آخ! ... پاي پسرم خورد به سنگ

يکي از شعراي فرهيخته ي دوران مشروطيت که علاوه بر شعر و شاعري به زبان هاي مختلف از جمله: فرانسوي، روسي، ترکي و عربي آشنايي کامل داشت، «جلال الدين ممالک ايرج ميرزا» پسر صدرالشعرا غلام حسين ميرزا بود.
جمعه، 20 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخ! ... پاي پسرم خورد به سنگ
 آخ! ... پاي پسرم خورد به سنگ

 

نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع:راسخون




 


يکي از شعراي فرهيخته ي دوران مشروطيت که علاوه بر شعر و شاعري به زبان هاي مختلف از جمله: فرانسوي، روسي، ترکي و عربي آشنايي کامل داشت، «جلال الدين ممالک ايرج ميرزا» پسر صدرالشعرا غلام حسين ميرزا بود.
ايرج در سال 1291 هـ. ق. در تبريز به دنيا آمد و پس از عمري خدمات فرهنگي و اداري در سال 1344 هـ. ق در اثر سکته ي قلبي در تهران به سراي باقي راه يافت و در گورستان ظهيرالدوله، در کنار بسياري از نويسندگان و شعراي هم رزمش به خاک سپرده شد. بارزترين خصيصه ي شعر او زبان چالاک و بيان گرم و زنده اوست که داراي بلاغتي خاص است.
با قطعه ي بسيار زيباي «قلبِ مادر» به ادامه ي زندگي نامه ي ايرج ميرزا مي نشينيم:

«داد معشوقه به عاشق پيغام *** که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بيندم از دور کند *** چهره پُر چين و جبين پُر آژنگ
با نگاهِ غضب آلود زند *** بر دل نازک من تير خدنگ
از درِ خانه مرا طرد کند *** هم چو سنگ از دهن قُلماسنگ
مادر سنگدلت تا زنده است *** شهد در کام من و توست شرنگ...»

ايرج در 19 سالگي پدرش را از دست داد و به همين دليل در وزارت فرهنگ، وزارت کشور و وزارت دارايي به مشاغل مهمي منصوب شد. همان سِمَت هايي که قبلاً پدرش «غلام حسين ميرزا» به عهده داشت.
اين شاعر وطن دوست مدتي به اروپا سفر کرد و تجارب زيادي به دست آورد. از جمله ابتکارات او مي توان به تأسيس اداره ي عتيقه جات - اداره ي باستان شناسي امروز - اشاره کرد. مدتي از عمر ايرج در زمان «مظفرالدين شاه قاجار» سپري شد. که به علت دوستي با «عبدالحسين» پسرِ امير نظام گروسي، مورد لطف و تشويق امير نظام قرار گرفت و به دليل سُرايش اشعار پُر مفهوم اجتماعي و ملي به «فخرالشعراء» ملقب شد.

«...نشوم يک دل و يک رنگ تو را *** تا نسازي دل او از خون رنگ
گر تو خواهي به وصالم برسي *** بايد اين ساعت بي خوف و درنگ رَوي و سينه ي تنگش بدَري *** دل برون آري از آن سينه ي تنگ
گرم و خونين به مَنَش باز آري *** تا بَرَد ز آينه ي قلبم زنگ
عاشق بي خرد ناهنجار *** نه بَل آن فاسق بي عصمت و ننگ...»

آن چه از اشعار وي بر مي آيد اين است که از سرنوشت خود شکايت نکرده و تنگدستي و فقير بودن خود را بهترين دليل پاکدامني و خدمت صادقانه به مردم و کشور ذکر مي کند. ديوان شعر ميرزا از چهار هزار بيت تجاوز نمي کند. با اين حال نمي توان وي را جزو گروه ادبي خاصي به شمار آورد. دليلش هم اين که: او در انواع شعر طبع آزمايي کرده و به خوبي از عهده کار برآمده است. معمولاً در اشعار ايرج نکات مبهم، مطالب دور از ذهن و نامفهوم ديده نمي شود. در سراسر ديوانش سعي کرده زندگي روزانه ي ايرانيان را آنچنان که هست، دور از اغراق هاي شاعرانه و مبالغه هاي چاپلوسانه بيان کند. آن چه سرچشمه ي افکار و انديشه ي شعرِ او به حساب مي آيد، حقايق موجود در جامعه و عصر و زمان خويش است.
ميرزا، شاعري ميهن دوست و ملي گراست؛ نمي تواند ظلم و بي عدالتي حاکم بر مردمان عصر قاجار را ناديده بگيرد. خواهان عدالت اجتماعي و آزادي قلم و انديشه است و با جهل و ناداني و استبداد مي ستيزد.

«...حرمت مادري از ياد ببرد *** خيره از باده و ديوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک *** سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوقه نمود *** دل مادر به کَفَش چون نارنگ
از قضا خورد دَم در به زمين *** و اندکي سُوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز *** اوفتاد از کف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست نمود *** پيِ برداشتن آن آهنگ...»

اگر قطعه ي بسيار زيباي «قلب مادر» را از ابتدا تا اينجا به دقت نخوانده ايد، مقطع اين شعر بي بديل را با تأمل بسيار مرور کنيد. زيرا دو بيت واپسين، علاوه بر اينکه شلاق جانکاهي است بر پيکر عاشقِ بي مقدار، هشداري است بر همه ي جوانان کور دل و بي فرهنگ:

«... ديد کز آن دل آغشته به خون *** آيد آهسته برون اين آهنگ
آه! ... دستِ پسرم يافت خراش! *** آخ!... پاي پسرم خورد به سنگ!...»

فرزندان طبع تواناي ايرج ميرزا عبارتند از: «عارفنامه»، «مثنوي زهره و منوچهر»، «شام و جام»، «هديه ي عاشق» و...
موضوع مثنوي عارفنانه اوضاع نابسامان ايران عهد قاجار مي باشد. گفتني است شعر «قلب مادر» را ايرج به منظور شرکت در مسابقه اي که مجله ي «ايران شهر» مطرح کرده بود، سروده است. گفته شده که در اين مجله، قطعه اي از زبان آلماني ترجمه شده و از عموم شاعران ايران درخواست شده بود که آن را به شعر فارسي درآورند. ايرج ميرزا شعري را که خوانديد مي سرايد و به دفتر ايران شهر ارسال مي دارد. اين قطعه چنان مورد توجه قرار مي گيرد که شهرت ايرج را جهان شمول مي نمايد.




 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط