مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي
رابطه ي تقدير و اراده خداوند
چرا از بدا بحث مي کنيم؟
بدا همان نسخ است، با اين تفاوت که نسخ در افق تشريع و قانونگذاري است ولي بدا در افق تکوين و آفرينش.يعني نسخي را که در تکوين به وقوع پيوندد «بدا» مي گويند و اگر در احکام و قوانين واقع شود «نسخ» مي نامند، چون در بخش پيش، بحث ما در پيرامون نسخ بود، مناسبت و ارتباطي که در ميان «نسخ» و مسئله ي « بدا» وجود دارد، ما را بر آن وامي دارد که در اين بخش هم از بدا سخن بگوييم.
انگيزه و علت ديگري که بحث«بدا» را در اين مورد ايجاب و اقتضا مي کند، اين است که گروهي از علماي مسلمين مفهوم و حقيقت بدا را که شيعه بدان معتقد است، نيکو نفهميده اند، خوب و دقيق بررسي نکرده اند و در نتيجه به اشتباهات بزرگي مرتکب شده اند و نسبت هاي ناروايي به شيعه داده اند، در صورتي که اگر اينان عقيده ي شيعه را در مسئله بدا درک مي کردند، به اشتباه شان پي مي بردند که شيعه از چنين نسبت ها و تهمت ها بدور و بري و از اين گونه افترائات و اتهامات پاک و مبراست.
اي کاش! اين علما دقيقاً بررسي و تعمق مي کردند و حقيقت را درمي يافتند. تقوا و امانت در نقل آراي ديگران را مي داشتند، از قضاوت هاي بي جا و تهمت هاي ناروا و از اظهارنظرهاي ناپخته و نسنجيده، خودداري مي کردند.
اين است که بر خود لازم مي دانيم در اين جا مسئله بدا را مورد بحث و گفت وگو قرار دهيم تا شايد معني و حقيقت آن از نظر شيعه روشن شود و اشکالاتي که در اين باره وجود دارد، برطرف و لکه هاي اين همه تهمت هاي ناروا از دامنشان زدوده شود.
مقدمه بحث
بدهيا ست که تمام جهان خلقت و آفرينش در زير سلطه و قدرت پروردگار توانا بوده و به وجود آمدن هر پديده، وابسته و منوط به مشيت و اراده او مي باشد که اگر او اراده کند، چيزي را مي آفريند و اگر اراده او تعلق نگيرد چيزي تحقق نمي پذيرد و به وقوع نمي پيوندد.باز بديهي است که علم خداوند دانا از روز اول، به تمام اشياء و پديده ها تعلق يافته و تمام هستي ها و هر آن چه در جهان هستي وجود دارد، در علم ازلي خداوند علماً مشخص گرديده و اندازه معين داشته اند که اين تعيّن در علم الهي را گاهي «تقدير» و گاهي «قضا» مي نامند.
حالا که به اين دو مسئله مسلّم يعني مسئله قدرت دائمي و مسئله تقدير و علم ازلي خداوند توجه نموديد، به اين نکته نيز توجه فرماييدي که ميان اين دو مسئله کوچک ترين برخورد و اصطکاکي وجود ندارد، يعني علم ازلي خداوند به تمام موجودات جهان هستي و تعيين علمي هستي ها در پيشگاه خداوند، مانع از قدرت خداوند بر«ابداء» و ايجاد نيست و با قدرت جاري و هميشگي خداوند منافات و مزاحمتي ندارد زيرا خلقت هر چيز وابسته به مشيت خداست که آن را گاهي «اراده» و گاهي « اختيار» مي نامند.
بنابراين اگر مشيت خدا به پيدايش چيزي تعلق گيرد، ايجاد مي شود و اگر نه، به وقوع نخواهد پيوست. اين است معناي قدرت جاري و هميشگي خداوند.
اما تقدير و علم ازلي خداوند بدين معناست که علم خداوند به تمام اشياء و هستي ها با تمام شرايط و واقعيت هاي آن ها حتي مشيت و اراده خداوندي که در به وجود آمدن آن ها به کار رفته، تعلق گرفته است.
يعني خداوند از روز اول تمام پديده ها و هستي ها را همان طور که در واقع هستند و خواهند بود و اين که مشيت و اراده خداوند به وجود آن ها تعلق خواهد گرفت و يا نه؟ همه آن ها را مي داند، زيرا علم خدا به واقعيت اشيا تعلق مي گيرد و واقعيت آن ها هم آميخته و توأم با اراده و مشيت خداوند است که بدون آن تحقق نمي پذيرد و اين مشيت هم طبق مصالح و مفاسد تغيير و با اختلاف احوال و اوضاع اختلاف پيدا مي کند و علم خداوند هم به همه اين احوال و شرايط و به تمام اين مصالح و مفاسد و در نتيجه به تعلق اراده و مشيت بر پيدايش چيزي و عدم تعلق آن، کاملاً احاطه دارد.
حقيقت بدا
قدرت خداوند از نظر يهود
گفتيم که علم پروردگار به موجودات و پديده ها، آن ها را از مرحله امکان و از اختيار و سلطه قدرت پروردگار خارج نمي کند، ولي عقيده يهود برخلاف اين حقيقت و واقعيت است، زيرا به عقيده ي يهود، قلم «قضا و تقدير» از نخستين روز به ضبط و اندازه گيري اشياء و هستي ها جاري شده است و ديگر محال است که مشيت خدا برخلاف آن تعلق گيرد و آن را تغيير دهد.در اثر اين عقيده است که يهود مي گويند: خداوند از دادن و پس گرفتن و از کم و زياد کردن در جهان خلقت دست بسته است، زيرا به همه ي اين ها قلم «تقدير» و علم ازلي جاري شده و به اصطلاح، مقدر گرديده است و تغيير آن محال و غير ممکن است: «وَ قَالتِ اليَهُودُ يَدُاللهِ مَغلُولةُ».
واقعاً جاي شگفت و تعجب است که يهود- خدا خوارشان کند- چگونه خدا را عاجز و دست بسته مي دانند و از او سلب قدرت و اختيار مي کنند، ولي انسان را در اعمالش قادر و صاحب اختيرا مي دانند، در صورتي که ملاک در هر دو مورد يکي است که اگر تقدير و علم ازلي خداوند باعث سلب قدرت و اختيار خداوند در خلق و ايجاد گردد، در افعال و اعمال انسان نيز مؤثر خواهد بود، قدرت و اختيار را از وي نيز سلب خواهد نمود زيرا همان طور که علم ازلي پروردگار به افعال خويش تعلق يافته است، به افعال و اعمال انسان نيز احاطه دارد پس اگر اين علم ازلي با اراده و اختيار خدا در افعالش مغاير باشد، با اختيار و اراده انسان نيز مغاير خواهد بود.
بدا از نظر شيعه
شيعه درست برعکس يهود دست خدا را به همه گونه خلق و ايجاد وحتي تغيير و تبديل در خلق شده ها و تقدير شده ها باز مي دانند و خداوند را به اين گونه عمليات قادر مي شناسند و نام اين عمل را نيز «بدا» مي نامند، ولي بايد توجه داشته باشيد که اين «بدا» و تغيير در پديده ها و سرنوشت ها که شيعه بدان معتقد است، در مواردي مي تواند به وقوع بپيوندد که تقدير حتمي نبوده و به تصويب نهايي الهي نرسيده باشد و اما مقدرات حتمي و مصوبات نهايي از نظر شيعه هيچگونه قابل تغيير و تبديل و بدا بردار نيست و اگر مي خواهيد موارد بدا را کاملاً بشناسيد به معني و اقسام قضا و سرنوشت که ذيلاً توضيح داده مي شود، توجه فرماييد:اقسام قضا و موارد بدا:
1 - علم مکنون يا اختصاصي
بعضي از قضاها و تقديرات الهي به طوري است که جز خدا کسي از آن آگاه نيست. علومي است که خداوند کسي را از آن مطلع و آگاه نساخته و از علوم اختصاصي وي مي باشد.جاي ترديد نيست که در اين نوع قضاها و تقديرات بدا و تغييري واقع نمي شود بلکه همان طور که گفتيم« بدا» خود يکي از اقسام و مصاديق اين گونه قضاها و تقديرات مي باشد و از علم انحصاري و اختصاصي خداوند سرچشمه مي گيرد، نه اين که در قضا و تقدير الهي تغييري به وجود آورد و آن را بر هم زند.
چنان که مرحوم شيخ صدوق در عيون از حسن بن محمد نوفلي نقل مي کند که حضرت رضا(عليه السّلام) به سليمان مروزي فرمود: پدرم از پدر خويش امام صادق(عليه السّلام) نقل نمود که: علم خداوند بر دو گونه مي باشد:
اول:
علم مکنون و يا علم سري و اختصاصي که غير از وجود اقدس پروردگار کسي بر آن آگاهي ندارد و بدا هم از همين گونه علوم منشأ و سرچشمه مي گيرد، يعني بدا در تقديرات يکي از همان علوم سري و اختصاصي خداوند است.دوم:
علمي که خداوند فرشتگان و پيامبرانش را بر آن مطلع و آگاه ساخته است. دانايان اهل بيت(عليه السّلام) و پيامبران نيز از اين گونه علوم و اسرار خداوندي اطلاع و آگاهي دارند.(1)محمد بن حسن صفار هم در کتاب بصائر الدرجات از ابوبصير و او از امام صادق(عليه السّلام) چنين آورده است که خداوند دو نوع علم دارد: يکي علم مخزون و سري که کسي به جز پروردگار به آن راه ندارد و علم ديگري نيز دارد که فرشتگان و پيامبرانش را از آن آگاه نموده است و ما هم از آن اطلاع داريم.(2)
2 - قضاي حتمي
آن چه را که خداوند به پيامبر و يا فرشته اي وقوع حتمي آن را اطلاع داده است، قضاي حتمي مي نامند و به اين گونه تقديرات بدا و تغيير راه ندارد همان طور که به گونه اول تقديرات راه نداشت. با اين تفاوت که نوع اول منشأ و سرچشمه بدا است ولي نوع دوم به آن ارتباطي ندارد، چنان که در همان روايت قبلي حضرت رضا(عليه السّلام) به سليمان مروزي چنين مي فرمايد که علي(عليه السّلام) مي گفت: علم خدا بر دو گونه است، يک نوع آن همان است که به فرشتگان و پيامبرانش اطلاع داده است و در اين گونه علوم و تقديرات تغيير و بدايي حاصل نمي گردد، يرا خداوند خود، پيامبران و فرشتگان را با تغيير دادن آن چه را که يادشان داده اهست، در اجتماع دروغگو معرفي نمي کند و نوع دوم آن همان علوم و تقديرات است که خداوند در پيش خود مکنون و مستور ساخته و از اسرار نامشکوف او مي باشد و کسي را بر آن مطلع و آگاه نساخته است.در اني گونه علوم و تقديرات است که بدا جريان دارد. خداوند آن چه را که بخواهد مقدم مي دارد و آن چه را که بخواهد به تأخير مي اندازد و هر طور که بخواهد آن را تغيير مي دهد و يا تحکيم و تثبيت مي کند.(3)
عياشي از فضيل نقل مي کند که از امام باقر(عليه السّلام) شنيدم، مي فرمود: وقوع پاره اي از امور و تقديرات خداوند حتمي و غيرقابل تغيير مي باشد و اين گونه تقديرات به ناچار واقع خواهد شد و بدايي در آن ها رخ نخواهد داد، ولي پاره اي از آن ها در نزد خدا مکتوم و مستور است که کسي را از وقوع آن ها مطلع و آگاه نساخته است و اين گونه امور قابل تأخير و تقديم است که خدا آن چه را که بخواهد مقدم مي دارد و به اراده خود آن را محو يا اثبات مي نمايد ولي توجه داشته باشيد، آن چه را که از اين علوم و تقديرات به پيامبرانش اطلاع داده است حتماً واقع خواهد گرديد چون خداوند پيامبران و فرشتگان خويش را تکذيب نمي کند.(4)
3 - قضاي غيرحتمي
اگر خداوند وقوع چيزي و يا عدم آن را تقدير کند و چگونگي آن را به فرشتگان و پيامبرانش اطلاع دهد، ولي تحقق و وقوعش را به اراده و مشيت خويش مشروط و معلق سازد، اين گونه تقديرات از قضاي غيرحتمي مي گويند و در اين نوع تقديرات گاهي بدا حاصل مي شود، يعني گاهي ممکن است در اين گونه موارد به علل و مصالح خاصي، مشيت خدا برخلاف آن تعلق بگيرد و تغييري در آن به وجود آيد که آن را «بدا» مي نامند و خداوند در اين مورد مي فرمايد:(يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ.)(5)
خداوند آن چه را که بخواهد، محو مي کند و از صفحه ي لوح تقديرات مي زدايد و آن چه را که بخواهد، در همان لوح ثابت مي دارد و در نزد اوست ريشه و سرچشمه کتاب[علم حتمي].
(لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ. )(6)
تمام امور هميشه و در هر حال در سلطه ي قدرت پروردگار است.
دلايل بدا
گفتيم که علوم و تقديرات الهي بر سه گونه است و نوع سوم آن را علوم مشروط يا به اصطلاح «تقديرات معلق» مي نامند. گاهي مشيت خدا برخلاف آن ها تعلق مي گيرد و تغييرات در آن رخ مي دهد و اين گونه تغييرات که در تقديرات غيرحتمي واقع مي شود، «بدا» مي گويند که شيعه بدان معتقد است.شيعه عقيده به بدا در تقديرات غيرحتمي را از آيات قرآن و روايات صحيح و معتبر استفاده و استخراج کرده و اما آيات قرآن؛ دو نمونه(7) از آنها را در آخر بحث پيش آورديم و اما روايات؛ اينک نمونه هايي چند:
1- در تفسير علي بن ابراهيم از عبدالله بن مسکان از امام صادق(عليه السّلام) چنين آمده است که«چون شب قدر فرا مي رسد، فرشتگان و کاتبان اعمال بندگان به نزديک ترين آسمان، فرود مي آيند و در آن جا تمام تقديرات همان سال را اندازه گيري کرده و آن ها را ثبت مي کنند و هر وقت خدا خواست چيزي از آن را تقديم و تأخير و يا کم و زياد کند و تغييراتي در آن به وجود آورد، به فرشته مربوط که مأمور اين گونه تغييرات مي باشد، دستور مي دهد آن چه را که مي خواهد از صفحه ي تقديرات بزدايد و به جاي آن چيز ديگري را بنگارد.»
ابن مسکان مي گويد: به امام صادق(عليه السّلام) عرضه داشتم: همه چيز در پيش خدا ضبط و در کتابي مرقوم است؟ فرمود: آري، گفتم: بعد از همه ي اين ها چه امر و پديده ي ديگري مي تواند به وقوع بپيوندد؟ فرمود: آن چه که خداي بزرگ بخواهد.(8)
2- باز در همان تفسير از عبدالله بن مسکان از امام باقر، امام صادق و امام کاظم(عليه السّلام) در آيه ي شريفه ( فيها يُفرَقُ کُلُّ اَمرٍ حَکيمٍ) چنين آمده است که خداوند تمام امور و پديده ها و تمام آن چه را که در طول يک سال واقع خواهد شد در شب قدر همان سال، تقدير و تثبيت مي کند ولي با اين حال، مشيت بدا و تغييرات همه آن ها در دست قدرت و اختيار اوست؛ از عمرها و روزي ها، از امراض و مصايب، از پديده ها و حوادث آن چه را که مي خواهد مقدم مي دارد و آن چه را که بخواهد مؤخر مي سازد و هر طور که مصلحت و حکمت خداوندي تقاضا کند، تغييراتي در آن ها به وجود مي آورد، آن جا که بخواهد، مي افزايد و آن جا که بخواهد، مي کاهد...)(9)
3- در کتاب احتجاج از اميرمؤمنان چنين آمده است که اگر در قرآن يک آيه وجود نداشت، من به شما از آن چه تا به حال واقع شده و از آن چه تا روز بازپسين به وقوع خواهد پيوست، خبر مي دادم و آن آيه اين است( يَمحُوا اللهُ ما يشاءُ وَ يُثبِتُ) خداوند آن چه را که بخواهد محو مي کند و آن چه را که بخواهد به جاي آن ثبت مي نمايد، يعني همه گونه تغييرات در جهان خلقت و آفرينش در اختيار خدا و به مشيت و اراده اوست.(10)
صدوق( عليه الرحمه) نيز مشابه همين روايت را به واسطه اصبغ از اميرمؤمنان در کتاب امالي و توحيد آورده است.
4- در تفسير عياشي به نقل زراره از امام صادق(عليه السّلام) چنين آمده است که امام صادق(عليه السّلام)، امام باقر، امام سجاد، حضرت حسين بن علي، امام حسن و اميرمؤمنان(عليه السّلام) مي فرمودند: به خدا سوگند!اگر يک آيه در قرآن نبود، آن چه را که تا به روز رستاخيز به وقوع خواهد پيوست، براي شما بازگو مي نمودم و آن آيه «محو و اثبات» است.(11)
جز اين ها روايات فراوان ديگري نيز درباره ي وقوع بدا و علوم و تقديرات غيرحتمي و معلق، وجود دارد که براي نمونه به نقل همين پنج روايت اکتفا نموديم.
آن جا که بدا راه ندارد
از همه ي آن چه که در اين جا آورديم چنين به دست مي آيد: علوم و تقديرات حتمي خداوند که گاهي «لوح محفوظ» و گاهي «اُمُّ الکِتاب» و يا «علم مخزون» ناميده مي شود و در علم خدا همان طور که واقع خواهد شد، حاضر است و قابل تغيير و بدا بردار نيست، زيرا خداوند از نخستين روز به تمام اشياء و پديده ها و هستي هاي جهان هستي آگاه و داناست و در تمام جهان هستي حتي ذرّه بسيار ريز و بي نهايت کوچک نيز از دايره ي علم و احاطه ي او به دور و بيرون نيست.آيا در چنين علم و احاطه در چنين آگاهي وسيع و همه جانبه بدا و تغيير امکان خواهد داشت؟! نه هرگز بلکه خداوند هر چيزي را هر طور که مي داند، همان طور و با همان شرايط و خصوصيات واقع خواهد شد و در اين باره روايات زيادي آمده است که اينک نمونه چندي از آن ها در اين جا مي آوريم:
1- مرحوم صدوق در کتاب اکمال الدين از ابوبصير و سماعه چنين آورده است که امام صادق(عليه السّلام) مي فرمايد: دوري کنيد از کسي که به خدا نسبت جهل دهد و چنين پندارد که خداوند چيزي را که ديروز نمي دانست، امروز در اثر بدا براي وي آشکار و معلوم شده است.(12)
2- عياشي از ابن سنان نقل مي کند که امام صادق(عليه السّلام) فرمود: خداوند آن چه را که بخواهد، مقدم مي دارد و آن چه را که بخواهد به تأخير مي اندازد و هر چه را که اراده کند، از لوح تقديرات مي زدايد و آن چه را هم که مشيتش تعلق گيرد، ثابت مي دارد و در پيش اوست نسخه ي اصلي کتاب.
امام(عليه السّلام) افزود: بنابراين، هر آن چه که خدا اراده کند، پيش از وقوع، در علم او حاضر است. بدا و تغيير در چيزي به وقوع نمي پيوندد مگر اين که قبلاً از علم خدا بگذرد و براي او از روي جهل، بدا حاصل نمي شود.(13)
3- عياشي از عمار بن موسي چنين آورده است که از امام صادق(عليه السّلام) درباره ي آيه ي شريفه(يَمحُوا اللهُ...) سؤال گرديد، امام (عليه السّلام) در جواب فرمود: در اين مورد دو کتاب وجود دارد، کتابي که نوشته هاي آن قابل تغيير و قابل محو و اثبات است. خداوند هر چه را که بخواهد، از آن کتاب مي زدايد و آن چه را که بخواهد تثبيت مي کند. برطرف شدن قضا و سرنوشت به وسيله ي دعا از مقوله ي اخبار و گزارشات همان کتاب است، ولي اگر اين قضا و سرنوشت به وسيله ي دعا از مقوله ي اخبار و گزارشات همان کتاب است، ولي اگر اين قضا و سرنوشت از همان کتاب اول که کتاب محو و اثبات ناميده مي شود، بگذرد و درک تاب ديگري به نام کتاب محفوظ و يا اُمُّ الکتاب ضبط و ثبت گردد، قابل تغيير نمي باشد و دعا در آن مؤثر نخواهد بود و کوچک ترين سودي در تغيير آن نخواهد داشت.(14)
4- شيخ طوسي در کتاب غيبت از بزنطي از حضرت رضا(عليه السّلام) نقل مي کند که حضرت زين العابدين، امام علي بن ابي طالب، امام باقر و حضرت صادق(عليه السّلام) مي فرمودند: ما با وجود آيه ي «محو و اثبات» چگونه مي توانيم از آينده خبر دهيم(يعني قضاها و تقديرات الهي قابل تغيير و بدا بردار است و به همين جهت هم براي کسي قابل پيش بيني حتمي نيست، ولي با اين حال خداوند بر حقايق و بر هرگونه تغيير و تبديلي که شايد بدان راه يابد با تمام جزئيات و شرايطش آگاه مي باشد.)
اگر کسي چنين پندارد که خداوند به علت احتمال تغيير و بدا، چيزي را نمي داند مگر بعد از به وقوع پيوستن آن، چنين کسي کافر بوده و از دايره ي توحيد خارج شده است.(15)
رواياتي که از ائمه ي اهل بيت(عليهم السّلام) نقل شده است که خداوند قبل از آفرينش و پيدايش اشياء و موجودات و پيش از وقوع حوادث و پديده ها از آن ها اطلاع و آگاهي داشته و همه ي آن ها مشمول علوم بي پايان خداوندي مي باشد، اين گونه روايات از حد احصا و شمارش بيرون است و عقيده ي شيعه نيز از گفتار و راهنمايي هاي پيشوايانشان و از کتاب خدا و از سنت و روش مسلّم پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ريشه گرفته و بر پايه ي عقل و فطرت استوار گرديده است و به همين طريق پيش رفته و شکل گرفته است.
آثار عقيده به بدا
گفتيم که بدا در علوم و تقديرات معلق و مشروط که آن را « لوح محو و اثبات» مي نامند، واقع مي شود و عقيده به وقوع بدا در اين گونه موارد ابداً مستلزم آن نيست که نسبت جهل به خداوند داده شود، زيرا همين بدا نيز در علم بي پايان الهي حضور دارد و با علم او انجام مي گيرد. بنابراين، مسئله ي بد نه تنها نسبت دادن جهل به خدا نيست و با عظمت و مقام والاي الوهيت کوچک ترين منافاتي ندارد بلکه آثار و فوايد مختلفي را نيز در بردارد:1- مسئله ي بدا انسان را به اين نکته متوجه مي سازد که تمام جهان آفرينش در پيدايش، در چرخش و گردش، در وقوع و بقا و در تغيير و تبديل و در تمام احوال و شرايط وابسته به قدرت و سلطه ي خداوند است، مشيت و اراده ي خداوند در تمام شئون آن هميشه نافذ و جاري است، اگر چيزي به وجود آيد و ادامه پيدا کند، به اراده ي اوست و اگر تغيير حاصل شود، باز به مشيت و قدرت اوست.
2- با مسئله ي بدا تفاوت علم مخلوق و علم خالق روشن مي گردد و اين دو از هم جدا و مجزا مي شوند. علم مخلوق و حتي علم پيامبران و امامان نمي تواند به آن چه علم خالق دانا احاطه دارد، احاطه داشته باشد، زيرا خداوند از بدا و تغييرات نيز آگاه است و همه ي آن ها با مشيت و اراده ي اوست، ولي علم مخلوق تنها به ظاهر تقديرات تعلق دارد و از بدا و تغييراتي که شايد بدان راه يابد، ناآگاه و بي اطلاع است.
به عبارت ديگر، گرچه امان دارد که علم و آگاهي بعضي از بندگان به وسيله ي تعليم خداوند به تمام زواياي علم آفرينش گسترش يابد، ولي به فرض داشتن چني علمي، باز هم به دامنه علم خدا نخواهد رسيد، زيرا چنين شخصي، ديگر نمي تواند به آن مرحله از علم مخزون و مکتوم پروردگار که تنها به خود وي اختصاص و انحصار دارد، دست يابد، مگر اين که خداوند وقوع حتمي چيزي را به کسي خبر دهد و از تصويب نهايي آن خالي از بدا باشد وي را آگاه سازد. در غير اين صورت هر پيامبر و امامي در هر مورد، احتمال بدا خواهد داد که اين احتمال سطح علم آنان را از علم خداوند که به تصويب نهايي رسيده است، حتي از وقوع بدا و عدم وقوع آن نيز آگاهي کامل دارد، پايين مي آورد و مرز آن را مشخص مي سازد.
3- طرح مسئله بدا و عقيده ي به آن، موجب آن خواهد بود که انسان توجه کامل خود را به خداوند معطوف بدارد و به درگاه وي روي آورد و از طلب حاجات و دفع بلايا و مصيبات کند. عزت، توفيق عمل و عبادت و همه گونه وسايل خير و سعادت را در پيش وي بجويد و از عوامل بدبختي و شقاوت به او پناه ببرد. اين مرحله ي از عبوديت و بندگي در گرو عقيده به بدا است زيرا با در نظر گرفتن مسئله ي بدا خداوند مي تواند سرنوشت ها و تقديرات را تغيير دهد و در اثر دعا و نيايش، اصرار و الحاح انسان، دگرگوني هايي در تقديرات ايجاد کند و محو يا اثباتي در سرنوشت او به عمل آورد.
ولي اگر به مسئله ي بدا معتقد نباشيم، در اين صورت بايد ملتزم شويم به اين که، آن چه قلم تقدير به آن جاري گرديده و آن را ثبت و ضبط نموده است، به ناچار واقع خواهد شد و تغيير و تبديلي به آن راه نخواهد يافت. بنا به اين عقيده، دعا، نيايش و الحاح به سوي خداوند جهت رفع حوايج و توجه به خدا مفهومي نخواهد داشت، زيرا آن چه انسان از خدا مي خواهد، اگر قلم قدرت به وقوع آن جاري شده است، به ناچار به وقوع خواهد پيوست و ديگر نيازي به دعا و نيايش و درخواست ما نيست و اگر قلم تقدير برخلاف آن جاري گرديده و عدم وقوع آن مقدر شده است، در اين صورت واقع نخواهد گرديد و دعاي ما کوچک ترين اثري نخواهد داشت، و در اثر اين طرز تفکر، يأس و نوميدي از پذيرفته شدن دعاها و تأثير توجه به پروردگار، در دل بندگان خدا و انسان ها به وجود مي آيد. دعا و تضرع، ترس و توجه به پروردگار را کنار گذاشته و اين گونه اعمال و اظهار بندگي را يک امر موهوم و بي اثر خواهند پنداشت و اين پندار خطرناک به دعا اختصاص نداشته بلکه به عبادت هاي ديگر، صدقه ها، نيکي ها و هرگونه اعمالي که انسان براي به وجود آمدن يک سرنوشت خوب انجام مي دهد، کشانده مي شود.
آن چه گفته شد، نکته ي بسيار دقيق و حساسي است که به مسئله ي بدا، شأن و عظمت خاصي مي بخشد و از همين جاست که اين مسئله در روايات ائمه ي اهل بيت(عليهم السّلام) بسيار آمده و مورد تأکيد قرار گرفته است، چنان که مرحوم صدوق در کتاب توحيد از امام صادق و يا از امام باقر(عليه السّلام) چنين آورده است که خداوند بزرگ با هيچ عبادتي به مانند عقيده به بدا پرستش نگرديده است.(16)
باز صدوق از هشام بن سالم و او هم از امام صادق(عليه السّلام) نقل مي کند که نسبت به پيشگاه خداوند از هيچ راهي مانند بدا تعظيم و تجليل به عمل نيامده است.(17) از محمد بن مسلم نيز چنين آورده است که امام صادق(عليه السّلام) مي فرمايد: خداوند هيچ پيامبري را به پيامبري مبعوث نکرده است، مگر اين که از وي به سه چيز پيمان گرفته باشد: اعتراف به بندگي، اجتناب از شرک، عقيده به بدا و اين که خداوند آن چه را که بخواهد، مي تواند پس و پيش کند.(18)
علت و راز اين که ائمه ي اهل بيت(عليهم السّلام) به مسئله ي بدا اهميت فوق العاده قائل شده و پيروانشان را به امر سوق داده اند، اين است که انکار نمودن بدا، مساوي با انکار قدرت خداست و به اين معني است که خداوند قدرت ندارد آن چه را که قلم تقدير بر آن جاري گرديده است، تغيير دهد، يعني تقديم و تأخير، زيادت و نقصان که همان بدا است، در آن ها به وجود آورد« تَعالي اللهُ عَن ذلِکَ عُلُواً کَبيراً.»
در صورتي که اين هر دو عقيده، يعني «انکار ابدا» و «انکار قدرت خدا در تغيير مقدرات»، علاوه بر اين که يک پندار باطل و بي اساس است، موجب آن خواهد بود که انسان از اجابت دعا و نيايش و از تأثيرات آن در سرنوشت و مقدرات خود مأيوس شود و در موقع نياز و ضرورت، کوچک ترين توجهي به سوي خدا نکند و نظري به سوي او نيفکند و از اين فيض الهي محروم بماند.
معناي بدا از نظر شيعه
«بدا» يي که شيعه بدان معتقد است، يه معناي «ابداع» و اظهار مي باشد، يعني آن چه براي بشر مجهول و ناروشن بود، خداوند آن را اظهار نموده و آشکار سازد. استعمال بدا که به معناي خلقت و آفرينش است، در «اظهار» به علت مناسبت و شباهت خاصي است که در ميان آن دو- خلق کردن و ظاهر نمودن - وجود دارد زيرا که خلق کردن چيزي در واقع ظاهر نمودن آن چيز است.اتفاقاً در بعضي از روايت هاي اهل سنت بدا به همين معني استعمال شده است چنان که بخاري از ابوعمره و او از ابوهريره نقل مي کند که رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: در ميان بني اسرائيل سه نفر بودند: يکي کور، ديگري کچل و سومي ابرص، «بدا» پيش آمد که خدا آن ها را امتحان کند و بدين منظور ملائکه اي به سوي آن ها فرستاد...(19)
در قرآن نيز نظير اين استعمال، فراوان آمده است، آن جا که خداوند مي فرمايد:
(الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيکُمْ ضَعْفاً. )(20)
حالا خداوند براي شما تخفيف داد و ظاهر نمود که در شما ناتواني هست.
و نيز مي فرمايد:
(لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدا.ً )(21)
تا ببينيم(ظاهر کنيم) که کدام يک از آن دو گروه داناترند بر اين که چه مدتي توقف کرده اند. و باز مي فرمايد:
(لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً. )(22)
به خاطر اين که آنان را آزمايش کنيم تا ظاهر گردد که کدام يک از آنان بهترين عمل را انجام مي دهند.
در روايات فراواني از اهل سنت آمده است که انفاق و دعا سرنوشت انسان را تغيير مي دهد.(23)
بدا در پيشگويي ها
اگر يکي از ائمه اهل بيت(عليهم السّلام) از وقوع چيزي در آينده به طور جزم و حتم خبر دهد و آنرا مشروط و معلق به مشيت پروردگار نسازد، قضا و تقدير حتمي ناميده مي شود و اين همان قسم دوم از اقسام سه گانه قضا است که قبلاً توضيح داده شد.اين گونه پيشگويي ها همان طور که پيش بيني شده است، به وقوع خواهد پيوست و کوچک ترين تغيير و «بدا»يي در آن رخ نخواهد داد زيرا خداوند با تغيير دادن آن چه را که به مردم ابلاغ نموده است، بندگان راستگو و پيامبرش را در ميان مردم کاذب و دروغگو قلمداد نمي کند و آنان را رسوا و بي اعتبار نمي سازد.
و اگر از وقوع چيزي خبر دهند ولي آن را به مشيت و خواست خدا معلق و مشروط سازند و اين شرط و تعليق هم از قرائن و شواهدي که در همان خبر به کار رفته و از علايم خارجي ديگر استفاده شود، اين گونه پيشگويي ها است که مورد بدا قرار مي گيرد و احتمال تغيير در آن وجود دارد و اگر چنان چه مشيت پروردگار برخلاف چنين پيشگويي تعلق گيرد و به وقوع نپيوندد، دروغ محسوب نمي شود و آن را يک پيشگويي صحيحي مي توان ناميد که خداوند وقوع آن را نخواسته است، زيرا به طوري که بيان گرديد، وقوع آن از اول مشروط به اين بود که مشيت و اراده خداوند برخلاف آن تعلق نگيرد.
عياشي در اين مورد از عَمروبن حمق نقل مي کند که وي مي گفت: هنگامي که فرق مبارک علي اميرمؤمنان(عليه السّلام) شکافته شده بود، من به حضورش بار يافتم. امام فرمود: عَمرو! من به اين زودي از دنيا مي روم و از شما جدا مي شوم، سپس فرمود: در سال هفتاد بلايي به وقوع خواهد پيوست. عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت باد، آيا بعد از سال هفتاد از اين بلا گشايشي خواهد بود يا نه؟ فرمود: آري اي عَمرو! بعد از آن گشايش و رفاه است. آن گاه امام (عليه السّلام) اين آيه را تلاوت نمود:
(يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ.)(24)
خداوند آن چه را که بخواهد از لوح تقديرات مي زدايد و آن چه را که بخواهد ثابت مي دارد.
پي نوشت ها :
1-عيون اخبارالرضا، باب 13؛ بحار، باب بدا و نسخ 132/2 طبع کمپاني.
2-نقل از بحار، باب بدا و نسخ136/2چاپ کمپاني؛ وافي، باب يدا113/2، کليني هم در کافي از ابي بصير اين روايت را آورده است.
3- نقل از بحار، باب بدا و نسخ 133/4 چاپ کمپاني.
4- عيون اخبار الرضا، باب 13؛ وافي، باب بدا 113/1، مرحوم کليني هم اين روايت را به واسطه ي فضل بن يسار از ابي جعفر(عليه السّلام) آورده است.
5- رعد/39.
6-رم/4.
7-رعد/39 و عنکبوت/4.
8- نقل از بحار، باب بدا و نسخ 133/2 چاپ کمپاني.
9-نقل از بحار، باب بدا و نسخ 133/2 چاپ کمپاني، ص 134.
10- احتجاج طبرسي، 137، چاپ چاپخانه مرتضوي نجف.
11- احتجاج طبرسي، 137، چاپ چاپخانه مرتضوي نجف، 132.
12-نقل از بحار، باب بدا و نسخ، 136/2.
13- نقل از بحار، باب بدا و نسخ، 139/2.
14- نقل از بحار، باب بدا و نسخ، 139/2.
15- همان، 136/2 طبع کمپاني، وافي، باب بدا، 113/1، کليني نيز اين روايت را از عبدالله بن سنان و او هم از امام صادق(عليه السّلام) چنين آورده است که: «بدا در چيزي رخ نمي دهد مگر آن که خداوند قبلاً از آن اطلاع و آگاهي داشته است.»
16-در بعضي از نسخه ها به جاي «مثل البداء» جمله ي «افضل من البداء» آمده است.
17- توحيد صدوق، باب بدا 272 چاپ سال 1386(ه.ق)کافي وافي، باب بدا 113/1.
18- توحيد صدوق، باب بدا 272 چاپ سال 1386(ه.ق)کافي وافي، باب بدا 113/1.
19 - صحيح بخاري، باب احاديث بني اسرائيل، 146/4.
20- انفال/66.
21- کهف/12.
22- کهف/7.
23- به بخش تعليقات، پاورقي شماره 11 مراجعه فرماييد.
24-رعد/39.
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم