیه قصد دارد تمام کرک و پشم را جمعآوری و به خارج ببرد و تجارت آن را در دست بگیرد (تاورنیه،1369:114-112).
فیگوئروا نیز تعداد زرتشتیان کرمان را بیشتر از سایر شهرها بیان میکند و درباره اشتغال آنان مینویسد: «زرتشتیان بر خلاف دیگر مردم آسیا و به خصوص پیروان آیین اسلام، مردمانی بسیار ساده هستند. بیشتر مردان آنها به طور روزمزد کار می کنند و کشاورزند. بین آنها، صنعتگر و بازرگانانی نیز وجود دارد اما تعدادشان بسیار اندک است زیرا غالباً نادار هستند و سرمایه ای برای داد و ستد ندارند» (فیگوئروا،1363: 205). زرتشتیان در امور بازرگانی میبایست ده درصد مالیات میپرداختند که برای مسلمانان پنج درصد بود (میراحمدی،1363: 101). بنابر نوشته عیسوی، زرتشتیان از طریق تولید ابریشم و بافندگی زندگی متوسطی را میگذراندند (عیسوی،1369: 96).
لرد کرزن معتقد است که هرچند مدارک کمی در دست است اما از دیر باز فکر تجارت در مخیله زرتشتیان وجود داشته است ولی آنان از بیم مخاطرات و اقدامات خصومت آمیز، کارهای تجاری خود را مکتوم میداشتند (کرزن،1367: 294).

نتیجه:

در دوره صفویه در نتیجه امنیت و تسهیلاتی که به وسیله شاهان صفوی به ویژه شاه عباس اول در کشور ایجاد شده بود فعالیت بازرگانان داخلی و خارجی در ایران بالا گرفت. در این زمان نه تنها بازرگانان مسلمان بلکه غیر مسلمان از جمله ارامنه را که به ایران کوچ داده بودند، به امر تجارت مشغول بودند. بسیاری از بازرگانان غیر مسلمان در تجارت بسیار موفق بودند و پادشاهان صفوی نیز از آنان حمایت می کردند و حتی زمینه را برای تجارت خارجی برای آنها فراهم کرده و آنان را به عنوان نماینده تجاری به کشورهای اروپایی اعزام می کردند. سفرنامه های سیاحان اروپایی یکی از منابع مناسب برای بررسی فعالیت تجاری اقلیت ها در ایران عصر صفوی می باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی-دانشگاه اصفهان.

کتابنامه
- اولئاریوس، آدام، (1363)، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، نشر ابتکار.
- اوشیدری، جهانگیر، (1385)، مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت اصفهان، به کوشش فضلالله صلواتی، تهران، انتشارات اطلاعات.
- تاورنیه، ژان باپتیست، (1369)، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، با تصحیح حمید شیرانی، تهران، کتابخانه سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، چاپ چهارم.
-، (1383)، سفرنامه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر.
- درهوهانیان، هارتون، (1379)، تاریخ جلفای اصفهان، ترجمه لئون. گ. میناسیان و موسوی فریدنی، اصفهان، نشر زنده رود با مشارکت نقش خورشید.
- دلاواله، پیترو، (1370)، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
-، (1380)، سفرنامه، جلد 1، ترجمه احمد بهفروزی، تهران، نشر قطره.
- سانسون، (1346)، سفرنامه (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان)، ترجمه تقی تفضلی، تهران، نشر ابن سینا.
- سیوری، راجر، (1374)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز.
- شاردن، ژان، (1349)، سیاحتنامه شاردن، جلد 2، ترجمه محمد عباسی، تهران، انتشارات امیر کبیر.
-، (1336)، سیاحتنامه شاردن، جلد 4، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
-، (1345)، سیاحتنامه شاردن، جلد 7 و 8، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
-، (1374)، سفرنامه، جلد 2 و 4، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، انتشارات توس.
--، (1379)، سفرنامه (بخش اصفهان)، ترجمه حسین عریضی، به کوشش مرتضی تیموری، اصفهان، انتشارت گلها.
- عیسوی، چارلز، (1369)، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم.
-فلسفی، نصرالله، (1364)، زندگانی شاه عباس اول، جلد 3، تهران، انتشارات علمی.
- فلور، ویلم، (1356)، اولین سفرای ایران و هلند، ترجمه و نگارش ویلم فلور، به کوشش داریوش مجلسی و حسین ابوترابیان، تهران، کتابخانه طهوری.
- فیگوئروا، دن گارسیا دسیلوا، (1363)، سفرنامه، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشر نی.
- کرزن، لرد، (1367)، ایران و قضیه ایران، جلد 2، ترجمه غلام علی وحید مازندرانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
- کمپفر، انگلبرت، (1350)، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی.
- گرس، ایوان، (1370)، سفیر زیبا، سفرنامه فرستاده فرانسه در دربار شاه سلطان حسین، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، انتشارات تهران.
- متی، رودلف، (1371)، اقتصاد و سیاست خارجی عصر صفوی، ترجمه حسن زندیه، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- میراحمدی، مریم، (1363)، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر
- منجم یزدی، ملا جلال، (1366)، تاریخ عباسی (روزنامه ملا جلال)، به کوشش سیف الله وحید نیا، تهران، نشر وحید.
- نوایی، عبدالحسین، (1357)، شاه عباس اول (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، جلد سوم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
- نویدی، داریوش، (1386)، تغییرات اجتماعی و اقتصادی در ایران عصر صفوی، ترجمه هاشم آقاجری، نشرنی.
- عیسوی، چارلز، (1369)، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط