مهدويت رو در رو با جاهليت

هرگاه از جاهليت سخن به ميان مي آيد، چنين به نظر مي رسد كه جاهليت مربوط به دوران گذشته بوده و امروزه در دوران عقلانيّت بشر، سخن از آن، سخني گزاف و مخالف تمدن بشري است، اما با تأمل در مفهوم جاهليت و آنچه كه بر
چهارشنبه، 22 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهدويت رو در رو با جاهليت
مهدويت رو در رو با جاهليت

 

نويسنده: اسماعيل حاجيان




 

بخش اول: جاهليت چيست؟

هرگاه از جاهليت سخن به ميان مي آيد، چنين به نظر مي رسد كه جاهليت مربوط به دوران گذشته بوده و امروزه در دوران عقلانيّت بشر، سخن از آن، سخني گزاف و مخالف تمدن بشري است، اما با تأمل در مفهوم جاهليت و آنچه كه بر بشر امروز مي گذرد، روشن مي شود كه اين معضل بزرگ، امروز هم گريبان گير بشر است. براي بررسي دقيق تر اين موضوع به طرح و پاسخ گويي به چند پرسش مي پردازيم:
جاهليت چيست؟ و آيا با همه ي تحولات علمي بشر در قرون اخير، به كارگيري لفظ جاهليت در مورد انسان عصر حاضر صحيح است؟
جاهليت نخستين ( جاهليت اُولي به تعبير قرآن ) و جاهليت نوين ( جاهليت ثاني ) به چه معنا است؟ آثار و علائم جاهليت دوران ما چيست؟

جاهليت از ديدگاه قرآن و روايات

چنان كه اشاره شد، « قرآن » و روايات درباره ي جاهليت، تعاريفي دارند كه توجه به آن، بسياري از حقايق را روشن مي سازد.
خداوند در « قرآن » مي فرمايد:
« إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ کَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ (1)؛
آنگاه كه كافران در دل هاي خود تعصب [ آن هم ] تعصب جاهليت ورزيدند. »
حميّت از ماده ي « حَمي » به معناي حرارت است و سپس در معناي غضب و بعد از آن در معناي نخوت، تعصب و حمّيت آميخته با غضب به كار رفته است. امام علي (عليه السّلام) در خطبه ي‌« قاصعه » بارها روي اين معنا تكيه كرده است و در مذمّت ابليس كه پيشواي مستكبران بوده، مي فرمايد:
« صدَّقَهُ بهِ اَبنَاءُ الحَمَّيةِ وَ اِخوانُ العَصَبيَّة وَ فَرَسانُ الكِبرِ وَ الجَاهِلَّية؛
او را فرزندان نخوت، حمّيت و برادران عصبيّت و سواران بر مركب كبر و جهالت تصديق كردند. »
و در جاي ديگر، در همين خطبه، هنگامي كه مردم را از تعصبات جاهليت برحذر مي دارد، مي فرمايد:
« شراره هاي تعصب و كينه هاي جاهلي را كه در قلب داريد، خاموش سازيد كه اين نخوت، حمّيت و تعصب ناروا در ميان مسلمانان، از القائات و نخوت ها و وسوسه هاي شيطان است. » (2)
در حديثي از امام علي بن الحسين (عليه السّلام) آمده كه وقتي از حضرت درباره ي عصبيّت سؤال كردند، فرمود:
« تعصبي كه موجب گناه است اينست كه انسان بَدان قوم خود را از نيكان قوم ديگر برتر بشمرد. ولي دوست داشتن قوم خود، تعصب نيست. تعصب آن است كه آنها را در ظلم ياري كند. » (3)
« قرآن » در بيان داستان شب بعد از جنگ احد و احتمال خطر حمله ي مشركان به « مدينه » و ترس انسان هاي منافق و ضعيف الايمان مي فرمايد:
« ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاساً يَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ(4)؛
سپس [ خداوند ] بعد از آن اندوه، آرامشي [ به صورت ] خواب سبكي بر شما فرو فرستاد كه گروهي از شما را فراگرفت و گروهي [ تنها ] در فكر جان خود بودند و درباره ي خدا گمان هاي ناروا، همچون گمان هاي [ دوران ] جاهليت مي بردند. »
آنها در مورد خدا گمان هاي نادرست، همچون گمان هاي دوران جاهليت و قبل از اسلام داشتند و در افكار خود، احتمال دروغ بودن وعده هاي پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مي دادند و به يكديگر يا به خويشتن مي گفتند:
« آيا ممكن است با اين وضع دل خراشي كه مي بينيم پيروزي نصيب ما بشود. يعني بسيار بعيد و غيرممكن است. قرآن در جواب آنها مي گويد: « بگو همه ي امور براي خداست » (5).
« قرآن » در پيام ديگري اشاره مي فرمايد:
« أَ فَحُکْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌ (6)؛
آيا خواستار حكم جاهليّتند و براي مردمي كه يقين دارند داوري چه كسي از خدا بهتر است؟ »
در كتاب « كافي » از امام علي (عليه السّلام) نقل شده است كه فرمودند:
« الحُكمُ حُكمان، حُكمُ اللهِ و حُكمُ الجاهليةِ فَمَن اَخطاََ حُكمَ اللهِ حَكَمَ بِحُكمِ الجَاهِليَّةِ (7)؛
حكم دو گونه بيشتر نيست يا حكم خداست يا حكم جاهليت و هر كس حكم خدا را رها كند، به حكم جاهليت تن در داده است. »
از اينجا روشن مي شود مسلماناني كه با داشتن احكام آسماني به دنبال قوانين ساختگي باطل ديگر افتاده اند، در حقيقت در مسير جاهليت گام نهاده اند. (8)
حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايند:
« پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از مراسم حج به طرف مدينه حركت فرمودند، در بين راه ماجراي غديرخم و خطبه ي آن حضرت مطرح شد. پيامبر در آن خطبه ي معروف فرمودند:
« به خدا قسم خداوند به انبيا و رسولان در مورد من بشارت داده، من آخرين انبيا و رسولانم و من حجت خدا بر همه ي مخلوقات آسمان ها و زمينم. هر كس در اين موضوع شك كند، كافر است، آن هم كفر جاهليت اول و كسي كه در اين گفتارم ترديد كند، در همه چيز ترديد كرده و ترديد كننده در آن در آتش جهنم است. » (9)
حارث بن مغيره مي گويد:
به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم: آيا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند:« كسي كه بميرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است؟ » حضرت فرمودند:
« آري ». پرسيدم: آيا جاهليت جاهلان و سفهاء يا جاهليتي كه امامش را نشناخته؟ حضرت فرمودند:« جاهليت كفر و نفاق و گمراهي » (10).
روزي پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نگاهي به حضرت علي (عليه السّلام) نموده، آنگاه فرمودند:
« يَا علَي! مَن اَبغَضَكَ اَمَاتَهُ اللهُ مِيتَةً جَاهِليةً وَ حَاسَبَهُ بِما عَمِلَ، يَومَ القِيامَةِ (11)؛
اي علي! كسي كه دشمن تو باشد، خداوند او را به مرگ جاهليت مي ميراند و بر اساس آنچه عمل كرده، در روز قيامت با او رفتار مي شود. »
از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمودند:
« مَن اَنكَرَ القَائِمَ مِن وُلدي فِي زَمانِ غيبتهِ مَاتَ مَيتةً جاهليّةً (12)؛
كسي كه منكر قائم از فرزندان من در زمان غيبتش بشود، به مرگ جاهليت مي ميرد. »
در دعاي غيبت امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) بعد از درخواست معرفت خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام و حجت خدا، از خداوند طلب مي كنيم:
« اَللهُمّ لَا تَمتِنِي مِيَتةً جاهليّةً و لا تُزِغ قَلبِي بَعدَ إذ هَدَيتَني (13)؛
خدايا مرا به مرگ جاهليت نميران و قلبم را پس از هدايت، منحرف مساز. »
مقصود از مرگ جاهليت در اين دعا، عدم معرفت امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) است.
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد:
« مَن شَرِبَ مُسكِراً لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ اَربَعينَ يَوماً. فَإن مَاتَ فِي الاَربعين، مَاتَ مِيتَةً جَاهليِةً و إن تَابَ، تَابَ اللهُ عليهِ (14)؛
كسي كه شراب بنوشد، چهل شبانه روز نمازش پذيرفته نيست و اگر در اين چهل روز بميرد، به مرگ جاهليت مرده، ولي اگر توبه كند، خداوند توبه اش را مي پذيرد. »
از مجموع آيات و رواياتي كه در اين باره ذكر شد، مي توان مصاديق جاهليت را در موارد زير خلاصه نمود:
1. حكم و حكومت ناحق، رفتار خلاف قانون الهي و مبتني بر هوا و هوس و روي گرداني از دستورات الهي؛
2. بي توجهي به وعده هاي الهي و بدانديشي درباره ي افعال خداوند؛
3. پاي فشردن بر خواسته هاي نابه جا، تعصب و جانبداري بي دليل از عقايد و انديشه هاي باطل؛
4. نژادپرستي و برتري قوم و قبيله بدون دليل منطقي ( حميّت جاهليت )؛
5. فساد اخلاقي، شراب، قمار، جنگ و غارت گري؛
6. عدم پذيرش رهبري صالح و معصوم و بي توجهي به احكام الهي.

جاهليت نخستين

« قرآن » در سوره ي « احزاب »، خطاب به زنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، جاهليت نخستين را اين گونه بيان مي فرمايد:
« وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي (15)؛
در خانه هايتان بمانيد و مانند جاهليت اول تبرّج ( آشكار كردن بدن و زينت ) نداشته باشيد.».
اما اينكه منظور از جاهليت اول چيست؟ ظاهراً همان جاهليتي است كه مقارن عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده و به طوري كه در تواريخ آمده، در آن زمان زنان، حجاب درستي نداشتند و دنباله ي روسري هاي خود را به پشت سر مي انداختند؛ به طوري كه گلو و قسمتي از سينه و گردنبند و گوشواره هاي آنان نمايان بود. به هر حال اين تعبير نشان مي دهد كه جاهليت ديگري همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز در عصر خود، آثار اين پيش گويي « قرآن » را در دنياي متمدن مادي مي بينيم. (16)

جاهليت قبل از اسلام

پيرامون جاهليت عرب قبل از اسلام ( جاهليت اول ) در كتب تاريخ، مسائل زيادي مطرح شده است كه براي روشن تر شدن مفهوم جاهليت، به بعضي از آنها اشاره مي نماييم.
1. از نظر امام علي (عليه السّلام) لجاجت در برابر حق، حميّت و تعصب بيجا و شيطاني، خودپسندي و غرور، عدم انديشه و تفقّه در دين،‌ به كار نبردن گوهر خرد در خداشناسي، ميراث دار فرهنگ منحطّ گذشته بودن و از پيشوايان ستمگر پيروي نمودن، از نمودهاي جاهليت است.
امام در خطبه اي درباره ي حالات و ويژگي هاي مردم دوران جاهليت در آستانه ي بعثت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
« در آن دوران، ملت ها در خوابي عميق فرو رفته بودند. فتنه و فساد در مجراي به راه انداختن هرج و مرج، جهان را فراگرفته بود. كارهاي خلاف، ميان مردم منتشر شده و امور زندگي از هم گسيخته بود. آتش جنگ ها زبانه مي كشيد. دنيا بي نور و پر از نيرنگ گشته بود. برگ هاي درخت زندگي به زردي گراييده، از ثمره ي زندگي خبري نبود. ميوه ي دنياي آن روز فتنه و غذايش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در بيرون، شمشير حركت مي كرد. » (17)
به نظر مي رسد، علي (عليه السّلام) همه ي دنياي قبل از اسلام را غرق در جاهليت مي ديدند.
2. حضرت در« نهج البلاغه » در مورد هنگامه ي بعثت مي فرمايد:
« او را در زماني فرستاد كه مردم در حيرت و گمراهي سرگردان بودند و در فتنه و جهل و فساد غوطه ور. هوا و هوس هاي سركش، آنها را از جاده ي حق دور ساخته بود. جهل و ناداني، آنها را سبك مغز بار آورده و در كارهاي خود مضطرب و حيران ساخته و به آن ( جهل و ناداني ) مبتلا گشته بودند. » (18)
3. از حضرت در توصيف بني اميه، كه ادامه دهنده ي جاهليت اول بودند، نقل شده:
« فتنه، آشوب، فساد و تباهگري هاي بني اميه با چهره هاي بس زشت و رُعب انگيز و گروه به گروه كه متّصف به جاهليتند، بر شما وارد مي شود. نه دليل هدايتي در آنها وجود دارد و نه نشاني كه براي هدايت ديده شود. » (19)
و در خطبه ي ديگر در توصيف آنها مي فرمايد:
« زيرا آنان پيشتازان تكبر، پايه هاي تعصب و تكيه گاه هاي اركان فتنه و شمشيرها، فخركنندگان جاهلي با افتخار به نسب و نژاد هستند » (20).
4. از موارد قابل توجه در جاهليّت عرب، نوع روابط خانوادگي و انواع ازدواج هاي رايج در ميان آنها بوده. به عنوان نمونه مي توان موارد زير را نام برد:

الف) نكاح مَقْت:

پس از فوت پدر، پسر بزرگ پارچه به روي همسر پدرش، به شرطي كه مادرش نباشد، مي انداخت و با او ازدواج مي كرد يا او را به ديگري مي داد و مهريه مي گرفت؛

ب) نكاح جمع:

كنيزكان خود را وادار به زنا با ديگران مي كردند و پول مي گرفتند؛

ج) نكاح بدل:

معاوضه ي همسر با كسي كه از همسر او خوشش مي آمد ( تعويضي )؛

د) نكاح ضماد:

ازدواج چند مرد با يك زن. در اين ازدواج، فرزند مال كسي بود كه به وي شبيه باشد ( كه به نام نكاح زهط هم ناميده شده است )؛

هـ) نكاح استبضاعي:

شخصي همسر خود را در اختيار مردي كه از شجاعت يا صفت پسنديده ي ديگري برخوردار بود، قرار مي داد تا از او صاحب فرزند شجاع شود؛

و) نكاح دسته جمعي:

ازدواج گروهي از مردان با گروهي از زنان به طور آزاد. (21)
5. از معروف ترين رسوم زشت اعراب جاهلي، زنده به گور كردن دختران در بعضي از قبايل بود، كه « قرآن » به آن اشاره مي فرمايد:
« وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ‌- يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ ‌(22)؛
هرگاه به يكي از آنها بشارت دهند، دختري نصيب تو شده، صورتش از فرط ناراحتي سياه مي شود و مملو از خشم مي گردد. از قوم و قبيله ي خود به خاطر بشارت بدي كه به او داده شده، متواري مي گردد و نمي داند آيا او را با قبول ننگ نگه دارد يا در خاك پنهانش كند. چه بد حكمي مي كنند. »
در زمينه ي زنده به گور كردن دختران، وقايع وحشتناكي در جامعه عرب قبل از اسلام رخ داده كه در تواريخ به تفصيل آمده است.
بدين ترتيب مي توان بر مصاديق جاهليت؛ تبرج و برهنگي، تكبر و خودخواهي، نابود كردن ارزش زن و انسان، وحشت و اضطراب و جنگ و خونريزي را افزود.

جاهليت نوين در عصر ما

در بحث از جاهليت اول گفته شد كه جاهليت دوم، جاهليتي است كه دنياي امروز با همه ي پيشرفت هاي علمي و تمدن عظيم بي سابقه ي بشري و ادّعاي تشكيل حكومت جهاني، گرفتار آنست. اين گفته چگونه قابل پذيرش است؛ در حالي كه ادّعاي عقلانيت بشر، گوش فلك را كر كرده است.
به منظور تبيين جاهليت نوين؛ چند محور اساسي زندگي امروز بشر را مورد بررسي قرار مي دهيم:

الف) انحراف در مباني فكري

مهم ترين مبناي فكري بشر بعد از رنسانس، اومانيسم است. اومانيسم به مفهوم محوريت انسان در همه ي ارزش هاي انساني است. ( انسان محوري در مقابل خدامحوري ).
خواست انسان غربي بريدن تمام از آسمان و پيوستن آن به زمين است. در دوران رنسانس تنها يك واژه بود كه مورد احترام قرار گرفت و از پيش، سراسر برنامه ي تمدن جديد را در خود خلاصه كرد. اين واژه، اومانيسم بود. منظور از اين واژه اين است كه همه چيز را محدود به موازين بشري محض سازند و هر اصل و طريقتي را كه خصلت معنوي و برين دارد، به صورت انتزاعي و مجرد درآورند و به بهانه ي تسلط بر زمين، از آسمان روي برتابند. اومانيسم نخستين صورت امري است كه به شكل نفي روح ديني معاصر درآمده است، يعني لائيسم.
و چون مي خواستند همه چيز را به ميزان بشري محدود سازند، سرانجام مرحله به مرحله به پست ترين درجات وجود بشري سقوط كردند.(23)

ب) نژادپرستي

در جاهليت عرب، از حميّت جاهلي، تعصبات قبيلگي و نژادپرستي سخن به ميان آمد. انتظار مي رفت كه انسان امروز با همه ي ادعاي خدايي اش در قدرت و علم، از اين فضا بگذرد. اما وقايع چند قرن اخير نشان داد كه هنوز بشر گرفتار همان تعصبات جاهلي است.

ج) فساد اخلاقي

در اين كه فساد اخلاق و فحشا در دنياي امروز، در بيشتر اركان زندگي بشر رخنه كرده، ترديد نيست. به تعبير« قرآن »؛
« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ (24)؛
به سبب آنچه دست هاي مردم فراهم آورده، فساد در خشكي و دريا نمودار شده است. »
در جامعه ي جاهلي عرب و در جوامع گذشته ي بشر، فساد اخلاق و فحشا رايج بود، اما نه به عنوان يك فضيلت و ارزش؛ اما در دنياي امروز اينها معيار ارزش تلقي مي شوند؛ مثلاً در « هندوستان » فرقه اي وجود دارد با عنوان لينگاميزم. درباره ي اين فرقه در كتاب« تاريخ جان ناس » آمده:
اينها بخش تناسلي مرد را به عنوان معبود مي پرستند. آنها در اين باره فيلمي ساخته و آزادي در قلمرو جنسي را فطري قلمداد نموده اند. از جمله موارد فيلم، بحث لينگاميزم است. (25)

د) استبداد و ستم

ظاهراً در دنياي متمدن امروز، بعد از جنگ آزادي بردگان در« آمريكا »، برده داري از بين رفت، اما حقيقت در تاريخ چند صد ساله ي اخير چيز ديگري است. برده داري و ظلم و ستم، چهره ي ديگري پيدا كرده كه بسيار زشت تر از برده داري قبل از اسلام و قرون وسطا است.
به عنوان مثال به چند مورد از نمونه هاي انحطاط فكري و فرهنگي در جوامع اسلامي اشاره مي شود:

الف) وهابيّت:

يكي از چهره هاي جاهلي و زشت كه به نام اسلام در قرن هاي اخير در « عربستان » و بعضي از كشورهاي اسلامي بروز پيدا كرد و متأسفانه براي از بين بردن چهره ي زيباي اسلام اهل بيت (عليه السّلام) از سوي بعضي از كشورهاي استعماري حمايت شد؛ وهابيّت بود.

ب)صوفيگري:

تصوّف، روشي خاص در زندگي است، كه اطمينان و راحتي و تسكين دروني و سعادت ايده آل شخص صوفي را از غير راه كار و كوشش و نظامات و فعاليت هاي عادي زندگي، به وسيله ي تحمل مشقات و زهد و ترك لذايذ و بالأخره با پيروي از اصل فرار از زندگي مادّي تأمين مي نمايد.
« هند »، زادگاه اوليه ي تصوف بوده و افكار صوفيانه از آنجا به محيط ها و مذاهب ديگر سرايت و نفوذ كرده است.
اين تفكرات انحرافي ( وهابيّت، صوفيه و فرقه هاي انحرافي ديگر ) از يك سو و جوّ روشنفكري حاكم بر جوامع اسلامي با وابستگي كامل به تفكرات منحط غربي از سوي ديگر؛ جوامع اسلامي را هم در جاهليت ديگري قرار داده است.
با اين حال، آيا بشر امروز گرفتار جاهليت نيست؟ عصري كه:
1. به جاي تربيت الهي بشر، به لجن دنياپرستي و هواپرستي كشيده شده است؛
2. چشمه سارهاي عواطف و احساسات شريف انساني خشك شده؛
3. باطل را در برابر حق نهاده اند و از پيروزي آن ( باطل ) به خود مي بالند؛
4. بشريت دوران انفجار علم را طي مي كند و هنوز نمي داند انسان كيست؛
5. بشر نمي داند كه از شخصيت هاي بزرگ و انسان هاي كامل و رهبران الهي چگونه استفاده كند؟ گاهي از آنها بت مي سازد و گاهي به شدت آنها را تخطئه مي كند؛
6. هنوز بشر تكامل يافته، زيستن بدون اسلحه را ياد نگرفته و براي اثبات اينكه زنده است؛ مجبور به استفاده از توپ، تانك، ناوهاي جنگي و كلاهك هاي اتمي است؛
7. پيوستن انسان ها به انسان ديگر، بر مبناي منفعت طلبي شخصي است، حتي اخلاق او هم اخلاق منفعت طلبانه است؛
8. مفهوم لذت جز در لذت هاي مادي معنا ندارد؛
9. منطق حاكم عبارت است از: من هدف و ديگران وسيله اند كه اين نظريه بازگوكننده ي هويت خودپرستي است؛
10. خدا و مشيّت الهي نفي مي شود تا انسان محور ارزش ها شود؛
11. علم، تكنولوژي و هنر در خدمت شهوات و قدرت طلبي انسان قرار گرفته است؛
12. نيهيليسم، پوچ گرايي و بي هويتي انسان، فلسفه ي امروز بشر است؛
13. تمام استعدادهاي مادي و معنوي بشري در راه تخريب وجود انسان به كار رفته است؛
14. پيمان شكني، چه پيمان الهي و چه پيمان اجتماعي، رسم عادي بشر امروز شده است؛
15. انسان متعالي و امانت دار الهي، به مرتبه ي ابزار توليد، تنزل يافته است؛
16. از وجود لطيف ترين موجود هستي؛ يعني زن، جز در راه ارضاي تمايلات جنسي استفاده نمي شود.

بخش دوم: مهدويت در تقابل با جاهليت

يكي از جلوه هاي زيباي ظهور و ايجاد حكومت جهاني امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) ، نابودي و محو جاهليت و تاريكي هاي وحشتزاي ناداني و سفاهت بشر است. جاهليت و بي خردي اي كه در طول قرون و اعصار، گاهي به نام علم و عقلانيت، مقام والاي انساني را از اوج ملكوت، به حضيض پست ترين مراتب حيواني كشانده است.
بر اساس بشارت هاي« قرآن كريم » و معصومان (عليه السّلام)، آن حجت حق جلوه گري مي كند تا زشت ترين جلوه هاي ناداني و سفاهت قرون و اعصار را در هم شكند و با جلوه ي نوراني خويش، دنيايي پر از علم و عقل، حكمت، صفا و صميميت به وجود آورد.
درباره ي جاهليت ستيزي حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) احاديث و روايات فراواني مطرح شده كه به نقل دو روايت اكتفا مي كنيم.
1. از امام باقر (عليه السّلام) پرسيدند:
هرگاه قائم قيام كند با چه روشي با مردم رفتار مي كند؟ حضرت فرمودند: « به سيره و روشي كه رسول خدا عمل مي كرد، تا اسلام را پيروز گرداند. »
راوي پرسيد: سيره ي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) چگونه بود؟ حضرت مي فرمايد:
« آنچه را كه در جاهليت بود، باطل كرد و با مردم به شيوه ي عدل مواجه شد. همچنين امام عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف) زماني كه قيام كند؛ آنچه را كه در عصر جاهليت و آرامش و تن آسايي در اختيار مردم بود، باطل مي كند و با مردم به عدل رفتار مي كند. »
2. از امام صادق (عليه السّلام) در مورد سيره ي امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) سوال كردند؟ حضرت فرمودند:
« آنچه را كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) انجام داد، انجام مي دهد و آنچه را كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) از آثار و شيوه هاي جاهلي نابود كرد، نابود مي كند و اسلام را تجديد حيات مي بخشد. »
يك سؤال اساسي و مهم: با توجه به حاكميت سلطه و قدرت هاي استكباري بر جهان امروز و با توجه به سيطره ي عظيم امپرياليسم خبري بر شرق و غرب عالم و با عنايت به گسترش فساد و ظلم در گيتي؛ آيا اميدي به نجات انسان از جاهليت قرون و اعصار هست؟ آيا صبح صادقي براي انسان سرگردان در ظلمت وجود دارد؟ آيا پنجره اي به سوي نور و بهار و سرسبزي دنياي آفت زده، باز مي شود؟
آري، نه تنها اميدي هست، بلكه اين اراده ي خدا (26) و وعده ي حتمي (27) اوست كه:
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور *** كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور
اما چگونه؟
در ابتداي سخن گفتيم؛ امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) شيوه هاي جاهلي بشر را از ميان مي برد، آن چنان كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جاهليت زمان خويش را نابود فرمود. توجه به چند فراز، اين مطلب را روشن تر مي كند.
1. از نشانه هاي اصلي و مهمّ عصر جاهليت؛ نشناختن و نداشتن رهبر و امام شايسته و معصوم است. در حالي كه اولين شاخصه ي حكومت مهدوي؛ امامت و رهبري امام معصوم، حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) است.
رهبري حكومت واحد جهاني را خداي متعال بر عهده ي بنده ي صالح خود، حضرت حجت بن الحسن (عج الله تعالي فرجه الشريف) قرار داده و او يگانه انسان روي زمين است كه امروز خداي متعال، معصوم بودن او را امضا فرموده است. اوست كه از هرگونه لغزش و آلودگي، اشتباه كاري و خطا بركنار است.
امام رضا (عليه السّلام) در فرازهايي از دعايي كه به يونس بن عبدالرحمن تعليم دادند، مي فرمايند:
« خدايا همانا او مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) بنده ي توست كه او را براي خودت خالص فرموده اي و بر غيبت و پنهاني خويش برگزيده اي و او را از هر گناه دور داشته اي و از هر عيب و نقصي در امان قرار داده اي و از هر پليدي پاكش فرموده اي و از هر آلودگي سالم داشته اي. » (28)
امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) با چنين مشخصه ي ممتازي ( عصمت ) دست همه ي قدرتمندان و زورمندان فاسد كه دنيا را به جهل و فساد و تباهي كشانده اند، كوتاه مي كند؛
2. او مي آيد تا دانش و بينش انسان به جاهليت كشيده شده را به اوج برساند. او از نظر دانش و بينش همتاي جدش علي بن ابي طالب (عليه السّلام) است و دانش هاي علوي در سينه ي او موج مي زند. او گنجينه ي دانش الهي در زمين است و تمام علوم پيامبران گذشته به حضرتش به ارث رسيده است. او به همه ي زواياي اين جهان گسترده، آگاهي دارد. راه هاي آسمان را به گونه اي مي شناسد كه دانشمندان امروزي، حتي به اسرار زميني آن، آگاهي ندارند.
امام باقر (عليه السّلام) مي فرمايد:
« آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند دستش را بر سر بندگان خواهد گذاشت. عقل هاي آنها را جمع و تفكرشان را كامل خواهد كرد. » (29)
و از امام سجاد (عليه السّلام) نقل شده كه فرمودند:
« علم بيست و هفت حرف است. آنچه پيامبران آوردند و براي مردم آشكار ساختند؛ تنها دو حرف بوده است و مردم تا به امروز، جز آن دو حرف را نشناخته اند. هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگر را آشكار مي كند و در بين مردم بسط مي دهد و بر آن دو حرف گذشته مي افزايد و بيست و هفت حرف را مي پراكند. » (30)؛
3. براي از بين بردن همه ي آثار جاهليت قرون و اعصار، ياران مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) با او اين چنين بيعت مي كنند:
« هرگز دزدي نكنند؛ زنا نكنند؛ مسلماني را دشنام ندهند؛ خون كسي را به ناحق نريزند؛ به آبروي كسي لطمه نزنند؛ به خانه ي كسي هجوم نبرند؛ كسي را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم و جو ذخيره نكنند؛ مال يتيم را نخورند؛ مشروب نخورند؛ حرير و خز نپوشند؛ در برابر سيم و زر سر فرود نياورند؛ راه را بر كسي نبندند؛ راه را ناامن نكنند؛ گرد هم جنس بازي نگردند؛ به كم قناعت كنند؛ طرفدار پاكي باشند؛ از پليدي گريزان باشند؛ به نيكي فرمان دهند و از زشتي ها باز دارند... » .
امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) نيز در حقّ خود تعهد مي كند كه:
« از راه آنها برود؛ جامه اي مثل جامه ي آنها بپوشد؛ مركبي همانند مركب آنها سوار شود؛ آن چنان كه آنها مي خواهند باشد؛ به كم راضي و قانع شود؛ زمين را به ياري خدا پر از عدالت كند، چنان كه پر از ستم شده است؛ خدا را آن چنان كه شايسته است، بپرستد؛ براي خود دربان و نگهبان اختيار نكند و... » (31)؛
4. در طول تاريخ، عاملان اصلي انحرافات فكري و تحريف حقايق و ديگرگون كردن متون مذهبي سه گروه بوده اند:
گروه اول، روحانيون دنيادار و وابسته به حكومت هاي فاسد؛
گروه دوم، سرمايه داران و اشراف و به تعبير« قرآن » مترفين؛
گروه سوم، حكومت هاي غيراسلامي و به ظاهر اسلامي.
از دشوارترين مبارزات امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) مبارزه با اين گروه ها است. چون اين مبارزه، مبارزه با همه ي ابعاد فكري ريشه دار در يك جامعه است، آن هم با چهره ي حق به خود گرفته.
امام علي (عليه السّلام) درباره ي شيوه رفتار امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) در اين خصوص مي فرمايد:
« چون مهدي آيد، هواپرستي را به خداپرستي بازگرداند، آنگاه كه همه خداپرستي را به هواپرستي بازگردانده باشند. رأي ها و نظرها و افكار را به قرآن بازگرداند، آنگاه كه قرآن را به رأي ها و نظرها و افكار خود بازگردانده باشند. » (32)
و پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
« مردم را بر اساس دين و شريعت من برپا مي دارد و آن ها را به كتاب پروردگار بزرگ دعوت مي كند. » (33)
در آن نهضت عظيم جهاني، باز هم رسالت عظيم اسلام است كه ملت ها را از گرداب جهالت و سرگرداني نجات دهد و امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف)، مجدّد اسلام راستين ضدّ جهل و ناداني خواهد بود؛
5. امروز در جوامع انساني، امنيت فردي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي به شدت مورد هجوم واقع شده و سير جنايات هر روز، رو به افزايش است. دوران قيام حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) عصر بازگشت حق به صاحبان حقوق است، عصر نجات مظلوم از ظلم است، عصر رهايي بشر از دام تباهي است و عصر آزادي انسان از بند هرگونه پليدي است.
حضرت امام حسن عسكري (عليه السّلام) در سفارش هاي خويش به فرزندش حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) مي فرمايد:
« خداوند با دست تو كمر ستمگران را مي شكند. شعائر دين را باز مي گرداند. آفاق جهان را روشن مي سازد و آرامش و صلح را از كران تا كران برقرار مي كند... كودكي كه در گهواره آرميده، آرزو مي كند كه بتواند به سوي تو بشتابد. وحشيان صحرا آرزو مي كنند كه بتوانند به سويت راهي يابند. اقطار و اكناف جهان، سبز و خرم مي شود. چهره دنيا خندان و قله هاي شرف و عظمت از تو شاداب و خرامان مي گردد. شالوده ي حق استوار مي شود و فراري هاي احكام دين به آشيانه هاي خود باز مي گردد. ابرهاي پيروزي، باران نصرت را سيل آسا بر تو فرو مي ريزد. دشمنانت خوار و زبون و دوستانت عزيز و پيروز مي شوند. در روي زمين از ستمگران جنايتكار و منكران طغيانگر و دشمنان تجاوزگر و مخالفان عنادگر احدي باقي نمي ماند. هر كسي به خدا توكل كند، خداوند او را بس است. خداوند امر خود را به پايان مي رساند، كه خداوند براي هر چيز، اندازه اي مقرّر فرموده است. » (34)
عصر جاهليت، عصر وحشت، خيانت، ناامني، جنگ و خونريزي بود و امروز دنياي متمدن، شاهد همه ي اين جنايات است. اما عصر نوراني حكومت امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) عصر رهايي، امنيت، آسايش، عدالت و دادگري است؛
6. عصر جاهليت عصر بي هويتي و بردگي، زنده به گور شدن زنان و دختران، عصر به تاراج رفتن حيثيّت و شخصيت واقعي زن، دوران تبرّج و وسيله ي كام جويي از اين موجود براي مردان بود. در چنان روزگاري، پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله و سلم)، به فرمان پروردگار، دل هاي مأيوس آن ستمديدگان را روشن ساخت و شخصيت و هويّت واقعي زنان را به آنان بازگرداند.
اسوه هاي زيباي قرآني از زنان بزرگ تاريخ، مانند مريم، آسيه، هاجر و... و حضور زنان بزرگي چون: حضرت فاطمه (عليها السّلام) و حضرت خديجه (عليها السّلام) و... در زمان صدر اسلام، آينه ي تمام نماي جلال و جمال حق در بينش اسلام است.
زنان در دنياي امروز چنان كه مي دانيم وضعيت بهتري از عصر جاهليت ندارند. يكي از ثمرات قيام جهاني امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) بازگرداندن هويت و شخصيت واقعي زن به او است. زنان در قيام و حكومت امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) مقام و موقعيت خاصّي دارند.
امام باقر (عليه السّلام) مي فرمايد:
« به خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مي آيند كه پنجاه نفر از اين عدّه زن هستند و بدون هيچ قرار قبلي در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناي آيه ي شريف: « هر جا باشيد خداوند همه ي شما را حاضر مي كند؛ زيرا او بر هر كاري توانا است. » (35)
دسته ي دوم، چهارصد بانوي برگزيده هستند كه خداوند آنان را براي حكومت جهاني حضرت ولي عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف) در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت، به همراه حضرت عيسي (عليه السّلام) به زمين مي آيند.
پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
« عيسي بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته ترين افراد روي زمين فرود خواهد آمد » (36).
عده اي از زنان هم در رجعت باز خواهند گشت.
دوران بردگي، وحشت و استثمار زنان به پايان خواهد رسيد و در عصر زيباي ظهور، به رشد و كمال خويش ادامه خواهند داد.
امام باقر (عليه السّلام) مي فرمايد:
« در آن دوران حتي زني ناتوان از مشرق به سوي مغرب مي رود و هيچ كس مانع او نمي شود. » (37)
همچنين از آن حضرت نقل شده است كه فرمودند:
« در آن زمان حكمت و دانش به ايشان ارزاني مي شود، تا جايي كه زنان در خانه خود به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حكم مي كنند » (38).
و اينها همه نشانه ي مبارزه ي بي امان امام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) با آثار جاهليت انسان در طول قرون و اعصار است و به فراز بردن اين موجود تا اوج ملكوت و بازگرداندن هويت واقعي انسان به اوست.

انديشه ي مهدويّت و منزلت شيعه

در ضمن تمام مباحث گذشته، از جاهليت نخستين تا جاهليت نوين، به اين باور مهم رسيديم كه اعتقاد به مهدويت در بينش تشيع؛ يعني مبارزه ي بي امان با جاهليت همه ي دوران هاي بشري و قيام مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف)؛ يعني نابودي كامل سفاهت و ناداني بشر.
تشيع در باور خود درباره ي مهدويت به بالاترين منزلت ها و اوج عقلانيّت و دانش رسيده و تمام آثار جاهليت در اين بينش رنگ مي بازند.
تشيع تنها باور و اعتقادِ نابي است كه رهبر زنده ي حال و آينده ي جهان بشري را با تمام مشخصات و مختصات و امتيازات الهي مي شناسد. او را باور دارد، با او زندگي مي كند و به حيات خويش ادامه مي دهد. هيچ مكتبي چنين روشن و زيبا، رهبر و امامي معصوم و مبارزه گر براي خود نمي شناسد.
تشيع يعني اعتقاد به زيباترين جلوه ي حق در هستي، يعني حيات و زندگي مادي و معنوي، يعني علم و دانش و حكمت الهي، يعني تمدن و رشد و بالندگي انسان، يعني آزادي بشر از قيد همه ي جهالت ها، بردگي ها و سفاهت ها، يعني پرواز انسان از حضيض مادي گري به اوج بندگي خدا و ملكوت؛ يعني حذف همه ي آثار ناداني و جهالت حاكم بر دنياي امروز...
اين تنها شيعه است كه با اعتقاد به مهدويت؛ از چنين افتخاري در دنيا برخوردار است.
اللهمَّ جَدِّدْ بهِ ما امتَحَي مِن دِينِك

پي نوشت ها :

1. سوره ي فتح(48)، آيه ي، 26.
2. تفسير نمونه، ج22، ص 100.
3. نورالثقلين، ج5، ص 73.
4. سوره ي آل عمران(3)، آيه ي 154.
5. تفسير نمونه، ج3، ص 133.
6. سوره ي مائده(5)، آيه ي 50.
7. تفسير نورالثقلين، در تفسير آيه ي 50 سوره ي مائده.
8. تفسير نمونه، ج4، ص 406.
9. مستدرك وسائل الشيعه، ج18، ص184.
10. كافي، ج1، ص 377.
11. بحارالأنوار، ج39، ص 265.
12. همان، ج56، ص 73.
13. مفاتيح الجنان، ص 1082.
14. فروع كافي، ج6،‌ ص 400.
15. سوره ي احزاب(33)، آيه ي 33.
16. تفسير نمونه، ج17، ص 290.
17. تاريخ تحليلي اسلام، ص 38.
18. نهج البلاغه، خ95.
19. همان، خ288.
20. همان، خ93.
21. نظام حقوق زن در اسلام، ص 287.
22. سوره ي نحل(16)، آيات 58 و 59.
23. ريه گنون، بحران دنياي متجدد، ص 18.
24. سوره ي روم(30)، آيه ي 41.
25. تهاجم يا تفاوت فرهنگي، ص 87.
26. سوره ي قصص(28)، آيه ي 5.
27. سوره ي نور(24)، آيه ي 55.
28. جمال الاسبوع، ص507.
29. منتخب الأثر، ص 483.
30. آينده ي جهان، ص 53.
31. منتخب الأثر، ص 469.
32. نهج البلاغه، خ138.
33. كمال الدين و تمام النعمه، ص 411.
34. بحارالأنوار، ج10، ص 104.
35. بحارالأنوار، ج52، ص 223.
36. معجم الامام المهدي، ج1، ص 534.
37. بحارالأنوار، ج10، ص 104.
38. همان، ج52، ص 352.

منبع مقاله :
شفيعي سروستاني، اسماعيل، (1389)، جاهليت مدرن در رويارويي با امام زمان (عليه السّلام)، تهران: نشر موعود عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط