شروع انقلاب و محدوده جغرافيايي آن
به دنبال اين فتوا در روز سي ام ژوئن1920 گروهي مردان مسلح عشيره الظولم به پايگاه سياسي انگليس در الرميثه حمله کردند. اين حمله نقطه شروع مقاومت مسلحانه عليه اشغال بود. (1) بعد از الرميثه، عشاير بوحسان قيام کردند. نظاميان انگليسي در منطقه بوحسان آمادگي مقابله مسلحانه با عشاير را نداشتند. عشاير با حمله اي ناگهاني به منطقه المفرزه که تحت کنترل قواي انگليس بود توانستند ضربه سنگيني بر اين نيروها وارد سازند. (2) سپس مناطق شاميه و نجف به انقلابيون پيوستند. با آزادسازي مناطق ديوانيه، حله، دغاره، عفک، المسيب و طويرج در ناحيه فرات ميانه، انقلاب به استان هاي مرکزي عراق در حوالي بغداد، ديالي، ديلم و تلعفر نيز کشانده شد.آيت الله شيرازي، در اين مرحله براي بار دوم با نوشتن نامه به ويلسون، خواسته هاي انقلابيون را به وي خاطر نشان کرد و شرايط آتش بس مبني بر عقب نشيني قواي انگليس، بازگشت تبعيديان و مذاکره براي اعطاي استقلال تام به عراق را به وي اعلام داشت؛ اما ويلسون پاسخ مثبت نداد. آيت الله شيرازي شکوائيه اي نيز براي جامعه ملل فرستاد و در آن خواسته هاي مردم عراق را مطرح کرد. جنبش شيعيان عراق در اين مرحله با واقعه اي مصيبت بار روبرو شد. آيت الله شيرازي در سوم ذي حجه سال 1338هـ بر اثر کهولت سن درگذشت (3) و مرجعيت اعلي به آيت الله شيخ الشريعه اصفهاني، مقيم نجف منتقل شد و به دنبال آن نيز مرکزيت رهبري انقلاب از کربلا به نجف منتقل گرديد و از اين تاريخ به بعد ياران و مشاوران آيت الله شيرازي به تدريج نقش خود را در رهبري از دست دادند.
ويلسون از فرصت استفاده کرد و در نامه اي به شيخ الشريعه ضمن ابراز تسليت، مدعي شد تمام مردم عراق خواهان استمرار حاکميت انگليس بر عراق هستند و بهتر است جلو اغتشاشات گرفته شود. (4) به دنبال اين نامه، در صفوف انقلابيون اختلاف افتاد و مشاورين شيخ الشريعه دو دسته شدند. عده اي مانند شيخ عبدالکريم جزائري و شيخ جواد جواهري به علت سختي شرايط و تمام شدن امکانات مالي، ادامه مبارزه را ممکن نمي دانستند. در مقابل عده اي ديگر مانند شيخ علي مانع و شيخ باقر شبيبي معتقد به ادامه مبارزه بودند. (5)
اما سرانجام نظر گروه دوم غالب شد و شيخ الشريعه در نامه خود به ويلسون ضمن رد پيشنهاد صلح، به او نوشت اساساً تلاش مردم عراق در جهت احقاق حقوق حقه خود مي باشد و اين قيام، اغتشاش و شورش محسوب نمي شود. (6) شيخ الشريعه در اعلاميه اي خطاب به مردم عراق، ضمن اعلام تسليت، از آنها خواست به مبارزه براي دفاع از حقوق خود ادامه دهند. انقلابيون نيز در بيانيه اي عمومي و شديداللحن با پيشنهاد صلح مخالفت کردند. اما در صفوف رؤساي عشاير اختلاف افتاد. از سوي ديگر با فوت آيت الله شيرازي و دور شدن مشاوران وي از صحنه رهبري، ضعف فرماندهي واحد و پراکندگي حرکت ها، شدت بيشتري يافت؛ اگرچه مبارزه مسلحانه متوقف نشد.
در همين دوران کلنل ليچمن، از فرماندهان نظامي انگليس، در محلي به نام خان نقطه، توسط شيخ ضاري، رئيس قبيله زوبع به قتل رسيد. (7) اين اقدام حرکت تازه اي در پي داشت که از الرميثه آغاز شد و به سرعت فرات ميانه و پائين دست را دربر گرفت و به تدريج به سمت فرات بالا توسعه يافت و با ادامه درگيري ها، الخضر، الشيوخ، قلعه سکر، دلتاوه، بعقوبه، مندلي، شهربان و خانقين در استان ديالي نيز آزاد شدند. (8) در اواخر اگوست که نظاميان انگليسي از سه جانب هند، ايران و لندن به عراق فراخوانده شده بودند و شمار نظاميان بريتانيا در عراق به هشتادهزار نفر رسيده بود، (9) انگليسي ها توان تازه اي در نبرد با انقلابيون مسلح عراقي پيدا کردند. مرکز فرماندهي انگليس نيز از کرند کرمانشاه به بغداد منتقل شد و عمليات سرکوب با پاکسازي در اطراف بغداد آغاز گشت و در طول سه ماه قيام در سراسر عراق سرکوب گرديد.
در سپتامبر، فرات اعلي و استان رمادي و اطراف سرکوب و ساکت شد. در اکتبر عمليات سرکوب به منطقه حله، کربلا و نجف کشانده شد و در کنار عمليات سرکوب، تغييراتي نيز که علي ا لظاهر رضايت خاطر انقلابيون را تاحدودي برآورده مي کرد در فرماندهي قواي انگليسي ايجاد شد. ويلسون تغيير کرد و سر پرسي کاکس، به عنوان فرستاده عالي رتبه انگليس در اول اکتبر 1920 وارد عراق شد. (10) در بين مردم عراق اين گونه شايع شده بود که کاکس برخلاف ويلسون آدم منصفي است و خواهان اعطاي حقوق مردم است. اين شايعه آن قدر قوت داشت که برخي رهبران انقلاب نيز تحت تأثير آن قرار گرفتند و سيدمحمدعلي هبةالدين شهرستاني در نامه اي به کاکس، ضمن خيرمقدم به وي، براي او نوشت ويلسون رفتار خشن و غيرعادلانه اي با مردم عراق داشت، و از وي خواست نسبت به خواسته هاي مردم عراق مبني بر کسب استقلال پاسخ مثبت دهد. کاکس نيز به محض ورود خود با انتشار اطلاعيه اي اعلام کرد هدف وي ايجاد يک دولت ملي در عراق تحت نظارت بريتانيا مي باشد ولي تا زماني که بعضي از عشاير به مبارزه و ستيزه جويي با ما برخاسته اند، امکان تحقق اين هدف وجود ندارد. (11)
با شروع پائيز 1920، نيروهاي بريتانيا دست به يک حمله گسترده عليه مواضع انقلابيون در فرات ميانه زدند؛ در اين نبرد که بيش از يک ماه به طول انجاميد، حاکميت انگليسي ها بر منطقه مسجل شد. نبرد در سماوه به مذاکرات صلح کشانده شد نمايندگان انقلابيون و قبايل اين منطقه در کشتي موسوم به « سيخ فلاي » با فرمانده نظامي منطقه به مذاکره و مصالحه نشستند و اسلحه خود را تحويل دادند. با متوقف شدن مبارزه مسلحانه در اين ناحيه، ساير مناطق نيز دست از مبارزه کشيدند. انقلاب عملاً با امضاي پيماني مبني بر توقف جنگ در 20 نوامبر 1920 بين قبايل « بني احجيم » و نيروهاي انگليسي به پايان رسيد. (12)
اگر چه با شکست انقلاب 1920 انگليسي ها تلاش نمودند آن را يک شورش قبيله اي و بومي معرفي کنند که هيچ گونه تغييري در سياست انگليس ايجاد نکرده است، اما شواهد اين ادعا را از همه جهت رد مي کند. اين انقلاب اگر چه استقلال عراق را به شکل کامل فراهم نياورد و اقتدار واقعي را به دست مردم عراق نسپرد، اما موفق شد سياست اداره امور هند در انگلستان را به کلي بي اعتبار کند و موجب همکاري هر چه بيشتر مردم عراق در تأسيس نخستين حکومت ملي خود شود. خانم گرترود بيل، رئيس وقت دفتر نماينده عالي انگلستان در عراق، و کسي که از او به عنوان مسئول دستگاه اطلاعات و امنيت انگليس در عراق ياد مي شد، در اين باره مي گويد:
نه به فکر حکومت فخيمه انگلستان و نه هيچ کس ديگري خطور نمي کرد که چنين آزادي که ما در نتيجه انقلاب 1920 ( ثورةالعشرين) به اعراب عطا کرديم داده شود. (13)
استقلال عراق و انگليسي ها
واضح و آشکار بود که استراتژي انگلستان، پس از انقلاب 1920م/1338ق، تغيير نمايد. اين تغيير با اعمال سياستي که مي توان آن را سياست هموطن عليه هموطن ناميد و همچنين تأسيس دولتي محلي به رهبري فردي مسلمان که در مقابل هموطنان خود بايستد، روي داد. (14) انگلستان که از روش حکومت مستقيم بر عراق نتيجه دلخواه را به دست نياورده بود، پس از انقلاب 1920 تلاش نمود با تغيير رويه و استفاده از نظام حکومتي غيرمستقيم، نظم اجتماعي مورد نظر را در عراق برپا نمايد. (15) استفاده از اين روش علاوه بر آن که مي توانست انگلستان را از مشکل درگيري مستقيم با مجاهدان و وطن پرستان عراقي نجات دهد، هزينه هاي بالاي حکومت را بر دوش مردم عراق قرار داده و مانع از زيان هاي مالي و انساني انگلستان مي گرديد. (16) به همين دليل انگليسي ها تلاش نمودند با طرح سلطنت فيصل مقدمات کار را فراهم آورند. از نظر انگليسي ها و از لحاظ سنت هاي عربي، فيصل بهترين انتخاب ممکن بود؛ زيرا او مردي با اصل و نسب و يکي از فرزندان شريف حسين، شريف مکه و پادشاه حجاز بود و همين امر مقام او را نزد عموم اعراب بالا مي برد.در 23 اوت 1921 مصادف با 18 ذي حجه 1339 روز عيد غدير خم، مراسم تاجگذاري ملک فيصل انجام شد و عراق در سايه نظام پادشاهي وارد مرحله جديدي از تاريخ سياسي خود گرديد. با آغاز پادشاهي فيصل، بخشي از شيعيان و رهبران آن اميدوار بودند به کمک وي بتوانند از انگلستان خلع يد نمايند. اما طولي نکشيد که طرح معاهده انگليس- عراق و تشکيل مجلس مؤسسان روابط جامعه شيعي را با ملک فيصل و دولت منتخب وي دچار بحران نمود. در قيمومت اعطايي جامعه ملل به انگلستان قيد شده بود که عراق، تحت سرپرستي انگلستان بايد براي اداره ي خود آماده شود. ولي شيوه و ابزار کار به عهده ي دولت قيّم گذاشته شد. دولت انگلستان که مصمم بود روابط قيموميتي خود را از طريق انعقاد يک پيمان حفظ نمايد، اقدام به انعقاد معاهده اي با عراق نمود که گفتگو در مورد آن اندکي پس از جلوس فيصل بر تخت سلطنت شروع شد. (17)
اين معاهده که مذاکرات مربوط به آن از 29 سپتامبر 1921 به شکل مخفيانه آغاز و تا اواسط ماه مي 1922م/1340ق نيز، علني نشد، پيمان مهمي بود که شکل روابط عراق- انگلستان و منابع مالي و تعداد و وظايف نيروهاي بريتانيايي که توسط دولت عراق به کار گرفته مي شدند را مشخص مي کرد. (18) اين معاهده اگر چه جايگزين اداره قيموميت مي گرديد و از نظر شکل ظاهري با آن متفاوت بود، اما واقعيت امر آن بود که از نظر محتوا با ادامه ي قيموميت تفاوت چنداني نداشت و عملاً قيموميت بريتانيا بر عراق را لغو نمي کرد. بدين ترتيب که شاه بايد تا زماني که عراق به دولت انگليسي مقروض است در هر موضوعي که با منافع انگليس برخورد دارد و نيز در سياست گذاري هاي مالي به توصيه هاي دولت انگليس توجه کند. بر اساس يک موافقت نامه ي مالي ديگر، عراق ملزم به پرداخت نيمي از هزينه ي نماينده ي دولت انگليس در عراق و ساير هزينه هاي مربوط گرديد که نه تنها عراق را در موضع کشوري وابسته به انگليس قرار مي داد، بلکه موجب به تأخير افتادن اصلاحات آن مي شد. پيمان نامه ي مزبور، همچنين دولت عراق را مجبور مي کرد عده اي از مقامات انگليسي را براي تصدي مناصب مخصوص به عنوان مستشار و بازرس در هجده ايالت عراق منصوب کند. بر اساس اين معاهده، دولتمردان عراقي به عنوان کارمندان اداري محسوب شده و تا سال 1932م/1351ق، به سطح اتباع سياسي ارتقاء نمي يافتند. (19) با افشا شدن مفاد اين معاهده براي مردم عراق، موج عظيمي از مخالفت ها، به ويژه در ميان علما و شيعيان به راه افتاد.
کنگره کربلا
اما در اين ميان آن چه باعث تشديد مخالفت ها شد، حمله وهابيون به عراق بود. در حالي که گفتگوها بر سر معاهده با مشکل مواجه شده و دامنه مخالفت با آن در حال گسترش بود، وهابيون در ماه مارس 1922م/1340ق، قبايل ساکن در مناطق ابوغار و السماوه را مورد حمله قرار دادند. در اين حمله، علاوه بر سرقت بيش از بيست هزار رأس از احشام، صدها نفر از عشاير نيز کشته شدند. (20) مردم نگران بودند اين امر پيش درآمد حمله گسترده تر وهابيون به کشور عراق باشد. علما اين اقدام را حرکتي آگاهانه از جانب انگليس براي رسيدن به اهداف خود توصيف نمودند. (21) در اسناد وزارت خارجه ايران نيز به اين مسئله اشاره شده است. بر اساس گزارش کنسولگري ايران در کربلا، انگليسي ها حمله وهابيون را بهانه اي براي اجراي مقاصد خود قرار داده بودند. (22) ( به ضميمه شماره يک نگاه کنيد ).به همت علماي نجف و با حضور دويست نفر از رهبران مذهبي، سياسي، رؤساي عشاير و جمع کثيري از افراد عشاير و ساکنين شهرها از دهم تا پانزدهم شعبان 1340 ( سوم تا هشتم آوريل 1922 ) کنگره اي در شهر کربلا تشکيل شد. (23) گذشته از حضور علماي برجسته اي چون؛ شيخ محمدمهدي خالصي، سيدابوالحسن اصفهاني و شيخ محمدحسين ناييني، شمار حاضران در اين کنگره را تا دويست هزار نفر ذکر کرده اند. (24) هر چند فيصل در ابتدا قول داد در کنگره حضور يابد، اما به دليل فشار سرپرسي کاکس از شرکت در آن سر باز زد. انگليسي ها که هدف از برگزاري کنگره را اعتراض به قيموميت و تضمين تعهد فرمانبرداري شيوخ قبايل مي دانستند از طريق فشار به فيصل جهت عدم شرکت در آن و همچنين افزايش کمک هاي مالي به برخي از رؤساي قبايل، تلاش نمودند کنگره به اهداف موردنظر دست پيدا ننمايد. (25) علي الوردي در اين مورد مي نويسد: « به خاطر اصرار علما در برپايي کنفرانس کربلا، نماينده ي عالي انگليس و دولت به شدت نگران شدند، تا جايي که برخورد با کنفرانس و سوق دادن آن در جهت مطلوب خود، مسئله اصلي آنها شد. در نتيجه فشار انگليسي ها و تلاش آنها براي اختلاف و شکاف ميان رؤساي عشاير با رهبران ديني، کنگره کربلا نتوانست به اهداف موردنظر دست يابد. (26) در واقع نتايج کنفرانس در سطحي نبود که افکار عمومي از آن انتظار داشت.
با اين حال تشکيل کنگره کربلا و گردهمايي بزرگي که از اين طريق به راه افتاد، در حد خود حادثه عظيم و پرمعنايي بود. تشکيل اين کنگره بار ديگر، اهميت رهبري علما را که پس از شکست نظامي انقلاب « ثورةالعشرين » اندکي تضعيف شده بود، روشن ساخت.
عليرغم همه مخالفت ها، معاهده مذکور سرانجام در 10 اکتبر 1922م/19 صفر 1341 ق/18 مهر 1301ش به امضاي سر پرسي کاکس مأمور عالي انگليس در عراق به نمايندگي از طرف پادشاه بريتانيا و عبدالرحمن نقيب، رئيس الوزراي عراق، به نمايندگي از سوي ملک فيصل رسيد. (27) به دنبال انتشار خبر موافقت دولت با معاهده، اقدامات اعتراض آميز به سرعت گسترش يافت و اعتصاب سراسر بغداد و کاظمين را فراگرفت. عده اي از رؤساي عشاير فرات نيز براي شرکت در اجتماعات اعتراض آميز به بغداد و کاظمين آمدند. (28) رهبري ديني در هدايت فعاليت هاي معارضين در بغداد و کاظمين، نقش اساسي برعهده داشت. در دوازدهم ژوئيه 1922م/1340ق، تعدادي از علما، اعلاميه مهمي را به منزله فتوا صادر کردند که در آن استقلال کامل عراق و کرامت دولت آن مورد تأکيد قرار گرفت و اتخاذ هرگونه تصميم و يا انعقاد و تصويب هر معاهده و قانون، بدون توافق مردم، منافي اصول استقلال ملت و غيرقابل اجرا شمرده شد. (29) مجموعه اقدامات و تلاش هاي به عمل آمده توسط معارضين در مناطق و شهرهاي فرات، بغداد و کاظمين، عليه قيموميت و معاهده و نقش بارزي که علما در تشويق و هدايت اين امور داشتند، اوضاع عمومي عراق را بنا به توصيف نماينده عالي انگليس، کاکس، در آستانه ي قيامي شبيه به قيام سال 1920 ( ثورةالعشرين ) قرار داد. (30) اين وضعيت نماينده انگليس را بر آن داشت تا تمام قدرت خود را در کشور به کار گيرد و دست به حمله سرکوب گرانه وسيع و گسترده اي عليه مبارزان بزند. حمله سرکوب گرانه ي مقامات قيموميت عليه نيروهاي انقلابي، باعث آرامش نسبي تقريباً يک ماهه اي گرديد. اما انتخابات مجلس مؤسسان، صحنه ديگري از رويارويي ميان شيعيان و دولت را رقم زد.
انتخابات مجلس مؤسسان
با وجود موافقت دولت با معاهده انگليس- عراق، به موجب ماده 18 شرط عملي شدن آن تصويب معاهده توسط مجلس مؤسسان بود؛ و سرنوشت آن به نتايج انتخابات مجلس مؤسسان بستگي داشت. (31) به پيشنهاد کاکس، فيصل در 30 سپتامبر 1922م/1340ق، عبدالرحمن نقيب را مجدداً به رياست هيأت وزرا برگزيد. (32) در 13 اکتبر نيز مفاد معاهده به طور رسمي در بغداد منتشر شد و فيصل طي بيانيه اي مردم را به حمايت از معاهده تشويق کرد و مقرر شد در بيست وچهارم ماه انتخابات مجلس مؤسسان آغاز گردد. (33)با اعلام رسمي مفاد معاهده در عراق، مخالفت مردم و به ويژه علما تشديد شد. علماي نجف و کاظمين و در پيشاپيش آنها، آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني، آيت الله ناييني و آيت الله خالصي، با صدور فتواهايي انتخابات را تحريم و تأکيد نمودند مادامي که دولت به خواسته هاي عادلانه ي آنها پاسخ مثبت ندهد، شرکت در انتخابات جايز نيست. اين خواسته ها عبارت بود از لغو مقررات نظامي؛ آزادي مطبوعات و اجتماعات؛ فراخواندن مستشاران بريتانيايي از استانها به بغداد؛ بازگشت تبعيدشدگان سياسي؛ و اجازه ي تشکيل گروهها و احزاب سياسي. (34) اما چون دولت به اين درخواست ها پاسخ مثبت نداد، آيت الله اصفهاني که در اين زمان مرجعيت اعلي را در اختيار داشت، شرکت در انتخابات را حرام اعلام کرد. در بخشي از اين فتوا آمده است:
برادران مسلمان، اين انتخابات، باعث مرگ امت اسلامي است. بنابراين هر کس بعد از علم به تحريم انتخابات، در آن شرکت کند، همسرش و زيارت عتبات عاليات بر او حرام مي شود و جواب سلام او جايز نيست و نمي تواند وارد حمام مسلمانان شود. (35)
به دنبال صدور اين فتوا، علماي ديگر نيز فتواهاي مشابهي را صادر کردند.
اين فتواها اگرچه از شهرهاي مقدس شيعه صادر مي شد، اما تمام مسلمانان اعم از شيعه و سني را تحت تأثير قرار مي داد. (36) همين امر، تأثيري قاطع در تحريم انتخابات داشت. به خاطر ثمربخش بودن تحريم انتخابات و استعفاي کميته ي برگزارکننده ي انتخابات در شهرهاي نجف، کربلا، حله و کاظمين دولت ناچار شد انتخابات را در مراکز شيعه نشين متوقف کند. اما با فراگير شدن قضيه تحريم انتخابات، مقامات حکومتي مجبور به توقف برگزاري آن در کليه مناطق کشور در ژوئيه 1923م/1341ق شدند. (37)
تحريم کامل انتخابات، ضربه مهلکي به طرح ها و برنامه هاي حکومت، مقامات سرپرستي و ملک فيصل در تشکيل مجلس مؤسسان بود. از جانب ديگر اين امر نشان داد نقش فعال علما و موضع گيري آنها، مانع اصلي در راه اجراي برنامه هاي حکومت است و از آن جا که اولين نتيجه ي اين اقدامات استعفاي دولت بود، فيصل و مقامات قيموميت به خطر معارضه و گسترش آن پي برده، خود را براي مبارزه اي جديد با آن و از ميان برداشتن رهبرانش آماده ساختند.
مبارزه با قدرت و نفوذ مراجع ايراني در عراق
مبارزه با قدرت علما و تلاش براي تضعيف جايگاه مراجع ايراني در ميان جامعه شيعي عراق، اقدامي است که از اين زمان شروع شد و تا پايان حاکميت حزب بعث در سال 2003م/1424ق ادامه داشت. به نظر مي رسد بخشي از تلاش دولت هاي حاکم بر عراق و استعمار انگلستان، جهت ضربه زدن به پايگاه اجتماعي مجتهدان ايراني و جلوگيري از تأثير رهبري آنان بر افکار عمومي مردم عراق، ايجاد شکاف ميان روحانيت و ساير طبقات اجتماعي شيعه و معرفي آنان به عنوان عامل بيگانه بود.در راستاي اجراي اين مسئله و به دنبال مخالفت گسترده علما با انتخابات مجلس مؤسسان، انگليسي ها، ملک فيصل و دولت منتخب وي با اشاره به مليت ايراني بسياري از مراجع و مجتهدين، سعي در معرفي آنها به عنوان عوامل بيگانه نمودند. تأثير عميق مراجع ايراني بر جامعه شيعي عراق و نقش برجسته آنان در حرکت جهاد ( 1914م/1332ق ) و انقلاب 1920م/1338ق عليه انگليسي ها باعث گرديد حتي قبل از تأسيس حکومت سلطنتي، انگليس در انديشه مقابله با نفوذ علماي ايراني بيفتد. از سوي ديگر، سخنان ملک فيصل در ديدار با سر پرسي لورن وزيرمختار جديد انگليس در ايران، نشان دهنده ي اطلاع کامل وي از قدرت مراجع ايراني و در عين حال تصميم وي براي مبارزه با آنان است. لورن که در مسير خود به تهران، توقفي در بغداد داشت، در گفتگو با فيصل، درباره ناتواني حکومت ايران از تشکيل يک پارلمان به منظور تصويب قرارداد 1919 ايران و انگليس و فسخ اين قرارداد توسط دولت سيدضياء در فوريه 1921م/1331ق، بحث و تبادل نظر نمودند. (38) فيصل با ارزيابي عوامل پشت پرده اين عمل به نقش مجتهدان ايراني اشاره نموده و در اين باره به لورن مي گويد:
قوياً اين نظر را اظهار مي دارم، تا زماني که نفوذ علما درهم شکسته نشود، هيچ پيشرفت راضي کننده اي را در امور ايران نمي توان صورت داد. (39)
بدون شک وقتي که فيصل در گفتگوهايش با لورن به نفوذ مجتهدان در امور ايران اشاره مي نمود، نقش آنها را در رهبري قيام سال 1920م در عراق و امتناع آنها از حمايت بي قيد و شرط از او را در ذهن داشت. تنها چند هفته بعد از ملاقات با لورن، فيصل طي سخناني به نفوذ مراجع ايراني اشاره نمود و گفت آنان را به حکومت عراق وفادار نمي داند. (40) نماينده ي سياسي ايران در بغداد در گزارش خود به وزارت امور خارجه ضمن اشاره به ملاقات با ملک فيصل، به سخئان پادشاه عراق در اين ديدار اشاره کرده و جديت او را براي برگزاري انتخابات بيان مي کند. فيصل در بخشي از سخنان خود مي گويد:
من تصميم گرفته ام انتخابات را شروع نمايم و براي اجراي قصد و نيت خود هر عايق و مانعي را که در جلو خود مشاهده کنم مجبورم از ميان بردارم، اگر علماء جعفري به وظيفه خود عمل کنند تاج سر منند و اگر به اسباب چيني و آنتريک جمعي ملانماها، خارج از وظيفه اقدامي نمايند خود مسئول هستند و بايد اين ملانماها را از علماء حقيقي تفکيک کرد. (41) ( به ضميمه شماره2 نگاه کنيد )
در گام بعد و در نهم ژوئن 1923م/1341ق، در قانون انختابات اصلاحاتي صورت گرفت که به موجب آن دولت مي توانست بيگانگي (42) را که مرتکب جرم سياسي مي شوند، از کشور اخراج کند. (43)
همچنين در همين زمان، مقالاتي در روزنامه العاصمة چاپ بغداد منتشر گرديد که خواستار اقداماتي قاطع عليه خارجياني بود که از ديدگاه نويسندگان مقالات به عراق تعلق نداشتند. اين روزنامه که به سردبيري محمود عبدالرحمن نقيب منتشر مي شد، در مورد تحريم انتخابات مجلس مؤسسان از سوي فقها نوشت:
تحريم انتخابات يکي از بارزترين مظاهر انديشه بيگانه است، اين يک انديشه وارداتي است که هيچ وفايي به قوميت عربي ندارد. بايد با قاطعيت دستهاي گناهکاري را که براي نابودي ناسيوناليسم عربي توطئه چيني مي کنند قطع نمود. (44)
انگليسي ها نيز مجتهدان ايراني را به گمراه کردن مردم عراق در جريان انقلاب 1920م/1338ق، و بهره برداري از ثروت اين کشور متهم مي کردند. آنان با طرح اين مسئله که بهتر است آنان به ايران برگردند و هدايت شيعيان عرب را به مجتهدان عرب واگذار نمايند، به احساسات ناسيوناليستي عرب ها، دامن مي زدند. (45) وزارت کشور عراق در 24 ژوئن 1923م/1341ق، اعلاميه شديداللحني عليه علما صادر کرد که در آن خاطرنشان شده بود هر کس فتواي علما را منتشر کند، طبق قانون انتخابات مجرم است و مجازات خواهد شد. در بخشي از اين بيانيه راجع به علما آمده است:
عده اي که هيچ ارتباطي با قضيه عربيت ندارند و منافع مردم براي شان مطرح نيست، اظهار مخالفت مي کنند و چنين مي پندارند که اين اظهارنظرها متخذ از شريعت است، در حالي که هدف آنها جز اخلال در امر انتخابات و به انحراف کشاندن افکار عمومي چيز ديگري نيست. اين بيگانگان هوس باز که حرمت اماکن مقدسه را با نصب اعلاميه هاي مضره و محرک تحت نام دين زير پا مي گذارند، شايستگي حضور در کشور ما را ندارند. (46)
به دنبال اين مسئله، علما، علاوه بر دعوت مردم به اعتصاب عمومي، دولت را تهديد به مهاجرت دسته جمعي به ايران کردند. (47) بعد از آن که علما درصدد اجراي تصميمات خود برآمدند، پنجاه تن از آنها به صورت تظاهرات اعتراض آميز از نجف عازم کربلا شدند. دولت عراق در پاسخ اعلام کرد آماده تأمين مخارج مهاجرت آنان تا مرز ايران است. (48) سرانجام در عصر روز 29 ژوئن/نهم تيرماه، مراجع تقليد و علما به اجبار از کربلا به سمت خانقين و سپس قصرشيرين حرکت داده شدند. در مجموع بنا به اعلام محمدحسين بديع ( نصرت الوزاره ) کنسول ايران در کربلا، چهل وچهار نفر از علما و همراهانشان وارد ايران شدند که از ميان آنان مي توان به سيدابوالحسن اصفهاني، ميرزاحسين نائيني، ميرزامهدي و ميرزااحمد اخوان آيت الله زاده خراساني، شيخ جواد ( فرزند ) صاحب جواهر، ميرزاعلي شهرستاني و سيدحسن حجت طباطبايي اشاره کرد. (49)
اقدام دولت در اخراج مجتهدين ايراني، با استقبال مقامات انگليسي و نيروهاي وابسته به دولت مواجه شد. گزارش محرمانه بريتانيا در 31 اوت 1923م/1341ق، نشان مي دهد تبعيد علما تا چه حد براي انگلستان مهم بوده است. در اين گزارش ذکر شده است اقدام عليه روحانيون ايراني داراي اهميت تاريخي بود؛ زيرا اين امر به نفوذ ايران در بين مردم عراق ضربه اي کاري وارد کرد و به مردم نشان داد در عراق، قدرتي محلي حاکم است که داراي اقتدار لازم براي مقابله با کساني است که مي خواهند هرج و مرج در کشور ايجاد کنند. همچنين هنري دابس، کميسر عالي انگليس در عراق مي گويد:
اکنون فرصت بي نظيري است که از طريق آن شهرهاي مقدس شيعه را مي توان از سلطه و نفوذ ايراني ها نجات داد. ممکن است بعداً چنين فرصتي هرگز تکرار نشود. (50)
در روزنامه هاي وابسته به دولت نيز تبليغات گسترده اي در حمايت از اخراج ايرانيان از کليه بخش هاي جامعه عراق صورت گرفت. ( به ضميمه شماره3 نگاه کنيد ) از آن جمله در شماره مورخ 11 تيرماه روزنامه العراق، در مورد واقعه مورد بحث، گزارشي با عنوان « سفر بعضي از علماي ايراني » چاپ شد که در بخشي از آن آمده است:
در بغداد شيوع يافت که بعضي از علماي مجتهد نجف اشرف به ترک عراق عرب تصميم گرفته اند. از اداره مطبوعات کيفيت را تحقيق کرديم و به طور رسمي به ما خبر داد که بعضي از علماي ايراني در تعقيب انتشار بيانيه حکومت راجع به مداخلات اجانب در امور سياسي مملکت، ميل و ترغيب خود را براي مراجعت به وطن خود، ايران ظاهر ساختند. متصرف کربلا، به نام حکومت عراق با علماي مزبور ملاقات و به ايشان حالي کرد که حکومت هيچ نوع سوءقصدي به ايشان ندارد و آقايان علما مورد توجه و احترام هستند، در صورتي که مواظب خدمت شرع و ارشاد مردم به مسائل مذهبي باشند. اما آقايان علما در مراجعت به وطن خود اصرار نمودند. بنابراين، حکومت تسهيلاتي که مقتضي بود از براي تهيه راحت و آسايش ايشان در اين مسافرت فراهم آورد و نُه نفر از آقايان علما مسافرت اختيار کردند و در معيت ايشان بيست و پنج نفر از اتباع ايشان بودند که همه ايراني بودند. (51)
در اين گزارش، نويسنده تلاش نموده تا با تحريک حس ناسيوناليستي عربي، موضوع تبعيد علماء را به يک واقعه ي جزيي و غيرملي تبديل نمايد. تکيه بر ناسيوناليسم عربي و تقويت آن سياستي بود که در دوره هاي بعدي و مخصوصاً در زمان حاکميت حزب بعث به شدت تبليغ مي شد. دولتمردان عراقي در نتيجه اين سياست نه تنها موفق به تضعيف پايگاه اجتماعي مراجع ايراني ساکن در عراق شدند، بلکه با طرح وابستگي شيعيان عراق به ايران، وفاداري ملي آنان را زير سئوال بردند. بعدها در زمان حاکميت حزب بعث، در نيمه دوم دهه ي 1970م/1389ق، اين حزب هزاران نفر از شيعيان عراق را به جرم ايراني تبار بودن و به اتهام ستون پنجم و پيشگامان توسعه طلبي ايرانيان در عراق از کشور اخراج نمود. اين در حالي بود که بنا به شواهد، همه آنها به زبان عربي صحبت مي کردند و داراي مليت و تابعيت عراقي بودند. (52) بخش عمده اي از اخراجي ها، طلاب و روحانيوني بودند که در شهرهاي نجف، کربلا و کاظمين زندگي مي کردند.
نتيجه گيري
با بررسي نظام هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي شيعه در عصر غيبت، بدون ترديد از نهاد مرجعيت مي توان به عنوان مهمترين رکن در سازمان رهبري شيعه نام برد. مراجع شيعه در طول تاريخ عهده دار رهبري معنوي شيعيان در فراسوي مرزهاي ملي بوده و همچون کانون وحدت ميان پيروانشان و راهنماياني در زمان بحران عمل مي نموده اند. بنابراين به جرأت مي توان از مرجعيت به عنوان رکن رکين هويت شيعه نام برد که در بين مؤلفه هاي ديگر از اهميت بيشتري برخوردار است. اما نکته قابل توجه در اين ميان آن است که به رغم ماهيت فراملي مرجعيت، از زمان مطرح شدن ايران به عنوان تنها دولت مقتدر شيعه در پنج قرن اخير، به طور طبيعي مرجعيت پيوند استواري با اين کشور داشته و به نوعي تجلي حضور ايران در جهان تشيع بوده است. يکي از مصاديق اين حضور نقش مراجع ايراني در رهبري جنبش آزادي خواهي شيعيان عراق عليه استعمار انگلستان مي باشد. نگاهي به تحولات سياسي- اجتماعي عراق در دهه هاي نخست قرن بيستم به خوبي تأثير عميق و بي بديل مراجع ايراني را نشان مي دهد. واکنش مرجعيت شيعي ساکن در عتبات به حضور قدرت هاي استعماري در جهان اسلام و رهبري قيام 1920 ( ثورةالعشرين ) عليه استعمار انگليس، بخشي از تأثير حضور مرجعيت شيعي ايراني در عراق و تأثير آن بر رخدادهاي اين کشور بوده است. به نظر مي رسد با توجه به اهميت مرجعيت و جايگاه آن به عنوان نهادي تأثيرگذار بر تحولات جهان تشيع، شناخت واقعي قابليت ها و استفاده از توانايي هاي آن امري ضروري و انکارناپذير است.پي نوشت ها :
1- الحسني، 1983، ص224.
2- الوردي، 1965، صص224-223.
3- فياض، 1963، ص210.
4- همان، صص215-212.
5- الوردي، 1965، صص333-332.
6- الحسني، 1983، صص219-217.
7- العلوي، 1426، ص77.
8- فياض، 1963، صص303-302.
9- همان، ص330.
10- بيل، 1971، صص112-111.
11- الوردي، 1965، صص110-109.
12- الرهيمي، 1380، ص203.
13- نظمي، 1985، ص399.
14- العلوي، 1426، ص131.
15- Hechter and kabiri, 2004: 14.
16- Dodge, 2003: 154.
17- Nakash, 2003: 8.
18- زکي صالح، 1953، ص61.
19- الحسني، 1989، صص35 الي44.
20- البصير، 1924، ص375.
21- الدراجي، 1980، ص160.
22- مرکز پژوهش و اسناد رياست جمهوري، وزارت دربار، پهلوي1، شماره بازيابي 11762.
23- ويلي، 1373، ص38.
24- الحسني، 1965، ص70.
25- Nakash, 2003: 79.
26- الوردي، 1965، ص153.
27- البصير، 1924، ص349.
28- مرکز اسناد تاريخي وزارت امور خارجه، پرونده شماره4، کارتن16، سال1340ق.
29- الرهيمي، 1380، ص150.
30- البصير، 1924، صص434-430.
31- الحسني، 1989، ص32.
32- البصير، 1965، ص199.
33- ايرلاند، 1949، ص307.
34- البصير، 1924، ص285.
35- الکاتب، 1981، ص76.
36- الدباغ، 1998، ص138.
37- Nakash, 2003: 13.
38- قرارداد 1919 در زمان نخست وزيري وثوق الدوله با دولت انگلستان منعقد گرديد. به موجب اين قرارداد زمينه هاي نفوذ و تسلط انگلستان در امور داخلي ايران مهيا مي گرديد. به دنبال انتشار متن قرارداد موجي از مخالفت ها با قرارداد مذکور سراسر کشور را فرا گرفت. در رأس مخالفين آيت الله سيدحسن مدرس قرار داشتند، به گونه اي که منزل ايشان از جمله مراکز تجمع مخالفان بود. دولت تحت فشار انگليسي ها به سرکوب مخالفان و تبعيد و زنداني کردن آنان پرداخت. علي رغم همه فشارها، گسترش موج مخالفت ها وثوق الدوله را به قبول شکست وادار نمود. شکست قرارداد 1919 در واقع شکست سياست انگليس در ايران بود. در پي اين شکست دولت انگليس با طراحي کودتاي 1299 زمينه هاي نخست وزيري سيدضياءالدين و در نهايت حکومت رضاخان را فراهم نمود. سيدضياءالدين بلافاصله بعد از کودتا، فرمان دستگيري و زنداني کردن شخصيت هايي چون سيدحسن مدرس را که از مخالفان سياست هاي استعماري انگلستان بودند صادر کرد. سيدضياءالدين که مورد حمايت کامل سفارت انگليس بود، جهت ايجاد محبوبيت براي خود و سرپوش نهادن بر نقش انگلستان در کودتا، با هماهنگي سفارت و با سروصداي زياد قرارداد 1919 را لغو کرد، قراردادي که پيش تر به دليل مخالفت هاي مردم عملاً به فراموشي سپرده شده بود.
39- FO ( foreign office, the public record office, London, 71/802/414, cited in Nakash, p, 77 ) .
40- CO ( colonial office, the public record office, London ) cited in Yitzhak, Nakash, op, cit, p, 78 ) .
41- مرکز اسناد تاريخي وزارت امور خارجه، پرونده شماره20، کارتن شماره27، سال1302ش.
42- منظور از بيگانگان، مجتهدين بزرگي است که اغلب آنها ايراني بودند.
43- الحسني، 1965، ص130.
44- ( FO, 371/9009/4743, cited in Yitzhak, Nakash, 82 ) .
45- البصير، 1924، صص505-503.
46- مرکز اسناد وزارت امور خارجه، پرونده شماره20، کارتن27، سال1302.
47- الکاتب، 1981، ص86.
48- مرکز اسناد وزارت امور خارجه، پرونده شماره20، کارتن27، سال1302.
49- مرکز اسناد وزارت امور خارجه، پرونده شماره20، کارتن27، سال1302.
50- ( FO, 371/904/8907/cited in ) nakash,op,cit,p,84.
51- مرکز اسناد وزارت امور خارجه، پرونده شماره20، کارتن شماره27، سال1302ش.
52- خليل، 1370، ص39.
- آل فرعون، فريق المزهر، ( 1952 ) الحقائق الناصعه في الثورة العراقيه سنه 1920، بغداد، مطبعه النجاح
- آل محبوبه، جعفر الشيخ باقر، ( 1986 ) ماضي النجف و حاضرها، بيروت، دارالضواء
- الاسدي، حسن، ( 1975 ) ثورة النجف علي الانکليز، بغداد، دارالحريه للطباعه
- ايرلاند، فيليپ ويلارد، ( 1949 ) العراق، دراسه في تطوره السياسي، ترجمعه جعفر خياط، بيروت، دارالکشاف
- البصير، محمدمهدي، ( 1924 ) تاريخ القضيه العراقيه، جلد2، مطبعه الفلاح
- بيل، المس، 01971 ) ترايخ العراق القريب، ترجمه جعفر خياط، بغداد، وزارة التربيه و التعليم
- حائري، عبدالهادي، ( 1364 ) تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، چاپ دوم، تهران، اميرکبير
- الحسني، عبدالرزاق، ( 1983 ) ثورة النجف، الطبعه الخامسه، صيدا، مطبعه العرفان
- الحسني، عبدالرزاق، ( 1992 ) الثورة العراقيه الکبري، الطبعه السادسه، بغداد، دار الشوون الثقافيه العامه
- الحسني، عبدالرزاق، ( 1989 ) تاريخ العراق السياسي، الحديث، الطبعه السابعه، بغداد، دارالشوون الثقافيه العامه
- خليل، سمير، ( 1370 )، جمهوري وحشت، ترجمه احمد تدين، تهران، انتشارات طرح نو
- خليلي، جعفر، ( 1384 ) هکذا عرفتهم، الطبعه الاولي، قم، مکتبه الحيدريه
- الدباغ، هاشم، ( 1998 ) صفحات مشرقه من الجهادالديني و السياسي لعلماء عراق، الطبعه الاولي، هران، المطبعه الاتحاد
- الدراجي، عبدالرزاق، ( 1980 ) جعفر ابوالتمن و دوره في الحرکه الوطنيه في العراق ( 1945-1908 ) الطبعه الثانيه بغداد، دارالحريه للطباعه
- الرهيمي، عبدالحليم، ( 1380 ) تاريخ جنبش اسلامي در عراق ( 1924-1900 ) ترجمه جعفر دلشاد، چاپ اول، اصفهان، چهارباغ
- شبر، حسن، ( 1427 ) حزب الدعوه الاسلاميه، الطبعه الاولي، قم، باقيات
- صالح، زکي، ( 1953 ) في دراسه العراق المعاصر، بغداد، مطبعه الرابطه
- صفت گل، منصور، ( 1382 ) اخباري گري، اصولي گري، چشم انداز تاريخي، مجموعه مقالات اسلام و ايران، به کوشش حسن حضرتي، چاپ اول، قم، دفتر نشر معارف
- العزاوي، عباس، ( 1425 ) تاريخ العراق بين الاحتلالين، الطبعه الاولي، قم، مکتبه الحيدريه
- عيسي، نديم، ( 1992 ) الفکر السياسي لثورة العشرين الطبعه الاولي، بغداد، دارالشوون الثقافيه العامه
- العلوي، حسن، ( 1426 ) الشيعه و الدوله القوميه في العراق، الطبعه الاولي، قم، روح الامين
- فياض، عبدالله، ( 1963 ) الثورة العراقية الکبري ( سنه 1920 )، الطبعه الاولي، بغداد، مطبعه الارشاد
- الکاتب، احمد، ( 1981 ) تجربة الثورة الاسلاميه في العراق ( 1920 حتي 1980 ) الطبعه الاولي، تهران دارالقبس الاسلامي
- مرکز اسناد تاريخي وزارت امور خارجه
- مرکز پژوهش و اسناد رياست جمهوري
- نفيسي، عبدالله فهد، ( 1364 ) نهضت شيعيان در انقلاب اسلامي عراق، ترجمه کاظم چايچيان، چاپ اول تهران، اميرکبير
- نظمي، وميض جمال عمر، ( 1985 ) الجذور السياسيه و الفکريه و الاجتماعيه للحرکه القوميه العربيه في العراق، الطبعه الثانيه بغداد، مرکز دراسات الوحده العربيه
- الوردي، علي، ( 1425 ) لمحات الاجتماعيه من تاريخ العراق الحديث، الطبعه الثالثه، قم، المکتبه الحديريه
- الوردي، علي، ( 1965 ) دراسه في طبيعه المجتمع العراقي، الطبعه الاولي، بغداد، مطبعه العاني
- ويلي، جويس، ان، ( 1373 ) نهضت اسلامي شيعيان عراق، ترجمه مهوش غلامي، چاپ اول، تهران، انتشارات اطلاعات
- Dodge, Toby, ( 2003 ) , Inventing Iraq. New York: Columbia University Press.
- Hechter, Michel and kabiri, Nika, ( 2004 ) Attaining social order in Iraq, university of Washington press.
- Jabar, A, Faleh, ( 2003 ) the Shiite Movement in Iraq, first published, London, Saqi, book.
- Nakash, Yitzhak, ( 2003 ) the Shiis of Iraq, Princeton university press.
** توضيح عکس:
ضميمه شماره1
گزارش کنسولگري ايران در کربلا مبني بر بهره برداري انگليسي ها از حمله وهابيها به عراق در راستاي منافع خود
مرکز پژوهش و اسناد رياست جمهوري، وزارت دربار، پهلوي1، شماره بازيابي 11762
** توضيح عکس:
ضميمه شماره2
گزارش جنرال کنسولگري ايران در بغداد مبني بر ديدگاه امير فيصل در مورد برگزاري انخابات مجلس و نحوه برخورد با علماي مخالف
مرکز اسناد تاريخي وزارت امور خارجه، پرونده شماره 20، کارتن شماره 27، سال 1302ش
** توضيح عکس:
ضميمه شماره3
گزارش کنسولگري ايران در کربلا مبني بر سياست ايران ستيزي روزنامه هاي عراق
مرکز اسناد تاريخي وزارت امور خارجه، پرونده شماره 20، کارتن 27، سال 1302ش
منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول