چكيده:
در مناطق ساحلي خليج فارس، به دليل ويژگي هاي اقليمي خاص منطقه كه بيش تر ايام سال گرم و مرطوب است، سبك معماري و مصالح و لوزام ساختماني نيز متناسب با اين نوع آب و هوا، مختصات خاص خود را دارد. ساختمان ها از اجزاي گوناگوني تشكيل مي شوند كه هر كدام از آن ها، علاوه بر اينكه در قوام و دوام بخشيدن به ساختمان، مؤثرند، داراي جاذبه هاي ظاهري نيز هستند.برخي از بناهاي خاص يا عمومي كه مردم جنوب از ديرباز براي هم زيستي با طبيعت ساخته و پرداخته اند، چنان نام هاي نيكو و با مسمايي بر آن ها نهاده اند كه هر كدام ريشه در فرهنگ كهن اين بر و بوم دارند. در اين مقاله، معماري سواحل خليج فارس نه از منظر معماري و فني - مهندسي، بلكه از ديدگاه ادبي، فولكلوريك و مردم شناختي، مورد توجه قرار گرفته است. بدين منظور مجموعه اي از اسامي و اصطلاحات معماري بومي كه در ميان مردم اين مناطق رواج داشته و از حدود چهار/ پنج دهه ي قبل به اين سو در اثر تغيير شيوه ي زندگي و سبك معماري به تدريج رو به فراموشي نهاده اند، گردآوري شده است.
واژگان كليدي:
معماري، معماري سنتي بستك، معماري خليج فارس، واژه هاي معماري.درآمد
گروهي از وقايع نگاران و تاريخ نويسان محلي به نقل از اهالي بومي، بندر لنگه را شهر بادگيرهاي خليج فارس نام نهاده اند. بادگيري هاي بندر لنگه و اطراف و اكنافش جالب و ديدني است و نظر هر جهانگرد و تازه واردي را به خود جلب مي كند. امروزه حتي در جاي جاي بندر لنگه، در كوچه پس كوچه هايش، بادگير هاي بلند بر فراز خانه هايي بزرگ با درهاي چوبي قديمي و دالان هاي تودرتو، با گچ بري ها و منبت كاري هاي خاص معماري سنتي جنوب، حضور مردمي هنر دوست و هنرپرور را به اذهان تداعي مي كنند. بندر لنگه در گذشته، به ويژه در دوره قاجار، بندري پررونق، پرجمعيت و پر اياب و ذهاب بود، اما متأسفانه عوامل عديده اي موجب ركود آن شدند. شايد مهم ترين آن، ماجراي كشف حجاب دوره ي پهلوي اول بود كه منجر به مهاجرت دسته جمعي اهالي به آن سوي خليج فارس گرديد.انزجار و نفرت مردم جزاير، سواحل و كرانه هاي خليج فارس از واقعه ي كشف حجاب، را مي توان در دو بيتي زير از شاعري به نام شيخ احمد شيخ عبدالرحمن ( معروف به زال دهنگي) استنباط كرد كه خود نيز از همين گروه كثير جلاي وطن كردگان بود:
چه سازم، تاب جور كافرم نيست
كلاه پهلوي باب سرم نيست
اگر اين پاتلون باشد لباسم
شفاعت خواه روز محشرم نيست
شاعر، پذيرفتن كشف حجاب و پوشيدن كلاه و پاتلون ( پانتلون: شلوار) را موجب گناهي بزرگ و از دست دادن دنيا و آخرت خويش مي داند ( خسرالدنيا و الاخره).
عمق درد و فشارهاي حاكم بر جامعه ي آن روز را مي توان از شعر، قصه، داستان، مثل، متل و باورهاي رايج و خلاصه در فولكلور و فرهنگ مردم تمام مناطق خليج فارس، به خوبي درك كرد.
واژگان معماري سنتي
اندروني (Andarouni):
اتاق ها و قسمت هاي داخلي ساختمان و منزل مسكوني كه براي زندگي اهل خانه و فرزندان است.بادگير(Badgir ):
معماري سنتي خليج فارس داراي شاخص هايي است كه « بادگير» از اهم آن هاست. اصولاً بادگير، معرف معماري اين ديار است و بلكه معماري اين خطه بدون بادگير، تعريفي ندارد. « بادگير» عمارت بلند و مرتفعي است كه بر بالاي خانه ها ( طبقه ي دوم، سوم يا چهارم) مي سازند و در اطرافش دريچه ها، رخنه ها و منفذهايي تعبيه مي شود تا از هر طرف كه باد بوزد، وارد بادگير گردد. اين بادها پس از ورود به قسمت هاي فوقاني بادگير، از طريق كانال هاي ارتباطي وارد اتاق هايي مي شوند كه بادگير بر بالاي آن ها ساخته شده است. در برخي از اتاق ها، حوض آبي تعبيه شده تا بادهاي گرم و آتش باد پس از تماس با سطح آب، سرد شود بعد از آن در اطاق ها جريان پيدا كند.بركه (Berka):
در فارسي به معني گودال و آب گير است و در گويش محلي بستك و خليج فارس، به گودالي گفته مي شود كه عموماً مدور است و حدود سه / چهار تا ده متر عمق دارد. بركه ها سقف هاي گنبدي و گاهي زيبايي دارند كه توسط معماران و بناهاي محلي، به نحو بسيار جالب و زيبايي احداث مي گردند. بركه ها كه نمادي از كم آبي و خشكسالي و فقر منابع آب زيرزميني هستند و بنابراين اهميت آب را در اين نشان مي دهند، نزد مردم بومي منزلت و حرمت خاصي دارند.بركه در معاري سنتي جنوب و مناطق خشك و كم آب و در جزاير، سواحل و كناره هاي شمالي و جنوبي خليج فارس به فراواني به چشم مي خورند. بركه محل نگهداري نزولات آسماني و آب باران است و به همين دليل بركه را « آب انبار» نيز مي گويند. بركه، جزء ميراث فرهنگي و از آثار ارزشمند ايران باستان، نمادي از بهره گيري بشر از طبيعت است.
بركه ها در مسير رودخانه هاي فصلي و در سراشيبي ها و انتهاي دامنه ي كوه ها ساخته مي شوند تا از مقدار آب بيش تر و مطلوب تري پر شوند. در حاشيه ي جاده ها، دامنه ي كوه ها، اطراف روستاها و به ويژه در مسير راه هاي كارواني و در كنار كاروانسراها كه محل اتراق و استراحت كاروانيان بوده است، بركه ها جذاب ترين بناي ساخت دست بشر در دل كوير و بيابان هاي سوزان جنوب است.
يك بركه از قسمت هاي مختلفي تشكيل شده است كه عبارتند از:
مخزن و انبار آب: بخش اصلي « بركه»، مخزن آن است كه در سده هاي پيشين با دست حفر مي شده اما امروزه به وسيله ي ماشين آلات مدرن كنده مي شود. شكل مخزن، استوانه اي است و عمق آن از 5 تا 20 و گاه 25 متر و قطر آن از پنج / شش متر تا پانزده/ شانزده متر است. چون بركه ها توسط افراد خير ساخته مي شوند، عمق، قطر، بزرگي و كوچكي آن ها به توان و همت مالي بانيانش بستگي دارد. معمولاً بركه ها به نام سازندگان و بانيانش ناميده مي شود. در بيش تر مناطق، بزرگ ترين بركه را « بركه ي دريا دولت» ( مانند برکه ي دريا دولت کنگ، بين بندر لنگه و بندر کنگ) و کوچک ترين آن ها را « برکه خاي» ( بركه ي تخم مرغي) مي نامند.
پاكنه (Pakena):
براي ورود به بركه ( مخزن آب) و برداشتن آب، سنگ هاي محكم و بلندي به طول يك تا يك و نيم متر و عرض نيم متر تا هشتاد سانتي متر مي تراشند و با اره هاي مخصوص مي برند تا صاف شود و آن ها را در فواصل مناسب در سوراخ ها و شيارهايي كه از در ورودي تا پايين و عمق بركه به وجود آورده اند، كار مي گذارند كه به اين پله ها، « پاكنه ي بركه» گويند.حوضي:
پيش از ورود آب باران به بركه، يك حوض كوچك با سنگ و ساروج ( يا سنگ و سيمان) مي سازند تا گل و لاي آب باران در آن حوضچه ته نشين شود و آب تميز وارد بركه شود.مدخل آب:
پس از حوضي ( حوض كوچك) يك دريچه كار انتقال آب باران را به درون بركه انجام مي دهد. هر چه بركه بزرگ تر باشد، تعداد حوض ها و مدخل ها بيشتر و بزرگ تر مي شوند.مخرج آب:
در مقابل مدخل آب، هر بركه اي مخرج آبي نيز دارد. وقتي بركه از آب باران كاملاً پر شد، آب اضافي از سوراخ مخرج به بيرون مي رود.تخ (Tax):
بركه ي كوچك خاي ( تخم مرغي) داراي يك در است، هر چه بركه بزرگ تر باشد، تعداد درهاي آن نيز بيش تر است، بركه ي دو تخ، سه تخ، چهار تخ، پنج تخ و شش تخ، چون در و درگاه برکه، گنبدی و طاق نما است به آن « تخ » می گویند. در گویش محلی به « تاق »، « تاخ » گویند و « تخ » مخفف آن است.تی تخ ( Titax ):
در برابر هر « تخ » برکه، اتاقی کوچک به ابعاد 1×2،1/5×2 و 2×2 می سازند که محل امنی برای استراحت زنان و مردانی است که می خواهند مشک و ظرف های خود را از آب برکه پر کنند. مسافران، رهنوردان و پیادگان خسته، روزها در داخل تی تخ و شب هنگام بر بام آن می خوابیدند و رفع خستگی می کردند.بارُم ( Bārom ):
برای پوشش سقف برکه، ابتدا یک قرص چینی ( محکم چیدن ) مدور به پهنای یک و نیم تا دو و نیم متر می سازند که پایه ی سقف بر روی آن استوار است. این شالوده، هر چه پهن تر و محکم تر باشد، دوام و استقامت سقف برکه، بیش تر خواهد بود. به شالوده و پایه ی برکه، « بارُم » ( بارُن ) برکه گویند.کاکل ( Kākol ):
در خط الرأس گنبد یعنی انتهای گنبد برکه، سنگ تراشیده شده ی استوانه ای و زیبایی نصب می کنند که به آن « کاکل » برکه می گویند. کاکل، نشانه و علامتی است که از دوردست، وجود برکه را بیان می کند.کتیبه:
سنگی زیبا به ابعاد 0/5 ×0/5 یا 0/5×1 متر نصب می کنند که بر روی آن نام برکه، نام بانی خیر، نام بنّا و تاریخ ساخت برکه نوشته می شود. به این سنگ « کتبیه » ی برکه می گویند. کتبیه را در داخل یا سردر « تی تخ » نصب می کنند.بَستکیه ( Bastakeyya ):
در شهر « دوبی » از توابع امارات متحده ی عربی و برخی از شیخ نشین های جنوبی خلیج فارس، به بادگیر، « بستکیه » می گویند. این نام گذاری از آنجاست که از حدود صد و دَه / صد و بیست سال پیش در محله ی معروف و قدیمی بستکی ها در دوبی، برای اولین بار توسط معماران بر روی بناهای بستکیان، بادگیر ساخته شد. دو تن از این معماران و هنرمندان معروف، استاد محمد شریف معمار بستکی و استاد محمد معمار بستکی بودند که هنوز نام نیک و مهارت و استادی آن ها در هنر معماری، در آن دیار باقی است.بیرونی ( Birouni ):
اتاق ها و قسمت های خارجی ساختمان و بیرون از منزل که مخصوص میهمان و افرادی است که به صورت موقت در آن زندگی می کنند. بسیاری از خانه ها در گذشته دو حیاط اندرونی و بیرونی داشت، هر چند برخی تنها یک حیاط داشتند. اتاق ها در چهار طرف ساخته می شد و برای اینکه از تابش مستقیم آفتاب و گرما در امان بمانند، تمام اتاق ها، دارای ایوان ( تارمه / تالار ) سراسری بوده است. برای محفوظ ماندن بنا و ساختمان از گرما، دیوارها را با کاه گل اندود می کردند.پنج دری ( Panj - dari ):
اتاقی که پنج در دارد. این نوع اتاق، در خانه ی اعیان و اشراف وجود داشت. پنج دری مخصوص پذیرایی از میهمانان بزرگ و مشهور و درجه اول است که به « میهمان - خانه » نیز مشهور است.تارمه ( Tārma ):
ساختمانی که در جلوی اتاق اصلی ساخته می شود و دارای ستون های گرد و مدور و یا مربع با فواصل دو / سه متری است. در تارمه در و پنجره نصب نمی شود. واژه ی « تارمه » منسوب به « تارم » است و چون اتاق های گنبدی شکل دارد به این اسم نامیده اند. اصل این لغت، فارسی است که تارَم ( Tāram یا تارُم ( Tārom )، تلفّظ می شود و عربی شده ی آن « طارم » است. « تارم » به معنی ایوان، تالار، خیمه، خرگاه، سراپرده است.چَنَکی ( Čanaki ):
در گویش محلی بستکی به خاک « مارن » یا « مارل » می گویند: « خاک شیرین » یا « گل شیرین ». این نوع خاک را با آب، به گِل تبدیل می کنند و آن قدر زیر پا لگد می کنند تا کاملاً سفت و چسبناک شود و به اصطلاح بنّاها و معماران « برسد ». پس از رسیدن، تکه تکه بر روی هم می چینند تا به صورت دیوار در آید. در برخی مواقع که چسبناکی کم تری داشته باشد، استفاده از کاه در قطعه های کروی شکل آن لازم است. دیواری که از « چنکی » و از گِلِ تنها درست شده باشد و در ساخت آن از سنگ یا خشت و یا آجر استفاده نشود، « چینه » نام دارد. معروف است که سارقان و دزدان می گویند: با تیر تفنگمان توانستیم دیوارهای خشتی، سنگی، گچی را سوراخ کنیم، ولی پدر دیوار چینه ای بسوزد که تیرمان بر آن کارگر نشد.چینه ( Čina ):
نوعی دیوار گلی است که از گل خام ( گلی به نام چنکی )، ساخته می شود. به عبارت دیگر دیواری که با لایه لایه قرار گرفتن گِل بر روی هم ساخته شود، « چینه » نام دارد. به هر لایه از چین این نوع دیوار نیز « چینه » می گویند. دیوار چینه ای در آفتاب گرم و داغ جنوب بسیار سخت و استوار می شود.خضرا ( Xāzrā ):
طبقه ی فوقانی قلعه و عمارت حاکم که مُشرف بر سبزه میدان و باغ و زمین های پوشیده از درخت و گل و سبزه باشد را « خضرا » گویند.خواجه واگردان ( Xāja vāgardān ):
خواجه واگردان، لفظی است به گویش محلی بستکی که معادل آن در فارسی عبارتند از: دَرسار، دَرساره، شادُروان، پَروِس، پَرویس. « خواجه واگردان » پرده یا گلیمی است که در برابر دروازه ی ورودی آویزان می کنند تا از کوچه و معبر، داخل خانه پیدا نباشد و برای خواجه، آقا و میهمانی که وارد خانه می شود، مانعی باشد که به درون خانه نیاید، بلکه برگردد و به اتاقی برود که در مجاور و کنار درِ ورودی ساخته اند. و میهمان خانه می باشد. در برخی از ساختمان ها، به جای آویزان کردن پرده و گلیم، دیواری خشتی ( از خشت خام ) با اندکی فاصله از درِ ورودی درست می کردند. خواجه واگردان از ویژگی های معماری سنتی بستک و خلیج فارس است که در فرهنگ مردم سواحل، بنادر و جزایر، مخصوصاً در شهرستان های بندر لنگه و بستک هنوز هم وجود دارد.دالُن ( Dālon ):
اتاق ورودی خانه که پس از دروازه ی اصلی ساخته می شود و در واقع گذرگاه و حد فاصل بخش ورودی با صحن و حیاط خانه های قدیمی است، « دالُن » ( Dālon ) یا « دَهرِز » ( Dahrez ) نام دارد. در فارسی به آن « دالان » ( Dālān ) یا « دهلیز » ( Dehliz ) گویند.
دروازه ( Darvāza ):
درِ ورودی هر ساختمان دارای ارزش و اعتباری ویژه و نشان گر هنر و سلیقه ی بنّا و معمار بنا است، که با گزینش زیباترین درهای ساخته شده به دست نجاران و درودگران محلی بستکی، بندر لنگه ای و دیگر مناطق خلیج فارس، شکوه، ابهت و صلابت را در معرض دید همگان می گذارد. در میان صنایع و هنرهای وابسته به معماری، درودگری و آهنگری، نقش مهمی دارد.پس از خاتمه ی کار ساخت بنا، به در و پنجره نیاز است. در فرهنگ مردم سواحل و کرانه های خلیج فارس « در » را « دروازه » و « پنجره » را « دریچه » یعنی در کوچک می نامند. درهای تخته ای بزرگ و کوچک مناطق جنوبی که بیش تر از چوب درختان گز ( Gaz ) و کنار ( Konār ) ساخته می شود، دو لنگه ای و دارای یک یا دو کوبه هستند. نقش و نگارهای در، دروازه و پنجره های ساخته می شود، دو لنگه ای و دارای یک یا دو کوبه هستند. نقش و نگاره های در، دروازه و پنجره های ساخته شده ی دستان هنرمند و پر توان استاد محمد شریف معمار، استاد عبدالله دهنگی و استاد محمد معمار بستکی، در « قلعه ی خان بستک » و جای جای شهرهای بستک و بندر لنگه، چنان هنرمندانه و خاطره انگیز است که شاعران محلی را به سرودن اشعاری دل نشین، برانگیخته است:
چنان صنعت در آن کرده است استاد *** که رشک مانی و نقّاش چین است!
فایز بستکی
دُکنچی ( Dokonči ):
در « دالان » و « دهلیز » ورودی، یعنی در مدخل خانه، هم پیش از دروازه و هم پس از آن، در دو طرف در، سکویی با سنگ و ساروج یا سنگ و گچ و یا خشت خام و گِل می ساختند که به گویش محلی بستکی به آن « دُکنچی » یا « دکانچی » می گفتند. دُکنچی برای این ساخته می شد که ارباب رجوع پس از دَق الباب بر روی آن به انتظار باز کردن در بنشیند و ضمن رفع خستگی، از تابش مستقیم آفتاب شدید جنوب به صورت و بدنش در امان بماند تا میزبان در را بگشاید. میزبان که همان ارباب یا صاحب خانه باشد نیز بر روی سکو و دکنچیِ رو به رو می نشسته و با کارگران، کشاورزان و دیگران، گفت و گو و رتق و فتق امور می پرداخته است و دیگر لزومی نداشت که آن ها را به داخل خانه ببرد.سابات ( Sābāt ):
راهرو و سایبانِ سر پوشیده ای که جلوی اتاق ها درست می کردند تا از تابش شدید و مستقیم نور آفتاب به درون اتاق های نشیمن و خوابگاه جلوگیری کند. « سابات » دارای تاق های مدور و گنبدی است. به سابات « طارَم »، « تارَم » و « تارمه » نیز می گویند. در شعرِ شاعران، عبارت « بلند طارَم » یعنی طارَم بلند، کنایه از آسمان گنبدی و مدور است. « سابات » نوع کوچک ایوان، تالار و تالاری است.ساروج ( Sārouj ):
ملاتی است که از ترکیب خاک رُس، کود حیوان، آب و حرارت آتش ساخته می شود. این ماده، محکم ترین ملات سنتی برای ساختمان خانه ها، پل ها، دیواره ی چاه ها، قنات ها و کانال های آب بود. ساروج از سیمان مقاوم تر، سخت تر و ماندنی تر است.سردابه ( sardāba ):
در مناطق نیمه کویری و نیمه بیابانی هرمزگان، مانند بستک و برخی دیگر از نواحی پس کرانه ای خلیج فارس که از دریا فاصله دارند، اتاقی زیر زمینی تعبیه می کردند که هوای آن بسیار خنک و مطبوع و محل مناسب و مطلوبی برای زندگی در فصل تابستان و گرما بود. به این اتاق « سردابه » می گفتند. سردابه نیز مانند بادگیر، مأمن و پناهگاه سردی است که می توان از گرمای طاقت فرسای جنوب، به آنجا پناه برد و آرمید.سه دری ( Sedari ):
اتاقی که سه در دارد و برای خوابیدن و استراحت کردن مناسب است و به اتاق خواب نیز معروف است. درهای اتاق ها مخصوصاً سه دری و پنج دری از بهترین درهای ساخت نجاران معروف بومی است که از چوب سخت، مرغوب و محکم درختان گز ( Gez /Gaz ) و کنار ( Konār ) ساخته می شود.شبستان ( Šabestān ):
اتاق زیرزمینی مسجد، برای ادای نماز در هنگام سرما و فصل زمستان و نیز محل اقامت و خوابیدن مسافران، فقیران، درویشان و ابن السبیل است.غُرفه ( Qorfa ):
اتاق یا اتاق هایی که در طبقه ی دوم ساختمان قرار دارند را گویند که به نام های « بالاخانه » و « باور » ( Bāver ) نیز شناخته می شوند. غرفه دارای در و پنجره های قرینه و رو به روی هم است. مثلاً اگر در ضلع شمالی آن چهار پنجره دارد، در ضلع جنوبی و رو به روی آن نیز چهار پنجره قرار می دهند تا هوا جریان پیدا کند. و به اصطلاح کوران شود و خنکای بیش تری حاصل شود.کلی ( Koli ):
گودالی به اندازه ی یک منقل که در وسط اتاق نشیمن حفر کنند و در هوای سرد با هیزم درختان کنار، کهُور و نادرِ آتش بیفروزند و اهل خانه دور آن حلق می زنند تا از حرارت آتش، گرمای مطبوعی بگیرند. درست به محاذات آن، در سقف اتاق، سوراخی تعبیه می کنند تا به عنوان دودکش، دود حاصل را به پشت بام هدایت نماید. به این سوراخ دودکش « دُمه » ( Doma ) گویند.کوبه ( Kouba ):
وسیله ای فلزی و برجسته بر روی هر یک از لنگه های در که برای دق الّباب تعبیه می شود. به عبارت دیگر وسیله ی کوبیدنِ درِ خانه را « کوبه » گویند. کوبه از آهن ساخته می شد و قطعه یا حلقه ای آهنی که بر روی میخ بزرگی که به آن « گُل میخ » گویند، فرود می آید و پژواک صدای آن در خانه می پیچید. معمولاً کوبه ی مخصوص مردان بر روی لنگه ی راست و کوبه ی زنان بر روی لنگه ی چپ در قرار دارد. « کوبه » نام ابزار و وسیله است و از انواع اسم های مشتق در دستور زبان فارسی می باشد که از بن مضارع فعل کوبیدن به علاوه ی « ه » ساخته می شود.محراب ( Mehrāb ):
جایگاه مخصوص امام جماعت و پیش نماز را گویند. محراب به مانند نیم استوانه ای است که در بیرون از ساختمان مسجد جلوه نمایی می کند.مَلگَرد ( Malgard ):
پیش از آمدن برق به مناطق جنوبی کشورمان، اهالی برای این که در شب های تابستان از گرما در امان باشند، در پشت بام های کاهگلی خانه هایشان می خوابیدند. برای اینکه کودکان و بچه ها از خطر سقوط محفوظ باشند، دیوارهایی به ارتفاع یک تا یک و نیم متر در لبه های پشت بام احداث می کردند که به آن ها: « ملگرد » یا « پروس » می گفتند. ملگرد، محل و مکانی امن برای گردش و زندگی و استراحت است.مناره ( Menāra ):
بلندترین جای مسجد و سکو و پلکانی که بر بالای آن اذان می گویند.منبر ( Menbar ):
محلی بلند به ارتفاع تقریبی یک و نیم تا دو متر که امام جمعه و خطیب در نماز جمعه و دیگر نمازها مانندنماز اعیاد، بر بالای آن ها خطبه می خواند و وعظ و اندرز می دهد، منبر، اسم مکان است و محلی است که از آن جا، صدای بلند را به گوش حضار می رسانند.مَنظری ( Manzari ):
اتاقی که در طبقه ی فوقانی قلعه و عمارت قرار دارد و مشرف به میدان باز و لَردِ اطراف ساختمان است، به طوری که از آن جا، فضای اطراف عمارت را می توان مشاهده کرد و بر آن اشراف یافت. به « منظری »، « منظر » نیز می گویند.مهتابی ( Mahtābi ):
سکوهایی که نیم متر ارتفاع و دو تا چهار متر طول و عرض دارند و از خشت خام وگل، یا از سنگ و ساروج و یا از سنگ و گچ می سازند را « مهتابی » می گویند. وجه تسمیه ی مهتابی از آنجاست که بزرگان و اعیان ده و شهر و آبادی به اتفاق میهمانان و همسایگان و کارگران و کشاورزان خود در شب های مهتابی تابستان بر روی آن سکو می نشستند و از حال و احوال و اخبار و چگونگی زندگی روزمره ی یکدیگر، پرس و جو می کردند و باخبر می شدند. در ضمن برای رفع خستگی، به نقل داستان و خواندن شعر و مشاعره و شروا گفتن و شروا خواندن مبادرت می ورزیدند و تا پاسی از شب، نی می نواختند و داد دلِ خود را از آن می ستاندند.هَواخَش ( Havāxaš ):
به اتاق های چسبیده به ساختمان اصلی که دارای ستون های مدور یا مربع هستند « هواخش » گویند. در فصل هایی که هوا معتدل و خوش است، مانند فصل بهار و پاییز و حتی تابستان از اتاق های موسوم به هواخش استفاده می کنند.برآمد
شرایط اقلیمی و اقتصادی نواحی خلیج فارس:
با کنکاش و بررسی های به عمل آمده، این نکته مسجل شده که شرایط اقلیمی و اقتصادی خاصی بر معماری جنوب حاکم بوده است. در سواحل و کرانه های خلیج فارس، بادگیر رو به جنوب ( رو به خلیج فارس )، باز می شود و در شیخ نشین های عربی و جنوبی خلیج فارس، رو به شمال است. در مناطق گرم و خشک و نیمه کویری که از دریا فاصله دارند و رطوبت کم تری وجود دارد، مانند شهرستان بستک و دیگر پس کرانه های خلیج فارس، در پایین بادگیر، یک حوض پر از آب نیز تعبیه می کنند. خاصیت این حوض، آن است که بادهای گرم و سوزان موسمی و محلی که به « تَش باد » معروفند، پس از ورود به کانال های بادگیر، از روی حوض پر آب عبور کنند و درنتیجه، هوایی خنک و مطبوع بر افرادی که در اتاق بادگیر سکنی گزیده اند، ارزانی می دارند.فراهم کردن مصالح و لوازم از لحاظ کیفیت، کمیت، بزرگی و کوچکی فضا و مقدار متراژ زیر بنا نیز بسته به شرایط و امور اقتصادی دارد.
جنبه های اجتماعی مأنوس با معماری سنّتی خلیج فارس:
تقسیم خانه به « اندرونی » برای اهل خانه و « بیرونی » برای میهمان، احداث « خواجه واگردان » و تعبیه ی « دکنچی » و سکوی ورودی برای جلوگیری از ورود دیگران به قسمت اندرونی، از جمله رویکردهای اجتماعی معماری سنتی خلیج فارس است.رفت و آمد و ایاب و ذهاب اهل خانه، به ویژه آنان که در اندرونی می زیستند، وقت، زمان و شرایط خاص خود را داشته است که برایشان لازم الاجرا بوده و بر حسب عرف اجتماعی، تخطی از آن مجاز نبوده و متخلف مورد مذمت و نکوهش قرار می گرفته است. برای مثال، معمولاً زنان فقط شب از خانه بیرون می رفتند و همیشه دارای پوشش، حجاب و حفاظ مخصوص به خود بودند و هرگز بدون روبند یعنی « بُرقع » ( بُرکه، بَتوله، بَتیله )، از بخش اندرونی خانه به بخش بیرونی و به کوچه و کوی و برزن، گام نمی نهادند.
منبع مقاله :
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول