عليرضا شيخ محمدي (2)
چكيده:
خليج فارس از ديرباز پايگاهي براي داد و ستد كالا و تلاقي انديشه ها و عقايد، ميان آسيا و آفريقا بوده است. هندي ها، آفريقايي ها، اروپايي ها و سامي ها طي قرن ها، گذرشان به اين حدود افتاده است و بسياري از ايرانيان نيز از راه خليج فارس به گوشه و كنار جهان رفته اند و هنوز هم مي روند. به همين دليل آداب و رسوم مردم سواحل جنوبي كشور به خاطر مجاورت با دريا و تماس نسبتاً ناچيز با داخل فلات ايران با آداب و رسوم ديگر نقاط ايران تفاوت هاي آشكاري دارد و شايد به همين علت باشد كه بعضي از آداب و رسوم مردم اين نواحي در نظر ما شگفت انگيز و جالب جلوه مي نمايد. از جمله اين آداب و رسوم مي توان به آيين هاي باران خواهي، گلي ساختن، شوشي و رزيف، چهاردهي، دريامابر و سنت هاي پيش بيني وضعيت هوا و دريا و نوروز دريا اشاره كرد. در اين مقاله تلاش شده تا حد امكان و تا آنجايي كه منابع اجازه داده اند، اين بخش از آداب و رسوم مردمان كرانه هاي شمالي خليج فارس و نيز عوامل مؤثر بر شكل گيري آن ها مورد بررسي قرار گيرد.واژگان كليدي:
خليج فارس، مراسم باران خواهي، نوروز دريا، شوشي، رزيف، چهاردهي، دريا مابر.درآمد
واقع شدن سواحل و بنادر خليج فارس بر سر راه هاي عمده ي تجاري قديم، به ويژه شاخه ي دوم جاده ي معروف ابريشم كه از خليج فارس و راه دريا به اروپا مي رفت، و نيز جاده ي ادويه كه از هند، سواحل عمان و خليج فارس به عربستان مي پيوست، باعث گرديده بود كه از همان ديرباز حضور و تعامل فرهنگ هاي مختلف در اين نواحي مشهود و به بيان ديگر فرهنگ مختلطي از ايراني و عرب و هندي در اين خطه از سرزمين ما به وجود آيد. نقطه اي ارتباط اين فرهنگ ها خليج فارس بوده است. اين فرهنگ عموماً با مسائلي چون دريا، دريانوردي، كشتي، كالاهاي بازرگاني، ملوانان و خلاصه مشاهدات و تجربيات جهانگردانه گره مي خورد.منطقه ي خليج فارس در بستر تاريخ شاهد شكل گيري آيين ها، آداب و رسوم، جشن ها و سنت هاي گوناگوني بوده كه هر كدام از آن ها علاوه بر زيبايي هاي خاص خود، نقش مهمي در تحولات فرهنگي و تمدني منطقه و جهان ايفا نموده ا ند. اهميت خليج فارس در شكل گيري مناسبات تاريخي و فرهنگي منطقه غيرقابل انكار است. از سوي ديگر اين منطقه كه از وحدت نسبي فرهنگي برخوردار بوده همواره در مطالعات فرهنگ شناسي، به عنوان يك حوزه ي فرهنگي خاص و مستقل شناخته مي شود. مطالعه ي فرهنگي در منطقه ي خليج فراس، به ويژه در بنادر، جزاير، شهرها و آبادي هاي سواحل شمالي خليج فارس كه تاريخ كهن و فرهنگي غني دارند، موضع اصلي مقاله حاضر را تشكيل مي دهد.
در مطالعات مرتبط با موضوع خليج فارس، مسائل اجتماعي و از آن ميان مسائل مربوط به مقوله ي فرهنگ و سنت هاي دريانوردي، به ويژه در تحقيقات داخلي به اندازه ي كافي مورد توجه قرار نگرفته است، زيرا در مطالعات و تحقيقات داخلي بيشترين تأكيد و توجه محققين بر امور اقتصادي و سياسي اين ناحيه معطوف شده و اهميت جايگاه فرهنگي آن در تبادلات منطقه اي و جهاني ناديده گرفته شده است. اين امر در حالي است كه اكثر ساكنان اين منطقه جداي از تمايزات سياسي و قومي، از وحدت فرهنگي نسبي برخوردار هستند.
بخشي از اين هويت فرهنگي نسبتاً متمايز كه متأثر از ويژگي هاي آب و هوايي و نيز قرار گرفتن در كانون تلاقي فرهنگ هاي ملل گوناگون در اثر روابط تجاري بوده است، در قالب آيين ها و سنت ها و رسوم خاصي متجلي شده است كه در اين مقاله تعدادي از آن ها، شامل آيين هاي باران خواهي، مراسم گلي ساختن، سنت پيش بيني وضعيت هوا و دريا، سنت نوروز دريا، مراسم شوشي و رزيف، مراسم چهاردهي و مراسم دريا مابر معرفي شده اند.
مكان و حوزه جغرافيايي مورد مطالعه در اين پژوهش، كرانه ها، سواحل و جزاير شمالي خليج فارس مي باشد؛ يعني مناطق ساحلي استان هاي هرمزگان، بوشهر، خوزستان و جزاير آن ها، ( در نقشه هاي شماره 1 تا 4 محدوده ي جغرافيايي پژوهش مشخص شده است).
اما پرسش اصلي كه تلاش شده در اين مقاله به آن پاسخ داده شود اين است كه مهم ترين علل و عوامل مؤثر بر شكل گيري آداب و رسوم متأثر از دريا در سواحل شمالي خليج فارس چه بوده است؟
اين نوشته نشان مي دهد كه در شكل گيري انواع آداب و رسوم متأثر از دريا در سواحل شمالي خليج فارس عوامل و عناصري مانند: نحوه ي زندگي توليدي مردم ناشي از شرايط زيستي و جبر جغرافيايي آن ها ( زندگي ساحل نشيني)، بهره گيري از ذوق و استعداد فردي و همچنين دو پديده ي مهم اجتماعي يعني تجارت دريايي و مهاجرت ( جابجايي جمعيت ها) تأثير گذار بوده است. نيز برخي ديگر از اين آداب و رسوم و سنت ها، يا در چارچوب عقايد رايج در ميان مردم ساير مناطق به وجود آمده اند و يا شكل گيري آن ها ريشه در آداب و رسوم نياكان آنان در دوران باستان دارد.
مراسم باران خواهي:
يكي از رسوم ويژه ي مردم بندر كه سخت بدان پايبندي دارند انجام مراسم « باران خواهي» ( قبله ي دعا رفتن) است. بدين سان كه اگر در فصل باران آسمان بر زمين بخيل شود و از ابر رحمت خداوند قطره باراني نبارد و « برج قوس» (3) يعني زمان كشت نيز به پايان نيمه ي دوم نزديك شود و باز هم خبري از آمدن باران نشود، دو نفر از زنان محل ( و گاهي مردان) آردبيزي ( الك يا غربال) را بر مي دارند و در حالي كه خود را با چادري پوشانده اند، به در خانه ها مي روند و در حياط هر خانه را به صدا در مي آورند. صاحب خانه مي آيد و مي گويد كيست؟ و آن ها تعمداً جواب نمي گويند، اما به جاي آن، با چند بار زدن آردبيز خود به آستانه ي در، صاحب خانه را متوجه مي سازند كه « آردبيز تك تكي» هستند و چه مي خواهند. صاحب خانه نيز آن چه در توان خود دارد در كيسه ي آنان مي ريزد، چيزي كه به آن ها داده مي شود شامل گندم و مقدار كمي چاي يا شكر است و برنج و پول كمتر در ميان است« آردبيز تك تكي » ها، تمام خانه هاي محل را سر مي زنند تا همه ي اهالي از نيت خيرشان باخبر شوند و اين كار را معمولاً پس از شامگاه انجام مي دهند. بعد از انجام اين مراحل به خانه ي خود باز مي گردند. در شب بعد، در منزل يكي از آن ها آشي از گندم تدارك ديده مي شود. مردم و كودكان محل به خانه ي آن فرد مي روند. بعد آش گندم را كه با « شله گندمي» معروف است درون چند مجمعه ( سيني بزرگ) مي ريزند و چند دانه ي تسبيح را در هر مجمعه مي اندازند. دانه ي تسبيح به دندان هر كس كه بخورد،قرعه ي فال به نام او افتاده و بايد كاري را انجام دهد كه همه براي خاطر آن جمع آمده اند. در اين موقع، آن كسي كه قرعه ي فال به نام اوست را حاضر كرده و يكي از لنگه هاي « هاسك» (4) را بر گرده اش مي نهند تا آن را تا ساحل دريا ( كنار آب) حمل كند. آن گاه از همان منزل بيرون مي آيند و به منظور اطلاع و شركت بيشتر افراد محل در انجام مراسم، همگي با هم مي خوانند:
ببين بيشيم قبله ي دعا
بلكي خدا رحمش بيا (5)
پس از تجمع افراد، بعد از آنكه آهنگ رفتن به طرف دريا و يا كنار آب مي كنند نواي ديگري بدين گونه سر مي دهند:
او انبارا او نداره - خدا بده
جفنه نوني نون نداره - خدا بده
بعد از چندين مرتبه تكرار آواهاي بالا، در حالي كه سنگ بر گرده ي خورنده ي دانه ي تسبيح است، ديگران به دنبال او چنين مي خوانند:
« پيرزن كورو، لنگ هاسك كو لشن»(6)
پس از اين استغاثه، دعاي ديگر را چنين سر مي دهند:
« مشكو لكم خشكن خدا اوش بده»(7)
حاضران در مراسم مرتب و به طور يكنواخت و آهنگين، جمله ي دعاگونه ي خود را تكرار مي كنند تا به كنار دريا يا آب برسند. آن گاه سنگ آسياب را بر زمين گذاشته و پس از استراحتي كوتاه، سه مرتبه لنگ ي هاسك را در آب زده و در مي آورند، سپس آن را برمي دارند و بر گرده ي شخص ديگري مي نهند و آهنگ بازگشت به محل مي كنند و اين بار مي خوانند:
قبله ي دعا رفتيم
سي او خدا رفتيم (8)
با خاتمه ي اين مراسم كه آن را « قبله ي دعا رفتن» مي نامند، چشمان خود را به آسمان دوخته و با اميدواري زياد در انتظار آمدن باران مي نشينند.
گفتني است كه بعد از آن همه تمهيدات و استدعاي ياري در پيشگاه خداوند، اگر تصادفاً سيلابي درگيرد و احتمال خرابي خانه ها رود،در اين حالت نيز به منظور بند آوردن باران، واكنشي از خود به درگاه خداوند نشان مي دهد كه اين بار حركتشان كاملاً ريشه در فرهنگ اسلامي دارد و آن، انداختن برگه هاي قرآن ( البته با تكريم خاص) يا مهر نماز بر روي آب و يا ريختن مقداري آرد يا نمك درون آب، در حياط منزلشان است. مردم انجام اين كار را گونه اي استغاثه مي دانند تا خداوند به رحم آيد و باران را بند آورد. (9)
مراسم گلي (10) ساختن ( گلي درآوردن):
گونه ي ديگري از رسم باران خواهي، « گلي ساختن» يا « گلي درآوردن» است. در اين مراسم مردي را لباس زشت و مندرس بر تن مي كنند و صورتش را سياه كرده و با بستن شاخ و برگ درخت خرما به لباس وي، به دنبالش راه مي افتند و نيز مرد ديگري را به عنوان عيالي گلي كه « كوسه» نام مي گيرد، به شكل زني در مي آورند و پشت سرگلي ( شوهرش) به راه مي اندازند و در حالي كه مي رقصند و ادا و اطوار و لودگي از خود درمي آورند، انبوه جمعيت آن ها را در كوچه ها و معابر به جلو مي رانند.همراهان گلي براي جمع آوري آذوقه ( شله گندمي) و اطلاع به مردم محل از آمدن گلي، ترانه ي آهنگيني مي خوانند. وقتي به در هر خانه مي رسند يكي از افراد آن خانه، از پشت بام، پياله اي آب بر روي گلي و همراهان او مي پاشد. با پاشيده شدن آب آنان بلادرنگ مي گويند:
« نه او بي، بارون بي» (11)
سرانجام پس از رفتن و گشتن در تمامي خانه ها و فراهم آوردن آذوقه ي شله، شب بعد، همانند مراسم باران خواهي، شيوه ي شله خواري در خانه ي گلي انجام مي گيرد و پس از آن آماده ي رفتن به كنار آب براي دعا مي شوند. (12)
آنچه در مراسم گلي ساختن توجه ما را بيشتر به خود جلب مي كند معناي « گلي» به ميان آمدن نام « كوسه» و منشأ پاشيدن آب بر روي « گلي» و همراهانش است كه در اين رابطه توضيح بيشتري ارايه مي شود:
« گلي» از تركيب: گل = خاك + ي نسبت، به شخص زشت بدقيافه اي كه لباس پاره پاره و گل آلود بر تن دارد، اطلاق مي شود. ظاهراً بدان سبب كه شخص مورد نظر در مراسم گلي ساختن لباس مندرس و خاك آلود بر تن مي كند اين نام گذاري صورت گرفته است.
همچنين كاربرد نام « كوسه» براي زن گلي، يادآور جشني است به نام « كوسه بر خر نشين» ( برنشستن كوسه) كه ايرانيان باستان در اول آذرماه هر سال آن را بر پا مي داشته اند. اين جشن تا روزگار ابوريحان بيروني در شيراز مرسوم بوده است چنانكه او مي نويسد: « آذرماه به روزگار خسروان، اول بهار بوده است و به نخستين روز از وي از بهر فال، مردم بيامدي كوسه،برنشسته بر خري، و به دست كلاغي گرفته، و به باد بيزن، خويشتن باد همي زد و زمستان را وداع همي كرد وز مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانه ي ما به شيراز همي كرده اند» (13)
منشأ پاشيدن آب بر روي گلي و همراهانش نيز به قرن هاي دور و دراز گذشته و در اصل به پندارهاي انسان ابتدايي باز مي گردد و « ظاهراً انجام آن را تقليدي از كار خداوند مي دانست در فرو باريدن آب؛ زيرا روش هايي كه در ابتدا بري جلب كمك ارواح و پس از آن خدايان به كار مي رفته « روش تقليد» بوده است؛ به اين معني كه هر كار را كه انسان مي خواسته است خدايان انجام دهند، نظير آن را انجام داده و ظاهراً مي خواسته است خدايان را به تقليد از خود وادار سازد؛ مثلاً اگر مي خواستند باران ببارد،جادوگر، آب بر روي زمين مي پاشيد و براي آنكه بهتر تقليد شده باشد آب را از روي درختي به زمين مي ريخت.» (14)
آثار پرستش آب و مظهر عمده يا ايزد بانوي بزرگ آن « آناهيتا» و آثار نيايش ايزد ديگر دنياي قديم يعني « تير»، در فرهنگ و تمدن سرزمين خوزستان و بر نقوش سفالينه هاي بي شمار آن به جاي مانده است و حتي در آثار معماري و عقايد ديني و فرهنگ عامه ي آن اثر گذاشته است و تا به امروز هم قسمت هايي از آن در ذهن و فكر مردم آن ديار پابرجاست. (15)
بنابراين و به طور كلي انجام آيين هاي « قبله ي دعا رفتن» يا انجام مراسم باران خواهي و گلي درآوردن به رسوم گذشته ي ايرانيان پيش از اسلام باز مي گردد و همه ي مردم ايران با آن مأنوس بوده اند. ظاهراً اين مراسم بازمانده ي پرستش « آناهيتا»، الهه ي بارندگي و آبياري ايرانيان باستان است كه پس از ازدواج اسلام دگرگوني پذيرفته است. (16)
البته مراسم باران خواهي، تنها منحصر به نواحي جنوب كشور ( هرمزگان، بوشهر و خوزستان) نيست. بر طبق تحقيقات برخي از پژوهندگان دانشور ايراني مانند محمدابراهيم باستاني پاريزي (17)، اميرحسين آريانپور (18) و مرتضي فرهادي (19) در اكثر آبادي هاي ايران و حتي در ديگر نقاط جهان نيز مرسوم و متداول بوده است. (20)
بنابراين با توجه به پايندگي مراسم باران خواهي در نواحي مختلف ايران، مي توان به اين نتيجه احتمالي رسيد يا رسوبات و بقاياي فرهنگي - اعتقادي عهد كهن در اعتقاد به فرشته ي موكل آب ( آناهيتا = ناهيد) هنوز در ذهن و روان مردم باقي بوده، و يا آنان بدون آنكه بدانند كه به آناهيتا باور دارند، آيين مربوط به آن را انجام مي داده اند.
سنت پيش بيني وضعيت هوا و دريا:
ساحل نشينان جنوب ايران از قديم الايام و براساس سنت پيشينيان خود تغييرات هوا را به تغييرات دريا مربوط مي دانند و تغييرات دريا را با حساب برج ها و ستاره ها پيش گويي مي كنند. صرف نظر از انقلابات دريايي، حساب هر تغييري براي بوميان خليج فارس روشن است.ناخداهاي خليج فارس هميشه با حساب هفده ستاره روي دريا سفر مي كنند و همين هفده ستاره با « ضربه هايي » (21)كه مي زنند باعث تغييراتي فصلي هوا مي شوند. ازاين هفده ستاره، دو ستاره ثابت است و پانزده ستاره ي ديگر سيار هستند.
اين هفده ستاره در مسير شمال به شرق خليج فارس به قرار زيرند:
1- ستاره ي « گاه» يا « يا» (YA) كه ستاره ي ثابت است؛ 2- فرگد ( فرقد)؛ 3- نعش (22)؛ 4- ناقله؛ 5- عيوق؛ 6- واقع؛ 7- سماك ( ماهي)، 8- ثريا؛ سپس از شرق به طرف جنوب عبارتند از: 9- مطلع؛ 10- جوزه؛ 11- تير؛ 12- اكليل؛ 13- عقرب؛ 14- حمارين؛ 15- سهيل؛ 16- سله بار ( سلبار)؛ 17- قطب كه دومين ستاره ي ثابت است و در جنوب قرار دارد.
ترتيب اين ستاره ها از جنوب به سمت غرب: قطب، سلبار، سهيل، حمارين، عقرب، اكليل، تير و جوزه و از غرب به طرف شمال نيز: مغيب، ثريا، سماك، واقع، عيوق، ناقه، نعش و فرقد مي باشد. توضيح آنكه مطلع و مغرب هر ستاره اي، نشانه ي نزديك و دور شدن از بندر است (23). همچنين آگاهي كامل ناخدايان به طرز قرار گرفتن اين ستاره ها علاوه بر هواشناسي، براي تعيين موقعيت كشتي در دريا و مسيريابي صحيح دريانوردي نيز به آن ها كمك مي كرده است. ( تصوير شماره 1)
همچنين ديارنوردان و ناخدايان خليج فارس براي پيش بيني وضعيت آب و هوا و حتي وضعيت دريا و زمان آغاز سفرهاي درياي خود از مبناي « تقويم دريايي» كه ميان آن ها رايج است، استفاده مي كنند. سال دريانوردان چهار فصل دارد، سه فصل 100 روزه و يك فصل 65 روزه.
سال دريايي مطابق با تقويم شمسي،از بيست و پنجم تيرماه آغاز مي شود و هر فصل آن داراي 10 دهه مي باشد كه به آن « دهي،بيستي، سي اي، چهلي، پنجاهي، شصتي، هفتادي، هشتادي، نودي و صدي مي گويند. هنگامي كه فصل اول تمام مي شود دوباره از دهي تا آخر فصل دريايي مي شمارند. (24)
امروزه ساحل نشينان خليج فارس از روي چگونگي آب دريا و تغييرات آن نيز وضعيت هوا و دريا را پيش بيني مي كنند از جمله:
- هرگاه رنگ موج دريا سبز رنگ شود مي گويند كه دريا چرك شده و اين علامت باد است،يعني بعد از اين وضعيت باد مي وزد و در غير اين صورت باد نمي وزد.
- زماني كه آب دريا زياد بالا مي آيد،علامت باد مي باشد. اگر هم باد بيايد و هم آب بالا بيايد، علامت طوفان است.
- اگر هنگام صبح محل طلوع خورشيد قرمز رنگ باشد، آن روز يا فرداي آن روز حتماً هوا طوفاني مي شود.
- هنگامي كه رنگين كمان در آسمان پديدار شود، نشانه ي صافي دريا است.
- اگر خورشيد در قرمزي كامل غروب كند، طوفان خواهد شد.
- اگر در دريا دلفين زيادي باشد، نشانه ي در پيش بودن طوفان است. (25)
روشن است كه اين پيش بيني سنتي آب و هوا و وضعيت دريا، تنها حاصل سال ها تجربه ي زندگي در كنار دريا و آشنايي كامل با اوضاع و دگرگوني هاي آن است. يعني تنها عاملي كه باعث شده اين نوع پيش بيني ها به طور سنتي در ميان ساحل نشينان صورت گرفته و حتي بدون استفاده از وسايل صنعتي مدرن، دقيق باشند، فقط مي تواند تجربه ي زندگي در كنار دريا باشد. اين مسئله خود تصديقي بر نقش عامل جغرافيايي و شرايط محيطي بر روند شكل گيري آداب و رسوم ساحل نشينان خليج فارس است.
سنت « نوروز دريا» يا « نوروز صياد»:
دريانوردان، نوروز را كه يكي از مهم ترين پديده هاي فرهنگي ايران در جهان است، در سواحل جنوب ايران و حتي در گستره ي وسيعي از اقيانوس هند در « تقويم دريانوردي» به كار مي گيرند. از آن جا كه نوروز در خليج فارس، به طور كامل با شرايط نجومي، وزش بادها و نيز تغييرات اقليمي تطبيق دارد، بنابراين تمام ساكنان و دريانوردان خليج فارس آن را از قديم الايام به عنوان مبناي فعاليت هاي هماهنگ خويش به كار برده اند. چنين هماهنگي اي فقط با به كار بردن تقويم شمسي امكان پذير بود. تداوم رسم و سنت به كارگيري نوروز به عنوان مبدأي براي محاسبات نجومي و انجام سفرهاي دريايي، كم كم موجب پديد آمدن نوع خاصي از نوروز موسوم به « نوروز دريا» در منطقه ي خليج فارس شده است. (26)ايرانيان باستان روز دهم مرداد هر سال را كه برابر است با روز اول ماه اوت فرنگي به نام نوروز دريا مي ناميدند و آن را روز شروع دريانوردي قرار داده بودند. آن ها اين روز را كه آغاز آرامش آب ها و بهار دريا و وزش بادهاي موسمي است جشن مي گرفتند و با گل و گياه و شاخه ي سبز درختان، خصوصاً با موز و نارگيل و ميوه هاي گرمسيري به ميانه ي دريا مي رفتند و پس از شكر و سپاس به درگاه خداوند كه دريا را براي آن ها آفريده و آن را رام و مسخر آنان ساخته است، گل و گياه و ميوه ها را به نذر فرشته ي آب و دريا به پيشگاه خداوند هديه مي كردند و به آب هاي بيکران درياي پارس كه به اعتقاد ايرانيان شامل درياي سرخ، درياي فارس، درياي مكران، درياي هند و درياي چين مي شد، مي ريختند و به شادي مي پرداختند. پس از يك روز شادماني به بنادر و جزاير و سواحل محل سكونت خود باز مي گشتند و از فرداي آن روز با اميد فراوان به عنايت خداوند سفرهاي دور و دراز دريايي خود را آغاز مي كردند.
نوروز دريايي، روزي براي جشن زمان است. روز آرامش دريا و زماني كه در آن بايد كار دريايي ( صيد و صيادي، تجارت و سفر) را آغاز كرد. در اوستا، از اين روز با نام « امرتات» ياد مي شود. جشن امردادگان با الهام از نقش آب و با آب پاشان در ايران و موز و نارگيل به آب انداختن در هند و برخي از كرانه هاي دريايي آفريقا آغاز مي شود. اين جشن دريايي داراي دو بعد جسماني و غيرجسماني است. در بعد غيرجسماني، سخن از جاوداني و بي مرگي و روندگي دارد و در عالم جسماني، آن است كه نگهبان گياهان و روييدني هاست. (27)
برپايي سنت نوروز دريا در خليج فارس ريشه در دوران باستان دارد. بنابراين براي بررسي چگونگي تداوم اين سنت لازم است به دوره ي جمشيد و حتي قبل از آن از جمله كيومرث نگاهي داشته باشيم.
روايات ايراني به نحوي مشخص، آغاز جشن نوروز را از جمشيد، پادشاه پيشدادي مي دانند. فردوسي مي گويد:
جهان انجمن شد بر تخت او
فرومانده از فره بخت او
به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سرسال نو هرمز فروردين
برآسوده از رنج تن دل زكين
بزرگان به شادي بياراستند
من و جام و رامشگران خواستند
چنين روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان يادگار
بدون شك اين دريانوردي گسترده و طولاني با بهره گيري از نجوم و تقويم صورت گرفته است و مبدأ آن هم مي بايست خليج فارس باشد. چنان که شهر « جم» در نزديکي سيراف از يادگاري هاي جمشيد جم است و در خليج فارس از شهري به نام « جمشيدگرد» هم نام برده اند. نوروزي كه جمشيد بنا نهاد اول برج حمل يعني فروردين بود. اين همان نوروزي است كه كيومرث،اولين انسان و اولين شهريار،به عقيده ي ايرانيان تأسيس كرده بود. (28)
اگرچه بعدها نوروز دچار تغييراتي شد و به برج اسد و حتي برج سلطان نيز برده شد. (29) اما در خليج فارس همواره نوروز در اول حمل باقي ماند و نوروز دريا براساس آن محاسبه گرديد. يكي از دلايل اين امر آن بود كه ثروت حاصل از تجارت دريايي كه شامل طرايف دريا، جواهرات، مواد خوشبو و ديگر كالااي گران بها بود، طمع فرمانروايان دوره هاي گوناگون از جمله اعراب بعد از اسلام را بر مي انگيخت. زيرا طبق رسم ايرانيان، در هنگام نوروز مردمان به فرمانروايان هدايايي مي دادند. طمع دريافت هديه ي فرمانروايان، عرب را به تداوم برپايي چنين جشن هايي برمي انگيخت. چنانكه ناخدا شهريار بزرگ رامهرمزي مي نويسد در هنگام جشن مهرگان، مردم زرتشتي به حاكم عمان هديه مي داده اند. (30)
چنين شرايطي موجب شد تا حدود زيادي نوروز در نواحي خليج فارس امكان بيشتري براي تداوم بيابد. حضور مؤثر زرتشتيان در خليج فارس در قرون نخستين اسلامي و پيوند آنان با زرتشتيان نواحي داخلي فارس، كرمان و خراسان نيز بدين امر كمك مي رساند. براساس برخي منابع تاريخي، روزشمار ماه هاي سال در قرون نخستين اسلامي در اين نواحي براساس تقويم شمسي بوده و ماه ها به همان نام هاي « مزديسنا» ناميده مي شده است. (31) ضرورت اخذ ماليات براساس تقويم خراجي كه همان تقويم شمسي بود نيز دولت خلفا را به حفظ نوروز وادار مي ساخت. چنان كه چند بار به محاسبه ي كبيسه سال و تنظيم تاريخ نوروز پرداختند. (32) از جمله مهم ترين اين تنظيمات اقداماتي بود كه به وسيله ي فضل بن حاتم ني ريزي و حكيم عمر خيام نيشابوري صورت گرفت. (33) با همه ي اين احوال به دليل كاربرد دقيق نوروز و دريانوردي و تجارت خليج فارس، همواره آن را به دقت محاسبه و اجرا مي كردند. همچنين احتمال دارد زرتشتيان نواحي كرمان و يزد و فارس كه با تجار سواحل خليج فارس مراوده داشتند، بدين امر در قرون نخستين اسلامي مبادرت مي ورزيده اند. در اين ميان تداوم فعاليت آتشكده ي « كاريان» كه خاص موبدان بوده است را بايد مدنظر قرار داد. اين آتشكده بر اساس گزارش هاي منابع جغرافياي تاريخي با سيراف كه بندري در مقياس جهاني در قرون نخستين اسلامي بوده، پيوند داشته است. اين امر كه در قدم اول به دليل الزامات جغرافيايي و نيز ضرورت هاي فني دريانوردي بود، با عنايت به تمدن و فرهنگ ايراني به تداوم سنت برپايي نوروز در سواحل خليج فارس كمك بسيار رساند. عموميت و گسترش آن نيز موجب شد تا محققي مانند سديدالسلطنه آن را با نام « نوروز عرب» يا « نوروز دريا» در آثار خويش معرفي كند. گزارش او درباره ي نوروز در خليج فارس چنين است: « نوروز عرب يا نوروز دريا كه ناخدايان به حساب آن مسافرت كنند، همان نوروز قديم و نورزو عامه است. بدايت آن اول فروردين ماه قديم است مطابق برج اسد و ماه آگوست فرنگي است. به موجب تجارب ناخدايان در اين ايام تغييرات ذيل در هوا پيدا شود:
- شصت روز بعد از نوروز طوفان « لكيذب» خواهد بود.
- هشتاد روز بعد از نوروز ستاره ي سماك طالع و طوفان « لحمير» شود.
- روز نودم طوفان لحمير صاف خواهد شد.
- روز صد و دهم هوا شمال شده و چله ي زمستان ابتدا شود.
-روز صد و پنجاهم هوا قوس گرديده و طوفان شود.
- روز صد و شصتم الي صد و نودم بحبوحه ي زمستان خواهد شد.
- روز دويست و سي ام اول رياح براري باشد.
- روز دويست و شصتم ستاره ي ثريا غروب كند.
- روز سيصد و دهم اول ايام تدبيره و طوفان خواهد بود.
- روز سيصد و چهلم هوا تبديل به قوس شود.
- روز سيصد و شصت و پنجم ختم السنه است»(34)
گزارش سيد السلطنه متأسفانه مغشوش و مبهم است، زيرا نمي دانيم از كدام قسمت از خليج فارس اطلاعات مربوط به نوروز دريا را كسب كرده و نيز به طور كاملاً دقيق نمي دانيم كه از چه مبدأيي به شمارش پرداخته است. با اين حال مفصل ترين گزارش درباره ي نوروز دريا به شمار مي آيد. اما نكته ي مهم در گزارش سديدالسلطنه اين است كه در اشاره به روز نودم كه هوا صاف مي شود و روز يكصد و دهم كه اشاره به چله ي زمستان مي كند، همان ايام نوروز دريا مدنظر است. زيرا روز نودم از مبدأ نوروز مطابق اول تيرماه با برج « اسد» است و روز يكصد و دهم مطابق با بيستم همان ماه خواهد بود.
در اين زمان نوروز دريا واقع مي شود و دريانوردان سفر به طرف اقيانوس هند را آغاز مي كردند زيرا مناسب ترين زمان براي بهره گيري از آرامش دريا و باد موافق بوده است.
مورخان قديم نيز به نوروز دريا توجه كرده اند، چنان كه هزار سال پيش مسعودي با دقت خاصي به مسائل دريانوردي ميان ايران و هند توجه كرده و به دو پديده، يكي « زمستان هندي» و ديگري « كشتي هاي تيرماهي» اشاره كرده است. (35)
با نگاه به آنچه آمد بايد گفت كه ايرانيان نخستين مردماني هستند كه روز جهاني دريانوردي كه روز راستين آرامش دريا و آغاز درياپيمايي هاي بدون بيم است را با خرد و هوش خدادادي ساخته اند و جايگاه بلند اين روز جهاني نيز براي ايرانيان است.(36) (تصاوير شماره 2،3،4).
مراسم سنتي شوشي و رزيف:
ساحل نشنينان خليج فارس در روز نوروز صياد مراسم سنتي شوشي را نيز اجرا مي كنند. هنگامي كه از گرماي هوا كاسته شد مردم با لباس هاي نو به كنار سفره ي دريا مي آيند. در اين مراسم پيرمردهاي خيزران به دست و نوازندگان دهل با لباس هاي سفيد نو حضور دارند. پس از اينكه همه ي مردم جمع شدند، مردان سفيدپوش به صف مي شوند و با چوب هاي كوتاه دهل مي زنند تا نمايش موسيقايي « رزيف» كه اولين آداب نمايشي اين مراسم است، آغاز شود. چند دهل نواز در وسط مي ايستند و در دو طرف در يك صف گروه هم آوايان و هم سرايان همه با جامعه ي سفيد، دست در دست هم، كنار يكديگر، آوازي شاد را زمزمه مي كنند. صف به همراه نوازندگان دهل به جلو و عقب حركت مي كند. گروهي شعر مي خوانند و ديگران پاسخ مي دهند. اشعار رزيف به شكل سؤال و جواب يا مناظره است و به زبان هاي مختلف از جمله فارسي با گويش بندري، سواحيلي و عربي است. مضمون اين اشعار، گاه داستان تلخ و شيرين يك ساله ي دريانوردي يك لنج از ابتدا تا انتهاي سفر است كه در سه شكل مجزا به نام هاي « ازوا»، « حربي» و « ليوا» اجرا مي شود.« ازوا» مخصوص شادي هاست و آن را موقع بالا كشيدن تورهاي پر از ماهي بر عرشه ي لنج مي خوانند. « حربي» زماني اجرا مي شده كه دريانوردان از درياي طوفاني جان سالم به در برده و از جنگ با دريا پيروز بيرون مي آمده اند. هنوز در برخي كشورهاي عربي و جزيره ي لارك، هنگام اجراي موسيقي حربي، شمشير به دست مي گيرند و آن را نماد جنگاوري مي دانند. اما در بيشتر شهرهاي جنوبي ايران و جزاير ايراني، از خيزران به جاي شمشير استفاده مي كنند كه نمادي ازخرد و پختگي به حساب مي آيد.
ليوا كه بخش سوم رزيف است، در اصل يكي از بازي هاي مشهور مردم جنوب به شمار مي آيد كه بر روي ساحل و كنار لنج ها اجرا مي شود. با اينكه رزيف دربيشتر بندرهاي خليج فارس اجرا مي شود اما خواستگاه آن را بندر كنگ مي دانند كه روزگار دور، مركز مهم لنج سازي بود و رزيف خواني در آن جايگاهي خاص داشت.
معمولاً براي هر سفر دريايي با جهازات بادباني، گروهي رزيف خوان استخدام مي كردند كه ملوان و جاشو هم بودند. آن ها كارشان رااز لحظه ي كشيدن لنگر ( پاوره) شروع مي كردند و به محض ديدن خشكي، روي عرشه رزيف خواني را از سر مي گرفتند.
در قديم ناخدا و جاشوهاي لنج هاي بادباني بازرگاني و صيادي در حين سفر و كار، هماهنگ و هم صدا ترانه هايي را زمزمه مي كردند. در سفر، اين ترانه ها به سرزمين هاي مقصد راه مي يافتند و زبان زد مي شدند. بدين گونه بود كه اين رسم در سواحل جنوبي خليج فارس نيز فراگير شده است.
رزيف موسيقي كار و سفر ايرانيان قديم در گستره ي تنگه ي هرمز است كه چون همراه فرهنگ ايراني به سواحل جنوبي خليج فارس نيز راه يافته است، بنابراين بعضي به اشتباه آن را عربي مي دانند. ( تصوير شماره 5)
در هنگام اجراي موسيقي رزيف در روز نوروز صياد، به طور ناگهاني دو سياه پوش كه با ليف نخل صورتشان را پوشانده اند، با كلاهي از شاخه هاي خرما نزديك مي شوند. حضورشان براي غريبه هاي مراسم عجيب است، اما صيادان بي اعتنا به آوازشان ادامه مي دهند و همه چيز حكايت از آن دارد كه بخش تازه اي از مراسم شروع شده است.
شوشي ها وارد مي شوند:
سياه پوشان ابتدا مات و مبهوت و بي خبر ميان مردم مي چرخند. انگار از ساز و دهل خوششان نيامده است. ناگهان جيغ كشان به مردم حمله ور مي شوند. با دو شاخه برگ نخل همراه با زدن مردم مي كوشند بساط ساز و دهل را جمع كنند اما جمعيت گريزان، همچنان دهل مي نوازد. هر كس فرار نكند، ضرب شاخه هاي نخل را نوش جان خواهد كرد، حتي اگر نوازنده باشد. جماعت با ساز و آوازشان پا به فرار مي گذارند؛ مردمان سفيدپوش از سياه پوشان ضربه مي خورند اما دست از شادي و خنده برنمي دارند.اهالي خليج فارس معتقدند كه شوشي ها از سر و صداي جشن بيدار شده و از پشت كوه آمده اند تا ببينند چه خبر است. بعد از سياه پوشان، كم كم نقش هاي بعدي اين مراسم ظاهر مي شوند. ابتدا شتري كوچك با ساربان كه از پشت جمعيت مي آيد خود را به ساحل مي رساند و بي اعتنا به مردم و شوشي ها، به سمت دريا مي رود. شوشي ها به آن ها حمله نمي كنند،. انگار شتر هم به آب نياز دارد. پشت سر اين كاروان دو نفره، كه هم شتر و هم ساربانش از جوانان بومي هستند. نقش شتر را دو مرد با هم بازي مي كنند، نفر جلويي سر و گردن حيوان را گرفته و نفر عقبي پاهاي شتر را مي گيرد. يك مرغ دريايي پيدا مي شود . او هم منقارش را باز و بسته مي كند و به سوي ساحل مي رود. بنابراين شوشي ها، شتر، ساربان و مرغ دريايي ( كاكايي) اعضاي نمايشند ( تصاوير شماره 6 تا 11).
گروه نمايش شوشي:
دو بازيگر با گوني پلاستيكي و كنفي همه ي هيكل خود را پوشانده اند تا شتر نمايش را جلوتر از مهاجمان به ساحل برسانند.آرام كردن شوشي ها يكي از بخش هاي لازم اين مراسم است كه معمولاً توسط يكي از بزرگان انجام مي شود. شوشي ها پس از هجوم، نيم ساعتي با مردم حرف مي زنند و در پايان نمايش همواره با ساربان و شتر و مرغ كاكايي به دريا مي روند تا آن ها هم از بدي ها پاك و از بيماري دور شوند. (37)
مراسم شوشي نمونه اي نادر از تئاتر ميداني است كه جايش در تاريخچه ي نمايش ايراني خالي مانده است. اين مراسم را فقط در جنوب ايران مي توان ديد. درباره ي شوشي پژوهش چنداني نشده است. يكي از منابع مكتوب در اين باره پايان نامه ي يك محقق ايراني مقيم فرانسه است كه از نظر موسيقايي و نمايشي به آن پرداخته است. (38) بر اساس پژوهش ايشان، گفت و گوي بزرگان مجلس با شوشي ها نمادي از گفت و گو با مهاجمان و دعوت آن ها به صلح و شادي در دوران باستان است.
نمايش سنتي شوشي فقط مختص نوروز صياد نيست و در مجالس عروسي نيز اجرا مي شود. در اندك اسنادي كه در دست است،روستاي « سلخ»، واقع در جزيره ي قشم خاستگاه اصلي نمايش شوشي است. برخي معتقدند شوشي كلمه اي است با ريشه ي عربي، به معني مشوش كردن و بعضي ديگر مي گويند كلمه ي شوشي از « شواش» يا « شاباش» عروسي مي آيد. اما تمام اين ها بيشتر ريشه يابي هاي عاميانه براي نام اين نمايش است و به نظر نمي رسد مبناي زبان شناسانه ي علمي داشته باشد. (39)
مراسم چهاردهي:
اين مراسم معمولاً در كرانه هاي شمالي خليج فارس ( هرمزگان و بوشهر) زماني برپا مي شد كه موعد بازگشت كشتي هاي دريانوردان به تأخير مي افتاد. زنان اين مراسم را در شب چهاردهم ماه قمري انجام مي دادند تا دريانوردانشان هر چه زودتر از سفر به مقصد بازگردند.شيوه ي اجراي مراسم به اين صورت بود كه حدود 20 تا 30 نفر از زنان محله درخانه اي اجتماع مي كردند و مقداري حنا با گلاب مخلوط كرده و در كاسه ي چيني بزرگي (40) مي ريختند. براي متبرك شدن كمي اسپند، سياه دانه، زاغ و زعفران نيز به آن مي افزودند. سپس تمام زنان نيت مي كردند و هر يك از زنان انگشتري را در كاسه انداخته و روي كاسه را با دستمال سبز رنگي مي پوشاندند. از كودكي چهار پنج ساله مي خواستند تا انگشترهاي درون كاسه را به هم بزند. پس از آن زنان به چهار گروه تقسيم مي شدند و در چهار گوشه ي اتاق مي نشستند و شعري را مي خواندند. اشعار به چهار بخش تقسيم مي شد و هر يك از گروه ها قسمتي از شعر را مي خواندند. اشعاري از سعدي، سيد محيا و اشعار عاشقانه در اين مراسم خوانده مي شود.
برخي از اشعار اين مراسم، سروده ي محيا، از اين قرار است:
چون مولايم تكيه بر بام حرم زد
گذشت از عرش و بالاتر قدم زد
گذشت از عرش و كرسي يار محيا
در درگاه سبحاني علم زد
ولم (41) از آسمان آمد به پايين
نشسته بر براق قوت دين
محمد سوره ي الحمد مي خواند
جبرئيل امين مي گفتش آمين
پس از خاتمه ي شعرخواني، از كودكي كه دستش در كاسه ي چيني بود مي خواستند تا انگشتري را از كاسه بيرون بياورد. كسي از انگشتري متعلق به اوست، طبق شعري كه خوانده اند و نيتي هك در ابتدا كرده بود، به مراد و خواسته اش مي رسيد. سپس در همان شب آب حنا را با دست به در خانه ي همسايه ها و نزديكان خود مي كشيدند، به اميد آنكه باد « كوش» (42) جهاز مردان آن ها را به سلامتي به ساحل برساند.
پس از ماليدن آب حنا به در خانه ها، همگي براي پذيرايي و صرف شيريني دور هم جمع مي شدند و اشعار حافظ را مي خواندند. زنان چشم به راه و منتظر، قبل از آمدن مردانشان از سفر، به جمع آوري خشار (43) و پخت و پز پرداخته و خود را آرايش و فضاي خانه را با عود، عنبر، گلاب و كندر عطرآگين مي كردند. اين كارها نشان دهنده ي عشق و محبت دروني زنان نسبت به شوهران دريانوردشان بود. (44)
مراسم « دريا ما بر»:
در سواحل درياي پارس، اعتقاد به باروري انسان بر روي دريا، جايگاه ويژه اي در فرهنگ دريايي ساكنان آن دارد. در جوامع بشري تشكيل خانواده و توليد نسل از جمله ارزش هاي اجتماعي به شمار مي رود. نداشتن قدرت باروري نشانه ي ضعف و ناتواني آن شخص تلق مي شود.مراسم « دريا ما بر» ريشه در چنين نيازها و خواسته هايي دارد. مردم ساحل نشين بندر كنگ براي باروري و توليد نسل از زمان هاي دور مراسم « دريا ما بر» را اجرا مي كنند و سخت به آن اعتقاد دارند و بر اين باورند كه اين آيين نتايج عملي و واقعي دارد. براي انجام اين مراسم، زوج جواني را كه پس از چندين سال زندگي مشترك، صاحب فرزند نشده بودند را از دريا مي گذراندند، يعني از بر ( خشكي) به بر ديگر مي بردند. مثلاً آن زوج از بندر كنگ با قايق به دبي يا جزيره ي قشم و يا جزاير ديگر مي رفتند و چند روزي را در آنجا سپري مي كردند و سپس به بندر كنگ باز مي گشتند. مدتي بعد از اين سفر آن ها بچه دار مي شدند.
« گپ تران» ( بزرگان شهر) مي گويند: « تا به حال سابقه نداشته زن و شوهر جواني كه نابارور بوده اند « دريا ما بر» را انجام دهند و بچه دار نشوند.» به نظر مي رسد مردم بندر كنگ به نيروي مافوق طبيعي دريا در بارور ساختن انسان اعتقاد دارند. (45)
عوامل مؤثر در شكل گيري آداب و رسوم و سنت هاي ساحل نشينان:
به طور كلي عقايد، سنن و آداب و رسوم ساحل نشينان خليج فارس در طي روزگاران دستخوش دگرگوني شده اند. اما در عين حال ماهيت خود را از دست نداده اند و در پاره اي از رسومات شكل اصلي مراسم حفظ شده است. در شكل گيري و تغيير و تداوم اين آيين ها عوامل مختلفي تأثير داشته و دارند.شكل گيري بعضي از آن ها در چارچوب عقايد رايجي است كه در ميان مردم مناطق ديگر نيز به چشم مي خورد. پاره اي ديگر در فرهنگ يونان باستان ريشه دارد و يا با آيين « به دينان» پيوند خورده است، لكن رنگ و بوي اسلامي به خود گرفته است. مثلاً منشأ شكل گيري مراسم « باران خواهي» (46) در اصل به پرستش « آناهيتا» و تكريم الهه ي آب در دوران باستان باز مي گردد و اگر اضافه كنيم كه نماز استسقاي عرب نيز از همين رسم پارينه ي ايرانيان باستان سرچشمه مي گيرد، شايد خالي از حقيقت نباشد. (47)
در واقع بسياري از باورها و آيين هايي كه در گذشته و تا يكي دو نسل پيش از اين، جزو رسوم فرهنگي - اعتقادي مردمان اين مناطق بود و ما امروزه آن ها را خرافات مي ناميم، در اصل ريشه در فرهنگ و تمدن مردم ايران پيش از اسلام دارد. براي مثال « دعاي باران» ( كه ذكر آن پيش از اين رفت) در اكثر نقاط ايران رواج دارد و متأثر از راز و نياز ايرانيان باستان به درگاه «آناهيتا» (48) است. (49) به عنوان يك نمونه ي تاريخي، گزارشي از مراسم باران خواهي در دوره ي قاجار، به نقل از روزنامه ي « وقايع اتفاقيه» بدين شرح است: « چون مدتي بود باران كه مطلوب اهالي و زراعت كاران آن ولايت بود نمي آمد و زراعت ديمي كه اغلب و عمده زراعات آنجاست به جهت عدم بارندگي به تأخير افتاده، مردم تشويش خشكسالي و گراني داشتند، لهذا در روز جمعه ( 16 ربيع الثاني 1274 هـ ق) بعد از اداي نماز، علماي اعلام از قبيل جناب سيد محمد طاهر و شيخ عبدالعلي خلف مرحوم شيخ خلف و شيخ علي دمستاني در منابر موعظه نموده و جارچي انداخته، عبادالله را به دعاي باران اخبار كردند و سه روز عموم مسلمين روزه داشته، در روز سيم ( سوم) به اتفاق علماي سابق الذكر، جمع كثيري از علماء و سادات ذوي الاحترام و ساير خلق از خاص و عام به خارج شهر مجتمع گشته به شرايط دعاي باران اقدام نمودند و جناب شيخ عبدالعلي بين الصلاتين دعاي باران خوانده و خلايق صداي آمين بلند كردند و از تفضلات باري تعالي نزديك به سحر شب چهارم سحاب رحمت ظاهر گرديده بارندگي كامل نمود» (50)
همچنين رسم « گلي» در آوردن ( پيش درآمد دعاي باران) كه آن را ذكر كرديم و تا يكي دو نسل پيش از اين - و تا روزگار ما - ميان مردم جنوب مرسوم بود، شكل تحريف شده ي جشني از رسم هاي پارسيان به نام « جشن كوسه برنشيني» (51) است. چنانكه ابوريحان بيروني مي نويسد: « در غره ي آذرماه مرد كوسه ي يك چشم بدقيافه اي را بر الاغي سوار مي كردند و آن مرد مضحك بادبزني در دست داشت و پيوسته خود را باد مي زد و از گرما شكايت مي نمود و مردمان برف و يخ بر او مي زدند و از هر دكاني يك درم سيم مي گرفتند و اگر كسي در چيزي دادن اهمال مي كرد گل سياه و مركب همراه او بود بر جامه و لباس آن كس مي پاشيد» (52)
همان طور كه گذشت خليج فارس در طول تاريخ محل تلاقي فرهنگ ها و باورهاي ملل مختلفي بوده است كه گاه از طريق دريا به ساحل مي رسيده و يا برعكس از بنادر و سواحل به نقاط دور دست منتقل مي شده است. دريانوردان قديمي خليج فارس و جزاير آن،كه به درياهاي دور دست يعني سواحل هند و آفريقا و اندونزي ( جاوه) و چين مسافرت مي كردند، از اين طريق آداب و رسوم سرزمين هاي خود را با به همراه برده و متقابلاً موجبات گسترش فرهنگ سرزمين هاي ديگر را در سواحل خليج فارس نيز فراهم مي نمودند. در نتيجه فرهنگ و فولكلور مردم سواحل خليج فارس دستخوش تحولات و تغييراتي در طول زمان شده است. اين فرايند تاريخي، تأثير فعاليت هاي بازرگاني دريايي را در شكل گيري آداب و رسوم نشان مي دهد.
همچنين آداب و رسوم ساكنان سواحل شمالي خليج فارس به دليل مجاورت با دريا و به واسطه ي نقش بندري اين مناطق ( بندرعباس، بوشهر و نواحي جنوبي خوزستان)، نيز ارتباط دائمي آن ها با ساير نقاط جهان و ورود مهاجران آفريقايي و هندي و عبرت به اين مناطق، همچنين تماس نسبتاً اندك با داخل فلات ايران، همانندي هاي كمتري با آداب و رسوم مناطق ديگر ايران دارد. دو عامل نخست نقش عناصر جغرافيايي و پديده ي مهاجرت را در شكل گيري آداب و رسوم مردم مناطق شمالي خليج فارس نشان مي دهد.
لازم به يادآوري است كه پاره اي از آداب و رسوم مردمان خليج فارس همان طور كه شرح آن ها گذشت، ريشه در آداب و رسوم نياكان آريايي آن ها در دوران باستان دارد.
برآمد
بسياري از رسم ها و آيين هايي كه از گذشته به يادگار مانده و امروزه در سواحل خليج فارس رواج دارد و مطالبي كه درباره ي راز و رمز دريا بيان مي شود، بدون شك ريشه در فرهنگ دريايي ايرانيان دارند. بررسي و مطالعه ي سنت ها و آداب و رسوم مرتبط با زندگي دريايي، نشان دهنده ي اهميت، ديرپايي، ماندگاري و زيبايي فرهنگ دريايي ايرانيان است.مردمان سواحل شمالي خليج فارس به سبب موقعيت جغرافيايي و مجاورت هاي فرهنگي، از نوعي فرهنگ و آداب و رسوم خاص برخوردارند كه نمونه ي آن را در هيچ كجاي ايران نمي توان يافت. از سوي ديگر يكي از دلايل شكل گيري چنين خصيصه ي فرهنگي، موقعيت جغرافيايي ويژه ي خليج فارس است كه آن را به يك چهار راه جهاني تبديل كرده است. چهار راهي كه از زمان هاي دور تا به امروز وجود داشته است. خليج فارس توانسته است از عهد باستان كه ارتباطات و تعاملات به شكل محدود برقرار بود تا به امروز كه بسيار پيچيده تر و گسترده تر شده است، همچنان كانون تبادلات و تعاملات و تلاقي فرهنگ ها باشد.
در اين پژوهش نشان داده شد كه آداب و رسوم مردم كرانه هاي شمالي خليج فارس، پيوندي عميق و رابطه اي صميمي با زندگي عادي مردم دارد و در واقع بازتاب زندگي اجتماعي و فرهنگي مردم، شيوه ي كار و توليد و نحوه ي زيستن، نشان دهنده ي رفتار، منش،انديشه و تعلق خاطر و دلبستگي و وابستگي هاي اين ديار پر رمز و راز مي باشد.
در شكل گيري فرهنگ و سنت هاي دريانوردي منطقه ي خليج فارس علل و عواملي همچون نحوه ي زندگي، شيوه هاي توليد و زيست، شرايط اقليمي و جغرافيايي ساحل نشيني، بهره گيري از ذوق و استعداد فردي و همچنين دو پديده ي مهم اجتماعي يعني تجارت دريايي و مهاجرت ( جابجايي جمعيت ها)، كه همواره دو عنصر مهم در تاريخ خليج فارس به شمار مي روند، تأثير گذار بوده است. همچنين مشاهده شد كه برخي ديگر از آداب و رسوم و سنت هاي منطقه ي خليج فارس، يا در چارچوب عقايد رايج در ميان مردم ساير مناطق به وجود آمده اند و به كرانه ها و سواحل شمالي خليج فارس اشاعه يافته اند و يا شكل گيري آن ها ريشه در آداب و رسوم نياكان آريايي آنان در دوران باستان دارد.
کتابنامه :
1- آريانپور، اميرحسين: جامعه شناسي هنر، تهران: دانشگاه تهران، 1354.
2- احمدي ريشهري، عبدالحسين: عقايد و رسوم عامه مردم بوشهر، سنگستان، ج1، شيراز: انتشارات نويد، 1381.
3- ـــــــــ : سنگستان، بوشهر قديم و ويژگي هاي فرهنگي و اجتماعي آن، ج2، شيراز: انتشارات نويد،1381.
4- افضل الدين كرماني، احمد بن حامد: عقدالعلي للموقف الاعلي، تصحيح علي محمد عامري، تهران: مجلس شوراي ملي،1311.
5- اقتداري، احمد: از درياي پارس تا درياي چين، تهران: شركت تحقيق و انتشار مسائل حمل و نقل ايران، 1364.
6- بيروني، ابوريحان: التفهيم لاوائل صناعه التنجيم، با مقدمه و تعليقات: جلال الدين همايي، تهران:انتشارات بابك، 1362.
7- بيروني، ابوريحان، آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ترجمه ي اكبر داناسرشت، تهران: ابن سينا، 1352.
8- خيام نيشابوري، ابوالفتح عمر بن ابراهيم: نوروزنامه، تصحيح علي حصوري، تهران: نشر چشمه، 1379.
9- دريانورد، غلامحسين، نامه گناوه: بوشهر: انتشارات دريانورد، 1382.
10- دريايي، احمد نور: مراسم آييني و فولكلور مردم بندر كنگ، تهران: احساس، 1384.
11- دورانت، ويليام جيمز: تاريخ تمدن: مشرق زمين گاهواره تمدن، ترجمه ي احمد ارام، تهران: انتشارات اقبال، ج1، 1343.
12- رامهرمزي، ناخدا بزرگ؛ عجايب هند، ترجمه ي محمد ملك زاده، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1348.
13- روزنامه ي وقايع اتفاقيه، نمره 364، سال 1274 ق.
14- سديدالسلطنه بندرعباسي، محمد علي خان: سرزمين هاي شمالي پيرامون خليج فارس، تصحيح احمد اقتداري، تهران: انتشارات جهان معاصر، 1371.
15- سعيدي، سهراب: فرهنگ مردم ميناب، تهران: ائلشن، 1386.
16- فرهادي، مرتضي: « باران خواهي در ميان عشاير سيرجان و بافت»، مجله آينده، سال يازدهم، فروردين و ارديبهشت و خرداد 1364، شماره 1 تا 3، صص 25-32.
17- كريميان، رمضان: لنج و لنج سازي در هرمزگان، بندرعباس: سازمان ميراث فرهنگي، 1385.
18- مجله ي آينده، سال يازدهم، شماره 1 و 2.
19- مجموعه مقالات « خليج فارس، فرهنگ و تمدن»، به كوشش، محمدباقر وثوقي، تهران: انتشارات مؤسسه ي تحقيقات و توسعه ي علوم انساني، 1387.
20- مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين: مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1356.
21- مهدي زاده، ايمان: شوشي ها بيدار مي شوند، همشهري ماه، شماره ي 28، ويژه ي ايران شناسي، 1388.
22- نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر: تاريخ بخارا، ترجمه ي محمد بن نصر قبادي، تصحيح و تحشيه مدرس رضوي، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1351.
23- نشريه ي پيام دريا، شماره ي 190.
24- نوربخش، حسين: جزيره ي قشم و خليج فارس، تهران: اميركبير، 1369.
25- ــــــــ : بندر كنگ شهر دريانوردان و كشتي سازان، بندرعباس، بي نا، 1359.
26- ودادي، حميد: « نماد گرايي در فرهنگ دريايي كشور»، پيام دريا، ش 190، فروردين 1389.
توضيح شكل نقشه 1:
محدوده ي جغرافيايي پژوهش
توضيح شكل نقشه 2:
استان هرمزگان
توضيح شكل نقشه 3:
استان بوشهر
توضيح شكل نقشه 4:
استان خوزستان
توضيح شكل 5:
ستارگان و جهات در راهنمايي دريايي
توضيح شكل 6:
جشن نوروز صياد يا نوروز دريا
توضيح شكل 7:
جشن نوروز صياد يا نوروز دريا
در گاهشماري ساحل نشينان درياي پارس، اين روز « نوروز صياد» يا « نوروز دريا» ناميده مي شود كه در آن تفريح و آب تني در دريا جاي تور انداختن و ماهي گيري را مي گيرد. (53)
توضيح شكل 8:
جشن نوروز صياد يا نوروز دريا
توضيح شكل 9:
مراسم رزيف
توضيح شكل 10و11:
شوشي ها ( سياه پوشان) در مراسم سنتي شوشي
توضيح شكل 12و 13:
شوشي ها ( سياه پوشان)
بازيگران نمايش شوشي بعد از اجراي نمايش وارد دريا مي شوند تا ضمن پاك شدن شخصيت بازي، بتوانند خودشان را به مراسم برسانند. آن ها بايد گريمشان را پاك كنند و لباس نو بپوشند تا به مراسم ديد و بازديد برسند. با رفتن شوشي ها به دريا آن ها نقض خود را از دست مي دهند و پايان شخصيت آن ها فرا مي رسد.
توضيح شكل 14:
بازيگران نقش شتر در مراسم شوشي
توضيح شكل 15:
بازيگر نقش مرغ دريايي در مراسم شوشي
عكس هاي مراسم شوشي متعلق به آقاي حسام الدين انصاريان، از هنرمندان عكاس استان هرمزگان است.
پي نوشت ها :
1- كارشناسي ارشد تاريخ، مطالعات خليج فارس، دانشگاه تهران
Karimi_28@yahoo.com
2- كارشناسي ارشد علوم سياسي و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور ايلام
Alireza_1226@yahoo.com
3- برابر با آذرماه.
4- آسياب دستي.
5- بياييد برويم قبله ي دعا - بلكه خداوند رحمش بيايد.
6- پيرزن كوره، لنگه ي « هاسك» در كوله اش است.
7- مشك آب در كوله ام خشكيده است، خداوندا آن را پرآب كن.
8- به قبله ي دعا، براي طلب آب از خداوند رفتيم.
9- احمد ريشهري، عبدالحسين: عقايد و رسوم عامه مردم بوشهر، سنگستان، شيراز: نويد،1381، ج1، صص 96-93؛ نوربخش،حسين: جزيره ي قشم و خليج فارس، تهران: اميركبير، 1369، صص 421-420 و سعيدي، سهراب: فرهنگ مردم ميناب، تهران: ائلشن، 1386، صص 359-357.
10- گلي: اشخاص بسيار زشت و كهنه پوش را بدان قياس كنند.
11- نه آب بود، باران بود.
12- احمدي ريشهري، سنگستان، پيشين، ج1، صص 98-96.
13- بيروني، ابوريحان، التفهيم، با مقدمه و تعليقات جلال الدين همايي، تهران: انتشارات بابك، 1362، ص 256.
14- دورانت، پيشين، ص 100.
15- اقتداري، احمد: از درياي پارس تا درياي چين، تهران: شركت تحقيق و انتشار مسائل حمل و نقل ايران، 1364، ص 16.
16- آريانپور، اميرحسين، جامعه شناسي هنر، تهران: دانشگاه تهران، 1354، ص 41.
17- باستاني پاريزي، محمد ابراهيم: خاتون هفت قلعه ( مجموعه مقالات تاريخي)، تهران: كتابفروشي دهخدا، 1344.
18- آريانپور، اميرحسين: جامعه شناسي هنر، تهران: دانشگاه تهران، 1354.
19 - فرهادي، مرتضي: « باران خواهي در ميان عشاير سيرجان و بافت»، مجله آينده، سال يازدهم، فروردين و ارديبهشت و خرداد 1364، شماره 1 تا 3، صص 25-32.
20- همانجا.
21- انقلابات دريايي را « ضربه» مي گويند.
22- هفت برادر كه چهار ستاره ي نزديك به هم را چهار برادري مي خوانند كه جنازه ي پدر را به دوش دارند و سه ستاره ي ديگر سه خواهرند كه اولي بچه به بغل و ديرگي آبستن و سومي شوهر نكرده، جنازه ي پدر را تشييع مي كنند.
23- دريانورد، غلامحسين: نامه ي گناوه، بوشهر: دريانورد، 1382، صص 110-109؛ نوربخش، حسين: بندر كنگ شهر دريانوردان و كشتي سازان، بندرعباس ، بي نا، 1359، صص93-92.
24- كريميان، رمضان: لنج و لنج سازي در هرمزگان، بندرعباس: سازمان ميراث فرهنگي، 1385، ص 93.
25- همان، صص 97-96.
26- خيرانديش، عبدالرسول: « نوروز دريا»، خليج فارس، فرهنگ و تمدن: مجموعه مقالات به كوشش محمدباقر وثوقي، صص 248-247، لازم به ذكر است كه مباحث اين قسمت بيشتر به نقل از اين مقاله مي باشد.
27- ودادي، حميد: « نمادگرايي در فرهنگ دريايي كشور»، پيام دريا، فروردين 1389، ش 190، ص 29.
28- خيام نيشابوري، ابوالفتح عمر بن ابراهيم: نوروز نامه، به كوشش علي حصوري، تهران: نشر چشمه، 1379، ص 12.
29- همان، صص 20-19.
30- رامهرمزي، ناخدا بزرگ: عجايب هند، ترجمه ي محمد ملك زاده، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1348، ص 88.
31- از جمله نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، مترجم: محمد بن نصر قبادي، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1351، ص 25؛ بيروني، ابوريحان: آثارالباقيه، به قلم اكبر داناسرشت، تهران: ابن سينا، 1352، ص 118 به بعد و ص 263 به بعد؛ افضل الدين كرماني، احمد بن حامد: عقدالعلي للموقف الاعلي، تصحيح علي محمد عامري، تهران: مجلس شوراي ملي، 1311، ص 13-8.
32- خيام، پيشين، صص 21-20.
33- گزارش كنگره بزرگداشت فضل بن حاتم ني ريزي (28-27 مهر ماه 1378)، ني ريز فارس، تهيه و تنظيم؛ كميته علمي ستاد بزرگداشت كنگره فضل بن حاتم ني ريزي؛ برگزاركننده: فرمانداري شهرستان ني ريز با همكاري ستاد ملي سال جهاني رياضيات و دانشگاه شيراز، شيراز: دانشگاه شيراز، مركز نشر، 1379، ص 58 به بعد.
34- سديدالسلطنه كبابي بندرعباسي، محمد علي خان: سرزمين هاي شمالي پيرامون خليج فارس، تصحيح: احمد اقتداري، تهران: انتشارات جهان معاصر،1371، صص 26-25.
35- مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين: مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1356، ج1، ص 146.
36- سازمان بين المللي دريانوردي، در سال 1978 م/1357 هـ ش، روز 29 سپتامبر مطابق 7 مهر را به عنوان روز جهاني دريانوردي انتخاب كرده است.
37- مهدي زاده، ايمان: « شوشي ها بيدار مي شوند»، همشهري ماه، ش 28، ويژه ي ايران شناسي، تابستان 1388، صص 39-49، عكس هاي حاضر نيز مربوط به همين مقاله است.
38- به نقل از: مهدي زاده، همانجا.
39- همان، ص 52-51.
40- در اصطلاح محلي به آن « كاسه ي شربتي» مي گويند.
41- يار من، معشوق من.
42- بادي كه از سمت مشرق مي وزد.
43- خشار: خار و خاشاكي كه براي آتش زدن استفاده مي شده است.
44- دريايي، احمد نور: مراسم آييني و فولكلور مردم بندر كنگ، تهران: نشر احسان، 1384، صص 70-68.
45- همان، صص 94-93.
46- قبله ي دعا رفتن.
47- احمدي ريشهري، عبدالحسين،: سنگستان، بوشهر قديم و ويژگي هاي فرهنگي و اجتماعي آن، شيراز: انتشارات نويد، 1381، ج2، ص 133.
48- ناهيد، الهه ي آب.
49- همان، ص 155.
50- روزنامه ي وقايع اتفاقيه، نمره ي 364، سال 1274 هـ ق، ص 2430.
51- برنشستن كوسه.
52- ر.ك، بيروني، التفهيم، پيشين، ص 256.
53- عكس ها برگرفته از همشهري ماه، ش 28، ص 45 ويژه نامه ي ايران شناسي، تابستان 1388.
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول