مترجم: حميدرضا شيخي
يادگيري، مباني و اصولي دارد که هرگاه، اين اصول تحقق يابند کار يادگيري به راحتي و آساني صورت مي پذيرد، اما اگر تحقيق نيابند يادگيري ممکن است اصلاً صورت نگيرد و يا با دشواري و کندي انجام پذيرد. روان شناسان جديد به بررسي تجربي فرايند يادگيري اهتمام ورزيده اند و در اين زمينه دست به آزمايش هاي بسياري زده اند و به تعريف دقيقي از اين مباني و اصول رسيده اند. نگارنده، پيش از اين، در کتاب قرآن و روان شناسي توضيح داده است که قرآن کريم، چهارده قرن پيش از آن که روان شناسان جديد اصول يادگيري را کشف کنند، بسياري از اين اصول را براي اصلاح رفتار مردم، و تربيت رواني و ساختن شخصيت آنان به کار گرفته است. (1) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز در تربيت روان يارانش، و اصلاح رفتار و ساختن شخصيت آنان، و در نشر دعوت اسلام در بين مردم اين اصول را به کار گرفت. در اين جا اصول يادگيري را که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن ها را در زمينه نشر دعوت اسلام و آموزش و راهنمايي و ارشاد يارانش پياده کرد، بررسي مي کنيم:
1- انگيزه
انگيزه، اصل مهمي از اصول يادگيري است؛ زيرا، انسان، و هم چنين حيوان، معمولاً زماني به يادگيري مي پردازد که مشکلي را احساس کند و آن مشکل او را برانگيزد تا در جستجوي حل آن برآيد. بسياري از آزمايش هاي تجربي اهميت انگيزه را در امر يادگيري ثابت کرده است. نتايج اين آزمايش ها نشان مي دهد که در صورت وجود انگيزه، يادگيري سريع و به نحو کارآمد صورت مي پذيرد. (2) انگيزه يادگيري در انسان را هم از دو طريق تشويق و تهديد و کمک گرفتن از داستان گويي مي توان برانگيخت.الف- برانگيختن انگيزه با تشويق و تهديد
قرآن کريم براي تحريک انگيزه در مردم براي ايمان آوردن به خدا و پيامبر او و پيروي از آموزه هاي اسلام و انجام دادن عبادات واجب و دوري کردن از گناهان و بدي ها و هر آنچه خداوند بزرگ نهي کرده، و پيمودن مسير درست و پيشه کردن تقوا، روش تشويق و تهديد را به کار گرفته است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز به همين منظور از تشويق و تهديد کمک جسته است.احاديث فراواني وجود دارد که مردم را به پذيرش اسلام و گرويدن به عقيده ي توحيد تشويق مي کنند، و در آن ها، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) کساني را که به اسلام بگروند و به عقيده ي توحيد ايمان آورند وعده نجات از آتش دوزخ و نايل گشتن به نعمت بهشت مي دهد.و از اَنَس روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« کسي که لا اله الا الله بگوبد و در دلش به اندازه ي يک جو ايمان باشد، از آتش نجات يابد يا کسي که لا اله الا الله بگويد و در دلش به اندازه يک دانه گندم ايمان باشد از آتش نجات يابد. و کسي که لا اله الا الله بگويد و در دلش به وزن ذره اي ايمان باشد از آتش نجات يابد». (3)
در اين حديث، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مردم را به توحيد تشويق مي کند؛ زيرا که پاداش گرويدن به توحيد را رهيدن از آتش و رفتن به بهشت قرار مي دهد هر چند به سبب ترک پاره اي واجبات يا انجام دادن برخي محرمات نقص ايمان داشته باشد. از تعبير يک جو يا يک دانه گندم يا يک ذره جز اين چيزي فهميده نمي شود». (4)
از جابر روايت شده است که مي گفت:
مردي نزد پيامبر آمد و گفت: اي پيامبر خدا، دو ايجاب کننده(5) کدام است؟ فرمود:
« هر کس بميرد و به خدا شرک نورزيده باشد به بهشت رود، و هر کس بميرد و به خدا شرک ورزيده باشد به دوزخ رود». (6)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فقط براي گرويدن به عقيده ي توحيد از مشوّق رفتن به بهشت استفاده نکرد بلکه براي ايمان آوردن به پيامبران الهي و کتاب هاي او و فرشتگانش و زندگي آخرت و حساب روز قيامت و بهشت و دوزخ نيز از اين عامل تشويقي بهره جست. براي نمونه از عبادة بن صامت روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس گواهي دهد که معبودي جز خداي يگانه بي انباز نيست، و محمد بنده و فرستاده ي اوست، و عيسي بنده ي خدا و فرستاده ي او و کلمه ي اوست که در درون مريم افکند و روحي از جانب خداست، و گواهي دهد که بهشت و دوزخ راست است، خداوند او را، با وجود هر گناهي که کرده باشد، به بهشت برد». (7)
آن حضرت، هم چنين، مسلمانان را به انجام دادن عبادات و دوري از گناهان بزرگ تشويق کرده است. از ابو هريره و ابوسعيد روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر بنده اي نمازهاي پنج گانه را به جا آورد، و ماه رمضان روزه بگيرد، و زکات بدهد و از هفت گناهان بزرگ دوري کند درهاي بهشت به رويش باز گردد و به او گفته شود: به سلامت وارد شو». (8)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به انجام دادن کارهاي نيک و شايسته و دوري گزيدن از بدي ها و رفتارهاي ناپسند نيز تشويق کرده است. براي مثال، از قول خداوند عزوجل مي گويد:
« خداي عزوجل فرمود: اي بندگان شايسته ام چيزهايي را آماده کرده ام و اندوخته ام که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر دل هيچ بشري خطور نکرده است که با آنچه [ از نعمت هاي دنيا] خداوند شما را بر آن ها مطلع کرده است قابل قياس نمي باشد» حضرت سپس اين آيه را تلاوت فرمود: هر کس نداند که به پاداش آنچه انجام دهند برايشان چه روشني چشمي نهان داشته اند». (9)
ابن عباس نيز نقل مي کند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در حديثي قدسي که آن را از پروردگار بزرگش روايت مي کند، فرمود:
« خداوند خوبي ها و بدي ها را [در لوح محفوظ] نوشت، سپس آن ها را [براي فرشتگان و مردمان] بيان داشت. پس هر که قصد کار نيکي کند و آن را انجام ندهد خداوند براي او يک کار نيک کامل نويسد، و اگر قصد آن کرد و انجامش هم داد خداوند عزوجل برايش ده کار نيک و پاداش نويسد تا هفتاد برابر و بلکه چندين و چند برابر. و اگر قصد کار بدي کند اما آن را انجام ندهد خداوند برايش يک کار نيک کامل نويسد، و اگر قصد آن کند و انجامش دهد خداوند برايش تنها يک کار بد نويسد». (10)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همچون قرآن کريم، براي برانگيختن انگيزه ي اطاعت از خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مردم، و انجام دادن عبادات و تکاليف ديني، و دوري کردن از گناهان، و پرهيز از آنچه خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي کرده اند شيوه ي تهديد را نيز به کار گرفته است. استفاده از عنصر تشويق و تهديد با هم تأثير بيش تري دارد تا استفاده از يکي از آن ها؛ زيرا، تشويق تنها ممکن است باعث شود که مردم بيش از اندازه به آمرزش الهي اميدوار شوند و در آرزوي رفتن به بهشت زياده روي کنند و در نتيجه، پشتگرم و آسوده خاطر شوند و از اين رو در انجام دادن برخي از واجبات و تکاليف کوتاهي ورزند. در همين خصوص، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:
« ايمان به آرزو نيست، بلکه ايمان آن است که در دل جرقه زند و عمل آن را تأييد کند. گروهي از مردم چنان به آمرزش الهي اميد بستند که بي هيچ کار نيکي از دنيا رفتند، و گفتند: ما به خدا گمان نيک داريم. در حالي که دروغ مي گفتند. اگر به خدا گمان نيک داشتند کردار نيک مي کردند». (11)
تهديد تنها نيز ممکن است برخي مردم را از رحمت خدا نوميد کند و اميد به بهشت را از دست بدهند و در نتيجه، وظايف و تکاليف الهي خود را کنار بگذارند و اي بسا که مرتکب گناهاني شوند. بنابراين، اميدواري بيش از اندازه و نوميدي بيش از حد، هر دو، زيانبارند. شايد حديث ذيل از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) متضمن همين معنا باشد: « اگر مؤمن از کيفري که نزد خدا وجود دارد آگاه مي بود هيچ کس در بهشت او طمع نمي کرد، و اگر کافر از رحمتي که نزد خدا هست آگاه مي بود هيچ کافري از بهشت او نوميد نمي شدم. (12)
استفاده توأمان از تشويق و تهديد منجر به تحريک انگيزه و جهت دادن به آن در سمت هدف مطلوب مي شود بدون آن که افراط در اميد دادن يا افراط در نوميد کردن از شدت انگيزه بکاهد. تشويق به پاداش الهي باعث نابودي يأس از رحمت او مي شود، و تهديد و ترساندن از کيفر خداوند موجب مي شود که شخص بيهوده تمناي رحمت او را نکند.
ب- برانگيختن انگيزه با داستان
داستان توجه را جلب مي کند و ميلِ به شنيدن و شوق به پيگيري حوادث را بر مي انگيزد. به همين دليل، از ديرباز در همه ي جوامع استفاده از داستان گويي براي تعليم و تربيت امري مرسوم بوده است. قرآن کريم، براي تربيت رواني مردم و موعظه و ارشاد آنان و آموزش دادن بسياري از عوامل عبرت آميز و خردآموز به آن ها، از داستان استفاده کرده است. قرآن کريم به تأثير تربيتي داستان اجمالاً اشاره کرده است آن جا که مي فرمايد:( لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ...). (13)
« راستي که در داستانشان خردمندان را پندي است...».
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز براي تربيت رواني ياران و پيراونش از داستان کمک گرفته است. داستان تأثير فراواني در جلب توجه آنان و تشويق به گوش دادن، براي فرا گرفتن پندها و حکمت هاي نهفته در داستان، داشت. آن حضرت براي بسياري از اهداف تربيتي از داستان کمک مي گرفت، اهدافي مانند آموختن ارزش ايمان به خداي يگانه و شرک نورزيدن به او، و ايمان آوردن به پيامبر او (صلي الله عليه و آله و سلم) و مهرباني و خوشرفتاري با مردم، ياري رساندن به آنان، مهر آوردن بر تهيدستان و کمک کردن به آن ها، مهربان بودن با حيوانات، پيمودن مسير تقوا و کردار شايسته به خاطر خدا و جلب خشنودي او، آراسته شدن به اخلاق و صفات پسنديده مانند بخشندگي و راستگويي و ديگر خصال پسنديده اي که مؤمن بايد به آن ها آراسته باشد. از نمونه داستان هايي که ارزش ايمان به خداي يگانه و شرک نورزيدن به او، و ايمان آوردن به پيامبرش (صلي الله عليه و آله و سلم) را براي مردم روشن مي سازد، روايت زير است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« روز قيامت خداوند عزوجل مردي از امت مرا در پيش چشم خلايق گزينش خواهد کرد و نود و نه طومار برايش باز خواهد کرد که هر طوماري تا آن جست که چشم کار مي کند آن گاه خداوند مي فرمايد: آيا از اين نوشته ها چيزي را انکار داري؟ آيا فرشتگان نويسنده ي اعمال به تو ستم کرده اند؟ آن مرد گويد: نه اي خداوندگار من. خداوند مي فرمايد: آيا عذري داري؟ گويد: نه اي خداوندگار. خداوند عزوجل فرمايد:
اما تو را نزد من ثوابي است، و امروز بر تو ستمي نرود. پس برگه اي بيرون آورده شود که در آن نوشته سده است: گواهي مي دهم که معبودي جز خداي يکتا نيست، و گواهي مي دهم که محمد پيامبر خداست. سپس فرمايد: ترازويت را حاضر کن. او گويد: پروردگارا، با وجود اين طومارها از اين برگه چه کار آيد؟ خداوند فرمايد: به تو هيچ ستم نخواهد شد. آن گاه طومارها در يک کفه نهاده شود و آن برگه در کفه ديگر و کفه طومارها بالا رود و کفه برگه سنگيني کند. آري، هيچ چيز از نام خداوند بزرگ سنگين تر نيست». (14)
نمونه ي داستان ديگري که طي آن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رحم کردن به مردم و کمک کردن به نيازمند و دستگيري از غمزدگان را به يارانش آموزش مي دهد، روايتي است که ابوهريره از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل کرده است:
«مردي بود که به مردم قرض مي داد، و به غلامش مي گفت: هرگاه نزد بدهکاري رفتي و ديدي تنگ دست است از او گذشت کن، باشد که خداوند نيز از ما گذشت کند، و چون از دنيا رفت خدا هم از او گذشت کرد». (15)
داستان ديگري که مهرباني با حيوانات را به اصحاب مي آموزد، اين است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« مردي در راهي مي رفت که سخت تشنه شد. به چاهي رسيد و داخل آن رفت و آب خورد و بالا آمد. سگي را ديد که از شدت تشنگي خاک هاي نمناک را مي خورد. با خود گفت: اين سگ بيچاره هم مثل من تشنه شده است. دوباره داخل چاه رفت و کفش خود را پر آب کرد و آن را به دهان گرفت و بالا آمد و به سگ آب داد. خداوند متعال براي قدرداني از اين کار او را آمرزيد». صحابه عرض کردند:
اي پيامبر خدا، براي حيوانات هم به ما اجر داده مي شود؟ حضرت فرمود: « براي سيراب کردن هر جگر تشنه اي اجر داده مي شود». (16)
در روايت ديگري آمده است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« زني به سبب آن که گربه اي را بسته بود و نه خودش به آن غذا مي داد و نه مي گذاشت که از علف هاي زمين بخورد، به جهنم رفت». (17)
داستان ديگري که به تقوا پيشگي و انجام دادن کار نيک براي رضاي خدا، مانند نيکي کردن به والدين، مبارزه با نفس براي تسلط بر اميال و شهوات، و دوري کردن از معاصي و گناهان از ترس خدا، و برگرداند امانت به صاحبش، تشويق مي کند، روايتي است که در آن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« سه نفر در راهي مي رفتند که آن ها را باران گرفت. به غاري در يک کوه پناه بردند. ناگاه تخته سنگي از بالاي کوه فرود آمد و بر دهانه غار قرار گرفت و آن ها را محبوس کرد. به يکديگر گفتند: هر يک از ما فکر کند ببيند چه کار نيکي براي خدا انجام داده است خدا را به حق آن دعا کند شايد تخته سنگ کنار برود. يکي گفت: خدايا، من پدر و مادري پير و فرتوت و تعداد کودک خردسال داشتم که سرپرستي آن ها مي کردم. شب هنگام که به خانه مي آمدم شير مي دوشيدم و نخست به پدر و مادرم مي دادم که بخورند و سپس به فرزندانم. يک روز دير کردم و وقتي به خانه آمدم شب شده بود و ديدم پدر و مادرم خوابيده اند طبق معمول شير دوشيدم و آمدم بالاي سر آن ها ايستادم و دلم نيامد از خواب بيدارشان کنم؛ دوست هم نداشتم که پيش از آن ها به بچه هايم بخورانم. بچه ها از گرسنگي پيش پاي من گريه و زاري مي کردند تا آن که سپيده صبح زد. حال اگر مي داني که من اين کار را براي رضاي تو کرده ام روزنه اي بگشاي که از آن آسمان را ببينيم. خداوند روزنه اي ايجاد کرد و آن ها آسمان را ديدند. ديگري گفت: خدايا، من دختر عمويي داشتم که عاشقش بودم و از او کام خواستم اما او مخالفت کرد. من صد دينار به او دادم و اصرار کردم تا بالاخره راضي شد. چون نشستم تا کام برگيرم، گفت: اي بنده ي خدا، از خدا بترس و مُهرم را جز به حلال مگشاي. من برخاستم. حال [اي خداوند] اگر مي داني که من اين کار را محض رضاي تو انجام داده ام اندکي ديگر سنگ را کنار زن و سنگ کمي کنار رفت. سومي گفت: خدايا، من کارگري را به يک پيمانه برنج اجير کرده بودم. کارش را که تمام کرد گفت: مزدم را بده. من مزدش را دادم اما او گفت کم است و قبول نکرد. من با همان يک پيمانه برنج کشت و زرع کردم تا جايي که در درآمد آن يک گله گاو با چوپان هاي آن ها را خريداري کردم. آن کارگر بار ديگر نزد من آمد و گفت: از خدا بترس [و مزدم را بده] گفتم: برو آن گاوها و چوپان هايشان را بردار. گفت: از خدا بترس و مرا مسخره مکن. گفتم: مسخره ات نمي کنم. برو بردار. و او رفت و آن ها را با خود برد. حال [اي خداوند] اگر مي داني که من اين کار را محض رضاي تو انجام دادم بقيه در غار را هم بگشاي، و تخته سنگ کاملاً کنار رفت و آن ها بيرون آمدند و رفتند.(18)
داستان ديگري که ذيلاً مي آيد هدفش تشويق مسلمانان به خودداري از شرب خمر است. حوادثي که در اين داستان آمده طبيعي است که شنوندگان را به زيان هاي شراب و ضرورت خودداري از نوشيدن آن متقاعد سازد، چرا که نوشيدن شراب عقل را زايل و اراده را سست مي کند و در نهايت به افتادن در ورطه گناه مي کشاند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« از شراب دوري کنيد؛ زيرا که شراب ريشه ي همه گناهان است. در زمان هاي گذشته مردي بود که زني گمراه دلباخته او شده بود. آن زن کنيز خود را در پي او فرستاد تا بيايد و شهادتي بدهد، مرد با کنير آمد از هر دري که وارد مي شد کنيز آن در را پشت سر او مي بست تا آن که وارد اتاقي شد و زني زيباروي را ديد که کنارش غلامي و سبوي شرابي است. زن گفت: راستش من تو را براي شهادت دادن فرا نخواندم بلکه براي اين از تو خواستم بيايي که با من درآميزي، يا آن که از اين شراب جامي بنوشي، و يا اين غلام را بکشي. مرد گفت: از اين شراب جامي به من ده. زن جامي به او نوشاند. مرد گفت: باز هم بده، و آن قدر نوشيد که سرانجام هم با آن زن همبستر شد و هم غلام را کشت. پس، از شراب دوري کنيد، زيرا که به خدا سوگند شراب و ايمان هرگز با هم جمع نشوند مگر آن که يکي از آن دو ديگري را بيرون کند». (19)
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ارزش توبه را و اين که خداوند پاک و بلند مرتبه بسيار آمرزنده و مهربان است و هرگاه بندگانش از روي اخلاص و به اميد رحمت او توبه کنند گناهانشان را مي آمرزد، به يارانش تعليم مي داد و مي فرمود هرگاه بنده گناه کند اما سپس به درگاه پروردگارش باز گردد و از او آمرزش و پوزش بخواهد خداوند بزرگ توبه اش را مي پذيرد و آن حضرت براي آن که اين آمرزش در دل هاي صحابه تأثير بيش تر بگذارد آن را از رهگذر داستان زير بيان مي کند:
« شخصي گناهي کرد اما سپس گفت: بار الها، گناه را بيامرز، خداند متعال فرمود: بنده ام گناهي کرد و دانست که خداوندي دارد که هم گناه را مي بخشد و هم براي گناه مؤاخذه مي کند. دوباره گناه کرد و باز گفت: اي خداوند من، گناهم را بيامرز. خداوند تبارک و تعالي فرمود: بنده ام گناهي کرد و دانست که خداوندي دارد که هم گناه را مي بخشد و هم براي گناه مؤاخذه مي کند. سه باره گناه کرد که باز گفت: اي خداوند من، گناهم را بيامرز. خداوند تبارک و تعالي اين بار هم فرمود: بنده ام گناهي کرد اما دانست که خداوندي دارد که هم گناه را مي آمرزد و هم براي گناه مؤاخذه مي کند. بنده ام را آمرزيدم، آنچه خواهد گو انجام دهد». (20)
عبارت « آنچه خواهد گو انجام دهد» به معناي اين است که تا وقتي که چنين کند، يعني گناه کند و توبه نمايد، او را مي آمرزم، چرا که توبه گناهان گذشته را از بين مي برد.
اين ها نمونه هايي بود از داستان هايي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي يارانش مي گفت تا از رخدادهاي آن ها پند و درس گيرند، يا از طريق آن ها به ايشان حکمت و معرفت آموزد. اين روش تعليم و تربيت در برانگيختن توجه ياران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و سرعت دريافت نکاتي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قصد داشت به آن ها بياموزد تأثير فراواني داشت.
2- پاداش دادن
پاداش دادن نيز مانند انگيزه در تقويت و تثبيت پاسخ هاي درست جايگاه مهمي دارد؛ زيرا پاسخي که در نهايت موفق نشود مشکل را حل کند يا هدف مورد نظر را تحقق نبخشد ضعيف مي شود و بزودي شخص يادگيرنده، از آن پاسخ دست بر مي دارد، اما پاسخي که در حل مشکل و در تحقق بخشيدن به هدف موفق باشد، تقويت مي شود و يادگيرنده به حفظ و يادگيري آن علاقه مند مي شود. مطالعات تجربي اهميت پاداش را در تقويت پاسخ هاي درست و تحکيم يادگيري به اثبات رسانده است. (21)پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به اهميت پاداش در تقويت رفتار نيک اشاره کرده است آن جا که مي فرمايد:
« مزد کارگر را پيش از آن که عرقش بخشکد به او بدهيد». (22)
پرداخت مزد کارگر بلافاصله پس از اتمام کاري که به او محول شده از اين جهت مهم است که اولاً نيرويي را که وي صرف کار خود کرده است جبران مي کند، ثانياً باعث مي شود که بار ديگر اگر از او کاري خواسته شد، با ميل و رغبت تمام هرچه در توان دارد به کار گيرد، ثالثاً عملکرد او را بهبود مي بخشد چرا که براي آن پاداش مي گيرد. مطالعات تجربي جديد نشان داده است که هرگاه بلافاصله پس از پاسخي که ياد گرفتن آن مورد نظر است پاداش داده شود اين پاداش در تقويت يادگيري تأثير بيش تري دارد، و چنانچه پاداش با تأخير داده شود تأثير آن در تقويت يادگيري کم رنگ تر مي شود. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين حديث، با اين دستور که «پيش از خشک شدن عرق کارگر»، يعني بلافاصله پس از اتمام کارش، مزد او را بدهيد، به همين حقيقت اشاره کرده است؛ چرا که اين کار تأثير رواني بيش تري دارد و ميل کارگر را به انجام دادن مستمر کاري که به او محول شده است قوي تر مي کند.
لازم نيست که پاداش حتماً مادي باشد بلکه مي تواند معنوي و به صورت تمجيد و تعريف و تشويق باشد. براي مثال، ستايش رئيس از زير دستانش در افزايش فعاليت آنان و انجام دادن بهتر کارهايشان تأثيرگذار است. يا تعريف و تمجيد معلم از شاگردش به سرعت پيشرفت تحصيلي او کمک مي کند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي به يارانش توصيه مي کند که هرگاه کسي به آنان خوبي کرد آن ها نيز متقابلاً به او خوبي کنند هر چند با گفتن يک کلمه خوش باشد، در واقع به همين حقيقت اشاره مي کند. مي فرمايد:
«... هر کس به شما نيکي کرد پاداشش دهيد، و اگر چيزي براي پاداش دادن نداشتيد برايش دعا کنيد چندان که گمان بريد پاداش او را داده ايد». (23)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي برانگيحتن فعاليت کودکان به مسابقه دو و تقويت اين فعاليت و تثبيت يادگيري آن در آنها، از عنصر پاداش استفاده مي کرد. براي مثال به کودکان مي فرمود: « هر که جلو بزند فلان جايزه را نزد من دارد»، و آن ها به طرف حضرت مي دويدند و خود را روي سينه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي انداختند و حضرت آن ها را در آغوش مي گرفت و مي بوسيد. (24)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ستايش از يارانش و قدرداني از آنان براي کارهاي نيکي که مي کردند و تشويق آن ها به اين کارها عنايت داشت، چنان که از صفات نيکي هم که داشتند با تعريف و تمجيد ياد مي کرد. اين ستايش و قدرداني معنوي و روحي ممکن است در برخي مردم تأثيري به مراتب بيش تر از پاداش مادي در تقويت صفات نيک و خصلت هاي پسنديده داشته باشد. (25)
پاداش هرگاه بلافاصله بعد از پاسخ داده شود تأثير بيش تري دارد اما پاداش مهمي که شخص منتظر است در آينده دريافت کند، نيز در تقويت رفتار انسان مؤثر است. براي مثال، گاهي اوقات کارمند با تلاش و جديت کار مي کند براي اين که به ترفيعي دست يابد، يا چند سال ديگر به پست بالاتري برسد. يا دانش آموز در خواندن درس هايش کوشش و زحمت زيادي به خرج مي دهد براي اين که در امتحانات پايان سال قبول شود. توانايي انسان بر انتظار پاداش در آينده، اين امکان را به او مي دهد که به اميد رسيدن به اهداف بزرگش در آينده برنامه ريزي کند و زماني طولاني صبورانه تلاش کند. بنابراين، تشويق به پاداشي اخروي و تهديد از عذاب آن، همچنان که پيش تر نيز در مبحث تحريک انگيزه با تشويق و تهديد گفتيم، تأثير عميقي در رفتار مؤمنان و تحريک انگيزه هاي آنان براي ايمان به خداوند متعال، و چنگ زدن به رشته تقوا و کردار نيک به قصد رضايت خداوند و به اميد برخورداري از نعمت هاي بهشت دارد.
مطالعات جديدي که روان شناس امريکايي، اسکينر (Skinner)، به عمل آورده روشن ساخته است که پاداشي که در دفعات گوناگون و نامشخص به پاسخ مطلوب داده مي شود از يک سو بر نيروي يادگيري آن پاسخ مي افزايد و از سوي ديگر از بين رفتن آن را دشوارتر مي سازد. از جمله نتايجي که اسکينر در تحقيق خود به آن رسيد اين است که پاداش معلم به شاگردان براي انجام تکاليف مدرسه، هرگاه در دفعات مختلف و نامشخص و نامعلوم صورت پذيرد، به افزايش فعاليت و اهتمام آنان به انجام وظايف و تکاليفشان منجر مي شود، چون منتظر رسيدن به پاداشي هستند که در هر زماني ممکن است به آن داده شود. (26)
چهارده قرن پيش از آن که اسکينر اين حقيقت را کشف کند، پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را پياده کرده است. براي نمونه، در حديثي از آن حضرت آمده است که فرمود:
« در شب هنگام، ساعتي است که هر مرد مسلماني آن را دريابد، در آن لحظه هر خيري از امور دنيا و آخرت را از خداوند بزرگ مسألت کند حتماً آن را به او عطا مي کند، و اين ساعت در هر شبي وجود دارد». (27)
نيز درباره ي روزه ي جمعه فرموده است:
« در اين روز، ساعتي وجود دارد که هر بنده ي مسلماني در آن ساعت به نماز ايستاده باشد و از خداوند چيزي بخواهد حتماً آن را به او عطا مي کند. حضرت با اشاره دستش اندک بودن اين لحظه و ساعت را نشان داد». (28)
در اين دو حديث، ما شاهد اجراي عملي در نوع خود بي نظير اصل «تقويت» يعني پاداش دادن در دوره هاي زماني گوناگون و نامعين، هستيم، که، خود نشانگر شناخت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از ماهيت رفتار انساني، و به کارگيري خردمندانه اصول مؤثر در اصلاح رفتار است؛ چرا که آن حضرت مي فرمايد در شب ساعتي و وقتي است که هرگاه مسلمان در آن ساعت از پروردگارش خيري را طلب کند خداوند دعايش را اجابت مي کند و آنچه را خواسته است به او مي دهد.
اما حضرت اين ساعت را تعيين نکرده بلکه آن را مبهم و نامشخص باقي گذاشته است. نتيجه طبيعي عدم تعيين اين ساعت، کوشاتر شدن مسلمانان در امر نماز و ستايش و نيايش در سراسر شب است بدان اميد که اين ساعت را دريابد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم چنين، ساعت مستجاب شدن دعا در روز جمعه را تعيين نکرده است که اين، خود، بر فعاليت مسلمانان براي تقرب به خداوند متعال از طريق نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار در بيش تر اوقات روز جمعه مي افزايد، بدان اميد که اين ساعت استجابت دعا را درک کنند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خصوص شب قدر نيز همين روش را به کار گرفته است؛ چرا که فرموده است شب قدر در دهه ي آخر ماه رمضان قرار دارد اما مشخص نکرده که در کدام شب. مي فرمايد:
« شب قدر را در دهه ي آخر رمضان بجوييد». (29)
و در حديثي ديگر مي فرمايد:
« شب قدر را در شب هاي فرد دهه ي آخر رمضان بجوييد». (30)
روش است که فلسفه ي پنهان داشتن شب قدر و تعيين نکردن آن تشويق مسلمانان به کوشش و تلاش در عبادت، در کليه شب هاي دهه ي آخر ماه رمضان است. اگر اين شب مشخص مي شد قطعاً بسياري از مسلمانان تنها همان شب در عبادت و نيايش مي کوشيدند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خود، در ده شب آخر ماه رمضان به اعتکاف مي پرداخت و صحابه نيز به پيروي از آن حضرت، در اين شب ها اعتکاف مي کردند.
اهميت پاداش در يادگيري موضوعي است که امروزه مورد قبول همگان است، و تحقيقات تجربي جديد آن را به اثبات رسانيده است. البته تنبيه و کيفر نيز گاه در يادگيري مفيد است اما بدون شک روش پاداش از کيفر دادن بهتر و در يادگيري و تربيت مؤثرتر از آن مي باشد. کيفر، به ويژه کيفر بدني شديد، گاه تأثير زيانباري در شخصيت يادگيرنده دارد؛ چرا که بعضاً منجر به احساس کمبود و اضطراب مي شود. از اين رو، متوسل شدن به تنبيه و کيفر جز در مواردي خاص پسنديده نيست، يعني زماني که هرگونه تجربه و تلاش ديگري براي اصلاح رفتار نادرست يا انحرافي با شکست مواجه شود. زماني هم که از کيفر استفاده مي شود نبايد سخت و شديد باشد تا به شخصيت يادگيرنده آسيب برساند. مربيان مسلمان در گذشته بر اهميت استفاده از نرمش و مهرباني در تربيت کودکان و دانش آموزان تأکيد مي کردند، و اگر در مواردي استفاده از تنبيه بدني ضرورت پيدا مي کرد، از تنبيه شديد پرهيز مي شد و با ملايمت صورت مي گرفت؛ چرا که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده بود:
« خداوند نرم خوست و نرمش را دوست دارد، و براي نرمش آن مي دهد که براي خشونت نمي دهد». (31)
آن حضرت، هم چنين، از ضربه زدن به صورت نهي کرده فرموده است:
«... هيچ گاه کسي به صورت ضربه نزند». (32)
« ... هرگاه يکي از شما کتک زد از زدن به صورت پرهيز کند». (33)
معلمان و مربيان مسلمان رهنمود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در نظر گرفتند و به استفاده از تحسين و تشويق در تربيت کودک توصيه کردند دو از مجازاتِ زدن يا تنبيه بدني نهي نمودند. (34)
پي نوشت ها :
1. محمدعثمان نجاتي، القرآن و علم النفس، ص 145-180.
2. محمدعثمان نجاتي، علم النفس في حياتنا اليومية، ص 153-155.
3. ناصف، ج1، ص 32.
4. ناصف، ج1، ص 32، پ13.
5. يعني دو امري که يکي از آن ها موجب رفتن به بهشت شود و ديگري موجب رفتن به دوزخ.
6 ناصف، ج1، ص 33.
7. ناصف، ج1، ص 30-31.
8. ناصف، ج2، ص5-6. هفت گناه بزرگ عبارتند از: شرک به خدا، قتل نفس محترمه مگر آن که مستحق باشد، خوردن مال يتيم، رباخواري، جادوگري، گريختن از ميدان جهاد، و تهمت زدن به زنان شورهردار مؤمن و پاکدامن.
9. ناصف، ج5، ص 211.
10. ناصف، ج1، ص 52.
11. البهي الخولي، آدم (عليه السلام) فلسفه تقويم الانسان و اخلاقه، ص 185.
12. نَووي، ج1، ص 400، ح 444/1.
13. يوسف/ 111. درباره ي بهره گيري قرآن کريم از داستان براي تحريک انگيزه، در کتاب قرآن و روان شناسي، ص 160-161، بحث کرده ايم.
14. شيباني، ج4، ص 113-114.
15. نَوَوي، ج2، ص 945، ح 1371/4.
16. شيباني، ج2، ص 114.
17. شيباني، ج2، ص 114.
18. ناصف، ج1، ص 52-54.
19. ناصف، ج3، ص 144.
20. نَوَوي، ج1، ص 383-384.
21. محمدعثمان نجاتي، علم النفس في حياتنا اليومية، ص 155-156.
22. ابن ماجه، ج2، ص 2443.
23. نَوَوي، ج2، ص 1175، ح 1725/2؛ احمد، ج1، ص 214.
24. عبدالرحيم صالح عبدالله، تربية الطفل في الاسلام، مجلة الوعي العربي، شماره 203، سپتامبر 1981، ص 39.
25. براي ديدن احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که متضمن ستايش از صحابه است مراجعه کنيد به صحيح بخاري و مسلم، باب فضائل الصحابه، برخي از اين احاديث در: الرسول و العلم، يوسف القرضاوي، ص 129-131 نيز آمده است.
26. Kimble, G. A., Garmezy, N. and Zigler, E Principles of Psychology, 6 th ed. New York: John Wiley and sons, 1984, pp. 258-261.
Kagan J., Havemann, E. and Segal, J. Psychology: An Introduction. New York: Harcourt Brace Jovanovich, Publishers, 1984, pp. 94-96.
27. نَووي، ج2، ص 841، ح 1179/19.
28. شيباني، ج3، ص 314.
29. ناصف، ج2، ص 81.
30. ناصف، ج2، ص 81.
31. ونسنک، ج2، ص 284.
32. سنن احمد، ج3، ص 323.
33. ونسنک، ج3، ص 500.
34. براي ديدن نظر دو تن از دانشمندان مسلمان در اين خصوص نگاه کنيد به: ابن سينا، کتاب السياسة، ص 12-15؛ غزالي، کتاب احياء علوم الدين، ج3، باب «الطريق في رياضة الصبيان في اول نشوئهم و وجه تأديبهم و تحسين اخلاقهم»، ص 72-74.
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم