چکیده
جنگ های صلیبی یکی از وقابع مهم تاریخ قرون میانه اروپا و جهان اسلام بود. این رویارویی با آگاهی از سوی کلیسای کاتولیک روم آغاز شد در حالی بغداد و خلافت عباسی به عنوان مرکزیت جهان اسلام عملاً نه نقشی در این جنگها ایفا کرد و نه در پی آن برآمد تا شناخت کافی از این مهاجمان به دست آورد. مورخان بغدادی به عنوان نخبگان جامعهی بغداد از جمله اقشاری بودند که می بایست آگاهی کافی از این مهاجمان می داشتند. ابن جوزی به علت اینکه مصادف با شروع جنگ های صلیبی بوده و نزدیکترین روایات را به این وقایع دارا است برای این پژوهش انتخاب گردیده است. در این پژوهش اطلاعات مورخ نام برده از جغرافیای اروپا و واژگانی که بر اروپاییان اطلاق کرده بررسی میشود و سپس به بررسی روایات وی از جنگ های صلیبی با نقد منابع در دسترس وی پرداخته می گردد.واژگان کلیدی:
صلیبیان، خلافت عباسی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، آگاهی.
مقدمه
حملات صلیبیان به جهان اسلام با واکنشی متاخر از سوی مسلمانان روبروشد به صورتی که تا چند سال پس ازآغاز حملات آنها مقاومت جدی ای علیه آنها صورت نگرفت. این امر تا حد زیادی ناشی از عدم آگاهی مسلمانان از ماهیت این حملات و اهداف صلیبیان بود. خلافت عباسی به عنوان مرکز جهان اسلام در این خصوص موضعی کاملا منفعلانه داشت و تنها در برخی زمان ها هب حسب سیاست های منطقه ای اقدام به تعییدات و یا ابراز تاسفات میپرداخت و هیچ گاه به صورت سیاسی و نظامی مستقیما در مناسبات مسلمانان و صلیبیان شرکت نکرد. گرچه این مطلب قابل بیان است که خلافت عباسی درگیر مشکلات داخلی و نیز کشاکش با سلجوقیان و خوارزمشاهیان بود اما در مقایسه با همتای مسیحی خود، پاپ، اقدامی در جهت تحریک افکار عمومی و یا فراخوان دول اسلامی به جهاد انجام نداد. این امر تا حدی هم معلول عدم درک صحیح از مسئله صلیبیان است. چنانکه نخبگان جامعهی بغداد - مانند مورخان – در نوشتار خود روایت دقیقی از صلیبیان ارائه نمی نمایند. در این پژوهش با مطالعهی موردی کتاب المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تالیف أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد ابن الجوزی متوفی 597 ه.ق. به عنوان یکی از مورخان شاخص بغداد و معاصر با صلیبیان میزان آگاهی وی از صلیبیان را مورد مطالعه قرار دهد. با توجه به مطالب یاد شده سوالات این پژوهش از این قرار می باشند:اروپاییان در این کتاب به چه عناوینی معرفی شده اند؟
جغرافیای سکونت اروپاییان در این اثر چگونه بیان شده است؟
میزان آگاهی ابن جوزی از رفتار، آداب، رسوم و اهداف سیاسی اروپاییان در قبال جهان اسلام تا چه حد بود؟
فرض ما در این تحقیق ان است که مورخان اسلامی از جمله ابن جوزی کلا اروپاییان را افرنج مینامند و در بعضی موارد بین روم ( بیزانس ) و سایر نقاط اروپا نیز تفاوتی قائل نیستند. اطلاع از محل سکونت اروپاییان نیز تا حد زیادی متکی به منابعی است که در قرون اولیه اسلامی از سرزمینهای شمال آندلس نوشته شده و سرانجام در حالتی کلی هدف از این حملات در راستای تلاش بیزانس برای تصرف شامات تبیین میگردید.
روایات خلافت عباسی در باره جنگ های صلیبی
دوری خلافت عباسی از منطقه شام و نیز در گیری دائم آنها از سمت شرق و سلجوقیان که در ستیز دائم با خلافت عباسی بودند در نگرش آنها به یورش اروپاییان به این منطقه بی تاثیر نبود اما با این وجود سطحی نگری حکومت بغداد به این وقایع مهم جای بسیار تعجب دارد. این نکته نیز باید یاد آور شد که جهان اسلام تا آن زمان از جهان غرب مسیحی ضربه شدیدی نخورده بود لذا درک درستی از یورش صلیبیان نداشت. بیشتر مناسبات جهان اسلام با بیزانس بود وتنها از طریق آندلس با قسمتهای کاتولیک اروپا و فرانک ها مرتبط بود ولی در زمان جنگهای صلیبی برتری نظامی به نفع قوای مسیحی آندلس بود و مسلمانان مانند قرون اولیه برتری نظامی چشمگیری بر اروپاییان نداشتند و گذشته از ان به علت انفکاک سیاسی و عقیدتی در سرزمینهای اسلامی مانند گذشته اخبار سرزمینهای غربی به راحتی به بغداد نمیرسید و یا اگر میرسید مانند گذشته مورد توجه واقع نمی شد.
عقب ماندگی اروپا نسبت به جهان اسلام نیز در این نادیده انگاری بی تاثیر نبود. در واقع نه خطر و نه منفعتی از جانب اروپا برای مسلمانان وجود نداشت که به تحقیق درباره آن بپردازند. این امر در مقایسه با که تمدن چین و خطراتی که از سوی شرق و صحراهای آسیای مرکزی مسلمانان را تهدید میکرد بیشتر قابل درک است زیرا پیشرفت تمدنی چین و خطرات صحراهای شرق باعث شده بود که هم اطلاعات مسلمانان از این مناطق بیشتر بوده و هم نسبت به تحرکات این منطقه واکنش بیشتری نشان دهند.
این مطالب تنها جنبه ای از علل عدم آگاهی را نشان میدهد اما روی دیگر این کم توجهی را باید در روایاتی دانست که از جنگ های صلیبی به دارالخلافه میرسید. این روایات تا حد زیادی ناقص بود و اساسا اطلاعات ماهیتی از صلیبیان و اهداف آنها ارائه نمیداد. روایاتی که بغداد می رسید در یک دسته بندی کلی به دو دسته تقسیم می شوند. 1- روایاتی که مسلمانان مناطق مورد تهاجم صلیبیان به خلافت عباسی می رساندند. 2- نامه هایی که حکام برای درخواست کمک یا نشان دادن فتوحات خود به خلافت عباسی ارسال مینمود.
دسته اول مردمی بودند که برای یاری طلبی به دربار خلافت عباسی می آمدند و عموما دست خالی باز میگشتند. این مردم غالبا از شهرهای حلب و شهرهای شمالی شام بودند. (1) اطلاعات این افراد عموما فقط انتقال ترس از وحشی گری های صلیبیان بود و تصویری از سیاست های آنها و اهدافشان ارائه نمی کرد. از این رو بود که عباسیان حملات صلیبیان را تعاقب حملات بیزانس به شام می دانستند. مسلمانان درک درستی از حرکت صلیبیان و اهداف آنها نداشتند در آن هنگام پندار مسلمانان از این لشکرکشی ها آن بود که این حملات مانند حملات بیزانس است که هر از چند گاهی به شام صورت میگرفت و با جمع آوری غنیمت زیاد از منطقه بازمی گشتند. اما این بار تفاوت فاحشی بین حملات بیزانس با حملات صلیبیان وجود داشت. شاید صلیبیان احساس کرده بودند که مسلمانان حملات آنها را جزئی از حملات انتقام جویانه بیزانس به خاطر فتح آسیای صغیر می دانند و از این رو تا حدی اتحاد آنها با صلیبیان که دشمنان آنها به شمار میرفتند قابل توجیه است. چراکه بیزانس به عنوان دولت همیشگی و قدرت برتر بعضا با مسلمانان وارد جنگ شده بود لذا با این نگرش اتحاد با صلیبیان تفاوت چندانی با اتحاد با بیزانس نداشت.( زغروت، 2009م: 212).
بی توجهی خلافت عباسی به این استغاثه ها، کم کم مردم را به این نتیجه رسند که برای مقابله با صلیبیان از سلاطین مجاور مانند موصل و دمشق درخواست کمک کنند و یا برای انگیختن کمک خلافت دشمن صلیبی را بسیار نزدیک به بغداد نشان دهند. کاری که قاضی کمال الدین شهرزوری برای گرفتن نیرو علیه بیزانس در حمله سال 533 به شیزر انجام داد (ابن واصل، 1383: 1/ 114). این اقدامات باعث شد که روایت واصله به بغداد از صلیبیان بسیار مبهم باشد. این بزرگ نمایی از خطر صلیبیان از یک سو و غلو هایی که سلاطین مصر و شام در نامه های ارسالی به بغداد که فتوحات خود را شرح میداد، باعث آشفته تر شدن نگاه خلافت عباسی به صلیبیان و جنگهای آنها میشد. برای ملموس تر کردن این مطلب وقایعی را که مورخ بغدادی معاصر جنگ های صلیبی، ابن جوزی از صلیبیان آورده بررسی میکنیم.
اروپاییان از نگاه ابن جوزی
ابن جوزی بر روش بطالسه و تقسیم بندی هفت اقلیم جهان ابتدا به بیان اقلیم های مختلف جهان میپردازد. در این تقسیم بندی ها جهان اروپایی فقط از سوی روم و کمی نیز از سوی آندلس دیده میشود. (ابن جوزی،1992: 1/134) جغرافیایی که وی از اروپا ارائه میدهد بیشتر از سمت آناطولی و دریای مدیترانه است. اطلاعات وی از جزایر دریای مدیترانه و موقعیت سیاسی آنها تقریبا دقیق است (ابن جوزی،1992: 1/166) و در میان این مطالب اشاره ای به سرزمینهای شمال ایطالیا و مجاور آندلس دارد. (همانجا)تصور وی از راه های آبی مدیترانه و دریای محیط همان تفکری است که ابن حوقل در قرن چهارم از از این دریاها دارد. (ابن حوقل،1938: 1/190) با این تفاوت که اطلاعات ابن حوقل نسبت به اروپا کامل تر از ابن جوزی است و ابن جوزی فقط به فراخور مقدمه بحث به بیان جزئی جغرافیای روم و کمی از صقالبه میپردازد. (ابن جوزی،1992: 1/155) در قسمت مقدمه وی اروپا را فقط در روم و صقالبه خلاصه کرده و نامی از افرنج نمیبرد که با توجه به رویارویی افرنج با مسلمانان در زمان مورخ، این بی تفاوتی جای بسی تعجب دارد.
روابط مسلمانان و صلیبیان در المنتظم
اولین جایی که ابن جوزی از افرنج نامی می برد در واقعهی ملازگرد است. وی بیان می دارد که سی و پنج هزار افرنج در سپاه دیوجانوس حضور داشتند. (ابن جوزی،1992: 16/124) این مطلب را نیز عماد الدین کاتب اصفهانی در کتاب تاریخ دولة آل سلجوق آورده ولی به تعداد فرنگیان اشاره ای ننموده است. (اصفهانی،2004: 206) این مطلب نیز مورد تایید ابن اثیر است ولی ابن اثیر نیز به تعداد آنها اشاره ای نمی کند. (ابن اثیر،1965: 10/65) اولین جایی که وی از افرنج نام میبرد در لشکرکشی دیوجانوس به ملازگرد است و این خود نشانگر آن است که مورخان مسلمان تا حد زیادی حملات صلیبیان را ادامه حملات بیزانس میدانستند.ابن جوزی درمورد افرنجی که قدم به ساحل گذاشته اند نام صلیبی را نیز به کار میبرد و علت آن را صلیبی میداند که به دست میگرفتند. (ابن جوزی،1992 م:18/63) این در حالی است که 52 سال از حمله آنها به انطاکیه (2) گذشته جایی که اولین با از حملات افرنج به سرزمینهای اسلامی نامی برده میشود. فردی چون ابن اثیر اطلاعات دقیقی از حملات و تعداد کشتگان و سربازان دوطرف ارائه می دهد و در بعضی از موارد اسامی صلیبیان را نیز با دقتی زیاد می آورد اما در المنتظم به حملات گسترده آنها اشارات بسیار محدودی شده (3) مانند فتح انطاکیه. ابن جوزی در وقایع سال 491 ه.ق. می آورد. «در ماه ربیع الاخر این سال شکایت و بیزاری از فرنگیان از همه جا بسیار شد ... و آنها در این سال انطاکیه و معره النعمان را محاصره کرده و در آن داخل شدند و ویرانی و کشتار به بار آوردند و گفته شده آنها در بیت المقدس هفتاد هزار نفر را به قتل رساندند در حالی که تعداد آنها هزار هزار نفر بود» (همان: 17/ 43) با این تصور اولیه از تعداد صلیبیان است که کشتارهای بیت المقدس قابل توجیه است در غیر این صورت بیان این مطلب که فقط دو هزار صلیبی توانستند این کشتارها را در شام انجام دهند خفتی بسیار برای مسلمانان داشت.
نکته جالب در این امر آن است که مسلمانان حملات صلیبیان را ادامه حملات رومیان می دانستند این امر در شعر ابو مظفر ابیوردی کاملا مشهود است:
تسومهم الرّوم الهوان و أنتم *** تجرّون ذیل الخفض فعل المسالم
(همانجا)
سال 491 ه.ق. از نگاه ابن جوزی آغاز حملات افرنج علیه مسلمانان است در صورتی که ابن اثیر حملات آنها را سیسیل (صقلیه) آغاز این جنگها می داند (ابن اثیر،1965: 10/195) و این به واقعیت نزدیک تر است و نشانگر آگاهی بیشتر مورخ موصلی است. اما در المنتظم اصلا اشاره ای به حملات نورمنها و راجر به سیسیل نشده است.
اولین روایت دقیق از جنگ های صلیبی زمانی در المنتظم نگاشته شد که اطلاعات قاضی دمشق ابو سعد هروی به مردم بغداد رسید. (همان: 47) این امر به وضوح نشان میدهد که منبع مهمی از روایات ابن جوزی مردمی بودند که از بلاد شام به بغداد میآمدند. مورخ بغدادی جغرافیای خاصی از نبردهای مسلمانان وصل ارائه نمی دهد چنانکه در وقایل سال 493 ه.ق. مینویسد: «در این سال سیصد هزار صلیبی از شهرهایشان بیرون آمدند که مسلمانان آنها را شکست دادند و کشتند و از آنها جز سه هزار نفر جان سالم به در نبرد که شبانه فرار کردند و زخمیها را بر جای گذاشتند.»(همان:55) این واقعه مربوط به نبرد گمشتکین بن دانشمند (4) با صلیبیان در آناطولی است ولی هیچ اشاره ای به طرفین درگیر نشده است.(5)
نکته جالب درباره درک مسلمانان از جنگ های صلیبی این است که در سال 494 ه.ق. /1100 م. که حاکم جبله که از صلیبیان شکست خورده و به انبار فرار میکند توسط سایر حکام مسلمان غارت میشود. (همان:67) مقایسه این اقدام با اتحاد کشورهای مسیحی در نهضت ریکونکیست (6) در آندلس و کشتار مسلمانان یکی از مهمترین نقاط ضعف جهان اسلام را نشان میدهد.
در سال 497 ه.ق. ذکری از نبردی به میان آمده که طی آن مسلمانان بر صلیبیان پیروز شده و 12 هزار نفر از صلیبیان کشته شدند. (همان:84) در سال مذکور نبردهای متعددی بین مسلمانان و صلیبیان رخ داد که غالبا در منطقه رها (7) و شمال عراق بود با این حال ابن جوزی باز بدون اشاره به جغرافیای جنگ به نبرد آخر در این سال که بین ارتقیان و کنت نشین رها و انطاکیه رخ داد اشاره میکند که نامی از طرفین درگیر نیز نمی برد و در آخر اشاره می کند که مسلمانان پیروز شده و دوازده هزار نفر از صلیبیان را کشتند. این در حالی است که در همین اطلاعات جزئی نیز با اطلاعات ابن قلانسی و ابن اثیر مغایرت وجود دارد. این دو با ذکر جزئیات ما وقع تعداد تلفات صلیبیان را ده هزار نفر می دانند. (ابن اثیر،1965: 10/374. ابن قلانسی،1983: 232)
از این سال تا سال 503 ه.ق. که سال تصرف طرابلس و تشکیل چهارمین کنت نشین صلیبی است خبری از صلیبیان در المنتظم نیست با وجود اینکه نبردهای زیادی بین مسلمانان و صلیبیان رخ داده چه در جبهه شمال و رها چه در سمت دمشق چه در سمت مصر ابن جوزی به هیچ یک از وقایع رخ داده بین صلیبیان و مسلمانان اشاره نکرده است و تنها در وقایع سال 503 ه.ق. به صورت بسیار گذرا اشاره می کند که در این سال افرنج طرابلس را تصاحب نمودند. (ابن جوزی،1992: 17/117) آوردن تمامی وقایع و چند سال محاصره این شهر و تقاضای کمک از بغداد، در نیم خط بسیار عجیب است. تمامی خبر ابن جوزی همین است. أخذ الإفرنج طرابلس.
در سال 504 ه.ق. مسلمانان شام به رهبری قاضی ابن خشاب برای استغاثه به بغداد می آیند و در این زمان است که به خاطر غائله آنها ابن جوزی مطلبی اندک از آنها را نقل میکند. (همان:120) وی در بیان وقایع رخ داده در بغداد نیز به سادگی عبور می کند و هنگامی که لشکر سلطان محمد که توسط امیر مودود فرماندهی می شود به شام می رسد، تنها به این نکته اشاره می کند که فرمانده آنها به دست باطنیان کشته شد و از انهزام سپاه سلجوقی سخنی به میان نمی آورد. (همان:123) آن هم در صورتی که امیر مودود در سال 507 به دست باطنیان کشته شد نه در سال 504.
در وقایع سال 507 در کتاب المنتظم آمده که در این سال جنگ بزرگی بین مسلمانان و افرنج رخ داد که هزار و سیصد نفر از صلیبیان کشته شده و غنیمت زیادی به دست مسلمانان رسید و بر تمامی شهرهایشان پیروز شدند. این خبر فقط در تعداد کشته شدگان صلیبیان و غنائم صادق است ولی در مورد سرزمینها آنچه که ابن قلانسی اشاره کرده مربوط به سرزمینهای غیر ساحلی است. (ابن قلانسی،1983: 291) گرچه می توان از کلمه سواد که ابن جوزی آورده این مطلب را دریافت. (ابن جوزی،1992: 17/254)
از سال 507 تا 524 با وجود نبرد های ایل غازی با صلیبیان و خلعت هایی که خلافت عباسی برای وی فرستاد و نیز درگیری های آق سنقر برسقی با افرنج صحبتی از انها به میان نمی آید تا حملات عماد الدین به صلیبیان در سال 524 با کمک آل بوری (8) توانست صلیبیان را شکت دهد.(9) (ابن قلانسی،1983: 363) با وود روابط نزدیک عماد الدین در این زمان با خلافت و مسائل حساس خلافت در شام مانند دبیس بن صدقه و ... نامی از هیچ یک از افراد حاضر در این جنگ برده نشده و فقط اشاره شده که جنگ در حوالی دمشق بوده و ده هزار صلیبی در آن کشته شده و جز چهل نفر نیز جان سالم به در نبردند. (ابن جوزی،1992: 17/257)
مناسبات عماد الدین زنگی با خلافت عباسی به فراخور منافع طرفین با خصومت ها و روابط حسنه ای همراه بود. ابن جوزی به این روابط اشاره نموده ولی از وقایعی که مابین عمادالدین و صلیبیان برقرار بود اطلاع کمی میدهد. وی فتح رها را تنها در سه سطرآورده و میگوید: ((در روز شنبه 15 جمادی الاخر خبر رسید که زنگی رها را به زور فتح نمود و کافران آنجا را کشت و این بدان علت بود که غفلتا بر آنها نازل شد و منجنیق ها را نصب نمود و به دیوار شهر نقب زد و آتش در آن انداخت و ... مسلمانان از این فتح 500 اسیر گرفتند.)) (ابن جوزی،1992: 18/39)
سال 543 ه.ق. لشکرکشی دوم صلیبیان به جهان اسلام است که در پی آن دمشق از سوی صلیبیان محاصره گردید. به وضوح مشخص است اطلاعاتی که ابن جوزی در این مقطع ارائه میدهدو نسبتا مفصل است روایاتی است که از مردم دمشق به وی رسیده است. توصیف واقعه از دید افرادی است که از درون شهر با صلیبیان می جنگند.(10) این مطلب با مقایسه نبرد دمشق با سایر کتب پیرامون ین مطلب میسر است. (ر.ک. ابی شامه،1997: 1/186 همچنین ابن جوزی،1992: 18/63) ابهام در بیان وقایع جنگ وسعی در برتر نشان دادن مسلمانان در کشتار صلیبیان در این واقعه نیز به چشم می خورد.
وقایع زمان نورالدین محمود زنگی به علت روابط صمیمانه با خلافت و ارسال پیک ها نسبتا مفصل تر بیان شده است. سال 544 ه.ق. نبرد نورالدین با پرنس انطاکیه ذکر شده و این از آن روست که نورالدین خبر این پیروزی را به بغداد رسانده بود. (همان:119) سال 552 ه.ق. اولین لشکر کشی نورالدین به مصر نیز در المنتظم آمد و نویسنده بیان می داد که نورالدین محمود رسولی با هدایا، پیشکشها، سلاح و سرهای صلیبیان برای دارالخلافه فرستاد. (همانجا) لذا هنگامی که ابن جوزی به سال وفات نورالدین میرسد شرح نسبتا مبسوطی از نبردهای نورالدین با صلیبیان ارائه می دهد. (همان: 210). با این حال وی از تمام جنگهای نورالدین با صلیبیان به بیان سه مورد اکتفا می کند. آخرین خبری که ابن جوزی از صلیبیان نقل می کند در سال 572 ه.ق. است (11) و به صورت بسیار مختصر به این صورت که ((در این سال خبر پیروزی مسلمانان بر افرنج رسید.)) (همان: 228)
ریشه یابی نوع نگاه ابن جوزی به جنگهای صلیبی
همانگونه که مشاهده شد ابن جوزی به عنوان نمونه ای از مورخان بغدادی تعاملی فعال با جنگ های صلیبی نداشته و وقایع را عموما سطح و بسیار مختصر بیان نموده است. در اینجا نکته ای به ذهن میرسد و آن اینکه مردم شام چه توقعی از دارالخلافه بغداد داشتند و به وجه دیگر آیا خلافت عباسی در مقامی بود که توقعی برای مقابله با صلیبیان از آن رود؟درصورتی که عدم قدرت سیاسی و نظامی خلیفه عباسی برای مردم آشکار بود چرا بعضا از دربار خلافت در خواست کمک مینمودند؟
جایگاه خلافت عباسی در افکار عمومی آن دوره
با پایان دوره اول عباسی تقریبا برای عموم مسلمانان آشکار شده بود که خلافت عباسی قدرتی رسمی و تعیین کننده در جهان اسلام نیست بلکه بردگان ترک نقش اصلی را ایفا می کنند. با تسلط آل بویه شیعه مذهب بر آن عدم قدرت خلیفه به صورتی کاملا واضح در آمد. با وجود اینکه تسلط سلجوقیان سنی مذهب بر بغداد تا حدی خلفا را از بند رهانید اما هیچ گونه قدرت نظامی در اختیار آنها نبود تا بتوانند رسما با آن به مناطق دیگر لشکرکشی نمایند. اقداماتی نیز که در زمان خلیفه الناصر و المسترشد صورت گرفت بسیار مقطعی و محدود بود و اجازه کمک نظامی به مناطق فراتر از عراق را نمی داد.نقش رسانه های جمعی در قرون میانه اسلامی را وعاظ و فقها در مساجد انجام میدادند. نماز جمعه مکانی بود که اطلاعات سیاسی آن زمان به مردم انتقال داده میشد. اطلاعات وعاظ و فقیهان نیز از وعاظ و فقهای شهرهای بزرگتر میرسید که با دستگاه حکومت رفت و آمد داشتند. هنگامی که منطقه شام توسط سلجوقیان فتح گردید علی القاعده این منطقه نیز از لحاظ فکری مانند سایر مناطق امپراطوری از نظریات بغداد و اصفهان تبعیت میکرد. طرح ریزی جدید روابط سلطان با خلافت توسط غزالی در منطقه شام نیز بی تاثیر نبود. از این رو انتظار مردمی از خلیفه بسیار پایین تر از سلطان بود چراکه هم در عمل و هم در نظر این مفهوم انتقال داده شده بود که خلیفه در صحنه سیاسی عملا قدرتی ندارد و این سلطان سلجوقی است که وظیفه حراست از جهان اسلام را دارد.
به نظر میرسد توقع مسلمانان در آن زمان از خلافت عباسی در قبال جنگ های صلیبی آن بود که خلیفه سلطان سلجوقی را وادار به مقابله با صلیبیان نماید. اگر چه بسیار بعید میرسد که مردم آن زمان از سیاست جاری بین خلیفه و سلطان آگاه بوده باشند و همچنان دار الخلافه برای آنها شهر هزارو یک شب بود و خلیفه همان قدرت هارون الرشید را داشت. اما سران مردمی که جمعیتهای پناهنده به بغداد را رهبری میکردند، به نظر میرسد بر بسیاری از امور واقف بودند مانند قاضی شهرزوری که هم توانست سلطان را مجبور راه انداختن لشکر کند و هم چند روز بعد آن را از رفتن منصرف نماید. همین توقع در جنگ های صلیبی متاخر نیز از سوی حکومت ها از دارالخلافه میرفت به این معنا که در خواستی که صلاح الدین از خلیفه الناصر داشت این بود که فتوا و حکم جهاد علیه صلیبیان صادر کند تا حکومت های اسلامی منطقه برای مقابله با آنها نیرو بفرستند در غیر این صورت اصلا امکان این وجود نداشت که صلاح الدین ایوبی با شناختی که از حکومت بغداد داشت از آن توقع اعزام نیرو داشته باشد.
نتیجه
هنگام ورود صلیبیان به جهان اسلام، خلافت عباسی درگیر مشاکل عمده ای با سلجوقیان بزرگ بود و این مشکلات دارالخلافه را از پرداختن به مشکلات مردم شام و جنگهای صلیبی باز میداشت. از طرف دیگر احتمالا حکومت بغداد به این نبردها به دیدهی نعمتی مینگریست که حکومت های شامات و مصر مشغول داشته ودست آنها را از داخلت در امور خلافت بازمیدارد چنانکه هریک از سلاطین این منطقه هنگامی که با فراغتی نسبی در سواحل مدیترانه روبرو شدند زیاده خواهی هایی را نسبت به خلافت عباسی روا داشتند. از جمله این حکام میتوان به عماد الدین زنگی و صلاح الدین ایوبی اشاره نمود. به همین نحو مورخان بغداد نیز اطلاع چندانی از وقایع جنگهای صلیبی ارائه نمی دهند زیرا از یک سو حکومت بغداد گرایش چندانی به این امر نداشته و مسائل مهمتری برای آن در شرق مطرح بود و از سوی دیگر منابعی که در دسترس این مورخان قرار داشت تا حد زیادی آشفته بود. این منابع به طور کلی عبارت بودند از: 1- پیک های سلاطین شامات و مصر که پیروزی های آنها را بیان می نمودند. 2- استغاثه های مردمی که از مناطق جنگ زده به بغداد روی میآوردند.ما در اینجا به صورت موردی آگاهی ابن جوزی از جنگهای صلیبی را بر طبق کتاب المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک بررسی کردیم. اول انکه اطلاعات این مورخ از جهان اروپایی و مسیحی تا حد زیادی وابسته به منابع متقدم قرون سه و چهار است و همان مطالب را نیز به طور شایسته بکار نگرفته است. لذا غالب اطلاعات از بیزانس بود و در همین راستا بعضا حملات افرنج را به عنوان حملات رومیان تعبیر نموده اند. وی وقایع جنگهای صلیبی را از سال 491 که حمله صلیبیان به انطاکیه است آغاز نموده و از مراحل متقدم این جنگها در سیسیل اطلاعی گزارش نمیکند. و تا سال 572 این وقایع را به صورت بسیار مختصر بیان میکند. چنان که وقایع مهمی چون فتح رها را به صورت بسیار مجمل در دو سطر آورده و سقوط طرابلس را در چهار کلمه بیان میکند این درحالی بود که این شهر تقریبا 5 سال در محاصرهی صلیبیان قرار داشت و حاکم آن برای در خواست کمک به خلافت عباسی پناه برده بود.
در بیان هیچ یک از وقایع مورخ صحبتی از طرفین درگیر علی الخصوص صلیبیان ارائه نمیدهد برخلاف منابعی چون الکامل که تقریبا تمام سران و فرماندان صلیبی را با نام و نشان مشخص نموده اند. ابن جوزی تا اندازه ای به عمد از بیان درخواست های کمک مردم شام از خلافت را نادیده گرفته چرا که هیچ گاه کمک موثری از سوی خلافت صورت نگرفت اما بیان بعضی از جزئیات این وقایع که مورخ بغدادی ذکر کرده در سایر کتب ذکری از آن به میان نیامده است از جمله اینکه قشرهای مردم شام که در این استغاثه ها حضور داشتند را بیان می کند امری که در سایر منابع مختص جنگ های صلیبی نیز به چشم نمی خورد.
منابع ابن جوزی در رابطه با جنگ های صلیبی غالباً به دو وجه یاد شده بود یعنی نامه های سلاطین و مردم پناهنده. از این رو آنجا که هنگام ذکر حوادث غالبا به بیان پیروزی های چشمگیر می پردازد در صورتی که با تطبیق با سایر منابع پیروزی چنان بزرگی نبوده، مشخص میگردد که اطلاعات وی از پیکهای حکام شام است. و هنگامی که با بیان جزئیات آن هم از دید مدافعان به بیان ما وقع میپردازد، مشخص است که اطلاعات خود را از مردم ساکن این شهرها گرفته است. نکته آخر اینکه کتاب المنتظم درباره جنگ های صلیبی جغرافیای نبردها و وقایع را غالباً نادیده گرفته و این باعث ابهام بیشتر حوادث می گردد. این ابهام هنگامی عواقبی جدی به دنبال دارد که مورخان بغدادی هنگام استفاده منبع دسته اول و ارزشمند قبلی خود از صد سال اول جنگ های صلیبی اطلاعات بسیار ناقص و تا حد زیادی مبهم دارند و این امر در دراز مدت باعث کاهش آگاهی مسلمانان از اروپاییان خاصه در مرکز جهان اسلام شد آن هم در زمانی که جهان اروپایی در صدد استعمار جهان بود.
پينوشتها:
* دانشجوی دکتری تاریخ اسلام
1. قبل از تهدید حلب توسط صلیبیان سایر شهرهای شام که مورد تهاجم آنها واقع شده بودند از نیروی مردمی برای تقویت توان نظامی خود استفاده نموده بودند اما عدم سازمان یافتگی این نیروها عامل اصلی ضعف آنها در برابر شوالیه های صلیبی بود. برای اطلاع بیشتر از سقوط شهرهای اسلامی شام ر.ک.(معلوف،1369:33 -45)
2. انطاکیه بین حلب و انطاکیه یک شبانهروز راه است. فاصله میان حلب و انطاکیه یک پارچه آباد است، همه جا گندم و جو در زیر درخت زیتون کشته. دیهها به هم پیوسته، باغچهها پرگل، آبها روان دارد. جهانگرد، آن راه را با دلی آسوده و آرامش میپیماید. انطاکیه شهری بزرگ دارای باره بلند و باروی کوتاه درونی است باره آن سیصد و شصت برج دار. این شهذ هم اکنون در کشور ترکیه است. (حموی،1380: 1/266)
3. ما در اینجا در مقام مقایسه این دو مورخ نیستیم چرا که آن دو شرایط جغرافیایی و زمانی بسیار متفاوتی نسبت به یکدیگر داشتند. هدف از مطرح کردن این بحث صرفا ارائه دیدگاه شخص فرهیخته ای از مردم بغداد است که در همان زمان چه اطلاعی از صلیبیان داشته تا دریچه نگاه خلفا نیز تا حدی تبیین شود.
4. دانشمندیه: ترکمان مؤسس این سلسله یعنی دانشمند، شخص ناشناختهای است که به عنوان غازی در صحنه تاریخ در آناطولیا ظاهر شد و در کاپادوکیا با جنگجویان جنگ صلیبی اول جنگید، و نیز تا حدودی رقیب قلچ ارسلان اول سلجوقی بود. مرکز قدرت دانشمندیه در اصل در شمال مرکز آناطولیا و کاپادوکیا تا مغرب و آنکارا و اطراف مراکزی چون توقات، اماسیه و سیواس بود. به این ترتیب، آنها بر راه شمالی نفوذ ترکمانان به فراسوی آسیای صغیر نظارت داشتند و حال آنکه سلجوقیان روم بر راه جنوبی نظارت میکردند.. در اوایل قرن ششم/ دوازدهم دانشمندیه دستکم به اندازه سلجوقیان روم قدرتمند بودند، و امیر غازی گمشتگین با ارمنیان در کیلیکیا و با فرنگان در ادسا (الرها) جنگید. پس از مرگ یغی بسن، قلچ ارسلان دوم سلجوقی چندین بار به مداخله در امور شاخه سیواس پرداخت، و سرانجام ذو النون را در 570 ه.ق./ 1174 م. کشت و سرزمینهای او را گرفت. آخرین امیر دانشمندیه محمد به عنوان دستنشانده سلجوقیان در ملطیه حکومت میکرد، تا اینکه قلچ ارسلان دوم سلجوقی حکومت آنجا را در 573/ 1178 به دست گرفت. بنابر آنچه ابن بیبی مورخ آورده است، بقیه دانشمندیه به خدمت سلجوقیان درآمدند. (لین پول، 1389: 138 باسورث، 1381: 415)
5. برای اطلاع بیشتر. ر.ک. (آقسرایی،1362 :30)
6. رِکُونکیست (به اسپانیایی Reconquista بهمعنای بازپسگیری)، جنبش استرداد یا سقوط آندلس، مجموعهای از لشکرکشیهای طولانیمدت مسیحیاناسپانیا و پرتغال در قرون وسطی به منظور بازپسگیری سرزمینهای خود از موروهای مسلمانی بود که در اوایل سده هشتم میلادی بیشتر شبهجزیره ایبری را به اشغال خود درآورده بودند.
7. رها نام شهری در جزیره میان موصل و شام با فاصله شش فرسنگ است. (حموی،1996: 3/106)
8. برای اطلاع بیشتر از آل بوری، ر.ک. (زنکی،1993: 55)
9. حاکم دمشق در این زمان تاج الملوک بوری بود. تاج الملوک در ماه رمضان سال 478 در دمشق به دنیا امد و پس از مرگ پدرش در سال 522 جانشینش شد. وی در سال 526 ه.ق. در اثر جراحتی که باطنیان به وی وارد کرده بودند درگذشت. (ابن عساکر،1415: 10/409)
10. این جنگ از آن جهت شهرت دارد که تمامی مرمی دمشق در آن حضور داشتند. از جمله کسانی که برای جنگ با فرنگیان از شهر بیرون رفتند، فقیه حجة الدین یوسف بن دی ناس فندلاوی مغربی بود که از شیوخ بزرگ محسوب میشد و فقیهی دانشمند بود.
11. برای اطلاع بیشتر ر.ک. (ابن کثیر،1988: 2/364)
1. آقسرایی، محمود بن محمد. (1362). مسامره الاخبار و مسایره الاخیار، مصحح عثمان توران، تهران، اساطیر.
2. ابن اثیر جرزی، علی بن محمد بن محمد. (بی تا). التاریخ الباهر فی الدوله الاتابکیه بالموصل، حقیق عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، دارالکتب الحدیثة.
3. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. (1965). الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر
4. ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد، (1992) المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة،
5. ابن حوقل، محمد، (1938). صوره الارض، بیروت، دارالصادر.
6. ابن عساکر، علی بن حسن، (1415) تاریخ مدینه الدمشق، تصحیح علی شیری، بیروت، دار الفکر.
7. ابن قلانسی، حمزة بن أسد بن علی بن محمد، أبو یعلی التمیمی. (1983). تاریخ دمشق لابن القلانسی/ تحقیق سهیل زکار، دمشق، دار حسان للطباعة والنشر.
8. ابن کثیر دمشقی، ابوالفدا اسماعیل بن عمر، (1988) البدایه والنهایه، تحقیق علی شیری، بی جا، دار الاحیائ تراث العربی.
9. ابن واصل، جمال الدین بن سالم، (1383)، تاریخ ایوبیان/ ترجمه پرویز اتابکی، تهران، علمی و فرهنگی
10. ابی شامه، شهاب الدین عبدالرحمن، (1991)، عیون الروضتین فی اخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه، تصحیح ابراهیم الزیبق، بیروت، مؤسسة الرسالة.
11. اصفهانی، عماد الدین محمد بن محمد بن حامد. (2004). تاریخ دوله آل سلجوق، مصحح: یحیی مراد، بیروت، دارالعلمیه.
12. باسورث، ادموند کلیفورد. (1381). سلسلههای اسلامی جدید راهنمای گاهشماری و تبارشناسی/ ترجمه فریدون بدره ای، تهران، مرکز باستان شناسی اسلام و ایران.
13. حموی بغدادی، یاقوت. (1995). معجم البلدان، بیروت، دار الصادر.
14. زنکی، جمال محمد حسن. (1993). اماره دمشق فی تالمرحله المبکره للحروب الصلیبیه 488- 549 ه.، کویت، بی نا
15. لین پول، استانلی. (1389). طبقات سلاطین اسلام/ ترجمه عباس اقبال، تهران، اساطیر.
16. معلوف، امین، (1364). جنگ های صلیبی از دیدگاه شرقیان، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،تهران، البرز.
/ج