شريعت، قانون الهي و انساني

در اواسط قرن نوزدهم در بسياري از کشورهاي اسلامي حکومت شرعي به نظام حقوقي اي محدود شد که مقررات شخصي حاکم بر خانواده، ارث و غيره را در بر مي گرفت و يا اين که با جانشين شدن قانون مدني ناپلئون يا حقوق عرفي
پنجشنبه، 12 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شريعت، قانون الهي و انساني
 شريعت، قانون الهي و انساني

 

نويسنده: سيد حسين نصر
مترجم: سيد محمد صادق خرازي



 

قوانين الهي و انساني: بحران و برخورد هاي کنوني

در اواسط قرن نوزدهم در بسياري از کشورهاي اسلامي حکومت شرعي به نظام حقوقي اي محدود شد که مقررات شخصي حاکم بر خانواده، ارث و غيره را در بر مي گرفت و يا اين که با جانشين شدن قانون مدني ناپلئون يا حقوق عرفي انگلستان، کما بيش کنار گذاشته شد و دادگاه هاي اروپايي جايگزين دادگاه هاي شرعي شد که قاضي آن را اداره مي کرد. بعد از جنگ جهاني دوم که تقريباً تمامي کشورهاي اسلامي استقلال خود را دست آوردند، تنها بعضي از کشورها مثل عربستان سعودي، يمن و افغانستان به اجراي کامل شريعت پرداختند. در نيم قرن گذشته، در بيش تر کشورهاي اسلامي براي بازگشت به قانون الهي که در شريعت نهفته شده است، و همراه نمودن آن با حقوق بشر که در موقعيت هاي جديد مسلمانان خود را با آن مواجه مي بينند، تلاش هايي صورت گرفته است. به علاوه، بحث هاي گسترده اي نيز در مورد خود شريعت همچنان صورت گرفته است.
همان طور که قبلاً گفتيم، در جهان اهل تسنن بسياري از افراد سعي دارند تا باب اجتهاد را باز کنند و گروهي نيز از تلفيق احکام مذاهب قديم مثل شافعي و حنفي سخن مي گويند. همچنين در حال حاضر حقوقداناني وجود دارند که «غير روحاني» اند؛ يعني اين که از اعضاي رسمي طبقه ي علما نيستند که حاميان سنتي شريعت اند. اينان نيز فتوا دادن و ايجاد قوانين جديد شرعي را حق خود مي دانند. حتي در ايران شيعي که اجتهاد در هر نسلي از نو اعمال مي شود، تعدادي از متفکران مذهبي مدرن از «شريعت پويا» سخن مي گويند که در مقابل «شريعتِ ايستاي» قديم قرار دارد. در زمينه ي حقوق نيز همانند سياست که بسيار به آن وابسته است، بحث ها و گفتگو هاي بسياري در سراسر جهان اسلام وجود دارد؛ اما هيچ شکي نيست که مسئله ي احياي شريعت، بعد از افول آن در دوران استعمار، در مرکز تمامي ملاحظات اسلام معاصر قرار دارد.

ناموس الهي، اخلاق و جهان بيني مذهبي

شريعت تنها يک قانون مثبت عيني نيست بلکه مجوعه اي از ارزش ها و چارچوبي براي زندگي مذهبي مسلمانان است. کتاب هاي فقهي در برگيرنده ي قوانين خاص شريعت اند، اما شريعت نيز خود شامل تعاليم اخلاقي و روحاني است که صرفاً ماهيت حقوقي ندارند؛ هر چند که در اسلام ماهيت حقوقي هرگز از اخلاق جدا نيست. شريعت برمبناي قرآن و حديث به مسلمانان مي آموزد که به والدينشان احترام بگذارند، با همسايه ها مهربان باشند، خيّر باشند، راستگو باشند، پيمان نگه دارند، در همه ي روابط خود صادق باشند و غيره. تمامي نظام اخلاقي اسلام بر بستر فرد و جامعه به شريعت مربوط است؛ در حالي که تزکيه ي دروني روح و جان و نفوذ آن به معناي دروني شريعت، به طريقت يا سير و سلوک روحاني ارتباط مي يابد که ضرورتاً بر اساس عمل به شريعت قابل دستيابي است.
امروزه در بسياري از قسمت هاي جهان اسلام، قانون الهي يا شريعت در سطح حقوقي به طور کامل اجرا نمي شود؛ اما اصول اخلاقي نهفته در تعاليم آن هنوز بر جامعه ي اسلامي حاکم است. شريعت در واقع تعيين کننده ي تفکر اسلام در سطح شخصي و اجتماعي است و از زندگي اعتقادي جداناپذير است. براي اکثر مسلمانان عمل به احکام شريعت نشانه ي تسليم به اراده ي خداوند و زندگي زاهدانه و پرهيزگارانه اي است که به سعادت و رستگاري زندگي اخروي منتهي مي شود. حتي کساني که به شريعت عمل نمي کنند اما خود را مسلمان مي دانند، از منظر شريعت به موازين اخلاقي مي نگرند و درکشان از درست و نادرست و چارچوب زندگي در اين دنياي آشفته بر اين مبناست. به همين ترتيب، کساني که مي خواهند در زندگي اين جهان به خدا برسند و از طريقت به حقيقت دست يابند که منبع قانون و راه راست است، بيش از هر کسي به ضرورت قانون الهي براي عبور از اين جهان گذرا و دستيابي به حيات رستگارانه ي ابدي (ملکوت الهي) آگاه اند.
منبع مقاله :
نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.