مترجم: مريم اميراحمدي
گزارشهاي اتّفاقي درباره تغذيه، به طور ضمني نام حيواناتي را هم که شکار مي شدند ذکر مي کند. شکار، که قبلاً در عصر ساسانيان يکي از سرگرميهاي به ويژه اشرافي بود، و اهميّت اقتصادي نيز يافت و اين جنبه و ارزش اقتصادي در هر زمان- مانند زمان ساسانيان، (1) و نيز بعدها(مثلاً نزد محمود و مسعود غزنوي)-(2) که بزرگان، تنها به شکار بعضي حيوانات به ويژه شکار شير، پلنگ و گورخر مي پرداختند و توده مردم خواهان برطرف کردن موانع شکار حداقل در مورد حيوانات شکاري بودند- وجود داشت. باري، علاقه اعراب(3) و ايرانيان به شکار به همان اندازه که بعدها نزد ترکان(سلجوقيان) ديده شد، بسيار زياد بود.(4) حتي خورشيد، اسپاهبذ طبرستان(در حدود سال 148هـ/765م) پارکي خصوصي از حيوانات شامل گراز، خرگوش، گرگ و پلنگ ترتيب داد، تا موجبات بيشتر لذت بردن از شکار را براي خود فراهم کند.(5) همچنين زمينهاي پست اطراف رودخانه ها و سواحل(تا حدودش در ماوراء النهر)(6) که پر از پرندگان گوناگون بود، منطقه هاي مطلوب شکار(به ويژه براي فصل زمستان) محسوب مي شد.
از پرندگان شکاري، همچنين از حيوانات کوچک شکاري، قوش نقشي پر اهميّت و معروف داشت. پرورش قوش مانند مغرب زمين امري تخصصي و حرفه اي به شمار مي آمد.(7) پرورش قوش و قوشداري در کليه اقشار مردم گسترده بود(8) و در اين امر خراسان(مثلاً از زماني که خليفه وليد دوّم در سال 125هـ/743م حيواناتي پرورش داد)(9) و جزاير سواحل گرگان(محلّي که به خصوص بازشکاري سفيد تربيت مي شد)(10) جاي خاصي داشت.
برخلاف شکار، ماهيگيري فقط براي کسب وکار بود؛ هيچ نوع ورزش يا تفريح و سرگرمي در اين ارتباط ديده نشده است. مراکز اصلي ماهي در سواحل جنوبي و جنوب شرقي بحر خزر، در ديلم(11)، گيلان، (12)، طبرستان(13) و گرگان.(14) و علاوه بر آن سواحل جنوبي غربي در آذربايجان و ارّان بود.(15) از مناطق واقع در قسمتهاي شمالي تر سواحل غربي تا سرزمين خزران، ايرانيان(برخلاف اقوام ديگر، که اين مناطق گذرگاههاي بسيار مهمي براي آنان بود) تنها به ندرت گذر مي کردند-(16) همان طور ماهيگيري در سواحل خليج فارس، در فارس(17) و کرمان(18) اهميّت داشت. ماهي در اينجا اغلب ماده اصلي(در ماه روبان واقع در غرب فارس حتي ظاهراً «تنها» ماده)(19) تغذيه و يکي از کالاهاي مهم صادراتي را تشکيل مي داد.(20) همچنين در برخي برکه هاي داخلي کشور، در فارس(21) و حتي در طبرستان(با برکه هاي مصنوعي)(22)، نيز ماهي صيد مي شد.(از ردوخانه ها در اين مورد صحبتي نشده است).
صيد مرواريد(به ويژه در ماه اوت و سپتامبر) در سواحل خليج فارس(23) توسط غواصّان قراردادي، که در سود کالا شريک مي شدند، انجام مي شد(24) و محصول آن تا چين نيز صادر مي گرديد.(25)
پي نوشت ها :
1. Bartholomae: Frau,8.
2. بيقهي: تاريخ، ص 239.
3. طبري: تاريخ2، ص 1766(سال 125هـ/743م).
4. ملکشاه اوّل(در سال 465هـ/73-1072م) و ملکشاه دوّم (سال 547هـ/1152م و بعد) شکار را زياد دوست داشتند: Urāda/ türk II 243 و يا راوندي: راحة الصدور، ص 249.
5. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 115.
6. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 283.
7. D.S.Phillott: The Bâz-nâma-yiNâsirî,a Persian treatise of falconry,translated,(London 1908)(و نيز رجوع کنيد Clément Huart im J.As.10.R.XIII(IV,1909),s.130).
درباره تعليم شکار قومش رجوع کنيد به قابوس نامه/ چاپ ديتز، ص 500-495، راجع به شکار قوش و پيدايي آن به طور کلي رجوع کنيدبه: ص 372-369...V.Hehn: Kulturpflanzen und
8. همچنين پاپک در شکارهاي خود در ارمنستان قوشي داشت: طبري: تاريخ3، ص 1226(سال 223هـ/837م).
9. طبري: تاريخ2، ص 1766.
10. مسکويه: تجارب الامم، ج2، ص 27(به طور کلي در صفحات 37 -27 نکات و مطالبي درباره آن ذکر شده است.
11. حدودالعالم، ص 134: اصخطري: مسالک الممالک، ص 219.
12. حدودالعالم، ص 137(سال 372هـ/982م).
13. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 115.
14. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 357(سال 375هـ/985م)؛ثعالبي: لطايف المعارف، ص 113.
15. حدودالعالم، ص 142(سال 372هـ/982م)، طبق ياقوت: فتوح البلدان، ج2، ص 67 صيد ماهي تنها محصول بحر خزر بود.
16. اصطخري: مسالک الممالک، ص 219(حدود 318هـ/930م).
17. ناصرخسرو: سفرنامه، ص 91(سال 444هـ/1052م).
18. حدودالعالم، ص 124(سال 372هـ/982م).
19. ناصرخسرو: سفرنامه، ص 91.
20. رجوع کنيد به صفحات آخر مبحث «تجارت» در کتاب حاضر
21. ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 277(سال 368هـ/978م)؛ حدوالعالم، ص 55، 126(سال 372هـ/982م).
22. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 115(حدود سال 148هـ/765م).
23. حدودالعالم، ص 127؛ Hirth,Länder 40-Hirth/ Rockhill 133f
24. مسعودي: مروج الذهب، ج1، ص 328؛ ابويوسف: کتاب الخراج، ص 39 و بعد.
25. جزئيات در Mez419(مقايسه کنيد همچنين با مبحث «تجارت» در کتاب حاضر).
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم