کتاب « البيان» در بيان مؤلف

از دوران کودکي و طفوليت به خواندن قرآن و حل مشکلات و به دست آوردن حقايق و رموز علمي آن کتاب بزرگ آسماني علاقه فراوان داشتم. هر مسلمان واقعي بلکه هر انسان دانش طلب و حقيقت جو لازم است که نسبت به فهميدن
پنجشنبه، 2 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کتاب « البيان» در بيان مؤلف
کتاب « البيان»  در بيان مؤلف

 

نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي (ره)
مترجم:
محمد صادق نجمي
هاشم هاشم زاده هريسي




 

از دوران کودکي و طفوليت به خواندن قرآن و حل مشکلات و به دست آوردن حقايق و رموز علمي آن کتاب بزرگ آسماني علاقه فراوان داشتم. هر مسلمان واقعي بلکه هر انسان دانش طلب و حقيقت جو لازم است که نسبت به فهميدن قرآن، کشف اسرار و رموز آن عنايت خاص مبذول دارد و خود را آماده پذيرش نور و روشنايي آن کند زيرا قرآن تنها کتابي است که ضامن سعادت انسان ها، کفيل اصلاح اجتماع بشري است کتابي است محکم و روشن و نفع آن عمومي و همگاني.
قرآن کتابي است که براي «لغت شناسان» بزرگ ترين مرجع. براي «دانشمندان علم نحو» روشن ترين راهنما، براي «فقيه» و دانشمند ديني بهترين مدرک و سند علمي، براي هر «اديب» زنده ترين شاهد و برهان، گمشده هر «فيلسوف»، الهام بخش هر «خطيب» توانا و واعظ گويا، مقصد و مقصود علماي « علم اخلاق» و بالأخره براي هر دانشمندي در رشته تخصصي وي پشتوانه استوار و راهنماي روشني است.
علوم اجتماعي و سياسي، آيين زندگي و اداره شئون جوامع بشري با بهترين و ساده ترين وجه از همان قرآن استفاده مي شود و رشته هاي مختلف علوم ديني بر پايه آن پي ريزي و استوار گرديده است. همان قرآن است که از اسرار و قوانين دقيق جهان خلقت و رموز شگفت انگيز جهان آفرينش پرده برداشته است. قرآن، معجزه جاويدي است براي يک آيين زنده و جاودان و برنامه عالي و منظمي است براي يک دين آسماني عالي تر.
اين بود که من از دوران طفوليت به تلاوت قرآن اشتياق داشتم و براي به دست آوردن حقايق و مفاهيم آن و در راه آشنايي با اهداف و مقاصدش سخت مي کوشيدم و هر وقت يکي از رموز و اسرار قرآن را کشف مي نمودم و يا مشکلي از مشکلات آن را حل مي کردم؛ اين علاقه و اشتياق بيش تر و عميق تر مي شد.
همان عشق و علاقه سبب مي شد که به کتب تفسير مراجعه کرده، آن ها را عميقاً بررسي کنم. اين جا بود که در برابر يک مطلب حيرت آور و شگفت انگيزي قرار گرفتم: در برابر عظمت قرآن و فرستنده اش، علم و تفکر انساني را کوچک تر و در سطحي بس پايين تر مشاهده نمودم.
انسان را در برابر کبريايي و عظمت حق هر چه هم خود را کوچک بشمارد، باز هم ناقص تر و کوچک تر از آن يافتم.
مقام قرآن در نظرم هر چه بزرگ و بزرگ تر و اين کتاب ها و تفاسير در برابر آن کوچک و کوچک تر مي نمود.
با مراجعه به کتب تفسير اين حقيقت را دريافتم که عده اي با کوشش فراوان پاره اي از اسرار قرآن را به دست آورده، تنها به قسمت هاي مختصري از حقايق و علوم قرآن دسترسي پيدا نموده اند و آن را در کتابي جمع آوري کرده، نام تفسير بر آن نهاده اند، تفسيري که مي تواند مشکلات و غوامض قرآن را حل و هرگونه نکات و حقايق آن را روشن سازد! تفسيري که مي تواند پرده از تمام اسرار و دقايق قرآن بردارد! اما عقلاً انجام چنين عملي محال مي نمايد زيرا چگونه ممکن و متصور است که يک موجود ناقص و محدود همچون انسان، بتواند بر موجود نامحدود و کاملي که از طرف خداي نامتناهي و نامحدود فرود آمده است، احاطه پيدا کند و به همه ي نکات و دقايق آن دست يابد؟
ولي با اين حال، کوشش و زحمات اين علما و مفسرين شايسته هرگز تقدير و سپاس گزاري بود، در اين فعاليت و جهان علمي مأجور و مُثاب خواهند بود.
زيرا کتاب خدا پرتوي از نور خود را در دل آنان افکنده و روزنه اي از راهنمايي و هدايتش را به رويشان گشوده است و نبايد از هر کسي گرچه به هر مرتبه اي از دانش و بينش رسيده باشد، انتظار داشت که معاني و مفاهيم قرآن را به طور کلي و همه جانبه درک نمايد.
تنها اشکال و ايرادي که بر اين مفسرين متوجه مي گردد اين است که آنان به پاره اي از مباحث و علوم قرآن پرداخته، از قسمت اعظم آن که مي تواند عظمت و واقعيت قرآن را نشان دهد، غفلت ورزيده اند؛ مثلاً، بعضي از مفسرين، قرآن را تنها از نظر قواعد ادبي و از ناحيه لفظ و اعراب تفسير نموده اند و بعضي ديگر قرآن را با ديد فلسفي مورد بررسي قرار داده اند، گروه سومي نيز قرآن را با علوم جديد تفسير مي نمايند و در عين حال همه ي اين مفسرين چنين مي پندارند که قرآن با همين ديد نازل گرديده است که آنان مي بينند. گروهي نيز تفسير مي نويسند ولي در کتابشان مباحث تفسيري کم تر به چشم مي خورد و عده ي ديگر هم قرآن را با افکار خود يا با افکار کساني که گفتارشان از طرف خداوند تأييد نشده، حجيت و اعتبار ندارد، تفسير نموده اند.
به نظر ما هيچ يک از اين تفسيرها خالي از اشکال و ايراد نمي باشد زيرا آن چه بر مفسر لازم است، اين است که از آرا و عقايد شخصي خود صرف نظر کند، تنها مفهوم آيات را بدون رنگ آميزي با محتويات مغزي و گرايش هاي فکري و تخصصي خويش مدنظر بگيرد و طبق رهنمود و فرمان آن. قدم بردارد؛ به عبارت ساده تر، آيات قرآن را با خود قرآن و دلالت ظاهر آن، معني و تفسير کند نه با آراء و عقايد شخصي و گرايش هاي فکري و سليقه اي خود.
مفسر به معناي واقعي کسي است که در مباحث فلسفي قرآن، يک حکيم و فيلسوف مطلع و در مسائل اخلاقي آن، يک دانشمند تواناي اخلاقي باشد و در مسائل فقهي قرآن با ديد يک محقق و در مسائل اجتماعي آن با ديد يک جامعه شناس ورزيده، قرآن را مورد مطالعه و تفسير قرار دهد و همين طور در هر علمي از علوم قرآن با ديد و اقتضاي همان علم، قرآن را تفسير نمايد. آري، مفسر بايد در هر رشته اي از علوم و فنون قرآن، اطلاعات وسيعي داشته، بتواند از دريچه همان علم و فن قرآن را تفسير نموده، پيش برود و ده ها جلد کتاب در اين باره بنگارد که در اين صورت، يک دوره دايرة المعارف بزرگي در تفسير قرآن تشکيل خواهد شد.
اين بود که بر خود لازم دانستم، کتابي در تفسير قرآن بنويسم که نکات و مزاياي لازم يک تفسير جامع و واقف را دارا باشد و از خداوند بزرگ مسئلت دارم که مرا در اين انديشه بلند و هدف مقدس موفق بدارد و به اين آرزوي بزرگ نائلم بگرداند و در اين راه مدد و ياري ام دهد و از قصور و اشتباهات مصونم دارد و از لغزش هايم صرف نظر کند.
ما در اين تفسير به مباحث و موضوعاتي که مربوط به معاني قرآن است، خواهيم پرداخت و از مباحثي که مربوط به الفاظ و اعراب قرآن و علوم ادبي آن است صرف نظر خواهيم نمود زيرا علما و مفسرين اين گونه مباحث را در کتاب هاي متعددي آورده اند که نيازي به کتاب ديگر نيست، مانند، شيخ طوسي در تبيان و طبرسي در مجمع البيان و زمخشري در کشاف و ما نيز تنها در صورت لزوم به بعضي از نکات ادبي که مفسرين از آن غفلت ورزيده اند و يا به علت اهميت موضوع و ارتباط خاصي که با اصل بحث دارد، خواهيم پرداخت.
در اين جا توجه خوانندگان عزيز را به دو نکته ذيل جلب مي کنيم:

الف- تکيه گاه و سند ما در اين تفسير عبارت است از:
1- ظواهر آيات قرآن مجيد.
2- محکمات و آيات صريح و روشن قرآن.
3- رواياتي که در اثر تواتر و کثرت نقل، صحت آن ها ثابت گرديده است.
4- احاديثي که از خاندان عترت با سند صحيح به دست آمده است.
5- عقل فطري که از انحرافات و رنگ آميزي هاي نادرست، سالم باشد. زيرا عقل حجت باطني و دروني است.
همان طور که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندان گراميش حجت و برهان ظاهري مي باشند.
ب- ما معمولاً در تفسير يک آيه از مفهوم آيه ي ديگر استفاده مي کنيم و خود قرآن را وسيله ي درک معاني قرآن قرار مي دهيم و در فهم و درک قرآن از خود قرآن ياري و راهنمايي مي طلبيم و احاديث وارده را بر اين روش و بر آن چه از ظاهر آيات قرآن فهميده ايم، شاهد و مؤيد مي آوريم.

در «مقدمه تفسير» مباحث مهمي وجود دارد که با اصل مباحث تفسيري کاملاً مربوط است و مي تواند روشني بخش زواياي تاريک علم تفسير بوده، روشنگر افکار مفسر در کشف رموز تفسيري باشد. ما اين گونه مباحث را از قبل از شروع به اصل تفسير بررسي مي کنيم و آن را مقدمه و «مدخل تفسير قرآن» قرار مي دهيم.
مقدمه اي که يک سلسله مباحث علمي و کلي را در پيرامون قرآن بررسي کند مانند عظمت، اعجاز، مصونيت از تحريف، عدم تناقض و عدم نسخ در احکام قرآن و امثال اين مباحث که اساس و شالوده يک تفسير صحيح و اصيل علمي را تشکيل مي دهد و از خداي بزرگ مسئلت دارم که در اين راه، توفيق بيش تري عنايت فرمايد و اين عمل و خدمت به قرآن را از ما بپذيرد.«انهُ حميدٌ مجيدٌ»
منبع مقاله:
خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط