نگاهي به تاريخ نگاري جي. آر. التن (1921-1944)

بازنگري در انقلاب

معمولاً‌ تصور شده است كه پژوهش تاريخي اساسي مستلزم اصول اساسي مرتبط با تاريخ نگاري است. با وجود اين، تأليفات تاريخ نويس انگليسي جفري رودلف التن به ما ثابت مي كند كه اين موضوع لزوماً ‌صحيح نيست. التن در...
چهارشنبه، 4 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازنگري در انقلاب
 بازنگري در انقلاب

 

نويسنده: مارني هيوز- وارينگتن
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري جي. آر. التن (1921-1944)

معمولاً‌ تصور شده است كه پژوهش تاريخي اساسي مستلزم اصول اساسي مرتبط با تاريخ نگاري است. با وجود اين، تأليفات تاريخ نويس انگليسي جفري رودلف التن به ما ثابت مي كند كه اين موضوع لزوماً ‌صحيح نيست. التن در طي يك دوره ي حرفه اي چهل ساله، ‌بسياري از «اعتقادات و عادات قديمي» را بوضوح بيان كرد و مورد استفاده قرار داد، و موجد يك «انقلاب» در تاريخ مربوط به دوران فرمانروايي سلسله ي تيودر (1) شد.
بزرگترين فرزند آيوا درويتا زومر(2) و تاريخ نويس متخصص در تاريخ دوران باستان ويكتور آيرنبرک(3)، جفري رودلف التن (1921-1994) نخست در فرانكفورت و سپس در پراگ زندگي كرد. در 1939، ‌افراد خانواده آيرنبرك با استفاده از كمك هزينه اي كه انجمن حراست از علم و دانش (4) در اختيارشان گذاشت به بريتانيا مهاجرت كردند. جفري و برادرش لويس(5) در مدرسه ريدل(6)، يك مدرسه روشمند (7) در كالون بي(8)، واقع در شمال ولز، ثبت نام كردند. با آنكه هيچ يك از آنها زياد به زبان انگليسي آشنا نبودند، به سرعت پيشرفت كردند و در 1941 جفري كمك آموزگار تدريس دروس تاريخ،‌ زبان آلماني، ‌و رياضيات شد.(9) در هنگام فراغت از تدريس،‌ وي به طور غير رسمي در رشته تاريخ باستان در دانشگاه لندن به تحصيل پرداخت. بعد از دريافت درجه ليسانس جفري به ارتش بريتانيا پيوست و نامش را به توصيه شوراي ارتش (10) به التن تغيير داد. وي تا 1946 در لشگر ايست سري (11) و اداره ضد اطلاعات ارتش (12) خدمت كرد. پس از پايان جنگ، آيرنبرك، ‌التن كنوني، ‌براي دريافت درجه دكتري در رشته تاريخ انگلستان در دانشگاه لندن شروع به تحصيل كرد. با راهنمايي تاريخ نويس سرشناس متخصص در تاريخ دوران سلسله تيودر،‌ جي. اي. نيل(13) التن در مورد اسناد مربوط به دوران وزارت تومس كرامول(14)، يكي از وزيران هنري هشتم كه از 1531 تا به هنگام اعدامش در 1540 بر مسند قدرت تكيه داشت، به تحقيق پرداخت. حاصل اين تحقيق به رساله «تومس كرامول،‌ جنبه هاي كار اجرايي اش»(15) منجر شد، ‌كه شامل نظرياتي بود كه اساس همه آثار بعدي تاريخي التن را شكل داد. هنگامي كه التن دوره دكتري اش را به پايان رساند، قبل از اينكه سمتي را در دانشگاه كمبريج بپذيرد، به مدتي كوتاه در دانشگاه گلاسكو (16)تدريس كرد. وي در دانشگاه كمبريج (17) تا به هنگام بازنشستگي اش در 1988 سرگرم تدريس بود،‌ و از سمت استادياري به استاد انتصابي (18)تاريخ مدرن (19) ارتقاي مقام پيدا كرد.
انديشه ي محوري در كتاب تاريخي التن اين است كه تومس كرامول معمار يك «انقلاب در حكومت تيودر» بود. التن در اولين كتابش استدلال مي كند كه دوران حكومت تيودر، يك دوران استبدادي نبود:
موقعي بود كه مردم آمادگي فرمانبرداري از دولت را پيدا كرده بودند، و موقعي بود كه به نظر مي رسيد نظم و صلح از اصول و حقوق مهمترند. آنچه تيودرها را از معاصران اروپايي شان، كه مانند تيودرها با مشكلات مشابهي مواجه بودند،‌ متمايز مي كرد، دقيقاً اين بود كه آنان صلح و نظم را بدون توسل به استبداد مطمئناً بدون توسل به سلاحي كه يك فرمانرواي مستبد در اختيار دارد تدارك ديده بودند.
انقلاب تيودر در اداره حكومت (20)(صص 1-2)
موقعي بود كه تومس كرامول از طرح هنري هشتم براي قطع رابطه با كليساي روم كمال استفاده را برد. وي تغييرات اجرايي بسيار مهمي را در نحوه حكومت كردن رواج داد، ‌به طوري كه در 1603 «اليزابت براي جانشين خودكشوري بسامان مبتني بر طرحي نو» باقي گذاشت (همان، ص 71). نظريه التن،‌ راديكال بود،‌ زيرا كه فقط بعضي از تاريخ نويسان از مباني حكومت جديد در دهه 1530 آگاهي پيدا كرده بودند،‌ و كساني كه به اين شناخت رسيده بودند،‌ هنري هشتم را معمار اصلاحات تلقي مي كردند. همان طور كه التن در معرفي يك متن كهن تر مربوط به تاريخ دودمان تيودر نوشت:
آنچه بايد فهميد... اين است كه در مورد نكات جزئي يا برخي از واقعيتهاي تازه كشف شده ترديدي وجود ندارد. بخش مهمي از مجموعه نظريات اساسي بخش مهمي از چارچوب ارجاع، كنار گذاشته شده است.
(«رنسانس حكومت سلطنتي» (21) در بررسيهاي مربوط به تيودر و سياست و حكومت استوارت (22)،‌ ج يكم، ص 39)
التن درباره ي نظريه اش در يك مجموعه مقاله و دو كتاب درسي پرفروش،‌ انگلستان تحت حكومت تيودرها(23)، (1956) حكومت مشروطه تيودر(24)، (1960) به جزئيات پرداخته بود، ‌و طولي نكشيد كه وي هم پژوهشگران و هم خوانندگان آثارش را متقاعد كرد كه «انقلاب» كرامول مهمترين رويداد بريتانيا در قرن شانزدهم بود. با اين وصف،‌ حتي با اينكه نظريات او رسميت يافت، ‌انتقاد از آنها آغاز شد. مثلاً،‌ پنري ويليامز(25)و جي. ال. هريس(26) استدلال كردند كه التن پيشينه هاي قرون وسطايي خط مشي كرامول را ناديده گرفته است، ‌و اسكاريس بريك(27)، يكي از شاگردانش سابق التن، ‌دنباله اين استدلال را گرفت كه هنري هشتم معمار اصلي تحولات اجرايي بوده است.(28)
التن، بدون نگراني، در 1972 در سخنرانيهاي درسي فرد(29) در دانشگاه آكسفورد استدلال كرد كه حاكميت قانون در دهه 1530 به اين دليل جاري بود كه دستگاه رهبري كرامول اطمينان داد كه با اتخاذ اين خط مشي در پاسخ به شورش عمومي، ‌«نه كشتار جمعي، ‌نه حكومت وحشت» وجود نخواهد داشت. سياست و نظميه (30)،‌1972،‌ صص 399-400). كتاب ديگرش، ‌اصلاح و نوسازي(31)(1973)، روند اصلاحات را،‌ بويژه قانون مربوط به احشام و حصاركشي (32) قانون جديد حمايت از مستمندان (33) و مصوباتي كه از بن، ‌قوانين مرتبط با اراضي كشاورزي را تغيير داد، ‌ناشي از اقدامات كرامول و مطرح كردن آنها در پارلمان مي داند. اگرچه اصل نظريه التن يكسان باقي ماند، توصيفش از كرامول اندكي تغيير كرد. وي نوشت كرامول «كمتر از آنچه من در گذشته تصور كرده بودم، ‌قاطع، ‌غيرمذهبي، و راديكال بود»؛ به نظر مي رسد مبناي برنامه هايش براي اصلاح كليساي انگلستان منبعث از عقايد و آراي پروتستان ها و اومانيست ها(34) بوده باشد (اصلاح و نوسازي، ‌صص viii-vii). اين ابراز نظر درباره ي كرامول به عنوان يك فرد پروتستان اومانيست حتي در اثر بعدي التن رفرم و نهضت اصلاح طلبي (35)(1977)صريحتر بيان شده است. التن همچنين در اين اثر ارزيابي اش را در خصوص دستاوردهاي كرامول به منزله يك «انقلاب» مورد بازنگري قرار مي دهد. وي اذعان مي كند كه اصلاحات كرامول بدون پيشينه نبوده اند. با اين همه، ‌اصلاحات مزبور باز هم داراي اهميت بودند. بر اين اساس،‌ التن در رفرم و نهضت اصلاح طلبي،‌ «انقلاب تيودر» را به منزله يك دوران رفرم راديكال بازنويسي مي كند. وي اين ديدگاه نو را يك اظهار ندامت(36) تلقي نمي كند. تقريباً التن آن را نتيجه يك «حالت و روش» متفاوت مي داند تا «پيش بيني هاي» بهنگام تر (رفرم و نهضت اصلاح طلبي، ص 7).
نويسندگاني مانند برندن بردشاو(37) و جي. اي.گاي(38)، از بازنگري التن در مورد نظريه انقلاب استقبال كردند اما همچنان درباره توصيفهايش از كرامول، هانري هشتم،‌ كاردينال ولسي(39) و تومس مور(40) ابراز ترديد مي كردند. در 1986 شش نويسنده، از جمله شاگردان سابق التن،‌ انقلاب مورد بازنگري قرار داده شده: بازنگري ها در تاريخ حكومت و دستگاه اجرايي تيودر(41) را انتشار دادند.(42) آنها، در اين اثر، ‌تحقيق التن را در مورد درباريان، هيئت مشاوران سلطنتي، امور مالي حكومت، ‌و تأكيدش بر كرامول را زير سؤال بردند. التن در برابر منتقدانش تسليم نشد، و تا هنگام مرگ بر آن بود كه اصلاحات مالي طلايه دار آغاز دولت جديد بوده است. همان طور كه جي. اي.گاي اظهار نظر كرده است،‌ چنين استنباط مي شود كه التن خودش را قدرتمندترين منتقد در قبال نظرياتش به حساب مي آورد.(43) التن نسبت به خودش و نسبت به كساني كه به نظرياتي متمايز از نظريات خاص خود او معتقد بودند،‌ انعطاف ناپذير بود (به عنوان يك مثال انتقاد از اصلاح و اصلاح كردن. نوشته هايش با رگبار حمله هاي پرخاشگرانه از سوي طيف گسترده اي از نويسندگان، از جمله لورنس استون (44)، كريستفر هيل(45)، جي. ام. ترولين(46) ار. اچ. توني(47) جي. اي. نييل، اي. اچ. كار،‌ آرنولد توين بي، ‌هايدگر، ‌آدرنو(48) سسور(49)، بارتِس(50) گادامر، دريدا(51)، ‌فوكو(52) هايدن وايت، دومينك لاكاپره(53)، ‌و ديويد هارلن(54) مواجه شد. از طريق همين حمله هاي انتقادي است كه ما به تصوري واضح از نظريات التن درباره ماهيت تاريخ دست مي يابيم.
التن با شور و شوق وافر در آثار مرتبط با تاريخ نگاري اش استدلال مي كند كه مطالعه تاريخ را بايد دست كم از دست هفت گروه از آدمها نجات داد. نخستين گروه عبارت است از خيل متفننها كه به گذشته از «بيرون»، ‌از ميان پوششي به هم بافته از غرابت و شگفتي» نگاه مي كنند (تمرين تاريخ، (55)1967،‌ ص 18). اين گونه آدمها استثنايي را در عادي و عادي را در استثنايي مي بينند و متقابلاً، قادر به طرح ريزي پرسشهاي اساسي درباره گذشته و نظر دادن راجع به آن بر مبناي ضوابط خاص خودش نيستند، و براي احساساتي گري(56) مستعدند. دومين گروه كساني هستند كه نظريات و روشها را از روي نظريات و روشهاي متعلق به ديگران گرته برداري مي كنند، بي آنكه در قبال آنها نظري انتقادآميز ابراز دارند. در حالي كه التن با تلاش براي پديد آوردن طرحهاي نو تحقيق در زمينه تاريخ مخالف نيست، بر اين باور است كه «موقعي كه طرح از خارج اخذ شده به آموزه (57) تبديل شود، همان طور كه در بيشتر موارد تبديل مي شود، ‌اين آموزه بررسي تاريخ را با تنزل دادن تاريخ تا حد منبعي از مثالهاي منتخب يا تحريف شده براي تقويت طرح بي معني مي كند» (همان، ‌صص 35-7). علاوه بر اين، ‌در بعضي اوقات تاريخ نويسان ممكن است به نظرياتي علاقه مند شوند كه به لحاظ قواعد نشئت گرفته از آنها مردود شمرده شده اند (نگاه كنيد به كدام راه به گذشته؟(58)،1983). گروه سوم،‌ در شمار كساني قرار دارند كه به جست و جوي تعميم دادنهاي شبه قانون درباره گذشته بر مي آيند،‌ به اميد اينكه قادر شوند پيش بيني هايي در مورد آينده ارائه دهند. التن اذعان مي كند كه تاريخ نويسان به تعميم دادنها مجبور مي شوند. بدون آن،‌ تاريخ نويسان نمي توانند گذشته را براي ديگران تشريح كنند. اما رويدادها و آدمها، ويژه و خاص هستند: «مانند ديگر موجودات گونه اي مشابه، ‌وجود دارد،‌ اما هرگز كاملاً ‌با هم يكسان نيستند» (تمرين تاريخ، ص 11). وي مدعي است گشتن به دنبال قوانيني كه اعمالمان را تشريح كنند، به ما اين بهانه را مي دهد تا بگوييم كه ما نمي توانيم از خطاهايمان اجتناب كنيم. در نظرياتش همچنين «اصل مسئوليت تاريخي» را نفي مي كند زيرا كه اصل مزبور مستلزم استدلال از «چيست» به «چه ممكن است از آن حاصل شود» است،‌ نه از «چيست» به «چگونه اتفاق مي افتد». با اين همه، تلاشها در مورد يافتن قوانين، كاري است عبث چون كه تاريخ از پيش بيني ناپذير بودن آنچه انسانها ممكن است بينديشند يا انجام دهند سخن مي گويد:
انسانهايي كه تأثير محيطي را كه در آن آمد و شد دارند، احساس نكنند وجود ندارند، اما همه آنان نيز از محدوده محيطشان فراتر مي روند و به نوبت خود بر آن اثر مي گذارند: آنچه آنان هم در اين محيط انجام مي دهند و هم بر آن تأثير مي گذارند، توضيح دادني، ‌اما غير قابل پيش بيني است.
(بازگشت به اصول (59)، 1991، ‌ص 8)
گروه چهارم، كساني هستند كه در قالبهاي تئوريك «خواهان رستگاري اند». در حالي كه چنين تئوريهايي طرح «بناهاي به ظاهر شكوهمند» را در نظر مي گيرند. براي ما بيشتر از زمان حال سخن مي گويند تا گذشته. به عقيده التن ترديدي وجود ندارد كه تئوريها را بر گذشته تحميل مي كنند: آنها از آن ناشي نمي شوند. افزون بر اين،‌ از ديدگاه او «همه پرسشها به نحوي طرح ريزي شده اند تا مؤيد اثبات تئوري شوند، و تمام پاسخها هم از پيش براي آن برنامه ريزي شده اند»(همان، ص 16). كساني كه فريب تئوريها را مي خورند با اعتمادي نسنجيده دل به آنها مي بندند:
براي جد ا كردن يك آدم سرسپرده از تئوري اش،‌ به يك انقلاب فكري توأم با يك گفت و شنود معنوي نياز است، ‌و ممكن است كه اين امر صرفاً‌ در موقعي اتفاق افتد كه يك تئوري ديگر آماده مي شود تا اين هواخواه مؤمن را تحت تأثير قرار دهد.
(همان، ص23)
مثلاً، تاريخ نويسان ماركسيست به اين عقيده دل بسته اند كه انگلستان قرن هفدهم اصول سرمايه داري را به رغم ادله خلاف آن تجربه کرد (همان، صص 17-18؛ تمرين تاريخ، صص 36-7 ،‌7-43). التن به ما توصيه مي كند كه سخت مراقب فيلسوفان و نظريه پردازاني كه بي پروا درباره تاريخ قلمفرسايي مي كنند اما هرگز به تحقيق نپرداخته اند، باشيم.
گروه پنجم،‌ كساني را در بر مي گيرد كه تاريخ را «زنده متمركز» مي نويسند. چنين افرادي از گذشته، آن جزئياتي را بر مي گزينند كه با مسائل مرتبط با عصر حاضر هماهنگ باشد. التن اعتقاد دارد كه هر گونه استفاده اي از گذشته به اين صورت، «مشكوك و مخاطره آميز»است. اگر گذشته مسلم فرض شده است،‌ اين امر بايد بر اساس ضوابط خودش از «درون» بررسي شود. در بهترين حالت، ‌بررسي گذشته ما را قادر مي سازد «آشنايي جامعتر و عميقتري با امكانات مربوط به انديشه و عمل انساني حاصل کنيم، به مراتب بيشتر از آنچه [ما] احياناً مي توانيم از راه تجربه ي محدود خاص [خودمان] به دست آوريم» (بازگشت به اصول، ص 8).
گروه ششم،‌ كساني هستند كه از تاريخ براي اثبات كردن اسطوره ها استفاده مي كنند. در حالي كه اين گونه اسطوره ها ممكن است باعث خشنودي خاطر ما شوند، ‌استدلالها درباره ي تجديد نظر در قبال ايرلند و تاريخ نازي به ما تفهيم مي كنند كه آنها نيز مي توانند مخاطره آميز باشند. التن به ما يادآور مي شود كه تاريخ نويسان بايد بي وقفه در پي حقيقت باشند، حتي اگر آنان از انجام دادن چنين كاري تسكين خاطر پيدا نكنند (بازگشت به اصول، صص 44-49).
سرانجام، ‌گروه هفتم كساني هستند كه:
اين عقيده ي به نظر عام مبتني بر برخي از سخنان نامعقول رايج در ميان دانشجويان ادبيات را كه باعث مي شود همه شكلهاي تحقيق واقعي ناممكن گردند، پذيرفته اند و در نتيجه تاريخ نويس را از به پايان رساندن آنچه براي مدتي طولاني به عنوان مقصود مورد نظرش مشخص كرده است، عاجز مي گردانند.
(بازگشت به اصول، ص 26)
از ديدگاه التن، اگر تاريخ نويسان اين عقيده را بپذيرند كه گذشته ممكن نيست «شناخته شود»، آن گاه بررسي گذشته يا به صورت «چيزهاي رفته»(60) درخواهد آمد،‌ شرايطي كه همه روايتها پذيرفتني تلقي مي شوند و اين شخص خواننده كتاب است كه درباره اصل مطلب تصميم مي گيرد، يا حداكثر به صورت بررسي سبك نگارش تاريخ نويسان درباره گذشته. چنين احتمالاتي التن را آشكارا وحشتزده مي كند:
ما بر سر زندگي جوانان معصوم كه از همه سو اغواگران اهريمن خو آنان را محاصره كرده اند، ‌پيكار مي كنيم، ‌اغواگراني كه مدعي عرضه كردن نظامهاي عالي انديشه و حقايق و معارف ژرفتر- در واقع، ‌قرينه ي روشنفكرانه لافزني هستند.
(بازگشت به اصول، ص 41)
اگرچه التن باور ندارد كه تاريخ نويسان بتوانند خودشان از شر پيش انگاريها و پيش داوريها نجات دهند، با اين همه گمان مي كند كه شناخت واقعي امكان پذير است. دليل اين امر آن است كه سوژه تاريخ نويس در بردارنده يك «واقعيت كاملاً مستقل از تحقيق» است. تاريخ نويسان نمي توانند هر واقعه اي را كه در گذشته اتفاق افتاده است تجربه كنند، ‌اما «حقيقت كشف خواهد شد اگر فقط ما بتوانيم آن را تشخيص دهيم» (تمرين تاريخ، ‌صص 73-74).
بر اساس همين اطمينان خاطر است كه التن عقيده اش را درباره تاريخ مطرح مي كند. وي ادعا مي كند كه تاريخ نويسان «حرفه اي» مي توانند به حقيقت گذشته، به «درون» آن، از راه بررسي دقيق منابع تاريخي دسترسي پيدا كنند (مثلاً‌ نگاه كنيد به بازگشت به اصول،‌ صص52-53). براي انجام دادن چنين كاري،‌ تاريخ نويسان توسط چهار اصل راهنمايي شده اند. نخست، بكوشند با اطمينان خاطر پرسشهايي را در مورد مدرك مطرح كنند كه به سوي يك پاسخ از پيش معين در ذهن سوق داده نشوند. دوم، ‌به ياد داشته باشند كه مردمان روزگار گذشته از بازانديشي بهره مند نبودند. سوم، آماده شنيدن مطالب تازه و امكان پذير ساختن تحقيق بيشتر براي تعديل كردن نظرياتشان باشند. چهارم، سعي كنند نظرياتشان را براي ديگران به صورتي قابل فهم توضيح دهند. (همان، ‌صص 66-9؛ تمرين تاريخ، ‌صص88-141). التن مدعي است كه اين اهداف و اصول را بايد به دانشجويان رشته تاريخ تلقين كرد. وي در فصل پاياني تمرين تاريخ استدلال مي كند كه اين امر به خوبي مي تواند در فعاليتهايي كه مستلزم حل كردن مسئله استنتاج، ‌مطالعه گسترده، ‌و ارزشيابي مدرك است، ‌انجام پذيرد. هر چند التن عقيده دارد كه چندان اهميتي ندارد چه مطالبي تدريس شود، ‌با صراحت اولويت را به دوره هاي اساسي دانشگاهي در انگلستان، ‌براي خواندن و تحصيل تاريخ سياسي انگلستان مي دهد. در نظر التن علت اين امر آن است كه درباره تاريخ سياسي انگلستان كتابهاي فراواني نوشته شده است و پرداختن به آن نيازمند مختصري آگاهي و شناخت تخصصي است (تمرين تاريخ، ص 151؛ همچنين نگاه كنيد به تاريخ سياسي (61)، 1970، ‌«آينده گذشته» (62) و «تاريخ انگلستان» (63) در بازگشت به اصول، صص 7-12).
نظريات مرتبط با تاريخ نگاري التن بوضوح پرسشهاي فراواني را مطرح مي سازند. مثلاً دست كم كيت جنكينز (64) در ادعايش مبني بر اينكه انديشه هاي التن در مواجهه با نكات فلسفي انسجام لازم را ندارند و از اين رو نظريات وي به لحاظ فلسفي فاقد اعتبارند، ‌محق است. (65)اما اگر ما التن را بر اساس چنين دلايلي كنار بگذاريم، ‌متوجه اين نكته نخواهيم شد كه وي براي چه چيزي تلاش مي كرد. التن نظرياتش را فيلسوفانه ابراز نكرد، زيرا وي معتقد بودكه درباره تاريخ مي توان به طرزي متفاوت صحبت كرد. هدفش اين بود كه اعتقادات بسياري از تاريخ نويسان حرفه اي را منعكس نمايد و مطمئن شود كه آنان را از بحث در مورد ماهيت تاريخ محروم نكرده اند.

آثار مهم

The Tudor Revolution in Government: Administrative Changes in the Reign of Henry VIII, Cambridge: Cambridge University Press, 1953.
England under the Tudors, London: Methuen, 1956. (ed.) The Reformation, New Cambridge Modem History, vol. 2, Cambridge: Cambridge University Press. 1958.
Star Chamber Stories, London: Methuen, 1958.
The Tudor Constitution: Documents and Commentary, Cambridge: Cambridge University Press, 1960.
The Practice of History, London: Fontana, 1967.
Modern Historians on British History, 1485-1945, London: Methuen, 1970. Political History: Principles and Practice. London: Penguin. 1970.
Policy and Police: the Enforcement of the Reformation in the Age of Thomas Cromwell, Cambridge: Cambridge University Press. 1972.
Reform and Renewal: Thomas Cromwell and the Common Weal, Cambridge: Cambridge University Press, 1973.
Reform and Reformation: England 1509-1558. London: Arnold, 1977.
(with R. W. Fogel) Which Road to the Past? Two Views of History, New Haven, CT: Yale University Press, 1983.
Return to Essentials: Some Reflections on the Present State of Historical Study, Cambridge: Cambridge University Press, 1991.
Studies in Tudor and Stuart Politics and Government: Papers and Reviews, 1946-1972, 4 vols, London: Cambridge University Press, 1974-92.

پي نوشت ها :

1. Tudor
2. Eva Dorothea Sommer
3. Victor Ehrenberg
4. Society for the Protedtion of Science and Learning SPSL
5. Lewis
6. Rydal School
7. methodist
8. Colwyn Bay
9. B. L. Beer, ‘G. R. Elton: Tudor Champion’, in W. L. Amstein (ed.), Recent Historians of Great Britain, Ames, IA: Iowa State University Press, 1990, p. 15.
10. Army Council
11. East Surrey Regiment
12. Intelligence Corps
13. J. E. Neal
14. Thomas Cromwell
15. Thomas Cromwell. Aspedts of his Administrative work
16. Glasgow
17. Cambridge
18. Regius Professor
19. Modern History
20. The Tudor Revolution in Government.
21. Renaissance Monarchy
22. Studies in Tudor and stuart Politics and Government.
23. England under the Tudors
24. The Tudor Constitution
25. Penry williams
26. G. L. Harris
27. J. J Scarisbrick
28. P. Williams and G. L. Harriss, ‘A Revolution in Tudor History?’, Past and Present, 1963,25: 3-58; and J.J. Scarisbrick, Henry VIII, Berkeley, CA: University of California Press, 1968. See also L. Stone, ‘How Nasty was Thomas Cromwell? New York Review of Books, 22 March 1973, 20(4): 31-2; C. Russell, The Crisis of Parliaments: English History 1509-1660, London: Oxford University Press, 1971; and C. S. L. Davies, Peace, Print and Protestantism, 145()-1558. London: Hart-Davis McGibhon. 1976, pp. 226-32.
29. Ford Lectures
30. Policy and Police
31. Reform and Renewall
32. Enclosure Act.
33. a new Poor Law
34. humanist
35. Reform and Reformation
36. recantation
37. Brendan Bradshaw
38. J. A. Guy
39. cardinal wolsay
40. Thomas More
41. Revolution Reassessed: Revision in the History of Toudor Government and Administration
42. B. Bradshaw, ‘The Tudor Commonwealth: Reform and Revision', Historical Journal, 1979, 22(2): 455-76; J. A. Guy, The Tudor Commonwealth: Revising Thomas Cromwell’, Historical Journal, 1980, 23(3): 681-5; and C. Coleman and D. Starkey (eds), Revolution Reassessed: Revisions in the History of Tudor Government and Administration, Oxford: Oxford University Press, 1986.
43. Guy, ‘The Tudor Commonwealth’
44. Lowrence Stone
45. Christopher Hill
46. G. M. Trevelyn
47. R. H. Tawney
48. Adorno
49. Saussure
50. Barthes
51. Derrida
52. Foucault
53. Donminick La Capra
54. David Harlan
55. The Practice of History
56. sentimentality
57. doctrine
58. Which Round to the Past
59. Return to Essentials
60. anythings goes
61. Political History
62. The Future of the Past
63. The History of England
64. Keith Jenkins
65. K. Jenkins, On "What is History" From Carr to Elton to Rorty and White, London: Roulledge, 1995, p. 92 .

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط