نويسنده: عليرضا ذكاوتي قراگزلو
در سال 1368 مركز انتشار نسخ خطي وابسته به بنياد دائرة المعارف اسلامي به طبع تفسير مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار تصنيف محمّد بن عبدالكريم شهرستاني دانشمند سرشناس قرن ششم، به صورت چاپ عكس و در دو جلد، اقدام كرده است. تنها نسخه ي اصل كتاب در كتابخانه ي مجلس شورا نگهداري مي شود و اين چاپ عكسي از جهت نفاست كاغذ و طبع و از جهت ويژگي هاي اين كتاب در نوع خود كار بسيار ممتازي است. (1)
روش تفسير شهرستاني در اين دو مجلد كه به دو سوره ي فاتحه و بقره اختصاص دارد (اما اهم مباحثي را كه در يك تفسير عقيدتي مي توان بدان پرداخت شامل مي شود) عبارت است از پرداختن به قرائت و نحو و لغت و تفسير و معاني (و گاهي نظم آيه) و آنگاه « اسرار » آن آيه. اين اسرار غالباً نكاتي است كه از گرايش باطني نويسنده سرچشمه گرفته است.
شهرستاني علي الظاهر و بر اساس معروف ترين كتابش ملل و نحل، اشعري مسلك است امّا هم از روزگار خودش اينجا و آنجا او را « باطني »، « اسماعيلي »، شيعه ي غالي »، ملحد، يا فلسفي مشرب مي ناميده اند محققان معاصر خصوصاً كساني كه تفسير مفاتيح الاسرار را ديده اند بر شيعي بودن و حتي اسماعيلي بودن او تصريح دارند. استاد دانش پژوه او را « داعي الدعاة شهرستاني » لقب داده، آقاي آذرشب استفاده ي او را از منابع اسماعيلي محتمل دانسته (عدد 12، ص 20، س 18). آقاي حائري در مقدمه، خلاصه اي از نكات و نظريات باطني مأبانه، شهرستاني در تفسير را نقل كرده است (اصطلاحات مفروغ و مستأنف، تضاد و ترتيب، خلق و امر) آقاي پرويز اذكائي كه فهارس مفصل ششگانه ي اعلام رجال و اماكن و كتب و مصطلاحات و طوائف و فرق از اين كتاب استخراج كرده بر اسماعيلي بودن شهرستاني تأكيد دارد و به موارد متعددي از متن كتاب اشاره نموده است كه يك مورد قطعي الدّلاله ي آن (ص 243 ب) عبارت است از مصطلح « دور سابع » و « طور سابع » که طبق کاربرد اسماعيليان به معناي « دور قيامت » و « خلق آخر » است (رجوع كنيد به مقاله ي « نكاتي چند از تفسير شهرستاني ». نوشته ي پرويز اذكائي، معارف، آذر و اسفند 1367). مورد ديگر تعريض شهرستاني است بر اماميه، كه عين كلمات او را نقل مي كنيم: «... كما ان ابليس لم يقل بالامام الحاضر الحي القائم، كذلك العامة و الشيعة المنتظرة لم يقولوا الّا بالامام الغائب المنتظر... » (ص 121 ب برابر ص 280 چاپي).
با اين همه شهرستاني تأويل نصوص ديني را به حدّي كه از دلالت هاي ظاهري خيلي دور شود نمي پسندد و اين كار را كه ويژه ي باطنيان افراطي بوده به « مطّلعه » نسبت مي دهد و مي گويد امام صادق (عليه السلام) از اينان اظهار بيزاري فرمود: «... و المعطل يترك الطاهر و يتأول العبارات كلها علي رجال و المحظورات علي رجال و الدين معرفة ذلك الرجل و قد تيراً منهم الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام » (ص 126).
مي شود پذيرفت كه شهرستاني اسماعيلي معتدل و متشرعي بوده است « از قبيل مؤيد شيرازي و ناصرخسرو و قاضي نعمان... » كه در جواني پس از تكميل تحصيلات ظاهري. عاشقانه در طلب « صادق » برآمده و همچون موسي به خضر راهي برخورده و از او كه لابد يك مبلّغ آواره اسماعيلي بوده- مناهج خلق و امر و مدارج تضادّ و ترتيب و دو وجه عموم و خصوص و مفروغ و مسنأنف را آموخته است » (ص 12) و اين كه نوشته اند سلطان سنجر شهرستاني را عزيز مي داشت و صاحب سرخود قرار داده بود خود خالي از دلالتي نيست كسي كه در تاريخ اسماعيليه دقت كند مماشات و مسامحه ي نسبي سلطان سنجر را با آنان درخواهد يافت و اين شايد تا اندازه اي بر اثر تلقينات غيرمستقيم امثال شهرستاني بوده است. به هر حال مي توان اين تفسير را متني متأثر از افكار اسماعيليان متشرع انگاشت. و اين ظاهراً تنها تفسير اسماعيلي باشد كه تاكنون منتشر شده است.
از سال ها پيش آرزو داشتيم كه تفسير مفاتيح الاسرار شهرستاني- كه نمونه ي منحصربه فردي در نوع خود است- به صورت حروفي به زيور طبع آراسته شود. چرا كه مطالعه ي نسخه ي چاپ عكسي اين كتاب خسته كننده بود. اكنون خوشحاليم كه به همت دفتر نشر ميراث مكتوب اين كار صورت پذيرفته است. (1377) نخستين كسي كه اين كتاب را در عصر ما معرفي كرده مرحوم ابوعبدالله زنجاني در كتاب تاريخ قرآن اوست (مفاتيح الاسرار چاپي، ص 78). مرحوم محيط طباطبايي نيز اين تفسير را مي شناخته، و از فرار مسموع بر اساس همين تفسير، شهرستاني را متمايل به اسماعيليه مي دانسته است.
مصحح و محقق كتاب، دكتر محمّد علي آذرشب در چاپ جديد اين كتاب و نيز مقدمه اي يكصد صفحه اي در معرفي آن زحمت كشيده اند كه در نظر اهل تحقيق مشكور است، الا اين كه شايسته بود با شهامت و صداقت علمي به زحماتي كه در چاپ نسخه ي عكسي همين كتاب و تهيه فهارس و تنظيم مقدمه ي آن به كار رفته، اشارتي مي نمودند. اين جانب در مجله نشر دانش (شماره آذر و دي 68، ص 49) به معرفي مختصر آن چاپ و ذكر بعض نكات در مورد شهرستاني پرداخته ام.
تفسير شهرستاني به صورتي كه موجود است، شامل سوره ي فاتحه و بقره مي شود. شهرستاني هم به تفسير ظاهري (قرائت، نحو، لغت و معاني) پرداخته و هم « اسرار » هر آيه را شرح داده است كه قدري شباهت به نوبت هاي اول و دوم و سوم كشف الاسرار پيدا مي كند.
اين كه محقق و مصحّح كتاب سعي دارند شهرستاني مفسر را به نوعي به « سلف صالح » ربط دهند، با مطالب عجيبي كه در اين كتاب آمده از قبيل اسرار حروف و اصطلاحات عرفاني و فلسفي و باطني و حتي فارسي قديم كه همپاي اسرائيليات در اين كتاب درج شده، سازگار نمي نمايد. آنان كه به اصطلاح محقق كتاب، پيروان « سلف صالح » تلقي مي شوند از كاربرد اين اصطلاحات و مفاهيم، استيحاش داشتند. كدام يك از سلفيه به ادوار و اكوار قائلند؟ (در فهارس نسخه عكسي به كلمه « ادوار » مواجه فرماييد).
اگر از ديدگاه شيعه ي امامي نيز نگاه كنيم، في المثل كلمه ي « مفروغ » فقط در يك حديث بحارالانوار و كلمه ي « مستأنف » در دو حديث آن در معني لغوي آمده، اما شهرستاني تفصيلي دقيق براي اين مطلب آورده (ص 92) كه سابقه اي در آثار شيعه ندارد. شهرستاني نه به معني اهل سنّت و نه به معني شيعيانه « سلفي » نيست.
آقاي آذرشب در مقدمه ي كتاب و نيز در مقاله اي كه سال ها پيش در مجله ترائنا شماره 12، به چاپ رسانيده مي كوشد ثابت كند شهرستاني- همچنان كه مشهور است- اشعري مسلك و شافعي مذهب مي باشد و سني معتدلي است كه در تفسير قرآن به اهل بيت رجوع مي كند و حال و هواي تسنن اموي را در سير ندارد (مجله ترائنا، ص 20) (2). امّا هم از روزگار شهرستاني هم پس از آن، اين جا و آن جا او را متمايل به الحاد (= اسماعيلي گري) و غلو و يا داراي مشرب فلسفي معرفي كرده اند (ترائنا، شماره ي 12، ص 7، زيرنويس). البته بايد توجه داشت كه تهمت زني در قرن ششم بسيار رايج بود و حتي خود كساني كه به ديگران مي تاخته اند (مثل غزالي و فخر رازي) از اين آسيب در امان نمانده اند. شهرستاني نيز با آن كه كتاب بر ضدّ فلاسفه نوشته، متهم به تفسير قرآن بر اساس حكمت است (بيهقي، تتمة صوان الحكمه، ص 140) امّا به گمان من انتساب او به اسماعيليه موجّه است، خصوصاً با ملاحظه ي همين تفسير مفاتيح الاسرار قرائن آشكاري بر باطني بودن شهرستاني به دست مي آيد. شهرستاني به شيعه ي اماميه كه معتقد به امام زنده ي غايب هستند، تاخته و خود به امام زنده قائم اعتقاد دارد و مرادش امام اسماعيلي نزاري است كه قائم به سيف بوده و يا امام اسماعيلي فاطمي در مصر است كه حكومت آشكار داشته است. عين عبارت شهرستاني چنين است: كما ان ابليس لم يقل بالامام الحاضر الحي القائم كذلك العامله و الشيعه المنتظره لم يقولوا الا بالامام الغائب المنتظر » (ص 121 ب از نسخه خطي تفسير، برابر با ص 280 چاپي).
پيداست كه در نظر شهرستاني ميان شيعه اماميه كه منتظر ظهور محمّد بن حسن العسكري (عج) هستند با اهل سنت كه منتظر ظهور « فاطمي » (به تعبير ابن خلدون) هستند، فرقي نيست.
شهرستاني در ملل و نحل نيز « فصول سيّدنا » را كه كلمات حسن صباح است نقل كرده كه اطلاع او را بر اسناد دروني نهضت اسماعيلي ايران مي رساند. افزون بر اين، در همين تفسير اصطلاحاتي چون « مفروغ و مستأنف و تضاد و ترتيب [يا: ترتب] و خلق و امر... » آورده كه بين باطنيان رايج بوده است.
خود آقاي آذرشب استفاده ي شهرستاني را از منابع اسماعيلي محتمل دانسته (همان مقاله مندرج در ترائنا) و آقاي عبدالحسين حائري در مقدمه اي كه بر چاپ عكسي تفسير مفاتيح الاسرار نوشته، به خلاصه اي از نكات و نظريات باطني مآبانه شهرستاني اشاره نموده است. مرحوم استاد محمّد تقي دانش پژوه صريحاً وي را « داعي الدعاة شهرستانه » لقب داده است. آقاي پرويز اذكائي كه فهارس ششگانه مفصل اعلام و رجال و اماكن و كتب و مصطلحات و طوائف و فرق از اين كتاب استخراج كرده، بر اسماعيلي بودن شهرستاني تأكيد دارد. از جمله اصطلاحاتي كه شهرستاني در تفسير آورده و بر اسماعيلي بودن او دليلي قاطع است، « دور سابع » و « طور سابع » مي باشد كه نزد اسماعيليان به معني « دور قيامت و خلق آخر » است (رك: مقاله آقاي پرويز اذكائي در مجله معارف مركز نشر دانشگاهي آذر و اسفند 1367).
شهرستاني در عين حال تأويل هاي بارد باطنيه افراطي را نيز نمي پسندد و كساني كه از دلالت هاي ظاهري الفاظ بر دور مي روند « معطّله » مي نامد و مي گويد امام صادق (عليه السلام) از آنها تبري جسته است (ص 26 آ، نسخه خطي).
مي توان پذيرفت كه شهرستاني اسماعيلي معتدل و متشرّعي از قبيل ناصرخسرو و المؤيد شيرازي و قاضي نعمان بوده است و كتبي نيز كه در ردّ فلاسفه نوشته، از همان قبيل است كه اسماعيليه با فلاسفه بحث داشته اند. در عين آن كه خود از روش بيان فلاسفه و بعضي دستاوردهاي فلسفي سود مي جسته امّا آقاي آذرشب بر آزاد منشي شهرستاني و اين كه مألوفات را كناري گذاشته، اعتراف دارد. « مفاتيح الاسرار چاپي، چ 1 ع ص 10، س 3) وليكن او را سني حقيقي مي پندارد (ص 6 و 7) ما اسماعيلي بودن شهرستاني را مرجح مي دانيم.
از قراين ديگري كه به گمان اين جانب بر اسماعيلي بودن شهرستاني وجود دارد، حسن رابطه او با سنجر سلجوقي است كه گفته اند شهرستاني « صاحب سر سلطان » بوده است و مي دانيم سنجر بر روي هم با اسماعيليه مماشات مي نمود و مسامحه مي ورزيد كه شايد بر اثر تلقينات غيرمستقيم امثال شهرستاني بوده است.
شهرستاني برخوردش را با « يك بنده ي صالح خدا » كه از او اسرار باطني دين (3) را آموخته با لحن شيفته وار و عاشقانه اي در مقدمه تفسير نگاشته، و اين « خضر راه » همانا يك مبلغ اسماعيلي بوده است كه اشخاص مستعد را شكار مي كرده است.
ذكاوتي قراگزلو، عليرضا؛ (1388)، قرآنيات، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول
روش تفسير شهرستاني در اين دو مجلد كه به دو سوره ي فاتحه و بقره اختصاص دارد (اما اهم مباحثي را كه در يك تفسير عقيدتي مي توان بدان پرداخت شامل مي شود) عبارت است از پرداختن به قرائت و نحو و لغت و تفسير و معاني (و گاهي نظم آيه) و آنگاه « اسرار » آن آيه. اين اسرار غالباً نكاتي است كه از گرايش باطني نويسنده سرچشمه گرفته است.
شهرستاني علي الظاهر و بر اساس معروف ترين كتابش ملل و نحل، اشعري مسلك است امّا هم از روزگار خودش اينجا و آنجا او را « باطني »، « اسماعيلي »، شيعه ي غالي »، ملحد، يا فلسفي مشرب مي ناميده اند محققان معاصر خصوصاً كساني كه تفسير مفاتيح الاسرار را ديده اند بر شيعي بودن و حتي اسماعيلي بودن او تصريح دارند. استاد دانش پژوه او را « داعي الدعاة شهرستاني » لقب داده، آقاي آذرشب استفاده ي او را از منابع اسماعيلي محتمل دانسته (عدد 12، ص 20، س 18). آقاي حائري در مقدمه، خلاصه اي از نكات و نظريات باطني مأبانه، شهرستاني در تفسير را نقل كرده است (اصطلاحات مفروغ و مستأنف، تضاد و ترتيب، خلق و امر) آقاي پرويز اذكائي كه فهارس مفصل ششگانه ي اعلام رجال و اماكن و كتب و مصطلاحات و طوائف و فرق از اين كتاب استخراج كرده بر اسماعيلي بودن شهرستاني تأكيد دارد و به موارد متعددي از متن كتاب اشاره نموده است كه يك مورد قطعي الدّلاله ي آن (ص 243 ب) عبارت است از مصطلح « دور سابع » و « طور سابع » که طبق کاربرد اسماعيليان به معناي « دور قيامت » و « خلق آخر » است (رجوع كنيد به مقاله ي « نكاتي چند از تفسير شهرستاني ». نوشته ي پرويز اذكائي، معارف، آذر و اسفند 1367). مورد ديگر تعريض شهرستاني است بر اماميه، كه عين كلمات او را نقل مي كنيم: «... كما ان ابليس لم يقل بالامام الحاضر الحي القائم، كذلك العامة و الشيعة المنتظرة لم يقولوا الّا بالامام الغائب المنتظر... » (ص 121 ب برابر ص 280 چاپي).
با اين همه شهرستاني تأويل نصوص ديني را به حدّي كه از دلالت هاي ظاهري خيلي دور شود نمي پسندد و اين كار را كه ويژه ي باطنيان افراطي بوده به « مطّلعه » نسبت مي دهد و مي گويد امام صادق (عليه السلام) از اينان اظهار بيزاري فرمود: «... و المعطل يترك الطاهر و يتأول العبارات كلها علي رجال و المحظورات علي رجال و الدين معرفة ذلك الرجل و قد تيراً منهم الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام » (ص 126).
مي شود پذيرفت كه شهرستاني اسماعيلي معتدل و متشرعي بوده است « از قبيل مؤيد شيرازي و ناصرخسرو و قاضي نعمان... » كه در جواني پس از تكميل تحصيلات ظاهري. عاشقانه در طلب « صادق » برآمده و همچون موسي به خضر راهي برخورده و از او كه لابد يك مبلّغ آواره اسماعيلي بوده- مناهج خلق و امر و مدارج تضادّ و ترتيب و دو وجه عموم و خصوص و مفروغ و مسنأنف را آموخته است » (ص 12) و اين كه نوشته اند سلطان سنجر شهرستاني را عزيز مي داشت و صاحب سرخود قرار داده بود خود خالي از دلالتي نيست كسي كه در تاريخ اسماعيليه دقت كند مماشات و مسامحه ي نسبي سلطان سنجر را با آنان درخواهد يافت و اين شايد تا اندازه اي بر اثر تلقينات غيرمستقيم امثال شهرستاني بوده است. به هر حال مي توان اين تفسير را متني متأثر از افكار اسماعيليان متشرع انگاشت. و اين ظاهراً تنها تفسير اسماعيلي باشد كه تاكنون منتشر شده است.
از سال ها پيش آرزو داشتيم كه تفسير مفاتيح الاسرار شهرستاني- كه نمونه ي منحصربه فردي در نوع خود است- به صورت حروفي به زيور طبع آراسته شود. چرا كه مطالعه ي نسخه ي چاپ عكسي اين كتاب خسته كننده بود. اكنون خوشحاليم كه به همت دفتر نشر ميراث مكتوب اين كار صورت پذيرفته است. (1377) نخستين كسي كه اين كتاب را در عصر ما معرفي كرده مرحوم ابوعبدالله زنجاني در كتاب تاريخ قرآن اوست (مفاتيح الاسرار چاپي، ص 78). مرحوم محيط طباطبايي نيز اين تفسير را مي شناخته، و از فرار مسموع بر اساس همين تفسير، شهرستاني را متمايل به اسماعيليه مي دانسته است.
مصحح و محقق كتاب، دكتر محمّد علي آذرشب در چاپ جديد اين كتاب و نيز مقدمه اي يكصد صفحه اي در معرفي آن زحمت كشيده اند كه در نظر اهل تحقيق مشكور است، الا اين كه شايسته بود با شهامت و صداقت علمي به زحماتي كه در چاپ نسخه ي عكسي همين كتاب و تهيه فهارس و تنظيم مقدمه ي آن به كار رفته، اشارتي مي نمودند. اين جانب در مجله نشر دانش (شماره آذر و دي 68، ص 49) به معرفي مختصر آن چاپ و ذكر بعض نكات در مورد شهرستاني پرداخته ام.
تفسير شهرستاني به صورتي كه موجود است، شامل سوره ي فاتحه و بقره مي شود. شهرستاني هم به تفسير ظاهري (قرائت، نحو، لغت و معاني) پرداخته و هم « اسرار » هر آيه را شرح داده است كه قدري شباهت به نوبت هاي اول و دوم و سوم كشف الاسرار پيدا مي كند.
اين كه محقق و مصحّح كتاب سعي دارند شهرستاني مفسر را به نوعي به « سلف صالح » ربط دهند، با مطالب عجيبي كه در اين كتاب آمده از قبيل اسرار حروف و اصطلاحات عرفاني و فلسفي و باطني و حتي فارسي قديم كه همپاي اسرائيليات در اين كتاب درج شده، سازگار نمي نمايد. آنان كه به اصطلاح محقق كتاب، پيروان « سلف صالح » تلقي مي شوند از كاربرد اين اصطلاحات و مفاهيم، استيحاش داشتند. كدام يك از سلفيه به ادوار و اكوار قائلند؟ (در فهارس نسخه عكسي به كلمه « ادوار » مواجه فرماييد).
اگر از ديدگاه شيعه ي امامي نيز نگاه كنيم، في المثل كلمه ي « مفروغ » فقط در يك حديث بحارالانوار و كلمه ي « مستأنف » در دو حديث آن در معني لغوي آمده، اما شهرستاني تفصيلي دقيق براي اين مطلب آورده (ص 92) كه سابقه اي در آثار شيعه ندارد. شهرستاني نه به معني اهل سنّت و نه به معني شيعيانه « سلفي » نيست.
آقاي آذرشب در مقدمه ي كتاب و نيز در مقاله اي كه سال ها پيش در مجله ترائنا شماره 12، به چاپ رسانيده مي كوشد ثابت كند شهرستاني- همچنان كه مشهور است- اشعري مسلك و شافعي مذهب مي باشد و سني معتدلي است كه در تفسير قرآن به اهل بيت رجوع مي كند و حال و هواي تسنن اموي را در سير ندارد (مجله ترائنا، ص 20) (2). امّا هم از روزگار شهرستاني هم پس از آن، اين جا و آن جا او را متمايل به الحاد (= اسماعيلي گري) و غلو و يا داراي مشرب فلسفي معرفي كرده اند (ترائنا، شماره ي 12، ص 7، زيرنويس). البته بايد توجه داشت كه تهمت زني در قرن ششم بسيار رايج بود و حتي خود كساني كه به ديگران مي تاخته اند (مثل غزالي و فخر رازي) از اين آسيب در امان نمانده اند. شهرستاني نيز با آن كه كتاب بر ضدّ فلاسفه نوشته، متهم به تفسير قرآن بر اساس حكمت است (بيهقي، تتمة صوان الحكمه، ص 140) امّا به گمان من انتساب او به اسماعيليه موجّه است، خصوصاً با ملاحظه ي همين تفسير مفاتيح الاسرار قرائن آشكاري بر باطني بودن شهرستاني به دست مي آيد. شهرستاني به شيعه ي اماميه كه معتقد به امام زنده ي غايب هستند، تاخته و خود به امام زنده قائم اعتقاد دارد و مرادش امام اسماعيلي نزاري است كه قائم به سيف بوده و يا امام اسماعيلي فاطمي در مصر است كه حكومت آشكار داشته است. عين عبارت شهرستاني چنين است: كما ان ابليس لم يقل بالامام الحاضر الحي القائم كذلك العامله و الشيعه المنتظره لم يقولوا الا بالامام الغائب المنتظر » (ص 121 ب از نسخه خطي تفسير، برابر با ص 280 چاپي).
پيداست كه در نظر شهرستاني ميان شيعه اماميه كه منتظر ظهور محمّد بن حسن العسكري (عج) هستند با اهل سنت كه منتظر ظهور « فاطمي » (به تعبير ابن خلدون) هستند، فرقي نيست.
شهرستاني در ملل و نحل نيز « فصول سيّدنا » را كه كلمات حسن صباح است نقل كرده كه اطلاع او را بر اسناد دروني نهضت اسماعيلي ايران مي رساند. افزون بر اين، در همين تفسير اصطلاحاتي چون « مفروغ و مستأنف و تضاد و ترتيب [يا: ترتب] و خلق و امر... » آورده كه بين باطنيان رايج بوده است.
خود آقاي آذرشب استفاده ي شهرستاني را از منابع اسماعيلي محتمل دانسته (همان مقاله مندرج در ترائنا) و آقاي عبدالحسين حائري در مقدمه اي كه بر چاپ عكسي تفسير مفاتيح الاسرار نوشته، به خلاصه اي از نكات و نظريات باطني مآبانه شهرستاني اشاره نموده است. مرحوم استاد محمّد تقي دانش پژوه صريحاً وي را « داعي الدعاة شهرستانه » لقب داده است. آقاي پرويز اذكائي كه فهارس ششگانه مفصل اعلام و رجال و اماكن و كتب و مصطلحات و طوائف و فرق از اين كتاب استخراج كرده، بر اسماعيلي بودن شهرستاني تأكيد دارد. از جمله اصطلاحاتي كه شهرستاني در تفسير آورده و بر اسماعيلي بودن او دليلي قاطع است، « دور سابع » و « طور سابع » مي باشد كه نزد اسماعيليان به معني « دور قيامت و خلق آخر » است (رك: مقاله آقاي پرويز اذكائي در مجله معارف مركز نشر دانشگاهي آذر و اسفند 1367).
شهرستاني در عين حال تأويل هاي بارد باطنيه افراطي را نيز نمي پسندد و كساني كه از دلالت هاي ظاهري الفاظ بر دور مي روند « معطّله » مي نامد و مي گويد امام صادق (عليه السلام) از آنها تبري جسته است (ص 26 آ، نسخه خطي).
مي توان پذيرفت كه شهرستاني اسماعيلي معتدل و متشرّعي از قبيل ناصرخسرو و المؤيد شيرازي و قاضي نعمان بوده است و كتبي نيز كه در ردّ فلاسفه نوشته، از همان قبيل است كه اسماعيليه با فلاسفه بحث داشته اند. در عين آن كه خود از روش بيان فلاسفه و بعضي دستاوردهاي فلسفي سود مي جسته امّا آقاي آذرشب بر آزاد منشي شهرستاني و اين كه مألوفات را كناري گذاشته، اعتراف دارد. « مفاتيح الاسرار چاپي، چ 1 ع ص 10، س 3) وليكن او را سني حقيقي مي پندارد (ص 6 و 7) ما اسماعيلي بودن شهرستاني را مرجح مي دانيم.
از قراين ديگري كه به گمان اين جانب بر اسماعيلي بودن شهرستاني وجود دارد، حسن رابطه او با سنجر سلجوقي است كه گفته اند شهرستاني « صاحب سر سلطان » بوده است و مي دانيم سنجر بر روي هم با اسماعيليه مماشات مي نمود و مسامحه مي ورزيد كه شايد بر اثر تلقينات غيرمستقيم امثال شهرستاني بوده است.
شهرستاني برخوردش را با « يك بنده ي صالح خدا » كه از او اسرار باطني دين (3) را آموخته با لحن شيفته وار و عاشقانه اي در مقدمه تفسير نگاشته، و اين « خضر راه » همانا يك مبلغ اسماعيلي بوده است كه اشخاص مستعد را شكار مي كرده است.
پي نوشت ها :
1. مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، تصنيف محمّد بن عبدالكريم شهرستاني، تهران بنياد دائرة المعارف اسلامي، 2 جلد. اين مقاله در نشر دانش آذر و دي 1368 و آينه پژوهش خرداد و تير 1377 چاپ شده است.
2. البته مصحح محترم در مقدمه ي چاپ 1387 كتاب، خصوصاً صفحه ي 33 ديدگاه خود را عوض كرده و حرف ديگري زده است.
3. يك نمونه: در قرآن « كوه ها » (آسمان ها و زمين) از قبول امانت مي هراسند؛ از طرف ديگر اگر قرآن بر « كوه » نازل شود، از ترس خدا شكاف برمي دارد؛ و در جاي ديگر « كوه ها » همراه داود دعا و تضرّع مي نمايند؛ بعضي كوه ها از خشيت خدا فرو مي غلتد و از بعضي آب مي جوشد. اما دل ها از سنگ سخت تر است. (ترجمه و تلخيص از جلد اوّل تفسير شهرستاني ذيل آيه 74 بقره)
ذكاوتي قراگزلو، عليرضا؛ (1388)، قرآنيات، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول