كاربرد پيشدستي جويانه زور Pre-emptive use of force

كاربرد پيشاپيش زور توسط يك دولت برضد دولتي ديگر يا يك بازيگر غيردولتي كه دولت نخست حمله ي آن را قريب الوقوع مي داند. كاربرد پيشدستي جويانه زور در روابط بين الملل تبار روشني دارد. در جريان جنگ سرد، اين...
پنجشنبه، 12 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كاربرد پيشدستي جويانه زور Pre-emptive use of force
 كاربرد پيشدستي جويانه زور Pre-emptive use of force

 

نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب




 
كاربرد پيشاپيش زور توسط يك دولت برضد دولتي ديگر يا يك بازيگر غيردولتي كه دولت نخست حمله ي آن را قريب الوقوع مي داند. كاربرد پيشدستي جويانه زور در روابط بين الملل تبار روشني دارد. در جريان جنگ سرد، اين مفهوم بر انديشه ورزي درباره ي جنگ افزارهاي هسته اي سايه افكند و هر دو ابرقدرت به دفعات به فكر كاربرد پيشدستي جويانه ي زور افتادند. با پايان يافتن جنگ سرد، اين اصطلاح در متون بررسي هاي راهبردي كم تر شد. اما تصميم دولت بوش در مورد پذيرش رسمي پيشدستي جويي به عنوان آموزه ي رسمي ايالات متحده پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001 (ــ تروريسم) موجب شده است اين اصطلاح از نو در مجامع دانشگاهي و سياست گذاري رواج يابد.
مفهوم پيشدستي جويي به واسطه ي سرشت خود بر اين فرض مبتني است كه مزاياي توسل به زور نظامي براي جلوگيري از يك حمله مسلحانه بر هزينه هاي دفاع در برابر حمله اي كه انجام آن را قطعي مي دانيم مي چربد. كاربرد پيشدستي جويانه زور برتري آفند در روابط بينالملل را محفوظ مي دارد. در اين مفهوم صريحاً فرض بر اين است كه در هر ستيز مسلحانه احتمال پيروزي دولتي بيش تر است كه ابتكار انجام عمليات آفندي را در صحنه ي نبرد به دست داشته باشد.
واژه هاي كليدي مطرح در تعريف پيشدستي جويي-يعني در وصف پيشاپيش و قريب الوقوع-اين پيش فرض را در خود دارند كه هر دولت با دو امكان جداگانه روبه روست. نخست، مي تواند با بهره گيري به موقع از سيستم هاي قابل اعتماد هشدار پيش هنگام، ببيند آيا به راستي حمله اي به سرزمين و/يا منافع ملي اش در حال وقوع است. و دوم، رهبران دولت هم امكانات نظامي و هم اراده ي سياسي لازم براي توسل به زور كوبنده براي منتفي ساختن تهديد پيش از عملي شدن آن را دارند.
اخلاقي و قانوني بودن پيشدستي جويي همچنان در بررسي هاي روابط بين الملل مورد مناقشه است. علاقه مندان به اين مفهوم مي گويند با اين كه كاربرد پيشدستي جويان زور در ماده 51 منشور سازمان ملل متحد غيرقانوني شناخته شده است ولي مي توان اخلاقاً از آن دفاع كرد زيرا با مفهوم عادلانه بودن جنگ در نظريه ي جنگ عادلانه كه هم رسالتي عادلانه دارد و هم نيتي پاك همخواني نزديكي دارد. از اين ديدگاه، پيشدستي جويي را مي توان موجه دانست چرا كه دست روي دست گذاشتن در برابر يك حمله ي نظامي قريب الوقوع در صورتي كه جان و رفاه شهروندان يك دولت مشخص به خطر افتد از نظر اخلاقي پذيرفتني نيست. از سوي ديگر، منتقدان مفهوم پيشدستي جويي، گذشته از اشاره به ماده 51 منشور ملل متحد معتقدند كه اين مفهوم نوعي مشروعيت ظاهري به دولت هايي مي بخشد كه به انگيزه هاي ديگر قصد توسل به زور را دارند. وانگهي به گفته ي آنان،‌«قريب الوقوع» دانستن يا نداستن يك تهديد فرايندي چنان ذهني است كه در روابط بين الملل معناي پذيرفته شده اي براي آن وجود ندارد.
كاربرد پيشدستي جويانه ي زور به ندرت در جريان جنگ سرد مطرح شد ولي دو نمونه ي بارز آن وجود داشت. مشهورترين نمونه، تصميم 5 ژوئن 1967 اسرائيل به انجام حمله اي پيشدستي جويانه بر ائتلاف دولت هاي عرب در پي تقويت سريع نيروهاي اعراب در صحراي سينا بود. در برابر هجوم قريب الوقوع نيروهاي اعراب كه از برتري عددي برخوردار بودند و زير پرچم نابودسازي اسرائيل گرد آمده بودند تصميم گيران اسرائيلي به اين نتيجه رسيدند که چاره اي جز پيشدستي در حمله يا تحمل شكستي خفت بار و سنگين ندارند. در نتيجه در نخستين روز جنگ 1967 اسرائيل بخش بزرگي از نيروهاي هوايي اعراب را بدون اين كه مجال بلندشدن از زمين را بيابند نابود كرد و بدين ترتيب برتري هوايي اسرائل در جريان اين جنگ تضمين شد. اين برتري هوايي نقشي قاطع و تعيين كننده در دستيابي اسرائيل به پيروزي چشمگير نظامي آن هم تنها در ظرف شش روز داشت.
دومين نمونه، قرارگرفتن انگشت هر دو ابرقدرت روي ماشه ي شليك جنگ افزارهاي هسته اي بود. يكي از جنبه هاي مهم راهبرد هسته اي ايالات متحده و اتحاد شوروي (كه البته اغلب ناديده مي ماند) اين فرض مشترك بود كه هر طرف براي بازداشتن طرف مقابل از پيشدستي در حمله بايد از لحاظ ساختار و آرايش نيروها، آمادگي خودش را براي پيشدستي در حمله در هر زمان ثابت كند چنين حمله اوليه اي، توانايي تلافي جويي طرف ديگر را با نابودسازي مؤثر امكانات آن «منتفي» خواهد ساخت.گرچه پرشورترين هواداران اين نظريه تنها اقليتي كوچك بودند كه به امكان پيروزي در يك جنگ هسته اي اعتقاد داشتند ولي به طور كلي سياست گذاران امريكا و شوروي پيشدستي جويي را شيوه مؤثر (و هر چند پرخطري) براي تقويت بازدارندگي متقابل مي دانستند.
در پي تأثيري كه حادثه ي11 سپتامبر بر ذهنيت راهبردي آمريكاييان گذاشت دولت بوش به تدريج در اعلاميه ها و بيانه هاي عمومي خود از نو بر گزينه ي پيشدستي جويي تأكيد كرد. اوج اين روند، انتشار سند راهبرد امنيت ملي ايالات متحده در سپتامبر 2002 بود كه در آن تهديد ناشي از دولت هاي نافرمان كه جنگ افزارهاي نابود جمعي را در اختيار گروه هاي تروريست مي گذارند توجيهي براي كاربرد پيشدستي جويانه زور قلمداد شده است. بر اساس اين سند، براي دست و پنجه نرم كردن با جوّ امنيت جهاني كه پس از حادثه 11 سپتامبر از ريشه دگرگون شده است، ديگر موضوع «واكنشي» بازدارندگي تكافوي پاسداري از امنيت ملي را نمي كند: بايد بازدارندگي را با آموزه ي «فعالانه » تر پيشدستي جويي تكميل كرد تا بتوان تهديدها را پيش از رسيدن به خاك آمريكاي شمالي خنثي كرد.
اين واقعيت كه ايالات متحده پيشدستي جويي را رسماً و هم زمان با تشكيل و تقويت نيروي ويژه اي براي دفع تجاوز عراق چونان بخشي از آموزه ي راهبردي خود پذيرفت بسياري از ناظران را به اين نتيجه گيري واداشت كه اقدام نظامي بر ضد عراق نخستين گام در مسير اجراي عملي اين آموزه است. ولي اينان تفاوت مهمي را كه بين كاربرد پيشدستي جويانه زور و جنگ بازدارنده وجود دارد از ياد برده اند. حتي پيش از تهاجم تحت رهبري آمريكا به عراق هم آشكار بود كه زرادخانه جنگ افزارهاي نابودي جمعي عراق تهديدي قريب الوقوع براي ايالات متحده و هم پيمامانش نيست. اقدام نظامي تحت رهبري امريكا بر ضد عراق به روشني يك جنگ بازدارنده بود زيرا هدفش از جمله جلوگيري از به وجود آمدن يك توانايي در آينده بود و نه نابودسازي پيشدستي جويانه يك توانايي موجود كه براي به كارگيري به صحنه آورده شده باشد.
اين احتمال وجود دارد كه ايالات متحده با پذيرش آموزه پيشدستي جويي محتمل برخي هزينه هاي كوتاه مدت و ميان مدت شود. يكي از اين هزينه ها پيشاپيش هويداست: دولت بوش در معرض اتهام رفتار ناهمساز قرار دارد زيرا براي خنثي كردن تهديد هسته اي كره شمالي اقدام قاطعي انجام نداده است حال آن كه تهديد ياد شده برخلاف توانايي هاي پراكنده عراق در زمينه جنگ افزارهاي نابودي جمعي تهديدي روشن و بالفعل است. در واقع واشينگتن با پرهيز از رويارويي مستقيم نظامي با كره ي شمالي در پي انتشار آموزه پيشدستي جويي در سپتامبر 2002، خطر تضعيف اعتبار كليت آموزه ي راهبردي ايالات متحده را به جان خريده است.
در بلندمدت ممكن است ايالات متحده در اين موقعيت ناراحت كننده قرار گيرد كه ناچار شود هم پيمانان خودش (مانند اسرائيل يا هند) را كه مي خواهند همچون امريكا در برابر دشمنان شان كه واشينگتن جوياي روابط نزديك تري با آن هاست روش پيشدستي جويي را اختيار كنند محدود سازد. سرانجام، ايالات متحده با قائل شدن حق اقدام پيشدستي جويانه براي خودش و دريغ داشتن همين حق از ديگران اين خطر را براي خود مي خرد كه دولت هايي كه نگران حركت واشينگتن به سمت يك جانبه گرايي هستند براي جنجال به راه انداختن بر ضد قدرت جهاني امريكا به همين بهانه بر تلاش هاي شان بيفزايند.
ـــ القاعده؛ انقلاب در امور نظامي؛ بازدارندگي؛ جنگ عادلانه

خواندني هاي پيشنهادي

-2003 Freedman,L.The Evolution of Nuclear Strategy,3rd edn,Basingstoke:Palgrave.
-2004 Gaddis,J.Surprise,Security and the American Experience,Cambridge:MA:Harvard University Press.
-1987 Lebow.N.R.Nuclear Crisis Managment:A Dangerous Illusion,Ithaca,NY:Cornell University Press.
-2000-3 Litwak,R.The New Calculus of Pre-emption,Survival,44(4),53-80.
-2003 Wirtz,J.and Russell,J.Us Policy on Preventive War and Pre-emptio,The Nonproliferation Review 10,1:113-23.
اَندرو اُنيل
منبع مقاله:
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط