نگاهي به تاريخ نگاري هرودوت (484-424 ق. م)

پدر تاريخ يا پدر دروغ ها؟

پدر تاريخ يا پدر دروغها؟ اين پرسش بيشتر مجادله اي را كه در باب كتاب تاريخهاي هرودوت از روزگاران گذشته تا به حال بشدت ادامه داشته، در خود خلاصه كرده است. با آنكه هرودوت افتخار نوشتن نخستين تاريخ
پنجشنبه، 5 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پدر تاريخ يا پدر دروغ ها؟
 پدر تاريخ يا پدر دروغ ها؟

 

نويسنده: مارني هيوز وارينگتون
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري هرودوت (484-424 ق. م)

پدر تاريخ يا پدر دروغها؟(1) اين پرسش بيشتر مجادله اي را كه در باب كتاب تاريخهاي (2) هرودوت (3) از روزگاران گذشته تا به حال بشدت ادامه داشته، در خود خلاصه كرده است. با آنكه هرودوت افتخار نوشتن نخستين تاريخ روايي را به خود اختصاص داده است، ‌وي را به دروغ پردازي عمدي‌، تلون مزاج، ‌خطا در واقعيت و تشخيص، ‌زودباوري مفرط، و پذيرش كوركورانه منابع اطلاعات ناموثق متهم كرده بودند. صرفاً در سالهاي اخير است كه پژوهشگران بتفصيل به قدرداني از تلفيق استثنايي اش از وقايع نگاري، ‌قوم شناسي، ‌جغرافي، ‌و شعر در اثري كه هم بسيار خواندني است و هم منبعي است مهم از اطلاعات درباره ي دنياي عهد باستان پرداختند.
هرودوت احتمالاً در حدود 484 قبل از ميلاد در هاليكارناس، (4) بدروم (5) كنوني واقع در كرانه ي درياي اژه تركيه، ‌چشم به جهان گشود. وي به احتمال زياد اصل و نسب دو نژاده ي كاريايي - يوناني (6) داشت زيرا نام پدرش كارين(7) بود. كاريايي ها در پس كرانه ي هاليكارناس مي زيستند. تنها اثر مشهور هرودوت، ‌تاريخها، ‌حاكي از آن است كه فراوان به سفر مي رفته و از مصر، سوريه، ‌بابل، ايتاليا، ‌اكراين، ‌و شمال درياي اژه ديدار كرده است. دليل منطقي براي پذيرش اينكه وي تاريخها را در جريان جنگهاي پلوپونزوس(8)(431-404ق. م) نوشته و در فاصله سالهاي 430 و 424 قبل از ميلاد در اختيار مردم گذاشته است، ‌وجود دارد. سال تاريخ مرگش قطعي نيست.
تاريخها شامل دو بخش است. بخش دوم خلاصه اي از جنگهاي ميان ايرانيان و يونانيان، از شورش ايونيا(9) 499 قبل از ميلاد تا شكست يورش خشايارشا را در 479 قبل از ميلاد به دست مي دهد (5. 28-29)(10) اين قسمت قبل از يك گزارش درباره ي اين جنگها و رشد امپراتوري ايران و ايالتهاي يوناني آتن و اسپارت قرار گرفته است(1-5، 27).
اين اثر از سوي الدوس(11)در 1511 به صورت نه كتاب تقسيم بندي شد و روي هر كدام نام يكي از الهگان هنر (12) گذاشته شد و بار ديگر توسط جانگرمن (13) در 1608 فصل بندي شد.
هرودوت در مقدمه كتاب از طرح مورد نظرش سخن مي گويد:
هرودوت هاليكارناس، ‌پژوهشهايش، را در اينجا براي حفظ خاطره ي گذشته با ثبت رويدادهاي شگفت انگيز مربوط به خودمان و همچنين مربوط به اقوام ديگر به رشته ي تحرير در مي آورد؛ افزون بر اين، ‌به طور استثنايي تر‌، براي توضيح اينكه چگونه اين اقوام به نزاع و ستيزه پرداختند.
(1. 1. 1)
با اين كلمات، هرودوت به شرح «توريخ تقيني»(14) به منظور ثبت كردن حوادث اساسي و علل بروز رويدادهاي نوظهور مبادرت مي ورزد، كه شرحي است بي بديل در دنياي عصر باستان. هرودوت در كار نوشتن تاريخ براي خود اسلافي داشت، اما آنان يا به نوشتن تاريخ درباره ي دسته ها يا شهرهاي خاص پرداخته بودند يا از جريان سير و سفرشان به قلمروهاي مشهور و شناخته شده سخن گفته بودند. هيچ كس تا زمان هرودوت، ‌آن طور كه ديونيسيوس(15) هاليكارناس خاطرنشان كرد، رويدادهاي بسيار متنوع درباره ي آسيا و اروپا را به اضافه شرحي از مردمان و سرزمينهايشان در كتابي واحد تدوين نكرده بود. (16)
مقدمه ي نخستين جلد تاريخها (صص1-6)، كه مقصود از نوشتن كتاب را بيان مي كند، ‌مستقيماً‌ به شرحي در مورد تاريخ ليدي (17) و تسخيرش از سوي ايران منتهي مي شود (ج 1، ‌صص7-94). در اين قسمت از كتاب مقدر است كروسوس(18) پادشاه ليدي، ‌به انتقام قتل شاه كندالس (19) كه به دست جدش، جايجز(20)، ‌انجام شده بود، گرفتار شود. اين امر به دنبال شرحي راجع به زندگي كوروش، ‌امپراتور ايران (ح. 559- 529 ق. م)، آمده است: پيروز شدنش بر مادها (ج1، ‌صص95-130)، دومين پيروزي بر ايونيا پس از شورش پاكتياها(21)(ج 1، ‌صص 76-141)، فتح بابل (جلد يكم، ‌صص 111-201) و جنگ با ماساژت ها (22) كه به مرگش منجر شد (ج1، ‌صص 201-216). كتاب دوم ناظر است بر فرمانروايي كمبوجيه، ‌فرزند كوروش (529-521 ق. م)، و نقشه هايش براي حمله به مصر. كتاب مزبور به پرت شدن از اصل مطلب و پرداختن به جغرافيا، تاريخ و قوم شناسي سرزمين مصر مي انجامد. كتاب سوم به توصيف غلبه ي كمبوجيه بر مصر، ‌شكست يورشهايش به جنوب (اتيوپي) و غرب، و ديوانه شدن و مرگ وي مي پردازد(ج3، ‌صص 1-25). هرودوت مدعي است كه ديوانگي كمبوجيه در به مسخره گرفتن تكاليف مذهبي ايرانيان به وضوح آشكار است، ‌زيرا كه:
اگر به كسي توصيه كرده باشند كه هر فرد بايد از ميان سنتهاي موجود، بهترين را برگزيند، ‌او همه آنها را يك به يك بررسي مي كند و سنت مورد پسند خود را بر مي گزيند.
(ج 3، ‌صص1-38)
مرگ كمبوجيه به منازعات بر سر حق جانشيني دامن مي زند، و با بر تخت نشاندن داريوش، ‌اين منازعات به پايان مي رسد (521-486 ق. م). بقيه كتاب سوم بيشتر مربوط است به شرح نحوه عمل داريوش براي سازمان دادن امپراتوري ايران، ‌تشريح اوضاع و احوال برخي از ايالتهاي دور دست امپراتوري (از جمله هند، ‌ج3، ‌صص98-105) و چگونگي سرکوب شورشهاي داخلي (ج3، صص 61-158). اين كتاب همچنين دربردارنده توصيفي است از سه رويداد در تاريخ اقوام سامي. زيرا هرودوت مدعي است كه اين اقوام باني سه شاهكار بسيار عظيم معماري و مهندسي در قلمرو يونان بودند: حفر تونلي به طول يك مايل در داخل كوه، ايجاد بندري در كنار يك موج شكن، ‌و بناي بزرگترين معبد در قلمرو يونان. كتاب به توصيف آداب و رسوم و تاريخ سكاهاي ساكن در جنوب روسيه (ج4، ‌صص1-82) مي پردازد و حاوي روايتي است درباره ي تلاش داريوش براي مغلوب كردن آنان (ج4، ‌صص83-144). كتاب چهارم در عين حال بتفصيل به شرح يورش ايرانيان از مصر به ليبي مي پردازد، ‌و از تاريخ و جغرافياي سرزمين ايران بحث مي كند (ج 4، ‌صص 168-205). كتاب مزبور با شرحي از سابقه منازعات ميان يونانيان و ايرانيان به پايان مي رسد. در شورش ايونيا (ج5، ‌ص 28)، رنجش ميان ايرانيان و يونانيان به خشونت مي انجامد. سركوبي شورش ايونيا در بخش نخست كتاب ششم (صص 1-96)، با توجه به ويژگي ارتباط ميان آتن و اسپارت در دوران فرمانروايي كلئومنز(23)(ج6، ‌صص 46-66) و لئوتيچيدز(24)(ج 6، ‌صص 67-93) تشريح شده است. نبرد ماراتن (490 ق. م)، كه در آن آتني ها سپاه ايران را مغلوب مي كنند، ‌بخش پاياني كتاب ششم را تشكيل مي دهد (صص 96-120). داريوش پس از اين نبرد اجل مهلتش نداد و چشم از جهان فروبست، و جانشينش، ‌خشايارشا(485-465)، سوگند خورد كه اين شكست را برعكس كند. سه كتاب آخر (7-9)- كه فوق العاده مورد توجه تاريخ نويسان قرار گرفتند - بر زمينه سازيهاي ايران و يونان براي يورش به همديگر ناظرند(ج7، ‌صص20-138، 138-174)، ‌نبردهاي زميني در ترموپيل (25)(ج 7، ‌صص198-233)، ‌نبرد پلاته (26)(ج 9، ‌صص12-88) و نبرد ميكاله(27) (ج 9، ‌صص96-106) و نبردهاي متقابل دريايي در آرته ميسيوم (28) (ج 7، صص 179-195؛ ج8، صص 1-23) و در سالاميس (29) (ج8، ‌صص 40-113). ايرانيان در طي اين نبرد شكست مي خورند و عقب نشيني مي كنند.
هرودوت اظهار نظر مي كند كه تاريخ بيان كننده نمونه هايي است از رشد و انحطاط:
من كتاب تاريخ خودم را همراه با نقل روايتي از شهرهاي كوچك كه از شهرهاي بزرگ كم اهميت تر نيستند، شروع مي كنم. زيرا بيشتر آنهايي كه روزگاري بزرگ بودند هم اكنون جزو شهرهاي كوچك به شمار مي آيند؛ و آنهايي كه روزگاري كوچك بودند در روزگار خود من شهرهايي بزرگ محسوب مي شوند. از اين رو، با پي بردن به اين نكته كه دوران سعادت بشري ديرزماني در يك مكان نمي پايد، من به هر دو نوع شهرهاي بزرگ و كوچك به نحوي يكسان توجه خواهم كرد.
(ج 1، ص5)
وي باور دارد كه مرحله هاي رشد و انحطاط را مي توان به دو صورت توضيح داد. نخست، خوشبختي هميشگي با خود غرور و نخوت به همراه مي آورد. هرودوت براي ما توضيح مي دهد كه مردمان متكبر در معرض توجه نكردن به هشدارها قرار مي گيرند. موقعي كه آنان از حدو مرز بشري خود پا را فراتر مي گذارند، دست انتقام به صورت عدالت (30)يا مجازات (31) دامنشان را مي گيرد.
اين را مي توان در شرح ظهور و سقوط كوروش در كتاب يكم ملاحظه كرد (ج 1، ‌صص108-204). دوم، ‌ظهور و سقوط دولتها را مي توان بر حسب فرهنگهاي «خشن» و «معتدل» توضيح داد. (32) فرهنگهاي «خشن» عقب مانده، فاقد حكومت مركزي، و سخت منفردند. فرهنگهاي «معتدل» ثروتمندند، اغلب توسط پادشاهان مستبد اداره مي شوند و در معرض تهاجم بيگانگان قرار دارند. هرودوت خاطرنشان مي كند كه فرهنگهاي خشن احتمال دارد بر فرهنگهاي معتدل چيره شوند. موقعي كه اين فرهنگهاي خشن چنين كاري را انجام دهند، ‌به فرهنگهاي معتدل گرايش نشان مي دهند و در نتيجه در معرض تهاجم قرار مي گيرند. ايران نشان دهنده چنين چرخه اي است. هرودوت بتفصيل شرح مي دهد كه ايران در آغاز چرخه، ‌فقير و عقب مانده است (كتاب يكم، ص 71). با وجود اين، ‌در كتاب هفتم همه ايرانيان از خشايارشا انتظار دارند تا به روال زندگي ايمن و پررفاهشان تداوم بخشد. هرودوت با احتمال زياد اعتقاد دارد كه خشايارشا فرمانروايي است بي رحم و مبتلا به بيماري خود بزرگ بيني. ملايمت يا ضعف ايران در موقعي كه خشايارشا با يونانيان مواجه مي شود برجستگي خاصي پيدا مي كند. در نظر هرودوت يونانيان مردماني سخت كوشند كه به اتفاق تلاش مي ورزند تا از فقر و تهاجم دشمنان جلوگيري كنند (كتاب هفتم، ص102). اين تمايز ميان «خشونت» و «ملايمت» علت پيروزي يونانيان را توضيح مي دهد.
هرودوت در تاريخها فقط از يك نفر قبل از خود، ‌هكاتيوس ميليتوس(33) نام مي برد، كه كتابي در زمينه ي جغرافيايي تاريخي، ‌پريودوس(34)نوشته بوده است. هرودوت مي گويد كه اين شخص در جريان شورش ايونيا در 499 ق. م حضور داشت و دوبار به شورشيان اندرز داد، ‌اما آنان نپذيرفتند (5. 36. 2، 5. 143). هرودوت نيز لفافه نازكي از هيجان، ‌ادعاي هكاتيوس را مبني بر اينكه كاهنان مصري به وي رخصت نداده اند تا مانند جد خود كاهن غيبگوي معبد شود، ‌شرح مي دهد (ج2، ‌ص143). هرودوت آنچه را هكاتيوس راجع به مصر نوشته بود، ‌مطالعه كرده بود، ‌اما ازآنجا كه از پريودوس قسمتهاي اندكي باقي مانده است، ‌برآورد كردن اينكه وي تا چه حد به مطالب اين كتاب متكي بوده، مشكل است. چنين استنباط مي شود كه هر دو نفر افكار و عقايد بسيار مشابهي در مورد شورش ايونيا داشته اند، اما طرحهاي هرودوت درباره ي نقشه نگاري جغرافيايي پيشرفته تر بوده است. به عنوان مثال، وي به نقشه هايي كه كره ي ارض را مانند ديسكي نشان مي داد كه اطرافش را رودي احاطه كرده بود كه اقيانوس ناميده مي شد، بي اعتناست. رديابي ساير عاملهاي مؤثر روشنفكرانه بر هرودوت بسيار دشوار است. وي احتمالاً ممكن است كتاب درباره ي ايران (35)نوشته كارن كامپاس(36)، درباره ي ليدي(37) نوشته زانتوس ليدي (38) و حتي شايد آثار ديونيسوس ميليتوس، ‌هلانيكوس سسبو(39)، ‌و فركيدس آتن (40)، ‌مطالعه كرده باشد.(41) در حالي كه وي جز هكاتيوس از نويسنده ي ديگري نام نمي برد، اغلب ابياتي از شعرهاي شاعراني مانند هومر و هزيود(42)را نقل مي كند. با آنكه او شاعران را به علت ترجيح دادن كلام زيبا بر كلام صحيح نكوهش مي كند، تأثير شعر را هم بر ساختار اثرش (مثلاً، ‌3. 14؛ 5. 11؛ 17. 106؛ 7. 10، 159؛ 9. 21 ff) و هم بر انتخابش در مورد عبارتهاي خاص (مانند 7، 10، 103؛ 9. 50) مي توان مشاهده كرد. به عنوان مثال، نوشته هرودوت با كاربرد صنايعي نظير بازگشت در پايان يك فصل به موضوع مطرح شده در آغاز فصل (43)، ‌ويژگي مخصوص به خود را پيدا كرده است. (44) اين ويژگي را بروشني مي توان در كتاب دوم و سوم، آنجا كه مطرح كردن قصد كمبوجيه براي تهاجم به مصر، به خارج شدن از موضوع اصلي و پرداختن به جغرافيا و قوم شناسي مصر و بعد بازگشت به شرح جزئيات تهاجم منجر مي شود، ‌ملاحظه كرد. گريز از اصل مطلب يكي از مختصات مشترك آثار حماسي در آن دوران بود. گريز از مطلب اصلي در عين حال در حماسه ي روايي نادر نبود. در تاريخها بيش از دويست مورد گريز از مطلب اصلي، از تك سطرها گرفته تا لوگوهاي(45) بيست و هشت سطري، يا توضيحات مفصل در مورد «آنچه گفته است»، وجود دارند. هرودوت در لوگوها، ‌جغرافي، شرايط اقليمي، گياهان و جانوران، ‌آداب و رسوم، و تاريخ مناطق خاص را مورد بررسي قرار مي دهد. تحليل گران اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اظهار نظر كردند كه لوگوهاي بيست و هشت سطري در اصل به طور جداگانه انتشار مي يافتند، ‌اما اخيراً «وحدت گرايان» بر پيوستگي موضوعات در تمامي قسمتهاي اين اثر تأكيد كرده اند.
بيشتر قسمتهاي تاريخها از اسناد شفاهي كه هرودوت به هنگام سير و سفرهايش گرد مي آورد، ‌تشكيل شده اند. او در چهار جا با ذكر نام افراد به اطلاعات شفاهي گردآوري شده اشاره مي كند (3. 55؛ ‌4. 76. 6؛ 8. 56؛ 9. 16. 1). وي غالباً روايتهايش را با عبارتهايي نظير «اسپارت ها مي گويند»، و «يوناني ها مي گويند» و «ايرانيان مي گويند» شروع مي كند. موقعي كه وي از گروههاي نژادي با توجه به خاستگاه هاي آنان ياد مي كند، حاكي از آن است كه وي از سنتهاي رسمي شان حرف مي زند. مثلاً اسپارت، ‌سيرين(46) و ترا (47) همگي داراي روايتهاي رسمي راجع به پايه گذاري سيرين بودند (4. 150-151، 154. 1).
موقعي كه آدمي روايتهاي هرودوت را درباره ي مورچه هاي غول آسا، گردآوري صمغ لدانون (48) از ريش بزهاي نر، ‌گوسفند با دنبه ي بسيار بزرگ و مارهاي پرنده مورد توجه قرار مي دهد، ‌درك اين نكته دشوار نيست كه چرا بسياري از مردم از وي به مثابه ي نويسنده اي ساده لوح ياد مي كنند كه تمايل به چيزهاي موهوم و عجيب و غريب دارد (ج3، ‌صص102-113). با اين همه، در بسياري از موارد، هرودوت به ما نشان مي دهد كه هر چيزي را كه برايش نقل كرده اند، نپذيرفته است. وي بعضي از اوقات روايات مربوط به يك حادثه را مورد ترديد قرار مي دهد، ‌دودلي اش را درباره برخي از ادعاهاي استثنايي ابراز مي دارد، ‌راجع به آنچه شنيده است، ‌بي آنكه خودش آن را باور كرده باشد، ‌گزارش مي دهد و روايات مرتبط با آن را مطلقاً ‌دنبال نمي كند (مثلاً 2. 123؛ 4. 195. 2؛ 6. 105. 3؛ 7. 37. 3؛ 152. 3). او همچنين روايات متفاوتي درباره ي رويدادها عرضه مي كند كه تعدادشان از صد و بيست و پنج مورد هم بيشتر است. وي نمونه هايي از روايات متفاوت را به انضمام آن دسته از رواياتي كه متناقض با همديگرند، ‌عرضه مي دارد و در ضمن عقيده خاص خود را درباره ي يك رويداد مورد نظر ابراز مي كند. برخي از رويدادهاي متفاوت، ‌فقط مطرح مي شوند و به محض مطرح شدن از دنبال كردن آنها صرف نظر مي گردد (مانند 3. 9. 2)، اما برخي ديگر از آنها به اين سبب مطرح مي شوند تا در معرض داوري خواننده قرار گيرند (مثلاً، 3. 122. 1؛ 5. 45. 2). با اين وصف، وي معمولاً‌ سعي مي كند تا مطالب مورد نظر خود را با هوشياري گزينش كند (نظير 2. ‌146. 1؛ 4. 11. 1؛ 8. 94. 1-4. 19). پژوهشهاي متعاقب باستان شناسي و تاريخ، ‌مبرهن ساخته است كه وي نسبتاً دقيق است. از اين رو، هرودوت بسياري از روايات رويدادها را به خاطر اينكه قابل بحثند مورد توجه قرار مي دهد، ‌روايت خاص خود را به عنوان بهترين توضيح واقعي و روايات ديگران را بيشتر در خور فراموش كردن مي داند. دنيستون (49)باور دارد كه اين مختصات به اثر وي گونه ي «خطاپذيري جذاب» مي بخشد. (50)
احتمالاً هرودوت همچنين از طرز گفتار مربوط به اطلاعات شفاهي در هنگام نوشتن جملات تاريخهاي خود استفاده كرده است. در اين اثر، ما مي توانيم تمايز ميان بيانات مطرح شده در سخنان گزارشي(51) و بيانات مطرح شده در سحنان ابداعي (52)را تشخيص دهيم. (53)بيانات مربوط به اولي بازسازي خود وي از رويدادهاست و براي مطرح كردن موضوعات به كار رفته است، ‌در حالي كه دومي احتمالاً بيشتر براي نشان دادن دقيق جان كلام گفتار واقعي به رشته تحرير درآمده است. يك نمونه از بيانات را مي توان در حسنان گزارشي در يك گفت وگو در كتاب سوم ميان اتانز(54)، مگابيزوس(55) و داريوش بر سر شكلهاي مختلف حكومت يافت. اين گفت و گو بوضوح مخلوق طبع خود هرودوت است، ‌از آنجا كه گفت وگوي مزبور به تقسيم بندي يوناني آن روزگار در مورد شكلهاي دولت در سه نوع دموكراسي، اليگارشي، ‌و سلطنتي اشاره مي كند. هرودوت با درج كردن بيانات چهره هاي سرشناس در متن اثر روايي خود، ‌سبكي را شروع كرد كه در نوشته ها و كتابهاي بعدي تاريخي همچنان معمول است.
همچنين تاريخها در بردارنده ي بيش از هشتاد مرجع است كه همگي مربوط به شواهدي است درباره پاسخهايي كه كاهن معبد دلفي(56)به مردم داده بود. اين پاسخها شامل بيانات يك سطري تا دوازده سطري كاهن معبد دلفي است، ‌خطاب به مردم پيش از نبرد سالامين (ج7، ‌ص64). دلفي، ‌به منزله ي شاخص ترين معبد آن دوران، ‌در حيات مردم نقشي بارز ايفا مي كند. برخي از مراجع مربوط به كاهن غيبگو در تاريخها، ممكن است خواننده ي عصر حاضر را به اين نتيجه گيري برساند كه هرودوت داراي طبيعتي خرافه پرست بوده است. به عنوان مثال، وي در كتاب هشتم، صفحه 77 مي نويسد:
حالا من ديگر نمي توانم انكار كنم كه در پيشگوييها حقيقت وجود ندارد، و من مايل نيستم در موقعي كه به زباني واضح بيان مي شود در موردشان ترديد روا دارم.
با وجود اين، اين مرجع نشانه را به مثابه مرجعي مصون از خطا بسادگي نمي پذيرد، زيرا وي نمونه هايي از اين گونه مراجع را مطرح مي كند كه پاسخهاي غيبي ناموثق است، ‌يا در بعضي از موارد استنباط مي كند كه برخي از پاسخهاي غيبي از بقيه بهتر است يا اينكه مسئولان ابلاغ پاسخ غيبي كاهن دلفي افراد فاسدي بوده اند (به عنوان مثال 1. 46 ff؛ 2. 152؛ 5. 63؛ 6. 66). افزون بر اين، هرودوت به بيست و چهار كتيبه اشاره مي كند، ‌كه برخي از آنها به يونان مربوط است، ‌اما او دست كم نوشته ي روي يكي از آنها را، ‌كه كتيبه اي است درباره ي هرم بزرگ در جيزه(57) از حافظه ي خود نقل مي كند (2. 156. 6). استفاده وي از نمونه ي شواهد مذكور در فوق، ‌كه اكثراً با شواهد عيني و ملموس توأم شده (مانند توصيف بناها، ‌پلها، تنديسها)، اثر هرودوت را به صورت منبعي از اطلاعات مربوط به دنياي عهد باستان درآورده است.
از ديرباز به تاريخهاي هرودوت به ديده ترديد نگريسته اند. نمونه ي اين ترديد در اظهار نظر سيسرو بيان شده است، ‌آنجا كه مي گويد در تاريخ:
هر چيز مقدر است كه به حقيقت بينجامد، جز در مورد شعر، ‌كه تا حد زيادي براي كسب لذت است- با وجود اين در اثر هرودوت، پدر تاريخ... شمار فراواني افسانه وجود دارد. (58)
عقايد هرودوت بر تاريخ نويسان دنياي باستان بسيار اثر گذار بود، اما اين سبك تاريخها بود، نه محتوا، كه نويسندگاني مانند سيسرو و كوينتيليان (59) را به تحسين واداشت. اثر هرودوت با اين قصد نوشته نشده بود كه هدف تاريخ نويس را براي گفتن حقيقت به طور دقيق رعايت كند. بااين همه، ‌تاريخ نويسان تمايل ندارند تا راجع به مارهاي پرنده مطلبي بنويسند. وي به تعصب داشتن و ناموثق بودن شهرت يافت. مثلاً، توسيديد هيچگاه از هرودوت در كتاب خود، ‌تاريخ نبرد پلوپونز(60)، نام نبرده است اما در همين كتاب به طور تدريجي به اين نكته اشاره شده كه اثرو هرودوت تداوم نخواهد يافت، ‌زيرا براي سرگرمي نوشته شده است(1. 22. 4). توسيديد مدعي ابداع كردن ملاكي در كار تحقيق بود كه گمان مي كرد تاريخهاي هرودوت فاقد آن باشد. در روايت تسياس سنيدوس (61)درباره ي ايران و جنگهاي ميان ايران و يونان، هرودوت فردي دروغ پرداز و نقال قلمداد شده و نيز در شماري از جزواتي كه در اواخر دوران امپراتوري روم منتشر شد، وي مستقيماً مورد حمله قرار گرفته است. از ميان اين گونه جزوات، ‌فقط جزوه ي پلوتارك(62) با عنوان «در خبث طينت هرودوت»(63) باقي مانده است. پلوتارك در اين جزوه استدلال مي كند كه هرودوت به مطالبي كه مايه بدنامي براي يونانيان بود، ‌علاقه داشت. (64)
كتاب هرودوت در دوران رنسانس هم به ديده ي ترديد نگاه مي شد. تاريخها تا اندازه اي پرطرفدار بود به طوري كه چهل و چهار چاپ يا ترجمه از آن در اروپا در فاصله 1450 و 1700 منتشر شد، ‌با اين حال، ‌در مورد اين اثر ناباوري زيادي نيز ابراز مي شد. مميگليانو(65)خاطرنشان كرده است كه اعاده ي حيثيت به هرودوت در 1566 هنگامي آغاز شد كه آنري استين (66)بر ترجمه لاتين لورنزو والاس(67) از تاريخها (1479) مقدمه نوشت و همزمان با آن كتاب خود را نيز با عنوان دفاع از هرودوت (68)انتشار داد. در دفاع از هرودوت از سوي توماس گيل (69) در لندن(1679)، ‌گرونوويوس(70) در ليدن (1715) و وسلينگ (71)در آمستردام (1763) دوباره انتشار يافت. استين دفاعش از هرودوت را در آشنايي با شيوه ي مطابقت حوادث بزرگ باستان با رخدادهاي جديد (72)(جنوا، ‌1966) بسط داد. با همه اين احوال، ‌وجهه ي هرودوت تا حد زيادي به كشفيات بحث انگيز قرن هجدهم، مانند باستان شناسي در مصر، ايران و آشور كه در قرن نوزدهم بهتر شناخته شد، ‌مربوط بود. بر اثر اين كشفيات مردم دريافتند كه بسياري از «قصه هاي حيرت انگيز» وي بي پايه نبوده است. قرن بيستم شاهد افزايش احترام در ميان محققان، در قبال مساعي هرودوت براي درك علل رويدادها، ‌اعترافش به جايزالخطا بودن و مهارتش در سوق دادن خواننده براي دنبال كردن متن بود. با روي پرده رفتن فيلم بيمار انگليسي(73) ساخته ميشل انداتجه(74)(1996)، ‌كه در آن مكرراً از هرودوت نقل قول مي شد، تاريخها حتي براي مدتي به صورت كتابي براي مطالعه در كافه هاي سوپر مدرن درآمد.

آثار مهم

Herodotus: The Histories, 4 vols, trans. A. D. Godley, Loeb Classical Series, London: W. Heinemann, 1926. Online at: http://www. perseus. tufts. edu/ texts. html.
The Histories, trans. A. de Selincourt, rev. A. R. Burn, Penguin Classics, Harmondsworth : Penguin, 1972.

پي نوشت ها :

1. J. A. S. Evans, ‘The Reputation of Herodotus', Classical Journal, 1968, 64(1): 11-17.
2. Histories.
3. Herodotus.
4. Halicarnassus.
5. Bodrum.
6. Carian –Greek.
7. Karian.
8. Peloponnesian.
9. Ionian Revolt.
10. Book, chapter and section citations correspond to the Loeb edition of the Histories translatedby A. D. Godley.
11. Aldus.
12. Muses.
13. Jungerman.
14. apodexis histories.
15. Dionysius.
16. W. K. Pritchett, Dionysius of Halicarnassus: On Thucydides, Berkeley, CA: University of California Press, 1975, pp. 50-7. See also A. Momigliano, ‘Greek Historiography’, History and Theory, 1978, 17(1): 1-28.
17. Lydia.
18. Croesos.
19. King Candaules.
20. Gyges.
21. Pact’yas.
22. Massagetae.
23. Cleomenes.
24. Leotychides.
25. Thermopylae.
26. Plataea.
27. Mycale.
28. Artemisium.
29. Salamis.
30. Dike.
31. Nemesis.
32. T. J. Luce, The Greek Historiam, London: Routledge, 1997, p. 57.
33. Hecataeus of Miletus.
34. Periodos.
35. On Persia.
36. Charon of Campsaus.
37. On Lydia.
38. Xanthus of Lydia.
39. Hellanicus of Cesbo.
40. Pherekydes of Athens
41. 5 Ibid., pp. 10, 13, 20, 36.
42. Hesiod.
43. ring composition: چيزي مشابه ردالصدر علي المعجز و ردالعجز علي الصدر در ادبيات کلاسيک ايران . - و.
44. Ibid. , p. 13
45. Logoi
46. Cyrene.
47. Thera.
48. Ledanon.
49. Denniston.
50. J. D. Denniston, The Greek Particles, Oxford: Oxford University Press, 1934, p.23.
51. oratio recta.
52. oratio oblique.
53. J. E. Powell, The History of Herodotus, Cambridge: Cambridge University Press, 1939.
54. Otanes.
55. Megabyzus.
56. Delphi.
57. Gizah.
58. Laws, 1.5. See J. A S. Evans, Herodotus, conclusion.
59. Quintilian.
60. History of the Peloponnesian.
61. Ctesias of Cnidus.
62. Plutarch.
63. On the Malice of Herodtus.
64. Plutarch, ‘On the Malice of Herodotus’, Plutarch’s Moralia, trans. L. Pearson and F. H. Sandbach, Loeb Classical Library, London: Heinemann, 1970, vol. 11, pp. 9-129.
65. Momigliano.
66. Henri Estienne.
67. Lorenzo Vallas.
68. Apologia pro Herodoto.
69. Thomas Gale.
70. Gronovius.
71. Wesseling.
72. Introduction au traité de la conformité des merveilles anciennes avec les moderns.
73. The English Patient.
74. Michael Ondoatje.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط