پيروزي نهايي طهماسب قلي خان ( نادر ) بر اشرف افغان
شاه طهماسب پس از استقرار در اصفهان « به سپهسالار [نادر] فرمود که به شتاب تمام، بايد افغانان را از فارس بيرون کنيم. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) مؤلف تاريخ فارسنامه ي ناصري با بيان پاسخي که طهماسب قلي خان درباره ي بيرون راندن افغانان از فارس به شاه طهماسب داد، از نيّت نهايي طهماسب قلي خان پرده برداشته و چنين نوشته است: « سپهسالار [ طهماسب قلي خان ]، که هميشه در تدارک سلطنت براي خود بود، عرض نمود که بايد فرمان صادر گردد که هر جا و هر قدر وجه نقد و سيورسات ضرور شود، بي سؤال و جواب دريافت کنم و شاه طهماسب – طوعاً او کرهاً – قبول اين مدعا مدعا را، که در حقيقت تفويض سلطنت بود، نمود. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 )نادر پس از چهل روز اقامت در اصفهان و تنظيم امور حکومت شاه طهماسب، در سوم جمادي الآخر ( سال 1142ق ) در فصل زمستان، به سوي شيراز لشکر کشيد. ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) به نوشته ي فارسنامه ي ناصري، سپهسالار طهماسب قلي خان پس از عبور از مشهد « مادر سليمان » ( آرامگاه کورش هخامنشي ) به « تخت جمشيد » واقع در نه فرسخي شيراز وارد شد و سپس از آنجا به سوي « زرقان »، که در پنج فرسخي شيراز قرار داشت، رهسپار گرديد. ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 )
از سوي ديگر، اشرف افغان پس از فرار از دارالسلطنه اصفهان به جانب شهر شيراز، براي مبارزه با نادر، به گردآوري سپاه پرداخت. نبردي سرنوشت ساز در پيش بود و افغان ها به خوبي مي دانستند که بايد با تمام توان، اشرف افغان را در برابر سپاه نيرومند نادر، که به سوي شيراز رهسپار است، ياري دهند. به همين مناسبت، پس از ورود اشرف افغان به شيراز، تمامي افغان هاي مستقر در کوه گيلويه و لارستان و يزد و کرمان عازم شيراز شده، « مهياي جنگ با طهماسب قلي خان سپهسالار شدند. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 )
هنگامي که سپاه نادر به شيراز نزديک شد و جنگ ميان اشرف افغان و نادر اجتناب ناپذير گشت، اشرف افغان براي آنکه شيرازيان در هنگام خروج او از شهر براي نبرد با نادر، دردسر آفريني نکنند، دستور داد: « جارچيان به کوچه و بازار شيراز فرستاده، جار کشيدند که اهل شيراز هر کس تواند با عيال و بي عيال از شيراز بيرون رود که فردا اگر مردي در شيراز يافت شود، واجب القتل باشد. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) پس از آنکه نادر براي جنگ با اشرف افغان، دارالسلطنه اصفهان را ترک کرد و « به جانب دارالملک سليمان [شيراز] توجه نمود »، ( مروي، 1374، ج1، ص 121 ) اشرف افغان با لشکري متشکل از بيست هزار افغان، براي رويارويي با طهماسب قليخان به سوي « زرقان » شتافت. ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) اشرف افغان، که والي شيراز زبردست خان، همراهش بود، به افزايش روحيه جنگي افغان ها پرداخت و « همگي طايفه ي افاغنه قسم ياد نمودند که تا يک تن زنده بماند رو از محاربه نگردانند. » ( مروي، 1374، ج1، ص 121 )
سپاه اشرف افغان در صحراي « آهو چر » زرقان در برابر لشکر طهماسب قلي خان صف آراسته، به نبرد پرداختند. ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) به دليل آنکه پيروزي يا شکست در اين جنگ براي هر دو سپاه از اهميت فراوان برخوردار بود، نبردي بسيار سخت ميان دو لشکر درگرفت. ( مروي، 1374، ج1، ص 122 ) سرانجام، اشرف افغان و سپاهيان او در برابر نادر و لشکر نيرومند او تاب پايداري را از دست داده، مجبور به فرار به جانب شيراز شدند و سپاه نادر تا دو فرسخ به تعقيب افغان ها پرداخته، به کشتار آنان اقدام کردند. ( استرآبادي [الف]، 1341، ص 110 )
پس از اين وقايع، در حالي که اشرف افغان تنها با دو تن از وابستگان خويش از شيراز خارج مي شد که به جانب قندهار عزيمت کند، ( آسترآبادي [الف]، 1341، ص 110-111 ) طهماسب قلي خان پس از کسب اطلاع از فرار او، (2) به شيراز وارد شد، اما بدون توقف در آن شهر، به شتاب به تعقيب اشرف افغان پرداخت. ولي به او دست نيافت و به شيراز بازگشت و « زمان تغلّب افغانان را [بر شيراز] سپري فرمود. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 168 ) نادر زمستان را در شيراز سپري کرد و با آنکه در اثر بارندگي هاي پياپي، بسياري از خانه هاي شيراز ويران شده بود، اما « چون مردمش از چنگ افغان نجات يافته بودند، به نشاط و سرور گذرانيدند. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 168 ) گفتني است که شيرازيان پس از اطلاع از شکست اشرف افغان در برابر نادر در نبرد مهمان دوست، افغانان ساکن در شيراز را به سختي مورد تعرّض قرار دادند و متقابلاً افغان ها « به قتل و غارت و اسر و سوزانيدن خانه ها قيام نمودند و کاري کردند که مغولان در عهد چنگيزخان نکرده بودند. » ( کلانتر فارس، 1362، ص 4 )
ميرزا محمّد حسين شريفي؛ متقاضي توليت آستان مقدّس شاه چراغ از نادر
هنگامي که نادر براي مبارزه با اشرف افغان به سوي شيراز رهسپار بود، فردي موسوم به « ميرزا محمّد حسين »، در مشهد امّ النبي ( مشهد مادر سليمان، آرامگاه کورش هخامنشي )، به حضور نادر رسيد و با بيان اين موضوع که توليت بقعه ي مقدّس ( شاه چراغ ) پس از عموزاده اش، ميرزا بديع الزمان، به وي مي رسد، از نادر درخواست کرد که حکم توليت بارگاه شاهچراغ را به نامش صادر کند. ( کلانتر فارس، 1362، ص6 ) حسيني فسايي نام کامل ميرزا محمّد حسين را، که از نادر تقاضاي صدور حکم توليت بقعه ي شاه چراغ داشت، به صورت « ميرزا محمّد حسين شريفي شيرازي » ذکر کرده است. ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) نادر در پاسخ به درخواست ميرزا محمّد حسين، اظهار داشت: « شيراز حال به تصرّف افغان، و ولايت نگرفته را بر من لايق نيست که خدمت و منصب آنجا را به کسي داده باشم. دعا کن بعد از تسخير شيراز، منصب اجدادي تو را شفقت مي کنم. » ( کلانتر فارس، 1362، ص 6 )در کتاب تاريخ فارسنامه ناصري موضوع مورد درخواست ميرزا محمّد حسين از نادر به صورت کامل تر بيان شده است که نادر پس از عبور از مشهد « مادر سليمان »، به « تخت جمشيد » واقع در نه فرسخي شيراز، رسيد و در آنجا، ميرزا محمّد حسين شريفي شيرازي به حضور نادر رسيد و چگونگي تسخير شيراز به دست افغان ها را براي وي شرح داد و سپس به اين موضوع اشاره کرد که توليت آستان مبارک شاه چراغ پيوسته در اختيار آبا و اجداد من قرار داشته و پس از وفات ميرزا بديع الزمان که پسر عموي من و متولي سابق آستانه مبارکه بوده، « ميرزا ابوطالب، کلانتر شيراز، به وجه غصب، تصرّف در املاک موقوفه و آستانه ي مبارکه نموده است، استدعا دارم که رقم توليت و تصرف املاک موقوفه را به من عنايت فرماييد. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) طهماسب قلي خان در پاسخ به ميرزا محمّد حسين گفت: « مگر نشنيده اي که گفته اند:
« چنين گفت با او خداوند رخش: *** به دشت آهوي ناگرفته مبخش؟
اميدوارم که بعد از حصول مقصود، توليت را به تو واگذارم. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 167 ) بدون ترديد، اين پاسخ از واقع بيني و دورانديشي نادر حکايت دارد.تأمين هزينه ي تعميرات آستان مقدّس شاه چراغ از جانب نادر
پس از تصرف شيراز توسط نادر، وي به وعده ي خود عمل کرد و حکم توليت بقعه ي شاه چراغ را همراه با خلعت به ميرزا محمّد حسين اعطا کرد. وي همچنين مبلغ يک هزار و پانصد تومان براي تعمير آن بقعه ي مقدّس پرداخت و در اداي نذري که کرده بود، « يک عدد قنديل طلا به وزن يک من و دويست و ده مثقال با زنجير نقره » به بارگاه احمدي ( شاه چراغ ) اهدا نمود. ( کلانتر فارس، 1362، ص 6 )در تاريخ فارسنامه ناصري درباره ي قنديل اهدايي نادر شاه به آستان مبارک شاه چراغ و سرانجام آن قنديل، آمده است: « مقدار هفتصد و بيست مثقال طلاي خالص را قنديلي ساخته، به زنجير نقره در حرم محترم شاه چراغ آويختند و آن قنديل تا سال هزار و دويست و سي و نه، که تمام عمارات آن بقعه از زلزله خراب شد، باقي بود و همان قنديل را شکسته، فروخته، قيمت آن را به مصارف تعمير، خرج نمودند. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 168 ) جالب است که در همين سفر، نادر پس از حضور در آرامگاه خواجه حافظ شيرازي، از ديوان وي فالي گرفت و اين غزل در جواب او آمد:
سزد که از همه دلبران ستاني باج *** چرا که بر سر خوبان عالمي چون تاج
ز چشم مست تو پرفتنه جمله ترکستان *** به چين زلف تو ماچين و هند داده خراج
و نادر « به شکرانه اين بشارت، تکيه خواجه را تعميري لايق نمود. » ( حسيني فسايي، بي تا، ج1، ص 514 )
تزيين شکوهمند بارگاه رضوي به فرمان نادر
اندکي پس از آنکه اشرف افغان از شيراز روي به گريز نهاد، نادر از راه شوشتر و هويزه به عزم تصرّف همدان رهسپار آن شهر شد و پس از پيروزي بر عثمان پاشا – که از جانب سلطان عثماني والي همدان شده بود- به شهر همدان وارد گشت. نادر سپس مراغه را از عثمانيها باز پس گرفت و سرانجام، بر شهر تبريز مسلط شد، در آن حال، نادر خبر يافت که در محرّم سال 1143ق ذوالفقار خان ابدالي از هرات به حوالي ارض اقدس ( مشهد ) لشکرکشي کرده و ابراهيم خان ( برادر نادر ) در برابر او کاري از پيش نبرده است. بر اين اساس، نادر امور آذربايجان را نيمه تمام گذاشت و پس از اعزام يکي از سرداران خود براي حفاظت از قلعه ي مشهد، خود به شتاب عازم ارض اقدس شد. سردار اعزامي نادر در حدود قزوين از بازگشت ذوالفقار خان ابدالي به هرات آگاهي يافت و بي درنگ، اين موضوع را به آگاهي نادر رسانيد. اما وي پس مشاوره با سران سپاه، مصلحت در آن ديد که سوي خراسان برود. نادر پس از ورود به مشهد، « از گرد راه به عتبه بوسي آستان ملائک پاسبان علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مشرّف شد. » ( مروي، 1374، ج1، ص 126-160 ) اندکي بعد، نادر تصميم گرفت که براي سرکوب ذوالفقارخان و تصرّف هرات به آنجا لشکرکشي کند. وي پس از تهيه ي مقدمات جنگ، به آستان مقدس رضوي وارد شد و پس از زيارت مقبره ي امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) نذر کرد که « بعد از فتح و تسخير هرات، ايوان صحن مقدّس، که مشهور است به « صفّه ي مير علي شير »، و گل دسته ي بالاي سر مبارک منسوب به « شاهرخ بن امير تيمور » را به تنکه طلا مصفّا کرده، به اتمام رساند. » ( مروي، 1374، ج1، ص 168-169 )نادر پس از شکست دادن ذوالفقارخان و فتح هرات و فراه به مشهد بازگشت و ابتدا به زيارت حرم رضوي رفت و ناهار را در مهمان خانه آستان مقدس صرف کرد. به فرمان نادر، حوضي را که از سنگ سفيد بود و از هرات به مشهد مقدس انتقال داده بودند، در ميان صحن مقدس، نصب کردند و « کلاه فرنگي در بالاي آن قرار دادند که روي آن را حسب الفرمان به تنکه ي طلا فرش نمودند. » ( مروي، 1374، ج1، ص 170-202 ) نادر همچنين در اجراي نذري که کرده بود، فرمان داد گلدسته اي که شاهرخ بن امير تيمور در حرم رضوي ساخته بود و نيز ايوان امير علي شير را تعمير و آن ها را با طلا پوشاندند. به دستور نادر، گل دسته مطلاّي ديگري ( مشهور به گل دسته ي نادري ) نيز در مقابل گنبد عالي رضوي ساختند. ( مروي، 1374، ج1، ص 202-203 ) بدين روي، با اقدامات عمراني نادر، آستان قدس رضوي از شکوهي ويژه برخوردار شد.
حضور نادر در عتبات عاليات عراق
در سال 1145ق، نادر پس از واگذاري حکومت خراسان به برادر خويش، رهسپار اصفهان شد و شاه طهماسب دوم را از مقام پادشاهي برکنار کرد و فرزند شيرخوار او را که « عباس ميرزا » نام داشت با عنوان « شاه عباس سوم » به پادشاهي برگزيد. پس از اين واقعه، نادر زمام امور مملکت ايران را به صورت کامل به دست گرفت. ( مروي، 1374، ج1، ص 226-236 ) نادر در همان سال، لرستان را به تصرف درآورد و سپس کرمانشاه را تسخير کرد و براي گرفتن بغداد، به سوي آن شهر رهسپار شد. ( مروي، 1374، ج1، ص 243-258 ) شرح اقدامات نادر براي تصرف بغداد و چگونگي رويارويي هاي او با احمد پاشا ( حاکم بغداد ) سخن را به درازا مي کشاند، اما اشاره به اين موضوع لازم است که پس از فتح بغداد کهنه توسط سپاه نادر، جمعي از لشکر احمد پاشا در حين عقب نشيني از برابر نيروهاي نظامي، بر روي پلي که به بغداد جديد مي پيوست، مستقر شده و فوجي از سپاه نادر به تعقيب و کشتار آنان پرداخته بودند. در آن حال، ناگاه پل ياد شده در هم شکست و فرياد امان خواهي لشکريان فراري احمد پاشا بلند شد. نادر پس از اطلاع بر اين موضوع، آنان را مورد ترحم قرار داد و دستور داد لشکريانش « به خاطر فيض مآثر امام دائم حضرت امام موسي کاظم (عليه السلام) متعرّض طايفه ي مذکوره نگردند. » ( مروي، 1374، ج1، ص 264-265 ) وي همچنين پس از ايجاد پلي براي عبور لشکريانش به سوي بغداد جديد، با جمعي از بزرگان دربارش به زيارت حرم امام موسي کاظم (عليه السلام) رفت و قنديلي چون قبه ي خورشيد خاوري، بر بالاي روضه ي منوره ي مقدّسه براي ضياگستري نصب فرموده و بيوتات و مهمان خانه جات و ميان روضه منورّه را به فروش ابريشمي و نمدهاي کرماني زيب و زينت داد. » ( مروي، 1374، ج1، ص 267-268 ) در همان هنگام، نادر در واکنش به درخواست عناصر سني مذهب سپاهش، بي حرمتي به آرامگاه ابوحنيفه ( پيشواي حنفي مذهبان ) (3) و غارت اموال متعلق به آنجا را قدغن کرد. نادر اندکي بعد، زماني که بغداد را در محاصره گرفته بود، براي زيارت بارگاه حضرت امام حسين (عليه السلام) عزيمت کرد و علاوه بر انعام هايي که به خادمان آن بقعه ي مقدس اعطا کرد، « از اجناس نفيسه و گلابتون مکلّل به جواهر، قبرپوشي ترتيب داده... و دايره ي آن قبّه ي عرش نشان را به پرده هاي منقّشِ بدايع آثار و رشته هاي مرواريد آبدار زيب و زينت داده، چهارده قنديل تمام عيار، مدوّر به جواهرات از قبيل دانه هاي زمرد و ياقوت و الماس و زبرجد بدان نصب نمود. » ( مروي، 1374، ج1، ص 268-274 ) نادر پس از دو شب اقامت در حرم امام حسين (عليه السلام) و اقدامات چشم گيري که در جهت تزيين بقعه ي مقدس حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) انجام داد، عازم زيارت بارگاه حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) شد و چنين نذر کرد که در صورت پيروزي سپاهيانش ( بر لشکر احمد پاشا )، « گنبد گردون رفعت امام همام را به تنکه ي طلا گرفته، روشني بخش خورشيد و ماه گردانم. » ( مروي، 1374، ج1، ص 275 ) وي سپس « چهار عدد قنديل مدور به جواهر، چون چهار رکن عالم، به ارکان آن روضه جنت ارم قرار داد » ( مروي، 1374، ج1، ص 276 ) و پس از آن به زيارت مقابر مقدّس امام موسي کاظم (عليه السلام) و امام محمّدتقي (عليه السلام) شتافت. ( مروي، 1374، ج1، ص 276 ).نادر و محمّدخان بلوچ
تلاش پيگير نادر براي تصرف بغداد، پس از ورود توپال عثمان پاشا ( صدر اعظم سابق عثماني ) و لشکريان مجهّز و قدرتمند او به صحنه ي کارزار، موجب شد که سپاه نادر با تمام رشادت ها، سرانجام مجبور به ترک محاصره ي بغداد شود. ( استرآبادي [2] 1341، ص 298-233 ) پس از اين واقعه، نادر به داخل ايران عقب نشيني کرد. وي پيش از ورود به کرمانشاه، يکي از سران سپاه خود، موسوم به « محمّد خان بلوچ » را به مقام سرداري ارتقا داد و او را مأمور کرد که براي گردآوري سپاه به گرمسيرات و هويزه و شوشتر و بروجرود برود. محمّد خان بلوچ پس از ورود به نواحي ياد شده، در حضور امراي سپاه، سخنان ناهمواري نسبت به دودمان نادر بيان کرد و نادر پس از آگاهي بر اين امر، درصدد قتل وي برآمد، اما نقشه نادر فاش شد و محمّد خان بلوچ بر ضد نادر علم طغيان برافراشت. ( مروي، 1374، ج1، ص 296-300 )هنگامي که نادر براي دومين بار، براي تصرّف بغداد سرگرم محاصره قلعه ي آن شهر بود، اطلاع يافت که محمّد خان بلوچ نزديک به سي هزار نفر از مردان جنگي شوشتر و هويزه را به خدمت گرفته « تا حدود گرمسيرات فارس و بنادر به آن گرويده، عزيمت جانب دارالسلطنه دارد. » ( مروي، 1374، ج1، ص 334-336 ) با توجه به خطري که نادر از جانب محمّد خان بلوچ احساس مي کرد، پيشنهاد صلح احمد پاشا را پذيرفت و پس از زيارت مزار منوّر امام علي (عليه السلام) به عراق عجم بازگشت و از آنجا براي مبارزه با محمّد خان بلوچ راه شيراز را در پيش گرفت. نادر سرانجام، محمّد خان بلوچ را، که بر فارس مسلّط شده بود و عزم لشکرکشي به دارالسلطنه اصفهان داشت، سرکوب کرد. ( مروي، 1374، ج1، ص 334-347 )
دومين سفر نادر به شيراز و حضور در بارگاه احمدي
پس از فرار محمّد خان بلوچ از شيراز، در سال 1346ق نادر به شيراز وارد شد. ( استر آبادي [الف]، 1341، ص 222-227 ) وي پس از ورود به شيراز، فرمان عفو عمومي صادر کرد و سپس « به زيارت عتبه ي علّيه شاه چراغ فائز گرديده، فاتحه و تکبير در آن حدود تلاوت کرده، وارد عمارات عاليه ي شاهي، گرديد. » ( مروي، 1374، ج1، ص 347-348 ) به فرمان نادر، باغ ها و بستان ها و مساجد و مدارس و معابد و خانقاه هاي شيراز، که در زمان سلطه محمّد خان بلوچ و سپاه او آسيب فراوان ديده بودند، مرمّت شدند و او « سادات و علما و فضلا و ارباب عمايم را به انعامات وافره و صلات متکاثره » دل جويي کرد. ( مروي، 1374، ج1، ص 349 ) در زماني که محمّد خان بلوچ بر حاکم فارس، احمد سلطان مروي، پيروز شده و شيراز را در تصرف گرفته بود، ميرزا ابوطالب کلانتر فرصت را غنيمت شمرده، نزد محمّد خان بلوچ ادعا کرده بود که نادر توليت آستان مقدس ( شاه چراغ ) را از من به غصب گرفته، به ميرزا محمّد حسين ( شريفي شيرازي ) داده است. هر چند به علت همراهي آقا نصير نامي، که از همراهان محمّد خان بلوچ بود و هداياي ميرزا محمّد حسين به خان بلوچ، دعوي ميرزا ابوطالب کلانتر به جايي نرسيد، اما پس از ورود نادر به شيراز، ميرزا ابوطلاب کلانتر مورد مؤاخذه قرار گرفت و تنبيه شد. ( کلانتر فارس، 1362، ص 10 )به نوشته ي کتاب روزنامه ميرزا محمّد کلانتر فارس، نادر پس از زيارت بقعه ي مقدس شاه چراغ و اختصاص مبلغي به عنوان هديه به آن مزار شريف، « دويست تومان هم به جهت تعمير عنايت فرمودند. » ( کلانتر فارس، 1362، ص 10 ) نادر روز عيد فطر را به عنوان ميهمان توليت آستان شاه چراغ در آن بقعه ي مقدّس سپري کرد و هنگام جلوس در مجلس ضيافت، متولّي آستان شاه چراغ را مورد اکرام و عنايت قرار داد و مقرّر داشت که هزينه ي غلّه ي مصرف شده در مراسم را تقي خان و عمال او از اموال ديواني پرداخت کردند. ( کلانتر فارس، 1362، ص 10-11 ) نادر ايام نوروز سال 1146ق را – که نخستين روز آن چهاردهم شوال بود- در شيراز گذراند و جشن نوروزي را در شيراز برگزار کرد و با بخشيدن خلعت هاي زربافت و هداياي گران بها به سران سپاه، آنان را خرسند ساخت و در ذي قعده همان سال، به سوي اصفهان رهسپار شد. ( آستر آبادي [الف]، 1341، ص 227-228 )
نتيجه
در سال 1142ق، پس از پيروزي قطعي نادر بر اشرف افغان و استواري پايه هاي قدرت او، مرقد مطهر حضرت احمد بن موسي ( شاه چراغ ) (عليه السلام) نخستين بارگاه مقدسي بود که به فرمان نادر مرمّت و مزيّن شد. به دستور نادر، در سال 1143ق آستان قدس رضوي از عمران و شکوهي بي نظير برخوردار گشت. در سال 1145ق بقاع متبرّک واقع در عراق عرب، شامل مزارات مطهر امام علي (عليه السلام) امام حسين (عليه السلام) امام موسي کاظم (عليه السلام) و امام محمّد تقي (عليه السلام) با هداياي نفيس نادر تزيين شد. علاوه بر اين، با توجه به آنچه گذشت، درباره ي حضور نادر در بقاع متبرک ياد شد و زيارت آن اماکن مقدس توسط نادر گفته شد: به ويژه با ملاحظه حاجت طلبي هاي مکرر نادر در مشاهد مقدّس واقع در ايران و عراق، مي توان به اعتقاد باطني او به امامان شيعه (عليه السلام) و اولاد شريف آنان پي برد. نادر هنگام حضور در بقاع شريف ائمه اطهار (عليهم السلام) و امام زادگان صحيح النّسب نذر مي کرد که در صورت دست يابي به اهداف خود، در تعمير و تزيين مرقدهاي آنان بکوشد. چنان که بيان شد، نادر جمعي از سپاه پريشان احوال احمد پاشا را، که در معرض فنا قرار داشتند، به احترام حضرت امام موسي کاظم (عليه السلام) مورد بخشش قرار داد. اين موضوعات نيز نشانگر آن است که نادر واقعاً به مقام معنوي ائمه ي هدي (عليهم السلام) و امام زادگان بزرگوار معتقد بوده و اقدامات عمراني او در مشاهد ياد شده، صرفاً جنبه ي مصلحت جويي و رعايت مصالح حکومتي نداشته است.پينوشتها:
1. دانشيار گروه تاريخ دانشگاه شيراز
2. درباره ي فرجام اشرف افغان و همراهان او پس از فرار از شيراز ر. ک. استرآبادي [الف]، 1341، ص 111-113/ مروي، 1374، ج1، ص 123، درباره ي چگونگي قتل اشرف افغان مطالبي که در جهانگشاي نادري آمده ( استرآبادي [الف]، 1341، ص 124-125 ) با آنچه در عالم آراي نادري ذکر شده ( مروي، 1374، ج1، ص 12 ) متفاوت است.
3. نادر براي تأمين نظر افراد سنّي مذهب سپاهش، براي حفظ حرمت آرامگاه ابوحنيفه، « قدغن فرمود که احدي از غازيان قزلباشيه بدان جانب عبور ننمايند و هر گاه وارد گردند، از راه حرمت درآمده، به طواف و زيارت و دعا مشغول شوند و فروش و قناديل نيز روانه فرمود که برده نسب نمودند و به نحوي مقبره متبرّکه و دخمه ي شريفه ي امام اعظم را آراسته نمودند که از اول به هزار نحو زيب و زينت بهتر گرديد. » ( ر. ک. مروي، 1374، ج1، ص 268 )
1. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه ي محمّد علي موحد، بي جا، علمي و فرهنگي، 1361.
2. استرآبادي، ميرزا مهدي خان [الف] جهانگشاي نادري به اهتمام سيد عبدالله انوار، تهران انجمن آثار ملي، 1341.
3. ــــ [ب]، درّه نادره، به اهتمام جعفر شهيدي، تهران، انجمن آثار ملي، 1341.
4. بيهقي، ابوالفضل محمّد بن حسين، تاريخ بيهقي، به تصحيح علي اکبر فيّاض مشهد دانشگاه فردوسي، 1356.
5. تهراني، محمّد شفيع، تاريخ نادر شاهي ( نادر نامه )، به اهتمام رضا شعباني، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1356.
6. حسيني فسايي، ميرزا حسن، تاريخ فارسنامه ناصري، بي جا، کتابخانه سنايي، بي تا.
7. خوب نظر، حسن، تاريخ شيراز از آغاز تا ابتداي سلطنت کريم خان زند، به کوشش جعفر مؤيّد شيرازي، تهران، سخن، 1380.
8. زرکوب شيرازي، ابوالعباس معين الدين احمد، شيراز نامه به کوشش اسماعيل واعظ جوادي، بي جا، بنياد فرهنگ ايران، 1350.
9. سيوري، راجر، ايران عصر صفوي، ترجمه کامبيز عزيزي، تهران، مرکز، 1376.
10. شعباني، رضا، تاريخ تحوّلات سياسي- اجتماعي ايران در دوره هاي افشاريه و زنديه، تهران، سمت 1383.
11. شيرازي، عيسي بن جنيد، تذکره هزار مزار، تصحيح و تحشيه نوراني وصال، شيراز، کتابخانه احمدي، 1364.
12. عرفان منش، جليل، زندگاني و قيام احمد بن موسي (عليه السلام) شيراز، دانشنامه ي فارس، 1377.
13. فرصت شيرازي محمّد نصير، آثار عجم، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايي، تهران، اميرکبير. 1377.
14. کلانتر فارس ميرزا محمّد، روزنامه ميرزا محمّد کلانتر فارس، تصحيح و اهتمام عباس اقبال آشتياني، بي جا، سنايي – طهوري، 1362.
15. لاکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفويه، ترجمه اسماعيل دولتشاهي، تهران، علمي و فرهنگي، 1383.
16. ــــ نادر شاه ترجمه و اقتباس مشفق همداني، تهران، ابن سينا و بنگاه مطبوعاتي صفي علي شاه، 1331.
17. مرعشي صفوي، ميرزا محمّد خليل، مجمع التواريخ، تصحيح عبّاس اقبال آشتياني، بي جا، کتابخانه طهوري – سنايي، 1362.
18. مروي، محمّد کاظم، عالم آراي نادري، تصحيح محمّد امين رياحي، تهران، علمي – نشر علم، 1374.
19. نيري، محمّد يوسف ( گرد آورنده و مصحّح و حاشيه نويس )، دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاه چراغ (عليه السلام) حسيني شريفي ذهبي، ميرزا جلال الدين محمّد ( مؤلف رساله آثار الاحمديه ) و سلاحي، محمّد هادي ( مؤلف رساله هديه احمدي )، شيراز دانشگاه شيراز، 1378.
20. هنوي، جونس، زندگي نادر شاه، ترجمه اسماعيل دولتشاهي، تهران، علمي و فرهنگي، 1383.
21. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمّد ابراهيم آيتي، بي جا، علمي و فرهنگي، 1366.
22.Axworthy. Michel, The Sword of presia Nader Shah From Tribal Warrior to Conquering Tyrant, London. New York, IB. Tauris & Co Ltd, 2006.
منبع مقاله:
فصلنامه علمي- پژوهشي شيعه شناسي، سال دهم، شماره ي 38، تابستان 1391.
/م